آیا گروگانهای آمریکایی با عملیات نجات آمریکا در صحرای طبس موافق بودند
شش ماه پس از تصرف سفارتخانه، این امر – مطمئناً از چشمانداز گروگانها – بر اساس میزان بالای خطر، غیرضروری به نظر میرسید. دیگر هیچ خطر فوری آشکاری برای پنجاه و سه گروگان وجود نداشت.
خبرگزاری فارس-گروه کتاب و ادبیات: امروز روز 13 آبان سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام در سال 1358 است. آمریکا نیز به تلافی این امر نیروهای خود را در 5اردیبهشت سال 1359 در صحرای طبس برای آزادی نیروهایش پیاده کرد که البته گرفتار امداد غیبی طوفان شن شدند و با برجای گذاشتن تلفات بسیار مجبور به فرار شدند.
حسن بهشتیپور نویسنده، محقق و مدیر سابق شبکه العالم چندی است که مشغول تحقیق و پژوهش بر روی واقعه تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و حوادث بعدی آن است که قرار است از سوی حوزه هنری منتشر شود.
متن ذیل بخشی از این کتاب است و به صورت اختصاصی در اختیار خبرگزاری فارس قرار گرفته است به دلایل شکست آمریکا در عملیات نجات گروگانهایش در صحرای طبس میپردازد:
1- تشریح دلایل شکست آمریکا، از سوی سرهنگ جیمز کایل فرمانده هوایی عملیات
آیا عملیات نجات ایران از ابتدا یک فاجعه بود و مقدر شده بود تا پیش از بلند شدن از زمین شکست بخورد؟ این سؤالی بود که از اول داستان برای مردم آمریکا مطرح بوده است. کایل میخواهد چند مورد از نکاتی را که خودش در مورد عملیات به طور مستقیم برخورد داشته است، در میان بگذارد. از نظر او داستان در «کویر یک» تمام نمیشود ، او معتقد است دلایلی که باعث شکست شد باید به خوبی تشریح شود و چهره روشن حقیقت بررسی شود٬ برای پاسخ به سؤالات باید در راستای درک واقعه باشد.
در این راستا کایل چند سؤال را مطرح میکند: دلایل ناگفته این شکست آمریکا چه بود؟ چطور میتوان تضمین کرد که آمریکا دوباره شکست نمیخورد؟ اینها سؤالاتی بودند که هیچ وقت به طور رضایت بخشی توسط هیأت هالووی به آنها پاسخ داده نشد. کایل نمیداند چرا سؤالات سخت پرسیده نشدند٬ و اگر شدند پاسخشان کجا پنهان شدند.
پس از عملیات، فرماندهان ارتش آمریکا راضی شده بودند که مشکلات فنی و شانس بد مسؤول شکست آنها بودند. همیشه هضم این موضوع برای کایل سخت بوده و در طول این سالها سعی کردهاست پی به این ببرد که دلایل اصلی شکست نیروهای آمریکا چه بودند. حالا باور دارد که بسیار بیشتر از آن بوده است. همینطور که مشکلات اصلی شکست عملیات را خلاصهبندی میکند و نظرات خودش را به آن اضافه می کند٬ میخواهد تأکید کند که هدف او این است که حقایق بررسی شود٬ دلایل را بسنجند و پاسخی را پیدا کنند که از آن بتوانند درس بگیرند. هرچند هیأت هالووی بیست و سه مشکل را نام برد که در شکست دست داشتند٬ اما کایل پنج مشکل اصلی را مطرح میکند که به نظرش دلایل اصلی شکست نیروهای آمریکا بودند:
1- اشتباه در پیشبینی وضع هوا
2- ضعف در استفاده از ابزار ارتباطی و نقص کنترل و فرماندهی
3- مورد سؤال بودن تصمیم توقف خلبانان
4- محدودیتهای تاکتیکی نامعقول
5- فاکتورهای برنامهریزی پرواز
1-5-1- اشتباه در پیشبینی وضع هوا
کایل چنین ارزیابی میکند که خلبانان C-130 غبار را در ارتفاع مزاحمتی جزئی فرض کردند٬ اما اگر از خلبانان هلی کوپتر بپرسید که مشکل اصلی آنها در ارتفاع پایین٬ در حرکت به سمت «کویر یک» در شب 24 آوریل 1980 چه بود٬ پاسخ میدهند که توده غبار بوده است. علیرغم مشکلات فنی که اتفاق افتاد٬ عملیات خوب پیش میرفت تا زمانی که با غبار مواجه شدند. از آنجا به بعد٬ مأموریت هلی کوپترها کاملاً نامنظم شد و رهبر پرواز کنترل را از دست داد و دیگر خدمه پرواز مشکل دیدن یکدیگر را پیدا کردند و در غبار از هم جدا شدند.
اینکه در تشخیص غبار معلق به عنوان هبوب ناموفق بودند٬ نشان دهنده ضعف در تمریناتشان بود. اما مشکل اصلی این حقیقت است که نیروی عملیات مسلح آمریکا به توانایی گروه پیش بینی وضع آب و هوا این کشور اطمینان کمی داشتند که چگونه پیشبینی لازم را برای هوای مسیر بکند تا در صورت لزوم حرکت را با وجود آن شرایط متوقف کنند .
به نظر کایل مشکل این نبود که خلبانان هلی کوپتر در تشخیص هبوب مهارت نداشتند٬ بلکه هواشناسان آمریکا باید در این زمینه ماهر باشند و بتوانند شرایطی این چنین را گزارش دهند. آن شب در غبار متوجه شدند که اعتماد به نفسشان در پیشبینی وضع هوا از دست رفت. واضح است که تیم سرویس هوا پی به این مشکلی بردند که برخی تا آن موقع می دانستند٬ مشکل بیش بینی وضع هوایی که تنها در برخی از جاهای دنیا اتفاق میافتد.
نیروی عملیات مسلح بعدها در بازجویی ها متوجه شدند که تیم هواشناسی در پیشبینیهای خود امکانات کافی ماهوارهای نداشتند و منابع آنها نیز محدود بوده است. برخی از دانشمندان که عکسهای ماهوارهای هوا را دیده بودند و آن را به تصمیم آنها برای حرکت ارتباط میدادند٬ گفتند که پیشبینی چنین توفان شنی از روی این عکسها غیر قابل بیش بینی بوده است. به زبانی دیگر٬ با وجود همان شرایط و پیشبینی وضع هوا٬ هواشناسان دوباره پیشبینی چهل ساعت هوای صاف را خواهند کرد٬ چیزی که نشان دهد نیروها به هبوب برخورد خواهند کرد مشخص نیست.
در این راستا کایل این سؤال را مطرح میکند ، این متخصصان هواشناسی در هنگام تمرینات نیروها در کجا بودند؟ کارکنان هواشناسی پنج ماه و نیم پیش از عملیات هیچ اشارهای در مورد محدودیت هاشان به ژنرال وات نکردند. بر این اساس نیروی دلتا به آنها اطمینان کافی داشتند تا عملیات نجات را با پیشبینی آنها ادامه دهند .
کایل هواشناسان را به خوبی میشناسد که با کوچکترین شرایط در پیشبینی خود اشتباه میکنند. اگر آنها این توانایی پیشبینی غبار را نداشتند٬ ژنرال وات و خدمهاش خیلی پیش از آن شب باید در این باره به آگاهی می رسیدند. بدترین هنگام آن زمان بود که در مرزهای ایران متوجه آن بشوند. نیروی عملیات مسلح آمریکا در باور کردن و اطمینان به توانایی هواشناسان در پیش بینی هوای چهل ساعت آینده اشتباه کردند.
بخش 2: لزوم اجرا نشدن این عملیات در آن مقطع زمانی از سوی داگرتی یکی از گروگانهای آمریکایی در ایران
برای کسانی که از ژانویه 1980 (دی ماه 1358 ) برای آزاد کردن مسالمت آمیز گروگانها درگیر مذاکره بودند، تلاش نجات، دیوانگی محسوب میشد. در پاریس، کریستین بورگه معتقد است، چقدر احمقانه! این یک جنون بود، بی احتیاطی بود، زیرا فقط در صورتی که ایرانیان را نشناسید، ممکن است باور کنید که با زور بتوانید آنان را به کاری وادارید. آنها مردمی هستند که از مرگ هراسی ندارند و به ویژه اگر مرگ آنان شهادت در راه دفاع از آرمانشان باشد، که آنها در فکر خودشان آن را با وطن پرستی در هم میآمیزند و آنها واکنش نشان میدادند، و چه سریع هم واکنش نشان میدادند، زیرا در تهران کلمات با سرعت نور حرکت میکنند و مردم حتی در کمتر از یک ساعت به خیابانها میریزند و هیچ شانسی اصلا وجود نداشت که تکاورها، پیش از آن که همه کس بفهمد چه اتفاقی افتاده بود، در ماجرا دخالت نمایند. ( سالینجر، 1362 ، ص 282 )
گروگانها در مورد عملیات نجات چه فکر میکردند؟ در حالی که داگرتی (یکی از گروگانهای آمریکایی در ایران) تلاش نمیکند که از طرف دیگران صحبت کند، میگوید، شنیده است که تنها یک گروگان به نفع مأموریت نجات نیروهای آمریکا سخن گفته است و آن سخن طی ملاقات با وزیر پیشین امور خارجه سایروس ونس با تاکیدی با احساس قوی اظهار شد. از نظر داگرتی غیر از آن، نظرهای گروگانها از مردد تا به شدت ضد بودند. به باور او اگر مأموریت نجات بسیار پیشتر در بحران اتفاق میافتاد، ممکن و حتی محتمل بود که بیشتر گروگانها از آن حمایت میکردند، ولو این که تلفاتی وجود داشت. در چنین شرایطی دوگرتی بدون تردید خود را یکی از پشتیبانان این طرح در آن مقطع میدانست.
اما داگرتی تاکید میکند، شش ماه پس از تصرف سفارتخانه، این امر – مطمئناً از چشم انداز گروگانها – بر اساس میزان بالای خطر کردن و نیاز، غیر ضروری به نظر میرسید. دیگر هیچ خطر فوری آشکاری برای پنجاه و سه گروگان وجود نداشت و بدون آن فوریت نجات به نظر میرسید – برای آنها – که خطر کردنی بزرگتر است از این که تنها منتظر ایرانیها باشند. او چنین تحلیل میکند، هنگامی که کارتر دستور مأموریت به سربازان آمریکا را داد، معتقد بود که به مدت دست کم پنج یا شش ماه (چشم انداز کمی) برای آزادی وجود دارد. باید مورد تاکید قرار گیرد که گروگانها هیچ تصوری از مجموعه کاملی از فشارهای دیگری که حکومت در آن زمان در زیر آنها قرار داشت نداشتند، و هیچ اطلاعی از موفقیت یا شکست سایر اقدامات غیر تهاجمی نداشتند.
از نظر داگرتی بیشتر نگرانی که گروگانها طی مدت طولانی زندانی بودن تجربه کردند عبارت بود از پاسخ به خطرات بالقوه از قبیل معالجه یک بیماری وخیم، بیماری یا سایر مشکلات اعضای خانواده در خانه، و (در مورد اسرای مسنتر) تنها مردان بنا به علل مربوط به سن. برای بیشتر آنها شرایط زندگی بهبود یافته بود و ثبات پیدا کرده بود، و آنها دست کم به طور سطحی بهتر بودند حتی در مورد کسانی از گروگانها که به علت شغلهای قبلی شان در سفارتخانه ، نزد ایرانیان به خصوص محبوبیت نداشتند. آنها در اقامتگاههای آشنا و نه چندان ناراحت در ساختمانهای سفارتخانه بودند ، مراقبت پزشکی کمی برای معالجه سرماخوردگیها و سایر مشکلات کوچک موجود بود، و نیازهای غذایی آنها با آشپزی سبک آمریکایی به قدر کافی تأمین میشد.
3- اوضاع سیاسی آمریکا پس از عملیات نظامی نافرجام در ایران
روزنامه نیویورک تایمز در این باره مینویسد مردم آمریکا تنها از شکست این عملیات کماندویی و نه درباره خود عملیات متأسف هستند. روزنامه نامبرده عقیده اکثریت مردم آمریکا را پس از عملیات نافرجام کماندویی در ایران منعکس میکند . این روزنامه در توصیف فضای حاکم بر آمریکا در ابتدا مینویسد، به دنبال این شکست در روزهای پایان هفته، بی تکلیفی در آمریکا سایه افکنده است. حالا چه باید کرد و تکلیف چیست؟ کاخ سفید در برابر این سؤال های خبرنگاران تاکنون عکس العملی نشان نداده است . جالب توجه آن که هیچکس هم اصراری ندارد. البته این روزنامه تأکید میکند، درست نیست که به این فوریت در انتظار جواب و یا عکس العملی بود و در ادامه توصیه میکند، پیش از هر چیز باید آثار و خرابیهایی که این اقدام نافرجام کماندویی از خود در کاخ سفید برجای گذارده است ترمیم و از میان برداشته شود. معهذا حتی در روز جمعه (25 آوریل 1980 )دولت آمریکا بر دو اصل پافشاری میکرد با وجود اقدام مفتضحانه کارتر و توجیهی که او درباره نتیجه شرمآور اقدام کماندویی خود در ایران به ملت آمریکا داد از این دو اصل عدول نکرده که عبارتند از توجیه این اقدام با توجه به شرایط موجود و دوم امکان تکرار یا اقدام به عملیات نظامی علیه ایران در صورت لزوم.
هر چند پس از نطق تلویزیونی کارتر عکس العمل عمومی در آمریکا به شدت انتقاد آمیز بود و در آن کارتر به عنوان مسؤول نهایی شکست اقدام کماندویی علیه ایران محکوم میشد، اما با وجود این یک روز پس از آن شمار زیادی در آمریکا طرز فکر خود را عوض کردند، حتی شنیده شد که عدهای بر این عقیده بودهاند که کارتر از خود شهامت بسیار نشان داده و وجدان خود را تحت فشار قبول چنین مسؤولیتی قرار داده است . حتی این که کارتر بلافاصله پس از شکست عملیات مسؤولیت کامل آن را بعهده گرفت دلیل بر جرأت و شهامت او دانسته شد. همچنان به عقیده این گروهها به هر حال روش کارتر قابل احترام است ولی این که عمل وی صواب یا خطا بوده موضوعی است که بعداً بایستی ثابت کرد.
این روزنامه میافزاید، اینها اصول افکاری بود که افکار آمریکا در دو روز پس از شکست آمریکا، نسبت به رئیس جمهوری کشورشان از خود نشان میداد. در آمریکا هیچکس نسبت به این موضوع تردید ندارد که موقعیت آمریکا به ناگاه تضعیف شده است. با وجود این نتایج این اقدام چه طویل المدت و چه کوتاه مدت فعلاً نامشخص است. نخستین کسی که در برابر اقدام دولت آمریکا از خود عکس العمل نشان داد وزیر خارجه این کشور ونس بود که از سمت خود استعفا کرد.
از نظر آمریکا فعلاً موضوع سرنوشت گروگانها مطرح است، چرا که امید به آزادی گروگانهای آمریکایی در آینده نزدیک به حداقل امکان نزول کرده و در مقابل خطر محتمل برای جان آنها به همین نسبت بزرگتر شده است.
از طرف دیگر دولتین مصر و عمان نیز به عنوان شریک جرم آمریکا بد نام شدهاند. اثر وسیع این اقدام به طور کلی در کشورهای در حال توسعه این خواهد بود که هیچکس حاضر نخواهد شد که در کنار یک کشور ناموفق قرار گیرد. وضع دولت کارتر بخصوص در مقابل کشورهای هم پیمان بسیار وخیم و غیر قابل تحمل شده است. البته نویسنده این مقاله معتقد است، هیچ یک از کشورهای اروپایی کارتر را به خاطر این که آنها را قبلاً از تصمیم خود مطلع نکرده مورد سرزنش قرار نمیدهند، زیرا کارتر حتی پارلمان آمریکا را نیز بدون اطلاع گذاشته بود برای این که پوشش مطلق برنامه را ضروری تصور می کردند. انتقاد این کشورها بر کارتر از این جهت است که متحدان اروپایی آمریکا به ایران اولتیماتومی جدید داده بودند و کارتر بدون توجه به این واقعیت تصمیم خود را به مورد اجرا گذاشت. این انتقاد که کارتر متحدان خود را در بی خبری گذاشته تنها از طرف اروپاییان ابراز نشد.
در این راستا نویسنده مقاله این سؤال را مطرح میکند، با وجود این که عکس العمل دولت آمریکا تا به حال همچنان که وزیر دفاع آمریکا براون در مصاحبه مطبوعاتی خود تصدیق کرد ، این است که دولت آمریکا امیدی به موفقیت مجازات اقتصادی ایران ندارد، پس چرا آمریکا کشورهای اروپایی را با توسل به تهدید، مجبور به اجرای همین اقدام کرد. این موضوع یکی از جنبههای مبهم قضیه است. ( نشریه شماره 39 خبرگزاری پارس ، 09/02/1359 ،ص 10 – 8 )
فارس