25 مرداد 1393
چگونه بحرین از ایران جدا شد؟
ر طول 2 قرن گذشته مناطق گوناگونی از ایران جدا شدند و هویتهای تازهای یافتند اما هیچکدام از آنها به اندازه جدایی مجمعالجزایر بحرین از کشور سخت و طاقتفرسا نبوده است. وادادگی سیاسی پهلوی دوم باعث شد تا این جزایر از کشور جدا شوند، در حالی که بیش از دیگر سرزمینهای جدا شده برای کشور ارزش داشت. بحرین با داشتن حدود 72درصد جمعیت شیعی که ایرانیان بسیاری را نیز شامل میشود، مشترکات بسیاری با کشور دارد. متن زیر نگاهی کوتاه به این جدایی دارد.
حضور استعمار انگلیس در خلیجفارس که بخصوص پس از اشغال هند و مستعمره کردن شبهقاره شکل شدیدتری به خود گرفت، باعث رویش دامنه تازهای از اختلافات سیاسی، ارضی و مرزی در این منطقه شد که برخی از آنها همچنان باقی است و کشورهای حوزه خلیجفارس با آن درگیر هستند. نیروی دریایی انگلیس با استفاده از ضعف دریایی ایران اقدام به اشغال جزایر و سواحل ایران کرد که این امر در 2 جنگ بر سر هرات نمود بیشتری داشت. اشغال جزایر که به بهانه مقابله با دزدان دریایی صورت میگرفت برای انگلیسیها حقی را در درازمدت شکل داد که با تمسک به آن و با دست بردن در جغرافیای منطقه، آن را به نفع خود تغییر دادند.
نمایندگی انگلیس که در خلیجفارس قرار داشت و از آنجا این منطقه را کنترل و با استفاده از ناوگان خود امنیت آن را تامین میکرد، با رجوع به شیوخ قبایل مهاجر بیابانهای عربستان به سواحل خلیجفارس با تضمین تامین امنیت آنها، پیمانهای دوجانبهای را با این شیوخ منعقد و آنها را تحت قیمومت خود قرار میداد.
مجمعالجزایر بحرین هم از جمله این مناطق بود که در ابتدای قرن نوزدهم به زیر یوغ انگلیس رفت و به این ترتیب اختلافات دامنهدار تهران ـ لندن و حکومت هند انگلیس شروع شد. ایران به مدت 150 سال حاضر به پذیرفتن جدایی بحرین از خاک خود نشد و در این مدت همواره بر مالکیت آن تاکید میکرد. در طول این یک قرن و نیم، رایزنیهای مختلفی بر سر بحرین روی داد که همه به دلیل سیاست انگلیسیها مبنی بر دور کردن ایران از سواحل عربستان، راه به جایی نبرد. این اختلافنظرها تا زمان مطرح شدن خروج انگلیس از شرق سوئز ادامه داشت.
نظر انگلیسیها از روز اول این بود که بحرین مستقل شود ولی ایران، بحرین را استان چهاردهم میخواند و سالها ادعای مالکیت آن را داشت. انگلیسیها که تازه به دلیل همکاری با آمریکاییها نفوذ خود را در خلیج فارس کم کرده بودند، نمیخواستند ایران ـ که کرانه وسیعی در خلیج فارس دارد ـ در این سوی خلیج فارس هم نفوذی داشته باشد. شیوخ عرب خلیجفارس تلاش بسیاری کردند تا مانع از خارج شدن نظامیان انگلیسی از منطقه شوند و به این منظور دیدارهای فراوانی با سران این کشور داشتند. شیخ ابوظبی در آن زمان با سفر به لندن حاضر شده بود تمام هزینههای استقرار نظامیان انگلیسی را بپردازد تا منطقه را ترک نکنند ـ همانگونه که امروز هزینه نظامیان آمریکایی را میپردازند ـ اما سیاست لندن بر مدار گردش به آمریکا تغییر کرده بود و از این زمان باید آمریکا به عنوان یک قدرت نوظهور جای انگلیس را میگرفت.
رایزنیهای سیاسی و سیاست انگلیس
مرور چگونگی جدایی بحرین از ایران شاید در خاطرات اسدالله علم بهتر دیده شود. از آنجا که علم به عنوان وزیر دربار محمدرضاشاه در بسیاری از دیدارها با وی حضور داشته است، خاطرات وی میتواند موید رایزنیهای طولانی انگلیسیها با شاه ایران در مورد آینده بحرین باشد.
نکته مهم در این مذاکرات این است که تاکید انگلیسیها بر استقلال بحرین به عنوان یک کشور مستقل از ایران بود و این موضوع در تمام روند مذاکرات آنها در راس قرار داشت.
مذاکرات جدایی بحرین بهطور آشکار و پنهان میان ایران، انگلستان، عربستان سعودی و آمریکا انجام میشد. جدا از سیاستهای استعماری انگلستان، حمایت عربستان سعودی (بهعنوان کشور عرب با نفوذ منطقه) از خواستهها و آمال شیخ بحرین و نیز مرز آبهای سرزمینی و فلات قاره 2 کشور هم موضوع مهمی بود که به تضاد منافع 2 کشور ایران و عربستان انجامید، بهطوری که شاه برنامه دیدار رسمیاش از عربستان سعودی را در اوایل سال 1968 (1347) به تعویق انداخت. بالاخره با مذاکرات طرفین نخستین گام در حل اختلافات دیرین دو کشور بر سر مرز فلات قاره و مالکیت جزایر فارسی و عربی در 24 اکتبر 1968 با امضای یک موافقتنامه برداشته شد و باعث شد ایران در مورد مساله بحرین کوتاه آمده و عقب نشینی سیاسی کند.
در آن شرایط، حکومت ایران حفظ بحرین با توسل به شیوههای نظامی را در توان خود نمیدید. دولت شاه از عکس العمل انگلستان بهعنوان یک قدرت بزرگ استعماری واهمه داشت، ضمن اینکه این کار تمام کشورهای عربی را (اعم از تندرو و محافظه کار ) علیه ایران متحد و هم پیمان میساخت. این در حالی بود که ایران در آن دوران درگیریهای ارضی و مرزی و سیاسی گستردهای با عراق داشت. از سوی دیگر اقدام نظامی ایران میتوانست سازمان ملل متحد را به وسیله قدرتهای بزرگ علیه ایران وارد عرصه کند.
بنابراین شاه با توجه با سازشهای پنهانی انجام شده و شرایط زمانی، راه حل سیاسی را برگزید. شاه در زمستان 1348 (اوایل 1970) در مصاحبهای خواستار حل مساله بحرین از طریق کسب نظر مردم آن به وسیله سازمان ملل متحد شد. بالاخره پیشنهاد رسمی شاه از طریق گفتگوهای بعدی ایران با انگلستان و دبیرکل سازمان ملل (اوتانت) در اوایل سال 1970 به نتیجه نهایی رسید و ایران در تاریخ 9 مارس 1970 (9 اسفند 1348) رسما خواستار همکاری دبیرکل سازمان ملل برای استعلام نظر واقعی مردم بحرین از طریق انتصاب یک نماینده ویژه شد. این موضوع را پادشاه ایران در فرودگاه دهلی در سفری که به هندوستان رفته بود، اعلام کرد.
تحرک در دولت ایران
سخنان محمدرضاشاه در دهلینو را برخی از روی تصادف ارزیابی کردهاند، اما بر اساس نوشتههای علم او هم نگران بود که مبادا فردا به وطنفروشی متهم شود و از این رو وقتی با انگلیسیها به تفاهم نهایی رسید که در قبال برگزاری رفراندوم تحت نظر سازمان ملل در بحرین، ایران نیز جزایر تنببزرگ، تنب کوچک و ابوموسی را تصرف کرده تا اندازهای جبران مافات شود.استاد احمد اقتداری در یادداشت خود در مجله بخارا درباره جلسه دولت ایران برای برگزاری رفراندوم مینویسد: در یکی از شبها نخستوزیر مرا احضار کرد. کمیسیونی مرکب از عدهای وزیر و رئیس سازمان امنیت و اطلاعات که معاون نخستوزیر بود، تشکیل شد. موضوع قبول ایران برای آن رفراندوم ساختگی مطرح بود که فردا به مجلس فرستاده میشد. همه حرفهایشان را زدند و نوشتند. نخستوزیر [امیرعباس هویدا] گفت حالا باید دید فلانی چه میگوید که متخصص این مسائل و بررسی اوضاع خلیج فارس است. قلم به من دادند. ساعتی نوشتم و مخالفت خود را اظهار کردم و نوشتم که من قابل نیستم ولی استدعا دارم جناب نخستوزیر به عرض اعلیحضرت برسانند که: آنچه را که مرحوم احمدشاه با همه ضعفش و مرحوم پدرتان رضاشاه با همه قدرتش اجازه ندادند، شما هم اجازه ندهید که بحرین از ایران جدا شود. بحرین جزئی از آب و خاک لاینفک ایران است و هر کس آن را از ایران جدا کند، مورد قبول ایرانی نیست و آن را خیانت به مواریث ملی ایرانیان میداند و امضا کردم. فردا به وزارت خارجه رفتم، چون وزیر خارجه در جلسه حضور نداشت و من باخبر شده بودم که آقای اردشیر زاهدی، وزیر امور خارجه آن روزگار ایران قضیه بحرین و رفراندوم آن را در مجلس مطرح خواهدکرد، نوشتم و آقای وزیر را از این کار برحذر داشتم و به اتاق ایشان فرستادم. مرا به حضور نپذیرفت اما کتاب آثار شهرهای باستانی سواحل و جزایر خلیج فارس و دریای عمان، تألیف احمد اقتداری، نشریه انجمن آثار ملی را با تشکر پذیرفته بود.
نقش سازمان ملل
پس از آنکه محمدرضاشاه نقش تعیین سرنوشت بحرین را به سازمان ملل سپرد، این سازمان 3گزینه مطرح کرده بود و بر برگههای رای نقش بست: رأی به باقی ماندن جزو سرزمین ایران ، رأی به باقی ماندن در تحتالحمایگی انگلیس و رأی به استقلال بحرین. انگلستان در 20 مارس موافقت رسمی خود را با انجام پیشنهاد دولت ایران به اوتانت، دبیرکل سازمان ملل اعلام کرد. وی نیز در همان روز پس از مشورت با نمایندگان ایران و انگلستان اعلام کرد که ویتوریو وینتسپیر گیچیاردی (دیپلمات ایتالیایی) معاون دبیرکل و مدیرکل دفتر اروپای سازمان ملل در ژنو را بهعنوان نماینده ویژه خود در کسب آرای مردم بحرین منصوب کرده است، ضمنا او از ایران و انگلستان برای انجام مسوولیت خود در ابراز نظر و تصمیمگیری نهایی در مورد حل مساله بحرین، اختیار تام گرفت.
نماینده ویژه دبیرکل در امور بحرین، در رأس یک هیات 5 نفره عازم آن جزیره شد و از 29 مارس تا 18 آوریل 1970 بهنظر خواهی گزینشی و گفتگو با گروههای منتخب سیاسی ـ اجتماعی بحرین پرداخت. برخلاف ادعای برخی منابع خارجی مبنی بر مراجعه به آرای عمومی از طریق (رفراندوم ) یا انتخابات عمومی، این امر صحت ندارد بلکه به همان روش محدود گزینشی بسنده شد. پس از آن گیچیاردی دادهها و نتایج کسب شده را در گزارشی به دبیرکل تسلیم کرد تا براساس آن تصمیم نهایی درباره سرنوشت بحرین اتخاذ شود.گزارش نماینده اعزامی سازمان ملل متحد به بحرین، به دبیرکل آن سازمان داده شد و آقای اوتانت، دبیر کل سازمان چنین اظهار نظر کرد که: «نتایج حاصله مرا متقاعد کرد که اکثریت قریب به اتفاق مردم بحرین مایلند که آن سرزمین رسماً به صورت کشوری کاملاً خودمختار و مستقل شناخته شود.»
آنگاه آقای دبیرکل ضمن سپاسگزاری از دولتهای ایران و انگلیس که راه حل مسالمتآمیز در مورد بحرین را برگزیدند، گزارشی به شورای امنیت داد و در 11 ماه می1970 شورای امنیت به اتفاق آرا این گزارش را تصویب کرد.سپس نتیجه همه پرسی و گردش کار در سازمان ملل متحد از سوی آقای اوتانت به دولت ایران ابلاغ شد و از سوی دولت به آگاهی مجلس رسید و مجلس ایران نیز در اردیبهشت 1349 آن را تصویب کرد. ایران نخستین کشوری بود که استقلال بحرین را به رسمیت شناخت تا به این ترتیب جدایی دیگری در یکپارچگی سرزمینی ایران روی دهد. علم در خاطرات 4 دی 1349 خود آورده است: برای اولین بار در 200 سال اخیر یک شیخ بحرین سفری رسمی به ایران کرده است. در فرودگاه، شاهپور غلامرضا، نخست وزیر و من از او استقبال کردیم. خیلی جالب است که تا همین اواخر ما از او با عنوان «شیخ فلان فلان شده و غاصب بحرین» نام میبردیم، اما امروز او مهمان عزیز و محترم ماست. ناهار را با شاه صرف کرد که بعدا به او افتخار داد و در اقامتگاه او چای صرف کرد. این هم یکی از اولینهای دیگر؛ تاکنون سابقه نداشته که شاه دیدار یک شیخ خلیج فارس را پس بدهد. به این موضوع اشاره کردم و گفتم شاید داریم ادب و نزاکت را از حد میگذرانیم ولی شاه پاسخ داد که مایل است شیخ یکی از اقمار ایران بشود. شیخ از بازدید شاه بسیار خوشوقت شد.
ویژه نامه ایام روزنامه جام جم