24 خرداد 1393

30 خرداد و "پایان سازمانی التقاط" در ایران


پس از پیروزی انقلاب اسلامی ۱۳۵۷ سازمان منافقین خود را قطب و محور انقلاب می دانست و اعتقاد داشت نیروهای انقلابی حاکم، قادر به رهبری مبارزه ضد امپریالیستی نیستند و بنابراین مردم تنها باید از سازمان مجاهدین خلق پیروی کنند.

بر این اساس، با وقوع هر یک از حوادث و بحران های پی در پی در انقلاب، سازمان مجاهدین خلق به رغم اعلام وفاداری لفظی به رهبر انقلاب، با تأکید مستمر و گسترده بر صلاحیت و پیشتازی انحصاری خود و زیر سوال بردن جریان های دیگر، واکنش های متفاوتی با جریان اصیل انقلاب اقدام به ایجاد یک شبکه زیرزمینی مسلح، ظاهراً برای تأمین حفاظت خود، کرد و آموزش جنگ های چریکی را در خانه های امن خود در دستور کار قرار داد.

در این شرایط، نخستین مواضع سازمان در تقابل با مواضع نظام، حمایت آنان از شورش گری جدایی خواهانه در کردستان، ترکمن صحرا و گنبد، طرح انحلال ارتش، تشنج آفرینی در انتخابات مجلس خبرگان و عدم شرکت در رفراندوم قانون اساسی بود .

 با وجود این، به رغم اینکه آنان قانون اساسی نظام را نپذیرفته بودند اما در نخستین انتخابات ریاست جمهوری، رجوی از سوی سازمان، خود را به عنوان نامزد احراز منصب ریاست جمهوری معرفی کرد.

 اعلام کاندیداتوری رجوی با مخالفت افراد و گروه های مختلف مواجه شد و در نهایت حضرت امام با حکمی صریح نامزدی کسانی را که رفراندوم قانون اساسی را تحریم و در آن شرکت نکرده بودند ممنوع اعلام کردند.

با وجود این، به رغم ادامه کارشکنی های سازمان در مقابل نظام نوپای اسلامی به آنان اجازه حضور در انتخابات نخستین دوره مجلس شورای اسلامی داده شد، اما هیچ یک از ده ها کاندیدای نمایندگی آنان از جمله رجوی به مجلس راه نیافتند.

 بنابراین، عدم موفقیت سازمان در انتخابات ریاست جمهوری و مجلس و عدم اقبال مردمی به آنان، زمینه دیگری را برای مظلوم نمایی و اغتشاشات طولانی مدت سازماندهی شده خیابانی و فعالیت های تروریستی سازمان به وجود آورد.

با آغاز جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، سازمان مجاهدین خلق در اعلامیه های خود ضمن محکوم کردن تجاوز عراق، حضور نیروهای خود در جبهه ها را به تجویز مقامات کشور منوط کرد.

در این راستا، سازمان خواهان واگذاری مسئولیت یک خط جنگ به صورت مستقل به سازمان بود تا از این طریق به سلاح و مهمات و تدارکات دست یابند.

 از سوی دیگر سازمان در تحلیل درون سازمانی خود، جنگ ایران و عراق را جنگ ارتجاعی و ناعادلانه ای می دانست که در صورت ادامه جنگ، عراق برنده آن خواهد بود.

بر این اساس، نیروهای سازمان در برخی جبهه های جنگ نیز تنها به تک روی و حرکات نمایشی و تبلیغی دست زدند و در مواردی نیز به جمع آوری اطلاعات و شایعه پراکنی در میان جنگ زدگان یا عکاسی از نقاط مهم پرداختند که در نتیجه، پس از گذشت کمتر از یک ماه از جنگ، دادستان انقلاب اسلامی آبادان ۴۱ نفر از اعضای مجاهدین را به اتهام جاسوسی بازداشت کرد.

با وجود این، سازمان که پس از شکست در انتخابات مجلس به دلیل موضع مشترک با بنی صدر در تقابل با نیروهای مذهبی به بنی صدر نزدیک شده بود، ‌همچنان خود را آماده حضور در جبهه ها معرفی کرد و اجازه حضور یا عدم حضور خود را در جنگ در صلاحیت بنی صدر و نه دادستانی انقلاب دانست.

بعد از غائله ۱۴ اسفند ۱۳۵۹ مجاهدین خلق به مهم ترین متحد و پشتیبان بنی صدر تبدیل شد. پس از عزل بنی صدر از ریاست جمهوری، آنان به فاز مقابله مسلحانه علیه نظام جمهوری اسلامی وارد شدند. منافقین که مدتی قبل با فرمان خلع سلاح سازمان از سوی امام مخالفت کرده بودند، حرکت شبه نظامی خود را در قالب راهپیمایی میلیشیا به بهانه حمایت از بنی صدر گسترش دادند، و در ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ رسماً به قصد کودتا و سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران وارد عمل شدند و بیانیه جنگ مسلحانه را صادر کردند.

در این شرایط، تصور سازمان این بود که مبارزه مسلحانه با مردم مردم، به سقوط نظام منجر خواهد شد اما این مسئله محقق نشد و اولین اقدامات تروریستی آنان در تهران، حداقل ۳۰ کشته و ۲۰۰ مجروح بر جای گذاشت.

آنچه مهم به نظر می رسد و به نقطه عطفی در موضوع منافقین تبدیل شده است،مواجهه عمومی مردم برای از بین بردن تفکر التقاطی است که اعضای آن بدون هیچ پشتوانه فکری و تنها با رویکرد فرقه ای دست به کشتار مردم می زند.

اعلام جنگ مسلحانه در آن ایام که رجوی تصور می کرد ایرانی که در حال جنگ با عراق است توان جنگ شهری را ندارد،موج عظیمی مردمی که به اطلاعات 36 میلونی معروف شد دامن گیر نفاق در کشور شد.

منافقین همواره به براندازی جمهوری اسلامی نوپا امیدوار بودند چرا از ابتدا آمریکا و اسرائیل و انگلیس از آنها حمایت می کردند،وقتی فردی که با مردم کشورش مبارزه مسلحانه کرده با هواپیما در فرودگاه نظامی فرانسه پیاده می شود و بعنوان یک جنایتکار جنگی! اروپایی ها از آنها حمایت کردند خود جای بسی تامل دارد که چه حمایت هایی از ایشان وجود داشته است.

وارد شدن مردم در صحنه و معرفی و برخورد با اعضای منافقین موجب شد به یکباره ماهیت سازمانی منافقین در ایران از بین برود و حرکت های مخفی در خانه های تیمی در حداقل ممکن شکل گرفت و بیشتر اعضا به خارج از کشور فرار کردند.

در عین حال روشن شدن ماهیت حقیقی مدیران منافقین برای بدنه فریب خورده سازمان موجب شد تا افرادی که از حداقل تفکر و سواد برخوردار بودند توبه کنند و افراد باقیمانده یا از لحاظ فکری در فقر شدید برخوردار بودند و یا اینکه راه برگشتی برای جبران جنایات خود نداشتند.


دیده بان