14 بهمن 1399
نمادی از پیوند حوزه و دانشگاه
تحصن در مسجد دانشگاه تهران
درحمایت از مبارزات مردم ایران علیه رژیم شاه
انقلاب اسلامی اگرچه دردهه فجر،اوج گرفت و در 22 بهمن ماه،به سقوط رژیم پهلوی رسید؛ اما امام خمینی (ره) از سال 1341 برای افزایش آگاهی عمومی برای ایجاد موجی از همراهی مردم تلاش کرده بود. با فرار شاه، ضرباهنگ انقلاب بر روی دور تند افتاد و مردم قدرتی مضاعف یافتند؛ این توان متراکم شده، تنها منتظر یک جرقه بود.اعلان تصمیم امام خمینی (ره) به بازگشت به ایران، جرقهای شد که آخرین مدافعان نظام سلطنتی را به اقداماتی واداشت که آتش انقلابی مردم را دوچندان نمود.
تاریخ اعلام شده پنجم بهمنماه بود، خیل عظیم مردم برای بازگشت رهبر عاشورایی خود لحظه شماری میکردند که خبرها از اعلام نقص فنی هواپیمای عازم پاریس و مسدود شدن باند فرودگاه مهرآباد توسط تانک ها و کامیون های ارتشی حکایت نمود و سرانجام از تعطیلی کلیه پروازهای فرودگاه مهرآباد تا سه روز خبر داده شد.
با بسته شدن فرودگاه و پس از راهپیمایی گسترده مردم در فردای آن روز (مصادف با 28 صفر) سران انقلابیون در مقر کمیته استقبال از امام در مدرسه رفاه جمع شدند تا در این باره رایزنی کنند.
مقام معظم رهبری، حوادث آن روز را چنین شرح دادهاند : «آن روزى بود که امام قرار بود بیایند، نیامدند و ما رفتیم در بهشت زهرا و شهید بهشتى سخنرانى کردند و بنده قطعنامه را خواندم، آن روز بهشت زهرا این جورى بود دیگر؟ یک سخنرانى شهید بهشتى کردند بعد هم یک قطعنامهاى تهیه کرده بودیم من هم رفتم قطعنامه را خواندم و برگشتیم. وقتى که برگشتیم صحبت شد که حالا قدم بعدى چى باشد؟ فکر تحصن در تهران بىارتباط به تجربهى تحصن در مشهد نبود، یعنى تجربهى موفق تحصن بیمارستان مشهد تشویقکننده بود به این تحصنى که در تهران انجام گرفت.» (مصاحبه با شبکه ۲ سیما درباره خاطرات ۲۲ بهمن، 11 بهمن 1363)
پس از تصویب اصل برگزاری تحصن، گفتوگوها درباره مکان آن آغاز شد: « مدتى بحث شد که کجا تحصن انجام بگیرد، بعضى مىگفتند در مسجد بازار مسجد امام که آن وقت اسمش مسجد شاه بود آنجا تحصن انجام بگیرد، بعضى جاهاى دیگر را پیشنهاد مىکردند یک وقت پیشنهاد دانشگاه هم شد که دیدیم بسیار جالب و از همه جهت این خوب هست. » (همان)
تحصن دو ویژگی مثبت داشت، نخست بر وحدت کلمه مبارزین بیفزاید و مانع از تفرق و اعمال خنثی کننده یکدیگر شود و دیگر آنکه با بسیج افکار عمومی دولت بختیار را برای باز نمودن فرودگاه و فراهم نمودن امکان بازگشت رهبر کبیر انقلاب تحت فشار بگذارد.
یکی از نکات مهم این تحصن مکان انتخاب شده برای آن بود، مکانی که هم جنبه تایید دولت را نداشه باشد و هم بر وحدت مبارزین بیفزاید. مرحوم آیت الله طاهری خرم آبادی پیرامون علت برخی ملاحظات درباره دانشگاه تهران چنین توضیح داده است: «نظر بعضی از آقایان از جمله آقای خامنهای این بود که تحصن در مسجد بازار انجام بگیرد. ایشان روز بعد در توضیح نظرشان گفتند که من به این علت گفتم تحصن در مسجد بازار انجام گیرد که در دانشگاه گروه های مختلفی حضور و تسلط دارند و به دلیل وجود منافقان در میان دانشجویان ممکن است مسئله و حادثهای ... به وجود بیاورند. مسجد بازار کاملاً در اختیار مردم قرار دارد امادانشگاه اینگونه نیست.» (خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، جلد 2، 1384، صفحات 283 و 284)
اما گویا جمع دو دیدگاه با انتخاب "مسجد دانشگاه تهران" میسر میشود. رهبر معظم انقلاب هم که در کنار نگرانی از حضور گروهک ها، خود از جهات دیگر موافق انتخاب مسجد دانشگاه بودند در همین باره فرموده اند: « بنده با اینکه یک عنصر دانشگاهى نیستم ... لیکن با دانشگاه و دانشجو و دانشگاهى از قدیم ارتباط طولانىاى داشتم. گاهى به یک مناسبتى در دانشگاه تهران کار داشتم، مىآمدم دانشگاه تهران؛ احساس میکردم که به یک محیط خودمانى وارد شدم. با اینکه محیط از لحاظ ظواهر آن روز با لباس ما و عمامهى ما و اینها هیچ تناسبى نداشت، اما آدم احساس میکرد که یک محیط خودمانى است. دوستان دیگرى هم که از قبیل ما بودند، همین جور احساسى میکردند. شاید همین هم موجب شد که مجموعهى دستاندرکاران و سررشتهداران امور استقبال امام بعد از اینکه آمدن ایشان در مثل این روزها به تأخیر افتاد، محل تحصن را دانشگاه تهران انتخاب کردند. این یک تصادف محض نبود، این نشاندهندهى یک نوع ارتباط معنوى و روحى با دانشگاه بود؛ بخصوص با این دانشگاه... این اُنس ها و این ارتباط ها ریشه در ذهنیات دارد، ریشه در سوابق دارد. یعنى هم ما نسبت به دانشگاه حسن ظن و نگاه مثبت داشتیم، هم دانشگاه نسبت به ما یک حالت خودمانى و پذیرائى داشت. بعد هم باز علىالظاهر به همین دلیل، محل نماز جمعه، دانشگاه تهران انتخاب شد.» (بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران، 13 بهمن 88)
آیت الله خامنهای درباره چگونگی عملیاتی شدن این تصمیم میگویند: «برادرها صبح زود رفتند دانشگاه منتها خوف این بود که دانشگاه را ببندند، قبلاً ما فرستادیم با آن رئیس آن وقت، رئیس نه، رئیس دانشگاه نخیر، با یکى از مسؤولین دانشگاه آن شخصى بود که بعدها به نظرم رئیس دانشگاه شد آن وقت یکى از دستاندرکارهاى دانشگاه بود تفاهم کردیم مشکلات زیادى هم سر راه ما انصافاً درست کردند اما مسجد خوشبختانه باز بود، ما رفتیم داخل مسجد و فوراً آن اطاقک سر مسجد را آنجا را ستاد کارها قرار دادیم و بلافاصله یک اعلامیه منتشر کردیم یعنى اولین کارى که کردیم یک اعلامیه نوشتیم گفتیم که این اعلامیه پخش بشود و ما حضورمان در اینجا آن وقتى فایده خواهد داشت که زبان و بیان همراهش باشد و این کار را کردیم و این سیاست را ما تا آخر هم ادامه دادیم و همین بود که اثر کرد، زیرا که اگر سخنرانىها و اعلامیهها نبود مفهوم نمىشد که چهکارى انجام گرفته، نه مردم در جریان قرار مىگرفتند و تبلیغات دستگاه هم مىتوانست شاید آن را جور دیگرى جلوه بدهد لذا بود که چند تا برنامه در دانشگاه بود یکى سخنرانیهایى بود که مستمراً در مسجد دانشگاه انجام مىگرفت که همهى ماها هر کدام یک برنامهى سخنرانى را اینجا گذاشتیم و دیگران سخنرانى مىکردند، یکى اعلامیهها بود، یکى هم یک نشریه، یک بولتن روزانه ما منتشر مىکردیم.» (مصاحبه با شبکه ۲ سیما درباره خاطرات ۲۲ بهمن، 11 بهمن 1363)
ایشان با اشاره به حوادث آن روز به ابعادی از این وحدت دانشجویان و مبارزین اشاره میکنند « این پنج روزى که گذشت جزو آن مقاطع بسیار عظیم و به یاد ماندنى تاریخ ماست، اینها را باید به یاد نگهدارید. فراموش نمىکنم که در مسجد دانشگاه یا آن جلوى پلههاى دانشگاه، غالباً دائماً سخنرانى بود گاهى هم مىآمدیم توى دانشگاه جمعیتى حرکت مىکردیم، یک روز توى همین خیابان اینجا جلوى درِ دانشگاه نیروهاى رژیم پهلوى حمله کرده بودند، به یک عدهاى از جوانها و از مردم و کشتار مىکردند، به ما خبر دادند ما راه افتادیم، از آن کسانى که آن روز بودند من یادم هست مرحوم آیتاللَّهربانىشیرازى رحمةاللَّهعلیه است. دوستان دیگر هم بودند من یادم از آنها نیست، راه افتادیم آمدیم این جوانهاى دانشجو آمدند مانع شدند گفتند ما نمىگذاریم شما بروید توى این خطر و در مقابل تیرهاى دشمن، ما گفتیم ما باید برویم با جان خودمان از این جوانها دفاع کنیم، بالأخره آنها نگذاشتند ما را برگرداندند. این پیوند عظیم، این عواطف جوشان، این عزم، این از خودگذشتگىهایى که انسان مشاهده مىکرد.» (خطبههای نماز جمعه، 7 بهمن ۱۳۶۳)
یکی از مهمترین ابعاد این تحصن عمومی کردن آن بود؛ که اعلام به مردم هم به شکلی جالب صورت گرفت. چندی پیش از این تحصن و با تشکیل جامعه روحانیت مبارز تهران، جهت ساماندهی امور، تهران به 14 منطقه فرضی تقسیم شده بود که در هر منطقه یک مسجد به عنوان مرکز هدایت مردم محسوب میشد. (این تقسیم بندی جامعه روحانیت مبارز بعدها در تشکیل کمیته های انقلاب اسلامی هم به کار آمد) در جریان اعلام تحصن هم قرار بر این شد که اشخاصی( به صورت دو به دو) همان شب به هرکدام از آن مساجد بروند و وقتی روحانیون وارد دانشگاه شدند و تحصن به صورت قطعی و رسمی آغاز شد آنها هم خبر را به مردم اعلام کنند.
بدین ترتیب تحصن آغاز شد و اولین بیانیه ی متحصنین، مردم را چنین مخاطب قرار داد:
«باسمه تعالی
ملت مسلمان ایران
حکومت غیر قانونی و غاصب شاپور بختیار در بی شرمی و اهانت به حیثیت ملت ایران، روی پیشینیان نوکر صفت خود را سفید کرد. در روز جمعه 6 بهمن در تهران، تبریز، رشت، گرگان، آبادان، سنندج و بعضی شهرستان های دیگر دست به کشتارهای فجیع و وحشیانه زد و با بستن فرودگاه های کشور بر روی رهبر محبوب ملت آیت الله العظمی امام خمینی دام ظله احساسات پاک شرافتمند ملت ایران را که با قلبی لبریز از عشق با دیدگانی پر از اشک شوق در انتظار مقدم فرخنده رهبر عظیم الشأن خود بود سخت جریحه دار ساخت و خشم سهمگین ملت ایران که ریشه او و اربابانش را خواهد سوخت بیش از پیش برانگیخت. اینجانبان به عنوان اعتراض به اعمال ضد انسانی دولت غیر قانونی بختیار از ساعت 9 صبح روز یکشنبه 8 بهمن ماه جاری تا بازگشت حضرت آیت الله العظمی امام خمینی دام ظله به وطن و به آغوش پر مهر ملت، در مسجد دانشگاه تهران تحصن اختیار میکنیم و از این محل مقدس در کنار برادران دانشجوی خود، ندای حق طلبانه خود را به گوش جهانیان خواهیم رساند.
برقرار باد جمهوری اسلامی به رهبری امام خمینی
روحانیون متحصن مسجد دانشگاه تهران
8/11/1357 (29 صفر 1399)» (روزنامه کیهان، 9 بهمن 1357، صفحه 1)
با شروع تحصن، سیل بی شمار جمعیت به سمت دانشگاه تهران سرازیر شد. روحانیون مختلف هم خود را به هر طریق به مسجد دانشگاه میرساندند و به متحصنین میپیوستند. رقم مردم عادی که در اطراف دانشگاه، آن را چون حلقه نگین در بر گرفته بودند فزون از شمارش بود و رقم خود متحصنیتن هم به سرعت به چند صد نفر رسید و در روزهای بعد حتی به دو هزار نفر هم افزایش یافت. آیت الله درّی نجف آبادی در همین باره گفته است: «[در آغاز تحصن] هنگامی که در مسجد بودم آیت الله مؤمن به من گفت که تعداد متحصنین را بشمارم. من نیز آن ها را شمردم که در ساعات اولیه روز حدود 250 نفر بودند. البته پس از آن، رفته رفته فضلا و علمای قم و شهرستان ها به طور دسته جمعی به جمع متحصنین پیوستند.» (خاطرات آیت الله قربانعلی درّی نجف آبادی، انتشارات مرکز اسناد انقلاب اسلامی، صفحه 204) مردم بجز حضور در تحصن با ارسال پتو، مواد غذایی و ... پشتیبانی کاملی از تحصن نمودند. خبرنگار کیهان در این باره نوشته است: «تعداد روحانیون مبارز تا ظهر امروز از چهارصد نفر تجاوز کرد تلاوت و ترجمه آیات قرآن مجید از جمعه برنامههای متحصنان در مسجد دانشگاه است. آقای [سیدعلی] خامنهای و آقای [اکبر] هاشمی رفسنجانی و استاد [مرتضی] مطهری در جمع متحصنان برنامه سخنرانی دارند. شیخ مصطفی رهنما همکار مطبوعاتی ما و بانی مسلم آزاد نیز مقارن ظهر به جمع متحصنان در مسجد دانشگاه تهران پیوست.» (روزنامه کیهان، 9 بهمن 1357)
این تحصن اما الزامات بسیاری داشت. مقام معظم رهبری در مصاحبهای به در آستانه سالگرد شهادت شهید محلاتی در دهم آبان ماه 1365، ضمن گرامی داشت یاد آن شهید که در تحصن نقشی مهم ایفا نموده بود، با اشاره به این ضرورتهای اجرایی میفرمایند « در تحصّن کار زیادى ما داشتیم زیرا که اولاً لازم بود عدهى متحصّنین، عدهى قابل توجهى بشوند و از شخصیتهاى برجستهاى باشند که حضور آنها در یک مسجد، آن هم در دانشگاه بتواند دو قشر روحانى و دانشگاهى را کاملاً متوجه کند. و نیز احتیاج به این بود که بتوانیم ما در آن جمعى که در آن چند روزى که بناست آنجا باشیم بطور کامل علىرغم فشارهایى که بود و خیابانها بخاطر رفت و آمد نظامىها حکومت نظامى رفت و آمدش دشوار بود تدارک بشویم. یعنى تدارک فکرى، مطبوعاتى، - نمی دانم - پشتیبانىهاى معمولى تدارکاتى و اینها لازم بود که کسانى از علماء که نمىتوانند اینجا بمانند، رفت و آمد کنند بیاند و بروند. لازم بود که کسبه و بازاریها که نقش مؤثر و مهمى داشتند متوجه بشوند که یک چنین تحصنى هست و ارتباط داشته باشند. و همچنین قشرهاى دیگرى که بودند که آن وقت ادارىها هم شروع کرده بودند به ارتباط و همچنین کارگرها از کارخانهها و در خلال این همه لازم بود که جان این عده محفوظ بماند. براى خاطر اینکه هم گفته مىشد که از طرف مزدوران رژیم سوءقصدهایى نسبت به چند نفر یا چندین نفر ممکن است آن روزها انجام بگیرد و همین که همانطور مىدانید درگیرى بود تو خیابانهاى جلوى دانشگاه درگیرى بود. همان روزهاى تحصّن ما چند تا شهید جلوِ دانشگاه داده شد و ممکن بود بریزند داخل دانشگاه. در تمام این مراحل مرحوم شهید محلاتى نقش داشت؛ دائم ایشان در رفت و آمد بود. رابط بین جمعى که اینجا متحصّن بودند و بیرون این دستگاه بود. با علماء تماس مىگرفت، کسانى را مىآورد اینجا، اجراى مصوبات را و ابلاغ خیلى نظرات را ایشان بعهده داشت، در تصمیمگیریها شرکت داشت، مجموعاً شهید محلاتى در آن ماجرا و در ماجراهاى دیگر همانطور که گفتم در محور تلاش و فعالیت و حرکت قرار داشت.» (شاهد یاران، تیر ماه 1389 ، شماره 56، صفحه 11)
آیت الله سید علیاصغر دستغیب سید علیاصغر دستغیب درباره برنامه این تحصن میگوید «برنامۀ روزانۀ تحصن را بیشتر آیتالله بهشتی تنظیم میکرد. این برنامه به این قرار بود که صبحها، پس از اقامۀ نماز و تعقیبات، راهپیمایی روحانیان و مردم حاضر در دانشگاه تهران، با شکوه خاص و همراه شعارهای انقلابی، در محوطۀ دانشگاه انجام میشد و سپس مجلس سخنرانی در مسجد برگزار میگردید. دستجات مردم به صورت منظم از در غربی وارد میشدند و پس از استماع سخنان سخنرانان، از در شرقی بیرون میرفتند و در این مجالس، افرادی چون شهید بهشتی، آیتالله منتظری، شهید مطهری و آیتالله خامنهای و… سخنرانی میکردند. این برنامه تا ظهر تداوم داشت. عصرها هم برنامۀ سخنرانی و قرائت سرودههای انقلابی در مسجد برگزار میشد و شبها، بعد از نماز مغرب و عشا، که به امامت یکی از اعاظم برگزار میشد، برنامۀ سخنرانی ادامه مییافت» (خاطرات حجتالاسلام سید علیاصغر دستغیب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، ۱۳۷۸، صص ۷۸ ــ ۷۷)
اتاقک کنار مسجد دانشگاه اکنون به مرکز رهبری تحصن و به نوعی رهبری انقلاب در تهران بدل گردیده بود. چند کمیته اصلی جهت تحصن تشکیل شد که برخی از آنها عبارت بودند از: کمیته علمای شهرستانی و کمیته ی پشتیبانی (جهت تهیه غذا و امکانات). کمیته مهم دیگری هم وجود داشت به نام کمیته تبلیغات که مسئولیت آن با حضرت آیت الله خامنهای بود و نشریهای هم در همان ایام منتشر میکرد. رهبر معظم انقلاب در همین باره فرموده اند: «من فراموش نمی کنم آن روز با مرحوم آقاى بهشتى دو نفرى آمدیم و از در شرقى دانشگاه وارد شدیم. یکى از دوستان عزیز و علماى محترم که الان هم بحمداللَّه تشریف دارند، قبلاً رفتند آنجا، هماهنگى کردند و در شرقى دانشگاه را باز کردند -چون در جنوبى که در اصلى بود، [تحت کنترل رژیم بود و] روى ما باز نمی شد- و ما از آنجا وارد دانشگاه شدیم، رفتیم توى مسجد دانشگاه، و بنده رفتم توى آن اتاق عقب مسجد - که یک اتاق کوچکى بود، نمی دانم حالا هم هست یا نه- آنجا مستقر شدیم و از همان روز اول، نشریهى تحصن را راه انداختیم. ما یک نشریه منتشر کردیم که چند شماره از همان روز اول آنجا منتشر شد؛ نشریهى تحصن.» (بیانات در دیدار وزیر علوم و استادان دانشگاه تهران، 13 بهمن 88)
مرحوم آیت الله طاهری خرم آبادی که خود قائم مقام کمیته تبلیغات بود درباره اهمیت نقش آن کمیته چنین گفته است: « آقای خامنهای مسئول کمیته تبلیغات شدند و من هم در جایگاه قائممقام و معاون ایشان همکاری میکردم. یکی از دانشکدهها را به کمیته تبلیغات اختصاص دادند و افرادی هم به عضویت این کمیته در آمدند. در کمیته تبلیغات مطالبی که باید در روزنامه ها مطرح میشد مورد بررسی و تصویب قرار میگرفت. در مجموع، فعالیت های تبلیغاتی تحصن را که در واقع از کارهای اساسی و اصلی بود این کمیته انجام میداد.» (خاطرات آیت الله طاهری خرم آبادی، جلد 2، صفحه 285)
به عنوان سخنگوی متحصنین هم آیت الله احمد جنتی انتخاب شد. (یک سال مبارزه برای سرنگونی رژیم شاه، حجت الاسلام والمسلمین روح الله حسینیان، تهران: مرکز اسنادانقلاب اسلامی، 1385، صفحه 911)
البته در این بین فقط به خود این تحصن اندیشیده نمیشد بلکه با دورنگری یاران انقلاب، برای پس از پیروزی هم چاره اندیشی میشد تا اگر این تحصن به پیروزی رسید و امام به کشور تشریف فرما شدند، کار فشل نشود. در اینجا بود که خلوص یاران صدیق امام هم جلوه میکرد. حضرت آیت الله خامنهای از آن ماجرا چنین یاد میکنند: «این طور جاها، گفتنِ شرح حال، نباید تعریف به حساب بیاید. بد نیست. من براى بعضىتانْ مثل برادر و براى بعضىتان مثل پدرم. این شرح حالها، عیبى ندارد. ما، قبل از ورود امام رضواناللَّهتعالىعلیه، که در دانشگاه تهران تحصّن کرده بودیم چهار، پنج روز مانده به ورود امام، جلسهاى با دوستان تشکیل دادیم. اغلبِ دوستان هم از روحانیون بودند گفتیم: «خوب؛ فردا امام وارد تهران مىشوند. مردم مىریزند سرمان؛ هر کس کارى دارد، مراجعهاى دارد، حرفى دارد. باید از حالا آماده باشیم و تشکیلات بیت امام را منظّم کنیم. هر کس مسؤولیتى به عهده بگیرد.» همه قبول کردند که بیاییم دربارهى این قضیه فکر کنیم.
جلسه گذاشتیم. بنده گفتم: «من مىشوم قهوهچى.» رفقا خندیدند و گفتند: «شوخى مىکنى؟» گفتم: «نه؛ شوخى نمىکنم. اتفاقاً چون اهل چاى هستم، چاى خوب درست مىکنم. من مىشوم قهوهچى.» گفتند: «حالا شوخى نکن.» گفتم: «من شوخى نمىکنم؛ جدّى مىگویم. بالاخره منزل امام، یک چاى ریز مىخواهد! آن چاى ریز، من باشم.» این حرف موجب شد که جلسهى ما به یک سمت خوب رفت.» فرق است بین اینکه هر کس بنشیند جایى و هدف بگیرند که «رئیس این تشکیلات کى باشد؟» من توى دلم بگویم: «بالاخره من مناسبترم.» شما بگویید: «من مناسبترم.» اینجا یک معارضه و دعوا مىشود. ما در این دعوا، به قول زورخانهچىها، لُنگ انداختیم. گفتیم: «ما نیستیم. شغل ما قهوهچىگرى.» همه لنگ انداختند و کار، سامان گرفت. باید خودمان را در خدمت شغل قرار دهیم. شغل را در خدمت خودمان نخواهیم و ندانیم. » (بیانات در دیدار مسؤولان «آذربایجان شرقى» ، 7 مرداد 1372)
فشار شدیدی که تحصن هوشمندانه و به موقع علما و بازتاب گسترده ی آن به بختیار وارد میکرد بسیار زیاد بود و او را سخت به تکاپو انداخته بود. او حتی در این راه به مذاکره غیر مستقیم با سران تحصن هم روی آورده بود، گرچه نمیتوانست آنان را به سازش و کوتاه آمدن بکشد. به گفته ی آیت الله جمی : «ما میدانستیم که بختیار دستپاچه شده با بعضی از این بزرگان دست اندرکار تحصن و کمیته استقبال تماس هایی میگیرد. با آقایانی مثل شهید مطهری و بهشتی تماس میرفت که یک کاری بکنند. این ها هم قرص و محکم میگفتند که غیر از این راهی نیست و باید حتماً امام بیاید و این تحصن به هم نمیخورد، تا امام بیاید.» (خاطرات حجهالاسلام والمسلمین غلامحسین جمی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1385، صفحه181)
به هر حال بختیار وقتی متوجه شد نمیتواند سران را به سازش بکشد و از طرفی دیگر هم نمیتواند در برابر فشارهای دائم التزاید ناشی از تحصن مقاومت کند، نهایتاً تسلیم خواست متحصنین و مردم حامی آنها شد و از طرف دولت اعلام شد که مانعی جهت ورود امام به میهن وجود ندارد و این تحصن موجب شد رکن اصلی پیروزی انقلاب (یعنی حضور امام در کشور در آن مقطع) محقق گردیده و بدین جهت باید این تحصن را از اصلی ترین رویدادهای انقلاب اسلامی محسوب نمود.
موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی