24 اردیبهشت 1400
نگاهی به حوزه علمیه قم در دوره معاصر
1. سیر تاریخى. دستکم هشت سال پیش از آنکه شیخ عبدالکریم حائرى در 1300ش حوزه علمیه قم را تأسیس کند، انتقال مرجعیت شیعه از عراق به ایران و تأسیس حوزه علمى منسجمى در قم یا مشهد را کسانى چون شیخاسداللّه ممقانى در ایران مطرح کرده بودند. در اواخر عصر قاجار و پیش از ورود حائرى به قم و اقدامات وى براى ارتقاى سطح حوزه علمیه قم، علماى ساکن قم که برخى از آنها از حیث علمى واجد مرتبه والایى بودند، کوششهایى در این جهت صورت داده بودند که به نتیجه مورد نظر نرسیده بود؛ از جمله میرزامحمدفیضِ قمى* که در 1333 از سامرا به قم بازگشت و از 1336 مدارس دارالشفا و فیضیه را که از کاربرى علمى خارج شده بود بازسازى کرد و طلاب را در آنجا اسکان داد. وى همچنین طلاب را رتبهبندى و براى آنها مقررى تعیین کرد. این اقدام چنان مهم تلقى شد که به مناسبت آن از سوى متولى حرم حضرت معصومه در عید غدیر 1336 در صحن عتیق چراغانى و جشن باشکوهى برگزار شد (رجوع کنید به جعفریان، 1386ش، ص35؛ همو، 1381ش، ص 15ـ16؛ نیز رجوع کنید به شریفرازى، 1332ـ 1333ش، ج 1، ص 138). با وجود این اقدام مهم و بهرغم حضور علماى بزرگى در این عهد در قم، از جمله شیخابوالقاسم قمى و میرزاجواد آقاى ملکى تبریزى* (رجوع کنید به ریحانیزدى، ص144ـ145؛ شریفرازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 39)، تا زمان حضور و استقرار دائمى حائرى در قم، حوزه علمیه سامان یافته و پرمایهاى در این شهر برپا نگردید.
در شکل گیرى حوزه معاصر قم همچنین باید از کوششهاى شیخمحمدتقى بافقى* یاد کرد. به نوشته شریفرازى (1332ـ1333ش، ج 1، ص 14ـ15، 21ـ22)، بافقى پس از مهاجرت به قم در 1337 و استقرار در آن شهر، علماى ساکن در قم را، از قبیل شیخابوالقاسم کبیر قمى و شیخمهدى فیلسوف و میرزامحمد ارباب*، براى تشکیل حوزه علمى سامانمند تشویق کرد ولى آنان معتقد بودند که باتوجه به وضع و روحیه مردم قم تأسیس حوزه منوط به وجود و حضور عالم صاحب نفوذى از غیرشهر قم است. سرانجام با پافشارى بافقى و پا در میانى میرزامحمد ارباب و شیخمحمدرضا شریعتمدار ساوجى از علماى مبرِّز آن روزگار که در قم ساکن شده بود، از حاج شیخعبدالکریم حائرى دعوت شد که از اراک به قم بیاید و حوزه علمیه سامانمندى در این شهر تأسیس کند. بدینگونه حائرى در 1340 (1300ش) در قم مستقر شد و بناى تأسیس حوزه علمیه جدید قم را نهاد.
حائرى دانشمند زبده و معروفى بود که سالها در سامرا و نجف نزد استادان مشهورى چون سیدمحمد فشارکى اصفهانى، میرزامحمدحسن شیرازى، آخوند ملامحمدکاظم خراسانى و سیدمحمدکاظم طباطبائى یزدى مدارج عالىفقه و اصول را گذرانده و سالها نیز در کربلا تدریس کرده بود و از 1332 یا اوایل 1333 در اراک مستقر شده و ضمن تدریس، امور حوزه علمیه آن شهر را بهطور مستقل مدیریت کرده بود. در واقع همین سابقه علمى و مدیریتى او بود که موجب دعوت او به قم گردید و در تأسیس و اداره حوزه علمیه نوپاى قم نیز به کار او آمد. با استقرار حائرى در قم بسیارى از شاگردان او که در اراک به سر مىبردند، از جمله اشخاص برجستهاى چون سیدمحمدتقى خوانسارى، سیداحمد خوانسارى، سیدروحاللّه خمینى (امام خمینى)، سیدمحمدرضا گلپایگانى و شیخ محمدعلى اراکى به قم آمدند (رجوع کنید به حائرىیزدى*، عبدالکریم). حائرى در مدت اقامت حدود پانزده ساله خود در قم که در اوج بارورى علمى نیز بود، با مدیریت قوى خود حوزه علمى نیرومندى را بهوجود آورد، به طورى که شمار طلاب حوزه قم پیش از سختگیریهاى پهلوى اول در 1313ش به هفتصد تن (رجوع کنید به جعفریان، 1386ش، ص 37) و بنابر نقلى دیگر به نهصد تن رسیده بود (رجوع کنید به امین، ج 8، ص 42)، این عدد را تا هزار هم ذکر کردهاند (رجوع کنید به جعفریان، 1381ش، ص 16). تشکیل حوزه علمیه در قم و حسن شهرت و مدیریت حائرى موجب استقبال بسیارى از علما و انتقال آنان به قم گردید، از جمله سیدابوالحسن رفیعى قزوینى* که از 1341 تا 1349 در قم مستقر شد و به تعلیم و تدریس پرداخت (صدرالدین شیرازى، مقدمه آشتیانى، ص صدوسىونه؛ رفیعى قزوینى، مقدمه رضانژاد، ص بیستویک؛ استادى، ص 143)، شیخمحمدرضا مسجدشاهى (رجوع کنید به نجفىاصفهانى*) از علماى اصفهان که از 1344 تا 1346 در قم اقامت گزید و میرزامحمدعلى شاهآبادى* که در 1347 به قم وارد شد و تا 1354 در آنجا ماند (استادى، همانجا). حضور استادان و مدرّسان مهاجر و مجاور فراوان در قم در عهد حائرى نشان از نشاط علمى حوزه علمیه قم در این عصر دارد (براى اسامى تعداد قابل توجهى از آنان رجوع کنید به شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 216ـ234). عوامل سیاسى و اجتماعى دیگرى هم در آغاز تأسیس حوزه علمیه قم بر رونق آن افزود، که از آن میان مىتوان به رفتن احمدشاه قاجار به قم اشاره کرد. وى یک بار در 21 ربیعالاول 1342 (8 عقرب 1302) براى عرض تبریک تأسیس حوزه علمیه قم به آنجا رفت (مکى، ج 2، ص 432) و بار دوم در هنگام آمدن علماى نجف به قم (شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 85). ورود عالمان بزرگ و مشهورى چون سیدابوالحسن اصفهانى* و میرزا محمدحسین نائینى* از نجفبه قم و استقبال باشکوه حائرى از آنان و واگذارى محل تدریس خویش به آنان نیز در این مقطع زمانى سبب تقویت این حوزه گردید (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 24). ورود رضاخان سردار سپه به قم در هنگام نخستوزیرى و طرح قضیه جمهورى در 6 فروردین 1303، و ملاقات و گفتگو با علما و از جمله حائرى و صرفنظر کردن از آن نیز مایه بهرهبردارى متقابل حوزه علمیه قم و دولت گردید (رجوع کنید به حائرىیزدى، ص 118). از دیگر عوامل تقویت حوزه علمیه قم مهاجرت علماى اصفهان به قیادت حاجآقا نوراللّه اصفهانى* (متوفى 1346) به قم در اعتراض به نظام سربازگیرى اجبارى با هدف مخالفت با پهلوى اول بود که تحرکى سیاسى را در حوزه علمیه قم موجب شد (رجوع کنید به شریفرازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 28؛ نجفى، ص 237ـ 300).
حائرى در مدت اقامت خویش در قم مهمترین درس خارج حوزه علمیه را ارائه مىکرد بهطورى که استادان دیگر حوزه هم در آن شرکت مىکردند. محل تدریس او مدرسه فیضیه و سپس تکیه عشقعلى بود (ریحانیزدى، ص 61ـ62). حائرى در زمینه برنامهریزى آموزشى و تدبیر امر معیشت طلاب نیز تلاش جدّى به عمل آورد، از جمله کوشید در روشهاى آموزش حوزوى تحول ایجاد کند، ابواب علم فقه را تخصصى نماید و دامنه معلومات طلاب را توسعه بخشد (رجوع کنید به اراکى، ص 82ـ83؛ کریمى جهرمى، ص 47؛ سیدکبارى، ص 384). حائرى در این زمینهها شخصآ به امور طلاب و مدارس رسیدگى کرد و براى تشویق آنان به درس و بحث جایزه تعیین نمود. او با هدف تأمین فضاى آموزشى حوزه به بازسازى و گسترش مدارس عمدهاى، مثل مدرسه فیضیه و مدرسه دارالشفا و امثال آنها، اقدام کرد (رجوع کنید به شریفرازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 56، 62ـ76؛ حائرى یزدى*، عبدالکریم). وى، همچنین براى حفظ و ارتقاى حوزه نوپاى قم کوشید آن را در حدّ امکان از تنشهاى سیاسى برکنار دارد و به همین سبب هم بود که مثلا در ماجراى تعرض پهلوى اول به شیخمحمدتقى بافقى در قم، واکنش آشکارى نشان نداد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 35ـ36، 46؛ مکى، ج 4، ص 287). در مواردى هم حائرى با هوشیارى تمام در همین جهت کوشید از طرح و نقشههاى دولت براى محدود کردن حوزویان، به نفع حوزه بهرهبردارى کند. مثلا هنگامى که رژیم پهلوى با اجبار به برگزارى امتحانات علمى در حوزه قصد داشت براى حوزویان محدودیت ایجاد کند و در ضمن از میان روحانیان که قشر باسواد جامعه بودند افرادى را براى مشاغل مختلف دولتى برگزیند، حائرى خواستار آن شد که امتحانات در قم برگزار شود و خود او بر آن نظارت نماید (شریفرازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 46؛ بصیرتمنش، ص 252). در اسناد بازمانده از سال 1311ش، نام 367 تن از طلاب که امتحان دادهاند و نیز نام 119 تن که از 1308 تا 1314 در امتحان مدرّسى شرکت کردهاند و نام 27 تن که در 4 فروردین 1305 داوطلب مدرّسى بودهاند دیده مىشود (رجوع کنید به امینى، ص 309ـ323، 325ـ331). با این حال در ماجراى کشف حجاب* و اتحاد لباس، حائرى با تمام احتیاطى که در برخورد با دولت و سیاست داشت، با جدیت و حساسیت بیشترى مداخله کرد. از جمله وى طى تلگرافى در 11 تیر 1314 کشف حجاب را برخلاف قوانین شرع مقدس و مذهب جعفرى اعلام کرد (رجوع کنید به شریفرازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 51؛ امینى، ص 347، سند ش 14؛ بصیرتمنش، ص 258). موضوع کشف حجاب و مسائلى چون ممنوعیت مجالس عزادارى براى حائرى چنان تحملناپذیر بود که گفته شده است وى پس از روى دادن آنها رنجور شد و چندان نشاط نداشت (رجوع کنید به شریفرازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص 65؛ غروى تبریز، ص 43؛ براى نحوه و میزان دخالت حائرى در امور سیاسى رجوع کنید به حائرى یزدى*، عبدالکریم).
در فاصله وفات حائرى تا مهاجرت بروجردى به قم، ریاست اداره حوزه علمیه قم برعهده سه تن از استادان بزرگ این حوزه قرار گرفت: سیدمحمد حجت کوهکمرى*، سیدمحمدتقى خوانسارى* و سیدصدرالدین صدر*. گفتنى است که پس از فوت حائرى، باتوجه به شرایط دشوارى که رژیم پهلوى براى حوزه و روحانیان به وجود آورده بود، خاصه اتفاقاتى که در حوزه علمیه مشهد رخ داده بود (رجوع کنید به بخش 10 همین مقاله)، بیم آن مىرفت که حوزه علمیه قم نیز تعطیل شود؛ در این شرایط بود که این سه تن تصمیم گرفتند با تشریک مساعى حوزه علمیه قم را از این خطر نجات بخشند (شریفرازى، 1332ـ1333ش، ج 1، ص90). این سه تن از معتمدین درجه اول حائرى بودند که وى در زمان حیاتش برخى از امور علمى و حوزوى خود را به آنان واگذار کرده بود و در بین آنها، به نظر مىرسد حائرى به حجت کوهکمرى نظر خاص داشت. حجت عالم شناخته شدهاى بود که در نجف محضر درس دانشمندانى چون سیدمحمدکاظم یزدى، میرزامحمدحسین نائینى و آقا ضیاء عراقى را درک کرده بود و از بدوِ ورود به قم به گفتن درس پرمایهاى اشتغال داشت که در خورِ ذهن افراد بااستعداد بود. حجت ضمن ارائه درسى پرمایه، و رسیدگى به امور معیشتى حوزویان به پیروى از روش و منش حائرى که پرهیز از تنشهاى سیاسى و درگیرى با دولت بود توانست حوزه علمیه را که فشار دولت بر آن بیش از زمان حائرى بود، حفظ نماید. حجت نیز همچون حائرى براى تقویت حوزه علمیه قم در زمینه توسعه فضاى آموزشى آن تلاش کرد؛ یادگار مهم او در این باب مدرسه حجتیه است (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 88ـ90، 99ـ101، 114، 185ـ190؛ نیز رجوع کنید به حجت کوهکمرى*، سیدمحمد). در این زمینه سیدمحمدتقى خوانسارى کمک بسیارى به حجت کرد. خوانسارى در اراک نزد حائرى درس خوانده و نیز در نجف نزد علمایى چون سیدمحمدکاظم طباطبائى یزدى و میرزاى نائینى و آقاضیاء عراقى شاگردى کرده بود و از زمان ورود به قم تا پس از مرگ حائرى مراحل سطوح و خارج را تدریس مىکرد (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 143، 145، 152). سیدصدرالدین صدر هم در این دوره در جهت حفظ و ارتقاى حوزه علمیه قم کمک زیادى به حجت کرد و با اینکه خود مرجع تقلید بود از هیچ نوع همکارى فروگذار نکرد و حتى به امتحانات طلاب شخصاً رسیدگى و براى تشویق آنان امتحانات هفتگى به صورت مسابقه برگزار مىکرد و با دادن جایزه آنان را تشویق مىنمود. وى تحصیلکرده عتبات نزد دانشمندانى چون آخوند خراسانى و آقا ضیاءعراقى بود (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 200ـ201، 203، 205). در این دوره کسانى چون فیض قمى نیز به این سه مرجع کمک مىکردند. فعالیت امام خمینى هم در این دوره به عنوان یکى از استادان مبرِّز حوزه چشمگیر بود، خاصه درس اخلاق او تأثیرى زیادى بر طلاب داشت (رجوع کنید به همان، ج 2، ص 45؛ سبحانى، ص 13). با تمام کوششى که سه مرجع مذکور در حفظ و اداره حوزه علمیه قم در این مقطع زمانى مبذول داشتند، از طرفى به دلیل فشار حکومت وقت و از سوى دیگر به سبب عدمتمرکز در زعامت و مرجعیت حوزه، وضع عمومى حوزه علمیه قم در این برهه نابسامان بود (رجوع کنید به شیرخانى و زارع، ص 34ـ35؛ کرجى، ص 41)؛ حتى شمار طلاب حوزه علمیه قم از حدود هزار به حدود چهارصد نفر کاهش یافت (رجوع کنید به امام خمینى، ج 2، ص 407، ج 11، ص 454؛ پورهادى، ص 66).
در اوایل دهه بیست شمسى، شمارى از بزرگان و استادان حوزه علمیه قم که از عدم مدیریت متمرکز این حوزه نگران بودند و از سویى از مقام علمى و نفوذ اجتماعى و دینى آیتاللّهحاج آقاحسین بروجردى، آگاهى داشتند (درباره وى رجوع کنید به بروجردى*، حاجآقاحسین) از او خواستند که از بروجرد به قم بیاید، امام خمینى و حاجآقاروحاللّه کمالوند* از علماى خرّمآباد در این زمینه کوشش بیشترى مبذول داشتند. آیتاللّه بروجردى با پذیرش این درخواست، در محرّم 1364/ آذر 1323ش در قم ساکن شد (بدلا، ص 93ـ 94؛ شریفرازى، 1332ـ 1333ش، ج 2، ص 2). در تحکیم جایگاه و مرجعیت بروجردى در هنگام اقامت در قم نیز نقش امام خمینى چشمگیر بود (رجوع کنید به امام خمینى، ج 1، ص 24؛ فلسفى، ص 175). با ورود بروجردى به حوزه علمیه قم، بر رونق آن افزوده شد و شور و نشاط علمى آن دوچندان و بنیه علمى آن تقویت گردید. اقدامات بروجردى در طول دوره زعامت، حاکى از اهتمام ایشان به حفظ و تقویت اینحوزه است. بروجردى با استقرار در قم تدریس پرمایهاى را آغاز کرد (رجوع کنید به ادامه مقاله). شمار حاضران درس وى را پانصد تا ششصد تن برآورد کردهاند (رجوع کنید به جعفریان، 1381ش، ص 76). مدیریت نیرومند و متمرکز بروجردى موجب شد که شمار طلاب این حوزه که در سالهاى اولیه حضور وى در قم در 1326ش، بالغ بر دوهزار تن بود (رجوع کنید به همان، ص 31) در دهه چهل شمسى به 8700 تن (رجوع کنید به جغرافیاى تاریخى شهرستان قم، ص 218) برسد. در آغاز حضور بروجردى در قم در 1326ش درسهاى خارج فقه و اصول منحصر به چند تن، از جمله خود بروجردى، حجت، فیض، خوانسارى و صدر بود (رجوع کنید به جعفریان، 1381ش، ص 38)، ولى در پایان زندگى وى، بر شمار استادان خارج فقه و اصول حوزه قم که بین 20 تا 250 شاگرد داشتند افزوده شده بود و بهویژه تعدادى از شاگردان برجسته حائرى، چون شیخ محمدعلى اراکى، سیدمحمدرضا گلپایگانى، سیدمحمد داماد، امام خمینى، سیدکاظم شریعتمدارى و سیدشهابالدین مرعشى نجفى حوزه درسى خارج داشتند (رجوع کنید به شریفرازى، 1332ـ1333ش، ج2، ص172ـ176).
بروجردى به عنوان عالىترین مقام علمى دینى ایران در عهد خود و نیز به عنوان مرجع تقلید علىالاطلاق و رئیس حوزه علمیه قم، براى پیشبرد امور دینى و حوزوى کسانى را رابط خود با حکومت قرار داده بود و پیامها یا اعتراضات و تذکرات خود را از طریق آنان به شاه یا مقامات دیگر ابلاغ مىکرد (براى نمونههایى از این ارتباطات رجوع کنید به حائرىیزدى، ص 47، 56ـ57؛ فلسفى، ص 187، 189). از دیگر اقدامات سیاسى و اجتماعى بروجردى به این موارد مىتوان اشاره کرد : پیشنهاد گنجاندن تعلیمات دینى در ضمن دروس مدارس و موافقت دولت با آن (رجوع کنید به فلسفى، ص 189؛ مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص 459)، پیشنهاد توقف قطارها در ایستگاه براى اقامه نماز مسافران (مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص 452، سند ش 29)، مقابله با نفوذ بهائیت در مراکز دولتى (رجوع کنید به فلسفى، ص190ـ191، 469؛ سلطانىطباطبائى، ص48ـ49)، حمایت از مردم فلسطین و صدور اعلامیه در این باب در 1327ش (سال تأسیس رژیم اسرائیل؛ رجوع کنید به مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست، ص 457، سند ش 36ـ38)، مسئله اصلاحات ارضى* (سلطانى طباطبائى، ص50؛ بدلا، ص 101).
بروجردى در بُعد بینالمللى نیز فعالیتهایى را در حوزه علمیه قم سامان داد، از جمله سیدمحمدتقى طالقانى آل احمد را در 1331ش براى سرپرستى شیعیان مدینه و پس از درگذشت او سیداحمد لواسانى و سپس شیخ عبدالحسین فقیهى رشتى را اعزام کرد، سیدزینالعابدین کاشانى را به کویت، سیدمحمدحسن ناشرالاسلام شوشترى را به زنگبار، شریعتزاده اصفهانى را به پاکستان، مهدى حائرى یزدى* را به امریکا و صدربلاغى را به عنوان نماینده سیار خود به اروپا فرستاد (رجوع کنید به شریف رازى، 1332ـ1333ش، ج 2، ص 14؛ فلسفى، ص 203؛ بدلا، ص 103ـ 104؛ حسینیان، ص 386). از دیگر اقدامات بینالمللى بروجردى جلب حمایت و تأیید شیخمحمدتقى قمى* براى تأسیس دارالتقریب در مصر بود. بر اثر مساعى قمى بود که شیخمحمود شلتوت، شیخ دانشگاه الازهر در 1337ش مذهب جعفرى را در کنار دیگر مذاهب فقهى اهل سنّت به رسمیت پذیرفت (فلسفى، ص 179ـ 180؛ حسینیان، ص390ـ391).
بروجردى براى حفظ و ارتقاى حوزه علمیه قم، ضمن اظهار استغناى عملى از دولت و سفارش طلاب به حفظ آرامش و بهانه ندادن به دست دولت، دست به اقدامات مهمى در این زمینه زد؛ از جمله از حیث علمى شیوه جدید خود را در تحقیق و تدریس مباحث فقه ارائه کرد که در قم سابقه نداشت و نسلى از شاگردان بااستعداد در این زمینه تربیت کرد که استادان و مراجع آینده حوزه شدند (رجوع کنید به ادامه مقاله)، براى احیا و چاپ کتابهاى عمده حدیثى و فقهى و رجالى شیعه تلاش زیاد مبذول داشت، به ادامه تحصیل طلاب و تشویق افراد بااستعداد به شیوههاى مختلف توجه نشان داد، طلاب را به مبانى مسائل و مباحث فقه و رجال و بیان مآخذ هرکدام و اینکه هر مسئلهاى از چه وقت و چرا وارد حوزه اسلامى شده است متوجه کرد (رجوع کنید به اشتهاردى، ص 186، 191). بروجردى در زمینه توسعه فضاى آموزشى حوزه از قبیل ساخت و احیاى مدارس و به طور خاص تأسیس مسجد اعظم و کتابخانه آن اقدامات درخور توجهى کرد (رجوع کنید به شریف رازى، 1352ـ 1354ش، ج 1، ص 352ـ353). به این ترتیب، مهاجرت مؤثر و تحولآفرین بروجردى، حوزه قم را به مرتبهاى از اعتبار رساند که عملا همارز معتبرترین حوزه آن عهد، یعنى حوزه نجف، شد و نه فقط طالبان علم از شهرهاى مختلف ایران راهى قم مىشدند، بلکه به تدریج افرادى از مناطق شیعهنشین دنیا قم را براى تحصیل برمىگزیدند (رجوع کنید به بروجردى*، حاج آقاحسین).
پس از وفات بروجردى حوزه علمیه قم وارد مرحله جدیدى از حیات خود شد. مقطع زمانى 1340ش تا 1357ش سیاسىترین دوره فعالیت و حیات حوزه علمیه قم محسوب مىشود. با رحلت بروجردى بار دیگر وحدت مدیریت و مرجعیت در حوزه قم از هم گسیخت و زعامت و مدیریت آن برعهده چهار تن استاد برجسته و مطرح قرار گرفت: امام خمینى، سیدمحمدرضا گلپایگانى*، سیدکاظم شریعتمدارى* و سیدشهابالدین مرعشىنجفى. پس از تبعید امام خمینى به ترکیه و سپس انتقال ایشان به نجف، اداره این حوزه برعهده آن سه تن دیگر افتاد (وکیلى قمى، ص 21، 38). در این مقطع که بحث مرجعیت بار دیگر مطرح شده بود، روزنامهها گزارشهایى در باب استادان خارج حوزه و تعداد شاگردان آنان منتشر کردند. براساس گزارش روزنامه کیهان به تاریخ 12 فروردین 1340، چند روز بعد از درگذشت بروجردى، درس خارج امام خمینى پرشکوهترین درس بود که بیش از چهارصد تن در آن شرکت مىکردند (رجوع کنید به روحانى، 1376ش، ج 2، سند ش 37). در این برهه، علماى طراز اول از حیث سیاسى به سه گروه عمده تقسیم مىشدند: گروهى که از دخالت در سیاست پرهیز داشتند و آیتاللّه سیداحمد خوانسارى (از شاگردان نامبردار حائرى، که در تهران ساکن شد و مرجعیت یافت) نمونه بارز این طرز فکر و عمل بود. گروه دوم روحانیان میانهرو بودند که در عین مخالفت با رژیم پهلوى از مبارزه تند با آن پرهیز مىکردند و عالمانى چون گلپایگانى، شریعتمدارى و مرعشى نجفى این خط مشى را داشتند. گروه سوم که عبارت بودند از امام خمینى و طرفدارانش از شاگردان بروجردى و نیز سیدمحمد محقق داماد، که بهجدّ وارد صحنه سیاست شدند (رجوع کنید به جعفریان، 1386ش، ص 238ـ241).
نقطه شروع درگیرى حوزه علمیه قم با دولت پس از فوت بروجردى، وقتى بود که پهلوى دوم به جاى دادن پیام تسلیت به علماى قم، به آیتاللّه سیدمحسن حکیم* در نجف پیام تسلیت فرستاد و این امر در بین علماى داخل ایران اینگونه تلقى شد که هدف وى بیرون بردن مرجعیت شیعه از ایران است (رجوع کنید به تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج1، سند ش 15/2؛ جعفریان، 1386ش، ص236). اقدامات بعدى رژیم پهلوى در این مقطع، موقعیت سیاسى حوزه علمیه قم را برجستهتر کرد و ابراز موضع صریح امامخمینى و یاران و همراهانش و نیز سایر علما، موقعیت مرجعیت امام خمینى را استوارتر کرد. امامخمینى، استاد برجستهاى بود که درس خارج معتبرى داشت (رجوع کنید به ادامه مقاله) و شاگردان فراوانى در فلسفه و اصول و فقه تربیت کرده بود. اقدامات و اظهارات سیاسى او تأثیرات اساسى بر حوزه قم داشت.
تصویب لایحه انجمنهاى ایالتى و ولایتى در 16 مهر 1341 در کابینه اسداللّه عَلَم که در آن قید اسلام از شرایط انتخابکنندگان و انتخابشوندگان حذف و برگزارى مراسم تحلیف، علاوه بر قرآن با هر کتاب آسمانى دیگر ممکن دانسته شده بود، به شدت عواطف دینى مردم را برانگیخت و اعتراضات و مخالفتهاى شدید مراجع و علما را در پى داشت (رجوع کنید به پانزده خرداد*، قیام). پس از دو ماه مبارزه، دولت به طور رسمى در تلگرامى در شب 7 آذر 1341 به آیتاللّه گلپایگانى، اعلام کرد که آن تصویبنامه اجرا نخواهد شد (رجوع کنید به اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 44). در همین سال در مخالفت با همهپرسى براى لوایح ششگانه نیز حوزه قم عکسالعمل شدیدى نشان داد. مراجع قم در یک تصمیم جمعى مقرر کردند اعلامیهاى در تحریم همهپرسى بدهند، گلپایگانى به افشاگرى بر ضد رژیم پرداخت (رجوع کنید به همان، ج 1، ص 57) و امام خمینى همهپرسى را برخلاف قوانین ایران دانست (روحانى، 1358ش، ج 1، ص230). وقتى هم که در چهارم بهمن این سال قرار شد شاه به قم برود، فرماندارى قم در نشستى با علما در سوم بهمن جهت رفع کدورت خواستار دیدار آنان با شاه شد که امام خمینى با این امر مخالفت کرد و دیگران نیز نظر وى را پذیرفتند و تصمیم گرفته شد علما و طلاب آن روز را در خانه بمانند (هاشمى رفسنجانى، 1376ش، ج 1، ص 133). در نتیجه، شاه در چهارم بهمن 1341 بدون استقبال جدّى وارد قم شد و رسمآ برضد روحانیت سخن گفت (همانجا؛ روحانى، 1358ش، ج 1، ص 265). به دنبال آن امام خمینى اطلاعیه تندى بر ضد رژیم صادر کرد (رجوع کنید به دوانى، 1360ش، ج 3، ص 212) و پس از چندى در آستانه عید نوروز و به سبب مطابقت ایام عید با شهادت امام صادق علیهالسلام طى اطلاعیهاى اعلام کرد که مسلمانان امسال عید ندارند (رجوع کنید به امام خمینى، ج1، ص156ـ157؛ روحانى، 1358ش، ج 1، ص315).
در دوم فروردین 1342 برابر با 25 شوال، روز شهادت امام صادق علیهالسلام، نیروهاى نظامى به مجلس عزادارى آن حضرت که از زمان حائرى در مدرسه فیضیه برگزار مىشد و گلپایگانى بعد از حائرى این آیین را ادامه داد، حمله کردند و دهها تن از طلاب و مردم را مورد ضرب و شتم قرار دادند و شمارى هم کشته شدند. این عمل رژیم، واکنش شدید علما و مراجع را به دنبال داشت و حتى علماى نجف نیز مثل سیدابوالقاسم خویى و سیدعبداللّه شیرازى و سیدمحسن حکیم اطلاعیه دادند و این اقدام رژیم را محکوم کردند. حکیم حتى در واکنش به این عمل رژیم از علماى ایران خواست که دستهجمعى به عتبات مهاجرت کنند تا در این باب تصمیمگیرى شود (رجوع کنید به اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، ص 80ـ81، 84؛ نیز رجوع کنید به رجبى، سند ش 51). همچنین رژیم براى ارعاب طلاب دستورِ به سربازى بردن آنان را صادر کرد و دستور داد طلابى را که کارت تحصیلى ندارند دستگیر کنند (رجوع کنید به تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، ج 1، سند ش 15/3).
در محرّم 1342 رویارویى حوزه علمیه با رژیم شدت یافت و امام خمینى در سخنرانى روز عاشوراى خود در فیضیه به موضوعاتى پرداخت که ساواک خواستار مطرح نشدن آن در منابر شده بود و در مخالفت با شاه و اسرائیل سخن گفت و همین امر سرانجام موجب دستگیرى وى در شب 15 خرداد برابر با 12 محرّم گردید. در اثر تلاش مراجع و علماى قم و دیگر شهرها، امام خمینى در 15 فروردین 1343 آزاد شد و به قم بازگشت و تدریس خود را از سر گرفت و در منزل خود مسائل مستحدثه را مورد بحث قرار داد. اما پس از سخنرانى بر ضد کاپیتولاسیون در چهارم آبان این سال (رجوع کنید به امام خمینى، ج 1، ص 415؛ دوانى، 1360ش، ج 4، ص 324) در 13 آبان 1343 دستگیر و به ترکیه تبعید شد (روحانى، 1358ش، ج 1، ص744؛ براى تفصیل مبارزات روحانیت و خصوصاً امام خمینى در واقعه پانزده خرداد رجوع کنید به امام خمینى*؛ پانزده خرداد*، قیام).
مبارزه روحانیان حوزه علمیه قم با رژیم را پس از تبعید امام خمینى، دیگر مراجع و خصوصاً یاران و شاگردان وى ادامه دادند و این مبارزه به جز جنبه سیاسى، ابعاد علمى و فرهنگى گستردهاى پیدا کرد. در این زمینه به ایجاد مدارس و مؤسسات و انتشار مجلاتى با این رویکرد مىتوان اشاره کرد (رجوع کنید به ادامه مقاله). چنانکه گفته شد پس از تبعید امام خمینى زعامت حوزه قم بهعهده مراجع سهگانه ــ گلپایگانى، شریعتمدارى و نجفى مرعشى ــ افتاد. این مراجع و استادان و طلاب در موارد مقتضى در برابر حوادث روز موضعگیرى مىکردند. از زمره وقایع این دوره به این موارد مىتوان اشاره کرد: تأکید دوازده تن از مدرّسان قم، پس از درگذشت آیتاللّه حکیم در 1349ش، بر مرجعیت امام خمینى (جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 1، ص270؛ شیرخانى و زارع، ص 37ـ38)؛ تبعید 25 تن از روحانیان و مدرّسان قم به مدت سه سال از سوى رژیم (رجوع کنید به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 1، ص 268ـ 269)؛ هجوم کماندوهاى رژیم در خرداد 1354 به مراسم بزرگداشت شهداى 1342 در مدرسه فیضیه که به دستگیرى و زندانى شدن و تبعید عدهاى از آنان انجامید (رجوع کنید به مدنى، ج 2، ص 222ـ223)؛ مخالفت حوزه با تغییر تقویم هجرى شمسى به تقویم جعلى شاهنشاهى (رجوع کنید به همان، ج 2، ص232ـ 234).
انتشار خبر درگذشت سیدمصطفى خمینى* در شب اول آبان 1356 در نجف، و برگزارى مجالس یادبود در قم و تهران براى وى موجب شد نام امام خمینى دوباره در ایران مطرح شود (یزدى، ص 354). از جمله رخدادهایى که عکسالعمل شدید مراجع و علماى قم را موجب شد انتشار مقالهاى توهینآمیز به امام خمینى در 17 دى 1356 در روزنامه اطلاعات بود که مایه اعتراض حوزه و سخنرانى برخى علما و مدرّسان برجسته بر ضد رژیم شد و منجر به هجوم مأموران در 19 دى و دستگیرى و شهادت برخى از طلاب گردید. جمعى از مدرّسان نیز تبعید شدند (رجوع کنید به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، ج 1، ص 464ـ 498). بدینگونه فعالیت حوزه علمیه قم به عنوان شاخصترین قشر روحانى تا پیروزى انقلاب ادامه یافت.
گفتنى است که حوزهعلمیه، هم بهجهت نقشى که در انقلاب اسلامى داشت و هم به سبب کارها و اقداماتى که پس از انقلاب در زمینههاى مختلف از آن انتظار مىرفت گسترش یافت، خاصه بدین سبب که شمارى از مسئولیتهاى تعریف شده در قانون اساسى و مشاغل سیاسى و فرهنگى جامعه، تنها از عهده درس خواندگان حوزه برمىآید. بهعلاوه، در این سالها، جایگاه حوزه علمیه قم چنان قوت و اهمیت یافته است که نه تنها از داخل ایران بلکه از بسیارى از دیگر کشورها افرادى براى تحصیل علوم دینى به قم مىآیند؛ بهطورى که اینک آمار تحصیلکردگان مرکز جهانى علوم اسلامى (جامعةالمصطفى العالمیة) بیستهزار تن از 103 کشور است (مرکز جهانى علوم اسلامى، ص 28، 96).
2. تشکیلات ادارى و نظام آموزشى. در زمان حائرى و بروجردى یکى از منابع عمده مالى حوزه علمیه قم وجوه شرعى بود. پهلوى اول با هدف محدود کردن روحانیت، مجموع اوقاف مدارس را که یکى از منابع دیگر حوزهها بود در اختیار دولت قرار داد و بدینگونه بسیارى از مدارس را هم متصرف شد. این امر چنان اهمیتى داشت که سیدابوالقاسم کاشانى* پس از شهریور 1320 در اولین اطلاعیه خود بهآن اشاره کرد (رجوع کنید به صالح، ص214ـ 216). محسن امین (ج 8، ص 42) که در 1313ش/ 1353 به قم سفر کرده بود، در گزارشى که از اوضاع حوزه قم ارائه کرده، شمار طلاب آن را نهصد تن دانسته و یادآور شده که ریاست علمى دینى در تمام ایران از آنِ حائرى است و از دورترین نقاط براى او وجوهات مىفرستند و او آنها را در اختیار وکلاى معتمد مالى خود قرار مىدهد تا بین طلاب تقسیم کنند.
به نوشته سید ریحاناللّه یزدى (ص 49) هزینه زندگى طلاب از چند طریق حاصل مىشد: درآمد شخصى، کمکهاى بازرگانان و اعیان شهرها، کمک خرج از طرف حائرى و جمعى از طلاب بودند که همه مخارجشان را حائرى تأمین مىکرد (ریحانیزدى، ص 49). مخارج حوزه علمیه قم در زمان ریاست حائرى جمعاً ده هزار تومان بود که پس از وى به دو هزار و هفتاد تومان تنزل پیدا کرد (غروى تبریزى، ص 47). حائرى به هریک از طلاب مجرد ماهیانه سى ریال و به هریک از طلاب متأهل حداکثر ماهیانه 150 ریال مىپرداخت و به هر محصل مجرد هفت من و نیم نان و به هر یک از افراد خانواده محصلان متأهل پنج من نان مىداد. بهعلاوه براى هزینه سوخت در زمستان و نیز گاه در زمان بیمارى یا براى مسافرت یا ازدواج، به طلاب کمک اضافى مىنمود (وکیلى قمى، ص 17). شهریه در دوره حجت و خوانسارى پانزده ریال با پنج من نان بود که مقدار نان براى متأهلان افزایش داده مىشد. این مستمرى تا هجده سال پس از وفات حائرى به طلاب داده مىشد (شریف رازى، 1332ـ 1333ش، ج 1، ص90). حائرى دادن حجره و شهریه به طلاب تازه وارد را منوط به گذشت شش ماه از زمان ورود به حوزه و تحقیق درباره آنها کرده بود (رجوع کنید به غروى تبریزى، ص 39).
در زمان بروجردى به طلاب پس از آنکه مشغول درس شرح لمعه مىشدند شهریه پرداخت مىشد ولى بهافراد خوشاستعداد زودتر شهریه مىدادند (هاشمى رفسنجانى، 1364ش، ص 36). میزان شهریه در زمان وى بدینقرار بود: محصل مجرد دوره سطح که به خواندن شرحلمعه و قوانین اشتغال داشت 150 ریال، محصل متأهل دوره سطح که به خواندن شرح لمعه و قوانین اشتغال داشت سیصد ریال، محصل مجرد دوره سطح که به خواندن رسائل و مکاسب اشتغال داشت دویست ریال، محصل متأهل دوره سطح که به خواندن رسائل و مکاسب اشتغال داشت چهارصد ریال، محصل مجرد دوره خارج سیصد ریال، محصل متأهل دوره خارج ششصد ریال. این مبالغ در چند سال اول پس از درگذشت بروجردى مقدار قابل توجهى افزایش یافت و در اواخر دهه چهل افزایش زیادى پیدا کرد، بدینقرار : محصل مجرد دوره سطح که به خواندن شرحلمعه و قوانین اشتغال داشت چهارصد ریال، محصل متأهل دوره سطح که به خواندن شرحلمعه و قوانین اشتغال داشت ششصد ریال، محصل مجرد دوره سطح که به خواندن رسائل و مکاسب اشتغال داشت ششصد ریال، محصل متأهل دوره سطح که به خواندن رسائل و مکاسب اشتغال داشت هزار ریال، محصل مجرد دوره خارج 650 ریال و محصل متأهل دوره خارج 1300 ریال (رجوع کنید به وکیلى قمى، ص 111ـ112). تمایز قائل شدن بین طلاب مجرد و متأهل و نیز تفاوت رتبه درسى رسمى است که اکنون نیز در حوزههاى علمیه و از جمله حوزه علمیه قم برقرار است.
شیوه مصرف شهریه در بین طلاب ساکن در حجرات مدارس گاه چنین بود که مجموعه دریافتیهاى خود را مثلا در کیسهاى مىریختند و هرکس به مقدار نیاز خود از آن برداشت مىکرد (رجوع کنید به طبسى، ص 56ـ60)، گاهى هم هر هفته یک نفر مسئول خرید مىشد و فهرست هزینهها را مىنوشت و در پایان سهم هرکس را مشخص مىکرد. در دهه چهل رسم بر این بود که هریک از مراجع که از رؤساى حوزهعلمیه بودند یک دفتر شهریه یا مُقسِّم داشتند، در دفتر شهریه اسامى طلابى که باید به آنان شهریه داده شود، غالباً به تفکیک شهر زادگاه یا شهرتشان ثبت شده بود. مُقسِّم در هر ماه در روزى که باید شهریه پرداخت مىشد به مدارس محل اقامت طلاب مىرفت و در همان مدرسه از روى دفتر شهریه، مقررى ماهیانه را به آنان مىپرداخت. پرداخت شهریه معمولا چند روز طول مىکشید و به هر مدرسه روز خاصى تعلق گرفته بود. به مقسّم شهریه معمولا چند تن کمک مىکردند و این افراد روحانى و از افراد مورد اعتماد مراجع بودند (وکیلى قمى، ص 42). در زمان حائرى سیدهدایتاللّه عقدایى و سپس شیخعلى محمد قمى و شیخمحمد صدوقى یزدى جزو مُقسمان شهریه بودند (ریحان یزدى، ص 53، پانویس 1). در زمان بروجردى حاج محمدحسین احسن مسئول دفتر وى بود (هاشمى رفسنجانى، 1364ش، ص 37).
در زمینه تحول تشکیلات ادارى حوزه هم در زمان بروجردى ترتیبى برقرار شد که براساس آن نامههاى وارده و صادره طى شمارهاى خاص در دفتر ثبت و ضبط شود. همچنین مقرر شد وکالتنامههایى که به افراد داده مىشود با مشخصات شخص وکیل و مورد وکالت ثبت گردد و این امر در نوع خود در این عصر کار نویى محسوب مىشد (وکیلىقمى، ص20ـ21). در هر عصر مسئولیت حوزه برعهده یک یا چند تن از مراجع بوده و مسئولان مدارس نیز از سوى آنان انتخاب مىشدند. از زمانى هم که نظام سربازى به وجود آمد و مقرر شد که جوانان به سربازى بروند، در حوزه علمیه افرادى براى سامان دادن به این امر انتخاب شدند. مثلا در زمان حائرى، میرزاعبدالحسینبروجردى معروفبه صاحبالدارى که هم مقسّم بود و هم مدیریت مدارس فیضیه و دارالشفا و کتابخانه فیضیه را از سوى وى برعهده داشت، مسئول پیگیرى امور مشمولین شد (رجوع کنید به دانشوران قم، ص157). در رجب 1377 شیخمجتبى عراقى از طرف بروجردى تولیت مدرسه فیضیه و کتابخانه آن و مدرسه خان و هم امور مشمولین را برعهده گرفت (عراقى، ص 41). پس از تشکیل شوراى مدیریت حوزه در 1366ش، اداره مدارس و مسائل مشمولین به عهده این شورا قرار گرفت که در فیضیه مستقر است.
پس از انقلاب اسلامى، امور ادارى حوزه سامان بهترى یافت. اعضاى اولین شوراى مدیریت حوزه در 8 اسفند 1359 به فرمان امام خمینى و با هماهنگى دیگر مراجع انتخاب شدند و شروع به کار کردند (رجوع کنید به امام خمینى، ج 14، ص60). امور این تشکیلات از طریق شوراى اجرایى دبیرخانهاى دنبال مىشد که داراى هفت بخش بود: بخش علمى (مرکز تحقیقات علمى، تنظیم برنامههاى درسى، اصلاح کتابهاى درسى، امتحانات، دروس مربوط به بانوان طلبه و برنامههاى مربوط به طلاب خارجى)، بخش اخلاق و تزکیه (دروساخلاق، نظارت و مراقبت ویژه و رسیدگى به تخلفات)، بخش مدیریت داخلى (پروندههاى تحصیلى، گزینش طلاب و جذب نیرو، نظارت بر وضع طلاب خارجى، شناسایى و جذب نیرو، مشمولین نظام وظیفه و مدیران مدارس)، بخش تبلیغات و مبلغین (تربیت مبلّغ، تأمین نیازمندیهاى تبلیغى مناطق مختلف و انتشارات)، و سرانجام بخش آمار و اطلاعات، بخش تدارکات و بخش حوزههاى شهرستان (رجوع کنید به شیرخانى و زارع، ص 84). در 1370 به پیشنهاد آیتاللّه خامنهاى و موافقت دیگر مراجع قم، شوراى عالى حوزه علمیه قم تشکیل شد (فیروزى، ص 5). این شورا، برنامهریزى و تصمیمات اصلى در باب مسائل حوزه علمیه قم را برعهده گرفت و کارهاى اجرایى به مدیریت واگذار گردید و تعیین مدیر حوزه برعهد این شورا قرار گرفت (رجوع کنید به شیرخانى و زارع، ص 244ـ249). این تحول در بخش مدارس علمیه خواهران نیز رخ داد و وظایف مدیریت این مدارس در نامه امام خمینى به هیئت مؤسس جامعةالزهراء در 29 شهریور 1363 مشخص شد.
اکنون بیشتر مدارس قم و دیگر شهرستانها براساس برنامههاى شوراى مدیریت حوزه، مستقر در قم عمل مىکنند و تنها مدیریتهاى حوزههاى مشهد و اصفهان استقلال دارند. اینک در مجموع بیش از 270 مدرسه در سراسر کشور تحت نظارت شوراى مدیریت حوزهعلمیهقم است (رجوع کنید به همان، ص99). شوراى سرپرستى طلاب غیرایرانى هم در 29 شهریور 1358ش به مرکز جهانى علوم اسلامى تغییر نام یافت و آغاز به کار کرد و در 1372ش به فرمان آیتاللّه خامنهاى به صورت متمرکز کار خود را ادامه داد که تاکنون فارغالتحصیلان زیادى داشته است (رجوع کنید به مرکز جهانى علوم اسلامى، ص 29ـ30). این مرکز نیز بر پایه برخى تجربهها و ضرورتها به «جامعةالمصطفى العالمیة» تغییر نامداده است (رجوع کنید به جامعةالمصطفى العالمیة، ص 11).
اصلاح و بازسازى نظام آموزشى حوزه از زمره موضوعات مهمى است که از دیرباز، خاصه از زمان تأسیس نظام آموزشى جدید در ایران، مورد توجه اولیاى حوزههاى علمیه بوده است. مثلا در زمان آیتاللّهبروجردى تشکلى تحتعنوان «هیئت حاکمه» در حوزه علمیه قم به وجود آمد که شخصیتهایى چون امام خمینى، شیخ مرتضى حائرى، سیداحمد زنجانى، سیدباقر سلطانىطباطبائى و جمعى دیگر عضو آن بودند و در پنجشنبه 13 ذیحجه 1368/ 14 مهر 1328 تشکیل جلسه دادند و پیشنهادهایى مطرح کردند که در آن مقطع مقبول زعیم حوزه قرار نگرفت و متوقف ماند (رجوع کنید به سلطانىطباطبائى، ص 43ـ45). آنچه پذیرفته شد و به مرحله عمل درآمد، برگزارى امتحانات براى طلاب بود، اما پس از مخالفت برخى مراجع نجف با امر امتحان، آیتاللّه بروجردى آن را نیز لغو نمود (اشتهاردى، ص190).
پساز بروجردى مسائل امتحانات در حوزهقم دوباره مطرح و بهتدریج به طور جدّى معمول گردید. درواقع، امتحان ازآنرو ضرورت یافت که مایه کسب اطمینان از گذراندن دروس مرحله قبلى و گذار به مرحله بعدى بود (وکیلىقمى، ص 79). برحسب دستور آیتاللّه گلپایگانى در این زمینه شروطى وضع شد که براساس آنها، شرط شرکت در امتحانات مراحل عالى تحصیلى، قبولى در امتحانات مراحل قبلى دانسته شد (براى تفصیل این شروط رجوع کنید به همان، ص 80). به این ترتیب، مورد توجه قراردادن امتحانات به امر مهمترى منجر شد که عبارت بود از رتبهبندى دروس و طلاب و نیز رتبهبندى شهریه براساس آن؛
امرى که هماکنون نیز در حوزهها معمول است. این رتبهها اینک به قرار ذیل است: رتبه اول: ادبیات عرب و شرحلمعه؛
رتبه دوم: اصول فقه، قوانین، مکاسب محرمه و رسائل؛
رتبه سوم: مکاسب (بیع و خیارات) و کفایه. در طرح آیتاللّه گلپایگانى امتحانات هریک از این رتبهها در سه مرحله برگزار مىشد و همین اساس ایجاد دَه پایه درسى، با تفاوتهایى، در نظام آموزشى حوزه شده است (براى آگاهى از مواد درسى پایههاى یک تا شش رجوع کنید به شیرخانى و زارع، ص 304ـ309). در این نظام، طلاب با گذراندن پایه دهم، علاوه بر درسهاى جنبى مورد لزوم، کتابهاى مکاسب و کفایه را به اتمام رسانده امتحان مىدهند. براى شرکتکنندگان در دروس خارج نیز، که پس از پایه دهم صورت مىگیرد، نظامنامههایى تدوین شده است.
براساس گزارشى در سال 1381ش، تعداد کل درسهاى پایه هفتم تا دهم و هم برخىاز درسهاى خارج به 392 مورد رسیده که در مواردى یک استاد چندین درس را تدریس مىکند (رجوع کنید به همان، ص254ـ287). تعداد درسهاى سطح عالى حوزهعلمیهقم (پایههاى هفتم تا دهم)، در سال تحصیلى 87ـ88 براساس فهرست دروس ضمیمه هفتهنامه افق حوزه مجموعاً 587 درس بوده است.
از آنجا که شمارى از طلاب و مدرّسان حوزه به اشتغال و تدریس در مراکز ادارى غیرحوزوى مىپردازند، بنابر ضرورت، مدارک تحصیلى حوزوى با مدارک تحصیلى آموزش و پرورش و آموزش عالى به قرار ذیل در چهار سطح معادلسازى شده است: سطح اول اتمام شرح لمعه معادل با دیپلم، سطح دوم (اتمام رسائل و بخشى از مکاسب و تدوین پایاننامه) معادل با کارشناسى، سطح سوم (اتمام کفایه و مکاسب) معادل با کارشناسىارشد، سطح چهارم (گذراندن چهار سال درس خارج فقه و اصول به همراه دادن چهار امتحان و نگارش رساله تحقیقى) معادل با دکترى. به کسانى هم که امتحانات رشتههاى تخصصى مثل تبلیغ و اصول فقه و کلام و امثال آنها را با موفقیت بگذرانند و پایاننامهاى در آن زمینه بنویسند به حسب رتبه، مدرک سطح سوم یا سطح چهارم اعطا مىشود.
از دهه اخیر به این سو، مدیریت حوزه قم با اخذ امتحان از درسآموختگان این حوزه در زمینه فقه و اصول و کلام، کسانى را که در این آزمون موفق مىشوند به شهر زادگاه خود اعزام مىکند تا در آنجا به تدریس علوم حوزوى بپردازند و در صورت امکان به رونق یا ایجاد حوزههاى محلى کمک کنند. در واقع فایده و هدف این طرح تمرکززدایى جمعیتى طلاب و علما از قم و پراکنش متناسب و به اندازه آنان در مناطق مختلف ایران است. در حوزه علمیه قم، مباحث عالى فقه و اصول و نیز فلسفه و عرفان به سبکهاى متفاوت و ویژهاى عرضه شده است. در این میان، دو سبک حائرى و بروجردى که پیش از آن در حوزههاى علمیه ایران مرسوم نبوده درخور توجه است. حائرى که از شاگردان میرزا محمدحسن شیرازى بود در تدریس خود از شیوه وى که مبتنى بر شاگردمحورى بود پیروى مىکرد. در این شیوه استاد یک مسئله را با ادلّه مؤیّد و مخالف آن مطرح مىکرد و شاگردان اجازه داشتند درباره آن به اظهارنظر بپردازند. این شیوه به مکتب سامرا معروف شدهاست (براى تفصیل رجوع کنید به حائرى یزدى*، عبدالکریم).
در زمانریاست و مرجعیت بروجردى سبک دیگرى در تدریس خارج فقه و هم در علم رجال عرضه شد که تأثیر زیادى بر حوزه علمیه قم و حتى نجف گذاشت و این تأثیر تاکنون استمرار داشته است. روش فقهى وى از یکسو مبتنى بر آگاهى از فتاوى فقهاى اولیه مذاهب اسلامى و علماى اهل سنّت بود، چرا که بسیارى از مطالبى که ائمه شیعه علیهمالسلام مطرح مىکردهاند، به اقتضاى وضع تاریخى عمدتاً ناظر بر فتاوى و نظریات فقهى اهل سنّت بوده است، و از سوى دیگر بروجردى به سیر تاریخى هر مسئله توجه نشان مىداد؛
بهعلاوه از طرح مباحث کمثمر و صرفاً ذهنى پرهیز مىنمود. در علم رجال و اِسناد هم او صاحب روش جدیدى بود که براساسآن مسائلىاز قبیل فاصله زمانى راویان یک سلسله، تعداد روایات هر راوى، جایگاه حدیثىاو، میزان وثاقت و استادان و شاگردانش که کاشف از مرسل یا مسند بودن حدیث بود مورد بررسى قرار مىگیرد (براىتفصیل رجوع کنید به بروجردى*،حاجآقاحسین).
در کنار دو سبک حائرى و بروجردى باید از سبک فقهى امام خمینى یاد کرد که به گونهاى آمیزهاى از آن دو بود به علاوه ویژگیهاى دیگر. وى که شاگرد حائرى بود و در درس بروجردى هم شرکت کرده بود درواقع ابعاد مثبت مکتب سامرا را گرفته و برخى از ابعاد آن را رها ساخته بود. در شیوه وى، موضوع مورد بحث و ابعاد مختلف آن بهطور کامل مطرح مىشد، آراى دانشمندان دیگر درباره آن موضوع طرح و احیانآ نقد مىشد، و سعى مىشد مسائل اصولى از مسائل فلسفى به طور واضح متمایز گردد (رجوع کنید به مرتضوى لنگرودى، ص 53ـ57).
حوزه علمیه قم در دروس عالى دیگر غیر از فقه و اصول، مثل کلام و فلسفه و تفسیر هم در دهههاى سى تا پنجاه شمسى، که در دیگر حوزهها کمتر مورد توجه بود، شهرت یافت. مدرس عالى دو رشته فلسفه و تفسیر علامه سیدمحمدحسین طباطبائى بود. درواقع، تا پیش از فعالیت علامه طباطبائى در قم، درس فلسفه در این شهر مهجور بود، چنانکه امام خمینى هم مجبور به ترک درس فلسفه شده بود (جعفریان، 1386ش، ص 233ـ234). درس فلسفه طباطبائى که در آن استادان مبرِّزى پرورده شدند درواقع به احیاى علوم عقلى در حوزه و در نتیجه آماده شدن طالبان علم براى بررسى پرسشهاى کلامى و فلسفى جدید انجامید. اقدام طباطبائى در حدود 1330ش، در تربیت شمارى از فضلاى حوزه براى نقد فلسفههاى مادیگرایانه منشأ تحولات جدّى در حوزه علمیه قم شد، بهگونهاى که این حوزه پیشگام اینگونه مباحثات گردید و حتى حوزه نجف از آن بهرهمند شد (رجوع کنید به محمدحسین طباطبائى، اصول فلسفه و روش رئالیسم و محمدباقر صدر، فلسفتنا). به علاوه، با این اقدام طباطبائى، زمینه براى ورود مباحث جدید فلسفه غرب به حوزه قم فراهم آمد (رجوع کنید به وکیلىقمى، ص 67ـ68؛
جعفریان، 1386ش، ص 234). تألیف کتابهاى بدایةالحکمة و نهایةالحکمة توسط طباطبائى را هم باید در زمره اصلاحات نظام درسى حوزوى تفسیر کرد. نقش طباطبائى در حوزه علمیه قم، خاصه در پرورش متفکر اسلامى، را با نقش بروجردى در زمینه فقه مقایسه کردهاند (رجوع کنید به جعفریان، 1386ش، ص 227). جلسات تفسیرى طباطبائى و سبک ویژه وى در تفسیر قرآن را که به پرورش چندین مفسر و نیز احیاى مباحث قرآنى در حوزه قم انجامید باید از ویژگیهاى شاخص حوزه علمیه محسوب کرد.
در کنار درسهاى فقه، اصول، کلام و فلسفه و تفسیر قرآن، تدریس اخلاق، رجال و برخى دیگر از علوم کاربردى مانند ریاضیات و نجوم نیز با دامنهاى محدودتر در حوزه قم معمول بوده است (رجوع کنید به شریفرازى، 1332ـ1333ش، ج 2، ص 178ـ 188). از نوآوریهاى دیگرى که در واپسین سالهاى حیات آیتاللّه بروجردى صورت گرفت، آشناسازى طلاب بااستعداد و فاضل با زبان انگلیسى و دانشهاى جدید بود. مبتکر این طرح، یکى از شاگردان بروجردى، بهنام شیخعلىاصغر کرباسچیان، معروف به علامه بود که پس از تأسیس دبیرستانى به نام علوى در تهران با هماهنگى آیتاللّه بروجردى، در 1335ش، در چند تعطیل تابستانى، تعدادىاز طلاب را براى فراگیرى علومکاربردى و اقتصاد و زبان انگلیسى نزد دبیران معروف آن مدرسه به تهران دعوت کرد (در اینباره رجوع کنید به روایت استاد، ص 181، 213ـ216، 239ـ 241، 269ـ270).
3. مدارس. در قم در کنار مدارس کهن مثل فیضیه که از قدیم مورد استفاده طلاب بودهاند، از زمان تأسیس این حوزه تاکنون، بهاقتضاى ضرورتهاى مختلف مدارسى ساخته و در اختیار طلاب قرار داده شده است. براساس گزارش سال 1313ش، مدارس قم و تعداد طلاب آنها بدین قرار بوده است: فیضیه داراى 91 حجره و 200 محصل، دارالشفا داراى 28 حجره و 42 محصل، رضویه داراى 24 حجره و 43 محصل، حاجىملاصادق داراى 25 حجره و 45 محصل، ناصریه داراى 23 حجره و 22 محصل، مهدى قلىخان داراى 14 حجره و 20 محصل، حاجسیدصادق داراى 10 حجره و 18 محصل (رجوع کنید به همایون، سال1، ش3، آذر1313، ص8). حجت کوهکمرى در زمان ریاست خود عمارت نایبالسلطنه را خرید و مدرسهاى برجاى آن ساخت و ابتدا 26 حجره در آن تعبیه کرد که به مدرسه حجتیه معروف شد (رجوع کنید به جعفریان، 1386ش، ص 31). در زمان بروجردى و پس از نهضت امام خمینى، بنا به ضرورتِ اصلاحاتِ حوزهبر شمار مدارس حوزه علمیه قم، خاصه مدارسى با الگوهاى خاص، افزوده شد بهطورى که مدارس قم در اوایل دهه پنجاه شمسى بالغ بر پانزده باب شد (براى آگاهى بیشتر رجوع کنید به شریفرازى، 1352ـ1354ش، ج 1، ص 41ـ62). در این میان مدرسههاى زیرنظر آیتاللّه گلپایگانى و مدرسه حقانى نقش اساسى در اصلاح برنامههاى حوزه داشتند.
گلپایگانى در 1341ش در این زمینه پیشگام شد و تشکیلاتى را با 150 طالب علم سامان داد که مىباید بر طبق برنامهاى خاص درس بخوانند و در امتحانات منظم شرکت کنند. این طرح، در آغاز متضمن برنامه درسى یازده سالهاى تا پایان سطح براى طلاب بود که شش سال آن از 1341 تا 1346ش برگزار شد ولى از 1346ش تغییرى در آن رخ داد؛
به این صورت که قرار شد کل طرح واجد چهار دوره باشد که طى چهار سال برگزار خواهد شد و در خاتمه این چهار سال که دوره مقدماتى به پایان مىرسد محصلان آن براى تحصیل در دوره سطح در درسهاى عمومى حوزه شرکت کنند و درسهاى بعدى را در ردیف دیگر طلاب ادامه دهند (رجوع کنید به وکیلىقمى، ص 86ـ88). برنامه اجرایى این تشکیلات دربردارنده دوازده بند بود (رجوع کنید به همان، ص 89ـ90) که به عنوان اولین برنامههاى ساماندهى حوزه علمیه تا حدودى از دقت و جامعیت نسبى برخوردار بود و در آن بیش از هر چیز بر نظم و انضباط و امتحانات منظم تأکید شده و واجد مواد جدید درسى بود که در حوزه تا آن زمان سابقه نداشت. مدرسه تأثیرگذار حقانى (به نام بنیانگذار آن على حقانى) یا منتظریه هم در دهه چهل شمسى تأسیس شد. این مدرسه که به لحاظ برنامهریزى و نظم و انضباط و مدیریت قوى از شهرت بالا برخوردار بود با حمایت فکرى استادان زیادى و با هدایت و همکارى کسانى چون طباطبائى و مشکینى به تربیت نسلى از طلاب جوان پرداخت و از این جهت در دهههاى چهل و پنجاه به بهترین مدرسه با بالاترین سطح برنامهریزى درسى در حوزه علمیه قم تبدیل شد (جعفریان، 1386ش، ص 328؛
براى فهرست دروس و استادان مدرسه رجوع کنید به شعبانزاده، ص120ـ122). طلاب این مدرسه با مراقبت و تحت شرایط خاصى گزینش مىشدند و به آنان ماهیانه کمک هزینه ویژهاى هم پرداخت مىشد که مبلغ آن مثلا در سال تحصیلى 1347ـ 1348ش، دویست ریال و مقدارى برنج و روغن بود (رجوع کنید به وکیلى قمى، ص 91ـ92؛
درباره این مدرسه رجوع کنید به حقّانى*، مدرسه).
4. مؤسسات وابسته به حوزه علمیه قم. در دهه چهل شمسى و خاصه پس از نهضت پانزده خرداد، بنابر ضرورتهایى که مراجع و استادان عالىرتبه حوزه احساس مىکردند، براى رفع برخى نقایص دست به تأسیس مؤسساتى ایجاد شد. از جمله مهمترین این مؤسسات، دارالتبلیغ اسلامى بود که آیتاللّه شریعتمدارى، یکى از مراجع برجسته و مطرح پس از بروجردى، تأسیس کرد. هدف اصلى این مؤسسه تربیت مبلّغان بر طبق برنامهاى منظم و دقیق براى مقابله با تبلیغات ضد دینى و ضد تشیع بود (رجوع کنید به وکیلىقمى، ص 48ـ49). این مؤسسه در مهر 1344 تأسیس شد و برنامه درسى آن مشتمل بود بر اصول عقاید، بررسى مذاهب و ادیان دیگر، تفسیر و حفظ قرآن، فقه و اصول (در حد کلیات و به طور استدلالى)، علم حدیث و حفظ متون حدیثى، تاریخ اسلام، شناسایى کشورهاى اسلامى، ادبیات فارسى و عربى، معلومات عمومى، درس اخلاق و بالاخره فن خطابه به صورت علمى و عملى (همان، ص50ـ53؛
براى فهرستى از دروس و استادان این مؤسسه رجوع کنید به همان، ص 54ـ55). اگرچه در این برهه زمانى اهداف و عملکرد بنیانگذار این مؤسسه مورد نقدِ شمارى از اصحاب حوزه قم قرار داشت (براى تفصیل دیدگاههاى مخالف و موافق این مؤسسه رجوع کنید به دوانى، 1382ش، ص 458ـ 459؛
جعفریان، 1386ش، ص 307ـ319)، با این حال از وجوه مثبت آن در طى قریب بیست سال فعالیت مستمر این بود که توانست طلاب جوان را با مسائل و مباحث جدید در علوم انسانى و دینى آشنا کند و علاوه بر استادان و مدرّسان حوزه قم، چند تن از روحانیان مبرّز را از تهران و لبنان براى تدریس به قم دعوت کند. به علاوه، دارالتبلیغ توانست از استادان غیرروحانى که از تهران به قم مىآمدند نیز بهره گیرد. دارالتبلیغ براى نخستینبار مرکزى براى جذب و تربیت طلاب خارجى و آموزش و ساماندهى آنان تأسیس کرد. همچنین براى نخستین بار مرکزى براى آموزش زنانِ طلبه ایجاد نمود (همان، ص 316ـ317).
مؤسسه مهم دیگر وابسته به حوزه علمیه قم در این مقطع، مؤسسه در راه حق و اصول دین بود که در 1343 تأسیس شد و کسانى چون سیدهادى خسروشاهى، سیدمحسن خرازى، سیدجمالالدین دینپرور و رضا استادى اداره آن را به عهده داشتند. این مرکز صرفآ به امور فرهنگى مىپرداخت و در زمینه اصول اعتقادات، فروع مذهب و مسائل مختلف اجتماعى و اقتصادى، نشریات رایگانى منتشر مىساخت (همان، ص 321ـ322؛
نیز رجوع کنید به شیرخانى و زارع، ص 169ـ171). پس از انقلاب اسلامى هم عواملى چون رفع نیازهاى پیشین و ضرورتهاى شرایط پس از انقلاب موجب شد مؤسساتى وابسته به حوزه علمیه قم ایجاد شوند. مهمترین این مؤسسات که در قالب سازمانهاى آموزشى و پژوهشى فعالیتهاى گستردهاى انجام مىدهند بدینقرارند: پژوهشکده حوزه و دانشگاه، مرکز تربیت مدرس حوزه علمیه قم، مؤسسه تحقیقاتى امام صادق علیهالسلام، مجمع فقه اهلبیت، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى، دانشگاه مفید، مؤسسه آموزش عالى باقرالعلوم، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامى، دانشگاه ادیان و مذاهب، و جامعةالزهراء (ویژه بانوان؛
براى آگاهى از تاریخچه تأسیس و اهداف و فعالیتهاى این مؤسسات رجوع کنید به شیرخانى و زارع، ص 171ـ212). دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم هم از جمله مهمترین، فعالترین و بزرگترین مؤسسات تبلیغى، آموزشى و تحقیقى وابسته به حوزه علمیه قم است که در نوسازى و اصلاح آن پس از انقلاب نقش اساسى داشته است.
5. کتابخانه. در حوزه علمیه قم از بدو تأسیس توجه ویژهاى به امر کتابخانه شده است و رؤسا و مراجع وقت همچون حائرى، بروجردى، گلپایگانى، مرعشى نجفى و اخلاف آنان در دورههاى بعد در جهت تهیه کتابخانههاى مجهز و کارآمد براى استفاده طلاب و استادان تلاش کردهاند. حائرى در 20 آبان 1309 کتابخانه مدرسه فیضیه را تأسیس کرد؛
بروجردى در 1339ش کتابخانه مسجد اعظم قم را بنیاد نهاد؛
کتابخانه آستانه حضرت معصومه در 1332ش بنا شد؛
کتابخانه مدرسه حجتیه را حجت تأسیس کرد؛
مرعشى نجفى در 1354ش کتابخانه بسیار معتبرى ایجاد کرد که اینک بالغ بر 000، 32 نسخه خطى دارد و از معتبرترین کتابخانههاى دنیاست؛
کتابخانه گلپایگانى در 1371ش با بیش از 2400 نسخه خطى و 23340 نسخه چاپى تأسیس شد (براى تفصیل رجوع کنید به شریفرازى، 1352ـ 1354ش، ج 1، ص 204ـ215؛
کرجى، ص 64ـ69). پس از انقلاب اسلامى نیز چندین کتابخانه مهم در قم تأسیس شده که مهمترین آنها کتابخانههاى تخصصى قرآن، حدیث، فقه، کلام، تاریخ و مجمعالذخائرالاسلامى وابسته به مؤسسه آلالبیت علیهمالسلام و نیز کتابخانه دارالحدیث است.
6. نشر. حوزه علمیه قم از زمان تأسیس تاکنون، در همه سطوح علمى از سطح مرجعیت تا سطح طلاب جوانِ مشغول به سطوح متوسط و عالى، به امر نشر کتاب و مجله توجه ویژه نشان داده است. در میان مراجع حوزه علمیه قم، بروجردى اهمیت ویژهاى به امر نشرِ آثار اسلامى مىداد و در این زمینه خود او بانى نشر بسیارى از کتابهاى فقهى و حدیثى و رجال شیعه گردید (براى تفصیل رجوع کنید به بروجردى*، حاجآقا حسین). در دهههاى چهلوپنجاه نیز این روند ادامه یافت و مراجعى چون گلپایگانى و مرعشىنجفى و شریعتمدارى و پارهاى از روحانیان دیگر در زمینه چاپ و نشر آثار کهن و جدید اسلامى تلاش کردند. مرعشى نجفى در زمینه نشر آثار مخطوط قدما به فعالیت پرداخت (شریف رازى، 1352ـ1354ش، ج 2، ص 52)، گلپایگانى انتشارات دارالقرآن الکریم را تأسیس کرد که در آغاز تنها به امر چاپ قرآن اهتمام داشت و سپس در دیگر زمینههاى دینى و مذهبى به انتشار کتاب پرداخت (رجوع کنید به شیرخانى و زارع، ص 163ـ164). دارالتبلیغ اسلامى هم که زیرنظر شریعتمدارى اداره مىشد به نشر کتابهاى مهم و معتبر توجه نشان داد و در این زمینه پرکار بود (جعفریان، 1386ش، ص 371). پس از انقلاب نیز چندین مؤسسه انتشاراتى مهم به وجود آمدهاند که به حوزه علمیه قم وابستهاند و در زمینه نشر آثار قدیم و جدید اسلامى و شیعى فعالاند. از جمله: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامى حوزه علمیه قم که از سال 1361ش، چاپ و نشر کتاب را آغاز کرده و تاکنون صدها اثر منتشر کرده است (رجوع کنید به شیرخانى و زارع، ص 164)؛
دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسین (رجوع کنید به همان، ص 165)؛
مرکز الرسالة، مرکز الابحاث العقائدیة، مرکز المصطفى للدراسات و مرکز احیاء التراث الاسلامى وابسته به موسسه آلالبیت (همان، ص 166). مؤسسه فرهنگى دارالحدیث هم خاصه در زمینه نشر انتقادى آثار حدیثى شیعه و تدوین وتحقیقاتِ نو فعالیت گستردهاى دارد. پارهاى از این مؤسسات انتشاراتى آثار اسلامى را به زبانهاى مختلف ترجمه و در کشورهاى مختلف توزیع مىکنند.
در دو دهه اخیر نشر الکترونیک نیز در حوزه علمیه مورد توجه قرار گرفته و حوزه در این قلمرو جزو پیشگامان است. از جمله مرکز کامپیوترى علوم اسلامى که در زمینه حدیث، قرآن و تفاسیر، فقه و اصول، فلسفه، عرفان، ادبیات فارسى وعربى، تاریخ و جغرافیا با گرایش شیعى، نرمافزارهاى گوناگونى تولید کرده است. مرکز معجم فقهى وابسته به مدرسه آیتاللّه گلپایگانى هم در زمینه آثار اسلامى با تولید نرمافزار المعجم الفقهى که آثار فقهى اهل سنّت را نیز دربردارد و معجم عقائدى و احکام و سپس تلفیق و تبدیل آنها به نسخه الکترونیک کتابخانه اهل بیت، نقش مهمى در گسترش این نوع فراوردهها در بین طلاب و علما و درنتیجه ارتقاى سطح مطالعات و تحقیقات اسلامى داشته است (براى تفصیل رجوع کنید به کرجى، ص 69ـ70). بسیارى از دروس علماى قم نیز اینک به روش نشر الکترونیک در اختیار علاقهمندان قرار مىگیرد.
حوزه علمیه در طى دهههاى گذشته در زمینه تولید و نشر مجلات تحقیقاتى و عمومى نیز فعالیت گستردهاى داشته است. اولین مجله معتبر حوزه علمیه قم که توسط روحانیان تأسیس و اداره شد مجله مکتب اسلام است که در زمان حیات آیتاللّه بروجردى در 1337ش ایجاد شد و اولین شماره آن در بهمن ماه آن سال نشر یافت؛
و نشر آن با افت و خیزهایى، تاکنون همچنان ادامه یافته است. معروفترین اشخاصى که در تأسیس و ادامه کار این مجله نقش داشتهاند ناصر مکارمشیرازى و جعفر سبحانى (هر دو از مراجعتقلید کنونى) بودهاند (براى تفصیل رجوع کنید به جعفریان، 1386ش، ص 341ـ345؛
نیز رجوع کنید به مکتب اسلام*، مجله)، مجله معتبر دیگرى که بهصورت سالنامه و فصلنامه در حوزه علمیه قم مجال ظهور پیدا کرد مجله مکتب تشیع بود که به توسط علىاکبر هاشمىرفسنجانى، محمدجوادباهنر* و همکارانشان تأسیس و نخستین شمارهآن در اردیبهشت 1338 در دههزار نسخه منتشر شد. در این نشریه شمار درخور توجهىاز علماى نامدار و فضلاى جوان حوزه مقاله مىنوشتند و به مباحث روز، خاصه مباحث اجتماعىاز منظراسلامى، توجه ویژه نشان مىدادند (براى تفصیل رجوع کنید به همان، ص345ـ347). از دیگر مجلات حوزهعلمیه قم در پیش از انقلاب اسلامى مىتوان به سالنامه مکتب جعفرى (از 1340ش تا1357ش)، نشریه مسجد اعظم که از سوى کتابخانه مسجد اعظم قم منتشر مىشد (از 1345 تا 12 شماره به طور ماهیانه)، نشریات بعثت و نیز انتقام که حال و هواى سیاسى را منعکس مىساختند و مجله عربى الهادى که از سوى دارالتبلیغ اسلامى منتشر مىشد، اشاره کرد (براى تفصیل رجوع کنید به همان، ص348ـ353).
پس از انقلاب اسلامى، به اقتضاى ضرورتها و مقتضیات دینى، سیاسى و فرهنگى، در تعداد و نیز محتواى نشریات حوزوى، خاصه حوزه علمیه قم تحولات درخور توجهى به وجود آمد، از جمله اینکه در قلمروهاى تخصصى دینى و مذهبى، مثل علوم قرآنى، فقه، کلام، فلسفه و تاریخ اسلام، براى اولین بار مجلات معتبرى نشر یافت و در این زمینه از تجربیات و دانش دانشگاهیان هم استفاده شد. از زمره این مجلات باید به آئینه پژوهش، بینّات، پژوهشهاى قرآنى، پیام حوزه، حوزه، علوم حدیث، کلام اسلامى، معرفت و هفت آسمان اشاره کرد (براى تفصیل رجوع کنید به شیرخانى و زارع، ص 157ـ161؛
نیز رجوع کنید به جراید*، بخش :2 ایران، قسمت ب).
منابع:
(1) محمدعلى اراکى، «مصاحبه با استاد بزرگوار آیتاللّهالعظمى اراکى»، در آیینهداران حقیقت : مصاحبههاى مجله حوزه با عالمان و دانشوران حوزوى، تهیه و تدوین، مجله حوزه، ج 1، قم: بوستان کتاب، 1382ش؛
(2) رضا استادى، «کتابها و آثار علمى امام خمینى»، کیهان اندیشه، ش 29 (فروردین و اردیبهشت 1369)؛
(3) اسناد انقلاب اسلامى، ج 1، تهران : مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1374ش؛
(4) علىپناه اشتهاردى، «مصاحبه با آیةاللّه شیخ على پناه اشتهاردى»، حوزه، سال 8، ش 1 و 2 (فروردین ـ تیر 1370)؛
(5) امام خمینى، صحیفه امام: مجموعه آثار امام خیمنى (س) (بیانات، پیامها، مصاحبهها، احکام، اجازات شرعى و نامهها)، تهران 1378ش؛
(6) امین؛
(7) داوود امینى، چالشهاى روحانیت با رضا شاه: بررسى علل چالشهاى سنتگرایى با نوگرایى عصر رضاشاه، تهران 1382ش؛
(8) حسین بدلا، «مصاحبه با حجةالاسلام والمسلمین سیدحسین بدلا»، حوزه، سال 8، ش 1 و 2 (فروردین ـ تیر1370)؛
(9) حمید بصیرت منش، علما و رژیم رضاشاه: نظرى بر عملکرد سیاسى ـ فرهنگى روحانیون در سالهاى 1305ـ 1320ش، (تهران) 1376ش؛
(10) یداللّه پورهادى، خاطرات حجةالاسلام و المسلمین پورهادى، تدوین عبدالرضا احمدى و معصومه حسینى، تهران 1382ش؛
(11) تاریخ قیام پانزده خرداد به روایت اسناد، مؤلف: جواد منصورى، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1377ـ1378ش؛
(12) جامعةالمصطفى العالمیة، جامعةالمصطفى العالمیة در یک نگاه (لوح فشرده)، قم 1387ش؛
(13) جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، زیر نظر محسن صالح، تحقیق علیرضا جوادزاده، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامى، 1385ش؛
(14) رسول جعفریان، برگهایى از تاریخ حوزه علمیه قم، تهران 1381ش؛
(15) همو، جریانها و سازمانهاى مذهبى ـ سیاسى ایران: از روى کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزى انقلاب اسلامى، سالهاى 1320ـ 1357، قم 1386ش؛
(16) جغرافیاى تاریخى شهرستان قم، از مؤلفى ناشناخته، به کوشش ابوالفضل عربزاده، قم: زائر، 1383ش؛
(17) مهدى حائرىیزدى، خاطرات دکتر مهدى حائرىیزدى، بهکوشش حبیب لاجوردى، تهران 1381ش؛
(18) روحاللّه حسینیان، بیست سال تکاپوىاسلام شیعى در ایران: 1320ـ 1340، تهران 1381ش؛
(19) دانشوران قم: نگاهى به زندگى 204 تناز دانشمندانوبزرگان قمى یا مدفون در قم، گزیدهستارگان حرم (1ـ 15)، تلخیص علىرضا هزار، تدوین محمدتقى ادهمنژاد، قم: زائر، 1384ش؛
(20) على دوانى، نقد عمر: زندگانى و خاطرات على دوانى، تهران 1382ش؛
(21) همو، نهضت روحانیون ایران، تهران (1360ش)؛
(22) محمدحسن رجبى، زندگینامه سیاسى امام خمینى، تهران 1377ش؛
(23) ابوالحسن رفیعىقزوینى، مجموعه رسائلومقالات فلسفى حکیم متألّه علامه سیدابوالحسن رفیعى قزوینى، تصحیح غلامحسین رضانژاد (نوشین)، تهران 1386ش؛
(24) روایت استاد: استاد علامه کرباسچیان از نگاه دیگران، تهران: مرکز تدوین و نشر آثار علامه کرباسچیان، 1386ش؛
(25) حمید روحانى، بررسىوتحلیلىاز نهضتامام خمینى در ایران، ج1، (تهران) 1358ش؛
26- همو،نهضتامامخمینى، ج2،تهران 1376ش؛
(27) علیرضا ریحان یزدى، آینه دانشوران، با مقدمه و تعلیقات و اضافات ناصر باقرى بیدهندى، قم1372ش؛
(28) جعفرسبحانى، «جامعیتعلمىوعملى امامخمینى»، کیهان اندیشه، ش 29 (فروردین و اردیبهشت 1369)؛
(29) محمدباقر سلطانى طباطبائى، «مصاحبه با آیةاللّه سید محمدباقر سلطانى طباطبائى»، حوزه، سال 8، ش 1 و 2 (فروردین ـ تیر 1370)؛
(30) علیرضا سید کبارى، حوزههاى علمیه شیعه در گستره جهان، تهران 1378ش؛
(31) محمد شریفرازى، آثار الحجة، یا، تاریخ و دائرةالمعارف حوزه علمیه قم، قم 1322ـ (1333ش)؛
(32) همو، گنجینه دانشمندان، تهران 1352ـ1354ش؛
(33) بهمن شعبانزاده، تاریخشفاهى مدرسهىحقانى، تهران1384ش؛
34- علىشیرخانى و عباس زارع، تحولاتحوزهىعلمیه قم پساز پیروزى انقلاب اسلامى، تهران1384ش؛
(35) ه . صالح، «آیةاللّهکاشانىو توطئه کشف حجاب»، تاریخ و فرهنگ معاصر، سال 2، ش 6 و 7 (پاییز 1372)؛
(36) محمدبن ابراهیم صدرالدین شیرازى (ملاصدرا)، الشواهد الربوبیة فى المناهج السلوکیّة، با حواشى ملاهادى سبزوارى، چاپ جلالالدین آشتیانى، تهران 1360ش؛
(37) محمدرضا طبسى، «مصاحبه با آیةاللّه حاجشیخمحمدرضا طبسى»، حوزه، سال6، ش 4 (مهر و آبان 1368)؛
(38) مجتبى عراقى، «مصاحبه با استاد حاجشیخ مجتبى عراقى»، همان، سال 6، ش 6 (بهمن و اسفند 1368)؛
(39) عبدالحسین غروى تبریزى، «مصاحبه با آیةاللّه عبدالحسین غروى تبریزى»، همان، سال 11، ش 2 (خرداد و تیر 1373)؛
(40) محمدتقى فلسفى، خاطرات و مبارزات حجةالاسلام فلسفى، تهران 1376ش؛
(41) عباس فیروزى، «دومین دوره شوراى عالى و مدیریت حوزه علمیه»، پیام حوزه، سال 2، ش 3 (پاییز 1374)؛
(42) على کرجى، قم و مرجعیت، قم 1383ش؛
(43) على کریمىجهرمى، آیةاللّه مؤسّس مرحوم آقاى حاج شیخعبدالکریم حائرى (قدس سرُّهالشّریف)، قم 1372ش؛
(44) جلالالدین مدنى، تاریخ سیاسى معاصر ایران، (قم )1361ـ1362ش؛
(45) محمدحسن مرتضوى لنگرودى، «مصاحبه با حضرت آیةاللّه حاج سیدمحمدحسن مرتضوى لنگرودى»، حوزه، سال 10، ش 1 (فروردین و اردیبهشت 1372)؛
(46) مرجعیت در عرصه اجتماع و سیاست : اسناد و گزارشهایىاز آیات عظام نائینى، اصفهانى، قمى، حائرى و بروجردى، 1292 تا 1339شمسى، به کوشش محمدحسین منظورالاجداد، تهران: شیرازه، 1379ش؛
(47) مرکز جهانى علوم اسلامى، شناسان مرکز جهانى علوم اسلامى، (قم )1386ش؛
(48) حسین مکى، تاریخ بیست ساله ایران، تهران، ج 2، 4، 1362ش؛
(49) موسى نجفى، اندیشه سیاسى و تاریخ نهضت حاجآقا نوراللّه اصفهانى، تهران 1378ش؛
(50) ابومحمد وکیلىقمى، حوزه علمیه قم، تهران 1348ش؛
(51) اکبر هاشمى رفسنجانى، «مصاحبه با استاد هاشمى رفسنجانى»، حوزه، سال 2، ش 11 (مهر 1364)؛
(52) همو، هاشمى رفسنجانى: دوران مبارزه، زیر نظر محسن هاشمى، تهران 1376ش؛
(53) محمد یزدى، خاطرات آیتاللّه محمد یزدى، تهران 1380ش.
کتاب دانشنامه جهان اسلام منتشره از سوی بنیاد دائرة المعارف اسلامی جلد : 1 صفحه : 6635