19 فروردین 1397
رجوی، همکار ساواک !
روز 19 فروردین 1351 ارتشبد نعمتالله نصیری رئیس ساواک، در نامهای به دادرسی ارتش، مسعود رجوی را از «همکاران ساواک» معرفی کرد و خواستار ارفاق و تخفیف در مجازات او شد.
مسعود رجوی در سال 1327 در طبس به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایى را در «دبستان فارابى» کاشمر به پایان رساند و از «دبیرستان دانش بزرگ نیا» در مشهد، دیپلم ریاضى گرفت. در سال تحصیلى 1345 ـ 46 در رشته حقوق سیاسى دانشکده حقوق دانشگاه تهران پذیرفته شد؛ و در خردادماه 1350 موفق به اخذ لیسانس گردید.
رجوى، در سه ساله دوره دوم دبیرستان در مشهد، در کلاسهاى آموزش زبان انگلیسى در «انجمن ایران و انگلیس» (وابسته به مرکزى تحت عنوان «شوراى فرهنگى بریتانیا») شرکت مىکرد و پس از آمدن به تهران و همزمان با گذراندن ترمهاى آغازین دانشگاه، دروس تکمیلى زبان انگلیسى را در کلاسهاى «انجمن ایران و آمریکا» گذراند. به همین جهت، از آغاز دوران دانشجویى، تدریس انگلیسى را ـ بیشتر به صورت خصوصى و چند ساعتى نیز در یک دبیرستان ـ به عنوان شغل ثانوى انجام مىداد.
عضویت در سازمان
مسعود رجوى، در دو سال آخر دبیرستان، عضو انجمن ضدبهائیت (حجتیه) شد که این عضویت، تا اوایل سال دوم دانشگاه ادامه یافت. در زمستان 1346، حسین احمدى روحانى، از نخستین کادرها و اعضاى سازمان، که سابقه رجوى را از انجمن ضدبهائیت مشهد داشت و در جلسات همان انجمن با وى آشنا شده بود ـ او را عضوگیرى کرد. مراحل آموزشى و تعلیماتى، تحت مسئولیت روحانى طى شد و مسعود در این مدت، سخت تحتتأثیر شخصیت و ظواهر «تدیّن» و «ایمان مذهبى» او قرار گرفته بود. و با توجه به رشته تحصیلى رجوى و آشنایى وى با زبان انگلیسى، پس از دوران تعلیماتى اولیه، در «گروه سیاسى» سازمان وارد شد و تحت مسئولیت بهمن بازرگانى قرار گرفت. گویا چون حنیفنژاد مىخواست مسئولیت رجوى را خود به عهده بگیرد، او را در «گروه ایدئولوژى» قرار داد. حنیفنژاد توجه خاصى به رجوى داشت؛ به طورى که وقتى مىخواست از یک نمونه فرد تشکیلاتى که رشد خوبى کرده نام ببرد، وى را نام مىبرد.
در اوایل سال 1349 رجوى نیز همراه با چند تن دیگر از اعضاى گروه، به منظور گذراندن دوره آموزش چریکى، به طور قاچاق از ایران خارج شد ولى مدت زمانى نگذشته بود که حادثه دستگیرى شش تن از افراد در دوبى و سپس جریان ربودن هواپیماى حامل آنها پیش آمد. رجوى نیز به ایران بازگشت و همزمان به عنوان یکى از مسئولان آموزشى وارد کمیته مرکزى گروه شد. در آن زمان، وى جوانترین عضو مرکزیت به شمار مىآمد.
دستگیرى و محاکمه
پیش از جریان ضربه شهریور ـ و احتمالاً قبل از دستگیرىهاى جمعى ـ در سال 1350، مسعود رجوى نیز دستگیر شد. پس از طى دوران بازجویى، رجوى با نخستین گروهى که محاکمه شدند، به دادگاه رفت. بهمن بازرگانى یکى از کادرهاى اصلى مرکزیت سازمان، مقارن ضربه شهریور، به نکتهاى اشاره مىکند که شایان توجه و تأمل است:
دادگاه فدایىها قبل از دادگاه ما بود و آنها را اول اعدام کردند. در دادگاه اول ما، افرادِ سبکِ کمیته مرکزى را انتخاب کردند. ساواک سبکترین افراد کمیته مرکزى را ـ که میهندوست و رجوى و محمد بازرگانى و ناصر صادق بودند ـ براى دادگاه اول گذاشت. غیر از این افراد، بقیه من بودم و [على] باکرى و بدیعزادگان که ساواک براى دادگاه دوم و اعدام نگه داشته بود. قبل از دادگاه اول، ساواک به خانواده ها گفته بود که «چون این اشخاص سبکترین افراد [مرکزى] هستند، اعدام مىگیرند ولى بعد به آنها عفو مىخورد».
تغییر حکم اعدام
رجوى مطابق دستور تشکیلاتى در دادگاه به دفاع ایدئولوژیک پرداخت و همراه با ناصر صادق، على میهندوست، على باکرى و محمد بازرگانى، محکوم به اعدام گردید. پس از گذشت مدتى، اعلام شد که رجوى با یک درجه تخفیف به حبس ابد محکوم شده است. آنچه در آن زمان در مطبوعات رژیم منعکس شد حاکى از همکارى وى با تیم بازجویى در متلاشى کردن تشکیلات بود و سند همکارى رجوى نیز منتشر شد. با این وجود، سازمان همواره ادعا مىکرد که چون برادرِ مسعود رجوى (کاظم) با شخصیتهاى سیاسى اروپایى آشنا بوده، وساطت آنها باعث این تخفیف شده است.
پس از سقوط رژیم پهلوى سند مهم دیگرى به دست آمد که در اصل از میان سندهاى موجود در پرونده رجوى گم شده بود. این سند نشان مىداد که کاظم رجوى، از سال 1349 با نام مستعار «میرزا» منبع ساواک بوده است. برخى از اسناد مربوط به بازجویى مسعود رجوى نیز در اواخر زمستان 58 ـ در آستانه انتخابات مجلس ـ توسط مخالفان سازمان منتشر گردید که حاکى از ضعف وى به هنگام بازجویى بود. در مقابله با این حرکت، سازمان نیز در نشریههاى فوقالعادهاى که منتشر نمود، در صدد پاسخگویى برآمد؛ لیکن همان اسناد منتشر شده توسط سازمان نیز بیانگر ضعف رجوى در بازجویى بود.
عباس داورى، از کادرهاى اصلى و نزدیک به رجوى که در زندان با رجوى همبند بوده و به زیر و بم مسائل وى احاطه داشته است، خطاب به یکى از دوستان شورایىاش در سال 1360 گفته است: این مردک [= مسعود رجوى] که امروز این طور هارت و پورت مىکند، بس که موذى است، در زندان حتى یک چوب هم نخورد. آن قدر که مرتاض بازى در مىآورد و غذا نمىخورد و رنگ و رویش زرد بود، هر وقت که ساواک سراغش مىآمد، غش مىکرد و از حال مىرفت و هر جا که سمبه را پرزور مىدید، پیشاپیش کروکى خانه حنیفنژاد و دیگران را بر روى کاغذ مىکشید و آن را دست ساواک مىداد تا آنان از سر تقصیراتش بگذرند.
نکته دیگر، مسئله دستگیرى اولیه او در اول مردادماه 1350، یعنى یک ماه زودتر از ضربه شهریور و است. علاوه بر نفوذ «دلفانى» ـ که ناصر صادق و منصور بازرگان را مىشناخت ـ به ظنّ قوى اطلاعاتِ مسعود رجوى در جریان این دستگیرى (چون در ضربه شهریور نیز رجوى مجددا در یکى از خانههاى جمعى دستگیر شد) در تحت نظر گرفتن و لو رفتن خانهها نقش داشته و مؤثر بوده است. محسن نجات حسینى از مراقبتهایى سخن مىگوید که نمىتواند صرفا به تعقیب ناصر صادق مربوط باشد: در مرداد ماه سال 1350 چندین مورد مشکوک در اطراف خانه هاى جمعى سازمان دیده شده بود. همه کسانى که به خانه تیمى رفت و آمد داشتند، قبل از رسیدن به خانه، مىبایست اطراف خود را هوشیارانه مورد بررسى قرار مىدادند تا اگر مورد مشکوکى از تعقیب را متوجه مىشدند، از رفتن به خانه، تیمى خوددارى کنند...
اسناد مربوط به تاریخ دستگیرى مسعود رجوى، اعترافات وى در بازجویىها، اسناد مربوط به کاظم رجوى و نفوذ وى در میان گروههاى مخالف رژیم، اسناد مربوط به نامهنگارى بین رئیس ساواک و دادرسى ارتش و سایر اسناد موجود، در روشن کردن ماهیت «زنده ماندن» مسعود رجوى داراى نکاتى روشنگر و ابهام زداست.
ماهیت دفاعیه رجوى در دادگاه
پیش از آنکه به سوابق رجوى در زندان بپردازیم، لازم است به نکاتى که درباره مدافعات وى در دادگاه مغفول مانده است، اشاره کنیم. مقایسه دفاعیات دیگر کادرهاى سازمان، که همزمان با رجوى در دادگاه شرکت کرده و به مرگ نیز محکوم و سرانجام اعدام شدند، با آنچه رجوى در دادگاه بیان کرد، مى تواند در روشن کردن واقعى ماهیت وى مؤثر باشد. همه کسانى که از آنها یاد شد، در دفاعیات خود این مسائل را رعایت کرده بودند:
1) همه مکررا به آیات قرآن استشهاد کردهاند و جز در یک مورد، همه سخن خود را با آیهاى از قرآن آغاز نمودهاند (محمد بازرگانى با جملهاى از «برتولت برشت» آغاز مىکند)؛
2) به آمریکا، اسرائیل و رژیم شاه (به عنوان رژیمى دست نشانده) حمله کردهاند؛
3) بر استثمار طبقات محروم و حیف و میل بیتالمال تکیه داشتهاند؛
4) همه نسبت به مارکسیسم و مارکسیستها موضعى طرفدارانه داشته اند؛ براى مثال، به دفاعیه على میهن دوست اشاره مىکنیم که: با آیهاى از قرآن بحث خود را شروع مىکند، مجموعا 13 بار به آیات قرآن استناد مىکند و در مواقعى عین متن آیه را مىخواند و با آیه قرآن و شعار به سخنان خود پایان مىدهد. لیکن رجوى سخنان خود را بدون «بسماللّه الرحمن الرحیم» یا «به نام خدا» آغاز مىکند. نه در آغاز و نه در پایان و نه در هیچ قسمتى از دفاعیات طولانى خود، به قرآن و نهجالبلاغه و متون مذهبى و اسلامى استناد و اشارهاى ندارد. در حالى که تمامى افراد با صراحت و مکرر درباره رژیم شاه و وابستگىاش به آمریکا سخن مىگفتند، رجوى حتى یک بار نیز مستقیما سلطنت شاه را مورد خطاب و حمله قرار نداد. و نیز در هیچ جا از دفاعیه خویش به مبارزه مسلحانه ـ به طور مستقیم ـ اشاره نکرد.
سازمان مجاهدین خلق، پیدایی تا فرجام، موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی، ج 3