06 تیر 1400
سخن نخست
بازکاوی پرونده کودتای سوم اسفند 1299
کودتای سوم اسفند 1299 که با رهبری سفارت انگلستان و بهره گیری از کلیه امکانات (نظیر بانک شاهنشاهی ، کمیته زرگنده و...) توسط سیدضیاء و رضاخان میرپنج به وقوع پیوست در زمره رویدادهای تلخی است که تاثیر مستقیم و غیرقابل انکاری در تاریخ معاصر ایران بر جای گذارده است. هرچند تحقیق و مطالعه در این کودتا، تلخ و ناگوار است؛ لکن کندوکاو در آن چراغی فروزان فراروی نسل حاضر و آینده کشورمان قرار می دهد. مقاله حاضر با همین ضرورت تقدیم خوانندگان گرامی می شود :
ظهر یکی از روزهای گرم تابستان حبیب الله خان رشیدیان مخفیانه از درب پشتی سفارت انگلستان در تهران خارج شد و به سمت نقطه نامعلومی حرکت کرد. او معمولا اخبار و گزارشهای جدید خود را به مقامات سفارت تسلیم می کرد و مجددا جهت تهیه گزارش و اطلاعات به مراکز مورد نظر آنها سر می کشید. مدتی قبل کلنل فریزر از او خواسته بود با حضور در خانه حبیب الله خان عین الملک که از سران بهاییان بود از مسائل و اتفاقاتی که در آنجا رخ می داد برای او گزارش هایی تهیه کند.عین الملک فرزند محمدرضای قناد مباشر و کاتب آثار عباس افندی معروف به عبدالبهائ بود و در زمره اصحاب راز او به حساب می آمد. چیزی از ورود رشیدیان به منزل عین الملک در خیابان کوشک و آغاز صحبت های آنها نگذشته بود که پیشخدمت پیغام آورد که فردی به ظاهر هندی خواهان ملاقات با عین الملک است.
با ورود آن فرد، عین الملک او را به رشیدیان معرفی کرد: جناب اردشیر جی از دوستان و همکاران صمیمی ما می باشند و به این ترتیب باب آشنایی آن دو با یکدیگر گشوده شد. در یکی از جلسات مشترک این سه تن روزی اردشیر جی از عین الملک خواست که ضمن مشورت با محفل بهاییان ، صاحب منصب بلند قامتی را از بین نیروهای قزاق که شیعه اثنی عشری خالص نباشد به او معرفی کند. اردشیرجی مجددا تاکید کرد که «آن فرد نباید شیعه اثنی عشری خالص باشد». عین الملک می دانست که در چنین مواردی انگلیسی ها دنبال کسی می گردند که با او از نزدیک همکاری کنند، چرا که معمولا کارکنان سفارت انگلیس و نزدیکان به سیاست آنان از بین غیرمسلمانان و غیرشیعیان انتخاب می شدند. عین الملک پس از بررسی و مشورت با محفل بهاییان ، قزاقی به نام رضا را مناسب ترین فرد برای معرفی به اردشیر جی یافت. فرد نامبرده علاوه بر این که قزاق بود، در محله باجمالوها که ساکنان آن عمدتا علی اللهی بودند سکونت داشت و در مجالس حاجی آخوند بابی نیز حاضر می شد. اردشیر جی در اولین برخورد، وی را فردی مناسب برای منظور خود یافت و تعلیم و تربیت او را آغاز کرد. وی در وصیت نامه خود می نویسد: «در اکتبر سال 1917بود که حوادث روزگار مرا با رضاخان آشنا کرد... از مدت ها قبل من جزییات مربوط به کلیه صاحب منصبان ایرانی واحدهای قزاق را بررسی کرده و تعدادی از آنها را ملاقات نموده بودم.
.. به زبانی ساده تاریخ و جغرافیا و اوضاع سیاسی و اجتماعی ایران را برایش تشریح می کردم.
.. اغلب تا دیرگاهان به صحبت من گوش می داد و برای رفع خستگی چای دم می کرد که می نوشیدیم.
« اردشیر جی ضمن تشریح مذاکرات خود با رضاخان به بی اثر شدن قرارداد 1919 و زمینه سازی های خود در خصوص کودتای نظامی در ایران اشاره کرده و اذعان می دارد که او معرف رضاخان به آیرونساید بوده است. با سقوط امپراتوری تزاری در روسیه و عقب نشینی موقت آنها از عرصه سیاسی ایران ، انگلستان که از دیر باز در پی سلطه مطلق بر کشور ما بود موقعیت را برای تحقق ایده های سلطه طلبانه خود مساعد دید. به این منظور ابتدا لرد کرزن وزیرخارجه انگلستان طرح مستعمره کردن ایران را با پیش کشیدن موضوع قرارداد 1919 مطرح کرد. براساس این قرارداد مالیه و قشون ایران در ازای وام اندکی در اختیار انگلستان قرار می گرفت. تحقق قرارداد مستلزم حضور نیروهای انگلیسی در ایران و انجام هزینه هایی در راستای بازسازی قشون و مالیه ایران بود که در آن شرایط از دید برخی مسوولان هیات حاکمه انگلستان عملی نبود. به همین جهت مباحث مختلفی درکمیته شرق و کمیته ایران پیرامون قرارداد 1919 وراه حل های دیگر مطرح شد که با شکست قرارداد 1919منجر به پیگیری سایر راهها گردید.» مخالفان طرح کرزن که پایگاهی قوی و قدیمی در ایران داشتند معتقد به انجام یک کودتای نظامی توسط نیروهای ایرانی بودند. محاسن این طرح برای انگلیسی ها عبارت بود از :
1- عدم حضور آشکار در ایران و اجرای مقاصد خود توسط عوامل ایرانی (بدیهی است که این امر مانع از بروز رشد احساسات ضدانگلیسی در ایران می شد).
2- صرفه جویی اقتصادی به جهت بهره برداری از منابع مالی ایران جهت سرو سامان دادن به اوضاع کشور و تامین امنیت غارتگران بین المللی.
3- رهایی از هزینه های سرسام آور ناشی از حضور نیروهای انگلیس در ایران.
4- تضمین سلطه درازمدت خود بر ایران با اتکائ بر رژیمی وابسته.
منافعی که انگلیسی ها به شدت در جهت حفظ آن در ایران تلاش می کردند عبارت بود از :
الف ) جلوگیری از بسط نفوذ کمونیسم در سرزمینهای تحت سلطه آنها و مناطقی نفتی خاورمیانه.
ب ) حفظ شعبه تلگراف هند و اروپا و کمپانی تلگراف هند و اروپا.
پ ) بانک شاهنشاهی.
ت ) تجارت دریایی در خلیج فارس.
ث ) شرکت نفت ایران و انگلیس.
ج ) امتیاز شرکت لینچ بروس در کارون و جاده اهواز به اصفهان.
چ ) امتیاز سندیکای راه آهن در ایران.
باتوجه به امتیازات فوق ، دستگاه های رسمی و غیررسمی وابسته به انگلستان در ایران به کار افتاد تا زمینه های انجام کودتا را فراهم کند.
گام اول برای انجام کودتا، یافتن یک نظامی مطمئن برای سپردن رهبری ظاهری کودتا به دست او بود که با یافتن رضاخان عملی شد. شرط اردشیر جی با عین الملک هویدا در خصوص مشخصات این فرد قبلا ذکر شد (قزاق بودن و شیعه اثنی عشری خالص نبودن) دقت در این دو شرط، پرده از روی نقشه های انگلستان در ایران برمی دارد.
در بین قوای نظامی موجود در ایران ، نیروهای قزاق از اساس نیرویی وابسته به بیگانه بودند و نفوذ روس و انگلیس در آنها در حد بالایی به چشم می خورد. این وضعیت در نیروهای ژاندارم که هم تحصیلکرده بودند و هم از روحیات و تعصبات ملی بیشتری برخوردار بودند، حاکم نبود. بنابراین قوای قزاق راحت تر سلطه بیگانه را می پذیرفتند و گوش شنوایی در مقابل فرامین آنها داشتند. همچنین از آنجا که اسلام و تشیع محکمترین مانع بر سر راه نفوذ انگلستان در ایران بود و می بایست برای سلطه کامل بر ایران ابتدا بساط تشیع را برچید، شرط دوم مطرح شد. مجری این سیاست نه تنها باید فاقد هر نوع تربیت ملی و دینی باشد بلکه به واسطه انحرافات اخلاقی و دینی می بایست آمادگی فروش کشور به بیگانه و نابودی فرهنگ دینی را داشته باشد.
نگاهی به پیشینه رضاخان نشان می دهد که او از همه لحاظ حایز شرایط فوق بود. پرونده رضاخان از لحاظ اخلاقی مشحون از اقدامات زشت و ناپسند نظیر دزدی ، باج گیری ، میگساری و ایجاد مزاحمت برای نوامیس مردم بود. چنین فردی برای رسیدن به تمایلات نامشروع خود تن به هر کاری می دهد. مضافا این که از لحاظ دینی نیز مشکوک به ارتباط با بهاییت و یا علی اللهی گری بود که اباحی گری خمیر مایه اصلی آموزه های آنان است. حضور رضاخان در جلسات حاجی آخوند بابی و اقدامات عملی او علیه مذهب و تعالیم دینی بهترین موید این نظریه است که او تعلق خاطری به تشیع اثنی عشری و اساسا اسلام نداشت.
تحمیل این فرد بر کشوری نظیر ایران با هفت هزار سال سابقه تمدنی و حضور هزار و سیصد ساله اسلام با هزاران چهره برجسته تاریخی ، اهانتی بزرگ به ملت ایران بود که توسط انگلیسی ها صورت گرفت. کودتا در کشوری که 15سال قبل نهضت ضد استبدادی بزرگی را در منطقه تجربه کرده بود آسان نبود، لذا می بایست زمینه های آن به دقت فراهم می شد. ایجاد ناامنی در کشور، تشدید بحران های اقتصادی ، تبلیغ ایجاد حکومت دیکتاتوری برای سر و سامان دادن به اوضاع ایران تحت عنوان دیکتاتوری منور از طریق مطبوعات و احزاب وابسته ، نفوذ در قوای نظامی و انتظامی نظیر قوای قزاق ، ژاندارمری و نظمیه ، نفوذ در دولت و دیگر دستگاه های اجرایی و مجلس و... به همین منظور انگلیسی ها همان طور که ذکر شد از تمامی وسایل آشکار و پنهان خود استفاده کردند این وسایل عبارت بود از :
1- سفارت انگلستان در ایران سفیر انگلستان در ایران مقارن با کودتای 1299 فردی است به نام هرمن کامرون نرمن. او در زمره اشخاصی بود که مخالف اجرای قرارداد 1919 و موافق کودتا بود. نرمن درحالی که به دروغ ادعا می کرد هیچ اطلاعی از کودتا ندارد، صبح سوم اسفند به دیدار احمدشاه رفته و از او می خواهد به کلیه خواسته های کودتاگران در اسرع وقت تن بدهد و در پایان تهدید می کند که شاید فردا دیر باشد. او ضمن گزارشی که برای وزارت خارجه انگلستان در همان روز ارسال می کند، از اندرز دادن شاه برای پذیرش خواسته های کودتاگران و صدور فرمان رئیس الوزرایی سیدضیائ صحبت می کند. ژرژ دوکرو وابسته نظامی فرانسه در ایران درخصوص ادعای بی خبری نرمن از وقایع ایران ، او را دروغگو می خواند و می نویسد: «کودتا به وسیله عناصری بسیار مطمئن رهبری شد، عملیات سریع و تغییر ناگهانی آن شبیه صحنه تئاتری بود که از قبل تمرین و برنامه ریزی شده باشد...» به هر حال پذیرش کودتا و آرامش و سکوت انگلیسی ها نشاندهنده آن است که چنین حرکتی منافع انگلیس را مورد تهدید قرار نمی دهد. با وجود آن که این کودتا قرارداد 1919 را منحل اعلام نمود و با روسیه رابطه برقرار کرد، مقامات بریتانیا بلافاصله پیروزی کودتا را... به رهبران کودتا تبریک می گویند. نرمن ، به وسیله حبیب الله رشیدیان قبل از کودتا با سیدضیاءالدین طباطبایی گفتگو می کند. جلسات آنها ادامه پیدا می کند و در دی ماه 1299 نیز جلسه ای بین آن دو با شرکت آیرونساید، دیکسن و کلنل اسمایس درخصوص کودتا برگزار می شود. نرمن به علت مخالفت با خواسته های کرزن ، بعد از کودتا از سفارت انگلیس در ایران برکنار وبه کشور خود فراخوانده می شود. حمایت های نرمن از سیدضیاء الدین طباطبایی ، به قدری ناشیانه بود که پرده از روابط پنهانی او با رئیس الوزرای کودتا برمی داشت.
او برای تحکیم موقعیت سیدضیائ به لرد کرزن پیغام می دهد که «الغای قرارداد واجد معنایی نیست ؛ چراکه سیدضیاء محتوای قرارداد را از طریق افسران و مستشاران مالی انگلستان به اجرا می گذارد و قزاقخانه را با افسران انگلیسی تجدید سازمان می دهد.» فرد دیگری که از سفارت انگلستان در کودتا دخالت داشت ، والتر الکساندر اسمارت بود. او از دوره مشروطه در ایران بود و در زمان کودتا به عنوان دبیر دوم سفارت فعالیت می کرد. همکاری او با عناصر افراطی مشروطه خواه زبانزد بود و در جریان کودتای 1299 با همکاری کلنل هیگ و هنری اسمایس امور کودتا را هدایت می کرد. ملک الشعرای بهار مدعی است قبل از کودتا، اسمارت نزد او رفته و نظرش را درخصوص روی کار آمدن یک دولت قوی و دیکتاتور جویا شده بود.
13شب قبل از کودتا او، وستداهل رئیس سوئدی نظمیه و از اعضای کمیته آهن را احضار و به او گوشزد می کند که در صورت ورود قوای قزاق به تهران ، نباید در مقابل آنها مقاومت کنند. سرهنگ هنری اسمایس افسر رابط میان نیروهای قزاق و نیروهای انگلیسی مستقر در شمال ایران سومین عضو سفارت انگلستان بود که دخالت آشکاری در کودتا داشت. امور قزاقخانه پس از قبضه شدن امور آن به نفع انگلیس ، کلا در اختیار او بود. او همچنین جزو کمیته ای بود که به «کمیته کودتا» موسوم شد. یحیی دولت آبادی معتقد است :
اسمایس انگلیسی ، دستوردهنده و اداره کننده این جنبش است. سیدضیاءالدین طباطبایی و رفقای کمیته ای او، قوه ایرانی سیاسی او هستند و رضاخان ، سرتیپ قزاق قوه اجراکننده نظامی وی. اسمایس با حضور در قزوین موجبات سپردن فرماندهی قوای قزاق به سردارسپه را فراهم کرد و با همکاری آیرونساید، توانست نیروی قزاق را برای انجام کودتا آماده کند. اسمایس و رضاخان از دوستان صمیمی هم بودند. همچنین با بیان مستنداتی ، نقش مستقیم و حضور فعال کارگزاران سفارت انگلیس (نظیر نرمن ، والتر الکساندر اسمارت و سرهنگ هنری اسمایس ) گفته آمد. در این قسمت نقش عوامل دیگر انگلستان (نظیر آیرونساید) در کودتای سوم اسفند بیان می شود و سپس چگونگی بهره گیری انگلیس از کلیه امکانات موجود (نظیر بانک شاهی و کمیته آهن) ذکر می گردد و بالاخره نقش آفرینی بازیگران داخلی نظیر سید ضیائ به منظور موفقیت کودتا مورد بررسی قرار می گیرد.
سر ادموند آیرونساید ژنرال ارتش بریتانیا که وظیفه خارج کردن نیروهای انگلیس از ایران و اجرای کودتا را برعهده داشت ، دیگر انگلیسی ای است که در کودتا نقش مهمی دارد. او در خاطراتش صراحتا از نقش خود و نرمن در برکناری استاروسلسکی ، فرمانده روسی قزاقخانه که مانع تسلط انگلیسی ها بر قزاقخانه بود ، و گماردن رضاخان به جای وی صحبت می کند. آیرونساید درخصوص کودتا و نامرئی کردن حضور انگلستان در ایران می گوید:
«من همیشه چنین فکر می کردم حضور دولت ها مشکلی بود که می بایست از میان برداشته می شد. فکر می کنم وقتی کرزن بدون هیچ گونه حادثه ناخوشایند در برابر یک عمل انجام شده قرار گیرد، براعصاب خود مسلط خواهد شد.»
همچنین صراحتا می گوید: «فقط دیکتاتوری نظامی مشکلات ما را حل خواهد کرد.»
آیرونساید ، مجری سیاستی بود که حامی صهیونیست او چرچیل ، در زمره طراحان آن به حساب می آمد. بنابراین وقتی از دیکتاتوری نظامی صحبت می کند، خواسته های افراد مافوق خود را بر زبان می راند. خاطرات آیرونساید آکنده از اطلاعات مربوط به هماهنگی او و اسمایس با رضاخان برای انجام کودتاست. او خود را معمار کودتای 1299 می داند. غیر از نامبردگان فوق ، افراد دیگری نظیر کلنل هیگ و هادلستون نیز در کودتا شرکت داشتند که بعد از کودتا مورد تشویق قرار گرفتند. در میان این افراد، مهمترین و مرموزترین چهره ، سراردشیر جی سرجاسوس انگلستان در ایران بود که نقش مهمی در انتخاب و تقویت رضاخان برای رسیدن به فرماندهی قزاقخانه و کودتای 1299 ایفا کرد. او برای سازماندهی شبکه جاسوسی انگلستان در اواخر دوره ناصری به ایران آمد و از آن زمان تا پایان عمر، نقش فعالی در تحولات ایران به نفع سیاست انگلستان برعهده داشت.
انحراف نهضت مشروطیت از اهداف دینی و ملی ، تاسیس لژ بیداری و ترویج بهائی گری در میان زردشتیان ایران ، از جمله اقدامات این جاسوس کهنه کار است که در صعود رضاخان به قدرت نقش ویژه ای داشت.با آمدن آیرونساید به ایران ، به دستور وزارت جنگ که در راس آن چرچیل قرار داشت ، و اردشیر جی همکاری نزدیک خود را برای اجرای کودتا با او آغاز می کند و در همین ارتباط ، رضاخان را به او معرفی می کند. آیرونساید نیز با اعتماد به اردشیر جی ، برای انجام کودتا با رضاخان همکاری می کند. نقش مخرب اقتصادی بانک شاهی در غارت ایران بر اهل نظر پوشیده نیست.
این ارگان مالی انگلیسی ها که وابسته به خانواده یهودی ساسون بود، در طول دوران فعالیت خود در ایران علاوه بر غارت اقتصادی ، از ابزار اقتصاد در جهت تامین خواسته های نامشروع سیاسی بریتانیا نیز استفاده می کرد. بارزترین نمونه این عملکرد، در کودتای 1299 به چشم می خورد. ایجاد مشکلات مالی برای دولت های ایران قبل از کودتا از سوی بانک ، باعث بروز آشفتگی های سیاسی ، اجتماعی و امنیتی در کشور شد. عدم پرداخت به موقع حقوق کارکنان دولت و اجزای قزاقخانه و ژاندارمری ، باعث تشدید نارضایتی میان آنان و دیگر اقشار مردم شد. این بحران مالی ، سقوط پی درپی دولت ها را به دنبال داشت و اداره سیاسی جامعه را با مشکل مواجه می کرد. علاوه بر این ، بانک شاهی که نبض اقتصاد ایران را در دست داشت ، در آستانه کودتا باب دادوستد را بر روی مردم بست و با اعلام این که بانک ، شعبه های خود را تعطیل کرده ، از مردم خواست برای دریافت امانت های خود به بانک مراجعه کنند و اسکناس های خود را به طلا تبدیل کنند. حمل صندوق هایی به عنوان ذخایر مالی بانک در روز روشن به بنادر، باعث اضطراب مردم شد و آنان را نسبت به آینده خود و کشور نگران می کرد. علاوه بر اقدامات فوق ، تامین مالی کودتاچیان از طریق سیدضیاءالدین طباطبایی که رابط دولت با بانک شاهنشاهی بود، باعث تقویت قوای قزاق و آماده سازی آنها برای انجام کودتا شد. در مراحل مختلف از آماده سازی زمینه های کودتا تا ورود کودتاچیان به تهران و تشکیل دولت ، کمک های مالی بانک شاهنشاهی که رئیس آن مک مورای از دوستان نزدیک رضاخان بود، گره گشای مشکلات کودتاچیان شد.
یکی دیگر از سازمان های وابسته به انگلستان که در کودتای 1299 و تحولات مربوط به آن نقشی اساسی ایفا نمود، کمیته آهن بود که شعبه تهران آن به دلیل فعالیت در منطقه زرگنده به کمیته زرگنده معروف شد. کمیته مزبور ابتدا توسط کلنل هیگ انگلیسی در اصفهان تاسیس شد. همکار ایرانی او حسین کی استوان بود. با توجه به نفوذ فوق العاده انگلستان در ایران و نقش آنها در عزل و نصب مقامات ، کمیته آهن خیلی زود توانست تعداد زیادی از افراد جویای نام و مقام را به عضویت خود درآورد. اندکی بعد از تاسیس کمیته ، یحیی دولت آبادی از سران متنفذ بابیه به کمیته مزبور پیوست و مسوولیت تاسیس شعبه تهران به او محول شد. به دلایل نامعلومی نام دولت آبادی حذف و شعبه تهران کمیته ، موسوم به کمیته زرگنده ، توسط سید ضیاءالدین طباطبایی ، نصرت الدوله فیروز و چند تن دیگر تاسیس شد. کمیته زرگنده یا آهن ، با دو هدف عمده آغاز به کار کرد :
1- نابودی جنبش جنگل.
2- نفوذ در دولت و قوای نظامی برای به دست گرفتن اداره کشور.
ارتباط نزدیک سران کمیته با مقامات سفارت انگلیس نظیر مستر هاوارد و اسمایس ، حاکی از هماهنگی کامل آنها در اجرای نقشه های منتهی به کودتای 1299 است.
یحیی دولت آبادی در این خصوص می نویسد: «در تهران سفارت انگلیس و کارکنان ایرانی آنها که کمیته زرگنده در راس ایشان واقع شده است ، انتظار کودتا را دارند و در قزوین اسمایس انگلیسی می داند آگاه است.» نفوذ اعضای کمیته در دولت ، قوای نظامی و انتظامی ، ادارات ، مجامع و گروه های سیاسی ، حکایت از گستردگی اقدمات و فعالیت های آنها دارد. صعود فتح الله خان اکبر بر مسند رئیس الوزرایی در آستانه کودتا و تشکیل دولت محلل از برنامه های کمیته بود و فتح الله خان اکبر، خود از اعضای کمیته به شمار می آمد. عزل استاروسلسکی از فرماندهی قوای قزاق و جایگزینی رضاخان به جای او نیز از اقدامات کمیته بود که با موفقیت به انجام رسید. در آستانه ورود قوای قزاق به تهران وستداهل رئیس سوئدی نظمیه که خود از اعضای کمیته آهن بود، نیروهای دفاعی تهران را تشویق کرد تا در مقابل کودتاچیان مقاومت نکنند. کاظم خان سیاح و مسعودخان کیهان از دیگر اعضای کمیته زرگنده بودند و با نفوذی که در قوای ژاندارم داشتند ، توانستند امکان هر نوع مقاومتی را در مقابل کودتاچیان در میان نیروهای ژاندارم از بین ببرند. این دو که از افسران ژاندارمری بودند با همکاری اسمایس انگلیسی توانستند قوای قزاق را به نفع انگلیسی ها تصفیه کنند و نیروهای مستقر در قزوین را برای کودتا آماده سازند.کاظم خان سیاح در روز سوم اسفند به عنوان فرمانده نظامی تهران وظیفه داشت رجال سیاسی ، مذهبی را برای پیشگیری از وقوع هر نوع مخالفت و مقاومتی دستگیر کند. مسعودخان کیهان نیز به وزارت جنگ کابینه سیدضیاء رسید که البته دولتش مستعجل بود و زودتر از سیدضیاء از کار برکنار شد. کمیته مزبور که هیچ شکی در انتساب آن به انگلیسی ها وجود ندارد، با برنامه ای دقیق توانست زمینه را برای کودتا و به دست گرفتن زمام امور مهیا کند. ایوانف مورخ روسی درخصوص کمیته آهن می نویسد: «انگلیس ها در تهران برای انجام کودتای دولتی فعالانه کوشش می کردند. به این منظور کمیته ای بسیار مخفی و به اصطلاح آهنین به ریاست سیدضیاءالدین طباطبایی که روابط نزدیکی با انگلیسی ها داشت و روزنامه رعد را منتشر می ساخت و با شرکت فیروز میرزا نصرت الدوله تشکیل دادند. احسان طبری نیز به نقل از لنچوسکی مولف امریکایی می نویسد: «سیدضیاءالدین ، مدیر رعد، در تماس نزدیک با میسیون انگلیسی بود. کمیته آهن سازمان مناسبی بود که توانست بین سید ضیاءالدین و آن خونتای نظامی قزاق که از رضاخان سردارسپه حرف شنوی داشتند ، پیوند ایجاد کند. منطقه امن زرگنده که منزل سیدضیائ در آن قرار داشت و تحت الحمایه انگلیس بود، محیط مناسبی برای انعقاد جلسات اعضای کمیته ایجاد کرد. پاره ای از جلسات نیز در ولی آباد ، منزل آبکار ارمنی برقرار می شد. ایپکیان ارمنی ، آبکار ارمنی ، ماژور اسفندیارخان ، عدل الملک دادگر ، سلطان محمد عامری ، میرموسی خان ، میرزا کریم خان رشتی ، ماژور مسعودخان کیهان ، کاظم خان سیاح ، معززالدوله ، غفارخان سالار منصور قزوینی ، دکتر منوچهرخان ، سلطان اسکندرخان ، منصورالسلطنه ، مودب الدوله نفیسی ، سیدمحمد تدین ، محمود جم از اعضای کمیته آهن بودند. محمدتقی بهار (ملک الشعراء) هم گاهی در جلسات کمیته شرکت می کرد.
پس از وقوع کودتا ، احمدشاه بناچار فرمان رئیس الوزرایی سیدضیاءالدین طباطبایی را امضا کرد. سیدضیائ اصرار داشت شاه او را به عنوان دیکتاتور ایران منصوب کند که شاه این واژه را در فرمان نگنجاند. سیدضیاء ، فرزند سیدعلی یزدی ، از روحانیون عصر مظفرالدین شاه و محمدعلی شاه است که بین مشروطه خواهی و مخالفت با آن در نوسان بود. او در نوجوانی به انجمن ها و کمیته های مخفی نظیر کمیته جهانگیر پیوست. در جریان استبداد صغیر نامبرده به جرم بمب گذاری در بازار تهران تحت تعقیب قرار گرفت و نهایتا به سفارت اتریش پناهنده و شش ماه در آنجا بست نشست.
پس از فتح تهران توسط مشروطه خواهان ، او نیز مجددا در عرصه سیاسی ظاهر شد و جریده شرق را منتشر کرد. به دلیل مواضع ضددینی جریده شرق ، اعتراض علما و مردم مسلمان برانگیخته شد که به تعطیلی آن منجر شد. او اندکی بعد روزنامه برق را منتشر کرد و پس از توقیف برق به انتشار روزنامه رعد مبادرت کرد. حمایت آشکار سیدضیائ از سیاست های انگلستان به ویژه قرارداد 1919 ، او را به عنوان چهره ای انگلوفیل مشهور کرد. چاپ 9مقاله در تایید قرارداد 1919 اقدامی متهورانه در موافقت با مستعمره شدن ایران بود که توسط سیدضیاء صورت گرفت.
همکار صمیمی سیدضیاء در رعد عین الملک هویدا از سران بهائیت در ایران و پدر امیرعباس هویدا بود. با مطرح شدن تاسیس شعبه کمیته در تهران ، سیدضیاء نامزد اصلی تاسیس کمیته زرگنده در تهران بود. با تشدید فشارهای اقتصادی بانک شاهنشاهی نسبت به دولتهای ایران ، او از سوی انگلیسی ها به عنوان رابط دولت با بانک شاهنشاهی معرفی شد. این امر کمک بزرگی به پیشبرد طرح کودتا کرد. جلسات مکرر او با نرمن ، اسمایس ، اسمارت ، آیرونساید و اردشیر جی قبل از کودتا آنان را متقاعد کرد که وی را به عنوان رئیس سیاسی کودتا انتخاب کنند. از آن پس رفت و آمد مکرر سیدضیاء به قزوین برای گفتگو و هماهنگی با رضاخان و رساندن کمکهای مالی بانک شاهنشاهی به کودتاگران ، منجر به بازسازی قوای قزاق و عزیمت آنان به تهران شد. او نه تنها نزد ایرانیان ، بلکه نزد ناظران خارجی نیز به عنوان فردی انگلوفیل شهرت داشت.
کالدول وزیرمختار امریکا در ایران درباره سیدضیاء می نویسد: «ساعت به ساعت با سفارت انگلیس رایزنی می کند... درحقیقت همه می دانند که وقتی سردبیر روزنامه رعد بود مرتب از انگلیسی ها مقرری دریافت می کرد... شهرت دارد که او آلت دست صرف سیاست انگلیس است.
اردشیر جی نیز در وصیت نامه خود ضمن تقدیر از سیدضیاء اظهار می دارد: «پیش از آنچه لازم و یا مطلوب بود تظاهر به همگامی با سیاست انگلیس می کرد.» حضور سیدضیای آشنا با سیاست در کنار رضاخان ، برای موفقیت کودتا لازم بود ، اما از آنجا که انگلستان قصد داشت با کودتا یک دولت نظامی در ایران مستقر کند ، دولت سیدضیاء بیش از سه ما نپایید؛ او ایران را به قصد اروپا ترک کرد و سپس در فلسطین مستقر شد. مروری بر آنچه ذکر شد به خوبی نشان می دهد کودتا ساخته لندن بود و به منظور حفظ منافع بریتانیا در ایران صورت گرفت.
حسین مکی در این خصوص می نویسد: «کودتا مسلما و بی تردید ساخت لندن بود. لندن برای ساختن کودتا دستگاهی منظم و وسیع به وجود آورد و نقشه جامعی که هم آهنگ با سیاست عمومی لندن در شرق باشد طرح کرده بود. دستگاهی که کودتا را به وجود آورد، به قدری منظم و ماهرانه و بی صدا کار می کرد که هیچ کس جز سازندگان کودتا از این ابداع مطلع نشدند و چنان نعل وارونه زدند که حریف هم از ظواهر امر کار، فریب خورد.» با استقرار رژیم کودتا در ایران ، سایه شوم دیکتاتوری به مدت 57سال بر ایران سایه انداخت و برای اولین بار در کشور ما رژیمی به قدرت رسید که منشائ قدرت او بیگانه ای متجاوز بود. طی سلطه رژیم پهلوی بر ایران ، استقلال فرهنگی ، سیاسی ، اقتصادی کشورمان دستخوش امیال بیگانگان شد و هزاران زن و مرد ایرانی به جرم مقابله با سلطه بیگانه به شهادت رسیدند. میراث رژیم پهلوی برای ایران وابستگی به بیگانگان در تمامی زمینه ها بود که جز با تکیه بر استعمارگران تحقق پیدا نمی کرد و این نکته ای بود که تا پایان عمر رژیم پهلوی ادامه داشت.
http://www.jamejamonline.ir