06 تیر 1400
کشف حجاب، کژراهه پهلوی اول
ایرانیان، در سال های 1285 تا 1320 هجری شمسی با نگاهی به دنیای اطراف خود احساس عقب ماندگی و انحطاط کردند و دیگران را مترقی و توسعه یافته دیدند. ایرانی خود را با دیگران مقایسه کرد و فاصله ای به درازای تاریخ دید و دانست که ماشین پیشرفت تمدن شتابی سرسام آور به خود گرفته و با سرعتی بیش از دو هزار کیلومتر در ساعت به پیش می رود در حالی که ایرانی در ساعتی دو کیلومتر هم وامانده است؛ هواپیما، تانک، زیردریایی و... می سازد و این در ساختن تابه ای عاجز است، با خود پرسش کرد که چه کند؟!! و همانند انسانی گیج و مبهوت به اطراف نگریست و دنبال حل مشکل خود بود، چه شد که غرب به توانمندی رسید، ولی ما عقب مانده شدیم؟
در پاسخ به این سؤال نگرش ها، رهیافت ها و رویکردهایی پیدا شد؛ (1) عده ای در مواجهه با غرب و دنیای پیشرفته، «نفی هویت » کرده و در تمام داشته های خود تردید کردند؛ بنابراین حقایق را در ماورای مرزهای خود جست و جو کردند و می توان گفت این دسته به هیچ مرزی اعتقاد نداشتند و به پذیرش مطلق غرب دست یازیدند که در این نوشتار، اینان غرب زدگان نامیده می شوند؛ یعنی کسانی که به قول مرحوم علامه اقبال لاهوری:
نقش باطل می پذیرند از فرنگ
سرگذشت خود بگیرند از فرنگ (2)
و عده ای هم رویکرد «نفی مطلق » به غرب دارند؛ اینان چون تمام مدنیت غرب را خطری علیه ایران احساس می کردند، لذا بر این اساس همه ی غرب را پلید دانسته و قرآن را نفی می کردند.
و برخی هم رویکردی ترکیبی از غرب دارند؛ یعنی درصدد این بودند که هویت خود را از دست نداده و در ضمن، از پیشرفت های صحیح و خوب غرب استفاده ببرند و بین هویت خودی و غرب رابطه ای دوستانه ایجاد کنند و آنچه باعث از بین رفتن انسانیت می شود را نفی، ولی آنچه که باعث ترقی، پیشرفت، رفاه و آسایش انسان می شود را می پذیرند.
اما بحث این است که آن عده ای که نفی هویت خویش کرده و با تمام توان به استقبال غرب رفته اند، متاسفانه آن چه را که باعث توانمندی غرب شد، را به دست نیاورند.
آن ها آهنگ نو کردند، اما کهنه ی فرنگ را کسب نمودند. و به چیزی بیهوده و به قول «مرحوم جلال آل احمد» به قوطی بازی پرداخته و فقط به وضع ظاهری ناصواب غرب توجه کردند و پنداشتند که آن چه باعث توانمندی غرب شده «برهنگی زنان » غربی بوده، فلذا افرادی؛ هم چون «میرزا حسین خان عدالت » که از مردان آزادی خواه آذربایجان محسوب می شد و سال ها در خارج از کشور زندگی کرده بود، وقتی به ایران آمد، در شماره ی 4، روزنامه ی «صحبت » که به سال 1288 هجری شمسی به زبان آذربایجانی در تبریز منتشر می شد، مقاله ای نوشت و در آن مقاله از رفع حجاب زنان و بهبود وضع آنان سخن گفت. (3) او فکر می کرد با این کار می توان به ترقی رسید. لذا بخاطر این نسخه پیچیدن های افراد غرب زده و بر باد دادن هویت خودی است که «مرحوم علامه اقبال لاهوری » فریادش به آسمان بلند می شود و در نفی و طرد کوتاه فکری این آقایان منورالفکر و انتلکتوائل می گوید: آنچه باعث توانمندی غرب شد توجه به عقل و علم بود نه چیز دیگر و می سراید:
قوت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش چراغش روشن است
حق این است که انسان از عقل مغربیان و عشق مشرقیان هر دو بهره مند باشد و مشرقیان باید آن چه را که خوب و صحیح ست بگیردند و فریب ظواهر تمدن اروپایی؛ رقص، بی دینی، خط لاتین، لباس کوتاه و کلاه لبه دار را نخورند و بر اساس این مبانی فکری است که علامه اقبال لاهوری سروده ی زیبایی می سراید و به انسان غیرتمند و هویت دار نهیب می زند که ای انسان مسلمان بهوش باش که پیشرفت غرب به واسطه ی بی حجابی و لباس غربی و... نیست، بلکه:
شرق را از خود برد تقلید غرب
باید این اقوام را تقیید غرب
قوت مغرب نه از چنگ و رباب
نی ز رقص دختران بی حجاب
نی ز سحر ساحران لاله دوست
نی ز عریان ساق و نی از قطع موست
محکمی او را نه از لادینی است
نه فروغش از خط لاتینی است
قوت افرنگ از علم و فن است
از همین آتش چراغش روشن است
حکمت از قطع و برید جامه نیست
مانع علم و هنر عمامه نیست
علم و فن را ای جوان شوخ و شنگ
مغز می باید، نه ملبوس فرنگ (4)
با این حال عده ای استدلال کردند؛ چون ویژگی های وضعیت زنان در عصر پهلوی عبارت بود از: تقیید سنت ها و آداب و رسوم جامعه ی مرد سالار، رعایت شدید حجاب، محدودیت فعالیت زنان به خانه داری و شوهر داری و... فلدا سرانجام در اواخر قرن نوزدهم، این وضعیت در ارتباط با غرب به صورت افراطی شکسته شد. و روشن فکران از وضعیت تحقیرآمیز زنان و سلطه ی مردان بر آن ها انتقاد کردند. (5) و برای رهایی از این وضع، تلاش های بی وقفه ای انجام دادند، اما راه حلی که ارائه کردند نمی توانست نسخه ای جز همان نسخه غربی باشد! در چنین فضایی، رژیم دیکتاتوری رضاشاه، خود را هواخواه جدی تمدن غرب جازده بود و تحت این نام بازسازی و اصلاحات مملکت را در راس همه ی کارهایش قرار داد. بنابراین؛ معماری غربی به سرعت جای پایی در ایران پیدا کرد و ابداعات اروپایی در زمینه لباس، آداب و رسوم رونق یافت وبسیاری از آداب و رسوم خرافی تلقی می شد از جمله «آداب پوشش و حجاب » که در دست فراموشی بود.
پهلوی به کمک قدرت های خارجی حاکم بر مردم ایران شد. او شدیدتر و بی رحمانه تر از پادشاهان قاجار، هر صدای آزادی خواهانه را در گلو خفه می کرد. شاه با کمک دولت های غربی اصلاح و نوسازی خود را آغاز نمود. اما قلدری و بی عدالتی خود را نیز حفظ کرد و بر ملت ایران ظلم ها روا داشت تا جایی که امام خمینی (ره) از بی عدالتی او چنین می نالد:
از جور رضا شاه کجا داد کنیم - زین دیو که بر ناله بنیاد کنیم
آن دم که نفس بود، ره ناله ببست - اکنون نفسی نیست که فریاد کنیم
رضا شاه با سه اصل حکومت خشن نظامی و پلیسی؛ مبارزه همه جانبه با مذهب و روحانیت؛ و غرب زدگی، وارد زندگی سیاسی ملت ایران شد و تا آن جا که توانست، علیه اسلام و مسلمین ظلم هایی را انجام داد. اگر چه پهلوى اول در دوران اولیه حکومتش خود را طرفدار اسلام و مسلمانان مى خواند، اما پس از تحکیم و تثبیت کامل قدرت سیاسى به اصلاحاتى دست زد که در راس آن اصلاحات، غیر دینى ساختن جامعه ایران به هر طریق ممکن بود؛ بنابراین در چندین جبهه اصلاحات ضد دینى خود را آغاز کرد که عبارتند از:
1. نوسازى کامل وزارت عدلیه توسط داور چنان که حقوقدانان تحصیل کرده جدید را جایگزین قضات سنتى کرد؛
2. ترجمه هاى تعدیل یافته اى از حقوق مدنى فرانسه و حقوق جزاى ایتالیا را که برخى از آن ها با قوانین شرع متعارض بود، به نظام حقوقى ایران وارد کرد؛
3. ثبت و اسناد را از علما گرفت و مهم تر از این، مسؤولیت تشخیص شرعى یا عرفى بودن موارد حقوقى را به قضات دولتى واگذار کرد؛
4. حضور روحانیون را در مجلس بسیار کاهش داد، به طورى که شمار آنان از بیست و چهار نفر در مجلس پنجم، به شش نفر در مجلس دهم رسید؛
5. از صدور روادید به کسانى که خواهان زیارت مکه، مدینه، نجف و کربلا بودند جلوگیرى کرد؛
6. کشف حجاب را اجبارى کرد. (6)
در یک کلام، رضاشاه بر این پندار و خیال بود که متمدن کردن جامعه دینى یعنى بر چیدن بساط دین و دین خواهى از عرصه اجتماع به هر طریق ممکن، چه با کشف حجاب و چه با موارد دیگر.
داستان کشف حجاب چه بود؟ قبل از پرداختن به چگونگى داستان کژ راهه پهلوى اول؛ یعنى جریان کشف حجاب، تذکر این نکته لازم است که رضا شاه مساله کشف حجاب را با هم فکرى و همکارى مستقیم و غیر مستقیم روشن فکران، البته آن دسته از روشن فکرانى که نقش مشارکت و دخالت در نظام سیاسى و امور مملکتى را در عصر رضاخان پذیرفته بودند (7) ، انجام داد.
روشن فکران بسترها و زمینه هایى که - قبل از به حکومت رسیدن رضا شاه - براى از بین بردن دین و ترویج فرهنگ غرب، تهیه دیده بودند - از جمله این که روشن فکران اولیه ایران که نخستین نمایندگان اندیشه هاى نوین، بویژه لیبرالیسم، سکولاریسم و تجدد بودند - خواسته هاى زیر را مطرح مى کردند:
1. تجدید هویت و سنت هاى ملى ایران؛ 2. منع دخالت روحانیون در سیاست؛ 3. وضع نظام قانون اساسى جدید به شیوه اروپا؛ 4. تاسیس نهادهاى سیاسى جدید بر اساس حاکمیت ملى و ایجاد مبانى دولت ملى مدرن. (8) بنابر این مى توان گفت که ماهیت این نوع خواسته ها و اصلاحات، یک نوع دین زدایى بود که به اجماع و اتفاق نخبگان ابزارى و عده اى از نخبگان فکرى در زمان رضا شاه به اوج خود رسید.
داستان کشف حجاب
در زمان رضا شاه برخى از روشن فکران، پشتوانه فکرى لازم، جهت تحولات و اصلاحات پهلوى اول را فراهم مى کردند؛ لذا در چند سال اول سلطنت رضا شاه، تبلیغات بر ضد حجاب را به حد اعلا رساندند، مثلا در روزنامه «ایران جوان » که ارگان رسمى جمعیتى بدین نام بود و اعضاى آن را عده اى از جوانان فرنگ دیده و از اروپا برگشته تشکیل مى دادند - که بعدها کارهاى حساس مملکت را در دست گرفتند - مبارزه پیگیر و شدیدى بر ضد حجاب تحت عنوان «نامه هاى بانوان » آغاز کردند، تا این که در بهار 1313 رضا شاه به ترکیه سفر کرد و با مشاهده آزادى هایى که به بانوان ترک داده شده بود، وجوب اقدامى مشابه را در ایران حس نمود. هواداران آزادى زنان از کوشش باز نایستادند و در این زمینه تصنیف ها و ترانه ها ساختند و صفحات گرامافون از آن ها پر شد و در رهگذرها و قهوه خانه ها به گوش مردم رسید. بعد از این همه کوشش و تلاش در راه آزادى زنان و متمدن کردن جامعه زنان ایرانى، نهایتا در سال 1314 زنان آموزگار و دختران دانش آموز از چادر به سرکردن ممنوع شدند و افسران از راه رفتن با زنانى که چادر به سر داشتند خوددارى مى کردند.
در مهر 1314، در تهران کانون بانوان تاسیس شد و زن ها با گشاده رویى با مردان معاشرت و مجالست مى کردند و سرانجام در 17 دى ماه 1314 رضا شاه فرمان کشف حجاب را صادر کرد (9) تا با این کار ایران و ایرانى به دروازه هاى تمدن راه یابند، اما ملت ایران در مقابل این فرهنگ ناصواب وارداتى سر تسلیم فرود نیاورد و با آن درگیر شد، تا این که حاصل کوشش و تلاش خود را در راه احیاى دین اسلام در انقلاب سال 57 جلوه گر دیدند.
به امید روزى که همه افراد بشر، به حقوق راستین خود برسند و انسان ها، اعم از مرد و زن، ابزارى در دست حکومت گران قرار نگیرند و به امید روزى که در جهان بشریت چهار شعار امام على علیه السلام تحقق عینى یابد که فرمود:
ما آمدیم به خاطر:
1. برافراشتن پرچم اسلام «لنردالمعالم من دینک »؛
2. این که اصلاح در بلاد مسلمین انجام دهیم «و نظهر الاصلاح فی بلادک »؛
3. بندگان مظلوم خدا در امان و امنیت باشند «فیامن المظلومون من عبادک »؛
4. و نهایتا این که ما مى خواهیم حدود تعطیل شده الهى را زنده و برافراشته کنیم. «و تقام المعطلة من حدودک ». به امید آن روز که جهان به این مساله معرفت پیدا بکند که فقط در بند الله باشد و از هر چه غیر اوست رهایى یابد و به انسانیت وکرامات انسان واقعى که اسلام بر مبناى کتاب و سنت، پایه گذارى کرده است، برسد.
پی نوشت ها:
1. برای آشنایی با این رویکردها و رهیافت ها رجوع شود به، تاجیک، محمد رضا، فرامدرنیسم و تحلیل گفتمان، جنگ اندیشه، تهران 1378، ص 7 به بعد و هم چنین به خاتمی، محمد، بیم موج، سیمای جوان، 1372، ص 95.
2. ستوده غلامرضا، مجموعه مقالات کنگره جهانی بزرگداشت علامه اقبال لاهوری، چاپ اول، تهران 1365، ص 352.
3. آرین پور، از نیما تا روزگار، ج اول، چاپ اول، تهران زوار 1374، ص 5 و هم چنین رجوع شود به کتاب تاریخ مشروطه ایران، احمد سروی و کتاب تاریخ مطبوعات و ادبیات ایران اثر ادوارد براون.
4. مینوی، مجتبی، اقبال لاهوری شاعر پارسی گوی پاکستان، تهران یغما، 1377، ص 22 - 29.
5. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به جامعه شناسی، حسین بشیر، نشر نی، چاپ سوم 1376، ص 291.
6. براى آشنایى با عرفى کردن جامعه دینى در ایران عصر پهلوى اول رجوع شود به کتاب هاى: آبراهامیان،یرواند، «ایران بین دو انقلاب »، ترجمه احمد گل محمدى، محمد ابراهیم فتاحى، چاپ دوم، نشرنى، 1377؛ و پیردیکار، ژان، هورکاد، برنار «ایران در قرن بیستم »، ترجمه عبدالرضا(هوشنگ) مهدوى، چاپ دوم، تهران، نشرالبرز، سال 1357.
7.برخى از صاحب نظران براى روشن فکران سه نقش قایل هستند که عبارتند: از 1.انتقاد از نظام سیاسى؛ 2. مشارکت و دخالت در آن؛ 3. انزوا، کنار گیرى از زندگى سیاسى؛ رجوع شود به حسین بشیریه «جامعه شناسى سیاسى »، نشرنى، چاپ سوم 1376، ص 256 و برخى هم دو نقش براى روشن فکران قائلند: انتقاد از نظام سیاسى، یا انزوا از زندگى سیاسى. در این زمینه رجوع شود به: آراى داریوش شایگان در کتاب زیرآسمان هاى جهان، ترجمه نازى عظیما، 1374، ص 228.
8.بشیریه، حسین، جامعه شناسى سیاسى، پیشین، ص 257.
9. براى آشنایى با کم و کیف داستان کشف حجاب رجوع کنید به کتاب:«از نیما تا روزگار ما»، یحیى آرین پور، جلد اول، چاپ اول، زوار 1374، ص 3 تا 23.
باشگاه اندیشه