خاطرات سیاسی خلیل ملکی
با مقدمه همایون کاتوزیان
انتشارات: شرکت سهامی انتشار
نوبت اول : 1392
قیمت 22500 تومان
خلیل ملکی یکی از روشنفکران و تئوریسینهای سیاسی ایران در قرن بیستم بود. دلیل شکست آنی و پیروزی آتی او هم درست همین بود که بدون کمترین توجه به قدرتهای موجود آنچه را حق و حقیقت میدانست میگفت و مینوشت. در سال 1344 که خلیل ملکی برای چندمین و آخرین بار گرفتار زندان شده بود، دکتر امیر پیشداد، توسط جلال آل احمد برای او پیغام داد که همتی کند و خاطرات سیاسی و اجتماعی خود را بنویسد. ملکی اگر چه این دعوت را اجابت میکند، اما در نهایت فرصت اتمام خاطراتش را نمییابد. او خود درباره ویژگی خاطراتش چنین میگوید:«من بیش از تفسیر، به شرح واقعیات و توضیح آنان میپردازم و قضاوت نهایی را به عهده علاقهمندان میگذارم. این خاطرات بیش از آنکه تاریخ حوادث باشد، تاریخ برخورد افکار است.»
البته ملکی در چند نوبت، پارهای از تجربیات زندگی خود را، به ویژه درباره زندان پنجاه و سه نفر، حوادث آذربایجان و زندان فلکالافلاک شرح داده بود. اما لازم بود که شرح منظم و مدونی از صدر تا ذیل زندگانی سیاسی خود را برای آیندگان برجای گذارد. در پیشگفتار کتاب به قلم همایون کاتوزیان (1) آمده است: «این نوشتهها ناتمام است، و به ویژه از دوران پس از انشعاب از حزب توده در آن چیزی نیست. اما دلیل ناتمام بودن یادداشتهای ملکی هنوز پوشیده است و از آن جمله به هیچ وجه مسلم نیست که خود او نوشتههای مزبور را به پایان نرسانده باشد. برعکس، اشارات موجود چنین میرساند که آنچه از این یادداشتها به دست ما رسیده ناقص است و باقیمانده در زندان آریامهری بر اثر ناامنیهای موجود در آن زمان گم و گور و شاید به کلی نابود شده است». (2)
بررسی دقیقی از ارزش و اهمیت خلیل ملکی، در تاریخ معاصر ایران، حتی صرفا موضوع بحثی عالمانه درباره یک شخصیت سیاسی نیست، بلکه در درجه اول تجزیه و تحلیلی از یکی از مهمترین تحولات فکری و حوادث سیاسی ایران قرن بیستم است. خاطرات سیاسی خلیل ملکی که شرکت سهامی انتشار آن را بهتازگی تجدید چاپ کرده در واقع همان خاطرات ناتمام نوشته شده در زندان است. در سالهای اول انقلاب این کتاب توسط ناشران مختلفی منتشر شده بود، اما در چند دهه اخیر تقریباً نایاب بود. کاتوزیان تلاش کرده است با نوشتن مقدمهای مفصل درباره زندگی و فعالیتهای سیاسی ملکی و انتشار دو نامه او به مصدق، تا حدودی ناتمامی خاطرات خلیل ملکی را جبران کند.
کاتوزیان درباره تاخیری که ظاهرا انتشار یادداشتهای ملکی رخ داده است، چنین توضیح میدهد:«این یادداشت ها در حدود یک سال پس از درگذشت ملکی به دست ما رسید. در آن زمان، و پس از آن زمان، همسر و فرزندان او از طرف سازمان امنیت نظام آریامهری سخت تحت فشار بودند. انتشار خاطرات ملکی، ولو در خارج از کشور، بیشک سبب میشد که بیدادگران، بغض و کینه خود را متوجه خانواده او سازند و انتقام خود را از آنان بگیرند. در سال 1351 فکر انتشار این یادداشتها در خارج از کشور قوت گرفت و مقدماتی نیز برای انجام این مهم فراهم شد».
احتمالا یکی از دلایل ناتمام ماندن متن خاطرات ملکی همان رنجوری تن و غربت جان او (در سالهای واپسین حیاتش) بود. در این واقعیت تردید وجود ندارد. اما باید اضافه شود که در همین سالها نیز تنی چند از یاران و دوستانش بیش و کم خاطر او را پاس میداشتند و به جسم و جانش میرسیدند و چشم بیمار او را به دیداری روشن میکردند و دل دردمندش را به گفته ای شاد میساختند. برخی نیز از طریق نامههای مکرر و متعدد خود و فرستادن مطبوعات سیاسی و کتاب های ارزنده اجتماعی و تاریخی و هم چنین با دادن اخبار گوناگونی از مبارزات سیاسی خارج از کشور پشتش را گرم میکردند و چراغ امیدش را زنده نگاه میداشتند.
با توجه به تجربیات ناخوشایند زندان، ملکی با خود قرار گذاشته بود در صورتی که اعضای گروه 53 نفر در آینده رهبری جریانی را در دست داشته باشند او در آن جریان شرکت نکند. به همین دلیل در ابتدا به حزب توده نپیوست، اما پس از مدتی با اصرار تعدادی از جوانان حزب، رسما وارد حزب توده شد و با این جوانان همراه جناح اصلاحطلب حزب را تشکیل داد:«پیدایش فراکسیون اصلاحطلبان در حزب توده از جانب افراد مومن و مبارز علامت این بود که شکاف بزرگی میان کردار و گفتار رهبران حزب بهوجود آمده بود.» پس از برگزاری کنگره اول خلیل ملکی را برای سامان دادن به سازمانهای ایالتی حزب در آذربایجان به تبریز میفرستند. او در خاطراتش از این ماموریت خاطره جالبی را بیان میکند: «در کمیته شهرستان تبریز دیدم که شش عکس استالین را با هم به دیوار نصب نمودهاند. من پنج عکس را با دست خود کندم و گفتم: «این یکی باشد کافی است، مشروط بر اینکه عکس خیابانی و ارانی و ستارخان و باقرخان و سایر انقلابیون ایرانی را نیز در پهلوی عکس استالین نصب نمایید. متوجه شدم که در کارخانهها عکسهای متعددی از افسران و ژنرالهای شوروی بر دیوارها کوبیدهاند. دستور دادم این عکسها را فرود آورند و در صورت لزوم عکسهایی از رهبران انقلابی نهضت مشروطه و نهضت توده جای آنها نصب شود.»(3)
وی حزب توده را دشمنی حتی خطرناکتر از خود حکومت میداند و آنها را «متحجرترین و خطرناکترین نیروی امروز جهان» میخواند. موضوع مبارزه با کمونیستها در باقی عمر ملکی موضوع ثابت ایدئولوژی او باقیماند. دومین تجربه حبس طولانی او بعد از وقایع مرداد ۱۳۳۲ پیش آمد. ملکی بعد از تسلیم خود برای حدود دو سال زندانی شد. او مینویسد:«بدترین شکنجهها را نه از مأموران پلیس، که از اعضای حزب توده دید که او را دشمن عقیدتی خود میدانستند». ملکی شب بعد از کودتا 28 مرداد تا صبح قدم میزده و دیوانهوار دستخوش تاثر و اندیشههای گوناگون بود: «فکر میکردم که همه چیز از دست رفته است و دیگر هیچ امیدی باقی نیست. اول به فکر احمقانه خودکشی افتادم ولی فورا بر اعصاب خود غالب شدم؛ بعدا در اندیشههای رمانتیکی رفتم و در عالم خیال مجسم میکردم که در همان حال و همان شب «رقص مرگی» بر پا شود، ملت محکوم ایران ناگهان بهپا خیزد و کودتاچیان را نابود کند.»
زندگی ملکی را میتوان مظهر و نشانهای از 60 سال حیات پر ماجرای ملت ایران دانست. ملکی سیاستمدار و سیاستاندیشی تنها بود و هیچ دوست مشخصی نداشت و به قول خودش در زندگی عادت کرده بود که همیشه از صفر شروع کند. از حزب توده انشعاب کرد. انشعابکنندگان از حزب توده قصد داشتند بلافاصله «جمعیت سوسیالیست توده ایران» را تشکیل بدهند، اما وقتی رادیو مسکو انشعاب را محکوم کرد انشعابیون از تشکیل این جمعیت انصراف دادند. خلیل ملکی بعد از انشعاب چند سالی فعالیت سیاسی علنی نداشت تا اینکه در زمان نخستوزیری رزمآرا به توصیه جلال آلاحمد مظفر بقایی به دیدار ملکی میرود و از او دعوت میکند تا مقالاتی برای روزنامه «شاهد» بنویسد. پس از مدتی همکاری ملکی به بقایی پیشنهاد میدهد که برای سازمان دادن نیروهای نهضت ملی یک حزب تشکیل دهند و اینگونه بود که «حزب زحمتکشان ملت ایران» پایهگذاری شد.
ملکی و یارانش امور تشکیلاتی، تبلیغاتی و مطبوعاتی حزب را در دست میگیرند و فعالیتهای سیاسی و پارلمانی را در اختیار بقایی و هوادارانش میگذارند. بعد از 30 تیر 1331 که اختلاف میان نیروهای نهضت ملی بالا گرفت گروه ملکی (جناح چپ حزب زحمتکشان) معتقد بودند حزب زحمتکشان بههیچ وجه نباید از پشتیبانی فعال خود از دکتر مصدق دست بردارند و انتقادات اصولی را باید در مذاکرات خصوصی یا ضمن مقالات اصولی مطرح کنند و این در حالی بود که گروه بقایی خواهان مخالفت علنی با مصدق بودند. این اختلافات سرانجام منجر به انشعاب گروه ملکی شد و ملکی به قول خودش «دوباره از صفر» شروع کرد و با یاران همراهش حزب زحمتکشان ملت ایران (نیروی سوم) را تشکیل دادند. روزنامه «نیروی سوم» و ماهنامه «علم و زندگی» ارگانهای مطبوعاتی این حزب بودند که تلاش داشتند در مقابل مخالفان مصدق، از او و نهضت ملی حمایت کنند.
ملکی برخلاف رویه جداییطلبانه و از صفر شروع کردنش و برخلاف بسیاری دیگر تا آخر عمر به مصدق وفادار بود. در روزهای آخر حکومت مصدق او به همراه کریم سنجابی و چند تن دیگر نزد مصدق میروند تا او را از انحلال مجلس باز دارند، اما مصدق بر نظر خود پافشاری میکند. ملکی به او میگوید:«آقای دکتر مصدق، شما به این ترتیب به جهنم میروید، اما ما تا جهنم هم پشت سر شما میآییم».
رژیم شاه، حزب توده، جبهه ملی دوم، سایر مارکسیست- لننیست ها به او تهمت زدند که«جاسوس انگلیس» است، «نوکر دربار است»، «مارکسیست آمریکایی است»، «عنصر جاه طلب و ماجراجویی است که بر ضد سلطنت مشروطع قیام کرده است» اما هیچکس نپرسید که این ماجراجویی که بر ضد سلطنت مشروطه قیام کرده چرا اصلاح طلب و خواهان گفتگو با جناحهای پیشرفته هیات حاکمه مانند دکتر علی امینی است، و این جاسوس انگلیس و نوکر دربار چرا مستمرا خواهان دموکراسی پارلمانی، اصلاح ارضی و حقوق زنان است، و چرا محاکمه نظامی میشود و چرا برخلاف سران جبهه ملی دوم، بیکار است و زندگی محقری دارد.
ملکی معتقد بود که هدفهای واقعا انقلابی فقط از طریق کوشش و مبارزه مسالمتآمیز به دست میآید، نه قهر و خشونت و براندازی. یعنی تجربه و تاریخ نشان داده است که اگر هم روشهای قهرآمیز نتایج مثبتی بدهند پیشرفت از راه کوششهای مسالمتآمیز هزینه کمتری خواهد داشت. البته این درصورتی ممکن است که حداقل امکان برای بحث و گفتگو ابراز نظر وجود داشته باشد. وقتی این نظر ملکی مخدوش شد که پس از انقلاب سفید کوچکرترین امکانی برای این گونه روشها باقی نگذاشتند و یاران را به اتهام «قیام علیه سلطنت مشروطه» در محاکمه نظامی محکوم کردند.
در این کتاب 413 صفحهای خاطرات سیاسی موضوعاتی همچون «مقدمه سیمای ایرانی سوسیالیسم، از شهریور 1320 تا انشعاب، از نهضت ملی ایران تا کودتای 28 مرداد، دیکتاتوری شاه و ارتجاع، از جبهه ملی دوم تا قیام 15 خرداد، از گوشه زندان تا صحنهی تاریخ، سیمای ایرانی سوسیالیسم، نظریه نیروی سوم، تاریخ و اجتماع، سوسیالیسم ایرانی در علم و عمل، سوسیالیسم ایرانی، تیتوئیسم و سوسیال دمکراسی، راه و روش سیاسی و توفیق و شکست ملی، ضمیمه مقدمه، ضمائم و بخش اسناد» مورد توجه نویسنده بوده است.
1- محمد علی همایون کاتوزیان متولد 1321 اقتصاددان، تاریخنگار، کاوشگر علوم سیاسی و منتقد ادبی است. زمینهٔ تحقیق مورد علاقهٔ او مسائل مربوط به ایران است. تحصیلات رسمی دانشگاهی کاتوزیان در اقتصاد و جامعه شناسی است. او به طور همزمان مطالعاتش را در زمینهٔ تاریخ و ادبیات ایران تا سطح پیشرفته آکادمیک ادامه داده است و تاکنون کتاب های متعددی از وی در ایران منتشر شده است.
2- خاطرات سیاسی ملکی، با مقدمه همایون کاتوزیان، شرکت سهامی انتشار، 1392، ص 10.
3- همان، ص296.
|