17 اردیبهشت 1396

دو روایت از یک واقعه


دو روایت از یک واقعه

در بخش عمده سالهای حکومت شاه ، شکنجه های هولناک زندانیان در ساواک ، پدیده ای عادی شمرده می شد . بسیاری از انسانهای وارسته در زیر شکنجه های وحشیانه ماموران ساواک جان خود را از دست داده اند . اما نصیری رئیس قدرتمند ساواک که بیش از همه همتاهای خود بر این سازمان ریاست کرده است ، اساسا وجود شکنجه را تکذیب کرده و طوری صحبت کرده که گویی کمترین اطلاعی از آن ندارد . متن زیر اظهارات نصیری و سپس اعترافات یکی از عوامل اصلی شکنجه زندانیان است که در نقطه مقابل یکدیگر ابراز گردیده است .

 

مصاحبه خبرنگار صدا و سیما با نصیری

* آقای نصیری از ثابتی چه خبر دارید؟

- نمی‌دانم، شنیدم در تهران نیستند.

* خرج ماهانه ساواک چه قدر بود؟

- پرونده‌هایش هست، فعلاً به خاطرم نیست.

* پس شما که همه چیز را انکار می‌کنید، در این سازمان منحل شده ساواک چکاره بودید؟

- من سرپرست کل سازمان بودم و بیشتر کارهای اداری، فنی و تأمین احتیاجات اداری با من بود.

* هرچند وقت یکبار با شاه ملاقات می‌کردید؟

- در هفته دوبار.

* مافوق شما چه کسی بود، آیا غیر از شاه از کس یا کسان دیگر هم به شما دستور داده می‌شد.

- نه من یک سری وظایف قانونی داشتم.

* در حال حاضر از گذشته خود پشیمان نیستید؟

- نه من طبق قانونی که تصویب شده بود و وظیفه‌ای که هیئت دولت آن را تصویب کرده بود عمل می‌کردم.

* نظرتان راجع به شکنجه زندانیان چیست؟

- کسی در ساواک شکنجه نمی‌شد.

* آیا رئیس زندان، بازرس‌ها و مأموران بازجو گزارش کارهایشان را به شما نمی‌دادند که شما از چگونگی شکنجه‌ها اظهار بی‌اطلاعی می‌کنید؟

- می‌دادند ولی در آن چیزی ازشکنجه نمی‌نوشتند.

* هیچ شکنجه‌ای در کار نبود؟ چرا نمی‌خواهید حداقل حالا دیگر صادقانه حرف بزنید؟

- من صادقانه حرف می‌زنم.

*حقوق ماهانه شما چقدر بود؟

- 12 هزار تومان.

*چقدر مزایا می‌گرفتید؟

- حدود 12 هزارتومان.

* درآمد دیگری نداشتید؟

- چرا چند قطعه ملک داشتم که بنیاد پهلوی به من دادند.

* در مورد پول‌هایی که از ایران خارج کرده‌اید چه می‌گوئید؟

- من پولی خارج نکرده‌ام.

* شما همسر و فرزند دارید؟

- بله، یک همسر و دو فرزند دارم.

* این کلمه مارکسیست اسلامی را در سازمان شما چه کسی اختراع کرده بود؟

- من نمی‌دانم، خودم هم فکر می‌کنم این دو در کنار هم جور در نمی‌آید.

* شما اسلام را می‌شناسید؟

- بله من یک مسلمان معتقد هستم.

* ساواک چقدر مأمور داشت؟

- 2000 مأمور رسمی.

* و چقدر مأمور غیر رسمی؟

- خاطرم نیست.

* شما درباره دریاچه نمک قم چه می‌دانید؟

- دریاچه‌ای است در نزدیکی قم و هیچ چیز دیگر.

* چگونه گرفتار شدید؟

- من چهار ماه است زندانی هستم. وقتی جمشیدیه به دست نیروهای انقلاب افتاد مرا به اینجا آوردند.

* نظرتان راجع به وضع موجود چیست؟

- درست در حال عادی نیستم که بتوانم حرف بزنم.

* درباره شکنجه‌های مستقیم و غیر مستقیم ساواک چه فکر می‌کنید؟

- مستقیم را تکذیب می‌کنم، اگر دیگران کاری کرده‌اند من بی‌اطلاع هستم. من آدمی هستم در اختیار شما. من کاری

نکرده‌‌ام. می‌توانستم اینجا نیایم. من خودم آمدم.

* خیر مردم شما را آورده‌اند اینجا.

- می‌توانستم فرار کنم.

در این موقع پدر رضائیها که چهار فرزندش کشته شده‌اند از نصیری پرسید: مگر بچه‌های من به تو چه کرده بودند که

آنها را کشتی؟ چرا آنها را شکنجه کردی؟ چرا ناخنهای آنها را با گازانبر کشیدی؟

- من از همه این چیزها که می‌گوئید بی‌اطلاعم.

لاهوتی از نصیری پرسید:

* مگر خودت نبودی که در زندان ساواک مرا کتک زدی و چند بار محکم بگوشم کوبیدی؟

- من نبودم.

* از کمیته ساواک و پرویز ثابتی که از شما دستور می‌گرفت بگوئید؟

- کمیته به من مربوط نبود.یک گروه مستقل از ساواک ـ شهربانی ـ ارتش ـ ژاندارمری تشکیل می‌شد. ثابتی مسئولی

امنیت داخلی کشور بود و معاون من نبود. شنیدم ثابتی در تهران است.

* از مرگ دکتر شریعتی و تختی چه می‌دانید.

- هیچ چیز.

 

اعترافات بهمن نادری پور معروف به تهرانی شکنجه گر ساواک

بهمن نادری پور معروف به تهرانی از شکنجه گران ساواک در بخشی از اعترافات خود چنین می نویسد :

... شما چطور می توانید قبول کنید که در یک سازمان اداری با سازماندهی رسمی اداری و سلسله مراتب اداری ، کارمندی جرات کند عملی برخلاف نظریه سلسله مراتب خود ، آنهم جرم بزرگی چون شکنجه دادن انجام دهد و روسای او از عمل آن کارمند بی اطلاع و یا اگر مطلع شدند و موافق عملش نبودند اجازه دهند همچنان به کار شنیع خود یعنی شکنجه ادامه دهد . نعمت الله نصیری نه تنها از طریق بولتن هایی که هر هفته دوبار در روزهای دوشنبه و پنجشنبه از کمیته مشترک ضد خرابکاری به او داده می شد در جریان شکنجه ها ، دستگیریها و شهادت مبارزین و مجاهدین قرار داشت ، بلکه خود عامل و ناظر سختگیری و شکنجه های بیشتر به آنها بود .

برای آنکه شاه هم بداند دستوراتش در مورد شکنجه رعایت می شود معمولا در بولتن ها نوشته می شد : متهم پس از مقاومت سرسختانه اعتراف نمود که... این عبارت که در بولتن های کمیته مشترک ضد خرابکاری نوشته می شد به آن معنا بود که متهم در شرایط عادی و انسانی اعتراف نکرده بلکه این دژخیمان ساواک بوده اند که با کابل و انواع و اقسام وسایل شکنجه ، زبان او را باز کرده اند . یا در بولتن های شهربانی زمانی که شهربانی خود مستقلا کمیته ای داشت ، نوشته می شد. متهم پس از بازجویی های فنی اعتراف می کرد ... این عبارت بخصوص کلمه « فنی» به این معنی بود که شاه خائن بداند کارمندان و افراد مامور خدمت در کمیته و شهربانی هم در شکنجه دادن شاید دست کمی از ساواک ندارند.

 

 

 


شکنجه گران می گویند ، قاسم حسن پور ، موزه عبرت ایران ، 1386