21 اردیبهشت 1400
اعلام کشف حجاب و اقدامات سازمانیافته برای پیشبرد آن
زمینههای نظری کشف حجاب به پیش از تغییر سلطنت و انتقال قدرت به خاندان پهلوی باز میگردد. این فکر در دوران مشروطیت نضج یافت و پس از آن نیز، هرگاه مجالی پیدا میکرد، به انحاء گوناگون ظاهر میشد. به طوری که قبل از به قدرت رسیدن رضاخان گروههای متعددی از زنان قصد داشتند کشف حجاب نمایند و برای این منظور در یکی از مساجد بست نشستند و خواستار حق کشف حجاب برای زنان شدند. مطرحشدن چنین درخواستی در مسجد نشانگر آن بود که آزادی وجه و کفین، دستکم از دید درخواستکنندگان مخالف صریح حکم شرع تلقی نمیشد، و یا این که برداشتهای مختلفی در خصوص آن مطرح بوده است. در واقع بستنشینان خواستار برداشتن نقاب از چهره بودند. این درخواست، البته در آن روز کشف حجاب تلقی میشد. به هر حال، تا رسیدن رضا خان به قدرت، کشف حجاب از این مفهوم فراتر نرفته بود و نمیتوان آن را تأسی صرف از رفتار اروپایی دانست. هر چند زمینهسازی این تفکر در همین حد نیز به خارج از مرزها باز میگشت، و بیشتر از سوی کسانی پذیرفته شده بود و بدان دامن زده میشد که با زندگی در غرب از نزدیک آشنا شده بودند. با این همه، نمیتوان طرح آن را در جهت «تأسی صرف از مظاهر غربی» تلقی نمود. در واقع، گسترش بعدی سیر تجددطلبی و افزایش تمایل بخشی از مردم به پذیرش آداب و رسوم اجتماعی اروپا به دورهای بر میگردد که رضا خان به قدرت رسیده و در صدد رسمیتبخشیدن به کشف حجاب و منع استفاده از چادر و چارقد بر آمده بود.
در اوایل این دوره، دو نظریه راجع به کشف حجاب وجود داشت. «تعدادی طرفدار مستقیم کشف حجاب بودند و عدهای دیگر برداشتن نقاب و تغییر رنگ چادر را از مشکی به رنگهای دیگر کافی میدانستند». هر دو گروه نیز در ابتدا با مخالفتهایی مواجه شدند. چرا که، جامعه هیچکدام از این دو تفکر را نمیپذیرفت و حتی گروه اخیر نیز از برخورد مخالفین در امان نماندند. روشنفکران و تحصیلکردگان غرب، بیشتر طرفدار نظریه اول بودند که پس از دستیابی رضاخان بر اریکه قدرت و در گسترش سیاست تجددطلبی رو به افزایش نهادند و رضا خان نیز از آنان پشتیبانی میکرد. آنها فعالیت اصلی خود را در حوزه معارف دنبال میکردند و مدارس را به عنوان نخستین پایگاه جهت گسترش تفکرشان برگزیدند.
بنا به اظهارات بدرالملوک بامداد «رضا شاه بطور محرمانه به پلیس دستور داده بود که از این زنان حمایت کنند». یکی از آنان خانم صدیقه دولتآبادی بود که در مهرماه 1306 ـ هشت سال قبل از اعلام رسمی کشف حجاب ـ با کلاه و لباس اروپایی در کوچه و خیابانهای تهران ظاهر شد و به عنوان اولین زنی که چادر از سر برداشته است شهرت او محله به محله و کوچه به کوچه رفت».
مخالفین کشف حجاب، بعد از مشاهده این جریان در نامهای خطاب به رضا شاه اخطار کردند که «اگر یک بار دیگر این ضعیفه چشم سفید خیرهسر با رخت و قبای فرنگی و نجس خود در کوچه و معابر ظاهر شود او را سنگسار خواهند کرد ...». پس از این اخطار شدیداللحن مخالفین، وی تحت توجهات رضا شاه «مدت هشت سال زیر نظر پلیس مخفی شاه به فعالیت خود ادامه داد».
طرفداران تغییر رنگ چادر و برداشتن نقاب نیز عملیات خود را از تهران و برخی از شهرهای بزرگ شروع کردند. بامداد روایت میکند: «گروهی که در شیراز رنگ چادر خود را تغییر داده بودند در خیابان بوسیله دو مرد و دو زن مورد حمله قرار گرفتند که حتی جراحت نیز برداشتند». طرفداران این نظریه نیز نهایتاً راه گروه اول را انتخاب کردند. تغییر رنگ چادر و برداشتن نقاب، مقدمهای بر خواست ثانویه این گروه بود که از پشتیبانی دولت و در رأس آن رضا شاه برخوردار بودند. در واقع، موقعیت مذهبی و سنتی شهرها سبب شده بود تا آنان جرأت کافی برای ابراز مقصود اصلی خود پیدا نکنند و هنگامی که خشونت رضا شاهی به میدان آمد، جرأت یافته، یا مجبور شدند بیحجاب ظاهر شوند. اما در نمایش بیحجابی که نخست در تهران آغاز شده بود؛ اینان نقش اول را نداشتند. بلکه بنا به اظهار دیلی تلگراف، حضور تحصیلکردگان ایرانی «در خیابانهای تهران با زنان اروپایی خود که لباس اروپایی پوشیده بودند» فوق العاده چشمگیر بود و همین مسئله عاملی شد تا «حضور بانوان سرشناس بیحجاب در معابر عمومی و پوشیدن لباس به شیوه اروپایی ادامه یابد».
در این نمایش، اعضای خانواده سلطنت نیز نقش اساسی داشتند. به گزارش مجله بیرمنگام پست: «شاهدخت و ماهدخت دختران بزرگ شاه به فرمان پدر چادر از سر برداشته و با همراهان سوار بر اسب در خیابانهای تهران» گردش میکردند.
این برنامهها برای آمادهسازی افکار عمومی، جهت تبدیل طرح کشف حجاب به یک قانون بود. بنا به اظهار نویسنده کتاب حرکتهای حقوقی زنان در ایران، «قانون کشف حجاب به عنوان یک چیز غیر منتظره مطرح نگردید، پیش از سال 1936 راجع به این قانون شایعاتی وجود داشت و آن مربوط به زمانی بود که پادشاه افغانستان، سلطان امانالله خان و ملکهاش سوریا، از ایران بازدید کردند ظاهراً بیحجابی [بدحجابی] ملکه مخالفت روحانیون مسلمان را برانگیخت. آنها از رضا شاه خواستند تا از ملکه بخواهد مادامی که در ایران بسر میبرد حجاب را رعایت کند، اما رضا شاه امتناع ورزید» و به درخواست علما وقعی ننهاد. این مسئله شایعاتی را به وجود آورد که «ممکن است قانون کشف حجاب بزودی به تصویب برسد». اما بنا به اظهار پیترآوری، «قیام مردم افغانستان، علیه امانالله خان در سال 1929 موجب گردید تا اعلام این قانون و فرمان دولتی، دچار وقفه شود» و شایعه قانون کشف حجاب برای مدتی مسکوت بماند.تا اینکه در سال 1934 یعنی زمانیکه رضا شاه از ترکیه دیدن کرد، شایعات مجدداً اوج گرفت، اما قضیه مسجد گوهرشاد و اعتراض مردم علیه کشف حجاب و لباس اروپایی که به عقیده پیتر آوری این قیام، متأثر از قیام مردم افغانستان است، در تأخیر اعلام این قانون اجباری بی تأثیر نبوده است. زیرا از نوروز سال 1306 که نخستینبار آهنگ بیحجابی از دربار نواخته شد تا 27 آذرماه 1314 که متحدالمال (بخشنامه) کشف حجاب جهت تصویب شاه، از طرف رئیس الوزراء و وزیر داخله به دربار ارسال، و به تاریخ 1/10/1314 دستور ابلاغ آن به ولایات صادر گردید و همچنین تا 17 دی ماه همین سال که این قانون رسماً و عملاً از طرف رضا شاه به مورد اجرا گذارده شد مدت زمان مدیدی میگذرد و این زمان طولانی نشانگر آن است که جامعه ایران به یکباره نمیتوانست کشف حجاب را بپذیرد. ابتدا لازم بود اقداماتی در جهت آمادهسازی جامعه برای پذیرش قانون کشف انجام گیرد، تا زمینة پذیرش تدریجاً فراهم شود. از همین رو، این جریان، نخست از حوزه معارف آغاز شد و در راستای آن از پائیز سال 1312 دولت با صدور اعلامیهای مردم را برای پذیرش آموزگاران زن بیحجاب آماده کرد و هر روز بر تعداد آموزگاران زن بیحجاب افزود و طرح و نقشه پیشبرد کشف حجاب از همین محیط که ارتباط بیشتری با اقشار مختلف داشت، کار خود را تداوم بخشید. اما برای عمومی شدن آن در سطوح مختلف طبقات اجتماعی، نیاز مبرم به ابزاری قانونی بود. زیرا در چهارچوب قانون بهتر میتوانستند طرح کشف حجاب را پیش برده، و به مخالفتها پاسخ گویند و با مخالفان برخورد کنند. برای همین منظور و با توجه به شرایط تقریباً مساعدی که فراهم گشته بود بخشنامه عمومی اعلام کشف حجاب صادر گردید.
بخشنامه عمومی اعلام کشف حجاب
قبل از صدور و ابلاغ بخشنامه عمومی، و اعلام رسمی کشف حجاب، برای آنکه اعمال این قانون دولتی دچار وقفه نشود و شرایط از هر نظر فراهم آید از طرف وزیر معارف و به دستور رضا شاه بخشنامهای خطاب به رؤسای معارف در استانها صادر گردید. مفاد این بخشنامه در واقع بیانکننده چگونگی پیشبرد کشف حجاب به طریق دقیق و سازمان یافتهای است که میبایست در حوزه معارف عملی شود.
هدف از اجرای برنامههای مندرج در این بخشنامه آن بود که «طبقه نسوان کشور ما که مادران رجال فردا هستند مانند زنان سایر ممالک متمدنه از برکات علم و دانش و تمدن و تربیت برخوردار شوند و بتوانند خانوادههای صالح و مفید تشکیل دهند و فرزندان وطنپرست رشید برای کشور تربیت نمایند».
مطابق این دستورالعمل، با تفکیک گروههای سنی، برای هر گروه برنامه خاصی طراحی کرده بودند. برای خردسالان تأسیس کودکستان و مدارس مختلط و اداره تدریجی آن توسط آموزگاران زن پیشبینی شده بود. در مورد دختران دبستان و دبیرستان پوشیدن «لباس متحدالشکل» در مدرسه، کوچه و خیابان و حتی منزل و بالاخره در همه جا، تاکید شده بود. این سفارشات به بهانه ملبس شدن دختران به لباس ساده توأم با پاکدامنی و شرافت و عفاف نفس، توجیه میگردید.
کار در مورد گروه بانوانی که کمتر تحت ضابطه و مقررات معین قرار گرفته و سنی از آنان گذشته بود، مشکلتر بود. در این زمینه دستور داده شد از دو روش حساب شده به موازات هم استفاده شود. اولین گام آن بود که در دبستان و دبیرستان، «از طرف معلمات مجالس کنفرانس تشکیل شده و در آنجا دانشآموزان و خانمهای معلمه با لباس متحدالشکل حاضر شوند و از سایر بانوان اصیل بلد دعوت [گردد] که با شوهرهای خود در این مجالس حاضر شوند تا ضمن مشاهده آموزگاران و دانشآموزان بیحجاب و متحدالشکل به سخنرانی افراد تحصیلکرده و نوگرا پیرامون مسائل اقتصادی، حفظالصحه شخصی و سایر مسائل علمی و سرودهای اخلاقی دانش آموزان گوش فرا دهند». اما تاکید اصلی بر این بود که «مخصوصاً باید آداب نشست و برخاست و پوشیدن لباس و معاشرت چنانکه ما بین خانوادههای عفیف و نجیب در ممالک متمدنه عالم معمول است به آنان بیاموزند.»
همچنین، برای آنکه زنان ایرانی تصور نکنند پوشیدن این لباس جدید نوعی تأسی صرف از غربیها است، از سخنرانان و صاحبان مجالس درخواست شده بود «سعی نمایید گوشزد شود لباسی که امروز نسوان عالم میپوشند همان لباسی است که از قدیم الایام در مملکت ایران معمول بوده است». و به جهت آنکه این قضیه همراه با نوعی توجیه شرعی ذکر گردد سخنرانان باید یادآور میشدند که این لباس جدید «به همان ترتیبی است که در شریعت مقدس اسلام در موقع عبادت مانند صلوة و حج امر شده است».
برای حسن برگزاری چنین مجالسی درخواست شده بود که شهربانی و عوامل حکومت با برگزارکنندگان کنفرانس در مدارس همکاری نمایند تا به طور آبرومندانه و مفید ارائه شود.
دومین گام، برای پیشبرد این طرح و مقدمات آن، ترتیب مجالس غیر رسمی و رفت و آمدهای خانوادگی بین محترمین شهر بود که «دارای حسن نیت و فکر روشن باشند». هدف از ایجاد چنین مجالس غیر رسمی آن بود که هم زن، و هم مرد با آداب نشست و برخاست آشنا شوند و خصوصاً زنان تا از «حجب و کم رویی آنان کاسته گردد». در این بخشنامه مقدماتی، مأمورین از به کارگیری هر گونه اعمال فشار قدغن شده بودند و تاکید گردیده بود که «با کمال عقل و متانت و تدبیر عمل گردد».
پس از آنکه مدیران ادارات کل معارف در استانها با این دستورالعمل محرمانه و مفصل تکلیف و وظیفه خود را تعیین شده یافتند، فعالیتهای آنان وارد مرحلهای تازه و دقیقی گردید. پس از مدت کوتاهی، زمینه برای اعلام بخشنامه کشف حجاب در جامعه به صورت نسبی فراهم شد. نخستوزیر جدید، محمود جم که پس از سرکوبی قیام گوهر شاد و استعفای فروغی، نقش شایسته خود را برای اجرای طرح جدید به اثبات رسانیده بود، این بخشنامه را ـ که به منزله قانون کشف حجاب اجباری است ـ تدوین کرد و به ضمیمه نامهای برای رؤیت شاه و صدور امریه از جانب وی به دفتر مخصوص شاهنشاهی ارسال نمود. در این بخشنامه که شباهت زیادی با دستورالعمل وزیر معارف خطاب به ادارات معارف سراسر کشور دارد؛ ضمن اشاره به ضرورت اصلاح وضع نسوان، از حجاب به عنوان عاملی که سد راه ترقی و پیشرفت زنان برای فراگیری علم و دانش است؛ یاد شده و رفع آن به عنوان یک ضرورت و امری اجتنابناپذیر در دستور برنامه دولت قرار داده شده است. در این بخشنامه باز هم اولیای وزارت معارف ملزم گردیده بودند با «دادن کنفرانسها و مذاکرات مفید اخلاقی» مقصود اصلی را که همانا کشف حجاب است «پیش ببرند». برای این منظور و تحقق آن از «اسراف و مدپرستی» خودداری نمایند و «مزایای سادگی لباس» را بیان کنند. وزارت داخله نیز همگام و همراه با وزارت معارف، موظف شده بود در اجرای این قانون دولتی کوشش نماید و نیروهای شهربانی و انتظامی دستور داشتند «جریان امر را مرتباً به وزارت داخله و از آنجا به نخست وزیر راپرت» دهند، و از کشف حجاب زنان بدنام و بد سابقه، برای آنکه «صدمه به این مقصود مقدس وارد نشود» جلوگیری نمایند. دخالت دادن شهربانی در قضیه و موظف کردن این سازمان انتظامی به تهیه گزارش به وزارت داخله و به نخستوزیر، از یک طرف تکلیف حکمرانان شهرها و والیان استانها را مشخص کرد و آنها را موظف نمود که قبل از شهربانی، خود جریان امر نهضت بانوان را گزارش داده و حتی مراقب رفتار خود باشند و قصوری در این امر ننمایند. از طرف دیگر، هشداری بود به مردم، تا اجرای قانون را سرسری نگرفته و با تعلل با قضیه برخورد نکنند و بدانند که نیروهای انتظامی ضامن اجرای این بخشنامه هستند و در صورت تخلف با آنان برخورد خواهند کرد.
پس از آنکه مضمون این متحدالمال به رویت شاه رسید، در تاریخ 1/10/1314 به رئیسالوزراء دستور داده شد تا نسبت به ارسال آن به ولایات اقدام کند. با ارسال این بخشنامه به ولایات، جنب و جوش عظیمی برای اجرای طرح از سوی دستاندرکاران و مسئولین شهرها و ولایات شروع گردید و گزارشاتی مبنی بر اجرای آن در بین معاریف و بزرگان شهر به مرکز ارسال شد. در اینجا به قسمتی از یک گزارش که مربوط است به حکومت بندرگز، و خطاب به حکمران گرگان جهت ارسال به مرکز نوشته شده، اشاره میکنیم:
در اجرای امر به متحدالمال 1623 ریاست وزراء وزارت داخله، روز ششم دی ماه (1314) رؤسا و دوایر دولتی را در اداره حکومتی دعوت نموده و عصر همانروز با خانمهایشان به منزل اینجانب تشریف آورده بعد از نصایح و مواعظ لازمه [همین] که خانمها به منظور اصلی این امر مقدس پی بردند با بهترین مراتب خشنودی و بشاشیت چادر برداشته و آزادانه بدون حجاب به منزل خود مراجعت کردند.
این در حالی است که هنوز حدود دو هفته به 17 دی ماه 1314، یعنی روز اعلام رسمی کشف حجاب از طرف شاه و با حضور خانواده سلطنتی، باقی مانده و آییننامههای اجرایی آن، در سطح خواص هنوز مراحل امتحان خود را طی میکند. تا اینکه، اعلام رسمی کشف حجاب فرا رسید و با این اعلام رسمی، راه برای اجرای بخشنامه دولت فراهم گشت. کار رضا شاه در آن روز به عنوان یک قانون عملی تلقی شد و مردم ناگزیر به اجرای آن شدند. اگر رضا شاه خود شخصاً وارد قضیه نمیشد و منتظر میماند تا بخشنامه رئیسالوزرا که خود نیز بر آن صحه گذارده بود، از طریق مجاری اداری اعمال گردد؛ قطعاً مدت زمانی میگذشت تا صرفاً بین معارف و بزرگان شهرها عملی شود و از آن پس، شاید پس از چند سال به دیگر اقشار سرایت کند. اما عمل رضا شاه در روز 17 دی در حقیقت، راه میانبری برای اجرای این قانون محسوب میشد.
هفدهم دی و اعلام رسمی کشف حجاب
درباره انتخاب و پیشنهاد چنین روزی به شاه، بین نخستوزیر و وزیر معارف اختلاف نظر وجود دارد. هر دو در خاطرات خود میکوشند پیشنهاد انتخاب روز 17 دی ماه را به رضا شاه به خود نسبت دهند. هر چند طبق اظهارات صدرالاشراف، وزیر عدلیه، رضا شاه در پی چنین روزی لحظه شماری میکرد و این ادعا از سخنان وی در روزی که در هیئت دولت اظهار داشت: «وسیلهای فراهم بیاورید که من نیز به اتفاق همسر و دخترهای خود بدون حجاب ظاهر شوم»، به خوبی مشهود است. وزیر معارف، روز 17 دی ماه را که مراسم جشن فارغ التحصیلی دختران در دانشسرای مقدماتی برگزار میگردید، به شاه پیشنهاد کرد و شاه نظر وی را پسندید. جم نیز ضمن اظهار همین مطلب این نکته را اضافه مینماید که پس از ارائه چنین پیشنهادی به شاه، وی اظهار داشت:
باید این موضوع در هیات وزراء مطرح شود و به تصویب برسد ... این مسئله سادهای نیست خیلی مهم است و باید حتماً انجام شود منتها این انقلاب بزرگ باید با فکر و تدبیر صورت بگیرد.
این سخنان حاکی از نگرانی شاه از نتیجه عمل است، اما تردیدی در انجام عمل نیست. جم نیز در خاطراتش از تردید و نگرانی خود و سایر اعضای هیئت دولت یاد میکند و مینویسد:
مهمترین نگرانی که نه تنها [گریبانگیر] من، بلکه گریبانگیر سایر اعضاء دولت بود مسئله عکسالعمل افراد متعصب در برابر این اقدام بود ...
این نگرانی، و تردید در انجام طرح به عرض شاه میرسد و او ضمن تائید آن اظهار میدارد: «ممکن است اقداماتی علیه این کار صورت بگیرد و مسئله عفت و نجابت زن را پیش بکشند اما نجابت و عفت زن به چادر مربوط نیست. مگر میلیونها زن بیحجاب که در ممالک خارجه هستند نانجیبند؟ از این گذشته همسر من و دختران من در این کار پیشقدم هستند». آنگاه رضا شاه علت شرکت خانواده خود را در جشن آن روز چنین بیان میدارد:
شرکت همسر و دختران من در جشن دانشسرای مقدماتی بدون حجاب، باید سرمشق همه زنان و دختران ایرانی، مخصوصاً خانمهای شما وزرای مملکت باشد.
اصرار و الحاح شاه در اجرای طرح تقلیدی و روبنایی خویش از این جملات به خوبی پیداست و نشان میدهد که این کار با چه هزینهای به اجرا در آمده است: «زن ایرانی باید به هر قیمتی که شده است از این چادر سیاه آزاد شود» و برای آزادی زنان ایران هر گونه مانعی را از سر راه آنها برخواهم داشت.
قطعاً از نظر وی بزرگترین مانع و سد راه ترقی چادر و چاقچور است که در نظر او: «... دشمن ترقی و پیشرفت مردم [بوده] است».
در تهیه مقدمات این روز سرنوشتساز وظیفه دولت بس سنگین بود. ضرورت داشت قبل از روز 17 دی همه دستگاههای امنیتی کشور در جریان اوضاع باشند و مراقبت کافی به عمل آورند که از سوی متعصبین اقدامی صورت نگیرد.
همه مجریان و گردانندگان صحنه دست به کار شدند. بازار کار خیاطان، آرایشگرها و کلاهدوزهایی که با سبک و مد غربی آشنا بودند، فوقالعاده گرم شد. بنا به اظهار مجله زن روز «در رأس این سه صنف سه نفر مرد مسیحی بودند که اداره نهضت شیکپوشی زن از حجاب درآمده به عهده آنها محول شد. زیرا این سه نفر جزو عده معدودی بودند که میدانستند زن از حجاب درآمده را چگونه به سبک اروپایی بیارایند». هامبارسون خیاط، یکی از این سه نفر مسیحی میگوید: «در آخرین هفته مانده به 17 دی دو هزار مانتو سفارش گرفتیم. شب و روز کار میکردیم چون شاه امر فرموده بودند هر چه زودتر چادرها را بردارید».
نکته جالب توجه آنکه بسیاری از خانمهایی که خود را برای جشن 17 دی ماه آماده میکردند به دست یکی از این سه نفر یعنی آبراهام آرایشگر، موهای خود را آرایش دادند. فرد اخیرالذکر در گفتگویی با مجله زن روز، به مناسبت 17 دی، اظهار داشت: «من موهای هزاران زن را قیچی کردم و چهره تازهای به آنها دادم. آلاگارسون را که مد روز دوره کشف حجاب بود، من از پاریس به تهران آوردم».
این مجله در ادامه گزارش خود ضمن تقدیر از همکاری صمیمانه این سه تن میافزاید: «بدون شک اگر این سه مرد [مسیحی] نبودند، زن ایرانی نمیتوانست یک شبه ره صد ساله برود و از دنیای محدود و قرون وسطایی زندگی خود به عرصه شیکپوشی قرن بیستم قدم بگذارد».
قبل از مراسم 17 دی، قرار بود در این روز «بانوان بدون چادر و حجاب و حتی روسری (چارقد) حاضر شوند»؛ اما به واسطه نگرانی دولتمردان از برانگیخته شدن احساسات مخالفین «در آخرین روزها تصمیم گرفته شد که برای آنکه بانوان به کلی سر برهنه نباشند کلاه بر سر بگذارند و به آن ترتیب در مراسم حضور یابند».
با این تمهیدات و آمادهباش قبلی نیروهای امنیتی بود که روز 17 دی ماه سال 1314 از دید کارگزاران رژیم به عنوان نقطة عطفی در تاریخ پوشش و حجاب زن ایرانی فرا رسید. در این روز «از ساعتها قبل دو سلمانی مردانه در یکی از اتاقهای دانشسرای [مقدماتی] دست به کار فعالیت بودند، مو شانه میکردند، اضافهها را میزدند و سرخانمها را چون تازه از زیر چادر درآمده بود و جلوهای نداشت، به سبک مردانه میآراستند». در این روز، دانشسرای مقدماتی شکل دیگری پیدا کرده بود: «محصلین و معلمان و مدیران مدارس در صفهای منظم منتظر ورود رضا شاه، به اتفاق خانوادهاش بودند». مراسم جشن، «به مناسبت اعطای دانشنامه به بانوانی که از دانشسرا فارغالتحصیل میشدند، منعقد گردیده بود و موقع و مکان بسیار مناسبی برای اعلام تصمیم [کشف حجاب] بود».
بالاخره انتظارها به پایان رسید: «رضا شاه به اتفاق ملکه و دو دخترش که رفع حجاب کرده بودند و لباس اروپایی به تن داشتند در دانشسرای مقدماتی حضور یافت و «ضمن اعطای دیپلمها به محصلین و معلمات»، کشف حجاب را رسماً اعلام کرد. محمود جم در خاطرات خود در ارتباط با نظر رضا شاه نسبت به مراسم 17 دی در دانشسرای مقدماتی چنین مینویسد:
[رضا شاه] مرا احضار فرمودند و گفتند لباسها و آرایش خانمها خوب است. حیف نیست که زنها خود را پنهان کنند. اگر هم عیب و نقصی در کارشان باشد باید خودشان آنرا رفع و رجوع کنند، برای اول کار خیلی سلیقه بخرج دادهاند باید خیاطها و کلاهدوزها را تشویق کرد که مدهای قشنگ و سنگین و ارزان به بازار بیاورند ما میلههای زندان را شکستیم. حالا خود زندانی آزاد شده وظیفه دارد که برای خودش بجای قفس خانه قشنگی بسازد. رضا شاه در ادامه سخنانش خطاب به جم اظهار میدارد: «دقت کنید که این قبیل جلسات و مراسم تکرار شود تا خانمها مرتب در آنها حضور یابند و بیشتر به آداب و رسوم اجتماع و معاشرت عادت کنند». در حالی که آثار شرم و حیا از رخسارة بسیاری از زنانی که بالاجبار در مراسم شرکت کرده بودند، هویدا بود. عدهای از آنها، حتی تا پایان مراسم رو به دیوار ایستاده و اشک میریختند. اما روزنامههای آن زمان، از این روز به اصطلاح تاریخی و فرخنده، چنان به بزرگی یاد کردند که گویی زنجیر اسارت و بردگی زن برداشته شده و زن ایرانی تولدی دوباره یافته و پا به عرصه حیات سیاسی اجتماعی گذارده است.
هر چند که نمیتوان منکر حضور روز افزون زن در صحنه اجتماع شد؛ اما، لازمه آن کشف حجاب نبود. ولی تعبیر رضا شاه از این روز این بود که زن از «قفس حجاب رهایی جسته» و «در جامعه ملل متمدن داخل میشود».
روزنامه تجدد در راستای نگرش رضا شاه نسبت به این روز و عظمت آن مینویسد:
دیروز [17 دی ماه] یک صفحه دیگر بر افتخارات تاریخی مملکت افزوده شد. دیروز یک قدم بسیار بزرگ و بلندی در راه سعادت و تأمین حیات اجتماعی این کشور برداشته شد. تاریخ هفدهم دی ماه 1314 یک مبدا جدید مهمی است که در آن روز برای اولین دفعه در تاریخ حیات اجتماعی این مملکت سرمشق بزرگی برای سعادت و نیکبختی جامعه ایرانی داده شده است. قرنها زنان این کشور در جهالت خمود و مذلت بسر برده و در حقیقت نیمی از پیکر این جامعه فلج و از کار افتاده بود. دیروز به این سیهبختی و جهالت نیز خاتمه داده شد.
این روزنامه در ادامه گزارش خود میافزاید:
عصر دیروز شعف و سرور عجیبی در میان اهالی پایتخت حکمفرما بود. دو ساعت بعد از ظهر [ساعت دو بعدازظهر] دیروز هزارها زن و مرد در اطراف عمارت دانشسرای مقدماتی ازدحام نمود. سه ساعت بعدازظهر موکب همایونی شاهنشاهی و موکب علیاحضرت ملکه و والاحضرتین شاهدخت در بین احساسات مسرتآمیز و کفزدنهای ممتد تشریففرما شدند. در این مجلس، پس از اظهار خوشامد از سوی مسئولین ذیربط شاه لب به سخن گفتن آغاز میکند و در قسمتی از سخنان خود اظهار میدارد:
تاکنون نصف جمعیت کشور بحساب نیامده و خانمها [را] از هر گونه حقی محروم کرده ... در صورتیکه صرف نظر از وظایف مادی میتوانند دوشادوش مردها خدماتی را عهدهدار باشند ...
این اظهارات در میان کفزدنهای ممتد حاضرین خاتمه یافت. مفسران عرایض ملوکانه، شروع کردند به نوشتن مقالاتی در اهمیت این روز تاریخی، تا نیمی از جمعیت کشور را که تا قبل از این، در رکود و مذلت به سر میبردند وارد صحنه کار و سازندگی و در حقیقت وارد صحنه مصرف کالاهای لوکس اروپایی کنند. در یکی از مقالات تفسیری، به قلم وحید مازندرانی درباره این روز چنین آمده است:
در این روز بزرگ نه فقط دانشآموزان و صدها دختر ایران به سعادت بزرگی رسیده و مورد مراحم و توجهات اعلیحضرت شاهنشاهی و علیاحضرت ملکه ایران قرار گرفتند بلکه چنان که تاریخ ایران هم برای همیشه ثبت خواهد کرد یک فصل جدید در تاریخ زندگی و حیات اجتماعی ایران نوثبت شده است.
بعد از اعلام و رسمیتیافتن کشف حجاب راههایی برای همگانی نمودن آن از طرف دولت پیگیری گردید. اقدامات سازمانیافتهای از طرف وزارت داخله صورت پذیرفت و دستورالعملهایی خطاب به والیان و حاکمان ولایات ابلاغ شد تا این طرح تداوم یابد. در ادامه فصل حاضر به راههای پیشبرد کشف حجاب میپردازیم.
اقدامات برای پیشبرد کشف حجاب
هنکامی که کشف حجاب رسماً اعلام شد، ابتدا از همان روشهای قبلی که در ایجاد زمینه کشف حجاب تأثیر عمدهای داشت، یعنی تشویق و تبلیغ از طریق جشنها و ایجاد مراسم، با شدت و حدت هر چه تمامتر بهره گرفته شد؛ منتهی با سازماندهی و گستردگی هر چه بیشتر. برنامههای تبلیغاتی برای این منظور، نخست از کارکنان ادارات و دوایر دولتی که منسجم و قابل کنترل بودند، آغاز گردید و آنگاه به دیگر اقشار پرداخته شد. پس از مدتی در پشت جشنها و گاهی همگام با آن اعمال محدودیتها و اقدامات انتظامی چهره خود را نمایاند و سیاست تشویق و تنبیه مورد توجه قرار گرفت و اعمال گردید. در اینجا نخست به برنامههای تبلیغی پرداخته و آنگاه به اعمال محدودیتها و اقدامات انتظامی نظر میافکنیم.
1. اقدامات تبلیغی
تبلیغات برای تثبیت جریانها و برنامههای اجتماعی رکن اساسی هر حکومتی است. در قضیه کشف حجاب هم، عاملی که بیشترین تأثیر را بر جای گذاشت، اقدامات تبلیغاتی خصوصاً از طریق برگزاری مراسم جشن به مناسبت کشف حجاب بود. به طوری که این برنامهها و مجالس که نمایش جلوههای عملی طرح به شمار میرفت، بیش از تبلیغات نوشتاری رسانههای گروهی تأثیر بخشید. پس از اعلام رسمی کشف حجاب، از 17 دی ماه تا اسفند همان سال، برگزاری مراسم جشن و سرور با شدت هر چه تمامتر ادامه یافت. اما با آغاز سال جدید (1315) و تقارن فروردین ماه آن سال با ایام محرم، وقفهای کوتاه پدید آمد. چرا که احساسات و عواطف مردم در برخورد با این طرح استبدادی، جریحهدار میشد. اما در همین مدت، با بهرهگیری از روحانیون درباری و وابسته به حکومت به تبلیغات خود ادامه دادند. این افراد در مناطق مختلف، به تائید اقدامات رضا شاه پرداختند و عملاً مبلغ عملکرد رضا شاه از جمله طرح کشف حجاب شدند. چنانچه در گزارش شهردار سمنان درباره فردی به نام افتخارالاسلام طباطبایی ( یکی از روحانیون) آمده است که: «آقای افتخارالاسلام طباطبایی متجاوز از یک ماه است در سمنان در منابر و مجالس که برای جشنها منعقد شده بیانات سودمند داشته ... خاصه عشره [دهه] عاشورا ... در ضمن ذکر مصائب آل محمد(ص) حرفهای موثر خوبی زده و مراتب شاه پرستی را به کمال رسانیده» و در پایان گزارش تقاضا گردیده «پاداش و جبران زحمات و خدمات معزی الیه را به هر طوریکه مقتضی بدانند انجام و مرحمت فرمایند».
در سند دیگری، طبق گزارش حکومت ارومیه، درباره سخنان واعظی به نام پورداد، آمده است: «مشارالیه در قسمت محسنات سادهپوشی بانوان و تحسین از پیشرفتهای دوره اخیر، که در تحت توجهات شاهنشاه کبیر در ایران شده و تکذیب از اخلاق فاسده گذشته مینماید، فوقالعاده بیانات ایشان برای تصفیه اخلاق و رفتار اهالی و بانوان این شهر موثر واقع» شده است. از گزارش مزبور بر میآید حتی در مدت رکود نیز، از هر فرصتی برای آمادگی اذهان نسبت به کشف حجاب استفاده شده، و خاطرنشان گردیده که چون گوینده روحانی است، در «تصفیه اخلاق و رفتار اهالی و بانوان»، تأثیرات قابل ملاحظهای به جای نهاده است. پس از سپری شدن ماههای محرم و صفر مجالس جشن نهضت ترقیخواهانه بانوان در نقاط مختلف کشور با شکوه بیشتری تداوم مییابد تا جبران رکود و توقف این مدت بشود!
گزارشی از گلپایگان حاکی است حکومت وقت «به بهانههایی از قبیل افتتاح زمین ورزش» از اهالی دعوت نموده، ضمناً اهالی را نیز وادار مینماید که «به عناوین مختلف دعوتهایی ما بین خود بنمایند». اقدام دیگری که در راستای پیشبرد طرح صورت گرفت، تشویق کارمندان دولت به حضور و گردش در خیابانها به اتفاق همسرانشان بود. حاکم قوچان در این خصوص گزارش میدهد: «راجع به نهضت بانوان و مراقبت در پیشرفت آن شرح موکدی اخیراً به کلیه رؤسای دولتی نوشته شد که در ایام و مواقع تعطیلی و هنگام گردش مخصوصاً با خانمهای خود در خیابانها گردش نموده، سرمشق اهالی باشند. در نتیجه دو روز است که کلیه مأمورین موقع عصر با خانمهای خود در خیابانها گردش و عبور و مرور نموده، نتیجه موثری بخشیده است ... »
از دیگر ترفندها و شگردهای تبلیغاتی، استفاده از خانوادههای سرشناس و متشخص ـ که عمل آنها الگوی اهالی بود ـ برای پیشبرد این طرح بود. مجله زن روز در این رابطه مینویسد:
سیاست دولت در شهرها اقتضا میکرد که خانمها از معروفترین و محترمترین خانوادهها بدون چادر به کوچه و بازار بیایند تا سایرین هم از آنها تبعیت نمایند. از جمله استفاده از خانواده [؟] یکی از محترمین و متمولین اردبیل بود که مجبور کردند بدون چادر به خیابانها بروند. این خانمها دستور داشتند پنج، شش بار طول خیابان شهر را پیاده بپیمایند. البته لباس آنها طوری بود که فقط نوک بینیشان به چشم میخورد. این طرز بیرون آمدن که فقط ترک چادر و پوشیدن لباس بلند و گشاد به جای چادر بود، در شهر مذهبی اردبیل خود نوعی پیشرفت به سمت کشف حجاب تلقی میشد و در آن زمان برای مجریان طرح، پیشرفت قابل ملاحظهای بود.
نکتهای که در ضمن برپایی مراسم جشن کشف حجاب به چشم میخورد، سعی وافر سخنرانان و ستایندگان طرح است تا چهره حجاب را هر چه زشتتر نشان داده و در مقابل بیحجابی را مترادف با ترقی و تمدن معرفی کنند. جالب توجه آنکه برای حمله به حجاب و تحقیر آن گاهی از توجیهات مذهبی نیز استفاده میشد. از جمله در جشنی که به همت کانون بانوان در اصفهان منعقد شد، یکی از سخنرانان ضمن اظهار خرسندی از وضعیت به وجود آمده در «سایه اعلیحضرت همایون رضا شاه پهلوی»، در تحقیر حجاب چنین اظهار نمود: پارچه سیاهی که امروز در پرتو عنایت خداوند و حقیقت کیش تابناک اسلام و به برکت مدرسه و کتاب آنرا پاره کرده و دور میاندازیم ما را از انجام این نیات ترقی بازداشته و اجازه نمیداد میزان اصلی و لیاقت و استعدادمان ظاهر و نمایان شود.
یکی دیگر از سخنرانان مدعی شد: «اصلاً در مملکت ما قبل از اسلام یا بعد از اسلام حجابی وجود نداشته است. از نظر مذهب هم در کتاب مبین که مجموعهای از اوامر الهی است صراحتی نسبت به این موضوع دیده نمیشود». اینها نمونههایی از توجیهات کسانی بود که میخواستند کردار خود را برای عمومیت بخشیدن به آن، مطابق با ترقی و تمدن و موافق با موازین شرع جلوه دهند.
علاوه بر سخنرانی، سعی میشد در قالب نظم نیز حجاب مورد تحقیر قرار گرفته و از این طریق که اثر آن بیش از کلام منثور است، در گسترش فرهنگ بیحجابی اقدام گردد. از جمله در کنفرانسی که به مناسبت کشف حجاب از طرف کانون بانوان در تهران صورت گرفت قطعه شعری قرائت گردید که بیانگر این نوع تفکر است. در این شعر از بنیانگذار این جریان ترقی خواهانه تجلیل و قدردانی به عمل آمد. در اینجا به چند بیت آن اشاره میکنیم، تا این تحقیر و تجلیل بیشتر مشخص گردد:
چرا مرد آزاد باشد به کوی - ولی زن به چادر نهان کرده روی؟
چرا مرد بیپرده باشد به راه - ولی زن نهان در پلاس سیاه؟
برومند بادا شه پهلوی - که داد این سرای کهن را نوی!
بفرمان وی ملک شد کامیاب - همه ملک ایران برست از حجاب.
حجابی که از جهل دیرینه بود - حجابی که زنگار آئینه بود.
حتی عدهای از شاعران صاحبنام آن زمان، همچون ملک الشعراء بهار نیز که زمانی خود از مخالفان سردار سپه بود، تحت تأثیر اقدام رضا شاه قرار گرفته و به مدیحهسرایی از این جریان و عامل این جریان پرداخت. وی در قسمتی از کلام منظوم خود بدین مناسبت چنین سرود:
دریغا کز حجاب خود وطن را - به نیمه تن فلج فرمایی، ای زن!
بزرگا، شهریارا، کامر فرمود - کز این بیغوله بیرون آیی، ای زن!
به شاه پهلوی، از جان دعا گوی - اگر پنهان، اگر پیدایی، ای زن!
برای پیشبرد کشف حجاب، روزنامههای کثیرالانتشار اخبار جشنها و مراسم مربوط به آن را درج میکردند. خصوصاً روزنامه ایران تلاش بیوقفهای داشت و برای آنکه دیگر مدیر جراید و روزنامهها همگام با روزنامه ایران در نشاندادن چهرهای مثبت به این قضیه بکوشند، مدیران روزنامه آقای مجید موقر «از هیئت مطبوعات و مدیران جراید و یومیه و هفتگی به معیت خانمهایشان به اضافه نویسندگان، فضلا و ادبا با خانم هایشان» دعوت به عمل میآورد که در مراسم جشن کشف حجاب در دفتر این روزنامه شرکت کنند. پس از مدتی این مجالس جشن و سرور از حالت خصوصی خارج و جنبه عمومی یافت. به طوری که، حکمرانان هر منطقه مأموریت یافتند با ایجاد مراسم جشن و سرور در مکانهای عمومی و با دعوت از اهالی هر محل، گزارشی از پیشرفت نهضت بانوان را مرتباً به مرکز ارائه کنند. به این موضوع، در فصل مربوط به سیر کشف حجاب در ولایات خواهیم پرداخت. بعد از مدتی که از این روش تبلیغاتی گذشت، چهره دوم این سیاست یعنی اعمال محدودیت و اقدامات انتظامی به منظور پیشبرد کشف حجاب آشکار شد که در ادامه گفتار حاضر بدان میپردازیم.
2ـ اقدامات بازدارنده و انتظامی
اعمال محدودیت علیه زنان با حجاب در ابتدا، و پس از آن استفاده از شیوههای سرکوبگرایانه پلیسی؛ چهره دوم جشنها و سخنرانیها بود که در واقع سیاست تشویق و تنبیه را کامل میکرد. پیش از آنکه شهربانی به جدیت با قضیه برخورد کند، تصمیماتی دال بر اعمال محدودیت علیه زنان محجبه صورت گرفت و پس از آن اقدامات انتظامی در سطحی گسترده اعمال شد.
مطابق گزارش حکومت کاشمر در ایالت خراسان، به منظور سیر پیشرفت کشف حجاب، محدودیتهایی شامل: «ممانعت از رفتن زنان با حجاب به حمامها» از یک طرف و «نظارت بر کار حمامیها که مبادا زن با حجابی را به حمام راه دهند» از طرف دیگر و «گماردن پاسبانها در مراکز عبور و مرور شهر مخصوصاً بازار جهت اخطار به زنان چادری، گرفتن التزام از گاراژدارها که زنان چادری را سوار نکنند، همچنین گماردن مأمور در زیارتگاهها که زنهای با چادر را اجازه ورود ندهند»، از طرف حکومت بر مردم تحمیل گردید تا پس از مدتی گام دیگر این اقدامات، یعنی برخورد خشونتآمیز پلیس و مأمورین انتظامی نسبت به زنان محجبه، برداشته شود. البته در این زمان هنوز مأمورین میبایست طبق دستور مقام وزارت کشور «با نهایت متانت و بدون اعمال زور و به نحو مقتضی از قبیل جلوگیری از سوار کردن بانوان چادری در اتوبوسها و اتومبیلها و راه ندادن به سینماها و رستورانها و ادارات دولتی این موضوع را عملی نموده و نوعی انجام وظیفه نمایند که ایجاد زحمت و شکایت ننمایند». این دستورالعمل خصوصاً برای مناطقی که بیم شورش میرفت، تجویز شده بود. در همین زمان، بعضی از مغازهدارها نیز همگام با نیروهای انتظامی در اعمال محدودیتها شرکت کرده و با زدن اطلاعیههایی بدین مضمون که «به چادریها جنس نمیفروشیم» با نیروهای انتظامی همکاری میکردند.
بعد از مدتی، اعمال محدودیتها به تدریج جای خود را به اقدامات انتظامی داد. به مأمورین دستور داده شده بود: «با کمال جدیت و متانت نسبت به اجرای مقصود با تشویق و وسایل دیگر به طور دائم مراقبت کنند». منظور از وسایل دیگر، همان به کارگیری زور و خشونت در اجرای کشف حجاب میباشد.
با استقرار پاسبانها در معابر عمومی، آمد و رفت زنان چادری کنترل میشد و برای برداشتن چادر به آنها اخطار میگردید و در صورت عدم توجه چادر آنها گرفته و ضبط میشد. طبق گزارشات شاهدان عینی «پلیس در گوشه خیابانها میایستاد و زنان چادری را تحت نظر میگرفت و در صورت مشاهده، چادر از سر آنان بر میداشت و پاره میکرد» به قسمی که جویهای آب کنار بعضی از خیابانها از چادر انباشته میشد. به همین سبب، بانوان با پوشیدن پالتوهای یقهدار و بلند و با به سر گذاردن کلاههای گشاد که تمامی موی سر را در بر میگرفت و نیز بعضاً با استفاده از عینکهای دودی بزرگ که قسمت اعظم چهره را میپوشاند در صورت لزوم در خیابانها و معابر عمومی ظاهر میشدند.
در مقابله با این اقدام بانوان که طی آن چارقد، جایگزین چادر شده و تقریباً مانند چادر پوشش کاملی محسوب میگردید؛ از طرف رئیس دولت بخشنامهای به ولایات صادر گردید. در قسمتی از این بخشنامه چنین آمده است:
از قرار اطلاعاتی که میرسد بانوان در ولایات با چارقد در معابر عبور و مرور مینمایند حتی بعضیها بطور مضحک خود را به اشکال مختلف و عجیبی در آورده و مستور میدارند چون ادامه این وضعیت غیر مطلوب و باعث مسئولیت است اکیداً مقرر میگردد که باید نهایت مراقبت و مواظبت را بعمل آورید که هر چه زودتر این رویه متروک گردد.
در پایان این متحدالمآل، به حکام نیز اخطار گردیده: «هیچکس از بانوان نباید با چارقد در معابر دیده شوند و الا حکام در درجه اول مسئول و شدیداً مورد مواخذه قرار خواهند گرفت... »
در راستای دستور اکید رئیسالوزراء و وزیر کشور، وزارت کشور موظف میگردد تا از طریق حکام و والیان نهایت سعی خویش را در اجرای مفاد این بخشنامه مبذول دارد. به دنبال این بخشنامه حکام ولایات، شهروندان را در جریان امر قرار میدهند، از جمله از طرف حاکم کاشان اطلاعیه شدیداللحنی خطاب به شهروندان صادر میگردد که در قسمتی از آن آمده است:
... چون ادامه این وضعیت غیر مطلوب، و باعث مسئولیت است، اکیداً مقرر میگردد که باید زودتر این رویه متروک و هیچ کس از بانوان نباید با چارقد در معابر دیده شوند لهذا از تاریخ نشر اعلان الی پنج روز اگر به وضعیت فعلی ادامه دهند شدیداً تعقیب خواهند شد ... دامنه اعمال محدودیتها و اقدامات انتظامی حتی به مقدسترین ناحیه مملکت، یعنی آستان قدس رضوی کشانیده شد. در این ناحیه، پاسبانها موظف گردیدند: «با مأمورین آستانه مقدسه نسبت به ممانعت از بانوانی که میخواهند با چارقد وارد بشوند کمک نمایند ...». این اعمال محدودیتها تنها به شهرها و مراکز پرجمعیت ختم نمیشد؛ بلکه، روستاها و مناطق عشایرنشین را نیز در بر میگرفت. در نتیجه ترک لباس محلی و پوشیدن لباسهای اروپایی برای بانوان جنبه اجبار به خود گرفت. از جمله حکومت کرمانشاهان با صدور بخشنامهای از همه مأمورین و مسئولین حکومتی این ایالت خواست تا ترتیبی اتخاذ نمایند که «لباس اهالی قراء و قصبات نیز به شکل بانوان متمدن دنیا در بیاید». اعمال محدودیتها، تنها شامل حال زنان ایرانی اعم از شهری، روستایی و عشایری نبود. بلکه زنان مسلمان خارجی که عموماً برای زیارت بقاع متبرکه وارد کشور میشدند نیز میبایست یا به لباسهای جدید ملبس شوند؛ یعنی کشف حجاب نمایند؛ یا پوشش ملی خود را بر تن داشته باشند. مشروط به آنکه شباهتی با چادر و روسری نداشته باشد و «هر گاه به این ترتیب مایل نیستند، [عمل نمایند]، بهتر است اقامت خود را در ایران [تمام کرده و کشور را] ترک نمایند ...».
اعمال این اقدامات سازمان یافته جهت پیشبرد امر کشف حجاب، اگر چه در بعضی از مناطق کشور خصوصاً در مناطقی که مرکزیت مذهبی داشت، موجب عکسالعملهایی از سوی اقشار مختلف گردید، اما چهره اجتماع ایران را تغییر داد. به قول هفته نامه زن روز، اروپایی شدن خیلی زود طرفدار پیدا کرد و در دی ماه 1316 یعنی دو سال بعد از کشف حجاب رنگ زندگی و شکل آن کاملاً عوض شد.
به هر حال، شق دوم این اقدام در همه ولایات و مناطق به یکسان اعمال نمیشد. بلکه مقتضیات هر محل از قبیل میزان پایبندی مردم نسبت به سنتهای مذهبی و قومی نیز باید مطمح نظر مجریان و دستاندرکاران طرح قرار میگرفت، به طوری که سیاست تشویق و تنبیه گاهگاه جای خود را عوض میکرد.
کشف حجاب - زمینهها، واکنشها و پیامدها ، مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی