04 آبان 1399
برگی از خاطرات آیتالله مسعودی خمینی
روایتی از واکنش امام خمینی به تصویب کاپیتولاسیون
چرا پس از دستگیری امام در سال 43، 15 خرداد دیگری رقم نخورد؟
آیتالله مسعودی خمینی میگوید: «در ماجرای کاپیتولاسیون ما خدمت حضرت امام بودیم. یک روز صبح زود مشاهده کردیم که جمعیت زیادی در کنار منزل امام اجتماع کرده یا در حال رفت و آمد به منزل هستند. او روحانیون بسیاری هم وارد منزل میشدند و ما از مجموع حال و هوا احساس کردیم که حضرت امام قصد سخنرانی دارند. برای ترسیم موقعیت مجلس باید عرض کنم که وقتی وارد منزل حضرت امام در یخچالقاضی میشویم، در سمت راست اتاق بزرگی قرار دارد که پنجره آن رو به حیاط باز میشود. حضرت امام در لبه پنجره مزبور نشسته بودند و جمعیت هم به شکل انبوهی ایستاده بوده و دنباله جمعیت تا بیرون منزل و نزدیک باغ اناری که در آن حوالی بود، امتداد یافته بود...»
سخنان امام خمینی علیه تصویب لایحه کاپیتولاسیون منجر به دستگیری و تبعید ایشان به ترکیه شد. تبعید امام فصل جدیدی از مبارزات مردم علیه رژیم پهلوی را رقم زد. آیتالله مسعودی خمینی در بخشی از خاطرات خود که توسط مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است درباره آن رخداد تاریخی میگوید:
در ماجرای کاپیتولاسیون ما خدمت حضرت امام بودیم. یک روز صبح زود مشاهده کردیم که جمعیت زیادی در کنار منزل امام اجتماع کرده یا در حال رفت و آمد به منزل هستند. روحانیون بسیاری هم وارد منزل میشدند و ما از مجموع حال و هوا احساس کردیم که حضرت امام قصد سخنرانی دارند.
برای ترسیم موقعیت مجلس باید عرض کنم که وقتی وارد منزل حضرت امام در یخچال قاضی میشویم، در سمت راست اتاق بزرگی قرار دارد که پنجره آن رو به حیاط باز میشود. حضرت امام در لبه پنجره مزبور نشسته بودند و جمعیت هم به شکل انبوهی ایستاده بوده و دنباله جمعیت تا بیرون منزل و نزدیک باغ اناری که در آن حوالی بود، امتداد یافته بود. این را با گشتی که زدم، دانستم. در میان مردم گروهی از دانشجویان هم به چشم میخوردند و انگیزه آمدنشان زیاد معلوم نبود. به گمانم بهخاطر تقارن آن روز با یکی از اعیاد دینی ما بود.
حضرت امام در آن مقطع در منزل روبهرو که در حال حاضر، آقای فیض یا آقایان مرعشی در آن اسکان دارند، اقامت داشتند. حدود ساعت نهونیم یا ده صبح بود که حضرت امام ببا اقتدار و صلابت بسیار، به میان! اجتماع کنندگان آمدند. برخی از افراد، از تهران به قم آمده بودند. ما میدانستیم که حضرت امام قصد سخنرانی دارند، ولی نمیدانستیم که موضوع آن چیست؟
به هر حال امام در جایگاهشان مستقر شدند و جمعیت سرتاپاگوش بودند. بلندگوها صدای ایشان را به خارج از منزل میرساند. خوشبختانه در آن موقعیت تعداد زیادی از افراد به این فکر افتاده بودند که باید سخنان ایشان را ضبط و منتش کنند. تا مانند دفعات قبل، طوری نشود که مسائل فراموش شود و اثری از آن بر جای نماند.
امام بعد از استقرار در جای خود در کنار پنجره شروع به صحبت کردند، احساس میکنم طنین سخنان ایشان در گوش من است که فرمود: «نمایندگان مجلس به یک قیام و قعود، ما را فروختند.» یا در جای دیگری اشاره کردند: «اگر مرجع تقلید ایران از سوی یک آمریکایی مورد اهانت قرار گیرد، فرد خارجی نباید در ایران محاکمه شود و باید به آمریکا برود. و اگر یک سگ امریکایی، به شاه ایران آسیبی برساند، باید در امان باشد.»
در همان روز بود که با صلابت فرمودند: « آقای شاه! من به شما نصیحت میکنم.» و افزودند: «اگر دست از کارهایت برنداری، به همین طلبهها میگویم تو را با نعلین از ایران بیرون کنند.» این سخنرانی، حتی در محافل خودی بازتابهای متعددی از خود بجا گذاشت. برخی دچار ترس شدند و برخی دیگر ابراز شادمانی کردند. عدهای هم عصبانی شدند. در کل سخنرانی بسیار غراء و با قدرت ایراد شد و ما هم در انتظار واکنش دستگاه در قبال آن بودیم. آقای پسندیده هم نگران پیامد این سخنرانی بودند.
جای این سؤال باقی است که حضرت امام از کجا متوجه شدند که طرح احیای کاپیتولاسیون در مجلس مورد بررسی قرار گرفته است؟ با اینکه ظاهراً در شمار مسائل مخفی و سری مجلس بود باید عرض کنم که حضرت امام در بسیاری از مراکز افرادی را داشتند که با ایشان در تماس مداوم بودند و از جزئیات اخبار و اطلاعات ایشان را باخبر میکردند، حتی در ارتش افرادی را داشتند که برای ایشان خبر میآوردند. البته ایشان مستقیماً کسی را در این رابطه منصوب نکرده بودند و افراد روی احساس تکلیف و وظیفه این کار را برای ایشان انجام میدادند.
از سوی دیگر آقا نورالدین هندی که برادر کوچک حضرت امام بود، از سران و رجال سیاسی محسوب میشد و با تمام سیاسیون در تماس بود و از ذکاوت و هوش سرشاری برخوردار بود، به احتمال قوی و قریب به یقین، جریان کاپیتولاسیون را آقا نورالدین از طریق آقای پسندیده به اطلاع حضرت امام رساندند. حتی برخی از افراد در دادگستری به طور خودجوش برای حضرت امام کار اطلاعاتی انجام میدادند و فی المثل به ایشان خبر میدادند که در دادگستری، صحبت تبعید یا زندانی کردن شما در میان است. برای نمونه آقای هادوی که در حال حاضر بازنشسته شده است و بعد از انقلاب در زمان دولت بازرگان از سوی حضرت امام به دادستانی کل کشور منصوب شد، ایشان در زمان طاغوت رئیس دادگستری قم بود! و مسائل درون دادگستری و اخبار دست اول را برای حضرت امام میآورد. روی این حساب من بعید نمیدانم که حتی از درون دربار هم افرادی برای ایشان خبر میآوردند.
حضرت امام، اهل مطالعه مطبوعات و به خصوص استماع رادیوهای خارج از کشور هم بودند. در این جهت هم ایشان اکیپی در اختیار نداشتند که اخبار را دستهبندی کنند و در اختیار ایشان قرار دهند و باز هم افراد از باب ادای دین و محبت قلبی نسبت به امام اقدام به خبررسانی میکردند؛ برای نمونه آقای امینی در شمار کسانی بود که اخبار جدید را برای حضرت امام میآورد، آقای پسندیده در شمار کسانی بود که تمام مطبوعات را مورد مطالعه قرار میداد و حاصل مطالعاتش را به اطلاع أمام میرساند.
افرادی هم بودند که نوارهای سخنرانی حضرت امام را پیاده میکردند که بنده و آقای شرعی هم در این کار فعالیت داشتیم؛ از جمله در مدرسه رضویه دستگاه زیراکس دستی ساخته بودیم که کار با آن بسیار سخت بود و باید نوارهایی را سیاه میکردیم و دنگوفنگ بسیاری داشت. برخی از دوستان ما شب تا صبح در یکی از حجرات مدرسه رضویه بیدار میماندند و دسته این وسیله را میچرخاندند و هنگام صبح، نوشتهها را در هزار یا دوهزار نسخه تکثیر میکردند. من چند سال قبل از پیروزی نهضت مدیریت این مدرسه را به عهده داشتم، در کار تکثیر اعلامیه ها با آقای شرعی همکاری میکردم و انصافاً ایشان در این خصوص زحمت بسیاری متقبل میشد. حتی خود ایشان نوشتهها را بعد از تکثیر در ماشین قرار میداد و به بیرون شهر میبرد و توزیع میکرد، به خاطر دارم که آقای فقیه میرزایی که در آن ایام در شغل معلمی بود و هنوز داماد ما نشده بود، با ماشین مدل پایینی که در اختیار داشت، نوشتهها و اعلامیهها را به سیرجان و کرمان و بندرعباس میبرد.
اما متن سخنان امام در اعتراض به احیای کاپیتولاسیون را در پشت تلفن برای افراد مختلف در شهرها قرائت میکردیم و آنها اقدام به نوشتن و تکثیر آن میکردند. این برنامه در ایام اقامت امام در نجف اشرف نیز تکرار شد.
این سؤال مطرح است که چرا بعد از سخنرانی امام در بیستم جمادیالثانی علیه کاپیتولاسیون که به دستگیری و تبعید ایشان در سیزدهم آبان 43 به ترکیه انجامید، قضیه پانزده خرداد تکرار نشد؟ در پاسخ باید گفت: در ماجرای پانزده خرداد، نیروهای امنیتی شاه، علناً شروع به فعالیت کردند و به آرایش قوای نظامی و انتظامی با تانک و دیگر ابزارها در خیابان ها پرداختند، اما در سیزده آبان به ظاهر صف آرایی کردند و خیال میکنم که طلاب هم در شهر نبودند، فضا چنان خفقان آور بود که رعب و وحشت زیادی در میان مردم وجود داشت و هر کس را که دستگیر میکردند، برای بازجویی و شکنجه به ساواک میبردند، از سوی دیگر مردم احتمال میدادند که این بار هم مانند دفعه قبل حضرت امام را به تهران میبرند و چند روز نگهداری میکنند و رها میکنند، و ابداً خبر نداشتند که حضرت امام از بورسای ترکیه سر در آورند.
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی