به بهانه 30 تیر
در مراسمی که به یاد شهدای 30 تیر برگزار شد ، حسین مکی سخنرانی کرد و گفت: «حضرت آیتالله کاشانی ، پیشوای مذهبی ملت ایران برای تسلیت گفتن به بازماندگان شهدای راه آزادی با این سن و کسالتی که خبر دادیم، اکنون به این محیط تنگ و گرم تشریف آوردهاند، تا نسبت به مسببین این واقعه ابراز تنفر کنند». این در حالی بود که دکتر مصدق فرزندش را به نیابت به این مراسم فرستاده بود.
حادثه 30 تیر تبلور پیوند مرجعیت با ملت و رقم خوردن پیروزی دیگری در برابر زیاده طلبیهای استکبار بود.
تکنیکها و تاکتیکهای به کار برده شده از سوی قدرتهای سلطهگر در برخورد با کشورهای مستعمرهشان بنا به موقعیتهای متفاوت دستخوش تغییرات و تحولات اساسیای میشده است.
اما در مجموع میتوان ادعا کرد که استراتژی اصلی این قدرتها بر پایه «بهرهکشی هر چه بیشتر از مستعمرات» به منظور جلب حداکثری منافع ملی خود، در کنار اجرای سیاستهایی برای مبارزه با شکلگیری جریانات مخالف و ضد استعماری بنیان گذاشته شده است. تغییر شرایط و شکلگیری موقعیتهای متفاوت قدرتهای بزرگ را بر آن میداشت تا برای پیاده کردن این استراتژی بزرگ از تاکتیکها و تکنیکهای متنوعی بهره ببرند. در مجموع میتوان تاکتیکهای اتخاذ شده در این زمینه را به دو دسته تاکتیکهای مستقیم و غیر مستقیم تقسیم کرد.
1ـ تاکتیکهای مستقیم:
این نوع تاکتیکها به اقداماتی اطلاق میشود که در آن کشورهای استعمارگر ، خود بازیگر آشکار میدان هستند و رو در روی کشورهای مستعمره ، سیاستهای منفعت طلبانه خود را پی میگیرند. این اقدامات خود به دو دسته کوچکتر قابل تقسیم است.
الفـ تاکتیکهای مستقیم قهرآمیز: که بر اساس آن استعمارگر برای تأمین استراتژی خود (تأمین منافع به همراه سرکوب مخالفان) به شکل قهرآمیز که در بیشتر موارد تهدید لفظی به دخالت نظامی و یا گاه حضور فیزیکی و نظامی است ـ وارد عمل میشود.
ب ـ تاکتیکهای مستقیم مسالمتآمیز: در اینگونه اقدامات کشور استعمارگر تلاش میکند تا بوسیله راهکارهای حقوقی ـ بینالمللی ، مانند استفاده از ابزار سازمانهای بینالمللی و منطقهای، کشورهای مستعمره را مجبور به پذیرش خواستههای خود بکند و یا کشور مستعمره را در موضع ضعف قرار دهد تا بتواند به بهرهکشی خود ادامه دهد. تحریم نفت در برابر غذای عراق توسط سازمان ملل از این نمونه بود.
در عصر کنونی که کشورها حداقل در شکل ظاهری از یکدیگر استقلال پیدا کردهاند و بر اساس منشور سازمان ملل (در ظاهر) برای کشورها حق تعیین سرنوشت و عدم مداخله در امور ذاتا داخلی به رسمیت شناخته شده است. تاکتیکهای مستقیم قهرآمیز برای قدرتهای بزرگ جلوه خوبی ندارد. و تاکتیکهای مستقیم مسالمتآمیز بیشتر مورد توجه است.
2ـ تاکتیکهای غیر مستقیم:
غیر از دو تاکتیک گفته شده ، تاکتیکهای دیگری نیز قابل تصور است که اخیرا به طور معمول ذیل واژه استعمار نو از آن یاد میشود.
در استعمار نو، قدرتهای بزرگ خود را به طور مستقیم وارد بازی نمیکنند ، بلکه تلاش میکنند با اتخاذ سیاستهای خود را در پشت ظاهری فریبنده قرار داده و منافع خود را از پشت پرده دنبال کنند. دولت انگلیس که به روباه پیر شهرت یافته است در دهه 60 که به دلایلی تصمیم به عقبنشینی از خاورمیانه گرفت، تلاش کرد تا با این سیاستها، اهداف خود را در منطقه و در کشورهای مستعمرهاش به پیش ببرد. به همین منظور سیاستهای انگلیس در این زمینه زبانزد خاص و عام بوده و هست. از جمله این سیاستها «تفرقه بینداز و حکومت کن» و یا روی کار آوردن دولتهای دست نشانده بود.
البته با افول انگلیس در حوزه روابط بینالمللی که با قدرت گرفتن آمریکا در این عرصه همراه بود، ایالات متحده در استعمارگری نو گوی سبقت را از سایر رقبای خود ربود.
اگرچه به طور معمول کودتا، دخالت در نتایج انتخابات و نحوه برگزاری آن ، ترور شخصیت مخالفان، تصویب قوانین در مجلس تشریفاتی، استفاده از ازاذل و اوباش خیابانی و ... از جمله ابزاری بود که دولتهای دست نشانده بوسیله آن اهداف اربابان خود را دنبال میکردند.
اما مسلمان بودن و شیعه بودن مردم ایران برگ برندهای بود که در طول تاریخ این کشور بارها نقشههای استعماری استعمارگران را نقش بر آب کرد.
همانطور که در تبیین استراتژی قدرتهای استعمارگر مطرح شد ، یکی از سرنیزههای استعمارگران همیشه متوجه جنبشهای ضد استعماری داخل ایران بود. جنبشهای ضد استعماری ایران تفاوت اساسیای با جنبشهای ضد استعماری سایر نقاط جهان داشت و آن اسلامی ـ شیعی بودن آن است. مذهب تشیع حداقل از دو جنبه اساسی با سایر مذاهب کنونی تفاوت ریشهای دارد:
1ـ به لحاظ نظری این مذهب قائل به عدم تفکیک دین و دولت و یا دین و سیاست است و آموزهها و اندیشههای این مذهب نیز پیوسته از پیروان خود میخواهد تا نسبت به مسائل اجتماعی و سیاسی موضع گرفته و قاطعانه وارد عمل شوند.
2ـ در عمل نیز آنچه مذهب شیعه را از سایر مذاهب جدا میکند تاریخ مبارزاتی شیعه است (حسینیان، ص 60)
از طرف دیگر جایگاه رهبری و مرجعیت در مذهب تشیع جایگاه ویژه و مقامی خاص میباشد. تقارن مرجعیت به همراه قدرت ملت در تاریخ ایران همواره تغییر دهنده روند تاریخیای بوده است که کشورهای استعمارگر خواهان رقم خوردن آن برای ایران بودهاند. مرور هر چند سطحی تاریخ ایران خود شاهدی بر این ماجراست. واقعه 30 تیر نیز به نوعی نشان دهنده این پیوند مبارک در نظام تحولات سیاسی ایران بوده است. نقطه ضعف همیشگی دشمنان ایران، محاسبات نادرست از قدرت رهبری مرجعیت در مذهب شیعه و همچنین قدرت پیوند مرجعیت و ملت در جنبشهای ایران اسلامی بوده است.
در 26 تیر 1331 ، قوام که از حمایتهای سفارت انگلیس و آمریکا بر خوردار بود، از طرف شاه به عنوان جانشین مصدق معرفی شده (حسینیان /ص 174) . قوام در ارزیابی نقش آیتالله کاشانی در اتفاقات تیر 1331 راه را درست رفت، اما در ارزیابی قدرت آیتالله راه خطار را در پیش گرفت ، وی تصور میکرد با یک اولتیماتوم قادر به جدا کردن دین از سیاست و منزوی کردن آیتالله کاشانی است. (همان / ص 176)
لذا اعلامیهای با همین مضمون صادر کرد و در صدد دستگیری آیتالله کاشانی برآمد.
اما نفوذ آیتالله کاشانی در بین مردم بسیار زیاد بود؛ روز 29 تیر با پخش شایعه دستگیری آیتالله، در آبادان اعتصاب عمومی شد و شهر تعطیل شد. در کرمانشاه نیز بازار تعطیل و تظاهرات وسیعی به راه انداخته شد و بلافاصله حکومت نظامی اعلام گردید. (اطلاعات 29/4/1331) آیتالله کاشانی در جواب به اعلامیه قوام، اعلامیهای را منتشر کردند: «... اعمال قوام که تنها برای جاهطلبی و برگشت انگلیسها و استعمار است نباید به دست شما انجام و شما را در مقابل خونها و حق کشیها مسئول کند ...(روزنامه شاهد 29/4/1331 / ص 4)
ایشان در همین روز در مصاحبه با مخبرین جراید که مشروح آن در روزنامه «باختر امروز» 31/4/1331 منتشر شد نیز مطالب مهمی را ایراد نمودند:
«ابلاغیه قوام را از رادیو شنیدید. این بزرگوار خیال کرده ایران امروز، ایران 50 سال پیش میباشد. حرفهای شاه طهماسبی میزند. میگوید: میکشم، میبندم، محکمه انقلابی تشکیل میدهم . این ابلاغیه حاکی از سخافت عقل او میباشد..» (همان)
آیتالله کاشانی سخنان خود را در این مصاحبه با این جملات به پایان میبرد:
«تا خون در شاهرگ من و این ملت است زیر این بار نمیرویم که قوام بر ما ملت حکومت کند. ما یک خوشحالی داریم که صنعت نفت ملی شد و بالاتر از آن بیداری و شهامت ملت ایران است که از جان خود در راه وطن و استقلال مضایقه نمیکنند، ملت با فقر و تنگدستی که دارد. فردا تهران و همه ایران تعطیل عمومی است. اگر مقتضی باشد میگوییم که پس فردا هم تهران و همه ایران تعطیل کنند» (مکی / ص 190) و مرجعیت اینگونه خود را در صف اول رهبری جنبش مردمی قرار داد.
در روز 31 تیر 1331 آیتالله کاشانی اعلامیهای به مناسبت کوتاه شدن دست استعمارگران از ایران صادر کردند:
«لازم میدانم از عموم برادران عزیزم تقاضا نمایم که امشب را به شکرانه این موفقیت که به عنایت پروردگار و استعانت بینظیر شما بدست آمده جشن عمومی برقرار نمائید.» (اطلاعات 1/5/31)
این اعلامیه چند بار بوسیله رادیو و تلویزیون در سرتاسر کشور پخش شد.
همچنین در این روز مراسمی به یاد شهدای 30 تیر برگزار شد که حسین مکی در این مراسم سخنرانی کرد و گفت: «حضرت آیتالله کاشانی ، پیشوای مذهبی ملت ایران برای تسلیت گفتن به بازماندگان شهدای راه آزادی با این سن و کسالتی که خبر دادیم، اکنون به این محیط تنگ و گرم تشریف آوردهاند، تا نسبت به مسببین این واقعه ابراز تنفر کنند». این در حالی بود که دکتر مصدق فرزندش را به نیابت به این مراسم فرستاده بود.(اطلاعات 1/5/31).
حادثه 30 تیر تبلور پیوند مرجعیت با ملت و رقم خوردن پیروزی دیگری در برابر زیاده طلبیهای استکبار بود.
--------
منابع:
1ـ حسینیان، روحالله ، بیست سال تکاپوی اسلام شیعی در ایران (1340-1320) ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، چاپ دوم 1384
2ـ مکی ، حسین ، وقایع 30 تیر 1331 ، تهران ، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، 1360
3ـ نقیبزاده ، احمد ـ امانی زوارم ، وحید ـ نقش روحانیت شیعه در پیروزی انقلاب اسلامی ، تهران ، مرکز اسناد انقلاب اسلامی ، 1382
4ـ روزنامه اطلاعات ـ تیر و مرداد 1331
5ـ روزنامه شاهد ـ تیر و مرداد 1331
مرکز اسناد انقلاب اسلامی