02 دی 1397

میزگرد نقد و بررسی کتاب «مذاکرات ایران و آمریکا»


احمد ابوالفتحی

میزگرد نقد و بررسی کتاب «مذاکرات ایران و آمریکا»

اشاره :

 کتاب «مذاکرات ایران و آمریکا» با ویراستاری رضا مختاری اصفهانی و مقدمه همین پژوهشگر توسط نشر پارسه با ترجمه محمد آقاجری در دی ماه سال 1397 منتشر شده است. این کتاب مجموعه‌ای از اسناد سیاسی سفارت آمریکا در ایران در فاصله  دی‌ماه 1331 تا دی‌ماه 1332 را در خود جا داده است. از این جهت  منبعی بسیار مهم برای بررسی دقیق وقایعی است که در این دو سال سرنوشت‌ساز بر ایران گذشته‌ است.

اهمیت انتشار این اسناد باعث شد که از مجید تفرشی محقق تاریخ معاصر که تاکنون عمده فعالیتش در زمینه شناسایی و انتشار اسناد و به ویژه شناسایی اسناد مرتبط با ایران در آرشیو ملی بریتانیا بوده است و نیز رضا مختاری اصفهانی که او نیز پژوهشگر تاریخ معاصر است و عمده تمرکز خود را بر سندپژوهی گذاشته است بخواهیم که در گفت‌وگویی در زمینه انتشار کتاب «مذاکرات ایران و آمریکا» شرکت کنند.

 

آقای تفرشی ابتدا درباره اسناد طبقه‌بندی شده و آزادسازی آنها در غرب سخن بگوییم. دسترسی عمومی به اسناد چه مکانیزمی دارد؟

تفرشی: ما در استفاده از اسناد دولتی با دو مفهوم مواجه هستیم. یکی آزادسازی و دیگری انتشار. گاهی حتی محققان ما هم این دو مفهوم را با هم خلط می‌کنند. در کشورهای غربی قوانین انتشار اسناد منظم است. در ایران هم قوانین موجود است اما همه خود را ملزم به رعایت قوانین نمی‌دانند. در بریتانیا قوانین انتشار اسناد تا 10 سال پیش این‌گونه بود که سی سال پس از تولید سند، اگر منع امنیتی و قانونی و یا حقوقی و خصوصی وجود نداشت، سند را باید آزاد می‌کردند. این قانون در بریتانیا عوض شد. علت عوض شدن هم این بود که در زمان انتخابات سال 1997 قانونی تصویب شد تحت عنوان قانون دسترسی آزادانه به اطلاعات. قانونی که اجرایی شدن آن 10 سال به طول انجامید و در سال 2007 اجرایی شد. این قانون در آمریکا پیش از بریتانیا تصویب و اجرایی شده بود. وقتی قانون دسترسی آزاد عملی می‌شود دیگر محدوده سی ساله وجود ندارد و دولت موظف است در کوتاه‌ترین زمان اسناد را آزاد کند و با اقامه دعوا و دادرسی رسمی می‌شود اجازه دسترسی سریع به اسناد را گرفت. به همین دلیل در بریتانیا برای اینکه ایجاد تشتت بین قوانین پیش نیاید بنا دارند محدوده انتشار اسناد را به بیست سال کاهش دهند. ولی اسناد بسیاری هست که تاریخ تولیدشان از بیست سال و سی سال گذشته است و هنوز آزاد نشده‌اند.

خود من در سه موضوع شکایت‌های متعددی درباره اسناد ایرانی مطرح کرده‌ام. یکی درباره اسناد مرتبط با جزایر ایرانی که می‌گویند این موضوع هنوز در جریان است و انتشار اسناد مرتبط با آن می‌تواند به نفع یکی از طرفین دعوا باشد. دیگری درباره اسناد مربوط به انرژی هسته‌ای در زمان شاه بود و دیگری اسناد مربوط به 28 مرداد. در دو موضوع اول تا حد زیادی موفق شده‌ام اسنادی را آزاد کنم اما در مورد 28 مرداد اصلا موفق نشده‌ام. یکی از دلایل مهمی که موفق نشده‌ام به این اسناد دسترسی پیدا کنم این است که برای یافتن آنها باید سرنخ وجود داشته باشد. یعنی محقق بگوید فلان پرونده را می‌خواهم ببینم. من از اساس سرنخی درباره این موضوع ندارم...

منظور از سرنخ چیزی شبیه به شماره پرونده است به عنوان نمونه؟

تفرشی: بله. یا حتی ارجاعی از یک پرونده در یک متن دیگر. دولت بریتانیا برخلاف آمریکایی‌ها درباره 28 مرداد و حکومت مصدق اظهارنظر چندانی نکرده است. به جز یکی دو بار اظهار نظر سیاست‌مداران اپوزیسیون و یکی دو بار اظهار نظر غیررسمی جک استراو وزیر خارجه سابق بریتانیا، این حکومت مسئولیتی در برابر 28 مرداد برعهده نگرفته است. آمریکایی‌ها البته گفته‌اند. هم باراک اوباما گفته است و هم خانم مادلین آلبرایت.

آنچه درباره بریتانیا گفتید درباره انتشار اسناد در آمریکا هم صدق می‌کند؟

تفرشی: در آمریکا هم چنین رویه‌هایی وجود دارد. البته اصولا هیچ حکومتی در هیچ جای دنیا برای رفاه حال محققان منافع ملی خودش را به خطر نمی‌اندازد و همه اسناد خود را آزاد نمی‌کند. مسئله اساسی این است که منافع ملی چند درصد اسناد را شامل می‌شود. در کشورهای غربی ممکن است شامل حداکثر 5 درصد از اسناد شود و در کشوری دیگر، مثلا مصر، شامل 50 درصد اسناد. نکته بعدی که باید به آن توجه داشت فرق میان اسناد دولتی و اداری با اسناد امنیتی است. تا پایان جنگ سرد و فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی اصولا حتی نزدیک شدن به اسناد امنیتی هم ممکن نبود. بعد از فروپاشی شوروی محققان فشار آوردند که چون دیگر دوران جنگ سرد وجود ندارد، اسناد آن دوره باید آزاد شود. این اتفاق اندک اندک دارد رخ می‌دهد، اما به کندی و به صورت قطره‌چکانی.

در مورد اسناد ملی شدن صنعت نفت و بیست و هشت مرداد رویه چگونه است؟

تفرشی: در سی سال اخیر به تدریج در این مورد اسناد آمریکایی منتشر شده است. حدود بیست‌وپنج سال پیش کتاب قطوری منتشر شد که دو بار هم به فارسی ترجمه شده است، یکی را دکتر مهدوی ترجمه کرده و یکی را دو محقق دیگر که برگزیده اسناد مربوط به کودتا بوده است. اما یک نکته مهم که باید به آن توجه داشت این است که وقتی ما از انتشار اسناد صحبت می‌کنیم همه خوشحال می‌شوند که یکسری سند دارد منتشر می‌شود ولی انتشار اسناد همیشه خبر خوشی نیست. انتشار سند توسط یک نهاد حکومتی یعنی اینکه من از بین اسناد انبوهی که داشته‌ام چیزهایی را که خودم دوست دارم و صلاح دانسته‌ام منتشر کرده‌ام و خواسته یا ناخواسته می‌خواهم به محققان جهت بدهم تا دیگر به سراغ اصل پرونده‌ها نیایند. سیاست انحصاری انتشار اسناد، معنایش این است که ما سند آزاد نمی‌کنیم. خودمان گلچین می‌کنیم و آنچه گلچین کرده‌ایم را بروید بخوانید. ولی اصل وظیفه بنیادین آرشیوهای دولتی انتشار اسناد نیست، آزادسازی اسناد است.

در مورد این کتاب هم آزادسازی رخ نداده است؟

تفرشی: بله. در مورد 28 مرداد خاطرات بسیاری وجود دارد و کتاب‌های فراوانی نوشته شده اما مستقیما مبتنی بر سند نبوده است. انگلیسی‌ها که به هیچ وجه منتشر نکرده‌اند. امنیتی‌ها را که آزاد نکرده‌اند و درباره اسناد دولتی هم ادعایشان این است که در دوره دوم مصدق، یعنی پس از سی تیر ما سفارتی در ایران نداشته‌ایم که بخواهیم اسنادش را منتشر کنیم. ولی کاملا اینگونه هم نیست. آن‌ها در سفارت آمریکا نمایندگی داشته‌اند و ارتباطات فراوانی را هم برقرار می‌کرده‌اند اما میلی به آزادسازی کامل آن اسناد ندارند.

مختاری  اصفهانی: انگلیسی‌ها حتی در سطح جامعه گزارشگرهایی داشته‌اند.

تفرشی: بله. از طریق دفتری به نام اورینتال سکرتری یا اورینتال کانسل (دبیر شرقی یا کنسول شرقی) که در سفارت انگلستان بوده است انگلیسی‌ها به کاری دست می‌زده‌اند که امروز آن را دیپلماسی عمومی می‌نامیم. یعنی با مردم در تماس بوده‌اند. در دوران اول مصدق دبیر شرقی سفارت فردی بوده است به نام سم فال که بعدها لقب سِر گرفت و او خاطراتش را هم با عنوان My lucky life نوشته است. بعد از فال به توصیه خانم پروفسور آن لمبتون که نفوذ فراوانی در مورد مسائل ایران داشته است فردی به نام دکتر رابین زینر به ایران فرستاده می‌شود. زینر یکی از برجسته‌ترین محققان تاریخ هند و ایران باستان بوده است. زینر در ایران تفریح و عشرت‌طلبی پیشه می‌کند و بیش از آنکه اطلاعات جمع‌آوری کند در حالت نامتعادل و مستی اطلاعات زیادی می‌داد و پس از مدتی با خفت و خواری او را برمی‌گردانند. قاعدتا از کسانی مانند زینر باید گزارش‌هایی وجود داشته باشد و منتشر شود اما می‌گویند سندی نیست.

با این اوصاف که دولت‌ها مایل به انتشار اسناد نیستند چه شد که آمریکا این اسناد را منتشر کرد؟

تفرشی: در دهه‌های شصت تا هشتاد میلادی محققانی برای انتشار این اسناد فشار آوردند. یکی از این محققان ریچارد کاتم بود که در زمان مصدق مامور امنیتی سیا در ایران بود ولی بعد طرفدار مصدق شد و کتاب ناسیونالیسم در ایران را نوشت که در واقع دفاعیه‌ای تمام‌قد از مصدق و نهضت ملی نفت است. کاتم و دیگر محققان فشار زیادی وارد کردند و بر اثر همان فشارها بود که حدود سی سال پیش مجموعه منتخبی از اسناد را منتشر کردند تا مجبور به آزادسازی اسناد نشوند. انتشار آن مجموعه به جای آنکه جامعه علمی را راضی بکند بیشتر به التهاب و ناراحتی و مطالبه بیشتر انجامید. گفتند خیلی از این اسناد سر و ته ندارد و بسیار ناقص است و فشارها ادامه پیدا کرد تا اینکه نزدیک به دو سال قبل این مجموعه جدید منتشر شد. انتشار این مجموعه جدید هم در اثر دو فشار بود. یکی انتشار گزارش معروف ویلبر که گزارشی در مورد رویکرد سازمان سیا در 28 مرداد است. ویلبر در خاورمیانه جاسوسی و فعالیت علمی می‌کرد و بعدتر در زمینه مطالعات ایران استاد دانشگاه پرینستون شد.

مختاری: مخصوصاً مطالعاتش درباره باغ‌های ایرانی جالب توجه است.

تفرشی: بله. درباره باغ‌های ایرانی، درباره افغانستان و موضوعات دیگری از این دست مطالعات خوبی داشته است. خاطرات دوران جاسوسی‌اش را هم منتشر کرده است که من معرفی‌اش کرده‌ام، ولی هنوز در ایران منتشر نشده است. کتاب مهمی هم هست. گزارش ویلبر از کودتا پر از نقطه‌چین بود و چیزهای فراوانی از آن حذف شده بود که دیگران آن را با قرینه و قریحه پر کردند و این گزارش دو سه بار به فارسی منتشر شده است. غیر از این گزارش یک خبر هم از سوی سیا منتشر شد که باعث شد فشارهایی به آمریکا وارد شود. خبر سیا این بود که بخش زیادی از اسناد مرتبط با کودتای 28 مرداد به اشتباه از بین رفته است. البته بعدتر معلوم شد این ادعا خیلی واقعیت نداشته است و برای گریز از مسئولیت آزادسازی اسناد این سخن گفته شده است. بعد از این دو فشار بود که این کتاب منتشر شد.

آقای مختاری شما علاوه بر اینکه صاحب‌نظر در این حوزه هستید ویراستاری این کتاب را هم انجام داده‌اید. به همین دلیل به گمانم می‌توانیم از شما بپرسیم اسنادی که در کتاب «مذاکرات ایران و آمریکا» منتشر شده است آیا می‌توانند بر بخش تاریک مانده‌ای از وقایع تاریخی رخ داده در برهه زمانی سال‌های 31 و 32 نوری بتابانند؟

مختاری: تمرکز من بیشتر بر مطالعه اسناد داخلی است و به خاطر کارهایی که راجع به 28 مرداد و به‌ویژه مسائل حاشیه کودتا انجام داده‌ام، تا حدودی می‌توانم در این مورد اظهار نظر کنم. خود کودتای 28 مرداد و وقایع مربوط به آن در اسناد داخلی همواره مبهم بوده است و از سوی دیگر، مذاکرات مصدق با آمریکایی‌ها هم در آرشیوهای داخلی وجود ندارد. مصدق در مقطعی از دوران نخست‌وزیری‌اش، دفتر کارش را به خانه‌اش را منتقل می‌کند و بالتّبع اسناد و مکاتبات دولتی هم در خانه مصدق بایگانی و نگهداری می‌شده‌اند. طبق لیستی که در گزارش بایگان نخست‌وزیری از گم‌شدن و آتش گرفتن اسناد در خانه مصدق ارائه شده است، در آن لیست از جمله مذاکرات دکتر مصدق با سفارت آمریکا در مورد مسائل نفت را هم می‌توان یافت. جالب اینجاست که بعدتر شهربانی کیفی را به دست می‌آورد که بخشی از اسناد مربوط به خانه مصدق در آن کیف وجود داشته است، ولی سندهای مربوط به مذاکرات ایران و آمریکا از جمله اسنادی است که سرنوشت‌شان همچنان مبهم است.

تفرشی: خود آن کیف هم دیگر وجود ندارد.

مختاری: بله. نمی‌دانیم که سندهای آن کیف در کدام آرشیو نگهداری می‌شوند.

تفرشی: اگر دست اوباش غارتگر مانده بود احتمال پیدا کردنش بیشتر بود!

مختاری: بله! ممکن بود اسناد را بفروشند. در شرایطی که در اسناد داخلی نمی‌شود ردّی از سندهای مربوط به مذاکرات مصدق با آمریکایی‌ها پیدا کرد. از همین رو انتشار این اسناد می‌تواند لااقل بخشی از ابهامات را از بین ببرد. درست است که در مورد برخی از اسناد گزینشی عمل شده است، ولی همین که لااقل بخشی از ابهامات برطرف می‌شود، باید آن را به فال نیک گرفت. به خاطر همین وقتی ناشر بابت ترجمه آن مشورت کرد، از ترجمه کتاب استقبال کردم و ویراستاری من هم در این حد بود که ترجمه کتاب دچار اغلاط تاریخی نشود و بعضی اصطلاحات را هم بر مبنای الگوی انتشار اسناد فارسی تصحیح کردم. در نهایت هم مقدمه‌ای بر کتاب نوشتم تا اهمیت اسناد را نشان بدهم. در واقع فکر می‌کنم در شرایطی که ما هنوز به اسناد طرف ایرانی و طرف انگلیسی ماجرا دسترسی چندانی نداریم، این اسناد اهمیت بسیار زیادی دارند.

تصویری که از مصدق بر مبنای این اسناد می‌شود به دست آورد چگونه تصویری است؟

مختاری: به گمانم هم کسانی که می‌گویند مصدق به آمریکایی‌ها اعتماد کرد و هم آن‌ها که می‌گویند مصدق لجاجت کرد و به توافق نرسید، تنها بخشی از ماجرا را دیده‌اند و حرف دقیقی نمی‌زنند. اسناد نشان می‌دهد مصدق تلاش زیادی برای حفظ منافع ایران در مذاکرات انجام داد. درست است که در بین اطرافیان مصدق کسانی بوده‌اند که به مصدق فشار می‌آورده‌اند تا به آمریکایی‌ها اعتماد نکند.

تفرشی: مثل حسیبی.

مختاری: بله. در روایت کسانی مثل ابوالحسن ابتهاج هست که امثال کاظم حسیبی به مصدق می‌گفته‌اند من خواب دیده‌ام که ما در این موضوع برنده می‌شویم و شما لازم نیست که نگرانی به دل خود راه بدهید. ولی اگر بخواهیم منصفانه نگاه کنیم، می‌بینیم مصدق و آمریکا تنها طرف‌های این بازی نبودند. یک طرف هم بریتانیا بود که بر مبنای این اسناد می‌توانیم بگوییم بخش مهمی از دغدغه بریتانیا این بوده است که مصدق بعداً می‌تواند از توافق تفسیرهایی بکند که انگلستان را به دردسر بیندازد. دغدغه دیگر هم این بود که نباید ماجرای ایران به الگویی برای ملل شرق تبدیل شود. بر این مبنا در روند مذاکرات کارشکنی می‌کردند.

آقای تفرشی شما در میان سندهایی که در این کتاب مطالعه کرده‌اید آیا موردی را مشاهده کرده‌اید که موضوع بغرنج و غیرشفافی در زمینه کودتای بیست و هشت مرداد و قبل و پس از آن را شفاف کند؟

تفرشی: هر سطر انتشار سند اطلاعات ما را می‌افزاید، یا اطلاعات ما را تصحیح و تکمیل کند. آنچه من درباره تفاوت آزادسازی و انتشار اسناد گفتم به این معنا نیست که ما باید چنین کتاب‌هایی را بی‌ارزش تلقی کنیم. ولی باید این اسناد را در جای خود ببینیم، نه کمتر از حد به آنها اهمیت بدهیم و نه بیشتر. ما درباره بیست‌وهشت مرداد سند رسمی دولتی منتشر شده نداشته‌ایم و به خاطر همین انتشار این اسناد باعث خوشحالی است.

البته درباره دیدار هندرسون سفیر آمریکا با مصدق ما از منابع مختلف آگاهی نسبی‌ای داشته‌ایم.

تفرشی: بله. شبحی از آن دیدار را ما می‌دانسته‌ایم ولی جزئیات دیدار آشکار نشده بود. البته خود هندرسون هم مجموعه اسنادی دارد و کتاب خاطراتش هم منتشر شده که به فارسی ترجمه نشده است. آن کتاب هم می‌تواند منبع پراهمیتی در این موضوع باشد.

درباره اهمیت این مجموعه می‌فرمودید. جزئیاتی که در این اسناد منتشر شده آیا بر نقطه تاریکی نور می‌افکنند؟

تفرشی: باید توجه کنیم که وقتی ما صحبت از اسناد تاریخی می‌کنیم، به ویژه هنگامی که اسناد متعلق به کشورهایی مانند بریتانیا و آمریکا هستند، باید توجه داشته باشیم که جنس اسناد یکی نیست. ما یکسری اسناد داریم که شرح مذاکرات است و شرح اتفاق‌هایی که رسمی و قطعی اتفاق افتاده است. این اسناد کاملا قابل اتکا هستند. بعضی از اسناد هم هستند که تحلیل و ارزیابی سفیر، کارشناسان یا مامورین آشکار و پنهان در کشور هدف یا کشور مبداء را شامل می‌شوند. بخش دیگری از اسناد مرتبط با شایعاتی است که شنیده می‌شود. یا نه فقط شایعات. اطلاعاتی که از اطراف به گوش می‌رسد. من سال‌ها پیش کتابی را گردآوری کردم به نام گزارش‌های محرمانه شهربانی در سال‌های 1320 تا 1327 شمسی. این کتاب حاوی اطلاعاتی بود که توسط ماموران مخفی از کوچه و خیابان جمع شده بود. پر است از اطلاعات درباره رجال مختلف. اما این‌ها به این معنا نیست که همه آن‌ها اتفاق افتاده و واقعی هستند. اسناد ساواک هم همین‌طور است.

بسیاری از آن‌ها فقط نقل گفته‌هاست. در این اسناد هم این مسئله وجود دارد. نه فقط شایعات، فراتر از آن، کارهایی که من دوست دارم انجام دهم. من دوست دارم شما را بخرم تا هر روز به من اطلاعات بدهید. ولی این دوست داشتن من که در سند ثبت شده است به این معنا نیست که شما هم پذیرفته‌اید این کار را انجام دهید. بنابراین ما نباید تصور کنیم هر سطری که از این اسناد می‌خوانیم همه اطلاعات متقن به ما ارائه می‌دهند.

با این وصف که این مجموعه اهمیت فراوانی دارد، اگر به دنبال این هستیم که چنین مجموعه‌ای باورهای ما را زیر و رو کند می‌توانم بگویم در موارد بسیار معدودی این اتفاق می‌افتد. ولی در زمینه تصحیح و تکمیل اطلاعات و پازل داده‌های موجود به ما بسیار کمک می‌کند. به عنوان نمونه ما درباره جزئیات مذاکرات اطلاعات بسیار اندکی داشته‌ایم و این اسناد اطلاعات خوبی درباره این جزئیات به ما ارائه می‌دهند.

اگر نمونه ارائه بدهید بحث ملموس‌تر می‌شود.

تفرشی: ببینید به عنوان نمونه ما شاهد هستیم که در دوران ملی شدن صنعت نفت، دولت آمریکا مدتی طولانی نقش میانجی را ایفا می‌کند. ولی این نقش یک خط ممتد نبوده است. تا زمانی که دموکرات‌ها سر کار بوده‌اند این نقش میانجی‌گری که آمریکا ادعای آن را داشت، با وجود روابط گسست‌ناپذیری که ادعا داشتند با بریتانیا دارند، تا حدی قابل پذیرش بود. هری ترومن و برخی اطرافیانش دوست داشتند که صلحی رخ بدهد اما در شش ماه آخر دولت مصدق که سه اتفاق مهم سیاسی بین‌المللی رخ داد موازنه به هم خورد. این سه اتفاق عبارت بود از مرگ ژوزف استالین و شروع نبرد قدرت در شوروی که بر روند حرکت و تصمیم گیری حزب توده تاثیر گذاشت. اتفاق دوم این بود که در بریتانیا حزب کارگر شکست خورد و حزب محافظه‌کار با رهبری وینستون چرچیل مجددا روی کار آمد. چرچیلی که پیر و مریض بود و دو سوم روز را در خواب به سر می‌برد و در عمل اطرافیانش کشور را اداره می‌کردند. ما همه اتفاق‌های آن دوران را به گردن چرچیل می‌اندازیم ولی واقعیت این است که چرچیل در آن زمان بیش از هشتاد سال سن داشت و مریض بود و منشی و اطرافیان و دستیارانش مسائل را پیش می‌بردند. نه اینکه او خودش نمی‌خواست اینگونه رفتار کند ولی اطرافیان شدت ماجرا را افزایش دادند. شاید اگر چرچیل جوان‌تر بود خواستار مواجهه‌ای چنین با ایران نمی‌شد. سومین اتفاق روی کار آمدن جمهوری خواهان بود. تغییری که روی کار آمدن جمهوری‌خواهان به رهبری ژنرال دوایت آیزنهاور در سیاست آمریکا ایجاد کردند در این اسناد خیلی دقیق نشان داده شده است.

به گمان من دولت مصدق به درستی این تغییر و تحولات در معادلات جهانی را متوجه نشد. شکاف‌های داخلی هم به شدت به دولت لطمه زد و زمینه را برای تلاش سازمان‌های امنیتی غرب برای ایجاد این باور که دولت مصدق اصلاح‌ناپذیر و مذاکره‌ناپذیر است و جز براندازی آن چاره‌ای نیست فراهم کرد. اینکه این باور به وجود آمد که مصدق اهل مماشات و سازش نیست اگر چه نسبتی با واقعیت داشت اما بخش بزرگی از آن در سیاه‌نمایی سازمان‌های اطلاعاتی و امنیتی ریشه داشت. آن‌ها این باور را جا انداختند که مصدق لجباز است و مذاکره نمی‌کند و از طرف دیگر دولت ناتوانی دارد که به سرعت جای خود را به دولت کمونیستی خواهد داد. سعی کردند به علما و بازاریان و خود شاه و طرف‌های غربی بقبولانند که انتخاب میان شاه و مصدق نیست. بلکه بین شاه و کمونیسم است. این موارد به خوبی در اسناد این کتاب نشان داده شده است.

مختاری: به گمان من، یکی از اشتباهات مصدق این بود که تصور می‌کرد اگر بگوید جانشین من توده‌ای‌ها هستند، در جبهه غرب ترس ایجاد می‌کند و می‌تواند امتیاز بگیرد. به عنوان نمونه می‌بینیم که می‌گوید من می‌خواهم نفتم را بفروشم به بلوک شرق. در عمل اما به ساختن تصویری که بریتانیایی‌ها سعی داشتند از او ارائه دهند، کمک می‌کرده است. این را هم در اسناد می‌بینیم که فقط این نیست که آن‌ها فکر کنند مصدق دولت را به توده‌ای‌ها تحویل خواهد داد. خود مصدق هم در ساختن این تصویر نقش داشته است. مصدق به ویژه از زمانی که جمهوری‌خواهان روی کار می آیند، تصویر خود را از یک فرد معتدل به یک فرد رادیکال تغییر می‌دهد.

تفرشی: در واقع پل‌های ارتباط را پشت سر خودش خراب می‌کند.

مختاری: تا آنجا که ما می‌بینیم، هرچه زمان می‌گذرد، حالت ناامیدی در هندرسون، سفیر آمریکا بیشتر می‌شود. هرچند که ما از همان ابتدا می‌بینیم او هم گاهی یک نگاه منفی به مصدق دارد و او را انعطاف‌ناپذیر می‌داند، اما این نگاه به مرور زمان پررنگ‌تر می‌شود. در این کتاب می‌بینیم هندرسون در مواجهه با مصدق حالتی نوسانی دارد. گاهی نگاهش مثبت است و این نگاه در اوایل ورودش به ایران است و اندک اندک نگاهش به سمت منفی شدن حرکت می‌کند.

تفرشی: دعوای بین وزارت خارجه و سیا هم در این نوسان موثر است.

مختاری: بله. در گزارش‌های هندرسون می‌بینیم که گاهی می‌گوید احتمال اینکه بتوانیم به توافقی با مصدق برسیم، هست و جاهای دیگر ابراز ناامیدی می‌کند که بشود با او توافق کرد. در مواجهه میان وزارت خارجه و سیا می‌بینیم که موضع هندرسون ملایم‌تر است، ولی حتی او هم در نهایت به سمت موضع تند حرکت می‌کند.

اختلاف نظر میان وزارت امور خارجه و سیا در آمریکا در اکثر مواقع وجود داشته است.

تفرشی: بله. این دعوا همیشگی است. حتی در ماجرای برجام هم در دوران ترامپ می‌شد این اختلاف نظر میان سیا و شورای عالی امنیت ملی از یک‌سو و وزارت امور خارجه را از سوی دیگر دید. در ماجرای انقلاب ایران در سال 57 هم این اختلاف نظر خودنمایی می‌کند.

این اختلاف رویه‌ها در کتاب تا چه میزان در کتاب منعکس شده است؟

مختاری: در این کتاب، سندهایی که مربوط به شورای امنیت آمریکا هستند و بیشتر هم مربوط به دوره‌ای است که جمهوری‌خواهان روی کار می‌آیند، این اختلاف نظرها را منعکس می‌کنند.

تفرشی: به طور ویژه اختلاف رویه بریتانیا با طرف آمریکایی به خوبی در کتاب منعکس شده است. اسناد مکاتبات با سفارت انگلیس در آمریکا به خوبی نمود می‌دهد اختلافات را.

مختاری: حُسن اسناد به این است که به خوبی نشان می‌دهند یک سمت ماجرا بریتانیا است و نمی‌توان آن را نادیده گرفت. کسانی که می‌خواهند مصدق را در این ماجرا محکوم کنند، چه آن‌ها که می‌خواهند بگویند او خوشبین بوده است و چه آن‌ها که می‌خواهند بگویند لجاجت می‌کرده است، یک طرف ماجرا را که بریتانیاست، فراموش می‌کنند. شما در یکی از اسناد می‌بینید که بریتانیایی‌ها می‌گویند مصدق می‌تواند در صورت توافق از نقطه و ویرگول هم یک تفسیر حقوقی بتراشد و ما را دچار مشکل کند.

از مصدق به عنوان یک حقوق‌دان هراس داشته‌اند؟

مختاری: یکی از جنبه‌های مثبت مصدق این است که در مذاکرات فقط به فکر خودش و دولت خودش نبوده است، مسئله‌اش این بوده است که اقدام او باعث نشود دولت‌های آینده دچار مشکل شوند. به گمان من، نگاه مصدق به عنوان یک حقوق‌دان نگاهی واقع‌بینانه بوده است. ما وقتی موضع‌گیری‌های مصدق را از دوران قاجار هم می‌بینیم، این نگاه حقوقی را می‌توانیم مشاهده کنیم.

تفرشی: وقتی این اسناد را می‌خوانیم چند درس می‌توانیم بگیریم که ممکن است کاربرد امروزی هم داشته باشد. اصرار نیروهای تندرو علیه ایران این است که نشان بدهند مصدق اهل مذاکره نیست. به عنوان نمونه هندرسون در چهارم اسفند 31 گزارشی نوشته است و گفته است: «مصدق گفت بریتانیا به شیوه‌های مختلف در حال دسیسهچینی است تا دولتش را سرنگون کند در حالی که همزمان وانمود می‌کنند در پی حل و فصل مشکلات هستند و بریتانیا واقعا میل ندارد در موضوع نفت با او به توافق برسند.» عین همین گزارش‌ها را بریتانیایی‌ها در مورد مصدق دارند. می‌گویند مصدق در حال دفع‌الوقت است و نمی‌خواهد توافق کند. برای یک سیاستمدار پیام بدی است که بگوید نمی‌خواهم مذاکره کنم. این پیامی بود که انگلیسی‌ها و تندروهای آمریکایی بیشتر به ناحق و گاهی به حق از طرف مصدق مخابره می‌کردند و این‌گونه جلوه می‌دادند که او اهل مذاکره نیست. سیاستمداری موفق است که تا جایی که می‌تواند شرایط خود را تحمیل کند ولی تا جایی که ممکن است باب مذاکره را نبندد.

نکته بعدی این است که طرف مقابل اگر احساس کند مذاکره به بن‌بست خورده است دست به اقدامات قهرآمیز می‌زند. بدتر از این دو آن است که سیاستمدار مجبور شود به منویات عوام عمل کند. ما در سیاست بحثی داریم به نام عوام‌فریبی ولی از تبعات عوام‌فریبی عوام‌زدگی و در واقع فریب خوردن از عوام هم هست. من با یک واسطه از مرحوم دکتر عیسی صدیق نقل می‌کنم. او می‌گفت چندین بار ما در کمیسیون نفت درباره مذاکره به نتایجی می‌رسیدیم که خود دکتر مصدق هم می‌پذیرفت و بنا می‌شد که شیوه مذاکره با انگلیس و آمریکا بر آن مبنا باشد ولی فردا یا پس فردای آن توافق دکتر مصدق می‌گفت نمی‌شود این‌طور عمل کرد. من نمی‌توانم با این رویه جواب خون شهدای سی تیر و حاج حسن شمشیری و دکتر فاطمی را بدهم و دوباره دور باطل تکرار می‌شد. البته ما با شمشیری و فاطمی به عنوان اشخاص قهرمان و انقلابی مشکلی نداریم و مصدق هم از این دو نام به عنوان نماد یک نوع نگاه یاد می‌کرده است.

دکتر فاطمی در آن دوره وزیر امور خارجه بوده. او در جریان مذاکرات چه نقشی داشته؟

تفرشی: یکی از مواردی که ما در مورد تاریخ‌نگاری دوران مصدق دچار ضعف هستیم تابوهایی است که در مورد این زمان وجود دارد. باید صریح و منصف و بی‌رحم درباره بعضی موضوعات صحبت کرد. در دوران اول حکومت دکتر مصدق سیاست خارجه ایران بسیار فعال، باتجربه و کارکشته بود. به این دلیل که دیپلماتی در راس دستگاه دیپلماسی ایران است که سال‌ها در مناصب بالای دیپلماسی بوده است. این دیپلمات باقر کاظمی نام دارد. باقر کاظمی با آنکه سن بالایی داشت توانست تا سی تیر 1331 سیاست خارجی ایران را با کمک تیمی جوان به خوبی پیش ببرد. در دور دوم نخست‌وزیری مصدق ما شاهد هستیم که دکتر فاطمی مسئولیت وزارت خارجه را بر عهده می‌گیرد. فاطمی یک سیاستمدار انقلابی تندرو بوده است که به دلیل حادثه ترور نافرجامش بیمار هم بود. در عرصه سیاست داخلی با شجاعت کم نظیری که از خود نشان داد، به خصوص در دوران اختفا، دستگیری، بازجویی و محاکمات، یکی از چهره‌های جاوید تاریخ ایران شد ولی من متاسفانه معتقدم یکی از ضعیف‌ترین وزرای خارجه ایران بود.

فاطمی نتوانست دستگاه دیپلماسی ایران را با تغییرات شتابانی که در سیاست دنیا در حال شکل‌گیری بود هماهنگ و متوازن کند. ما همیشه از فاطمی به نیکی یاد می‌کنیم و به شجاعتش آفرین می‌گوییم که از 25 تا 28 مرداد به شاه و خاندان سلطنت دشنام داد. ولی شان وزیر امور خارجه این نیست که در میدان بهارستان به شاه فحش بدهد. این کار البته دل من و شما و پدران ما را خنک می‌کند ولی راه را برای نیروهای اطلاعاتی غربی برای تسریع در کودتای بعدی باز کرد. این اقدامی نبود که وزیر امور خارجه باید انجام دهد. هر کسی جایگاهی دارد. در اصطلاحات فقهی هم داریم که حسنات الابرار سیئات المقربین. حرف زدن در این زمینه دشوار است ولی واقعیت این است که باقر کاظمی از منظر دیپلماتیک سود بیشتری برای ایران داشت.

مختاری: بخشی از کم‌کاری دستگاه دیپلماسی هم به این برمی‌گردد که فاطمی به خاطر ترورناموفقی که شد، مدتی غیبت داشت و در این شرایط دستگاه دیپلماسی بی‌صاحب مانده بود. در مورد آن روایتی که از دکتر عیسی صدیق نقل کردید، هم باید بگویم در همین اسناد نمونه آن را می‌بینیم. هندرسون در جایی از گزارش‌هایش می‌گوید ما با مصدق به توافقی رسیده بودیم، ولی در جلسه بعد مصدق گفت من چنین توافقی نکرده‌ام. همین رفتارها از جمله مواردی بود که باعث بدبین شدن بیشتر هندرسون به مصدق شد. مصدق در این موارد بیشتر تحت تأثیر مشاورانش بود.

تفرشی: عمده‌ترین مشاوران هم مهندس حسیبی و دکتر فاطمی بودند.

مختاری: بله. جایی هندرسون به مصدق می‌گوید مشاوران تو آدم‌های وطن‌پرستی هستند، ولی این الزاماً به این معنا نیست که منافع ملی را فقط این‌ها می‌فهمند.

تفرشی: به نظر می‌رسد که مصدق و اطرافیانش در ماه‌هایی که به کودتا ختم شد خسته شده بودند و به جای ادامه مبارزه بیشتر به دنبال نام نیک و جنت‌مکانی بودند. توان مقابله را از دست داده بودند. چه در مقابل نیروهای خارجی و چه در برابر نیروهای طرفدار شاه و چه در برابر نیروهای مذهبی. به نظر می‌رسد از هر طرف این موضوع پیش رفته بود. بر این مبناست که جلال آل احمد در بخشی از کتاب در خدمت و خیانت روشنفکران، در چاپ کاملش، گفته بود کودتای بیست و هشت مرداد از یک دولت ناتوان در آستانه سقوط یک شهید جاوید ساخت.

مقداری از اسناد کتاب به مذاکراتی که با یاران مصدق صورت گرفته شده است اختصاص دارد. این سیر بی‌انگیزه شدن را از لابه‌لای اسناد کتاب می‌توان مشاهده کرد؟

مختاری: بخش عمده این بی‌انگیزگی به شکست خوردن اقتصاد بدون نفت مصدق بازمی‌گردد. من کتابِ ‎اسنادی در زمینه ایده اقتصاد بدون نفت دولت مصدق تدوین کرده ام، در آنجا دقیق‌تر این موضوع را می‌بینید. این سیاست بیشتر در جنبه تبلیغی بُرد داشت. همین تلاشی که مصدق برای فروش نفت دارد و در این کتاب هم نمونه‌های آن را می‌بینیم، به خودی خود شکست سیاست اقتصاد بدون نفت را نشان می‌دهد. اگر آن سیاست جواب داده بود، مصدق نباید بر فروش نفت با وجود تحریم اصرار می‌کرد. بسیج عمومی‌ای صورت گرفت، اوراق قرضه فروخته شد و شخصیت‌هایی مانند علی‌اکبر دهخدا با خرید اوراق به دولت کمک کردند، اما بعد از مدتی مشخص شد با این نمایش‌ها نمی‌شود کار را پیش برد. شکست اقتصادی دولت مصدق می‌توانست کم‌کم او را به مرحله‌ای برساند که توسط مجلس برکنار شود. من از آقای علیقلی بیانی نقل می‌کنم که می‌گفت ما در جلسه‌ای که با دکتر مصدق داشتیم، به رفراندوم اعتراض کردیم و گفتیم سیاست‌هایی که دارد اتخاذ می‌شود، به شکست نهضت ملی منجر می‌شود. بیانی می‌گفت دکتر مصدق هم حرف‌های ما را قبول داشت، ولی می‌گفت ما نباید به صورت قانونی از قدرت کنار برویم. اگر به صورت قانونی کنار برویم، نهضت بدتر از بین می‌رود. نهضت به یک دولت تقلیل پیدا می‌کند که آمده و سقوط کرده و یک دولت دیگر آمده. باید درخت نهضت ملی باقی بماند و به یک نماد تبدیل شود. اگر ایده دکتر مصدق به واقع این بوده باشد، باید بگوییم او موفق شده است به هدفش برسد، چون نهضت ملی شدن صنعت نفت به یک نماد مبارزه با استبداد و استعمار تبدیل شد و همچنان هم نماد باقی مانده است.

تفرشی: ولی سوال مهم این است که منافع ملی ایران از کدام مسیر بهتر تامین می‌شد.

مختاری: خب، اگر می‌توانستیم یک روند قانونی را طی کنیم، خیلی بهتر بود.

بر این مبنا می‌توانیم بگوییم یکی از عوامل زمینه‌سازی کودتا خود مصدق بود.

مختاری: تقریباً تمام سیاست‌های دکتر مصدق به شکست انجامیده بود و نمی‌توانست آن روند را ادامه بدهد. جامعه هم انتظاراتی داشت و بخشی از الیت جامعه او را به عنوان رهبر خود می‌دیدند. این ردای رهبری وقتی به شانه فرد می‌افتد، احتمال اینکه فرد از ریل قانون خارج شود، زیاد است.

تفرشی: مصدق و اطرافیانش به نادرستی و با محاسبه غلط اعتقاد داشتند که دنیا بدون نفت ایران نمی‌تواند به کار خود ادامه دهد و مجبورند با ایران توافق کنند. دلایلی هم برای خودشان داشتند. آبادان بزرگترین پالایشگاه جهان بود و ایران بزرگترین متحد نفتی غرب بود. نفت اعراب به هیچ وجه اهمیت کنونی را نداشت و فقط نفت سعودی و اندکی نفت عراق مطرح بود.

مختاری: نفت ونزوئلا هم که ملی شده بود.

تفرشی: بله. نفت ونزوئلا هم دیگر در کنترل آمریکائی‌ها نبود. بنابراین ایران تصور می‌کرد ما هم هستیم که می‌توانیم برای کارتل‌های نفتی تعیین تکلیف کنیم. ولی این اتفاق نیفتاد و این موضوع کاملاً به ضرر ایران تمام شد.

مشتری‌های اصلی خود آمریکا و انگلیس بودند.

تفرشی: بله. غیر از این دو مشتری‌های خردی هم مثل ایتالیا و ژاپن وجود داشت که نتوانستند خریدی از ایران بکنند. چه با قانون و چه با زور بریتانیا و آمریکا جلوی آنها را گرفتند.

مختاری: کشتی رُزماری ایتالیا را بردند خلیج عدن و به جرم خرید نفت از ایران محاکمه کردند.

تفرشی: بله. این‌ها مواردی هست که نشان می‌دهد دولت مصدق شناخت درستی از تحولات بین‌المللی ندارد. جزییاتش را هم من در کتاب چهل سال در صحنه، خاطرات دکتر جلال عبده و ضمایم و اسناد آن، شرح و بسط داده‌ام.

در این اسناد از اساس درباره متدها و روندهایی که برای تحریم نفت ایران در دوران مصدق طی شد تا چه میزان صحبت می‌شود؟

تفرشی: این مورد را بیشتر در اسناد انگلستان و همین‌طور در خاطرات می‌شود یافت. به عنوان نمونه در خاطرات سفیر آمریکا در ایران و همین‌طور خاطرات ایرانیان می‌توان یافت. غیر از اطرافیان مصدق، از میان ایرانیان به عنوان نمونه در خاطرات دکتر جلال عبده، به تفصیل درباره فروش نفت ایران در دوران تحریم از طرق مختلف و از جمله از طریق ایرانیان خارج از کشور مانند حاج محمد نمازی سخن گفته شده است.

این کتاب درباره ماه‌های بعد از کودتای بیست و هشت مرداد هم اسنادی ارائه می‌دهد. با توجه به اینکه این ماه‌ها از دوران‌هایی در تاریخ ایران است که توجه دقیقی به آنها نشده آنچه در این کتاب درباره آن دوران آمده حرف تازه‌ای برای ما دارد؟

تفرشی: درباره این ماه‌ها چند سند خیلی خوب در این کتاب وجود دارد که ضمن آنکه آرایش نیروی دولت زاهدی و اطرافیان شاه و دربار را نشان می‌دهد، این را هم نشان می‌دهد که از همان ماه‌های اول اختلاف‌نظر میان دولت زاهدی و شاه درباریان خود را نمایان می‌سازد. این چیزی است که در اسناد انگلیسی من روی آن کار کرده‌ام. بر مبنای این اسناد زاهدی هم با اینکه برکشیده و رهبر کودتا است از همان روز اول با شاه توافق چندانی نداشت و در نحوه اداره کشور به شدت با شاه مشکل داشت و این مشکل هم خیلی زود نمایان شد.

مختاری: علاوه بر اختلافات شاه و زاهدی، در اسناد پس از کودتا یکی از موارد بسیار جالبی را که اسناد این کتاب به خوبی نشان می‌دهد، تأکیدی است که شاه روی ارتش و رفاه ارتش به عنوان نیروی تحت سیطره و اعمال قدرت خودش دارد.

دایره مخاطبان کتاب از منظر شما چه کسانی هستند؟

مختاری: کتاب‌هایی مانند مذاکرات ایران و آمریکا و از اساس وقایع تاریخی دوران مصدق را نه به صورت انتزاعی، بلکه برای الگوگرفتن از روندهای آن دوران برای عملکرد در شرایط فعلی تحریم می‌توان نگاه کرد. به گمان من، علاوه بر آنکه خوانندگان عام نیاز دارند که چنین کتابی را بخوانند، سیاستمداران ما هم نیازمند مطالعه این کتاب و چنین کتاب‌هایی هستند. هرچند که به گمانم سیاستمداران ما بسیار کم کتاب می‌خوانند.

تفرشی: اگر چه این اسناد به صورت هوشمندانه و هدفمند کنار هم گذاشته شده‌اند ولی در هر صورت به گمان من این کتاب می‌تواند وسیله مناسبی باشد برای گرفتن درس تجربه و سیلی روزگار تا اشتباهات گذشته‌را تکرار نکنیم. به گمان من یکی از آفت‌های مذاکره آن است که طرف مقابل بتواند حرکت بعدی تو را پیش‌بینی کند و وقتی موضع سخت و غیرمنعطفی دارید به راحتی حریف دستتان را می‌‌خواند و بازی را آنگونه که خودش میل دارد شکل می‌دهد. علاوه بر این مواردی وجود دارد که اهمیت این کتاب را برای پژوهشگران افزایش می‌دهد. به عنوان نمونه در انتهای کتاب یک سند هم هست که گزارش هندرسون است به وزارت امور خارجه آمریکا و راجع به شخصی است که در آن زمان تازه وارد عرصه‌های مربوط به ایران شده و بعدتر نقش بسیار مهمی در مسائل ایران بازی می‌کند. آن فرد که در آن زمان به عنوان کاردار موقت به ایران آمده بوده، دنیس رایت است که بعدتر سفیر انگلیس در ایران می‌شود. این سند، یکی از اولین سندهایی است که درباره ارتباط دنیس رایت با ایران وجود دارد.

ترجمه کتاب چطور بود از نظر شما؟

تفرشی: به نظرم ترجمه روانی است. در معادل‌گذاری برای اسامی هم دقت خوبی صورت گرفته است. هم مترجم و هم ویراستار زحمت زیادی کشیده‌اند. به ویژه ما در انتقال اسامی خاص به آوانویسی فارسی مشکل داریم که در این کتاب به گمان این مورد خوب انجام شده است. همچنین یکی از مواردی که ما در کتاب‌های فارسی مشکل داریم و در این کتاب به خوبی انجام شده است، ایندکس یا فهرست اعلام انتهای کتاب است که در این کتاب بسیار منظم و مرتب است.

این مجموعه اسناد گویا در مجموع ده جلد است.

تفرشی: از زمان رضا شاه اسناد منتشر شده است. البته اسناد دوران رضا شاه بیشتر به صورت میکروفیلم و میکروفیش است ولی از 1320 به بعد اسناد به صورت کتاب‌های قطور قهوه‌ای رنگ منتشر شده که در کتابخانه‌های دنیا هست و اغلب از طریق اینترنت هم قابل دانلود است.

آنها هم اسناد مهمی هستند که لازم است ترجمه شوند.

تفرشی: آنها هم حتماً مهم هستند. شاید بعضی‌شان حتی بیشتر از این. به خاطر اینکه آن اسناد مربوط به سال‌های پیش از 32 برای آمریکائی‌ها حساسیت کمتری دارد و به همین دلیل در انتشار اسناد خست کمتری به خرج داده‌اند.

شاید لازم باشد آن اسناد هم ترجمه شوند.

مختاری: در این وانفسای نشر همین که ناشری همت کرده این کتاب را چاپ کند، شایسته تقدیر است. ناشران بیش از اسناد به دنبال پژوهش‌های جدید هستند، ولی اهمیت این اسناد به گمان من بیش از پژوهش‌های دسته دوم است.

امیدوارم که زمینه ترجمه باقی اسناد هم فراهم شود. سپاس از شما برای شرکت در این گفت‌وگو.

آدرس مطلب: http://www.ibna.ir/fa/doc/mizgerd/269021/


خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)