01 اسفند 1398

نقد کتاب قحطی بزرگ


الهام ملک زاده

نقد کتاب قحطی بزرگ

کتاب قحطی بزرگ نوشته محمدقلی مجد، قحطی بزرگ، (۱۹۸-۱۲۹۶ ش/ ۱۹۱۹-۱۹۱۷ م)، ترجمه محمد کریمی، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ۱۳۸۷

جنگ جهانی اول که شعله‌های آن از اوت ۱۹۱۴ تا نوامبر ۱۹۱۸ (تابستان ۱۲۹۳- پائیز ۱۲۹۸ شمسی) در بخش‌های وسیعی از جهان زبانه کشید، ایرانِ بی‌طرف را نیز در نوردید و با ورود واحدهای نظامی انگلستان، روسیه و عثمانی به خاک کشور، ایران نیز عملاً درگیر این جنگ جهانی شد. در حقیقت افزون بر ویرانی قسمت‌هایی از مناطق تصرف شده به ویژه آذربایجان و غرب کشور، شمار زیادی از ایرانیان هم با قحطی و کمبود مواد خوراکی رو به رو شده و آسیب های فراوان دیدند؛ و هم عده زیادی از آنها جان باختند.

درباره قحطی و کمبود مواد غذایی در دوران جنگ جهانی اول، از جمله پژوهش‌های به انجام رسیده کتاب قحطی بزرگ (۱۲۹۶- ۱۲۹۸ش/۱۹۱۷- ۱۹۱۹م) نوشته محمدقلی مجد است با ترجمه محمد کریمی که در بهار ۱۳۸۷ به اهتمام مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی چاپ و منتشر شده است.

دکتر مجد، قحطی حاکم بر ایران را در سال‌های ۱۹۱۷- ۱۹۱۹ بزرگ‌ترین فاجعه در تاریخ ایران می‌داند و آن را بسیار فراتر از حمله مغول بر می‌شمارد(ص۳۱). او بر این باور است که قحطی برآمده از جنگ نزدیک به ۴۰ درصد از جمعیت ایران را به سبب گرسنگی و سوءتغذیه و بیماری های ناشی از آن از صحنه روزگار محو کرد. نویسنده در فصل سوم کتاب سعی دارد با مقایسه جمعیت ایران در سال های ۱۹۱۴ و ۱۹۱۹ نشان دهد که حدود ده میلیون ایرانی بر اثر قحطی و بیماری‌های حاصل از جنگ از بین رفتند. یعنی جمعیت ایران در ۱۹۱۴ ـ دست کم بیست میلیون نفر ـ در ۱۹۱۹ به یازده میلیون نفر رسید(ص ۸۵).

قحطی بزرگ دولت بریتانیا را به سبب خرید گسترده غله و مواد غذایی در ایران و جلوگیری از ورود آذوقه از هند و بین‌النهرین و آمریکا مسبب اصلی این فاجعه می داند و در این باره می‌نویسد: «کمبود مواد غذایی در پائیز۱۹۱۷به قحطی انجامید. در بهار۱۹۱۷ ترک‌های عثمانی خاک ایران را ترک کردند و به دنبال انقلاب روسیه، نیروهای روسیه نیز در پایان پائیز۱۹۱۷، از ایران رفتند. از آن پس تنها انگلیسی‌ها در ایران باقی ماندند. بنابراین، ایران در دوره‌ای به بزرگ‌ترین فاجعه تاریخ خود دچار آمد که تمام خاک کشور و پاره‌ای از حوزه‌های همجوارش در شرق و غرب، علاوه بر خلیج فارس در اشغال نظامی انگلستان بود.» در ادامه آمده است «از همان آغاز انگلستان دست به تبلیغات ماهرانه‌ای زد تا مسئولیت و تقصیر فاجعه قحطی ایران را متوجه روس‌ها و عثمانی‌ها کند. اما همانطور که گفته شد ترک‌ها و روس‌ها پیش از بروز قحطی ایران را ترک کرده بودند»(ص۲۲).

فصل‌های چهار تا ششم قحطی بزرگ به اثبات این ادعا اختصاص یافته و درباره عامل اصلی تشدید و طولانی شدن قحطی و مرگ میلیون‌ها ایرانی که همان سیاست‌های بازرگانی و مالی بریتانیا باشد به تفصیل سخن رفته و سیاست خرید غله در ایران را در دوران قحطی مورد بررسی بوده است.

با این همه آنچه فرضیات این کتاب با تردیدهای جدی رو به رو می کند بهره‌گیری نویسنده از منابعی محدود و گزینش شده است. بنای پژوهش قحطی بزرگ بر گزارش‌های دیپلمات‌های آمریکایی از تهران و تبریز وگزارش‌های میسیون‌های آمریکایی از دیگر شهرهای ایران استوار است و برخی گزارش‌های مطبوعات و شهادت شاهدان عینی در همان عصر. با وجود این، همین منابع محدود چنان گلچین شده‌اند تا دیدگاه از پیش تعیین شده نویسنده تائید شود. اساساً این کتاب بدین سبب نوشته شده است تا نشان دهد انگلیسی‌ها به عمد، سبب تشدید قحطی شدند تا بتوانند از این قحطی و «نسل کشیِ» حاصل از آن بر ایران چیره شوند و سیاست استعماری خود را به طور کامل در این کشور اعمال کنند.

مهم‌ترین کاستی این بررسی آن است که از اسناد و مدارک دیگر مراکز آرشیو از جمله آرشیوهای ایران بهره‌برداری نشده است. بررسی‌های انجام شده توسط نگارنده درباره بیش از۳۰۰۰ برگ سند از میان حدود ۷۰۰۰ برگ از اسناد موجود در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و آرشیو وزارت امور خارجه با محوریت اسناد قحطی نشان می دهد این ادعا که عامل اصلی قحطی بزرگ و کشته شدن شمار زیادی از ایرانیان در دوره جنگ جهانی اول و یک سال پس از آن فقط به عملکرد نظامیان انگلیسی برمی‌گردد به راحتی قابل اثبات نیست.

ناگفته نماند که بخش مهمی از اسناد مربوط به جنگ جهانی اول در مقطع زمانی سال‌های ۱۲۹۵- ۱۳۰۰ ش، بخشی از اسناد نخست وزیری است که در حال حاضر در مؤسسه مطالعات تاریخ معاصر نگهداری می‌شوند و تاکنون از دسترس پژوهشگران به دور مانده است. اما همان اسناد بررسی شده در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران و همچنین آرشیو وزارت خارجه و همچنین نشان می‌دهند که عوامل مهم و مؤثر دیگری در بروز قحطی و تلف شدن نفوس در کار بوده است که در کتاب قحطی بزرگ به دلیل تک سبب انگاری نویسنده بدان‌ها توجهی نشده است.

مهم ترین این عوامل که در اسناد موجود در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران جلوه‌گر شده‌اند عبارتند از: بارش کم، میانگین بارش سالیانه در ایران در حدود ۳۰۰ میلیمتر و کمتر از ۱/۳ میانگین جهانی است؛ بیماری‌های واگیر به ویژه وبا؛ آفت‌های کشاورزی و سن‌زدگی؛ بی‌کفایتی مسئولان امور و حاکمان محلی، نبودن راه‌های مناسب و پراکندگی روستاها و شهرهای کوچک از یکدیگر و بالاخره جنگ و درگیری‌های منطقه‌ای بین ایلات و عشایر.

درباره بارندگی کم و ناکافی لازم است اشاره شود پیش از شروع جنگ جهانی اول نشانه‌هایی از بروز خشکی و کم بارانی در بیشتر نقاط کشور دیده می‌شد. کاهش میزان بارندگی در بلوک اطراف تهران مانند ورامین و شهریار که مقدار قابل توجهی از غله مصرفی پایتخت را تأمین می‌کردند بسیار مشهود و نگران کننده بود. گذشته از این، بسیاری از انبارهای دولتی که غلات در آنها ذخیره شده بود به سبب بی‌کفایتی مسئولان و بازدید نکردن پیوسته آنها اغلب دچار آفت سن‌زدگی و حمله موش و حشرات شده بودند. در کنار این کاستی‌ها در اسفند۱۲۹۲ش/ فوریه۱۹۱۳ م، گزارش‌هایی چند از وزارت داخله به رئیس‌الوزراء فرستاده شد که از اقدام کشاورزان بلوک اطراف تهران در پیش‌فروش کردن گندم‌های خود به محتکران به قیمت خرواری هشت تومان خبر می‌داد. البته دولت با آشکار شدن نشانه های بارش کم و خشکی قحطی، قانونی وضع کرده بود که به موجب آن بدون اجازه مقام های مسئول خروج غله از ولایتی به ولایات دیگر و به طور کلی از ایران به خارج از کشور ممنوع شود. با کشیده شدن جنگ به ایران، حتی نیروهای انگلیسی که می‌خواستند از راه قانونی غلات و احشام را به نیروهای خود در بصره برساند با مشکلات فراوان رو به رو شدند و به ناچار در پی آن برآمدند که بخشی از غله مورد نیاز خود را از هندوستان تأمین کنند.

با وجود این، افراد ذی‌نفوذ با قانون‌شکنی غلات را از جایی به جای دیگر می‌بردند و حتی یکی از رؤسای عشایر مستقر در خراسان غلات فراوانی را به بازرگانان روسی فروخت. در ژانویه ۱۹۱۵، کارپرداز عشق آباد از خروج مقدار قابل توجهی غله و دام زنده از مرز خراسان به ترکستان روسیه خبر داد. با توجه به اسناد مربوط به این رویداد روشن شده بود که تعدادی از مأموران گمرک ایران و چند تن از کارمندان وزارت مالیه در این کار دست داشتند و برای سود شخصی به رغم ممنوع بودن خروج غله و دام از گمرکات، اجازه خروج آن مقدار غله و دام را صادر کرده بودند. این وضع در بیشتر نقاط شمالی و جنوبی کشور دیده می‌شد و حتی در خوزستان، دامداران و کشاورزان و در گیلان تعدادی از برنج‌کاران به قانون منع خروج غله از کشور اعتراض داشته و اجرای آن را به ضرر خود می‌دانستند.

در قسمت غرب کشور که نیروهای روسیه مستقر شده بودند، قوای اشغالگر مقدار زیادی غله از بازار خریده بود که بهای آنها حتی پس از انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ نیز پرداخت نشد. این قانون‌شکنی‌ها و جابه‌جایی‌های غیرقانونی غلات در سرتاسر دوران جنگ تأثیر مستقیمی بر گرانی و کمبود نان و دیگر مواد غذایی گذاشت و با شدت گرفتن آن در پاره‌ای از نقاط، افرادی که اغلب آنها از فرودستان جامعه بودند، هلاک شدند تمامی این تلفات که در ارقام و آمار آن نیز به صورت اغراق‌آمیزی که در کتاب آمده، تردید اساسی وجود دارد به حساب «قحطی بزرگ» و عملکرد انگلیسی‌ها گذاشته شده است. بی آن که گزارش‌های مستند و نسبتاً دقیقی از قحطی و خشکی سال‌های ۱۲۹۲- ۱۲۹۷ ش/ ۱۹۱۳- ۱۹۱۸م، ارائه شود و آمار جدّی‌تری از تعداد مردگان ارائه گردد.

کاستی دیگر قحطی بزرگ بی‌توجهی به نقش ویرانگر سربازان لجام گسیخته و بی نظم روسی و عثمانی است. در حقیقت از بهمن۱۲۹۳ ش/ژانویه ۱۹۱۵م، که نیروهای روسیه وارد خاک ایران شدند تا پایان جنگ و بیرون رفتن قشون عثمانی از خاک ایران در تابستان ۱۲۹۷/ ژوئیه ۱۹۱۸ و نه در سال ۱۹۱۷ چنانکه در این کتاب ادعا شده است، در مراحل بعد تخیله کامل کشور از نیروهای انگلیسی بارها و بارها اهالی آذربایجان، کرمانشاه، کردستان، همدان و دیگر نقاط غرب کشور و حتی مناطقی مانند یزد، مورد هجوم دسته‌های گرسنه، بی نظم و یاغی سربازان عثمانی و روسی قرار گرفتند و بر اثر آن بسیاری از روستاها و کشتزارها ویران شده و تعداد چشمگیری از نفوس آن نواحی از زن و مرد و کودک به هلاکت رسیدند. اعمال غیر انسانی سربازان روسی به حدی بود که هرگاه خبر ترکتازی آنها به روستاها و شهرهای کوچک سر راه می‌رسید، بسیاری از مردم که بیشتر آنها زنان و کودکان بودند به کوه و دشت پناه می‌بردند و شماری از آنها بنا بر گزارش‌های باقی مانده دولتی از گرسنگی و سرما تلف می‌شدند که همه آنها باز در جرگه مردگان حاصل از قحطی بزرگ و عملکرد نظامیان انگلیسی محسوب شده‌اند.

موضوع دیگر نادیده گرفتن درگیری‌های خونین مذهبی و عشایری در سرحدات به خصوص در آذربایجان است. زدوخورد خونین میان مسلمانان و مسیحیان در ارومیه به سال ۱۳۳۶ق/ ۱۲۹۷ش/ ۱۹۱۸م، فقر و گرسنگی را در سراسر آن خطه گستراند. بسیاری از روستانشینان که سال پیش از آن زمین های خود را شخم زده و بذر پاشیده بودند به هنگام برداشت مجبور به ترک خانمان شدند و به جاهای دیگری که دورتر از صحنه نبرد بود گریختند و به این ترتیب محصول فراوانی هدر رفت و قحط و غلا گسترش بیشتر یافت. در رمضان همان سال، آندرانیک ارمنی با ۶۰۰۰ سپاهی و یک عراده توپ به خوی حمله کرد و بر اثر آن شمار زیادی از مسلمان و ارمنی‌ها کشته شدند و عده دیگری از اهالی خوی به خاک عثمانی گریختند و در کوه های غربی ایران مأوا گرفتند. با رسیدن قوای کمکی عثمانی به شهر، آندرانیک شکست خورد و عقب نشینی کرد. پس از آن با برافروخته شدن حس انتقام، محله‌های ارمنی نشین، دستخوش تاراج و یغماگری شد و بسیاری از ارمنیان آذربایجان گریخته و بر اثر این جابه‌جایی و آن درگیریِ ویرانگر، همه باغ ها و کشتزارها به چراگاه مواشی تبدیل شد و همه محصولات هدر رفت و گرسنگی چهره زشت خود را نمایان‌تر کرد. آسیب وارده به نهال ها و باغ ها به حدی بود که بسیاری از درخت‌ها خشک شدند و سال بعد از دادن محصول بازماندند. شگفت آن که این همه خرابی و نابودی محصولات کشاورزی و فرآورده‌های دامی و قتل نفوس به حساب جنگ جهانی اول و قحطی ناشی از آن گذاشته شد.

البته در همان حال انگلیسی‌ها در پی تهیه غله از راه قانونی و فرستادن آن به قفقاز بودند. در ۲۸ حوت ۱۲۹۷/ ۱۹ مارس ۱۹۱۹م، بنا به گزارش مدیرکل گمرکات به وزارت مالیه «انگلیسی‌ها تقریباً ۶۰۰۰ پود گندم خریداری کرده بودند» از راه گمرک شاه‌تختی «به قفقاز حمل نمایند». در این باره مدیر کل گمرکات معتقد بود نظامیان انگلیس«هراندازه گندم خواسته باشند حمل به خارج کنند، ولو مقدار آن قلیل باشد برای کار آذوقه محل مضر و منافی است و مسلما قیمت جنس را بالا خواهد برد». با وجود این به گزارش گمرک شاه‌بختی با این که «حمل گندم ابتیاعی» از اوایل فروردین ۱۲۹۸ ش، آغاز شده بود، به دستور مدیر کل گمرکات، رئیس گمرک شاه‌تختی موظف شد در صورت امکان «از صدور گندم جلوگیری کند تا حکم دولت برسد». حکم دولت البته بنا به قانون منع خروج غله، جلوگیری از صدور گندم به قفقاز بود (سند شماره۳۴۷۷- ۲۴۰، آرشیو سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران).

چنانکه گذشت به ادعای قحطی بزرگ بر اثر قحطی بزرگ، نزدیک به ده میلیون از جمعیت بیست میلیونی ایران به هلاکت رسیده و به عبارت دیگر به تعبیر نویسنده حقیقت قربانی مطامع انگلیس شدند. جمعیت تهران در سال های پیش از جنگ تعدادی میان ۲۰۰ تا ۳۰۰ هزار نفر ثبت شده است. اگر آمار جمعیت شهرهای دیگر را که به احتمال نزدیک به یقین هیچگاه به اندازه جمعیت تهران نرسیده بودند را در نظر بگیریم و در کنار آمار قربانیان دوران جنگ و قحطی که در بعضی روزنامه‌ها و پاره‌ای کتاب‌ها ثبت شده اند، قرار دهیم می‌توانیم به این نتیجه برسیم که تعداد کشته‌شدگان دوران جنگ اول جهانی و سال‌های قحطی عددی نزدیک به یک میلیون نفر است. آن هم نه فقط بر اثر قحطی و گرسنگی که شمار زیادی به دلیل شیوع وبا و اپیدمی آنفلوآنزا جان باختند گروهی نیز به دست سربازان عثمانی و روسیه و یا در اثر زدوخوردهای عشایری به کشته شدند که طبیعتاً در این کتاب مورد توجه نبوده است.


ماهنامه گفتگو شماره ۶۵ بیستم آبان 1393 صفحه 143