02 اردیبهشت 1393
چهره ماندگاری که خاطراتش با رهبری را در صدر یادهای دلش طبقه بندی کرده
نشانی منزل جانبـاز را که برای بنده ارسال کردند، به قول معروف گل از گلم شکفت. خیلی سریع خودم را به شهر مقدس ری رساندم. در ابتدای ورود به منزل جانباز "اکبر کشاورز شیرازی"نویسنده، چهره ماندگار ایران، و عکاس ویژه حضرت امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری زندگی بی ریا و لبخنـد گرم بچههای شهرری بیش از هر چیز دیگری به چشمم نشست و زودتر از آنچه فکر میکردم با او و حرفهایش صمیمی شدم.
هم صحبتی با یک جانباز دیگر برای من که به همراه گروه تلویزیونی "از آسمان" میهمان لحظههای او شده بودم اتفاقی تازه نبود ولی ما اینبار با ماجرایی متفاوت روبرو شده بودیم. جدا از گفت و شنودهای مرسوم در مصاحبههای تلویزیونی و سمت و سوی تهیـه برنامه، یک نکته دردناک عرق سرد بر پیشانیام نشانده بود.
عکسهای ماندگار کشاورز تنها خدمت این جانباز به انقلابش نبود
اینکه من به مانند خیلی از مردم، اکبر کشاورز شیرازی را نمیشناختم در نگاه اول چیز مهمی به نظر نمیرسید. به هر حال جانبازان بسیاری در گوشه و کنار این سرزمین زندگی میکنند که شناختن تمام آنها ممکن و مقدور نیست. و دیگر اینکه او همشهریام بود و او را نمیشناختم باز هم با نظر به وسعت شهرستان ری و زندگیهای بحران زده امروزی قابل اغماض و بخشش بود ولی نشناختن یک چهره ماندگار که میلیونها قطعه عکس عارفانه و تأثیرگذار از امام خمینی(ره) و امام خامنهای و دیگر شخصیتهای بزرگ نظام را در تاریخ فرهنگی کشور ثبت کرده است. برای من که خود را از اهالی فرهنگ میپندارم سخت و سنگین بود. عکسهای ماندگار کشاورز تنها خدمت این جانباز به انقلابش نبود. او که بهترین روزهای زندگی اش را دوران معاشرت با آقا سید مرتضی آوینی میدانست چندین عنوان کتاب هم تألیف و منتشر کرده بود و چند تألیف دیگر هم در نوبت چاپ داشت.
اکبر، هم اهل مطالعه و پژوهش بود و هم دستی در هنـر داشت. دردهای فراوان جانبازیاش را به زبان نمیآورد ولی از گفتهها و احوالش مشخص بود که بعد از مجروحیت هرگز یک خوابِ راحت، به چشمش نیامده است. دست چپ و چشم راست و هر دو ران پا و شکمش در دوران دفاع آسیب دیده بودند و روحش در دوران پس از جنگ. عکاس لحظههای خصوصی امام (ره) از خاطراتش با ایشان هم برای ما سخن گفت. از چای ریختن امام و قدم زدن هایش در حیاط خانه. همان عکس های معروفی که بارها دیده ایم و عکاس گمنامش را نمی شناسیم. راستی تا یادم نرفته بگویم که اکبر ذوق ادبی هم داشت. یکی از تألیفاتش، مربوط به دیوان اشعاری است که در خلوت و تنهاییاش سروده تا حال درونش را مکتوب کرده باشد.
خاطراتش با امام خامنهای را در صدر یادهای دلش طبقه بندی کرده است/دیدار یار تمام خواسته یک چهره ماندگار از روزگار
کشاورز شیرازی لباسهای رزمنـدگی دوران دفاع مقدس را بهترین گنج زندگیاش میدانست. او کلاه آهنیاش را بر سر گذاشت و با لبخندی غرورآمیز و شاهانه گفت که با همین تن زخمی آماده است تا به امر ولایت سینه دشمن را بشکافد. اکبر آنچنان از سربازی ولایت و إن شاء الله شهادت در رکاب حضرت امام مهدی (عج) دم میزد که شوق شهادت در دل ما جان گرفته بود.
صدها لوح تقدیر و چند مدرک دکترای افتخاری در کتابخانۀ منزل کشاورز جا خوش کرده بودند ولی او در انتظار یک افتخار دیگر بود. او که خاطراتش با امام خامنه ای را در صدر یادهای دلش طبقه بندی کرده برای ما، هم از دیدار صمیمی اش با آقا حرف در پادگان دوکوهه زد و هم از حسرت دیدار ایشان. اکبر عکسهایی که از امام خامنهای گرفته بود را به ما نشان میداد و با حسی شبیه اشتیاق آمیخته با فراق و بغض میگفت: « ای کاش فرصت دیدار حضرت آقا یکبار دیگر قسمتم بشود ».
تسنیم