14 خرداد 1400

انتخابات و مجالس دهه 1320ش از نگاه ادبیات سیاسی منظوم


مظفر شاهدی

انتخابات و مجالس دهه 1320ش از نگاه ادبیات سیاسی منظوم

1. میراث رضاخان

هنگامی که رضاخان در 25 شهریور 1320 توسط متفقین از سلطنت عزل شد، مجلس دوره دوازدهم شورای ملی واپسین ماههای حیات خود را سپری می‌کرد. مجلس این دوره از 13 آبان 1318 کار خود را آغاز کرده، تا 9 آبان 1320 (حدود 45 روز پس از برکناری رضاخان از قدرت) فعالیت ‌کرد. انتخابات دوره سیزدهم مجلس که در 23 آبان 1320 افتتاح شد، در همان دوران دیکتاتوری رضاشاه برگزار شده، تمام نمایندگانش توسط او دست‌چین شده بودند. بنابراین حضور آنان در مجلس برآمده از خواست و اراده ملت ایران نبود. با این حال و به رغم تمام اعترافات و انتقاداتی که وجود داشت، محمدعلی فروغی نخست‌وزیر وقت در هماهنگی و توافق با اشغالگران خارجی مانع از تجدید انتخابات شده، همان برگزیدگان سابق را در مقام عالیترین مرجع تصمیم‌سازی کشور تأیید کرد. دوره سیزدهم مجلس شورای ملی تا اول آذر 1322 فعالیت ‌کرد.1 

از چند دوره نخست مجلس شورای ملی در عصر مشروطیت که بگذریم ـ که پیرامون کیفیت برگزاری آنها هم ابهاماتی وجود دارد، بویژه از دوره پنجم مجلس شورای ملی ـ شاهد اعمال نفوذ و تقلب گسترده و آشکار عوامل رضاخان در جریان انتخابات مجالس شورا هستیم. از دوره هفتم مجلس شورا دیگر حتی یک تن از مخالفان و منتقدان حکومت رضاخان سمت نمایندگی نیافت و معمولاً از ماهها قبل از برگزاری انتخابات فهرست تمام کسانی که مقرر بود در مجلس آتی عضویت پیدا کنند، مشخص شده، در اختیار مسئولان برگزاری انتخابات در حوزه‌های انتخابیه تمام نقاط کشور قرار می‌گرفت و به تبع آن مجالس این دوره هم جز برآورده ساختن خواست‌ها و دستورات رضاشاه در شئون مختلف وظیفه دیگری نمی‌شناختند. تمامی نمایندگان دوره 12 و 13 مجلس شورا هم بر اساس همین قاعده برگزیده شده بودند.2 

دوران حکومت رضاشاه البته سیاه‌تر از آن بود که دامنه آن صرفاً به موضوع تقلب و اعمال نفوذ در انتخابات محدود باشد. در آن برهه حقوق مردم کشور در شئون و سطوح مختلف سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و اقتصادی به شدت مورد تعرض قرار گرفت و ساحت انسانی جامعه ایرانی به گونه‌ای بی‌سابقه آسیب دید. چنان که وقتی رضاشاه از سلطنت عزل و توسط انگلیسیان به جزیره موریس در آفریقای جنوبی تبعید شد، اسماعیل فردوسی فراهانی در 12 آبان 1320، در شعری با عنوان «چنین بود پهلوی»، رذایل و خصایل شخصی، سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی او و دوران حکومتش را به شرح زیر توصیف کرد:3 

 

بدخواه شرع و دشمن دین بود پهلـوی

هم خصم جان و مال کسان بود بی‌‌حـیـا

لامذهبی نیامده چون او به روزگـار

دشمنپرست و دوستکُش و ایران خراب کن

انگاشتی خدیو زمان است شه رضا

اما به وقت فتنه و هنگام آزمون

کلاش و دزد و خائن و میهنفروش بود

جان و دلش به حیله و تزویر مقتحم

هم پیشگام نهضت احزاب انقلاب

گاهی برای صرفه چنان بود ناقُلا

حالا که در جزیرة موریس منزوی است

سفاکتر زشمر لعین بود پهلوی

هم دزد راه دولت و دین بود پهلوی

زندیق بیشبیه و قرین بود پهلوی

بدخواه تاج و تخت و نگین بود پهلوی

پنداشتی خدای زمین بود پهلوی

معلوم شد نه آن و نه این بود پهلوی

قلاش و رند روبه کین بود پهلوی

آب و گلشن به فتنه عجین بود پهلوی

هم پیشوای مرتجعین بود پهلوی

گاهی برای طفره چنین بود پهلوی

کاش از نخست گوشهنشین بود پهلوی

 

با این حال، هرچند به رغم اشغال کشور توسط متفقین، مردم کشور عموماً از پایان آن دوره تاریک  شادمان شدند، اما خیلی زود آشکار شد که دولت‌ها، مجالس و مجموعه حاکمیت، به رغم برخی تفاوت‌های شکلی و صوری، نمی‌توانند در راستای دفاع از حقوق مردم کشور گام بردارند. همچنان که شاعری تیزهوش در 14 آذر 1320 در این باره چنین سروده بود:4 

 

اکبر آوازخوان به اصغر بزاز

مطرب و ساقی عوض شده است، ولی باز

 

گفت که رازی همی کنم به تو ابراز

نغمه همان نغمه است و ساز همان ساز

باده همان باده است و جام همان جام

دست جفا بسته گشت و پای ستم لنگ

با همه احوال، پیش طایر دلتنگ

 

بر سر صیاد خبره خورد بسی سنگ

نغمه همان نغمه است و رنگ همان رنگ

دانه همان دانه است و دام همان دام

بین لشان محله آشپزی داش

داد زد و گفت کای جماعت اوباش

 

کرد پریروز راز جامعه را فاش

کاسه همان کاسه است و آش همان آش

پخته همان پخته است و خام همان خام

دزد عجیبی شبی به وقت تکاپوی

شاد شد و گفت آن حریف جفاجوی:

 

خانه ویرانهای بدید به یک سوی

کوچه همان کوچه است و کوی همان کوی

خانه همان خانه است و بام همان بام

راهنما گرچه آدمی است دل آگاه

لیک زتأثیر فکر مردم بدخواه

 

در همه جا ذکر خیر اوست در افواه

شیوه همان شیوه است و راه همان راه

جاده همان جاده است و گام همان گام

دوره مختار گشت و بین هیاهوی

لیک به قول عموم مردم حقگوی

 

شمر  زیک سوی شد، یزید ز یک سوی

توده همان توده است و خوی همان خوی

کوفه همان کوفه است و شام همان شام

بدین ترتیب در تمام سالهای دهه 1320ش تقریباً هیچ‌یک از نخست‌وزیران و به تبع آن وزرای کابینه‌ها مورد اعتماد مردم کشور از اقشار مختلف قرار نگرفتند. همچنین اکثریت قابل‌‌توجهی از نمایندگان مجالس این دوره با اعمال نفوذ دولت‌ها،‌ دربار و شاه، قدرت‌های سلطه‌جوی بیگانه (به ویژه انگلستان و شوروی و تا حدی آمریکا) و دیگر مراکز قدرت و نفوذ در داخل و خارج از حاکمیت برگزیده می‌شدند. نمایندگان مدافع حقوق مردم کشور که اساساً با آراء عمومی راهی مجلس می‌شدند همواره در اقلیت قرار داشتند.5 

بنابراین رفتار سوء، غیرقانونی و نامشروع مجموعه حاکمیت موجب شد مردم از همان ماههای نخست پس از عزل رضاشاه نسبت به وقوع هرگونه اصلاحات در عرصه‌های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی نومید باشند. انتخابات و عملکرد اکثریت قابل‌توجهی از مجلس‌نشینان دهه 1320 همواره مورد انتقاد و سرزنش جامعه ایرانی بود؛ به ویژه در نشریات و روزنامه‌های آن روزگار و نیز در ادبیات سیاسی منظوم انعکاس وسیعی پیدا می‌کرد.

 

2. مجلس دوره سیزدهم

موضوع تشکیل مجلس سیزدهم با حضور نمایندگان انتصابی رضاشاه در مطبوعات آن دوره مورد انتقاد و سرزنش قرار گرفت. «البته همه میدانند انتخابات چطور صورت گرفت، مأمورین شهربانی سابق مردم را به زور به حوزههای انتخابیه میکشاندند و ورقه به دست آنها میدادند تا در صندوق آراء بیندازند. به طوری که هر که جرأت باز کردن این اوراق را داشت، پیش از انتخابات از اسامی نمایندگان مطلع میشد. همه میدانیم که نمایندگان فعلی (دوره سیزدهم) از برکت روش انتخاباتی که قبلاً به عرض رسید به مجلس رفتهاند. اغلب آنها نمایندگی شهرهایی را دارند که هرگز ندیدهاند و از وضعیت ساکنان آن بیاطلاع میباشند. اغلب این آقایان [که در مجالس دوره رضاخان هم حضور داشتند] در همان روزهایی که زور و تعدی بازار رایجی داشت، نطقهای خود را منحصر به تمجید و تعریف نموده و به دعای ذات ملوکانه مشغول میشدند، در حالی که انتخابکنندگان فرضی آنها در آتش بیدادگری میسوختند. اگر فرضاً کسی پیدا شود و بخواهد وضعیت سابق را عودت دهد، این آقایان دوباره زبان به وصف او خواهند گشود و از ایراد نطقهای اغراقآمیز باک نخواهند داشت. غیرقانونی بودن نمایندگان (دوره سیزدهم) مورد تردید نیست و خود ایشان هم این موضوع را تصدیق دارند... هیچ ایرانی پیدا نمیشود که بدون تنفر و انزجار اعمال و رفتار وکلای ادوار اخیر تقنینیه را که تمام تحمیلی و قلابی بودهاند بنگرد...»

شاعری در 27 آذر 1320 در تقبیح دولت و مجلس‌نشینان دوره سیزدهم سروده بود:7 

زدولتی که نبخشد به کس رفاه چه سود

از این گروه وکیل تبهکار دغل

 

زهیأتی که کند روز ما سیاه چه سود

به غیر از آن که شود کار ما تباه چه سود

و نیز در شعر سیاسی دیگری نمایندگان مجلس دوره سیزدهم چنین توصیف شده بودند:8 

به مجلس کوزه مارانی خطرناک

یکی در بند ترفیع مقامات

یکی گرم خرید چای و شکر

یکی مستخدم دربار قیصر

یکی تا برکند بیخ وطن را

بدین مجلس که سرتاپا فریب است

 

همه پر زهر و پر کین چون هلاهل

یکی در کار تحصیل مشاغل

یکی مست فـروش جـوز و فلفل9 

یکی فرمانبر درگاه هرفل به کار سحر، چون سحار بابل

کجا دل خوش نماید مرد عاقل

3. انتخابات و مجلس دوره چهاردهم

انتخابات دوره چهاردهم مجلس در زمان نخست‌وزیری علی سهیلی برگزار شد که از کارگزاران حکومت عصر رضاشاهی بود. سیدمحمد تدین وزیر کشور کابینه او که عهده‌‌دار برگزاری انتخابات بود، در انقراض قاجاریه و صعود رضاشاه به سلطنت (از کارگردانان مجلس پنجم) نقش مهمی ایفا کرده، مورد اعتماد رضاشاه بود. تدین شأن و اعتباری در نزد مردم نداشت. در این دوره از انتخابات که نخستین آزمون برگزاری انتخابات پس از سقوط رضاشاه بود، دولت، دربار، قدرت‌های خارجی مداخلات فراوانی کردند و به تبع آن مجلس دوره چهاردهم مملو از نمایندگانی شد که به ندرت رأی مردم کشور در گزینش آنان مؤثر بود. نشریه تهران مصور در بحبوحه برگزاری انتخابات دوره چهاردهم شعری به چاپ رسانید که موضوع خرید و فروش بدون محابا و گستاخانه آراء را به تمسخر گرفته بود:10 

 

امروز، اگر پانفشارم به رذالت

قربان فلان آدم دلال که کرده است

یا رأی فروشی کن و یا رأی خری کن

این دوره شود صرف خریداری آرا

هر مرد بخیلی که در این راه درآمد

دادیم بسی پول و نماینده نگشتیم

از فکر نماینده شدن صرفنظر کن

آن کس بود امروز دلآسوده کز اول

کمتر زفروشنده ناموس وطن نیست

هر سفله نماینده نمیگشت به ناحق

دوشینه فلان قلدر خر پول به من گفت

فردا ندهد دست مرا شغل وکالت

ما را به خریداری آراء دلالت

مگذار که وقت تو شود صرف بطالت

پولی که رسیده است زِ دَه دوره وکالت

مایل به سخاوت شد و عاری ز بخالت

افسوس که این قصد شد اسباب خجالت

کاین کار بود سر به سرش رنج و ملالت

در کار وکالت ننموده است دخالت

آن رأی فروشی که بود غرق جهالت

گر خلق نبودند گرفتار ضلالت

گر رأی به چاکر ندهی، وای به حالت!

و نیز شعر سیاسی دیگری با عنوان «دلال انتخابات» به موضوع نقش پول و واسطه‌های مختلف انتخاباتی، که از قبل مداخلات غیرقانونی در امر نماینده‌گزینی به نان و نوایی می‌رسیدند، چنین پرداخته است:11 

هر منعمی که افتاد دنبال انتخابات

آن تاجری که هر روز دنبال پول میرفت

در بازی وکالت خوشبخت آن حریفی

احوال انتخابات هر دوره خوب و خوش بود

از بهر ما که هر روز جنجال تازهای هست

آن بیخبر که بیپول خواهد وکیل گردد

دولت زدست مجلس گر شد دچار اشکال

در جاده وکالت آهسته پای بگذار

بازار انتخابات دانی که را دهد سود؟

مال و منال او گشت پامال انتخابات

امروز اوفتاده است دنبال انتخابات

کاو را به دست افتد تکخال انتخابات

این دوره گشته ناخوش احوال انتخابات

امروز گشته پیدا جنجال انتخابات

گویا خبر ندارد از حال انتخابات

اشکال کار او بود اشکال انتخابات

گودال سهمناکی است گودال انتخابات

آن را که گشته امروز دلال انتخابات

 

 

و شاعری ضمن تشریح و توصیف رذایل اخلاقی و فساد مالی، سودجویی، فرصت طلبی و دهها مورد پستی و دنائت کسانی که نامزد انتخابات دوره چهاردهم شده، برای راه گشودن به سوی بهارستان به هر سلاحی جز تأسی به آراء عموم ملت متوسل می‌شدند، به دولت وقت، که برای آن هم چندین صفت سرزنش‌آلود صورتبندی کرده بود، به گونه‌ای استهزاآمیز پیشنهاد می‌کرد:12 

چه گونه بر دل جمعی که جمله منتخبند

همان به است که در دوره چهاردهم

 

کنیم بار غم انتخابات را تحمیل؟

به حکم قرعه بگیریم بهر خویش وکیل

 

 

و شعری دیگر موضوع برگزیده شدن بدنام‌ترین افراد هر صنف و گروه به نمایندگی مجلس را به شرح زیر مورد استهزاء و انتقاد قرار داده است:13 

دوره چاردهم از طرف هـر صنفی

مثلاً از طرف جامعه بزازان

بین جمعی که به تار و ویلن مشغولند

پی ترویج قمار از طرف اهل قمار

پی دلگرمی کاسب، ز میان کسبه

همچنین از طرف انجمن شعر و ادب

بهر تسهیل امور بزک از بین زنان

دخو از جانب قزوین به وکالت برسد

تا از این بیش رسد حاصل خرما بفروش

مانعی نیست گر از دسته مطربها هم

تا سبیل همه را چرب کند با روغن

عقده مشکل هر لایحه، ناز وکلاست

آن که آهنگ مخالف زند او لایق نیست

رازها هست که از پرده برون میافتد

آن نماینده که هوچی نبود قابل نیست

نخورد رشوه نماینده بیآز و طمع

به که یک زیرک ممتاز نماینده شود

مشهدی اکبر بزاز نماینده شود

تارزن یا ویلن ساز نماینده شود

کهنه لیلاج ورقباز نماینده شود

یک نفر پشت همانداز نماینده شود

شاعری قافیهپرداز نماینده شود

خانمی خوشگل و طناز نماینده شود

کاکو از جانب شیراز نماینده شود

نخلبندی هم از اهواز نماینده شود

مطربی سخت خوشآواز نماینده شود

یک شکم گنده رزّاز نماینده شود

آن که بی خود نکند ناز نماینده شود

آن که رقصید به هر ساز نماینده شود

گر که داننده هر راز نماینده شـود

آن که در هو کند اعجاز نماینده شود

آن که دارد طمع و آز نماینده شود

 

 

و شاعری دیگر به مردم کشور هشدار می‌دهد مبادا فریب وعده‌های پوچ نامزدهای نمایندگی مجلس، آنان را به سوی صندوق‌های رأی بکشاند که اینان به محض پایان انتخابات و قرار گرفتن در کرسی‌های نمایندگی به سرعت وعده‌های خود را به دست نسیان سپرده جز برآورده ساختن مقاصد و منافع نامشروع شخصی دغدغه دیگری بر دل نخواهند گرفت و هیچ‌گونه اعتنایی به مردمان حوزه‌های انتخابیه خود نخواهند کرد. در بخش‌هایی از این شعر چنین می‌خوانیم:14 

گروه پاچهورمالیدهای چند

به هر جانب دوانند از چپ و راست

لئیمان میزبانان خسانند

به مهمانان همی گویند ما را

شما را یاور و یاریم و هرگز

زآقایان ازین اخلاصمندان

که رأی خود به ما سازید تسلیم

بر ما این محبت تا قیامت

ولی بیچاره غافل زین سیاست

رفیقش تا دم صندوق باشد

چو رأی خویشتن دادند و رفتند

ازین بیدرد مردم در شگفتم

چون این خر مردم شرخر همانا

گرفتم حقهباز رنگسازی

به صدر مجلس شورا کند جای

چون میشیند به کرسی وکالت

بجان تو که این یاران جانباز

 

کزانان پاردم سائیدهتر نیست

به جز اهریمنانشان راهبر نیست

به مهمانانشان سمع و بصر نیست

به جز خون دل و لخت جگر نیست

دریغ از نان و خوان و سیم و زر نیست

بر این معنی ره بوک و مگر نیست

کزان به نزد ما دُر و گهر نیست

هدر گر خون ما گردد هدر نیست

که اقوال سیاسی معتبر نیست

رفاقت تا هماندم بیشتر نیست

بر آن نابخردان کس را نظر نیست

که زخمی در بدنشان کارگر نیست

زحد خاوران تا باختر نیست

که جز این هر دو در ذاتش هنر نیست

چو دژخیمی که تیغش در کمر نیست

در او جز نخوت و عجب و بطر نیست

به چشمش جز گروهی جانور نیست

 

ادبیات سیاسی منظوم آن دوره برخی از صاحبان ثروت و مال و جاه در شهرهای مختلف کشور را مورد استهزاء و سرزنش قرار می‌داد که گروهی طرّار و طماع صرفاً به قصد ربودن مال و منال آنان طرح نامزدی‌شان برای وکالت مجلس را مطرح ساخته‌اند و بیهوده آنها را امیدوار می‌سازند که هر چه افزون‌تر پول صرف کنند، بر اقبال پذیرش خود افزوده، راه را برای نیل به کرسی‌های نمایندگی بهارستان کوتاهتر می‌کنند.15 ملک‌الشعرای بهار هم در شعری بلند از مردم کشور تقاضا می‌کرد فریب رأی خران و نامزدهای بدکاره را نخورند و به کسانی دل و رأی بسپارند که از صحن مجلس شورای ملی به عنوان سنگر دفاع از حقوق مردم استفاده می‌کنند. در بخش‌هایی کوتاه از این منظومه بلند چنین می‌خوانیم:16 

دوش در انجمن رأیفروشان، یک تن

گفت کای باشرفان رأی به کس مفروشید

رأی خود را به خردمند وطنخواه دهید

وانکه زربخش کند تا که نماینده شود

کرسی مجلس شوراست نه پاچال دکان

وانکه او بندة مطواع ستمکاران بود

 

آدمیزادة دانا به نصیحت برخاست

که به آیین شرف رأیفروشی نه رواست

که وطنخواه خردمند هوادار شماست

نه وکیل است که غارتگر سیم و زر ماست

کز پی بیع و شری هر کس و ناکس را جاست

جز ستمکاری ازو هیچ نمیباید خواست

 

مفتون همدانی هم نامزد زشت‌کردار، وابسته و فرصت‌طلب شهر خود همدان را در منظومی فصیح مورد سرزنش و استهزاء قرار می‌دهد که مردم آن شهر به کسانی فاسد و بدکاره چون او رأی نخواهند داد و فرد یا کسانی خواهند توانست به عنوان نماینده واقعی مردم همدان راهی مجلس شورای ملی شوند که پیروی از دین اسلام را در سرلوحه برنامه خود قرار داده، وطن‌پرستی و دفاع از حقوق مردم کشور را پیشه خود سازند. در این سروده می‌خوانیم:17 

ما را به جز طریق محمد و آل نیست

مقصود ماست پند و نصیحت به ناقصان

آزادی حقیقی اسلام قصد ماست

آزادی آن بود که در اسلام ما بود

اسلام کیش ما و وطن باب و مام ماست

باید نهال عدل نشاندن به باغ دهر

ای بلهوس! تو کوس وکالت چه میزنی؟

کار تهور است و رشادت، نه رقص بال

بهر نمایش کمدی میبرم تو را

درد وطن دوا به نمایش نمیشود

ناموس و جان و مال و وطن حفظ میکند

ماهی توان ز آب گلآلود برگرفت

لازم بود کمال تهور در این عمل

جاسوس اجنبی به دلش رحم کی بود؟

بــوی فــراق از دم سرد تـو آیـدم

کار وکالت همدان بهــر چون توئی

البته آرزو  به  جوانان نبـوده عیــب

مردم، فریب وعدة بیجا نمیخورند

کی دردها به هرزه درائی شود دوا؟

مفتون که در عرب و عجم نیست ثانیاش

کاری به کار مرتجع و سوسیال نیست

روی سخن به مردم صاحب کمال نیست

دانند اهل حق از این ایدهآل نیست

بهتر از این مرام به باریتعال نیست

مقصود ما جز این به حق ذوالجلال نیست

نخلی که بار عدل ندارد، نهال نیست

کار وکالت همدان رقص بال نیست

آنجا که پور زال بود، پیر زال کیست

این راه تیره جز ره محو و زوال نیست

خواهد طبیعت، حاجت این قیلو قال نیست

این کـار، کار مــردم بیاعتــدال نیست

نخلی که بار عدل ندارد، نهال نیست

آزادگی به کثرت جاه و جلال نیست

چون رحم، کار افعی خوش خط و خال نیست

زیرا که در تو هیچ امید وصال نیست

باشد محال، لیک خیالش محال نیست

اما برای پیر به جز حرص مال نیست

آسوده باش، در تو جوی احتمال نیست

در هرزگی به جز غم وزر و وبال نیست

لایق به این عمل به حق لایزال نیست

با این احوال انتخابات این دوره پرتقلب و عاری از هرگونه فضای سالم سیاسی و تبلیغاتی برگزار شد و همچنان که پیش‌بینی می‌شد بیشتر برگزیدگان مجلس خود را مدیون آراء حوزه‌های انتخابیه خود نمی‌دانستند. به مجرد پایان انتخابات در شهرها و مناطق مختلف کشور آن همه التهاب، زد و بند، سورچرانی، خرید و فروش رأی به یکباره فروکش می‌کرد. نشریه‌ای فضای حاکم بر شهر تهران را پس از پایان انتخابات دوره چهاردهم و حالات فعالان ریز و کلان عرصه انتخابات را به شرح زیر تصویر کرده است:18 

شهر تهران نه همانست که من دیدم دوش

نیست دیگر خبر از سورده و سورچران

کیسهها بینم، بالمره گره خورده به حلق

آن که چون تازی میتاخت به ره گشته چلاق

خواجه دیگر نشود پی سپُر کوی فقیر

نشود یار دگــر، گــرگ دغل با گله

منعمان بینم، افسردهدل و مرده و زار

تاجران بینم، درباخته سرمایة خویش

حاجیان بینم، حیرت‌زده بر جعبة رأی

فربهان بینم از محنت محرومی خویش

قلدران بینم، آویخته از غصه سبیل

این همان جمع وگروه  است که من دیدم پیش؟!

گرچه آنان گَُل از این شاخه نچیدند همه

چه فتاده است که افتاده از آن جوش و خروش

نیست دیگر اثر از رأی خر و رأی فروش

دیگها بینم، یک باره بیفتاده زجوش

وآن  که چون بلبل میراند سخن، مانده خموش

گربه دیگر نبود معتکف خانه موش

نکشد ناز دگر خرس پلید ازخرگوش

کفشان بسته و جان خسته و خاطر مغشوش

نه دگر اهل خرید و نه به سر فکر فروش

همچو میخواره که در پای خم اُفتد مدهوش

مردنی گشته و افتاده همه از تن و توش

دکتران بینم، انگیخته از سینه خروش

این همان بندوبساط است که من دیدم دوش؟

لیک رندان به نوایی برسیدند همه

مجلس چهاردهم شورای ملی، که اقلیت کوچکی از ساکنانش نمایندگی خود را مرهون آراء مردم بودند در 6 اسفند 1322 افتتاح شد و در 21 اسفند 1324 به پایان راه خود رسید. محمدتقی ملک‌الشعرای بهار از شاعران پرآوازه معاصر که سالیانی طولانی از عمر خود را در عرصه فعالیت‌های سیاسی و حزبی گذرانیده، در دوره‌های سوم، چهارم، پنجم و ششم مجلس سمت نمایندگی داشت و به رغم برخی اشتباهات سیاسی در عرصه تصمیم‌سازی‌های مجالس آن برهه نقش‌ برجسته‌ای ایفا کرده و در دوره رضاخان مغضوب و محبوس شده بود و نیز حضور تعیین‌کننده و تحسین‌برانگیز افرادی مانند سیدحسن مدرس در صحن مجلس شورای ملی را به یاد داشت، در شعری فصیح افسوس خورد که اینک مجلس‌نشینان دوره چهاردهم به دلیل فساد و وابستگی، فرصت‌طلبی و سودجویی و عدم اعتنا به حقوق مردم کشور، شأن آن مجالس عالیمقدار را به گونه‌ای فاحش و تأسفبار تنزل داده‌اند؛19 

به بهارستان افتاد مرا دوش عبور

حوریان کرده رخ از فترت ایام دژم

سر بسر یافته تبدیل به آیات عذاب

ساحتی کایتی از روز سعادت بودی

زیر هر گلبن او جمع، هزاران عقرب

بلبلش نوحهگر از فرقت مردان شریف

آید آواز سلیمان20 ولی از ملک عدم

فاخته کوکو گویان به کجا رفت بهار22 

هر سحرگاه بروبد ره و بیراه، نسیم

جای کیخسرو24 بگرفته فلان گبر، به زر

جای دلیری و طمع جای گذشت

همه پستی و دنائت همه نادانی و جهل

روزها پرسهزنان در طلب روزی و شب

همه با اجنبیان یار و زکشور بیزار

به جز از نفع ندارند زهستی مقصود

ز دو من قند و شکر لذت ایشان حاصل

راست چون قحط و غلا در دل مردم مغضوب

همه مخلوق سهیلی27 زچه؟ از دزدی رأی

شهر مخروبه و مخروبة ایشان آباد

باد افکنده به بینی زچه؟ از غایت عجب

یاوة تیره ضلالند و زغفلت شمرند

همه را گردن فربه همه را گنده شکم

فرقهای چون امل خویش طویلند و دراز

وطن از پنجه یک... اگر جست، چه شد؟

در بر شاه و رعیت همه کافر نعمت

هر یکی گوید با خویش که، گر تنها من

از قضا جمله وکیلان همه این میگویند

لاجرم جمله دوانند پی پختن نان

حیرتم من که چرا گشت سهیلی پامال

مجلس چاردهم مجلس نان پختن بود

مثل است اینکه چهی گر به رهی حفر شود

آه از این مجلس و دولت که تو گویی از غیب

به خدایی که بود هستی مطلق کاین ملک

لیکن افسوس که این جمع منافق نهلند

همه مرعوب اجانب همه مغلوب طمع

کار بیرون شده از چاره ندانم بالله

 

جنتی دیدم بیحور و سراپای قصور

قصرها یافته از فرقت احباب فتور

آنکجا بوده سراپای پر از آیت نور

گشته تاریک‌تر از تیره‌ شبان دیجور

دور هر نوگل او گرد، هزاران زنبور

قمریش مویهگر از مرگ وکیلان غیور

میرسد بانک مدرس21 ولی از عالم گور

ورشان مویان مویان که کجا شد تیمور

به امیدی که کند مؤتمنالملک23 عبور

جای  مستوفی25 بنشسته فلان رند، به زور

سفلگی جای جوانمردی و غم جای سرور

همه تزویر و تقلب همه تقصیر و قصور

دست بر گنجفه و گوش به تار و طنبور

همه با سیدضیاء26 جور و به ملت ناجور

بجز از پول ندارند به گیتی منظور

به دو تا چرخ رزین همت ایشان مقصور

همچو طاعون و وبا در بر ملت منفور

همه مطرود خلایق زچه؟ از نقص شعور

ملک ویرانه و ویرانه ایشان معمور

زنخ افشرده به غبغب زچه؟ از فرط غرور

خویش را موسی و این کاخ، تجلیگه طور

ین یکی مستحق چاقو و آن یک ساطور

جرگهای چون طمع خویش کلفتند و قطور

که در افتاده به چنگال گروهی مزدور

پیش سرنیزة دشمن همگی عبد شکور

کیسه پر سازم از این معرکه باشم معذور

خاصه آنان که بر این قوم رؤسند و صدور

چشمها بسته و بگشوده دهانها چو تنور

زانکه در پختن نان بود بغایت مشهور

حیف شد سعی سهیلی که نیامد مشکور

زودتر از همه حاضر فتد اندر محفور

همه هستند به ویرانی کشور مأمور

با دو تن مرد خردمند شود دار سرور

که کند صورتی از پرده اصلاح ظهور

همه دلال اعادی همه حمال شرور

تا چه حد مردم این ملک حلیمند و صبور

 

بهار در فرازهایی دیگر از این قصیده خود به شماتت و سرزنش مجلسنشینان خطة خراسان در مجلس چهاردهم میپردازد، که خود از اهالی آن سرزمین بود. بهار بسیار تأسف میخورد که استان پهناور خراسان با آن پیشینه درخشان تاریخی و نقشی که در برهههای مختلف تاریخی در دفاع از استقلال سیاسی، مدنیت و فرهنگ و تمامیت ارضی ایران ایفا کرده، اینک گروهی با تقلب و اعمال نفوذ راه به بهارستان گشوده خود را نمایندگان مردم خراسان میدانند:28 

این وکیلان که به فرمان... بودند

اینک از فلت ما، ماه شب چاردهاند

این قصیده اگر از ری به خراسان افتد

آری از ری به خراسان نبرد زیرک شعر

آن خراسان که درو بوده صبوری29 و حبیب30

آن خراسان که درو بوده ادیبالادبا

ای خراسان تو به هر فترت و هر حادثهای

جیش یونان را راندی تو به تیغ از ایران

سربداران دلیر تو از ایران کندند

آل طاهر ز تو دادند به بغداد جواب

آل سامان زتو و دولت غزنی زتو بود

نادر از نادره اقلیم تو برخاست که کرد

ای خراسان زچه بنشسته و ساکت نگری

زین وکیلان که تو منشور وکالت دادی

بجز از یک دو سه تن قادر و عاجز باقی

همه بیفضل و فضیلت همه بیعلم و سواد

همگی از اثر بیرگی و بیحسی

بهره بیدردی و دلسردی و بیحسی خلق

عجبم تا زچه این سردمزاجان خنک

همه از عهد ششم جالس این مجلس سور

تاکی افتد به محاق این مه منحوس شرور

اوستادان برهی طعنه زنند از ره دور

راست چون زیره به کرمان و به تبریز انگور

این یک از پشت شهید آن دگر از نسل صبور

ثانی اثنین رضیالدین در نیشابور

سپر ایران بودی به سنین و به شهور

خیل مروان را کردی تو به مردی مقهور

ریشه دولت منحوس طغان تیمور

آل لیث از تو گرفتند به شاهی منشور

وزتو شهنامه بر اوراق ابد شد مسطور

خاک ایران را خالی ز سه خصم مغرور

تا بنام تو دوانند به هر گوشه ستور

نام دیرین تو شد پست الی یوم نشور

زان کسانند که شاید سرشان از تن دور

همه قلاش و بخوبر، همه الدنگ و شرور

پرده در عــهد... حظــوظ مــوفـور

هست هر یک را خاصیت صد من کافور

گشته مبعوث چنان قوم غیور محرور

ابوالقاسم حالت هم در دو بیت بیشتر مجلس‌نشینان دوره چهاردهم را عناصری دانسته که جز اغراض شخصی فکر دیگری در سر ندارند و فتنه‌جویی مطلوب‌ترین حرفه آنان است:31 

دارند همیشه عدهای از وکلا

این مجلس پر فتنه بی‌چون و چرا

با هم سر اغراض خصوصی دعوا

دارالشورش بود نه دارالشورا

هم او در سروده‌ای دیگر مجلس این دوره را سینمایی تصویر کرده که ساکنانش عموماً جز حیله و تزویر و زد و بند وظیفه دیگری بر عهده نمی‌شناسند:32 

آنان که مرد بهر صدارت سوا کنند

زین دکتران اگر که نشد درد من دوا

مانم که ازچه روی به مجلس نمیروند

در پرده کار مجلسیان غیر حیله نیست

با صدر33 اگر کنند زدوبند، دور نیست

ای صدر، چاکر وکلا باش، تا مدام

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟

باشد که از خزانه غیبش دوا کنند

آنان که دمبدم هوس سینما کنند؟

تا آن زمان که پرده برافتد چهها کنند

اهــل نظــر معـامله با آشنا کنند

اوقات خود زبهر تو صرف دعا کنند

روزنامه توفیق در 21 تیر 1323 شعری با عنوان «جنگل مولا» به چاپ رسانید که در آن خصائل بیشتر مجلس‌نشینان دوره چهاردهم را برشمرده، و با تصریح به این نکته که هیچ‌گونه اعتقاد و اعتنایی به وظایف نمایندگی خود در چارچوب قانون اساسی مشروطیت و احیاناً دفاع از حقوق موکلان خود ندارند، آنان را با صفاتی مانند خیانت، دغل‌کاری، زد و بندچی و جاسوسی برای بیگانگان می‌شناساند.34 

اکثریت شده تشکیل زیک عده وکیل

هیچ دانی به چه منوال نماینده شدند؟

این به دستان فلان کس شده در فارس هوار

تا به یک دست ترا نقره به یک دست طلاست

حمقایی که نپــویند بجز راه عناد

دل به یاد همه دارند به جز یاد خدا

راستخواهی، مَثَلِ فضله موش است و برنج

اندکی از پُزشان نیز سخن میگویم

لب این همچو لبو، کلّه آن همچو کدو

این به دنبال سبیل آن عقب ریش رود

خجل از پارگی حنجر آن بوق اتول

سر آن به که فتد در قدم چوبه دار

همه را در اثر باده و تریاک و قمار

جاهل آنسان که زعمّار ندانند آمار

هر  کجا صحبت جنگ است، نه مردند و نه زن

آنچه یارند بدان، راه دغا، رسم دغل

رسم آن دوز و کلک، شیوة این جور و جفا

همه بدسیرت و مغرض، همه بدجنس و دورو

عاقبت میکشد این مسئله ما را که چرا

مایل صحبت هر خائن و هر جاسوسند

که به معنی همه در جامعه خوارندو ذلیل

هر یکی گشته زیک راه به یک جا تحمیل

و آن به دستور فلانی شده از یزد وکیل

به دو دست تو گرایند به مانند زگیل

بُلَهایی که نخواهند به جز باج سبیل

به خدایی که خبیرست و قدیرست و جلیل

حال این فرقه نااصل و وکیلان اصیل

تا بدانی که چه اندازه قشنگند و شکیل

رخ آن همچو هلو، صورت این همچو شلیل

همچو طفلی که دَوَد در پی مشتی چس فیل

کسل از گندگی هیکل این جرثقیل

مخ این به که شود دستخوش دسته بیل

دل سیه، مغز تهی، جسم نوان، روح علیل

احمق آنسان که زانجیر ندانند انجیل

هرکجا قصه زورست، نه مورند و نه پیل

و آنچه دورند از آن، خوی نکو، خُلق جمیل

حرف این پرت و پلا، گفته آن هردمبیل

همه نالایق و مفسد، همه مکار و محیل

نیست در کشتن این قوم اجل را تعجیل

وین عجب نیست که الجنس معالجنس یمیل

احمد گلچین معانی هم با اشاره به سطح بسیار نازل و تأسف‌برانگیز مباحث مطروحه در میان نمایندگان مجلس چهاردهم که ساحت مجلس را به عنوان عالی‌‌ترین نهاد نظام مشروطیت خدشه‌دار کرده‌اند، در توصیف این وضعیت نابهنجار چنین سروده است:35 

کــار وکــلای مجلس ما

در جلسه رسمی آنچه گویند

ایفــای وظیفــه نــزد آنـان

وز فحش و جدل چو خسته گردند

دعوای جزائی و خلافی است

با اصل وظیفهشان منافی است

دشنام و جدال و فحش وافی است

گویند مذاکرات کافی است

و نیز شاعری دیگر بیشتر نمایندگان مجلس این دوره را به بیسوادی، بیعرضگی، جهل و نادانی متهم میکند که در نفاق و پشت هماندازی و دسیسهگری مقام استادی دارند:36 

در دوره پیش جاهلی بود

از علم همیشه داشت پرهیز

نشنیده تمام عمر گوشش

ننهاده زفرط بی سوادی

میگفت: گچ است به تر از قلع

در خوی، به قول پیرزنها،

قانون فساد را مفنن

گردیده ز دردها نصیبش

بهر عرق و شراب و کنیاک

کس کار دگر بدو نمیداد

در آخر کار کم کم افتاد

گه رفت پی فلان مورخ

گردید سیاسی و به هم بافت

باری، دو سه ماه من ندیدم

گفتم که چه کاره است اکنون

گفتند به پاسخم که او نیز

بیعرضه و بیسواد و بیحس

با جهل هماره بود مونس

حرفی زمعلم و مدرس

فرقی به میان تون و تونس

از بهر سفید کردن مس

ذاتش بتر از شراب نارس

بنگاه نفاق را مؤسس

سرسام به انضمام نقرس

صدبار بریده گوش نرسس

میکرد زبس به کار مس مس

در فکر وساوس و دسائس

گاهی عقب فلان مهندس

هر لحظه هزار رطب و یابس

او را به محافل و مجالس

آن مردک بی سواد مفلس

گشته است کنون وکیل مجلس

و نهایتاً این که در شعر سیاسی دیگری مجلس دوره چهاردهم «دارالشیاطین» لقب گرفته بود که بیشتر ساکنان آن در مکر و حیلت و دغل‌کاری حتی دست شیطان را از قفا بسته بودند. حرص و شهوت کمترین خصلتشان بود و در خیانت و وطن‌فروشی یدی طولا داشتند، به تمام موارد فساد و بدکاره‌گی سیاسی، فرهنگی، اقتصادی و مالی ـ اداری آلودگی داشتند و همچون گرگانی تیز دندان و درنده‌خو اقلیت اندک حامی حقوق و منافع مردم و کشور را از هر سو احاطه کرده، تحت فشار قرار می‌دادند.37 

 

وای از این دارالشیاطین مجلس ما، کاندرو

کار شیطان  چیست؟ مکر و حیله و نیرنگ و ریو

با خلوص طاعت و صدق اطاعت از خدای

همچون شیطان پایبند حرص و شهوت میشود

گر برند اینان به سوی مصر، صدره شمر را

نام هر یکشان بری، فیالفور بسمالله بخوان

در خیانت بین چسان حفظ تجانس کردهاند

کارشان بیآبرویی، حرفشان دشنام و فحش

روز بحران بهر او خنگ صدارت زین کنند

آن قدر در این سرای فتنهزا خواهند خفت

مردمی معدود در این جمع دور از مردمی

پاکــدامانند، امــا همــچو دامــان سـربزیر

این کسان آن ناکسان را جملگی تحت الشعاع

با چنین گرگان که میدانند خود را بهر خلق

دست شیطان بسته‌اند از پشت، این مشتی وکیل

دأب ایشان چیست؟ استادی شیطان محیل

گر درآید در میانشان یک دو روزی جبرئیل

می‌کنــد یکبــاره نافــرمانــی رب جلیــل

تشــنه بازآرند بازش از لــب دریــای نیـل

زانکه در رجم شیاطین است بسم‌الله دخیل

عده‌ای میهن‌فروش از هر قماش و هر قبیل

گفتگوشان جیغ و داد و های و هوی و قال و قیل

کو نمایدشان سبال از خیک رشوت چرب و چیل

تا کــه بـرخیــزد زاستقلال مـا بانگ رحیل

از جــوان نامجــرب هسـت تــا پیـر علیل

رادمردانند، لیکن همچــو مــردودان ذلیل

زانکه باشــد عــدة آنــان کثیــر، اینان قلیل

بهتر از خضــر طــریق و برتــر از پیــر دلیل

بازگویی: پای ما لنگ است و منزل بس دراز

بازگویی: دست ما کوتاه و خرما بر نخیل؟

4. انتخابات و مجلس دوره پانزدهم

انتخابات دوره پانزدهم مجلس شورای ملی در دوران نخست‌وزیری میرزا احمدخان قوام‌السلطنه برگزار شد و او که حزب دمکرات خود را اساساً به هدف روانه ساختن خیل گسترده‌ای از طرفداران و حامیانش به مجلس پانزدهم تأسیس کرده بود در جریان برگزاری انتخابات تقلبات گسترده‌ای انجام داد و البته توانست، حداقل در کوتاه مدت، حامیان بسیاری در مجلس دوره پانزدهم گرد هم آورد. ضمن این که نظیر دوره پیشین باز هم صاحبان قدرت و نفوذ در داخل و بیرون از حاکمیت، دربار و قدرتهای خارجی برای گسیل نامزدهای مورد علاقه خود به مجلس از هیچ تلاش خلاف قاعده و نامشروعی فروگذاری نکردند. با این حال در این دوره از مجلس با ایستادگی و مقاومت اقشار وسیعی از مردم کشور و حضور فعال‌تر احزاب و گروه‌های سیاسی و مذهبی رقم قابل اعتنایی از نمایندگان واقعی البته باز هم در هیأت اقلیت، راهی مجلس شدند و با پشتوانه مردم ایران توانستند گام‌هایی جدی در دفاع از حقوق مردم و استقلال سیاسی و اقتصادی کشور بردارند. در همین مجلس بود که با ایستادگی و دلیری اقلیت متکی به آراء عموم، لایحه واگذاری امتیاز نفت شمال ایران به روسیه شوروی رد شد و مبارزه با شرکت انگلیسی نفت ایران (شرکت نفت انگلیس و ایران) شکلی جدی‌تر به خود گرفته و تلاش انگلیسیان و حامیان پرشمار آنان در مجلس و دولت برای تجدیدنظر در قرارداد نفت (در قالب قرارداد گس ـ گلشائیان) با پایداری نمایندگان فراکسیون اقلیت و پشتیبانی اقشار گسترده مردم کشور عقیم ماند.38 

مجلس دوره پانزدهم در 25 تیر 1326 افتتاح شد. بنابراین از اواخر اسفند 1324 که مجلس دوره چهاردهم پایان یافت تا هنگام آغاز به کار مجلس پانزدهم در اواخر تیر 1326 حدود 16 ماه فاصله افتاد. مجلس دوره پانزدهم تا 6 مرداد 1328 برقرار بود.39 

نظیر دوره قبل نشریات و روزنامه‌های آن روزگار مطالب قابل توجهی پیرامون تقلبات گسترده دولت قوام و دیگر بخش‌های قدرت و حاکمیت منتشر کردند. نوشته‌های برخی از روزنامه‌ها در این باره چنین بود: «دل و قلوه فروش دورهگرد: من آزاد و غیرآزاد را نمیدانم، این قدر میدانم که روز اول تا شناسنامهمان را نگرفتند، به ما دل و قلوه ندادند. یک رفتگر: من عقیده مقیده نمیدانم، مرا روز چهارشنبه سوار کامیون کردند و با دیگران بردند و رأیها را توی صندوق انداختیم... قصاب: آقا من داخل هیچ حزبی نیستم و از کوچکی که پدرم مرده صبح میآیم دکان، غروب میروم. ولی همین قدر میدانم تا شناسنامه ما را نگرفتند در قصابخانه گوشتها را داغ نزدند... یک دانشجو: در این که این انتخابات برخلاف قانون و فرمایشی است شکی نیست... بورس وکالت نرخ رأی تا 50 ریال بالا رفته و با عرضه کم و تقاضای زیاد که اینک حکمفرماست، ترقی بیشتری پیشبینی میشود. کسانی که سرکسیه را شل نمودهاند و به تفاوت از 10 تا 100 هزار تومان برای ابتیاع کرسیهای بهارستان وقف نمودهاند، چگونه میتوانند صالح باشند و اتومبیلهای باری که درشکههای جنازهکش برای حمل موکل به دهات و قصبات میفرستند چگونه ممکن است با رضا تلقی نمود... تصور میرود با اندک تفاوت نتیجه انتخابات تقریباً همان حدود باشد که در دوره چهاردهم رسیده بود. سکنه شهر چندان علاقه به دادن رأی نشان ندادند و اگر جوش و خروشی دیده شد غالباً از ناحیه کسانی بود که یا پول گرفته و ناموس خود را فروخته و یا محکوم به حکم کارفرمایان بودند... خلاصه این که انتخابات دوره پانزدهم هم یکی از دورههای پرمنفعت برای تلکهبگیرها و کارگردانان انتخابات بود. معاملات کلانی که بر سر انتخابات شد در هیچ دورهای از ادوار سابق مجلس سابقه نداشت... [خود قوام هم گفته بود]: آقا چه وقت انتخابات آزاد بود که من آزادی انتخابات بدهم».40 

به دنبال آشکار شدن تقلبات گسترده قوامالسلطنه در انتخابات دوره پانزدهم و طرحی که برای وادار ساختن شمار فراوانی از حامیان و هممسلکان خود به مجلس در سر میپرورانید، و در واقع در این راستا به موفقیتهایی هم (حداقل در کوتاه مدت) دست یافت، از قول و زبان حال او پیرامون ماهیت و خصایل افرادی که او آنان را راهی مجلس کرده بود، ادیبان خوش ذوق چنین سرودند:41 

تا نپنداری که در افســـونگری بیمایهام

مار زنگی، مــار جنگی، مــار سرخ جعفری

مار زیبا چون عروســی دلنشین در حجلهگاه

مار غران، چون پلنگی جسته از زنجیر دام

مار افیونی زخاطــر بــرده ســودای ستیز

مرمرا پــروای این ماران کجــا باشد که من

هان به خویش آیید و رخشان قدرت من بنگرید

 

مارهــا آورده‌ام از هــر دیــاری رنگ رنگ

گرزه مار عینکی، بی‌عرضه مار بی‌شرنگ

مار سرکش چون دلیری خشمگین هنگام جنگ

مار پران چون رها از شصت صیادان خدنگ

مار بنگــی مهــربان گــردیده از تأثیر بنگ

اوستادی چیــره‌دستم در همه نیرنگ و رنگ

تا در این مجلس برقص آرم همه ماران به زنگ

و هنگامی که همان نمایندگان دست‌پرورده قوام‌السلطنه که با اعمال نفوذ او راهی مجلس شده بودند، یکباره او و حزب دمکراتش را رها کردند، شعر زیر وصف حال قوام و اشتباه فاحشی که در محاسبات او رخ داده بود، شد:42 

یکــی خــواجه صــندوقی آورده بود

زسوراخ صندوق هــر صــبح و شام

که تــا نیــک پــر زهر و پرکین شوند

به نیــروی دندان به هنگــام کــار

جهاندیــدهای عــاقل و هــوشیار

چنین گفــت با خــواجه از روی پند

مپــندار ایــن نکتــه را ســرسری

از آن ترسم ای خواجــه کاین مارها

از ایــن دستپــروده ایمــن مباش

مگر خود نخواندســتی ایــن داستان

«یکــی بچـــه گــرگ مــیپــرورید

 

در آن مــارهــای گــران کــرده بود

فــروریختــی بهــر ایشــان طــعام

شریر و مخــوف و بــدآیین شــوند

بــرآرنــد از جـــان مــردم دمــار

فتادش بــه صــندوق مــاران گــذار

حــذر کــن کــه روزیــت آیـد گزند

که خصـم است اینهـا کــه مــیپروری

بـجــــانـت رســاننــد آزارهـــا

کــه نیشــت زنــد عــاقبت در فراش

بــه گنجینــه شــاعــر بـاســتان

چو پرورده شـد خواجــه را بـردرید»

شاعر خوش ذوق دیگری از زبان حال کسانی که موفق شده بودند با تشبث به هرگونه اقدام غیراخلاقی و نظایر آن راه به سوی صندلیهای بهارستان بگشایند، چنین سروده بود:43 

چندی ز روی کذب و ریا با خدا شدیم

هر شب زکار میکده چون فارغ آمدیم

یک جــا پــی فــریفتــن هــر مقدسی

یک جــا پــی چپــاول آراء اهــل ده

تا از شــناســنامه امــوات برخــوریم

با چـند برگ آگهـی و چـند من سریش

بهــر خــرید رأی زبس پول ریختیـم

بر ما چون داد گوش بری وعده دروغ

گشتیم گرم نطق و سخنرانی و میتینگ

هر جا رقیب خواست که با ما کند جدال

چاقوکشـی کـه داشت بدو کار ما رواج

از بهر آن که زود به مقصود خود رسیم

هم پاک و هم مقدس و هم پارسا شدیم

رفتیم ســوی مسجد و گرم دعا شدیم

ریشــی گذاشتیم و مقدسنما شدیم

از جان و دل مرید فلان کدخدا شدیم

با مردهشو مردهخــوری آشـنا شدیم

گــرم کثیــف کــردن دیوارهـا شدیم

مسکین شدیم و لات شدیم و گدا شدیم

خوردیم گول و جزء خران دوپا شدیم

پرحرف و یاوهگستر و پرمدعا شدیم

قدارهبند و قلــدر و زورآزمــا شدیم

هــر جا رسیــد در جلو پاش پا شدیم

خدمتگــزار جمله خــلق خــدا شدیم

 

 

همچنان که می‌دانیم در سالهای دهه 1320 کابینه‌های ناپایدار پرشماری تشکیل شدند که گاه عمر برخی از آنها از چند ماه تجاوز نمی‌‌کرد. در این میان استیضاح از جمله مهمترین حربه‌هایی بود که نمایندگان سودجو  برای تهدید نخست‌وزیران بدان متوسل می‌شدند. معمولاً در موسم برگزاری انتخابات، نخست‌وزیران با گرفتن تعهداتی از نامزدها موجبات پیروزی آنان را در انتخابات فراهم می‌کردند، و نمایندگان دست‌یافته به کرسی‌های مجلس هم در موارد متعدد با گرفتن وعده‌های مالی و مدیریتی، به داوطلبان احراز پست نخست‌وزیری رأی اعتماد می‌دادند؛ و هرگاه نخست‌وزیران به دلایلی از برآوردن وعده‌‌های داده شده و دیگر قرارومدارهای (عمدتاً نامشروع) با کارگردانان پنهان و آشکار مجلس طفره می‌رفتند، استیضاح کارآمدترین وسیله جابجا کردن نخست‌وزیر بود. این معنی گاه در ادبیات سیاسی منظوم آن روزگار انعکاس پیدا می‌کرد:44 

ای که اکنون گشتهای از جانب ملت وکیل

از رئیس دولت آن کو پیشوای ملت است

از کسی کو رهنمای ملتی گردیده است

مفت استیضاح کردن منتهای ابلهی است

با تو سال پیش گر کابینه بد تا کرده است

دزد از اموال دزدی گر تو را سهمی نداد

از سبوی رشوه جام اهل مجلس چون پر است

در پی دزدی که یک خروار می‌دزدد، مرو

دزد، تا جویای نفع تست، رازش را بپوش

هر کجا حمالی اندر راه بارت را فکند

شب اگر خود جای روغن پیه دیدی در غذا

در برنج خویش اگر بسیار دیدی آشغال

از خیانت پیشه در هر حال استیضاح کن

گر کند در کار خود اهمال استیضاح کن

گر که ملت را کند اغفال استیضاح کن

در هوای کسب جاه و مال استیضاح کن

در هوای انتقــام امســال استیضاح کن

بر ســر دزدیدن امــوال استیضاح کن

نیست گر جام تو مالامال استیضاح کن

زآن که دزدیده است یک مثقال استیضاح کن

چون کند نفع تو را پامال استیضاح کن

در همان جا از همان حمال استیضاح کن

صبح از کلجعفــر بقــال استیضاح کن

در بر بوجــار از غــربال استیضاح کن

در شعر سیاسی دیگری بیشتر نمایندگان مجالس شورای ملی از آغاز مشروطیت مورد سرزنش و نکوهش شدید قرار گرفته‌اند که تنها و مهم‌ترین حاصل کار آنان وارد ساختن زیان و خسران روزافزون بر مردم و مجموعه کشور بوده است. در این شعر که از این دسته نمایندگان با عناوینی مانند سفله، پست، دزد، خائن، وطن‌فروش یاد شده، آرزو شده است که ای کاش هیچ‌گاه در این کشور مجلسی شکل نمی‌گرفت:45 

پای وطن فروش اگر در میان نبود

هرگز نمیربود از این گله برهای

پیوسته دستبرد نمیزد به ما اگر

هر زورمند سفله نمیگشت منتخب

هر فطرتی به مجلس شوری بروز کرد

چل سال سود مجلس و کابینه بهر ما

کردیم دزد را به نمایندگی قبول

این است کشوری که به دوران داریوش

این است ملتی که به عصر هخامنش

این است ملتی که به دوران اردشیر

هر دم عنان ما به کف این و آن نبود

گر گرگ را به خفیه رهی با شبان نبود

دزد آشنا به روحیة پاسبان نبود

گر صد نود زمنتخبین ناتوان نبود

بر خائنین سزاتر از این امتحان نبود

زان یک بجز خسارت و زین جز زیان نبود

ما را بدین عناصر پست این گمان نبود

ملکی به فرّ و شوکت آن در جهان نبود

یک تن از آن به حفظ وطن فکر جان نبود

در روم و رومیان زنهیبش امان نبود

این ملک و ملت آلت بازی مجلسند

کاش ای (نوا) به کشور ما پارلمان نبود

 

شاعر نکتهسنج دیگری هم در سرودهای فصیح به کسانی که در مقام نخستوزیری قرار داشتند و یا افرادی که علاقمند بودند در این سمت جای گیرند، هشدار میداد که بیشتر نمایندگان مجلس هدف از رأی اعتماد به نخستوزیران و یا استیضاح و برکنار کردن آنان از این مقام ارتباطی با مصالح و منافع و دفاع از حقوق ملت ایران ندارد، بلکه این مجلسنشینان، آوردن یا بردن نخستوزیران را صرفاً در راستای تأمین مقاصد و اهداف شخصی خود و حامیانشان در بیرون از مجلس صورت میدهند. شاعر به تمام نامزدهای نخستوزیری توصیه میکند که هرگاه علاقمند هستند دوره زمامداریشان طولانی شود مراقبت کنند که هیچگاه گامی در خلاف منافع و خواستهای آنان برندارند و اولین اولویت برنامه آنان جلب رضایت دائمی نمایندگان باشد:46 

 

این کهنه وکیلان که به پشت تو چو بارند

آن قوم که هستند کم از مصدر سرهنگ

ای آن که در آینده رئیسالوزرایی

کاری مکن امروز که این طایفه فردا

بپّا  نزنی دست به آنان، که چو تیغند

بپّا که تو را عشق به میهن نکند شیر

امروز اگر جمله فروزنده چون نورند

گر بیضه این قوم نمالی به تملق

چندی است که از بردن و آوردن دولت

گویند: رئیسالوزراهای گذشته

آن قوم که کردند از این پیش صدارت

زآن پیش تو خوارند که در پای تو خارند

از مرحمت این وکلا مصدر کارند

بپّا وکلا دخل تو را نیز نیارند

در عرصه مجلس پدرت را به درآرند

بپّا نخوری نیش از آنان، که چو مارند

کاین فرقه روباهصفت شیر شکارند

از بهر تو فردا همه سوزنده چو نارند

با دست جفا بیضه بختت بفشارند

جمعی زوکیلان جوان سخت شکارند

تا چند دگر باره قدم پیش گذارند؟

باید پس از این راه صدارت نسپارند

5. انتخابات و مجلس دوره شانزدهم

انتخابات شانزدهمین دوره مجلس شورای ملی در دوران نخستوزیری محمدساعد مراغهای برگزار شد و وزیر کشور او دکتر منوچهر اقبال و نیز عبدالحسین هژیر وزیر دربار وقت تقلبات و اعمال نفوذهای گستردهای در جریان انتخابات انجام دادند و این خود باعث شکلگیری گستردهتر اعتراضات و انتقادات مردم شد. عوامل حکومت گستاخانه آراء بسیاری از نامزدهای وطنپرست و مدافع حقوق مردم را هیچ شمرده و خیل گستردهای از کاندیداهای وابسته و حامی خود را در ردیف منتخبین قرار دادند. فقط با گسترش مخالفتها و بالاخص ترور و قتل هژیر وزیر دربار توسط عضوی از جمعیت فداییان اسلام بود که دولت از دامنه تعدیات خود بر حقوق مردم کشور کاست و به دنبال آن گروهی قابل اعتنا از نامزدهای مورد علاقه و اعتماد مردم امکان ورود به مجلس شورای ملی دوره شانزدهم را پیدا کردند. همزمان با انتخابات مجلس، انتخابات اولین دوره مجلس سنا هم برگزار شد که باز هم دربار در هماهنگی با عوامل بریتانیا مجلس سنای اول را از حامیان خود پر کرد. با این حال مجلس شورای ملی دوره شانزدهم نیز از منظر انگلیسیان اهمیت حیاتی داشت. آنها علاقمند بودند با راهی کردن شمار قابل توجهی از حامیان سیاست خود به مجلس قرارداد تحمیلی نفت را چنان که دلخواهشان بود، تصویب کنند.اما به رغم تلاشهای دولت و عوامل انگلیس اقلیت کوچک و پرتوانی، از نمایندگان راه به پارلمان جدید گشودند و همانان بودند که به پشتوانه حمایت گسترده مردم کشور و عالمان و اسلامگرایان، صنعت نفت ایران را ملی کردند. آیتالله کاشانی و جمعیت فداییان اسلام در این مقطع حساس و کم نظیر تاریخ ایران نقش تعیینکننده داشتند.47 پس از به قتل رساندن حاجیعلی رزم آرا (نخستوزیری که در برابر ایده ملی شدن صنعت نفت مقاومت میکرد) توسط خلیل طهماسبی از اعضای جمعیت فداییان اسلام، مخالفان استیفای حقوق ملت از شرکت غاصب نفت در داخل و بیرون از مجلس به سرعت عقب نشستند و چند روز پس از آن طرح نمایندگان حامی حقوق مردم مبنی بر ملی شدن صنعت نفت مورد تأیید و تصویب قرار گرفت.

مجلس شانزدهم شورای ملی در 20 بهمن 1328 افتتاح شد و در 29 بهمن 1330 در موعد مقرر قانونی پایان یافت.48 درباره تقلبات گستردة دولت و حاکمیت در جریان انتخابات دوره شانزدهم نشریات و روزنامه‌های آن روزگار مطالب فراوانی درج کردند، و حتی محمدرضا آشتیانی‌زاده منتخب این دوره به هنگام بحث درباره دولت ساعد در صحن علنی مجلس خطاب به او اظهار کرد: «انتخابات دوره 16 به وسیله مداخله مأمورین دولت به صورت ننگینترین انتخابات ایران درآمد. کار افتضاح انتخابات به واسطه مداخله دولت به جایی کشید که انجمن نظارت مجبور شد برخلاف قانون، انتخابات تهران را باطل کند. انتخابات این دوره خرابتر از دوره گذشته بود. شما مردم را با مجلس طرف کردید زیرا میخواستید مجلس را ضعیف کنید و نقشههای شیطنت باری که از مدتها پیش طرح شده بود به موقع اجرا بگذارید.»49 

محمدحسین شهریار شاعر بلندآوازه ایران در سروده‌ای زیبا به گوشه‌هایی از ناهنجاری‌ها و بدکاره‌گی‌های برخی نامزدها و فضای مشئوم انتخابات چنین پرداخته است:50 

باز باران بلای عقلا میآید

انتخابات مگو، صوم و صلا↕ علماست

عهد پرتابی فحش و بد و بیراه گذشت

پای صندوق، خرک سازی و آخوربندی است

گو خدا ده برکت، رأی یکی پنج ریال

کدخدا شو که ناهار چلوی هم داری

حاجی مکه نه با شوق مرید صندوق

معترض گو دهنت وا نشود کز نحسی

لاشخواران دم خر کرده خلال دندان

وکلا یاد وطن کرده و با کیسة پول

کیمیاخانه بگو مجلس شورا که وکیل

پیشواز است و سر و دست شکستن، گویی

شیخنا بر خر دجال خرافات سوار

من به حیرت که خدایا شب و باران و رحیل

حزب هم دایر و کابینه تشریفاتی

هر چه میپرسی از این بد فلک کن فیکون

من که فاضل نیم این میکشم از فضله موش

شهریار آنچه بلا میرسد از حق یک راست

 

عاقلا عقل رها کن که بلا میآید

که به این هلهله و صوت و صلا میآید

نوبت فلسفه و پرت و پلا میآید

که خران حضرات وکلا میآید

زود بفروش که فردا (نیکُلا) میآید

بعد شیرینی و ظرف شُکُلا میآید

که به این (هروله) و هول و ولا میآید

سنگباران نکنی، قحط و غلا میآید

چه دهانی که از او بوی خلا میآید

کاروانی است که با برق و جلا میآید

میس و تس میرود آنجا و طلا میآید

کربلایی است که از کرب و بلا میآید

ریش پف کرده و با صلّ عَلی میآید

کی خر ما بدر از این گِل و لا میآید

گه (علی) میرود و گاه (عَلا) میآید

یک (نعم) نیست همه پاسخ (لا) میآید

تا بدانی چه به روز فضلا میآید

به در خانه ارباب ولا میآید

 

از هنگامی که موضوع برگزاری انتخابات مجلس سنا مطرح شد، آگاهان تردید نشان دادند که این مولود تازه تأسیس بتواند گامی در راستای منافع مردم کشور بردارد. ترکیب نمایندگان نخستین دوره این مجلس هم نشان داد که آن پیش‌بینی‌ها چندان بدون پایه نبود. در همان بحبوحه فریدون توللی با شعری در توصیف مجلس سنا و این که نباید از آن امید خدمت به خلق داشت، چنین سرود:51 

ای دل حدیث نکبت و ننگ سنا مپرس

زان انجمن که میر و توانگر کند به پای

زان موعظت که دیو دهد مصلحت مجوی

راه سلامت خود از این ناکسان مخواه

دژخیم را فرشته عدل و امان مگیر

بیگــانه رایگــان نبـــرد بــار آشــنا

درمان آن جریحه که بر جان ملت است

داروی درد و شربت درمان اگر سناست

 

بیدار باش و قصه این ماجرا مپرس

هرگز نشان عافیت بینوا مپرس

زان مکرمت که دزد کند جز بلا مجوی

راز سعادت خود از این اشقیا مپرس

عفریت را حکایت صلح و صفا مپرس

تدبیر آشنا به جز از آشنا مپرس

از رنجیده پرس زفرمانروا مپرس

ای دل به درد خو کن و نام دوا مپرس

ابوالقاسم حالت هم در همان نخستین ماههای تشکیل مجلس سنا در شعری پیشبینی کرد که (با توجه به ترکیب کسانی که به عنوان نماینده راهی سنای اول شده بودند) حقوق ملت ایران از آن پس به مراتب بیشتر از قبل مورد تعرض قرار خواهد گرفت و آن شصت تنی که به مجلس سنا راه یافتهاند، بدتر از دیگر ناقضان و غاصبان حقوق ملت بر جامعه ایرانی ستم روا خواهند داشت:52 

قلتشن گردد سناتور، وای بر من وای بر تو!

بر سر این سفره خالی خبر دادند ما را

بر صدوسی قلدر کرسینشین، گردند ملحق

 بس که از داغ دموکراسی است آویزان زهرسو

کیسه این ملت مسکین شود خالی، چو گردد

تا همه کارش به رونق باشد و نانش به روغن

بس که میمالند با دست تملق بیضهاش را

نقشه عمال دولت نیست جز اغفال ملت

 

گرم لردیّت شود لر، وای بر من وای بر تو!

از ورود شصت پرخور، وای بر من وای بر تو!

عنقریب این شصت قلدر، وای بر من وای بر تو!

شد سبیل ما چو انبر، وای بر من وای بر تو!

چنته دیکتاتوری پر ، وای بر من وای بر تو!

نان ما میگردد آجر، وای بر من وای بر تو!

طفلک آخر میشود قر! وای بر من وای بر تو!

گر کنی جز این تصور، وای بر من وای بر تو!

 

همزمان با گسترش مخالفت‌های مردم کشور با استعمار بریتانیا در راستای استیفای حقوق از دست رفته خود و اوج‌گیری نهضت ملی شدن صنعت نفت ایران شاعری در وصف حال ملت و سرزنش نمایندگان و دولتی که حقوق و منافع ملت ایران را نادیده گرفته، با بیگانگان سلطه‌جو همراهی می‌کنند، چنین سرود:53 

 

بر این وکیل و وزیران امید نیم

یکی از این همه کابینه سود من نفزود

کسی که حلقه بیگانگان کند در گوش

مرا فروخت به بیگانگان وکیل خودی

مگر نه معنای مشروطه است آزادی

آلت فعلند این بدفطرتان

هم زآخور هم زتوبره میخورند

چنان که مجلس و کابینههاست درنظرم

یکی از این همه مجلس نکاست از ضررم

به ملک خویش چه خدمت کند؟ نه بیبصرم

چرا نسوزم از این ماجرا مگر حجرم

چرا کنند به هر ساعتی اسیرترم؟

حاتم طائی به خرج میهمان

در چمنزار سفارت میچرند

با این حال با پشتیبانی کم سابقه ملت ایران و وحدت و همدلی که میان رهبران ملی و مذهبی نهضت وجود داشت در آن مقطع انگلیسیان و عوامل پیدا و پنهان آنان در مجلس و بیرون از مجلس نتوانستند بر قانون ملی شدن صنعت نفت ایران خدشه‌ای وارد سازند.

پانوشتها

فهرست اسامی و مشخصات نمایندگان 24 دوره مجلس شورای ملی، نشریه شماره 5، چ اول، تهران، دفتر انتخابات وزارت کشور، زمستان 1368، صص 236ـ231.

-2 برای کسب اطلاعات در این باره ر.ک: اسنادی درباره انتخابات در دوره رضاخان، چ اول، تهران، اداره کل دبیرخانه و امور اسناد اداره تحقیق و بررسی اسناد، بیتا، صص 72ـ1؛ اسنادی از انتخابات مجلس شورای ملی در دوره پهلوی اول، چ اول، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1378، صص 159ـ1؛ انتخابات مجلس در دوره رضاشاه (1311ـ1305ش)، چ اول، تهران، اداره کل آرشیو، اسناد و موزه، 1377، صص 141ـ1؛ اسنادی از انتخابات مجلس در دوره رضاشاه، به کوشش غلامرضا سلامی، چ اول، تهران، سازمان اسناد و کتابخانه ملی ج.ا.ایران، 1384، صفحات مختلف.

-3 مکی، حسین، تاریخ بیست ساله ایران، ج 8، چ دوم، تهران، علمی، 1366، ص 171.

-4 حالت، ابوالقاسم، دیوان ابوالعینک، تهران، انتشارات ما، 1363، صص 509ـ508.

-5 عظیمی، فخرالدین، بحران دموکراسی در ایران، 1332ـ1320، ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی و بیژن نوذری، چاپ اول، تهران، البرز، 1372، صص 47ـ12.

-6 روزنامه ستاره، ش 1168 (13 مهر 1320)؛ همان، ش 1171 (16 مهر 1320)؛ همان، ش 1199 (21 آبان 1320).

-7 ارمغان، س 20، ش 10 (27 آذر 1320)؛ نیز ر.ک: معانی، احمدگلچین، دیوان گلچین، تهران، نشریات ما، 1363، صص 302ـ301.

-8 ذاکرحسین، عبدالرحیم، ادبیات سیاسی ایران در عصر مشروطیت، دوران تفوق و برتری جنبشهای ملی (1332ـ1320)، ج 3، چ اول، تهران، نشر علم، 1377، ص 90.

-9 در آن برهه بالاخص به جهت حضور اشغالگران خارجی در ایران کالاها و اجناس مصرفی مورد نیاز مردم کشور به شدت نایاب شده و تورم فزایندهای پدید آمده و به تبع آن صاحبان نفوذ و قدرت و بیشتر نمایندگان مجلس به احتکار، قاچاق کالا و نظایر آن روی آورده بودند.

-10 تهران مصور (29 مهر 1322)؛ نیز ر.ک: دیوان ابوالعینک، ص 85.

-11 تهران مصور، (27 آبان 1322)؛ دیوان ابوالعینک، پیشین، ص 20.

-12 حالت، ابوالقاسم، دیوان خروس لاری، تهران، تالار کتاب، 1362، ص 487.

-13 همان، ص 474.

-14 تندری، محمود (صمصامالسلطان)، دیوان شیوا، صص 110ـ108 (به نقل از: ذاکرحسین، ادبیات سیاسی...، ج 3، صص 117ـ116).

-15 روزنامه توفیق (22 دی 1322)؛ تهران مصور (14 بهمن 1322).

-16 بهار، محمدتقی (ملکالشعرا)، دیوان اشعار، چ سوم، تهران، امیرکبیر، 1356، صص 777ـ775.

-17 مفتون همدانی، دیوان اشعار، به کوشش رضا مفتون، صص 70ـ68 (به نقل از: ذاکرحسین، ادبیات سیاسی...، ج 3، صص 133ـ132).

-18 مجله بابا شمل، ش 37، (8 بهمن 1322).

-19 بهار، دیوان اشعار، صص 707ـ706.

-20 مقصود سلیمانمیرزا اسکندری است.

-21 اشاره به آیتالله سیدحسن مدرس است.

-22 مقصود محمدتقی بهار (ملکالشعرا) است.

-23 میرزاحسینخان مؤتمنالملک پیرنیا رئیس چندین دوره مجلس شورای ملی.

-24 ارباب کیخسرو شاهرخ نماینده زرتشتیان در مجلس.

-25 میرزاحسنخان مستوفیالممالک.

-26 سیدضیاءالدین طباطبایی عامل کودتای سوم اسفند 1299 و حامی سیاست بریتانیا در ایران.

-27 اشاره به علی سهیلی نخستوزیر وقت است که انتخابات پر از تقلب و اعمال نفوذ دوره چهاردهم در دوره زمامداری او برگزار شد.

-28 بهار، دیوان اشعار، صص 708ـ707.

-29 صبوری ملکالشعرا خراسان و پدر محمدتقی بهار.

-30 حاج میرزا حبیبالله شهیدی روحانی و عارف و شاعر بزرگ خراسان.

-31 مجله تهران مصور (25 خرداد 1323)؛ دیوان خروس لاری، ص 10.

-32 روزنامه توفیق (30 خرداد 1324)؛ دیوان ابوالعینک، ص 146.

-33 محسن صدر (صدرالاشراف)، نخستوزیر وقت.

-34 روزنامه توفیق (30 خرداد 1329)؛ دیوان ابوالعینک، صص 205ـ204.

-35 دیوان گلچین، ص 320؛ تهران مصور، ش 84 (10 آذر 1323).

-36 دیوان خروس لاری، ص 481.

-37 دیوان گلچین، صص 314ـ313.

-38 برای کسب اطلاعات بیشتر در این باره ر.ک: بحران دمکراسی در ایران، صص 271ـ195.

-39 فهرست اسامی و مشخصات نمایندگان 24 دوره مجلس شورای ملی، صص 241ـ237.

-40 گذشته چراغ راه آینده است، صص 503ـ502؛ ادبیات سیاسی ایران...، ج 3، صص 277ـ275.

-41 ادبیات سیاسی ایران...، صص 294ـ293.

-42 همان، صص 302ـ301.

-43 دیوان خروس لاری، صص 309ـ308.

-44 همان، ص 310.

-45 ادبیات سیاسی ایران...، صص 220ـ219.

-46 دیوان خروسلاری، ص 136.

-47 شاهدی، مظفر، «نقش دکتر منوچهر اقبال در برگزاری انتخابات مجلسین سنا (دوره اول) و شورای ملی (دوره 16)» فصلنامه تخصصی تاریخ معاصر ایران، س 12، ش 45 (بهار 1387)، صص 117ـ87.

-48 فهرست اسامی نمایندگان 24 دوره مجلس شورای ملی، صص 243ـ242.

-49 صورت مذاکرات مجلس شورای ملی، دوره 16، ج 6، یکشنبه 14 اسفند 1328.

-50 دیوان شهریار، ص 372.

-51 توللی، فریدون، کاروان، صص 55ـ50.

-52 دیوان ابوالعینک، ص 291.

-53 ادبیات سیاسی ایران...، ص 341.

-54 مکی، حسین، کتاب سیاه، ج 3، چ اول، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360، ص 997.

-55 ادبیات سیاسی ایران...، صص 385ـ383.


از مقالات شماره 23 فصلنامه مطالعات تاریخی موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی