30 تیر 1400

زندگینامه احمد قوام (1252 - 1334)


زندگینامه احمد قوام (1252 - 1334)

 احمد قوام فرزند میرز ابراهیم معتمدالسلطنه فرزند میرزامحمد قوام‌الدوله، فرزند محمدتقی قوام الدوله، فرزند هاشم خان فرزند میرزا محسن آشتیانی است. احمد قوام در 1252ش، در تهران متولد شد.

مادرش نوۀ عباس میرزا نائب‌السلطنه بود. چون امور مالی آذربایجان با پدر و جدّش بود، در سال 1297(ه.ق) از طرف میرزا هدایت‌الله وزیر دفتر مستوفی آذربایجان شد.

  خانه قوام الدوله / کتابی درباره قوام /more

در سال 1304 ناصرالدین‌شاه به وی لقب معتمدالسلطنه داد. وی پیش‌کاری و وزارت حکومت فارس، گیلان را نیز برای مدتی به عهده گرفت. آخرین سمت دولتی معتمدالسلطنه حکومت قزوین بود. مادرش طاووس خانم دختر میرزا محمدخان مجدالملک سینکی(خواهرزادۀ میرزا آقاخان نوری) بود.

احمد هنوز بیش از یک سال نداشت که مادر خود را از دست داد. احمد از 6 سالگی تحصیلات مقدماتی را آغاز کرد و تحصیلات متوسطه و عالی خود را آغاز نمود. قوام به تعلیم حسن خط پرداخت و نزد میرزا کاظم خوش‌نویس مشق خط کرد به طوری که خط شکسته و نستعلیق را استادانه می‌نوشت.

در سال 1311(ه.ق) مناجات منظوم حضرت علی(ع) را با خط نستعلیق عالی نوشت و پدرش آن را تقدیم ناصرالدین‌شاه کرد، شاه او را احضار و به عنوان پیش‌خدمت خاص و لقب دبیر حضور را به او داد.

قوام در سال 1312(ه.ق) ازدواج و پس از قتل ناصرالدین‌شاه کار درباری را رها کرد و در سال 1314(ه.ق) به عنوان منشی و رئیس دفتر میرزا علی‌خان امین‌الدوله (دایی‌اش) به تبریز رفت.

امین‌الدوله به مدت یک سال وزیر اعظم و بعد صدراعظم مظفرالدین شاه شد و طبعا میرزا احمدخان هم رئیس دفتر اختصاصی صدراعظم بود. پس از برکناری امین‌الدوله، قوام با محسن‌خان پسر امین‌الدوله همسفر شده به اروپا رفت و بعد از  2 سال در اواخر 1318(ه.ق) به تهران بازگشت.

برای دیدار پدرش به شیراز رفت.(در این زمان پدرش برای وزارت شعاع‌السلطنه در شیراز بود.) در آنجا رئیس دفتر شعاع‌السلطنه شد و علاوه بر ریاست دفتر کلیۀ کارهای پدرش را انجام می‌داد و در حقیقت ادارۀ امور حکومتی فارس به عهدۀ او قرار گرفت. با صدارت عین‌الدوله، دبیر حضور فرمان ریاست دفتر اختصاصی صدراعظم را گرفت.

در سفر سوم مظفرالدین شاه به فرنگ(1323) در صف همراهان شاه بود. پس از بازگشت ترفیع مقام یافت و با لقب وزیر حضور رئیس دفتر مخصوص شاه شد. پس از درگذشت نریمان‌خان قوام‌السلطنه وزیر حضور؛ لقب قوام‌السلطنه گرفت.

قوام مشروطه خواه بود و با مشروطه‌خواهان در ارتباط بود و آنان را از تحولاتی که در دربار جریان داشت با خبر می‌ساخت. بالاخره فرمان مشروطه به خط خوش قوام‌السلطنه در 13 مرداد 1285(ه.ش) به امضای شاه رسید.

بعد از مرگ مظفرالدین شاه به اروپا رفت و در پی سقوط محمدعلی شاه و پیروزی مشروطه‌خواهان، کار دولتی خود را آغاز کرد.
قوام در کابینۀ مستوفی‌الممالک وزیر جنگ شد و لایحۀ خلع سلاح مجاهدین را به تصویب رساند. وی تا سال 1296 مجموعا 9 بار در راس وزارتخانه‌های عدلیه، مالیه و داخله قرار گرفت و در همان سال با اختیارات کامل به فرمانفرمایی خراسان و سیستان تعیین گردید.

قدرت قوام در خراسان افزود تا جایی که او را خدای خراسان می‌گفتند. حکومت قوام در خراسان 3 سال به طول انجامید. پس از کودتای 1299 و آمدن سیّد ضیاءالدین طباطبایی در 13 فروردین 1300(ه.ش) به دستور سیّد دستگیر شد. علت دستگیری قوام اطاعت تامّه نداشتن از رئیس الوزراء و اینکه به سیّد ضیاء خبر رسید که والی خراسان با زبردست، خان در صدد طرح نقشه بر علیه نفوذ و قدرت کابینه می‌باشد؛ لذا در صدد دستگیری قوام برآمد. علت دیگر دستگیری، دل خوش نداشتن انگلیسی‌ها از قوام در جریان به رسمیت شناختن پلیس جنوب و قیام تنگستانی‌ها و چاه کوتی‌ها بود.

نخست وزیری اول قوام (دوران قاجار)

پس از سقوط کابینۀ سیدضیاء، قوام‌السلطنه در خرداد 1300 از طرف شاه رئیس-الوزراء شد. از اولین اقداماتی که قوام قبل از تعیین هیات دولت انجام داد آزادی محبوسین سیدضیاء بود. اقدام بعدی وی افتتاح مجلس دورۀ چهارم بود. قوام در مدت زمامداری خود توانست طغیان کلنل محمدتقی خان پسیان، میرزا کوچک‌خان جنگلی، امیرموید سوادکوهی، ساعدالدولۀ تنکابنی را سرکوب کند.

از اقدامات دیگر او تصویب قرارداد 1921، در 24 آذر 1300(ه.ش) بین ایران و شوروی است. هم‌چنین در 14 آذر 1300 عهدنامۀ ایران و افغانستان نیز تصویب شد.

یکی از اقدامات سریع کابینۀ قوام واگذاری امتیاز استخراج نفت شمال به کمپانی استاندارد اویل آمریکایی بود که دولت به طور محرمانه مواد قرارداد را تسلیم مجلس نمود و فوریت آن تصویب گردید. سپس دولت شوروی و انگلیس به واگذاری امتیاز نفت شمال اعتراض شدیدی کردند. قوام پس از 8 ماه از رئیس الوزرایی استعفا داد.(29 دی 1300).

نخست وزیری دوم قوام

قوام‌السلطنه در 26 خرداد 1301 به مدت 8 ماه نخست وزیر شد. کابینۀ قوام با کمپانی آمریکایی سینکلر با شرایط و منافع بهتری وارد مذاکره شد و قرارداد آن را تهیه و به مجلس هم پیشنهاد نمود؛ اما صورت عمل به خود نگرفت.

قوام در کابینۀ قبل برای اصلاح اوضاع مالی کشور در صدد استخدام مستشار از آمریکا برآمد و بالاخره در مرداد 1301 استخدام دکتر میلسپو به تصویب مجلس رسید. در 20 مرداد 1301 قلعۀ چهریق به تصرف قوای نظامی درآمد و اسماعیل آقا سمیتقو شکست خورد. یکی از قوانینی که در کابینۀ قوام تنظیم و به مجلس داده شد، لایحۀ قانون محاکمۀ وزراء بود.

آن‌چه بیشتر از هر چیز خاطر قوام را مشوش می‌ساخت، رشد قدرت رضاخان بود. رضاخان در خلال سقوط کابینۀ قوام و تشکیل کابینۀ مشیرالدوله یکی از افسران قدیمی قزاق را به ریاست انبار غلۀ دولتی، که زیر نظر وزارت مالیه بود گمارد و نان تهران را تحت کنترل گرفت و قزاق دیگری را به ریاست ادارۀ مالیۀ تهران منصوب کرد و مجلس و مطبوعات را نیز بر ضد قوام شوراند. سردار سپه در تیر 1301 بدون اجازۀ رئیس الوزراء حکم کفالت آذربایجان را برای امان‌الله میرزا و همچنین حکم انفصال اقتدارالدوله را از حکومت مازندران مخابره کرد.

خلاصه قدرت وزیر جنگ به حدی رسیده بود که در عموم کارهای لشکری و کشوری و مالی مداخله می‌کرد. قوام حکومت نظامی را هم به واسطۀ مخالفت سردار سپه نتوانست منحل کند.

قوام برای محدود کردن اختیارات رضاخان کوشید. در مهر ماه 1301 قوام و رضاخان در کاخ گلستان با یکدیگر مذاکره کردند و قرار شد سردار سپه به مجلس برود و اظهار کند بر طبق قانون اساسی رفتار خواهد کرد و حکومت نظامی را نیز الغا خواهد نمود. قوام‌السلطنه 5 بهمن 1301 از رئیس‌الوزرایی استعفا داد.

علل سقوط قوام

مبارزۀ پنهانی و آشکار سردار سپه با وی، خارجی‌ها به علت موافقت قوام با مسئلۀ نفت شمال و کمپانی‌های آمریکایی باطنا علیه کابینه تحریکاتی می‌کردند. اما نارضایتی انگلستان در دورۀ صدارت مجدد قوام بیش از هر چیز به برنامۀ او برای سرکوب شیخ خزعل که در خوزستان تحت‌الحمایۀ بریتانیا بود، مربوط می‌شد.

دوری از صحنۀ سیاست

16 مهر 1302، 8 ماه پس از سقوط کابینه، قوام به اتهام توطئه و طرح‌ریزی برنامۀ ترور رضاخان بازداشت شد و سرانجام به تبعید قوام از ایران منتهی گردید.

نتایج دستگیری قوام

  • قوام را از صحنۀ سیاست ایران به طور کلی خارج نمایند تا موانع برای ایجاد یک حکومت دیکتاتوری از جلوی پای سردار سپه برداشته شود.
  • با اخراج قوام، سردار سپه را به روس‌ها نزدیک نموده، این‌طور وانمود کنند که چون قوام انگلیسی می‌باشد، سردار سپه یک رجل ملی است و به خود جرات داده که با قوام و انگلیسی‌ها که طرفدار او هستند، داخل مبارزه شود.
  • رجال ایران را برای همیشه از سردار سپه مرعوب کرد.

قوام در اواخر 1309 به ایران بازگشت؛ ولی هیچ‌گونه فعالیت سیاسی نداشت و بیشتر اوقات خود را در باغ چای خود می‌گذرانید.

قوام در دوران پهلوی دوم

فردوست در مورد نخست وزیران دورۀ اول سلطنت محمدرضا می‌گوید: افرادی که به صدارت می‌رسیدند، وابستگان انگلیس بودند. احمد قوام هم به سیاست انگلیس و هم به سیاست آمریکا وابسته بود؛ولی با روس‌ها قمار می‌کرد.

در مورد انگلیسی بودن قوام

غلامرضا ابلخان جزء طیف خانوادۀ اطلاعاتی انگلیس بود و با خانوادۀ قوام که از عوامل انگلیس بودند ارتباط نزدیک داشته است.
کاظم جفرودی سیاست انگلیسی را پیشۀ خود کرد و با قوام‌السلطنه و رشیدیان‌ها وارد هم‌کاری شد.

نخست وزیری سوم قوام(دوران پهلوی دوم)

18 مرداد 1321 مجلس شورای ملی با اکثریت 109 رای به احمد قوام رای اعتماد داد. قوام برای حل مشکل کمبود نان و مواد غذایی وزارت‌خانۀ جدیدی به نام وزارت خوار و بار تاسیس کرد. واقعۀ مهم دیگر این دوره از نخست وزیری قوام استخدام هیئتی از مستشاران آمریکایی برای ادارۀ امور مالی ایران است.

دکتر میلسپو به عنوان رئیس کل دارایی ایران منصوب شد. او کسی بود که 20 سال قبل در دورۀ نخست وزیری قوام وی را استخدام کرده بود. همراه هیئت مستشاری مالی، یک هیئت مستشاری نظامی نیز به ریاست سرهنگ شوارتسکف برای تجدید سازمان ژاندارمری ایران استخدام کرد. استخدام مستشاران آمریکایی در سال 1321، بر خلاف باور عمومی، ابتکار خود قوام و اقدامی در جهت مقابله با انگلیسی‌ها نبود، بلکه این خود انگلیسی‌ها بودند که می‌خواستند برای تقویت موضع خود در برابر روس‌ها، آمریکایی‌ها را به میدان بکشند.

سر ریدر بولارد(وزیر مختار انگلستان) می‌گوید: تحکیم حکومت مرکزی عمدتا به اصلاحات اساسی با همکاری مستشاران آمریکایی بستگی دارد. ما همیشه از آمریکایی‌ها حمایت کرده‌ایم؛ ولی شاید روس‌ها از حضور آن‌ها نه تنها خوشحال نباشند؛ بلکه مکدر هم باشند. با وجود تشکیل وزارت خواروبار وضع نان نه تنها بهبود نیافت، بلکه روز به روز بدتر شد تا اینکه ماجرای 17 آذر پیش آمد.

17 آذر 1321 عده‌ای از دانش آموزان و دانشجویان با دادن شعارهایی که در آن مسئلۀ نبودن نان بود پشت مجلس اجتماع کردند و بعد از گرفتن مجلس عده¬ای به غارت و چپاول مغازه‌ها دست زدند سپس به خانۀ قوام هجوم بردند و اموالش را به یغما بردند و خانه‌اش را آتش زدند. بعد از وقایع 17 آذر، قوام در 24 بهمن 1321 به واسطۀ عدم توفیق در تشکیل کابینه مجبور به استعفا گردید.

نخست وزیری چهارم قوام

6 بهمن 1324 قوام با یک رای اضافه نخست وزیر ایران شد. قوام 29 بهمن برای ملاقات با استالین به اتفاق هیئتی به مسکو رفتند. قوام اول فروردین 1325 دستور بازداشت سید ضیاء را داد. ده روز پس از ورود احمد قوام به تهران، سادچیکف سفیر شوروی وارد تهران شد. 15 فروردین 1325 قرارداد قوام- سادچیکف انتشار یافت.

اقدامات آمریکا در این تصمیم گیری¬ها زیاد تاثیر داشت؛ زیرا همزمان با ورود سادچیکف به ایران، رئیس جمهور آمریکا(هانری ترومن) اولتیماتوم خود را به شوروی فرستاد که اگر شوروی خاک ایران را تخلیه نکند آمریکا نیز نیروهای خود را وارد ایران خواهد کرد. آیت‌الله کاشانی از جمله معترضین به این قرارداد و سایر اقدامات دولت بود. بنابراین قوام دستور بازداشت ایشان را در 25 تیر 1325 صادر کرد.

پس از آن‌که قوام و هیئت او از مسکو بازگشتند، قوام به تشکیل حزب دموکرات ایران مبادرت ورزید (تیر 1325) تنها حزبی که با حمایت و اعمال نفوذ شدید دولت وقت و با هدف قبضه کردن دورۀ 15 مجلس شورای ملی تاسیس شد، حزب دموکرات قوام‌السلطنه بود که هیچ‌گونه بنیان سیاسی، اجتماعی در میان مردم نداشت و اعضای آن عمدتا فرصت‌طلبان و سودجویانی بودند که صرفا جهت کسب قدرت سیاسی و احیانا رسیدن به نمایندگی مجلس بدان روی آورده بودند.

قوام یک کابینۀ ائتلافی با عضویت سه تن از وزیران توده‌ای تشکیل داد که اختلاف شاه و قوام بر سر این مسئله شدت یافت و سفیر آمریکا در تیزتر کردن آتش این اختلاف بی‌تاثیر نبود. طغیان عشایر جنوب مسئلۀ دیگر دوران زمامداری وی است که نمی‌توان آن را امری تصادفی تلقی کرد. یکی از شرایط شورشیان برای ختم غائله، اخراج وزیران توده‌ای از کابینه بود و این همان چیزی بود که شاه و آمریکایی‌ها می‌خواستند.

انگلیسی‌ها هم در این میان نقش مرموزی ایفا می‌کردند و اسناد منتشره مبین این واقعیت است که انگلیسی‌ها در این دوران مقدمات جداسازی ایالات جنوب ایران به خصوص خوزستان را از پیکر ایران، در صورت تحقق یافتن تجزیۀ آذربایجان فراهم ساخته بودند.

قوام هیئتی را برای رسیدگی به شیراز فرستاد. بالاخره مذاکرات منجر به نتیجه شد و قشقایی اعلام کرد، مطیع دولت است. آذر ماه 1325 ماه پیوستن آذربایجان به ایران بود(یکسال از حکومت خودمختار آذربایجان می‌گذشت).

محمدرضا دستور داد که روز 21 آذر به عنوان روز نجات آذربایجان جشن گرفته شود و ارتش رژه برود؛ در حالی‌که در این ماجرا، ارتش و شاه نقش اساسی نداشتند، خروج نیروهای شوروی و عدم مقاومت فرقه در واقع تلاش آمریکا بود.

در واقع نجات آذربایجان به دست قوام نیز نبود؛ بلکه قوام قصد دادن امتیازاتی در مورد آذربایجان و نفت شمال به روس‌ها داشت و این آمریکایی‌ها بودند که جلوی اجرای نقشه‌های او را گرفتند. احمد قوام پس از ختم غائلۀ آذربایجان و فارس در صدد انجام انتخابات دورۀ پانزدهم برآمد.

اولین اقدام مهم قوام در مجلس پانزدهم، طرح و تصمیم گیری دربارۀ نفت شمال بود؛ اما قرارداد شرکت نفت ایران و شوروی به تصویب مجلس نرسید و سادچیکف پاسخ بسیار تند و زننده‌ای برای قوام فرستاد.

بالاخره چهارمین دورۀ زمامداری قوام که در ضمن طولانی‌ترین آن بود در 18 آذر 1326 به پایان رسید.

قوام بعد از سقوط بیشتر ایام خود را در اروپا می‌گذرانید تا این‌که در سال 1328 پس از تشکیل مجلس موسسان و تغییر بعضی از اصول متمم قانون اساسی و اضافه نمودن یک اصل الحاقی برای انحلال مجلسین، قوام از اروپا نامه ایسرگشاده به شاه نوشت و او را از شبیخون زدن به قانون اساسی بر حذر داشت.

شاه هم پاسخی تند برای قوام فرستاد و ضمن سلب عنوان جناب اشرف از او، تمام مفاسد و گرفتاری‌های مملکت را متوجه دوران زمامداری او دانست. قوام متعاقبا پاسخ نامه را داد و پرده از روی اعمال گذشتۀ خاندان پهلوی برداشت.

بعد از مبادلۀ این نامه‌ها روابط قوام با شاه به کلی قطع شد و در سال¬های بحرانی 1329 و 1330 از صحنۀ سیاست دور بود.

نخست وزیری پنجم قوام

25 تیر 1331 دکتر مصدق به سبب رد تقاضای واگذاری اختیارات کامل و پست وزارت جنگ استعفا داد و به جای او قوام مامور تشکیل کابینه شد.

26 تیر مجلس با حضور فقط 42 نفر اعلام رای می‌کند و در نتیجه با 40 رای به قوام ابراز تمایل می‌شود.

آن‌چه در مورد روی کار آمدن قوام مشخص است، این است که اشرف و ملکه مادر، دخالت کنندگان درجه یک بودند و سهم سیاست خارجی در درجه دوم قرار داشت و شاه تا آخرین لحظه با روی کار آمدن قوام موافق نبود.

روزنامۀ فرانسوی لاپرس نوشته: اشرف مخالفین سیاسی مصدق را در کشورهای اروپای غربی به دور خود جمع و مبارزه علیه دولت را در خارج از ایران ادامه می‌داد تا اینکه در تابستان 1330 برای نخستین بار با جناب اشرف(قوام السلطنه) در اروپا ملاقات کرد.
روزنامۀ فرانسوی پارپرس نیز در شمارۀ 5 ژوئیه(20روز قبل از وقایع 30 تیر) ضمن بحث از کاندیدهای نخست وزیری نوشت: انگلیسی‌ها و آمریکایی‌ها بیشتر از همه به قوام معتقدند؛ زیرا به عقیدۀ دیپلمات‌های انگلیسی پس از سقوط مصدق فقط یک مرد قوی مانند قوام می‌تواند آتش احساسات مردم را فرو نشاند و با دول غرب سازش کند.

روزنامۀ مصری(ژورنال دژیپت) در شماره‌ای که مقارن با وقایع 30 تیر می‌نویسد: استعفای دکتر مصدق و روی کار آمدن قوام حادثه‌ای بود که انگلیسی‌ها از شش ماه پیش انتظار آن را داشتند.

قوام پس از نخست وزیری اعلامیۀ تند و شدیداللحنی انتشار داد که مجازات تمام طبقات را در بر می‌گرفت. بنابراین جو تازه‌ای علیه او ایجاد شد. حسین مکی معتقد است نیم یا قسمتی از شکست قوام را باید یه حساب آن گذاشت.

نقش آیت‌الله کاشانی نیز بسیار مثمر ثمر بود. اعلامیه‌ای صادر کرد و مردم را علیه اقدامات شاه بسیج نمود و در یک اعلامیه سوابق قوام را برشمرد و او را عامل استعمار انگلستان برای بر هم زدن صنعت نفت برشمرد.

قوام فقط 4 روز نخست وزیر بود و با قیام مردم در روز 30 تیر که منجر به کشته شدن عده‌ای از مردم تهران و شهرستان‌ها شد، استعفای قوام از رادیو پخش شد.  خبر استعفای قوام بر خلاف استعفای دکتر مصدق اول به اطلاع ملت ایران رسید بعد به اطلاع خودش.

قوام که از عناصر سرکوب و کشتار مردم در واقعۀ 30 تیر بود، توسط آیت‌الله کاشانی مهدورالدم شناخته شد و مجلس قانون تعقیب و مجازات قوام و مصادرۀ اموال وی را تصویب کرد؛ اما مصدق در صدد نجات قوام برآمد و با تدابیری که اندیشید او را از این مهلکه نجات داد.

قوام در 31 تیر 1334 در سن 82 سالگی در تهران در گذشت. قوام از اشرف فرزندی نداشت و تنها فرزند او به نام حسین قوام حاصل ازدواج او با یک دختر روستایی در سن 72 سالگی بود.


همشهری آنلاین