21 مهر 1400
بیست و یکم مهرماه 1343 سالروز تصویب
لایحه مصونیت مستشاران نظامی آمریکا در ایران
مقدمه:
به دنبال افشاگری امام خمینی، اقدام ننگینی که رژیم در صدد مخفی نگه داشتن آن بود، آشکار شد و موجی از انتقاد را علیه رژیم به راه انداخت. شاه به منصور دستور داد تا به توجیه لایحه بپردازد و آن را عملی عادی و بیاهمیت جلوه بدهد. منصور مصلحت را درآن دید تا به مجلس سنا بیاید. وی روز نهم آبان به مجلس آمد و به دروغگویی پرداخت. وی در این سخنرانی مدعی شد که مصونیت نیروهای نظامی در بسیاری از کشورها قانونی است. وی با گفتن یک دروغ بسیار بزرگ و آشکار گفت: در این لایحه «حتیمصونیت مدنی برای مستشاران آمریکایی در خدمت ارتش ایران، اعطا نشده.» وی دردروغ بزرگ دیگری مدعی شد:«این امتیاز فقط به رئیس و اعضای هیئت مستشاری دادهشده و شامل خانواده و کارمندان غیرفنی هیئت مستشاری نخواهد بود. او با یک دروغدیگر گفت: این لایحه فقط یک«مصونیت ناقص، یعنی مصونیت در حین انجام وظیفه»است. دروغهای منصور نگرانی مقامات آمریکا را برانگیخت. مشاور سیاسی سفارتآمریکا، روز 11 آبان خواستار یک ملاقات فوری با منصور شد. در اینملاقات هر سه دروغ فوق الذکر به منصور تذکر داده شد. منصور با کمال تعجب «تمامیآنچه را که گفته بود، پس گرفت» و چند دروغ نیز به مشاور سیاسی سفارت گفت...
معنای کاپیتولاسیون:
کاپیتولاسیون عبارت است از واگذاری حق قضاوت و مجازات اتباعبیگانه به یک دولت بیگانه. کاپیتولاسیون نوعی سلطهی کشور بیگانه بر کشور میزباناست؛ زیرا حق قضاوت و مجازات که بخشی از حق حاکمیت یک کشور است، به دولتیبیگانه واگذار میشود. رژیم کاپیتولاسیون در ایران طبق معاهدهی «ترکمانچای» در سال1208 ش به ایران تحمیل شد. طبق فصل هفتم و هشتم این معاهده رسیدگی به دعاویحقوقی و جزایی اتباع روسیه به سفیر یا قنسول روس واگذار شد و در صورتی که اتباعروس از یک ایرانی شکایتی را در دادگاههای ایران طرح میکردند، قضاوت، محاکمه وصدور حکم باید در حضور مترجم سفارت یا قنسولگری صورت میگرفت. [1]
پس از آن بسیاری از کشورهای بیگانه طبق قرارداد «کاملةالوداد» از مزایایی که دولتایران به روسیه واگذار کرده بود، از کاپیتولاسیون برخوردار شدند. اما پس از سرنگونی دولت تزار و تشکیل اتحاد جماهیر شوروی، طبق معاهدهای کهرژیم جدید انقلابی شوروی در 14 دسامبر 1921 (1300 ش) با ایران منعقد کرد،کلیهی «معاهدات و مقاولات قراردادهایی را که دولت تزاری روسیه با ایران منعقد نمودهو حقوِ ملت ایران را تضییع مینمود ملغی و از درجهی اعتبار ساقط شده اعلام» نمود.با این قرارداد رژیم کاپیتولاسیون در ایران به طور قانونی لغو شد و دولت ایران هفت سالبعد لغو کاپیتولاسیون را رسماً اعلام کرد.
آمریکا و اعزام مستشاران نظامی:
دو عامل بزرگ موجب ورود خیل مستشاراننظامی به ایران شد. عامل اول، بحران مشروعیتی بود که شاه همواره از ابتدای به قدرترسیدن آن را احساس میکرد. وی برای جبران عدم مشروعیت در صدد ایجاد ارتشیقدرتمند و وابسته به شخص خود بود. از همان آغاز سلطنت «توجه کامل خویش رامعطوف به ارتش کرده بود. وی در گفتگوهایش با بولارد ]سفیر انگلیس در ایران[ اغلباز نیاز به تجدید سازمان سریع ارتش برای حفظ امنیت کشور» سخن میگفت. عامل دیگر، رقابت سیاسی آمریکا با سایر قدرتهاـ خصوصاً پس از شروع جنگسردـ بود که موجب شد تا با خواست شاه، مستشاری آمریکایی در ارتش ایران باسرعت توسعه یابد.[2]
همزمان با ورود هیئت مستشاری اقتصادی میلسپو، یک هیئت مستشاری نظامیآمریکایی برای اصلاح سازمان ارتش و ژاندارمری وارد ایران شد. مستشاران ارتش بهریاست ژنرال والتر ریدلی و مستشاران ژاندارمری به ریاست سرهنگ نورمن شوارتسکف در مهر 1321 وارد تهران شدند. دولت قوام در مهر 1326 موافقتنامهای را با طرف آمریکایی به امضا رساند کهاستخدام مستشاران نظامی را در انحصار دولت آمریکا قرار میداد. این توافقنامه بهشدت مورد اعتراض دولت روسیه قرار گرفت. دولت حکیمی این موافقتنامه را سالبعد تمدید نمود و بر نفوذ آمریکاییان در نیروهای نظام افزود. بعد از آن گروهمستشاری نظامی بزرگی به نام (Armish) به ایران آمدند که تا پیروزی انقلاب اسلامی درنیروهای سهگانهی ارتش مشغول بودند. به دنبال تشدید جنگ سرد، آمریکاییان در صدد کمک بیشتری به رژیم شاه برآمدندتا به عنوان پایگاهی در مقابل نفوذ کمونیسم مانع توسعهی شوروی شوند؛ از این جهتثبات رژیم شاه برای آمریکاییان در اولویت قرار گرفت. جان وایلی سفیر ایالاتمتحدهی آمریکا در ایران (29 ـ 1327) به وزارت امور خارجهی آمریکا نوشت: «ایراننیازمند ارتشی است که بتواند نظم داخلی را در کشور برقرار نگاه دارد، ارتشی کههرگونه شورشی را از هر کجا و از هر کس که انجام گرفته و یا تشویق شده باشد سرکوبنماید.» به دنبال این سیاست دفتر اصل 4 ترومن در ایران تأسیس شد و به تقویت وسازماندهی ارتش پرداخت.
در زمان آیزنهاور بخشی از استراتژی دولت وی تقویت نیروهای ضد شوروی بود؛لذا به آموزش و تجهیز نیروهای شبه نظامی ایران مبادرت ورزید. مستشاران آمریکایی بهآموزش ژاندارمری برای حفظ نظم در مناطق روستایی و آموزش شهربانی و اطلاعاتبرای حفظ امنیت شهرها پرداختند. این سه سازمان تقویت شدند تا به عنوان ابزارسرکوب شاه مسئول ثبات ایران باشند. دولت آمریکا پس از کودتای 28 مرداد به آمریکایی کردن ایران سرعت بخشید. دراین راستا ایران را وادار کرد تا در پیمان سنتو عضو شود. پس از آن آمریکا «یکدانشکدهی افسری مطابق الگوی وست پوینت ایجاد کرد... درجهداران تکنسین،مکانیکهای هواپیمایی، متخصصهای بیسیم و خدمهی مدرنترین سلاحها، همه بهآمریکا اعزام میشدند.» بهعلاوه آمریکاییان در راستای سیاست محدودسازی نفوذ شوروی بین سالهای1326 تا 1330 مجموعاً 175 میلیون دلار به ارتش ایران کمک نظامی کردند. هدفآمریکاییان این بود که ارتش 150 هزار نفرهی ایران را به یک ارتش 500 هزار نفرهافزایش دهند تا قابلیت شرکت در پیمان نظامی سنتو را داشته باشد. در عمل آمریکایی شدن سیستم نظامی ایران، نیاز ارتش را به مستشاران نظامی روز به روز افزایش میداد.
بعد از آیزنهاور، کندی نیز همان استراتژی مهار نفوذ را با روشهایی نوین و با شدتبیشتر ادامه داد. طرح اتحاد برای پیشرفت کندی حاوی دو اقدام برای جلوگیری از نفوذکمونیسم در کشورهای جهان سوم بود: اصلاحات و در صورت ناموفق بودن آنسرکوبی. سرکوبی نیازمند تأسیس یک نیروی نظامی ضد شورش بود. «برای آمریکایلاتین و نیز سایر کشورهای جهان سوم وسیلهی دولت کندی برای سرکوبی کمونیستها،نیروی نظامی نوینی به نام نیروی ضدشورش بود. این نیرو که همردیف کلاه سبزهایآمریکا بود، در ایران کلاهقرمزها نامیده شد.» برای آموزش و تربیت کلاهقرمزها تعدادزیادی از درجهداران ارتش آمریکا به ایران آمدند. گسترش روزافزون مستشارانآمریکایی آن هم در حد گروهبان، منجر به افزایش جرم و جنایت نیروهای آمریکایی درایران شد.
لایحه مصونیت مستشاران نظامی آمریکا:
با بدرفتاری نیروهای آمریکایی نسبتبه نظامیان و مردم ایران، روز به روز تنفر مردم به این مهمانان جسور و بیفرهنگ افزودهمیشد. طبق یکی از اسناد پروندهی مستشاری روز 21/5/43 یک سرهنگ دوم «بلندبلند فریاد میکرد که از شر این مستشاران خلاص میشویم و این مملکت از خر تو خریخارج میشود.» طبق همین گزارش یک روز بعد در کلانتری 3 قلهک «رئیس کلانتری باپلیس تهران تماس گرفت و با ناراحتی جواب داد: خدا کند هر چه زودتر، مستشاران ازاین مملکت بروند، من که نمیتوانم برای هر گروهبان آمریکایی یک نفر پلیس بگمارم.» بارها نظامیان آمریکا هنگام رانندگی به علت مست بودن مرتکب قتل میشدند ودادگستری آنها را احضار و محاکمه میکرد. نظامیان بیفرهنگ آمریکایی بینزاکتی را بهجایی رساندند که در یک مورد، یک گروهبان بهنام تانکرسلی بعد از تصادف کردن یککارگر ایرانی قصد فرار داشت که با ممانعت پلیس ایران مواجه میشود. این عضو هیئتمستشاری آمریکایی با کمال وقاحت از اتومبیل خود پیاده و به «افسر پلیس ایرانیحملهور شده، او را مضروب ساخته.» مجموعه اعمال و رفتار ناشایست اعضای مستشاری آمریکا موجب عکسالعمل پلیس، سربازان و دادگستری ایران میگردید و این در حالی بود که دولت مستکبر آمریکادولت ایران را تحت فشار قرار داد تا لایحه مصونیت مستشاران آمریکایی را بهتصویب برساند.
سفارت آمریکا طی یادداشتی در 19 مارس 1962 (اسفند 1340) درخواست کرد تاهیئت مستشاری نظامی آمریکا از امتیازات و مصونیتهای مربوط به کارمندان سیاسی پیشبینی شده در قرارداد وین برخوردار شوند. پس از مکاتباتی که بین مقامات رژیم وسفارت آمریکا به عمل آمد، دولت علم در 13 مهر 1342 تصویب نمود که پس ازتصویب قرارداد بینالمللی وین از طرف مجلس شورای ملی و سنا، رئیس و اعضایهیئت مستشاری نظامی آمریکا در ایران از مزایای کارمندان اداری و فنی قرارداد وین بهرهمند گردند. این لایحه در 25 دیماه 1342 به مجلس سنا فرستاده شد و مجلس سناآن را در سوم مرداد 1343 به تصویب رساند و مصوبه را به مجلس شورای ملی ارسال نمود.
روز 21 مهر 1343 نخستوزیر و معاون وزارت امور خارجه در مجلس حاضر شدند و نایب رئیس مجلس که در غیاب رئیس، مجلس را اداره میکرد، اعلام نمود: «دو لایحهدر دستور مذاکرات مجلس است. یکی مربوط به قرارداد وین و یکی مربوط به شمول مستشاران نظامی آمریکا به مقررات قرارداد وین. دولت تقاضا کرده که این دو لایحهامروز مقدم بر سایر لوایح در دستور مجلس قرار بگیرد.» ماده واحدهی اول به این شرح در مجلس قرائت شد:
«قرارداد وین دربارهی روابط سیاسی که در تاریخ هیجدهم آوریل 1961 مطابقبا 29 فروردین 1340 در شهر وین به امضای نمایندگان مختار دولتشاهنشاهی رسیده و مشتمل بر 53 ماده و دو پروتکل میباشد، تصویب و بهدولت اجازه داده میشود اسناد تصویب آن را مبادله نماید.» پس از صحبت تنی چند از نمایندگان مجلس که معلوم بود اصلاً نمیدانند قرارداد وینچیست، رأیگیری به عمل آمد و اکثر نمایندگان برخاستند. نایب رئیس مجلس تصویب این مادهواحده را اعلام کرد و بلافاصله لایحهی بعدی توسط نایب رئیس قرائت شد:
«ماده واحده: با توجه به لایحهی شماره 18/2291/2157 دولت و ضمائم آنکه در تاریخ 25/11/42 به مجلس سنا تقدیم شده، به دولت اجازه داده میشودکه رئیس و اعضای هیئتهای مستشاری نظامی ایالات متحده را در ایران که بهموجب موافقتنامههای مربوطه در استخدام دولت شاهنشاهی میباشند ازمصونیتها و معافیتهایی که شامل کارمندان اداری فنی موصوف در بند (و)مادهی اول قرارداد وین که در تاریخ هیجدهم آوریل 1961 مطابق با 29فروردین ماه 1340 به امضا رسیده است، برخوردار نماید.»
پس از صحبت چند نفر موافق و مخالف، حسنعلی منصور نخستوزیر به دفاع از لایحه پرداخت و گفت: این لایحه مخالف قانون اساسی نیست. «در حقیقت فلسفه و روح قانون اساسی سعادت ملت است که راه و روش صحیح انقلاب شاه و مردم بهترین وسیله، مجری چنین وسیله و انقلابی استکه در مملکت به وجود آمده؛ یعنی در حقیقت بزرگترین احترامی است که بهقانون اساسی گذاشته شده.» منصور احتیاج ارتش ایران را به مستشاران نظامی به دلیل استفاده از تکنیک آمریکایی ضروری اعلام کرد و گفت:«این امتیازی است که دولت و مجلس این عده را که ضروری تشخیص میدهد،در جزء کادر سیاسی کشورهای متبوعهی آنها محسوب میکند.» پس از منصور، میرفندرسکی معاون وزیر آموزش خارجه به دفاع از لایحه پرداخت و سپس رأیگیری مخفی آغاز شد. از 136 نفر حاضر 74 نفر رأی موافق و 61 نفر رأی مخالف دادند و بدینترتیب این لایحه به تصویب مجلس شورای ملی نیز رسید. رژیم از ترس مخالفان و اطلاعاتی که از موضع امام خمینی داشت از انتشار مصوبه جلوگیری کرد و این قانون در جراید و رادیو انتشار نیافت.
با تصویب این ماده واحده مطابق قرارداد وین، کلیه مأمورینی که مطابق بند (و) ماده اول «به امور اداری و فنی مأموریت اشتغال داشتند» از مالیات و عوارض معافشدند و از مصونیت قضایی برخوردار شدند و مطابق بند 1 از مادهی 37 علاوه برمأمورین «بستگان مأمور» نیز که اهل خانهی او هستند از مزایای معافیتهای مالیاتی ومصونیتهای قضایی مندرج در ماده 29 تا 36 برخوردار شدند. مهمتر این که خدمهیخارجی مأمورین آمریکایی مطابق بند 3 ماده 37 نیز مشمول مصونیتهای قضایی و مالیاتی شدند. جالب اینجاست که از مجموع مذاکرات مجلس بدست میآید نه نخستوزیر و نهنمایندگان موافق و نه مخالف هیچ کس قرارداد وین را مطالعه نکرده بود و نمیدانست محتوای آن چیست! یکی از مخالفین لایحه، مهندس ناصر بهبودیـ فرزند سلیمان بهبودی، بود که بامراجع و امام خمینی در قم ملاقات کرد. وقتی مخالفت او «به عرض شاهنشاه رسید،موجب ناراحتی خاطر همایونی شده و امر فرمودند پدرش سلیمان بهبودی معاون وزارت دربار را فوراً بازنشسته کنند.»
سخنرانی تاریخی امام خمینی:
تصویب لایحه چنان زشت بود که حتی جلوگیری از انتشار آن مانع انتشار زبان به زبان آن نگردید. به گزارش ساواک «بعضی از اشخاص ناراحت و ماجراجو به وسیله تلفن به منازل بعضی از شخصیتهای سیاسی کشورتلفن کرده و میگویند با تصویب این قانون حیثیت ایرانی از بین رفته و کشور ایران به آمریکاییها فروخته شده.» همه مخالفین نقض استقلال حاکمیت ایران، میدانستند تنها مردی که میتواند درمقابل این خودفروختگی رژیم و قانونی کردن سلطه آمریکا مقاومت کند، امام خمینی است؛ لذا از راههای مختلف موضوع را به اطلاع امام رساندند. عبدالحسین طباطبایینمایندهی کازرون از خارج کردن گروهبانهای آمریکایی از قانون مصونیت حمایت کرد ولی این پیشنهاد رأی نیاورد. طباطبایی به خاطر ارتباطی که با حجتالاسلام پیشوای کازرونی داشت، تصویب این لایحه را از طریق وی به اطلاع امام رساند. آیتالله پسندیده نیز وقتی از طرح لایحه در مجلس مطلع شد، نامهای به امام نوشتکه لایحهی کاپیتولاسیون به صورت محرمانه در مجلس مطرح است و میخواهند آن راتصویب کنند. امام پاسخ دادند: متن لایحه را برای من بفرستید تا از متن آن مطلع شوم.نمیگذارم لایحه محرمانه بماند. حضرت امام برای اطلاع دقیق از لایحه چند نفر را مأمور کردند تا جزییات موضوع رابدست آورند. یکی از این افراد آقای هاشمی رفسنجانی بود. آقای رفسنجانی متن لایحه و اسناد مربوطه را از طریق سیدجعفر بهبهانی تهیه کرد و خدمت حضرت امام آورد. آقای حاج شیخ فضلالله محلاتی نیز از طریق یکی از کارمندان مجلس، متن مذاکرات مجلس پیرامون لایحه را تهیه و خدمت حضرت امام برد. پس از اینکه حضرت امام از موضوع کاملاً آگاهی یافتند، مراجع قم را برای یک گردهمایی فرا خواندند. در جلسهی مشورتی قرار شد تا مراجع در روز تولد حضرتزهرا، سلامالله علیها، که مطابق با چهارم آبان بود، علیه لایحهی کاپیتولاسیون سخنرانی کنند. بهعلاوه حضرت امام نمایندگانی به شهرستانها فرستاد تا علمای بلاد را ازموضوع آگاه کنند تا یک موضع سرتاسری علیه لایحه اتخاذ گردد. رژیم که از تصمیم امام آگاهی پیدا میکرد، فردی را نزد امام فرستاد تا وی را از موضعگیری علیه آمریکا باز دارد. امام به او وقت ملاقات نداد، ولی با حاج آقا مصطفی صحبت کرد و گفت: «پدر شما دربارهی شاه حرفهای زیادی زده است. اگر بخواهد علیه آمریکا حرفی بزند، کشورمان در معرض خطر قرار میگیرد. شما که وارد هستید با او صحبت کنید تا به جوش و خروش نیاید.»
چند روز قبل از بیستم جمادیالثانی (4 آبان) به مردم تهران و شهرستانها اطلاع دادند که برای شنیدن سخنان امام خمینی و سایر مراجع به قم بیایند. با فرا رسیدن روز موعود مردم دسته دسته با در دست داشتن ضبط صوت به قم آمدند. صبح روز چهارم آبان مردم در بیت امام خمینی اجتماع کردند. اتاقهای بیت، حیاط، کوچههای اطراف، باغ قلعه (باغ نزدیک منزل امام) مملو از جمعیت بود. بلندگوهای متعددی در منزل، کوچهها و باغ نصب شده بود. جمعیت بیصبرانه منتظر آمدن امام به میان جمع بود، وقتی ایشان با حالت گرفته و شکسته از اندرونی بیرون آمدند، صدای گریهی مردم بلند شد. ساعت، 8/30 صبح را نشان میداد که امام خمینی با چهرهای غمگین پشت میکروفون قرار گرفتند. امام خمینی سخن خود را با کلمهی استرجاع (انا للّه و انا الیه راجعون) آغاز کردند. این کلام در فرهنگ اسلامی هنگام مصیبتهای بزرگ بر زبان جاری میشود. امام با این جمله میخواستند بفهمانند که لایحه مصیبت بزرگی است. آنگاه امام از غصهو غمهای خود در این جریان سخن به میان آوردند که حضار را به شدت تحت تأثیر قرارداد و صدای ناله و شیون جمعیت به آسمان بلند شد. سپس به توضیح چگونگی تصویب و ماهیت لایحه پرداختند و آن را موجب خوار شدن ملت ایران دانستند. حضرت امام در قسمتی از صحبتهای خود به تحلیل این موضوع پرداختند که رژیم از این جهتدرصدد تضعیف روحانیت بود تا بیگانگان را بر این کشور مسلط کند. حضرت امام درفراز دیگری از سخنانشان به ارتش، علما، شهرهای مذهبی و اصناف اعلام خطر کردندکه میخواهند مردم ایران را اسیر و ذلیل بیگانگان کنند. امام خمینی در این سخنرانی با استناد به ولایت شرعیهی خود فرمودند: نمایندگان مجلس نمایندهی مردم نیستند و اگرهم بودند «من عزلشان کردم.» حضرت امام با اشاره به مخالفت بعضی از نمایندگان با اینلایحه از اینکه فقط مخالفت کردهاند و مجلس را به هم نزدهاند انتقاد فرمودند. زیباترین بخش حماسی این سخنرانی این جمله بود: «آمریکا از انگلیس بدتر؛ انگلیس از آمریکا بدتر؛ شوروی از هر دو بدتر؛ همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست؛ با آمریکاست. رئیسجمهور آمریکا بداند، بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما.» ظاهراً این جمله در پاسخ فرستادهی رژیم بود که از امام خواسته بود تا علیه آمریکا صحبت نکند. ما با توجه به اهمیت این سخنرانی عین آن را نقل میکنیم:
«بسم الله الرحمن الرحیم انا للّه و انا الیه راجعون. من تأثرات قلبی خودم را نمیتوانم اظهار کنم. قلب من در فشار است. این چند روزی که مسائل اخیر ایران را شنیدهام، خوابم کم شدهاست. (گریهی حضار) ناراحت هستم.(گریهی حضار) قلبم در فشار است.(گریهی حضار) با تأثرات قلبی روزشماری میکنم که چه وقت مرگ پیش بیاید.(گریهی شدید حضار) ایران دیگر عید ندارد. (گریهی حضار) عید ایران را عزا کردند. (گریهی حضار) عزا کردند و چراغانی کردند. (گریهی حضار) عزا کردندو دستهجمعی رقصیدند. (گریهی حضار) ما را فروختند، استقلال ما را فروختند، و باز هم چراغانی کردند؛ پایکوبی کردند. اگر من به جای اینها بودم این چراغانیها را منع میکردم. میگفتم بیرق سیاه بالای سر بازارها بزنند؛ (گریهیحضار) بالای سر خانهها بزنند؛ چادر سیاه بالا ببرند. عزت ما پایکوب شد. عظمت ایران از بین رفت؛ عظمت ارتش ایران را پایکوب کردند. قانون در مجلس بردند. در آن قانون اولاً ما را ملحق کردند به پیمان وین؛ و ثانیاً الحاق کردند به پیمان وین مستشاران نظامی، تمام مستشاران نظامی آمریکا با خانوادههایشان، با کارمندهای فنیشان، با کارمندان اداریشان، با خدمهشان، با هرکس که بستگی به آنها دارد. اینها از هر جنایتی که در ایران بکنند مصون هستند! اگر یک خادم آمریکایی، اگر یک آشپز آمریکایی، مرجع تقلید شما را در وسط بازار ترور کند، زیر پا منکوب کند، پلیس ایران حق ندارد جلوی او را بگیرد!دادگاههای ایران حق ندارند محاکمه کنند، بازپرسی کنند، باید برود آمریکا! آنجا در آمریکا اربابها تکلیف را معین کنند! دولت سابق این تصویب را کرده بود و به کسی نگفت. دولت حاضر این تصویبنامه را در چند روز پیش از این برد به مجلس و در چند وقت پیش از اینبه «سنا» بردند و با یک قیام و قعود مطلب را تمام کردند و باز نفسشان در نیامد. در این چند روز این تصویبنامه را بردند به مجلس «شورا» و در آنجا صحبتهایی کردند؛ مخالفتهایی شد. بعضی از وکلای آنجا هم مخالفتهایی کردند؛ صحبتهایی کردند، لکن مطلب را گذراندند؛ با کمال وقاحت گذراندند!دولت با کمال وقاحت از این امر ننگین طرفداری کرد! ملت ایران را از سگهایآمریکا پستتر کردند. اگر چنانچه کسی سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواستاز او میکنند لکن اگر شاه ایران یک سگ آمریکایی را زیر بگیرد، بازخواستمیکنند و اگر چنانچه یک آشپز آمریکایی شاه ایران را زیر بگیرد، مرجع ایران رازیر بگیرد، بزرگترین مقام را زیر بگیرد، هیچ کس حق تعرض ندارد! چرا؟ برایاینکه میخواستند وام بگیرند از آمریکا! آمریکا گفت این کار باید بشود ـ لابداین جور استـ بعد از سه چهار روز، یک وام دویست ملیون، دویست ملیوندلاری، تقاضا کردند. دولت تصویب کرد دویست ملیون دلار در عرض پنج سالبه دولت ایران بدهند و در عرض ده سال سیصد ملیون بگیرند! میفهمید یعنیچه؟ دویست ملیون دلار، هر دلاری 8 تومان در عرض پنج سال وام بدهند بهدولت ایران برای نظام، و در عرض ده سال سیصد ملیون، آنطور که حسابکردند، سیصد ملیون دلار از ایران بگیرد؛ یعنی صد ملیون دلار، یعنی هشتصدملیون تومان از ایران در ازای این وام نفع بگیرند! معذلک، ایران خودش رافروخت برای این دلارها! ایران استقلال ما را فروخت؛ ما را جزء دولت مستعمرهحساب کرد؛ ملت مسلم ایران را پستتر از وحشیها در دنیا معرفی کرد. در ازایوام دویست ملیون که سیصد ملیون دلار پس بدهند! ما با این مصیبت چهبکنیم؟ روحانیون با این مطالب چه بکنند؟ به کجا پناه ببرند؟ عرض خودشان رابه چه مملکتی برسانند؟ سایر ممالک خیال میکنند که ملت ایران است؛ این ملت ایران است که این قدرخودش را پست کرده است. نمیدانند این دولت ایران است؛ این مجلس ایراناست. این مجلسی است که ارتباط به ملت ندارد. این مجلس مجلس سرنیزهاست! این مجلس چه ارتباطی به ملت ایران دارد. ملت ایران به اینها رأی ندادند.علمای طراز اول، مراجع بسیاریشان، تحریم کردند انتخابات را. ملت تبعیت کرداز اینها، رأی نداد؛ لکن زور سرنیزه اینها را آورد بر این کرسی نشاند. در یکی از کتابهای تاریخی که امسال به طبع رسیده است به بچههای ما تعلیم میشود این است که، بعد از اینکه یک مسائل دروغی را نوشته است، آخرش نوشته است که معلوم شد که قطع نفوذ روحانیت، قطع نفوذ روحانیون، در رفاهحال این ملت مفید است! رفاه حال ملت به این است که روحانیون را از بین ببرند! همینطور است. اگر نفوذ روحانیون باشد، نمیگذارد این ملت اسیر انگلیس یک وقت باشد؛ اسیر آمریکا یک وقت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد،نمیگذارد که اسراییل قبضه کند اقتصاد ایران را! نمیگذارد که کالاهای اسراییل در ایران بدون گمرک فروخته بشود! اگر نفوذ روحانیین باشد، نمیگذارد که اینها سرخود یک همچو قرضهی بزرگی را به گردن ملت بگذارند. اگر نفوذ روحانیونباشد، نمیگذارد این هرج و مرجی که در بیتالمال هست بشود. اگر نفوذروحانیین باشد، نمیگذارد که هر دولتی هر کاری میخواهد انجام بدهد، ولوصددرصد بر ضد ملت باشد. اگر نفوذ روحانیین باشد، نمیگذارد که مجلس بهاین صورت مبتذل درآید. اگر نفوذ روحانیین باشد، نمیگذارد که مجلس با سرنیزه درست بشود تا این فضاحت از آن پیدا بشود. اگر نفوذ روحانیین باشدنمیگذارد که دختر و پسر با هم در آغوش هم کشتی بگیرند. چنانچه در شیرازشده است! اگر نفوذ روحانیون باشد، نمیگذارد که دخترهای معصوم مردم زیردست جوانها در مدارس باشند. اگر نفوذ روحانیون باشد، نمیگذارد که زنها رادر مدرسهی مردها ببرند، مردها را در مدرسهی زنها ببرند و فساد راه بیندازند.اگر نفوذ روحانیون باشد توی دهن این دولت میزنند! توی دهن این مجلسمیزنند و وکلا را از مجلس بیرون میکنند. اگر نفوذ روحانیون باشد، تحمیلنمیتواند بشود [که] یک عده از وکلا بر سرنوشت یک مملکتی حکومت کنند. اگر نفوذ روحانیون باشد، نمیگذارند یک دستنشاندهی آمریکایی این غلطها رابکند؛ بیرونش میکنند از ایران. نفوذ روحانی مضر به حال ملت است؟! نخیر،مضر به حال شماست! مضر به حال شما خائنهاست؛ نه مضر به حالت ملت.شما دیدید با نفوذ روحانی نمیتوانید هر کاری را انجام بدهید، هر غلطی رابکنید، میخواهید نفوذ روحانی را از بین ببرید. شما گمان کردید که باصحنهسازیها میتوانید که بین روحانیون اختلاف بیندازید؟ نمیشود. اینخواب باید در مرگ برای شما حاصل بشود. نمیتوانید همچو کاری را انجامبدهید. روحانیون با هم هستند. من باز تمام روحانیین را تعظیم میکنم، دستتمام روحانیین را میبوسم. آن روز اگر دست مراجع را بوسیدم، امروز دستطلاب را هم میبوسم. (گریهی حضار) من امروز دست بقال را هم میبوسم.(گریهی شدید حضار) آقا من اعلام خطر میکنم! ای ارتش ایران، من اعلام خطر میکنم. ای سیاسیونایران، من اعلام خطر میکنم. ای بازرگانان ایران، من اعلام خطر میکنم. ایعلمای ایران، ای مراجع اسلام، من اعلام خطر میکنم. ای فضلا، ای طلاب، ایمراجع، ای آقایان، ای نجف، ای قم، ای مشهد، ای تهران، ای شیراز، من اعلامخطر میکنم. خطردار است. معلوم میشود زیر پردهها چیزهایی است و ما نمیدانیم. در مجلس گفتند نگذارید پردهها بالا برود! معلوم میشود برای ما خوابها دیدهاند. از این بدتر چه خواهند کرد؟ نمیدانم، از اسارت بدتر چه؟ از ذلت بدتر چه؟ چه میخواهند با ما بکنند؟ چه خیالی دارند اینها؟ این قرضهی دلار چه به سر این ملت میآورد؟ این ملت فقیر [پس از] ده سال هشتصد میلیونتومان نفع پول به آمریکا بدهد؟! در عین حال ما را بفروشید برای یک همچو کاری؟! نظامیهای آمریکا و مستشارهای نظامی آمریکایی به شما چه نفعی دارند؟ آقا، اگر این مملکت اشغال آمریکاست، پس چرا این قدر عربده میکشید؟ پس چرا این قدر دم از «ترقی» میزنید؟! اگر این مستشارها نوکر شما هستند، پس چرا از اربابها بالاترشان میکنید؟! پس چرا از شاه بالاترشان میکنید؟ اگر نوکرند، مثل سایر نوکرها با آنها عمل کنید. اگر کارمند شما هستند، مثل سایر ملل که با کارمندانشان عمل میکنند، شما هم عمل کنید. اگر مملکت ما اشغال آمریکاییاست، پس بگویید! پس ما را بردارید بریزید بیرون از این مملکت! چهمیخواهند با ما بکنند؟ این دولت چه میگوید به ما؟ این مجلس چه کرد با ما؟این مجلس غیرقانونی، این مجلس محرم، این مجلسی که به فتوا و به حکممراجع تقلید تحریم شده است، این مجلسی که یک وکیلش از ملت نیست، اینمجلسی که به ادعا هی میگویند ما! ما! هی ما از «انقلاب سفید» آمدیم! آقا کواین «انقلاب سفید»؟! پدر مردم را در آوردند! آقا من مطلعم. خدا میداند که منرنج میبرم. من مطلعم از این دهات؛ من مطلعم از این شهرستانهای دور افتاده؛از این قم بدبخت. (گریهی حضار) من مطلعم از گرسنگی خوردن مردم؛ از وضع زراعت مردم. آقا فکری بکنید برای این مملکت؛ فکری بکنید برای این ملت. هی قرض رویقرض بیاورید! هی نوکر بشوید. البته دلار نوکری هم هست. دلارها را شمامیخواهید استفاده کنید، نوکریش را ما بکنیم! اگر ما زیر اتومبیل رفتیم، کسیحق ندارد به آمریکاییها بگوید بالای چشمت ابرو! لکن شماها استفادهاش رابکنید. مطلب این طور است. نباید گفت اینها را؟ آن آقایانی که میگویند که باید خفه شد، اینجا هم باید خفه شد؟ اینجا هم خفه بشویم؟ ما را بفروشند و خفهبشویم؟! قرآن ما را بفروشند و خفه بشویم؟ والله، گناهکار است کسی که دادنزند؛ والله، مرتکب کبیره است کسی که فریاد نکند. (گریهی شدید حضار) ای سران اسلام، به داد اسلام برسید. (گریهی حضار) ای علمای نجف، به داداسلام برسید. (گریه حضار) ای علمای قم، به داد اسلام برسید. رفت اسلام.(گریهی شدید حضار) ای ملل اسلام، ای سران ملل اسلام، ای رؤسای جمهورملل اسلامی، ای سلاطین ملل اسلامی، ای شاه ایران، به داد خودت برس. به دادهمهی ما برسید. ما زیر چکمهی آمریکا برویم، چون ملت ضعیفی هستیم؟!چون دلار نداریم؟! آمریکا از انگلیس بدتر؛ انگلیس از آمریکا بدتر؛ شوروی از هردو بدتر؛ همه از هم بدتر؛ همه از هم پلیدتر. اما امروز سر و کار ما با این خبیثهاست؛ با آمریکاست. رئیسجمهور آمریکا بداند؛ بداند این معنا را که منفورترین افراد دنیاست پیش ملت ما. امروز منفورترین افراد بشر است پیش ملت ما. یک همچو ظلمی به دولت اسلامی کرده است، امروز قرآن با او خصم است؛ ملت ایران با او خصم است. دولت آمریکا بداند این مطلب را. ضایعش کردند در ایران؛ خراب کردند او را در ایران. برای مستشارها مصونیت میگیرید؟! بیچاره وکلا داد زدند آقا از این دوستهایما بخواهید به ما این قدر تحمیل نکنند، ما را نفروشید، ما را به صورتمستعمره در نیاورید، کی گوش داد به اینها؟ از «پیمان وین» یک ماده را اصلش ذکر نکردهاند! مادهی 32 ذکر نشده است. من نمیدانم آن ماده چه است؛ من کهنمیدانم، رئیس مجلس هم نمیداند، وکلا هم نمیدانند. نمیدانند که قبولکردند طرح را! طرح را قبول کردند، طرح را امضا کردند، تصویب کردند، اماعدهای اقرار کردند که ما اصلاً نمیدانیم چیست! آنها هم لابد امضا نکردند، آنعدهی دیگر بدتر از اینها بودند. یک عده جهالاند اینها. رجال سیاسی ما، صاحب منصبهای بزرگ ما، رجال سیاسی ما، یکی بعد ازدیگری را کنار میگذارد! الآن در مملکت ما به دست رجال سیاسی که وطنخواه باشند، چیزی نیست؛ در دست آنها چیزی نیست. ارتش هم بداند، یکیتان را بعد از دیگری کنار میگذارند. دیگر برای شما آبرو گذاشتند؟ برای نظام شما آبرو گذاشتند که یک سرباز آمریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم است؟! یک آشپز آمریکایی بر یک ارتشبد ما مقدم شد. در ایران دیگر برای شما آبرو باقی ماند؟ اگر من بودم، استعفا میکردم؛ اگر من نظامی بودم استعفا میکردم. من این ننگ را قبول نمیکردم. اگر من وکیل مجلس بودم، استعفا میکردم. باید نفوذ ایرانیها قطع بشود! باید مصونیت برای آشپزهای آمریکایی، برایمکانیکهای آمریکایی، برای اداریهای آمریکایی، اداری و فنّیش، مأمورین، کارمندان اداری، کارمندان فنی، برای خانوادههایشان مصونیت باشد، لکن آقای قاضی در حبس باشد! آقای اسلامی را با دستبند ببرند این طرف و آن طرف! اینخدمتگزارهای اسلام، علمای اسلام در حبس باید باشند؛ وعاظ اسلام درحبس باید باشند. طرفداران اسلام باید در بندرعباس حبس باشند، برای اینکهاینها طرفدار روحانیت هستند؛ خودشان یا روحانیاند یا طرفدار روحانی.تاریخ ایران دست مردم دادند اینها! سند [به] دست دادند که معلوم شد رفاه حال این ملت به این است که قطع نفوذ روحانیین بشود! یعنی چه؟ رفاه حال ملت بهاین است که قطع ید رسولالله از این ملت بشود؟! روحانیون خودشان چیزینیستند که، روحانیون هر چه دارند از رسولالله است. باید قطع ید رسولالله ازاین ملت بشود! اینها این را میخواهند؛ این را میخواهند تا اسراییل به دل راحت هر کاری اینجا بکند؛ تا آمریکا به دل راحت هر کاری میخواهد بکند. آقا تمام گرفتاری ما از این آمریکاست. تمام گرفتاری ما از این اسراییل است.اسراییل هم از آمریکاست. این وکلا هم از آمریکا هستند. این وزرا هم از آمریکا هستند. همه تعیین آنهاست. اگر نیستند، چرا نمیایستند در مقابلش داد بزنند؟ من الآن حافظهام درست نیست، نمیتوانم بفهمم مطلب را خوب، الآن در حال انقلاب هستم. در یک مجلس از مجالس سابق که مرحوم مدرس، مرحوم آسیدحسن مدرس، در آن مجلس بود، اولتیماتومی از دولت روس آمد به ایرانکه اگر فلان قضیه را انجام ندهید ـ که من حالا هیچی از آن را یادم نیست ـ ما از فلان جا که قزوین ظاهراً بوده است، میآییم به تهران و تهران را میگیریم. دولت ایران هم فشار آورد به مجلس که باید این را تصویب کنید. یکی از مورخین، مورخین آمریکایی، مینویسد که یک روحانی با دست لرزان آمد پشت تریبون ایستاد و گفت: آقایان، حالا که بناست ما از بین برویم، چرا به دست خودمان برویم. رد کرد. مجلس به خاطر مخالفت او جرأت پیدا کرد و رد کرد و هیچ غلطی هم نکردند. روحانی این است. یک روحانی توی مجلس بود، نگذاشت آن قلدر شوروی را، روسیهی سابق را، یک دولت را پیشنهاد اولتیماتومش را یک روحانی ضعیف، یک مشت استخوان رد کرد! آنها میبینند نباید روحانی باشد؛ قطع ید روحانی باید بکنند تا به آمال و آرزوی خودشان برسند. من چه بگویم؟ این قدر انباشته است مطالب، این قدر مفاسد در این مملکت زیاد است که من با این حالم، با این سینهام، با این وضعم، نمیتوانم عرضی بکنم. نمیتوانم مطالب را به آن مقداری که میدانم به عرض شما برسانم، لکن شما موظفید به رفقایتان بگویید. آقایان موظفاند ملت را آگاه کنند. علما موظفاند ملت را آگاه کنند. ملت موظف است که در این امر صدا در بیاورد. با آرامش عرض برساند، به مجلس اعتراض کند، به دولت اعتراض کند که چرا یک همچو کاری کردید؟ چرا ما را فروختید؟ مگر ما بندهی شما هستیم؟ شما کهوکیل ما نیستند! وکیل هم بودید، اگر خیانت کردید به مملکت، خودبخود از وکالت بیرون میروید. این خیانت به مملکت است. خدایا، اینها خیانت کردند به مملکت ما. خدایا، دولت به مملکت ما خیانت کرد؛ به اسلام خیانت کرد؛ به قرآن خیانت کرد. وکلای مجلسین خیانت کردند، آنهایی که موافقت کردند با این امر، وکلای مجلس «سنا» خیانت کردند. این پیرمردها، وکلای مجلس شورا، آنهایی که رأی دادند، خیانت کردند به این مملکت. اینها وکیل نیستند. دنیا بداند اینها وکیل ایران نیستند! اگر هم بودند من عزلشان کردم. از وکالت معزولند. تمام تصویبنامههایی که تا حال نوشتهاند، تمامش غلط است. از اول مشروطه تا حالا به حسب نص قانون، به حسب نص قانون، قانون را که قبول دارند، به حسب نص، به حسب نص قانون، به حسب اصل دوم متمم قانون اساسی تا مجتهدین نظارت نکنند در مجلس، قانون هیچی نیست. کدام مجتهد نظارت میکند حالا؟ باید قطع کرد دست روحانیین را! اگر پنج تا ملا توی این مجلس بود، اگر یک ملا توی این مجلس بود، تو دهن اینها میزد! نمیگذاشت این کار بشود. من به آنهایی که مخالفت کردند، این حرف را دارم، به آنها، که چرا خاک به سرت نریختی؟ چرا پا نشدی یقهی این مردکه را بگیری؟ همین، من مخالفم! و هی تعارف و این همه تملق؟! مخالفت این است؟! باید هیاهو کنید؛ باید بریزید وسط مجلس؛ به هم بپرید که نگذرد این مطلب. به صرف اینکه من مخالفم درست میشود؟! خوب، میبینید که میگذرد! باید نگذارید یک همچو مجلسی وجود پیدا کند. از مجلس ببریدشان بیرون. ما این قانونی که گذراندند، به اصطلاح خودشان، قانون نمیدانیم. ما این مجلس را مجلس نمیدانیم. ما این دولت را دولت نمیدانیم. اینها خائنند به مملکت ایران! خائنند! خداوندا!، امور مسلمین را اصلاح کن. (آمین حضار) خداوندا! دیانت مقدسهی اسلام را عظمت به آن عنایت فرما. (آمین حضار) خدایا! اشخاصی که خیانت میکنند به این آب و ملک؛ خیانت میکنند به اسلام؛ خیانت میکنند به قرآن،آنها را نابود کن. (آمین حضار)»
در همان روز نیز آیتالله شریعتمداری در یک سخنرانی، قانون «مصونیت مستشاراننظامی یک کشور خارجی» را لطمه به استقلال مملکت دانست و آن را «خلاف قوانیناسلامی» و قانون اساسی اعلام کرد. آیتالله نجفی نیز طی یک سخنرانی ضمنتجلیل از فاطمهی زهرا، سلامالله علیها، به تشریح پیآمدهای لایحه پرداخت. چون حالمزاجی آیتالله مناسب نبود و دچار ضعف شد، بیانیهای که از قبل توسط ایشان تهیهشده بود، قرائت گردید. در این بیانیه آیتالله نجفی از تصویب «غیرمشروع مصونیتمستشاران آمریکایی» اظهار تأسف کرده بودند و آن را قانون منحوسی دانستند کهمجدداً در ایران احیا شد و از اینکه در شرایطی که ملتهای عقبافتاده در حال احرازاستقلال هستند، چنین قانونی تصویب میشود اظهار تعجب کردند و آن را «رجوع بهقهقرا و ارتجاع سیاه تفسیر» کردند. آیتالله نجفی در قسمتی از بیانیهی خود «از عمومطبقات ملت ایران استمداد» خواستند که «بیش از این صبر و تحمل نکنند و برای حفظدین و استقلال مملکت خود اعتراض و انزجار خود را ابراز نمایند» و از مردم خواستندتا «از دولت آمریکا و دستنشاندهی او اسراییل» اظهار تنفر نمایند. » [3]
امام خمینی بیانیهای نیز در محکومیت لایحهی مصونیت مستشاران صادر ومنتشر نمودند. هیئت موتلفهی اسلامی که بعد از واقعهی فیضیه تشکیل یافت توان خودرا در توزیع این اطلاعیه در تهران نشان داد. در مدت کوتاهی اعلامیه سرتاسر تهرانخصوصاً در شمال شهر تهران پخش شد. ساواک فردای آن روز گزارش داد: «شبگذشته (9/8/43) اعلامیههایی به امضای آیتالله خمینی مبنی بر اعتراض به تصویبقانون مصونیت مستشاران آمریکایی به تعداد زیادی در شهر تهران پخش و در اغلبمنازل ریخته شده است.» شب بعد نیز مجدداً اعلامیهی حضرت امام در نقاطی ازتهران پخش شد. و فردای آن روز یعنی یازدهم آبان نیز اعلامیه «به صورت کتابچه» درتهران منتشر گردید.
پس از انتشار سخنرانی امام خمینی «روحانیون مخالف روی منابر شروع به سخنرانیعلیه دولت و لایحهی اخیر مصونیت مستشاران آمریکایی نموده» و به قول ساواک «مشغول تحریک افکار عمومی» شدند.
انفعال نخستوزیر:
به دنبال افشاگری و سخنان مهیج و اعلامیه صریح امام خمینیو توزیع گسترده آن در تهران، اقدام ننگینی که رژیم در صدد مخفی نگه داشتن آن بود،آشکار شد و موجی از انتقاد را علیه رژیم به راه انداخت. شاه به منصور دستور داد تا بهتوجیه لایحه بپردازد و آن را عملی عادی و بیاهمیت جلوه بدهد. منصور مصلحت را درآن دید تا به مجلس سنا بیاید و با ایراد سخنانی اقدام رژیم را بیاهمیت جلوه دهد. ویروز نهم آبان به مجلس آمد و به دروغگویی پرداخت. او در این سخنرانی گفت: «بندهمتأسفم که از چند روز گذشته مسائلی به گوش خورده که بسیار تأسفآور است و بسیارتأثیرانگیز... محال و ممتنع است که کسانی یافت شوند که میزان وطنپرستی آنها و میزانعلاقهی آنان به مملکت از شاهنشاه ایران و مجلسین ایران و دولت و مردم واقعی ایران بیشتر باشد.» وی در این سخنرانی مدعی شد که مصونیت نیروهای نظامی در بسیاری از کشورهاقانونی است. وی با گفتن یک دروغ بسیار بزرگ و آشکار گفت: در این لایحه «حتیمصونیت مدنی برای مستشاران آمریکایی در خدمت ارتش ایران، اعطا نشده.» وی دردروغ بزرگ دیگری مدعی شد: «این امتیاز فقط به رئیس و اعضای هیئت مستشاری دادهشده و شامل خانواده و کارمندان غیرفنی هیئت مستشاری نخواهد بود. او با یک دروغدیگر گفت: این لایحه فقط یک «مصونیت ناقص، یعنی مصونیت در حین انجام وظیفه»است. منصور در ادامهی صحبت خود با کنایه به امام خمینی اعتراض معظمله را نظریاتی که«به وسیلهی ستونهای پنجمی که شاید غیرمرئی باشند و بعضی از آنها هم متأسفانهشناخته شدهاند،» اعلام کرد.
دروغهای واضح منصور برای هر کس که یک مرتبه قرارداد وین را مطالعه کرده بود،آشکار بود. خود منصور نیز لیسانس حقوق را از دانشگاه تهران گرفته بود و شاید ایناندازه از حقوق بینالمللی اطلاع داشت که مرتکب چنین بیانات خلاف واقع نشود؛ ولیچون به تنگ آمده بود در مجلس سنا به جفنگ آمد.
دروغهای منصور نگرانی مقامات آمریکا را برانگیخت. مشاور سیاسی سفارتآمریکا، مارتین. اف. هرز، روز 11 آبان خواستار یک ملاقات فوری با منصور شد. در اینملاقات هر سه دروغ فوِالذکر به منصور تذکر داده شد. منصور با کمال تعجب «تمامیآنچه را که گفته بود، پس گرفت» و چند دروغ نیز به مشاور سیاسی سفارت گفت. ویادعا کرد در سخنرانی خود «به وضوح گفته بود که این مطلب شامل مسئولیتهای مدنیمیگردد» و در مورد شمول اعضای هیئت گفت: «منظور او فقط آن بود که کارمندانایرانی این هیئتها نمیتوانند از چنین مصونیتهایی بهرهمند شوند.» وی در نهایت بهنمایندهی سفارت گفت: «به هیچ وجه نباید بحث علنی بیشتری درخصوص این موضوعبه عمل آید.»
در واقع رژیم شاه که در مقابل افشاگریهای امام خمینی به استیصال رسیده بود تنها یک راه را در مقابل خود میدید: دروغ و باز هم پنهانکاری در مقابل مردم و تسلیم درمقابل خواست آمریکا.
پینوشتها:
[2] زینب احیایی،مستشاران آمریکایی به روایت اسناد، تهران، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1382، ص ۶۰.
[3] صحیفه امام ، جلد اول ، صفحه 415 تا 424.