18 فروردین 1393
به دوستانش گفت قصه من، قصه از کرخه تا راین میشود با همان آهنگ عاشقانه
شماره بیست و سوم مجموعه کتابهای «یادگاران»، بازنمایی لحظاتی هر چند کوتاه از روزهای دفاع و مجاهدت «غلامرضا رضایی» از سوی انتشارات روایت فتح منتشر و روانه بازار نشر شد.
این کتاب، به روایت یادگاری جنگ تا بعد از سال 67، بعد از قبول قطعنامه، تا پس از سالهای جنگ و تا اواسط زندگی ساده غلامرضا رضایی و همسری که تازه یک سال از زندگیشان میگذشت، را به تصویر میکشد.
«مرتضی قاضی» محقق این کتاب میان صفحات زندگی این امدادگر بسیجی گشتی زده و لحظاتی ناب از آن را گلچین کرده است؛ تکههایی کوتاه از پیش از انقلاب و پس از آن، از رزمندگیهایش در جبهه و تدریس او در دانشگاه، از رفاقتها و همراهیهایش و نیز از جانبازیها و شهادتش.
یادگاران؛ این بار به قلم «سمانه زالی» از کرخه تا راینی دیگر را روایت میکند؛ حکایتی که اینبار به جای سعید، غلامرضا نقش اول آن را برعهده دارد و زندگی یک بسیجی را از خاکهای جنوب تا تخت بیمارستان آلمان به تصویر میکشد.
همسر غلامرضا رضایی در شرایطی او را پذیرفت که میدانست سرطان دارد و ماندنی نیست؛ اما چند روز و چند ماه و چند سالش معلوم نبود؛ غلامرضا گفته بود: «ممکن است همین الان بمیرم، شاید هم بیست سال دیگر». اتفاقی که سرانجام در سال 79 رخ داد.
بخشی از خاطراتی که در کتاب «غلامرضا رضایی» از سری مجموعه کتابهای «یادگاران» را در ذیل میخوانید: «سالها از جنگ میگذشت، اما یادگاری آن روزها دست از سر غلامرضا بر نداشت. تازه یک سال از ازدواجش گذشته بود که برای مداوا رفت به آلمان. به دوستانش گفت قصه من، قصه از کرخه تا راین میشود و شد، با همان آهنگ عاشقانه».
خواب دیده بود؛ خواب زیارت امام رضا (ع) را. میگفت «امام شهادتم را امضاء کردند». پدرش شنید، گریهاش گرفت. حرفش را عوض کرد گفت: «نه... شفاعتم را امضاء کردند».
«اشکهای مادر را که پاک کرد، سرش را گذاشت روی سینه او. بوسیدش و خداحافظی کرد، رفت تا دم در. دلش طاقت نیاورد. برگشت دست کشید به صورت مادر. دست و پایش را بوسید، خوب نگاهش کرد. رفت سمت در، باز برگشت و باز هم. آخرین بار بود. رفت و دیگر برنگشت».
انتشارات روایت فتح شماره بیست و سوم مجموعه کتابهای «یادگاران» که به شهید «غلامرضا رضایی» اختصاص دارد را برای نخستین بار با قیمت 4000 تومان منتشر و به مخاطبان این عرصه، ارائه کرده است.
فارس