18 فروردین 1393
سابقه فکر تغییر خط در ایران
غوغای مساله تغییر خط که چندی پیش توسط یک مشت افراد معلومالحال بلند شد و هنوز هم در روزنامهها و مطبوعات ایران موافق و مخالف مقالاتی دربارۀ آن مینویسند، یک فکر نوظهور و یا از ابتکارات عالیه! استاد! سعید نفیسی نیست؛ قبل از این ماجرا هم ایادی استعمار و افراد ماجراجو در فرصتهای مناسبی! این برنامه را با راههای مختلفی تعقیب کردهاند. مثلا یک قرن پیش «ملافتحعلی آخوندزاده» نمایشنامهنویس به اصطلاح آزادیطلب در قفقاز پیدا شده بود که طرفدار دوآتشه «تغییر خط فارسی» بود و طرز فکر غلط خود را به وسایل مختلفهای نشر میکرد؛ و اخیرا هم بعضی از مستشرقین غربی برای تجلیل از آخوندزاده!، و در واقع برای تحریک جاهطلبان عصر ما کتابی درباره افکار و عقاید او به زبان آلمانی نوشتهاند. که به نظر ما این امر مسلما در تحریک حس شهرت و جاهطلبی بعضی از معاصرین عصر ما در ایران بیتاثیر نبوده است.
خط بدیع
صرفنظر از ملافتحعلی آخوندزاده، حزب بهائیگری هم از روز اول تاسیس به وسیله استعمار، در فکر تغییر خط فارسی و اسلامی بوده است، در «الواح» بهاءالله، صادره و الهام شده از ماوراء بحار و آن طرف اقیانوسها برای بابیان و بهائیان امر شده که برای خود زبان و خط خاصی اختیار نموده و آن را بینالمللی کنند!: «ای اهل مجالس و شهرها! زبانی از زبانها را اختیار کنید که هر کسی بر روی زمین بدان سخن بگوید و همچنین از خطوط؛ این سبب اتحاد است اگر بدانید!»(۱) صدور این حکم، چنانکه «عبدالحسین آیتی» مبلغ معروف بهائیگری در «کشفالحیل» مینویسد، بعد از اطلاع میرزا بهاء از جریان اختراع خط و زبان بینالمللی اسپرانتو به وسیله «دکتر زمین هوف» و ایجاد سر و صدا و طرفداری عدهای از غربیان از این فکر بود و بهاء بدینوسیله میخواست در میان اتباع و اغنامالله نفوذ بیشتری پیدا نموده و بگوید: که این فکر هم از الهامیات خاصۀ امر بهاء است! البته این خط که «محض افناء و اضملال آثار پر افتخار شرق» و برای تقرب «نزد دشمنان قرآن و اسلام» توسط میرزا محمدعلی غصن اکبر پسر بهاء اختراع شده بود، خط لاتینی نبود، بلکه خط تازهای بود که به کمک مستشاران حزب بهائیگری اختراع شد و حتی در کتاب «مبین و اقدس» بهاء هم چند جملهای با آن خط نوشته شده و «احمدعلی تبریزی» کاتب کتاب «مبین» با اجازه «بهاء» امضای خود را در آخر کتاب (چاپ بمبئی سال ۱۳۰۸ هجری) با این خط نوظهور نوشته است.(۲) این خط جدید! خط بدیع! نامیده شد و کم کم میخواست خط رسمی اغنامالله گردد ولی اختلاف «میرزا محمدعلی» با برادرش «عباس افندی» موجب شد از ترویج آن صرف نظر شود، یعنی دشمنی و بغض و کینۀ عباس افندی با برادرش غصن اکبر سبب از بین رفتن و مقبول نشدن خط بدیع! اختراعی وی گشت.
خط دین دبیره، یا خط اوستا و زند!
از همۀ پیشنهادها در زمینه تغییر خط در ایران، خندهدارتر از پیشنهاد استاد! «پورداوود» نیست. ایشان در مقدمه کتاب «گاتها»(۳) تحت عنوان (دین دبیره، الفبای زند) صفحه ۱۶ مینویسد: «چندیست که در ایران به نقصان الفبای عرب برخورده درصدد چاره آن هستند. دستهای طرفدار اصلاح همین الفبای کنونی است، دسته دیگر میخواهد که اصلا آن را به کنار گذاشته الفبای لاتین اختیار کند... اتخاذ آن از برای مملکتی که تمام شئونات ملی! خود را باخته است صلاح نمیباشد... فردا پس از برگزیدن الفبای لاتین دسته دسته لغات السنۀ اروپائی وارد زبان ما خواهد شد. و به این ترتیب زبان آلوده ما آلودهتر خواهد شد... باید ترقی دادن ملیت! ما نیز منظورشان باشد، باید طوری کنند که از درخت کهنسال ما دگر باره شاخ و بری سر زند نه آنکه تیشه به ریشه آن رسد...» استاد پورداوود بعد از این انتقاد از اتخاذ خط لاتین! و تذکر لزوم!! حفظ ملیت! پیشنهاد خندهدار خود را این طور مطرح میکنند: «نجات ایران احیای سنت ملی آنست. چه خوب است که ترقیخواهان ما در تغییر الفبا نیز به دین دبیره که به فتوای مستشرقین دانشمند اروپایی یکی از الفباهای خوب بشمار است نظری افکنند. این الفبای ساده و آسان را به کلی فراموش نکنند.» گذشته از آنکه دین دبیره برگزیده آباء و اجداد ماست، به وسیله آن نیز خدمات شایان به زبان و ملیت! خود خواهیم نمود و نفوذ لغات عرب و ترکی و اروپایی در فارس کمتر خواهد شد و لابد میدانید که حروف الفبای اوستا چقدر زیاد و نوشتن آن تا چه حد مشکل است. مسعودی مینویسد که الفبای اوستا و دین دبیره دارای ۶۰ حرف است، و از اینجا میشود فهمید که توطئههای تغییر خط در ایران، برای آسانی کار و ترقی و تمدن نیست بلکه سیاستهای خاصی میخواهند که ملتها را از حقایق اسلامی دور کنند و روی همین اصل یکی خود خط بدیع درست میکند، دیگری خواستار احیای سنن ملی!! و آثار آبا و اجداد زردشتی است و آن یکی هم طرفدار خط لاتینی ارباب!! ولی استعمار چون دید نقشه خود را بدینوسیله نمیتواند عملی و اجرا کند، در عصر ما به فکر افتاد که نقشه خود را به وسیله افراد فرهنگی نما و به اصطلاح فاضل! و نویسنده اجرا کند.
تقیزاده و تغییر خط؟!
مثلا آقای سید حسن تقیزاده تبریزی، که به اصطلاح از فضلای معروف کشور گل و بلبل است، از «برلین» برای ما تعیین تکلیف مینمود و نجات ملت را در تغییر خط میدانست. تقیزاده در مجله «کاوه» منتشره در «برلین» نوشته بود: «... به عقیده نویسنده سطور امروز چیزی که به حد اعلا برای ایران لازم است و همۀ وطندوستان ایرانی با تمام قوی (تحتاللفظ) باید در آن راه بکوشند و آن را بر هر چیز مقدم دارند سه چیز است که هر چه درباره شدت لزوم آنها مبالغه شود کمتر از حقیقت گفته شده: نخست قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان بدون هیچ استثنا و گذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و باید آن را وطنپرستی کاذب خواند... این است عقیدۀ نگارندۀ این سطور در خط خدمت به ایران (!!) و همچنین رای آنان که به واسطۀ تجارب علمی و سیاسی(!) زیاد با نویسنده همعقیدهاند: ایران باید ظاهرا و باطنا، جسما و روحا فرنگیمآب شود و بس... مسئولیت اداره و همچنین مندرجات روزنامه جدید «کاوه» من بعد از جزء و کل منحصرا با نویسنده این سطور خواهد بود. سید حسن تقیزاده»(۴)
این بود متن لوح نازله از طرف آقای تقیزاده، که عین مجله آن اکنون در دسترس ماست ولی گو اینکه «تجارب علمی و سیاسی» آقای تقیزاده اکنون که نزدیک به یک قرن عمر کردهاند، و البته همیشه هم سفیر و سناتور و نماینده مجلس شورای ملی! بودهاند، زیادتر از زیاد شده، زیرا همین ایشان بودند که چند ماه پیش (اوائل تیرماه ۳۸) در مجلس سنا گفتند که آموختن و تدریس انگلیسی در دبستانها «گناه» است و بعد در ضمن مقالهای در «اطلاعات» شماره (۹۹۵۰) نوشتند که «من گفتم فرنگیمآب شویم نه فرنگی، در هیچ جای دنیا اینگونه خضوع به خارجیان و حقارت شیوع نیافته است.» گو اینکه «تجارب علمی و سیاسی» برای ایشان، وقتی که در برلین بودند روابط مستقیم علل و پدیدهها را ثابت نکرده بود و ایشان در نظر نداشتند که واکنش خارجی «قبول و ترویج تمدن اروپا بلاشرط و قید و تسلیم مطلق شدن به اروپا و اخذ آداب و عادات و رسوم و تربیت» جز اضمحلال ملیت اسلامی، در ملیت مسیحی چیز دیگری نخواهد بود. ولی تعجب اینجاست که ایشان عقیده اولی خود را در کتاب: «مقدمۀ تعلیم عمومی یا یکی از سر فصلهای تمدن» که در موضوع لزوم تغییر خط فارسی نوشتهاند، با عبارات دیگری این طور مینویسند:(۵) «برای آنکه در این زمینه هیچ نوع سوءتفاهم یا سوء تفسیر را مجالی نباشد باید صریحا بگوییم که اساسا عقیدۀ نگارنده در لزوم اخذ تمدن همانست که چند سال قبل به عبارت بسیار عوام فهم و صریح و حتی زننده در مجله کاوه بیان کردهام و باز از تکرار آن احتراز ندارم که ایرانی باید از هر حیث چه صورتا و چه سیرتا و چه مادتا و چه معنی تمدن مغربی امروز را اخذ و اقتباس کند و وسوسه و دغدغه و قید و شرطی در این کار نداشته باشد...» و بعد در صفحه ۵۰ (برای اصلاح خط ایران) حروف لاتینی را پیشنهاد میکنند و در صفحه ۷۴ هم این طور تصریح میکنند: «به واسطه نشر خط لاتینی و تعمیم تعلم آن در میان طبقات پایین ملت از مرد و زن و روستایی و شهری و صغیر و کبیر روزنه جدیدی برای تابش نور معرفت (!!) باز میشود و تمدن ما با اروپا مربوط شده و مجرای نهر تمدن مغربی به مملکت ما گشوده میگردد و به همین طریق یاد گرفتن السنۀ اروپایی هم که کمال احتیاج به آن هست تا حدی سهلتر میشود...»
ولی اکنون که «مجرای نهر تمدن مغربی به مملکت ما» گشوده شد و ایشان دیدند که در نتیجه این کار در هیچ جای دنیا خضوع به خارجیان و حقارت در مقابل غربیان تا این حد شیوع نیافته است، یاد گرفتن السنه اروپایی را که «کمال احتیاج» به آن بود «گناه» شمردند؛ ولی ما از جمله آخری ایشان نتیجه دیگری میتوانیم بگیریم و بفهمیم که: تغییر خط اسلامی و فارسی به لاتینی برای «سهلتر» شدن «یاد گرفتن السنۀ اروپایی» و در نتیجه برای از بین بردن خط و زبان اسلامی ما است... بعد از ایشان هم نوبت به استاد! سعید نفیسی رسید و ما امیدواریم که در شماره آینده جواب ایشان و دارو دسته باند انجمن تغییر خط را مفصلا بنویسیم.
نقشه استعمارگران و یهودیها در ترکیه اجرا شد
نقشههایی که در ترکیه به وسیله دیکتاتور آنجا، مصطفی کمال اجرا شد، یکی دو تا نیست؛ و ما به قسمتی از آنها در شماره ۷ و ۱۰ این مجله اشاره کردیم، ولی از اساسیترین نقشهها و توطئههای خائنانه در ترکیه که متاسفانه عملی هم شد، مساله تغییر خط اسلامی به لاتینی بود. کمال آتاتورک! «در نوامبر سال ۱۹۲۸ در مجلس کبیر ملی با ایراد خطابهای مردم را به آموختن حروف جدید ترغیب نموده. سپس قانون حروف لاتینی وضع و ابداع و منتشر گردید، بساط حروف عربی برچیده شد، همه چیز با حروف لاتینی به چاپ رسید و جراید با حروف لاتینی منتشر گردید، مکاتبات مردم با خط جدید صورتپذیر شد.
مستخدمین که نتوانستند با خط لاتینی کتابت کنند از خدمات معاف(!) شدند. خط جدید مد شد: و حتی اجانب و خارجیهای غیراروپایی هم حروف لاتینی را آموخته، لغت ترکی را با آن مشق همی! کردند تا بتوانند مکاتبات و عرایض و محاسبات خارجی خود را با خط رسمی بنویسند!... کلمات عربی و فارسی از لغت ترک اخراج و لغت ترکی به عهد اولیت و اصلیت خود عود کرد. قرآن مجید به ترکی ترجمه شد تا همه کس فهم باشد(!!) اذان و خطبههای ایام جمعه به ترکی قرائت گردید... تقویم گریگوری جانشین عربی گردید، ساعات فرنگی به جای ساعات عربی شروع به کار نمود...»(۶)
این نقشه که به صورت ظاهر از طرف کمال آتاتورک کودتاچی ترکیه عملی شد در واقع توطئه یهودیها و عناصر صهیونیسم بینالمللی بود، دوست ما «استاد احمد رمضان صالح» ترکیهای در مجله ماهانه «البعث الاسلامی» که به عربی در هند، لکهنو، از طرف دارالندوةاللعلماء منتشر میشود، در ضمن مقالهای تحت عنوان: «الحرکة الاسلامیة فی ترکیا» مینویسد(۷): «پس از سالها توطئهچینی غرب مسیحی صلیبی برای از بین بردن خلافت اسلامی، سرانجام بعد از جریان جنگ اول جهانی، پیروز شده و تمامی سرزمینهای تابع خلافت اسلامی را اشغال نمود و حتی خود ترکیه را هم تقسیم و تجزیه کرد و قسمت بزرگی از آنها را تصاحب کرد، اما از همان روز اول ملت مسلمان ترک برای دفاع از خاک و استقلال خود، به نام اسلام، به پا خواست، ولی مثل اینکه خدا خواست که رهبری این عمل را مصطفی کمال که در بادی امر میل و علاقه شدیدی به اسلام ابراز میکرد و نمازش یک وقت ترک نمیشد و همیشه هم از خدا طلب نصر و یاری میکرد، به عهده بگیرد. استعمارگران فهمیدند که برای نابودی روح ملت ترک مسلمان، با آهن و آتش نمیتوان غلبه نمود و لذا مصطفی کمال و دار و دسته او را به عنوان به رسمیت شناختن برای نابودی خلافت اسلام و سوق مردم به سوی بیدینی، سر کار آوردند و بنای این توافق در قرارداد «لوزان» سال ۱۹۲۳م گذاشته شد.
از مرحوم «کاظم قره پاشا» رییس تیپ چهارم در شرق اناطول، و رییس مجلس ملی ترکیه در یکی از دورهای آن نقل میکنند که «حییم نعوم» یهودی معروف وابسته به ماسونی(۸) که امروز رییس خاخامها در مصر به شمار میرود واسطه بین وزیر امور خارجه انگلستان و مصطفی کمال و دار و دسته او بود قرارداد بسته بودند که ترکیه را یک دولت پروتستانت درست کنند و روی همین اصل تا مصطفی کمال روی کار آمد، مردم با ایمان و متقی را اعدام و مبلغین اسلامی مجاهد را دستگیر و اذان را به زبان ترکی و نوشتن را با حروف لاتینی نمود تا میان گذشته تاریخی و درخشان مردم مسلمان و وضع حاضر آنها، جدایی افکنند، با زور سر مردم کلاه اروپایی گذاشت و درسهای دینی را از برنامههای درسی حذف کرد و تعطیل جمعه، یکشنبهها را تعطیل رسمی نمود و قوانین ترکیه را مانند قوانین و تقسیمهای اروپا ساخت.» ترکیه پیشمان است؟! «از بدبختی ملت ما است که فرهنگینماهای ما وقتی به فکر ترقی! و راه تمدن میافتند که دیگران از راهی که رفتهاند پشیمان شده و به اشتباه بزرگ خود پی بردهاند، کتابهایی که اخیرا از ترکیه برای ما رسیده و از تالیفات «استاد بدیعالزمان سیدالنورسی» میباشند همگی به خط اسلامی عربی چاپ شدهاند، اگر روزگاری در ترکیه که ما میخواهیم از آن تقلید کنیم، قرآن را ترکی میکردند که «همه کس فهم باشد»!! اکنون دوست دانشمند آقای «دکتر عطاالله شهابپور» مدیر مجله نور دانش و بانی انجمن تبلیغات اسلامی میگفت که قرآن را به خط عربی چاپ میکنند، و در ضمن (یادداشتهای سفر ترکیه) هم نوشته بودند که: «... روزه در ترکیه رواج کامل دارد و اکثریت مردم در ماه مبارک روزهدار هستند، در مغازههای شیک ترکیه تقریبا بدون استثناء در بهترین نقطۀ مغازه یک عبارت دینی مانند بسم الله...، الرزق علیالله توکلت علی الله دیده میشود، تکیه کلام مردم هم عبارت و دعاهایی که حاکی از عقیده است، میباشد.... در اسلامبول کتابفروشهای زیادی وجود دارد که یکی از خیابانهای آن تقریبا تمام مغازههای کتابفروشی است و در اغلب آنها چاپهای زیبای جدید قرآن مجید به زبان عربی و خط عربی دیدم...»(۹) اما در ایران نقشه اینست که قرآن فارسی لاتینی! کنند تا همه کس فهم باشد!!! جلالخالق؟
پاورقی:
۱- رجوع شود به کتاب: «مفتاح باب الابواب یا تاریخ باب و بها» تالیف دکتر محمدمهدی خان تبریزی (زعیمالدوله) مقیم مصر. ترجمه فارسی صفحه ۲۹۵ (قسمت قطعاتی از گفتههای بها).
۲- نمونهای از این خط و حروف و الفبای آن در کتاب: «کشف الحیل» جلد سوم صفحه ۱۸۹، چاپ سوم، تالیف عبدالحسین آیتی (آواره) کلیشه و چاپ شده است.
۳- گاتها، (سرودهای مقدس! پیغمبر ایران حضرت سپنتمان زرتشت قدیمیترین قسمتی است از نامه مینوی اوستا) تالیف و ترجمه پورداوود، چاپ هند، از نشریات «انجمن زرتشتیان ایرانی بمبئی» صفحه ۱۶ و بعد از آن....
۴- رجوع شود به: شماره (۱) سال (۵) شماره مسلسل ۳۶ مجله (کاوه) چاپ برلین: ۱۴ شهریورماه قدیم ۱۱۸۹ یزدگردی – غره جمادیالآخر ۱۳۳۸ مقاله «دوره جدید» صفحه ۱ و ۲ (عبارت ایران باید ظاهرا و باطنا... کلیشه شده و در کاوه چاپ شده است).
۵- کتاب مقدمه تعلیم عمومی یا یکی از سر فصلهای تمدن؛ به قلم آقای تقیزاده، چاپ تهران، صفحه ۱۰.
۶- از کتاب: «کمال آتاتورک» تالیف؛ «محمد محمد توفیق»، ترجمه فارسی، چاپ اراک ۲۳۱۷؛ صفحه ۱۸۵ و ۱۸۶.
۷- البعث الاسلامی، شماره مخصوص سال ۳، صفحه ۸۵، منتشر در صفر ماه ۱۳۷۸ و سپتامبر ۱۹۵۸.
۸- رجوع شود به کتاب اسرار الماسونیة (تالیف ژنرال) جواد رفعت ایلخان تقریب نورالدین رضا الواعظ وکیل دادگستری عراق و سلیمان محمدحسین، چاپ بغداد (۱۲۷۶). ژنرال جواد از افسران قدیمی ارتش ترک است و از تالیفات اوست: اسلامی صاران تهلکه (خطر برای اسلام) ترک اوغلی دو شما نک طانی (فرزند ترک! دشمنت را بشناس)، گیزلی دولت (دولت مخفی) و (چطور ماسیونها هدم اسلام و ملیت ترک میکوشند) و کتاب مهم و پر ارزش تاریخی (اسلام و بنیاسرائیل)، و روزنامهای هم به لغت انگلیس به نام در تبلیغ اسلام منتشر میکند.
۹- سالنامۀ نور دانش، سال ۱۳۳۷، صفحۀ ۲۳۱، یادداشتهای دکتر شهابپور
ماهنامه مجموعه حکمت