14 مرداد 1400

یپرم خان، از مجاهدت تا تضعیف مشروطیت


رضا سرحدی

یپرم خان، از مجاهدت تا تضعیف مشروطیت

بسیاری از مورخان و پژوهشگران ناکامی‌های مشروطه را در ساختارهای استبدادی می‌جویند، اما در کنار چنین رویکردی، کارگزاران و رهبران مشروطیت مانند یپرم‌خان ارمنی چه سهمی در این ماجرا داشتند؟

انقلاب مشروطیت و تلاش ایرانیان برای قراردادن واحد سیاسی مشروطه به جای سلطنت مطلقه از جمله بزنگاه‌های مهم تاریخ معاصر ایران به‌شمار می‌آید. بسیاری از مورخان و پژوهشگران ناکامی‌های مشروطه را در ساختارهای استبدادی مانند قدرتِ نهاد سلطنت می‌جویند. در کنار چنین رویکردی، می‌توان سهم برخی از کارگزاران و رهبران مشروطیت را در ناکامی‌های این جنبش بررسی کرد. بدین ترتیب در نوشتارِ پیش رو به نقش یپرم‌خان ارمنی و آسیب‌هایی که از جانب وی به انقلاب مشروطه وارد شد خواهیم پرداخت.

افزایش تضاد سلطنت‌طلبان و مشروطه خواهان

برای بررسی دقیق کنش‌ها و نقش یپرم‌خان ارمنی در تحولات انقلاب مشروطه ابتدا باید جهان‌بینی وی نسبت به مشروطیت و چگونگی استقرار آن آشکار شود. یپرم‌خان رویکردی نظامی برای استقرار انقلاب قانون داشت و شراکت در مشروطه را با پیوند با ستارخان و باقرخان آغاز کرد. یپرم، فرستاده ستارخان و نهضت آذربایجان به گیلان شد و یاران وی رشت را به آتش کشیدند. هنگامی‌که یپرم در جلسات مربوط به تسخیر تهران شرکت می‌کرد، طرح‌های انقلابی بسیاری در سر داشت، ازجمله آنکه پیشنهاد کرد تهران با یک سوءقصد بزرگ به آشوب کشیده شود؛ بنابراین وقتی به رشت رسید ایده‌های انقلابی خود را اجرا کرد و آزاد کردن رشت با عده‌ای قلیل توسط یپرم با موفقیت به پایان رسید. ابتدا آنها به محل دارالحکومه هجوم بردند و خان حاکم (سردار افخم) را که مشغول قمار بود به اتفاق تمام محافظان و هواخواهانش به قتل رساندند.

انقلاب رشت با این تندی و قاطعیت یپرم و معزالسلطان به پیروزی رسید. پس از آن یپرم با 25 نفر از همراهان خود گام به سوی قزوین نهاد و در راه خشونت بسیار کرد. روزنامه «تایمز» لندن که انقلاب ایران را از نزدیک دنبال می‌کرد و مقالات بسیاری در این زمینه منتشر کرد، برخی از حوادث انقلاب مشروطه از جانب ملیون را با دیدگاهی انتقادی نگریسته است. یکی از این موارد شکست و تیرباران ارشدالدوله بود که با حضور یپرم‌خان و قوای آن اتفاق افتاد.1 یپرم در مقام رئیس نظمیه و با رویکردی نظامی، از احکام «مجلس فوق‌العاده» که بعد از پیروزی مشروطه‌خواهان تشکیل شد دفاع می‌کند. به بیان یپرم، مجلس به نقشه‌ها، توطئه‌ها و کارشکنی‌های مخفی پاره‌ای از طرفداران استبداد پی برد و شروع به تعقیب آنان نمود و پس از محاکمه و اثبات اتهامات، آنان همه را به اعدام محکوم کرد؛ برای مثال افتخارالتجار را تیرباران کردند.2 چنین مواردی نشان‌دهنده برخی تندروی‌های یپرم است که به افزایش تضاد میان مشروطه‌خواهان و مخالفان آنها منجر شد. ناگفته نماند که در قضیه به دار آویختن شیخ شهید (شیخ فضل‌الله نوری) نیز حضور یپرم‌خان مشاهده می‌شود. او فردی بود که حکم دادگاهی را که شیخ ابراهیم زنجانی رئیس آن بود اجرا و به بازداشت شیخ فضل‌الله اقدام کرد.

تضعیف جبهه مشروطه‌خواهان

نیروهای مشروطه‌خواه در 24 تیر 1288 وارد پایتخت شدند. محمدعلی‌شاه را از سلطنت کنار نهادند و پسرش احمدمیرزای دوازده‌ساله را به پادشاهی نشاندند و عضدالملک، ایلخان سالمند قاجاریه را به نیابت سلطنت گُماردند. حکومت مشروطه زندگی خود را از سر گرفته بود و یپرم به پاسِ مشارکت نظامی‌اش در جنبش مشروطیت به ریاست نظمیه منصوب شد.3 در اسفند 1288، سپهسالار تنکابنی درحالی‌که هنوز پنج ماه از کارش به‌عنوان اولین رئیس‌الوزرای بعد از مشروطه نگذشته بود، به دلیل اختلافاتی با خان‌های بختیاری از مقامش کناره گرفت و دولت بعد را مستوفی‌الممالک، نامزد دموکرات‌ها، تشکیل داد.

در مردادماه، دولت به ستارخان و باقرخان، دو قهرمان مقاومتِ آذربایجان در برابر کودتای محمدعلی‌شاه، دستور داد که سلاح‌های خود و مجاهدین تحت امرشان را زمین گذارند. آنها امتناع کردند. این دو از حامیان اعتدالیون بودند و با بختیاری‌ها که آنها هم مسلح بودند و از دموکرات‌ها حمایت می‌کردند، رقابت می‌کردند. فوجی به سرکردگی یپرم‌خان و بختیارهای مسلح به فرماندهی سردار بهادر به‌صورت مشترک حمله و آنها را دستگیر کردند. سی کشته و 63 زخمی از دو طرف بر جای ماند.4 کسروی این واقعه و حمله یپرم‌خان به پارک اتابک (محل استقرار ستارخان) را که به «پیشامد پارک اتابک» معروف است، یکی از «اندوهناک‌ترین داستان‌های تاریخ مشروطه» و چون «تلخ‌ترین میوه تبهکاری‌های سررشته‌داران» دانسته است. به عقیده کسروی، این کار ننگین در همه‌جا بر هواداران ایران ناگوار افتاد و از شهرهای بیگانه نیز تلگراف‌ها رسید.

خبرنگار روزنامه «کاسپی» در تهران یپرم‌خان را ملاقات و عمل او را به پرسش گرفت و یپرم گناه را به گردنِ ستارخان انداخت. در این حادثه مجاهدان تار و مار شدند و سردار ملی تیر خورد و بر اثر عوارض این تیر چند سال بعد زندگی را بدرود گفت. مورخان بر این باورند که یپرم در این کار آلت دست و ملعبه‌ «مشروطه‌خواران»ی چون عین‌الدوله و قوام‌السلطنه بود و ظاهرا می‌خواست «انجام وظیفه اداری» بکند.5 خلع سلاح مجاهدین اعتدالی (ستارخان و باقرخان) به دست یپرم از جمله درگیری‌هایی بود که به تضعیف مجاهدین انجامید6 و یپرم حملات نظامی را علیه هم‌رزمان خود به‌کار بست تا آسیبی بزرگ بر جبهه مشروطه‌خواهان وارد کند.

پذیرش اولتیماتوم روس‌ها

پس از پیروزی مشروطه‌خواهان و فرار محمدعلی‌شاه به روسیه، وی بارها تلاش کرد با کمک برادران خود به ایران هجوم آورد و قدرت را در دست گیرد. پس از آنکه مجلس دوم مشروطه برای مقابله با شعاع‌السلطنه (برادر محمدعلی‌شاه) دستور مصادره اموال وی را داد، روس‌ها با این استدلال که ملک متعلق به شعاع‌السلطنه در حوالی باستیون (در شمال تهران آن زمان) وثیقه وامی است که او از «بانک استقراضی روس» در ایران گرفته است، اعلام کردند که مجلس نمی‌تواند رأی به مصادره آن بدهد. دولت و بسیاری از اعتدالیون علاقه‌ای به اجرای فرمان روس‌ها نداشتند. شوستر نیز خشمگین از رفتار روس‌ها، به تشویق سلیمان‌میرزا و دیگر رهبران دموکرات دست‌به‌کار شد.

هنگامی‌که روس‌ها سربازان خود را مقابل باغ‌ملک شعاع مستقر کردند، ژاندارم‌های شوستر وارد عمل شدند و سربازان روس را اخراج کردند. روس‌ها معارضه را آغاز کردند تا مشخص شود که کدام طرف توان بیشتری دارد (روس‌ها، شوستر یا مجلس). نتیجه برای ایران و حکومت مشروطه نوپایش فاجعه بود. روس‌ها به ایران اولتیماتومی مبنی بر خروج شوستر دادند. هنگامی‌که مردم و مجلس در برابر روس‌ها مقاومت می‌کردند، دولت صمصام برای جلوگیری از اشغال پایتخت چاره‌ای جز قبول اولتیماتوم ندید. دولت درخواست کرد مجلس منحل شود، اما نمایندگان مخالفت کردند.

یپرم‌خان بار دیگر و در قامت رئیس نظمیه از ابزار نظامی بهره گرفت و با کمکِ بختیاری‌های صمصام، نمایندگان را به‌زور وادار به ترکِ مجلس کرد. این عمل یپرم‌خان هنگامی انجام شد که شاگردان مدارس در جلوی مجلس در میدان بهارستان فریاد می‌زدند: «یا مرگ یا استقلال».7 شوستر معتقد بود که یپرم‌خان به‌عنوان رئیس نظمیه مشروطه «خود را باخته ... گول نقشه‌های کابینه را خورده بود» و با سُستیِ این نیرو، آخرین بقایای مشروطیت لگدمال شد و پایان فضاحت‌باری برای مبارزه جانانه ملت ایران در راه آزادی و روشنگری رقم خورد.8

کسروی نیز معتقد است که یپرم‌خان فریب نویدهای دو دولت را خورد و به‌راستی باور کرد که اگر دولت ایران آن سه خواهش را بپذیرد، روس‌ها سپاه از ایران باز می‌گردانند و کشور را به خود وامی‌گذارند. خود یپرم نیز این را دریافته بود که فریب خورده است؛ به‌ویژه پس از پیشامد یادداشت نمایندگان سیاسی روس و انگلیس که یک‌باره پرده از روی خواسته‌های آن دو دولت درباره ایران برداشت و همه آنهایی که با اندیشه دولت درباره پذیرفتن اولتیماتوم همراهی کرده بودند سخت شرمنده شدند. یپرم‌خان نیز شرمنده و پشیمان می‌زیست و بارها بر زبان راند: «چگونه ما فریب دیپلماسی دو دولت را خوردیم!» و چنان ناامید شده بود که از گفت‌وگو درباره آینده ایران دوری می‌جُست و گاهی می‌خواست از ایران بیرون رود و در گوشه‌ای گمنام زیست کند.9

پایانِ یپرم‌خان

در مرداد و شهریور 1290، محمدعلی‌شاه و برادرش شعاع‌السلطنه به ایران هجوم آوردند و به گُمشن‌تپه در ترکمن‌صحرا رفتند. برادر دیگر شاه، سالارالدوله، از غرب حمله ‌کرد و تا سلطان‌آباد (اراک) پیش رفت. قشون محمدعلی‌شاه در ورامین و لشکر شعاع‌السلطنه در مازندران شکست ‌خوردند و سالارالدوله هم وادار به عقب‌نشینی شد. در فروردین 1291، سالارالدوله دوباره کرمانشاه را گرفت و آماده تصرف همدان شد، اما نیرویی به فرماندهی فرمانفرما و یپرم‌خان او را شکست داد و عقب راند، ولی یپرم‌خان در این جنگ کشته شد.10

فشرده سخن

بازخوانی کنش‌های یپرم‌خان به‌عنوان یکی از رهبران نظامی جنبش مشروطیت حکایت از آن دارد که در کنار خدمات امنیتی که وی عرضه کرد انتقاداتی نیز به این کنش‌ها وارد است. یپرم‌خان قبل از فتح تهران اعمال خشونت‌آمیزی را مرتکب شد که بدگمانی دولت مرکزی به مشروطه‌خواهان را به دنبال شد. پس از ورود به تهران و در مقام رئیس نظمیه نیز با دستگیری ستارخان، جبهه ملی جنبش مشروطیت را تضعیف کرد. در مقابله با دولت روسیه، دستور سازش و پذیرش اولتیماتوم را اجرا کرد که ضربه بزرگی بر آرمان مشروطیت همچون استقلال بود که یپرم‌خان نیز بعدا به این اشتباه خود آگاهی پیدا کرد. در چنین شرایطی احساسِ پشیمانی، وی را فراگرفت و این احساس تا کشته شدن در جنگ با وی همراه بود.

دوست‌محمدمعیرالممالک، حاکم گیلان، به اتفاق جعفرقلی سردار اسعد بختیاری و یپرخان ارمنی در رشت

شماره آرشیو: 1-23-6ع

1. منصوره اتحادیه (نظام مافی)، پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت (دوره‌های یکم و دوم مجلس شورای ملی)، تهران، سیامک، 1381، ص 74.

2. یپرم‌خان، از انزلی تا تهران (یادداشت‌های خصوصی یپرم خان مجاهد ارمنی)، ترجمه نروس (ترجمه از متن ارمنی)، تهران، بابک، 2536، ص 61.

3. سهراب یزدانی، کودتاهای ایران، تهران، نشر ماهی، 1396، ص 129.

4. محمدعلی همایون کاتوزیان، دولت و جامعه در ایران: انقراض قاجار و استقرار پهلوی، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1394، چ هشتم، ص 69.

5. احمد کسروی، تاریخ هیجده‌ساله آذربایجان (جلد اول)، تهران، امیرکبیر، 2537، چ نهم، صص 137-145.

6. محسن مدیرشانه‌چی، فرهنگ احزاب و جمعیت‌های سیاسی ایران، تهران، نشر نگاه معاصر، 1390، چ دوم، ص 56.

7. محمدعلی همایون کاتوزیان، همان، صص 73-74.

8. ویلیام مورگان شوستر، اختناق ایران، ترجمه حسن افشار، تهران، نشر ماهی، 1394، چ سوم، ص 162.

9. احمد کسروی، تاریخ هیجده‌ساله آذربایجان (جلد دوم)، تهران، امیرکبیر، 2537، چ نهم، ص 524.

10. محمدعلی همایون کاتوزیان، همان، ص 70.