10 اردیبهشت 1393
برای اولین بار دولتمردان روشنفکر و روشنفکران چپ در نقشه روشنفکری ایرانی مکانیابی شدند
در این گفتوگو بهرامیکمیل به عنوان نویسنده کتاب «گونهشناسی روشنفکران» از منظر جامعه شناختی به سوالاتی درباره تقسیمبندی رویکردهای روشنفکران ایرانی و معیارهای آن پاسخ گفته است. در ادامه نیز مرز بین روشنفکران ایرانی معاصر با دوره مشروطه از سوی این مولف مورد واکاوی بیشتر قرار گرفته است تا انواع رویکردهای بیان شده از سوی وی در کتاب به روشنی در اختیار خوانندگان این اثر قرار بگیرد. در ادامه گفتوگوی ایبنا با این پژوهشگر را میخوانید.
- در سه بخش ابتدایی کتاب مباحثی مانند «روشنفکر و روشنفکری»، «مدرنیته و مدرنیزاسیون» و «دین و سیاست» را مورد بررسی قرار دادهاید و در آن ها متفکران را به خوانندگان معرفی کردهاید. در بخش دیگر هم به متفکران غرب، از بیکن تا هایدگر اشاره کردهاید. خوانندگان با این بمباران اطلاعاتی در کتاب چگونه کنار بیایند؟
باید بگویم در بخش دوم کتاب، نظر فیلسوفان از بیکن و دکارت گرفته تا کوهن، هایدگر و برگر بهطور کوتاه مرور شده است و برای سهولت کار خوانندگان این فیلسوفان و اندیشمندان را در دو گروه اصلی قرار دادهام. گروه اول شامل اندیشمندانی هستند که معتقدند مدرنیته دارای مولفهها و ویژگیهای جهانشمولی مانند «عقلانیت»، «سکولاریسم»، «خودبنیادی» و «انسانگرایی» است که غیرقابل جرح و تعدیل هستند. برای مثال، اندیشمندانی مانند دکارت، کانت، جان استوارت میل، هایدگر، ماکس شلر، گیدنز و پوپر چنین رویکردی به مدرنیته دارند. برای صورتبندی چنین رویکردهایی از الگوی روشی ایمره لاکاتوش معروف به «برنامه پژوهشی» استفاده کردهام.
- بنا به آنچه در کتاب مشاهده میشود، شما روشنفکران را به دو دسته تقسیم کردهاید، روشنفکران دارای رویکرد ذاتگرایانه به مدرنیته مانند فردید، شایگان، مردیها و ملکیان و روشنفکران دارای رویکرد غیرذاتگرایانه به مدرنیته از قبیل سروش و شریعتی. معیار شما برای این دستهبندی چیست؟
در گونهشناسیهای قبلی، موضعگیری و داوری ارزشی نسبت به غرب (مدرنیته) معیار اصلی بوده است که براساس آن روشنفکران به سه گروه موافقان غرب (مدرنیته)، مخالفان غرب (مدرنیته) و حامیان تلفیق غرب و شرق (مدرنیته و سنت) تقسیم میشدند. اما معیار اصلی من رویکرد به مدرنیته است. یعنی نه از منظر ارزشی که از منظر هستیشناسانه و معرفتشناسانه به موضوع نگاه کردهام. بر این اساس، رویکرد به مدرنیته رابه دو گونه ذاتگرا
و غیرذاتگرا تقسیمبندی کردم و روشنفکران ایرانی را کنار هم یا دور از هم قرار داده و نتایج اندیشههایشان را نشان دادهام. کار من در یک جمله این بوده که این سهگانه موجود در تیپولوژیها را به یک دوگانه تبدیل کنم. با این کار امکان بندبازی و یکی به نعل و یکی به میخ زدن که از فرهنگ ایرانیان است، منتفی میشود.
- این تقسیمبندی سهگانه روشنفکری را به بنبست کشانده است که شما با بررسی جدید سعی کردید آن را تغییر دهید؟
بله، این تقسیمبندی جریان روشنفکری ایران را به بن بست کشاندهاست. همه آنهایی که ادعای تلفیق دستاوردهای خوب مدرنیته با میراث خوب سنت را داشتهاند، هیچ قاعده و معیاری برای چگونگی این تلفیق ارائه ندادهاند. در نتیجه این ادعا که؛ «ما نه مانند سنتگرایان مرتجع و نه مانند متجددهای غربزده، بلکه تلفیقی از خوبیهای هر دو هستیم» تنها در سطح ادعا باقی مانده است. این کتاب تلاشی است برای رهایی از این وضعیت و ارایه گونهشناسی که بتواند امکان گفتوگو بین روشنفکران و اندیشمندان را بالا ببرد، تجربه روشنفکران پیشین را منتقل کند، امکان درس گرفتن از خطاهای آنان را افزایش دهد و پیامد نظرات، انتقادها و پیشنهادهای روشنفکران را در سطح اجتماعی، سیاسی و اقتصادی نشان دهد.
- خط سیر اندیشههای اندیشمندانی مانند سید جواد طباطبایی تا مرتضی مردیها و عبدالکریم سروش در این کتاب به خوبی مشخص است. آیا در تلاش برای نشان دادن پیوستگی روشنفکری در ایران و تفاوتهای آن بودید؟
هرچند پاسخ به این پرسش را بهتر است منتقدان بگویند اما بهنظر من از ویژگیهای بارز این کتاب پرداختن به روشنفکران معاصر از سروش و مرتضی مردیها تا سید جواد طباطبایی و ملکیان و روشن کردن نسبت آنها با روشنفکران عصر مشروطه است. یعنی تاریخ جریان روشنفکری، بهطور پیوسته در نظر گرفته شده و برای مثال شما میتوانید حدس بزنید که آقای زرشناس یا جهانبگلو چه نسبتی با اندیشمندان عصر مشروطه و انقلاب 57 دارند. همچنین برای اولین بار دولتمردان روشنفکر و روشنفکران چپ در نقشه روشنفکری ایرانی مکانیابی شدهاند. البته ممکن است بسیاری از منتقدان با چینش من از دولتمردان روشنفکر مانند علی اکبر داور و محمدعلی فروغی یا روشنفکران چپ مانند احسان طبری و خلیل ملکی موافق نباشند؛ اما هدف من وارد کردن این افراد به جریان روشنفکری و فراهم آوردن بستری برای گفتوگو بوده که فکر میکنم در آن موفق بودهام.
-سعی شما برای برقراری دیالوگ بین تمامی روشنفکران با رویکردهای مختلف در کتاب دیده میشود، اما به نظر میرسد در برخی مواقع انتقادها بسیار تند و تیز بوده و گاه رنگ خشونت به خود گرفته است؟
جواب من به سوال شما کاملا منفی است، خشونت و تمسخر به هیچوجه در کتاب دیده نمیشود. من در اصفهان بزرگ شدهام و شفاف و صریح و بهاصطلاح رُک بودن همراه با چاشنی طنز از خصوصیات زبان اصفهانیهاست.
- اما جدا از مکان جغرافیایی تولد شما، این انتقاد به شما وارد است.
ممکن است که این انتقاد به من وارد باشد و به همین دلیل همینجا از کسانی که فکر میکنند من قصد تمسخر یا تهاجم به آنها را داشتهام پوزش میطلبم.
ایبنا