11 مرداد 1400

آمد و شد پلیس جنوب


شادی معرفتی

آمد و شد پلیس جنوب

 پلیس جنوب ایران (The South Persian Rifles ) که به اختصار S.P.R. هم نامیده می‌شود، نیرویی نظامی بود که در بحبوحه جنگ بین‌الملل اول توسط انگلیسی‌ها در 26 اسفند 1294جهت کنترل سیاسی و نظامی جنوب ایران تشکیل شد.

در بحبوحه جنگ جهانی اول، ایران دستخوش تحولات عمده‌ای شده بود. کشورهای درگیر جنگ، هرکدام به شکلی، مناطقی از خاک ایران را عرصه جولان خود ساخته بودند. روسیه در شمال، انگلستان در جنوب و جنوب شرق، عثمانی در غرب و نیروهای آلمانی به طور پراکنده در مرکز ایران و نواحی دیگر آن، فعالیت می‌کردند. فعالیت این نیروها در شهرهای مختلف ایران، برای حفظ موقعیت و برتری خود، با وجود اعلام موضع بی‌طرفی در جنگ از سوی دولت ایران، ادامه داشت. موفقیت‌های آلمان در وارد آوردن خسارت به منافع انگلستان، بویژه در مناطق جنوب ایران و بنادر خلیج فارس، کاملا محسوس بود. وجود این دشمن مشترک، باعث شد به‌رغم اعلان بی‌طرفی دولت ایران، روس‌ها قوای خود را در شمال غرب و انگلیسی‌ها نیروی خود را در جنوب تقویت کنند.

علاوه بر اینها، فشار به منافع انگلستان، بویژه اهداف تجاری آن در نواحی جنوبی ایران و وارد آمدن ضرر و زیان به مبادلات اقتصادی با هند و صدمه به اقتصاد بریتانیا، دولتمردان انگلیسی را بر آن داشت تا به چاره‌جویی برای حل این معضل برآیند. پس از سنجیدن همه جوانب، ایجاد یک نیروی نظامی را برای حفظ امنیت راه‌ها و حفظ منافع انگلستان، چاره کار دیدند. این در حالی بود که هنوز قراردادی با دولت ایران در این زمینه به امضا نرسیده بود. سرانجام مذاکراتی که از کابینه فرمانفرما آغاز شده بود، با تنظیم موافقت‌نامه‌ای در کابینه محمدولی‌خان سپهدار اعظم تنکابنی منجر شد که به شکل پیش‌نویسی در اوت 1916، به اطلاع دولت ایران رسید.

در متن این موافقتنامه پیش‌بینی شده بود که به‌تدریج یک نیروی نظامی 11 هزار نفری در ایالات جنوبی ایران (نظیر ایالات شمالی) تشکیل شود و برای سازماندهی و تعلیم این نیرو، دولت بریتانیا تعداد کافی افسر، درجه‌دار و پزشک در اختیار دولت ایران قرار دهد، همچنین تا زمانی که جنگ در اروپا ادامه دارد، هزینه‌های جنگ و نگهداری این نیرو را بر عهده گیرد. در این موافقت‌نامه، مقررات مشابهی نیز برای بریگاد قزاق پیش‌بینی شده بود.

سپهدار اعظم در پاسخ، یادداشتی تشکرآمیز به پیشنهادات دولتین برای اصلاحات امور نظامی و مالی ایران فرستاد، اما آن را منوط به تصویب مجلس شورای ملی کرد. از نظر ملیون ایرانی، این یادداشت به معنی پذیرش تقسیم ایران به مناطق نفوذ روسیه و انگلیس بود. با وجود این‌که در طول صدارت سپهدار، هیچ‌گونه قرارداد رسمی در این زمینه به امضا نرسید، به مقامات محلی در بندرعباس دستور داده شد از سایکس به عنوان فرمانده نظامی نیروهای پلیس جنوب، استقبال رسمی به عمل آورند.

سر پرسی سایکس در مارس 1916 به عنوان فرمانده نظامی وارد بندر عباس شد و به محض ورود سرگرم تشکیل پلیس جنوب شد و پلیس جنوب ایران S.P.R در تاریخ ششم ذیقعده 1335 قمری ‌/‌ 16 مارس 1916 میلادی تشکیل شد. نخستین نیروهای پلیس جنوب را صاحب‌منصبان و سربازان انگلیسی و هندی تشکیل می‌دادند و بعد افرادی را از اطراف و مناطق مجاور بنادر جنوب استخدام کردند.

تعداد افراد پلیس جنوب در تابستان 1917 به حدود 6 هزار نفر و در بهار 1918 (در ماه‌های آخر جنگ) به حدود 8 هزار نفر رسید. این افراد به طور کلی از چند دسته تشکیل شده بودند: نیمی از آنها از قبایل کوچ‌نشین محلی بودند، دسته دوم نیروهای نظامی دولتی همچون ژاندارم‌ها و امنیه‌ها و بقیه افراد نیز به طور عمده از جمعیت بیکاران شهرها و روستاها، از جمله کارگران کشاورز بی‌زمین یا طبقات پایین تشکیل می‌شدند.

همه این نیروها به 2 بریگاد تقسیم شده بودند: ‌یکی در نواحی فارس و دیگری در بندرعباس و یک رژیمان در کرمان. وظیفه بریگاد فارس از همه دشوارتر بود، زیرا مجبور بودند با ایل قدرتمند قشقایی و اعراب و قبایل بزرگ دیگر در نبرد باشند.

در تشکیلات این پلیس، یک مریضخانه مرکزی وجود داشت و برای هر بریگاد، یک گروه پزشکی و یک دامپزشک در نظر گرفته شده بود. در هر بریگاد نیز یک اداره مهمات و یک انبار مهمات به انضمام یک قسمت سیار وجود داشت. اسلحه و لوازم انگلیسی و البسه، مطابق با قشون هندی بود، به جز کلاه که ایرانی بود. یک دست لباس خاکی جهت خدمت و یک دست لباس آبی جهت بیگاری به افراد داده می‌شد. نفرات پلیس جنوب داوطلبانه به مدت 3 سال استخدام می‌شدند که پس از انقضای این مدت، ممکن بود با تمایل خود مجددا قبول خدمت کنند. پس از خاتمه خدمت، حقوق بازنشستگی یا پاداشی به افراد داده نمی‌شد، اما اگر در جنگ کشته یا زخمی می‌شدند، پاداشی مطابق با درجه یا وضعیت بازماندگانش به وارثان آنها تعلق می‌گرفت. افراد موظف بودند از تاریخ ورود به خدمت، در هر یک از نقاط ایران که مأمور شوند، خدمت کنند. اجناس و اغذیه و علیق را کنتراتچی‌ها در مراکز بریگادها تهیه می‌کردند. مخارج سالیانه این نیرو، بالغ بر 35 میلیون ریال بود که حکومت انگلیسی هند عهده‌دار آن بود.

پلیس جنوب اگرچه ابتدا با انگیزه مقابله با اقدامات مأموران آلمانی ایجاد شد، اما عمده درگیری‌هایش با قبایل و عشایر محلی بود. تشکیل نیروی پلیس جنوب، با هدف حفاظت از منافع و مقاصد انگلستان، به قیمت وارد آمدن خسارت‌ها و زیان‌های فراوان به مردم ایران تمام شد. توده رنج‌کشیده ایرانی، که در جنگ جهانی اول، به دلیل نبود دولت مرکزی قدرتمند، همواره در تلاطم ناشی از حضور بیگانگان در ایران، بی‌سرپناه و حامی رها شده بود، از این رهگذر نیز خسارات فراوانی دیدند.

بیشترین تمرکز قوای پلیس جنوب، در فارس و شهرهای اطراف آن و بوشهر بود، هرچند پای آنان تا اصفهان و تهران هم کشیده شد. بر این اساس، مردم نواحی جنوب ایران، از حضور نیروهای پلیس جنوب، بیشترین صدمه را متحمل شدند.

یکی از اقدامات نیروهای S.P.R ایجاد ناامنی و نابسامانی در ابعاد گوناگون، برای القاء این فکر بود که پلیس جنوب تنها راه حل مشکلات مردم ایران است. آنان در فارس اقدام به خریدن گندم، جو و سایر اجناس به چند برابر قیمت معمول و ذخیره کردن و یا سوزاندن آنها برای ایجاد قحطی در شهر کردند. در این شرایط، مردم حتی مجبور به خوردن آرد ذرت و خاک اره می‌شدند. همچنین در سال 1336 قمری، در مسیر بندرعباس ـ سیرجان، تمام وسایل حمل و نقل را برای حمل مهمات نظامی، مصادره کردند و موجبات شکایت تجار را فراهم کردند. گاهی اوقات نیز بسیاری از کاروان‌های تجاری، بدون دلیل موجه توسط پلیس جنوب توقیف می‌شدند. از نظر پلیس جنوب، تجار موظف بودند کارهای خود را با اهداف آنها وفق دهند و تجاری که حاضر به همکاری با آنها نمی‌شدند، باید منتظر حبس و تبعید می‌ماندند. علاوه بر این، این نیرو در مدت توقف خود در شیراز، خانه‌ها و باغ‌های زیادی را از اهالی شیراز اجاره کرده و در آنها سکونت کردند. اینان در مدت اقامت خود، خسارات فراوانی به درختان و ساختمان‌ها وارد آورده و سبب شکایت‌های گسترده صاحبان آنها شدند.

امنیت مورد ادعای حامیان پلیس جنوب، تنها شامل حفاظت از منافع اقتصادی انگلیسی‌ها بود. وجود اراضی نفت‌خیز در جنوب ایران، باعث می‌شد که انگلیس برای استفاده از منافع سرشار آن، از افراد برخی طوایف عشایر به عنوان حافظ منافع نفتی خود بهره گیرد و عملا ساختار زندگی عشایری آنها را بهم بریزد. نتیجه این اقدامات، آشفتگی و بحران در اوضاع اقتصادی جنوب ایران بود.

نیروهای پلیس جنوب در امور ژاندارمری نیز اختلال ایجاد کردند. ژاندارمری که با کمک کارشناسان سوئدی تشکیل شده بود، وظیفه حفظ امنیت راه‌های اصلی ارتباطی، تجاری و جمع آوری مالیات ولایات را بر عهده داشت. انگلیسی‌ها با سوءاستفاده از ناتوانی صاحب‌منصبان دولتی و با پرداخت حقوق بالاتر، مأموران نظمیه را وارد پلیس جنوب کرده و در نتیجه، نظمیه‌ها را که تنها پناهگاه مردم در شرایط سخت بود، ناکارآمد ساختند.

با این حال، بر خلاف تصور انگلیس، مسأله به رسمیت شناختن پلیس جنوب از جانب دولت ایران به یکی از مسائل بحث برانگیز مبدل شد. وزارت خارجه انگلیس چنین تصور می‌کرد که موافقت‌نامه اوت 1916 پشتوانه محکمی از سوی دولت مرکزی برای این نیرو است؛ اما قضیه بسیار پیچیده‌تر بود. به نظر می‌رسد علیرغم ناتوانی سیاسی و نظامی ایران، شرط لازم برای فعالیت مستمر پلیس جنوب، به رسمیت شناختن آن از سوی دولت ایران بود.

اگرچه مواد موافقت‌نامه در عمل، در جریان بود. با سقوط کابینه سپهدار اعظم و روی کار آمدن وثوق‌الدوله، مقامات انگلیسی به دولت ایران اطلاع دادند که اگر از به رسمیت شناختن پلیس جنوب، سر باز زند، کمک‌های مالی این دولت را به تعویق خواهند انداخت. کابینه پس از مدتی، پلیس جنوب را به نوعی به رسمیت شناخت و به مقامات بریتانیایی اطلاع داد که هرچند تاکنون در این زمینه بین دولت ایران و انگلیس قراردادی امضا نشده و دولت ایران پس از بر هم خوردن ترتیب سابق ژاندارمری در صدد است تا با استخدام مربیانی، تشکیلات قوای تأمینیه مملکت را اعاده کند، آماده است ژنرال سایکس را در وضعیت فعلی به رسمیت بشناسد، مشروط بر این‌که پس از برقراری صلح، موضوع تحویل این قوا به ایران مورد بررسی قرار گیرد. اما به رسمیت شناختن ضمنی پلیس جنوب توسط وثوق‌الدوله استقبال نشد و او استعفا کرد. در سال 1917، وقوع انقلاب روسیه و تشدید احساسات ملی و بیگانه‌ستیزی در میان ایرانیان نیز، اوضاع را علیه انگلیسی‌ها شدیدتر می‌ساخت. مردم جنوب و علی‌الخصوص فارس به قیام علیه نیروهای پلیس جنوب و جنگ با آنان برخاستند. اگرچه نیروهای پلیس جنوب بر قیام مردم فارس به رهبری صولت‌الدوله ایلخان قشقایی غلبه یافتند، اما دشمنی‌ها ادامه یافت. خود انگلیسی‌ها و بویژه نایب‌السلطنه هند به بیهودگی عملیات نظامی علیه ایلات و تحریک احساسات مردم پی برده بودند. دولت ایران نیز تمایل چندانی به مذاکره در این زمینه از خود نشان نداد. کابینه‌های مستوفی‌الممالک و صمصام‌السلطنه هیچ‌کدام نتوانستند در مقابل بحران‌ها دوام بیاورند، پس از آنها وثوق‌الدوله نیز در شرایطی نبود که بتواند پلیس جنوب را به رسمیت بشناسد. علاوه بر آن، در چنین موقعیتی که افکار عمومی همگی علیه نیروهای انگلیسی بود، به رسمیت شناختن آن، از اهمیت چندانی برخوردار نبود. از همین رو، بریتانیا برای آرام ساختن اوضاع سر پرسی سایکس را به لندن فراخواند، افسران انگلیسی نیز با توجه به خاتمه جنگ و شیوع بیماری‌هایی همچون آنفولانزا، تمایل داشتند زودتر به وطن بازگردند.

با پایان جنگ جهانی اول و پیروزی انگلستان، وضعیت آنها به طور قابل ملاحظه‌ای در منطقه بهبود یافت؛ ایران نیز برای بازسازی و اصلاحات پس از جنگ، به حمایت‌های مالی و نظامی انگلیس نیاز داشت، بنابراین قرارداد اوت 1919 تدوین و به امضای دو دولت رسید. طبق این قرارداد، انگلیس ضمن تضمین تمامیت ارضی ایران، تعهد کرد به خرج دولت ایران، مستشارانی برای تنظیم امور مالی و نظامی به این کشور، اعزام دارد. اما این قرارداد با مخالفت‌های داخلی و خارجی بسیاری مواجه شد و هرگز به مرحله اجرا نرسید و پس از کودتای سوم اسفند 1299 شمسی، توسط سید ضیاء ملغی اعلام شد.

پس از سقوط سید ضیاء نیز کابینه قوام‌السلطنه رفتاری غیردوستانه با انگلیسی‌ها پیش گرفت و دعوا بر سر انحلال پلیس جنوب از سر گرفته شد. دولت ایران پیشنهاد کرد که نیروها به آنها تحویل داده شده و افسران انگلیسی طی سه تا شش ماه از ایران خارج شوند؛ همچنین در مقابل درآمد گمرکات، اعتباری جهت تأمین بودجه قوا دریافت دارد. با توجه به اینکه از نظر مقامات انگلیسی، مدت زمان تأمین اعتبار S.P.R در 31 مارس 1921 به پایان می‌رسید، وزارت خارجه انگلیس چاره‌ای جز انحلال قوا و موافقت با پیشنهاد ایران نداشت. بدین ترتیب، پلیس جنوب ایران که با سماجت دولت انگلیس در بحبوحه جنگ جهانی اول تشکیل شد، در 1921 در ابهام و سردرگمی از هم پاشید، اما باعث ایجاد اندیشه اولیه تشکیل نیروی متحدالشکل در ایران شد.

 

منابع:

ـ بهار، محمدتقی، تاریخ مختصر احزاب سیاسی، تهران: امیرکبیر، 1371.*ـ‌ بیانی، خانبابا، پلیس جنوب ایران S.P.R مستند به اسناد سیاسی و تاریخی، بررسی‌های تاریخی، مهر و آبان 1357؛ آذر و دی 1357؛ شماره‌های 78 و 79. *ـ پیرا، فاطمه، پلیس جنوب ایران S.P.R، فرهنگ، پاییز 1381، شماره 43. *ـ‌ جعفری، فریبا، پلیس جنوب: پیگیری اهداف انگلستان، مشکلات مادی و معنوی ملت ایران، فصلنامه تاریخ روابط خارجی، بهار 1383، شماره 18. *ـ راضی، منیره، پلیس جنوب ایران، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1381.*ـ سایکس، سر پرسی، تاریخ ایران، ترجمه سید محمدتقی فخر داعی گیلانی، تهران: وزارت فرهنگ، 1330.*ـ‌ سفیری، فلوریدا، پلیس جنوب ایران، ترجمه منصوره اتحادیه و منصوره جعفری فشارکی، تهران: نشر تاریخ ایران، 1364.*ـ مابرلی، فردریک جیمز، عملیات در ایران، ترجمه کاوه بیات، تهران: مؤسسه فرهنگی رسا، 1369