اسناد خانه «مستر سدان»


اسناد خانه «مستر سدان»

روز سوم تیر 1330 «ریچارد سدان» نماینده شرکت نفت انگلیس و ایران اسناد و مدارک این شرکت را به خانه شخصی خود در تهران انتقال داد.

 یکی از مسائل جنجال‌برانگیز دوران خلع ید از شرکت سابق نفت، همین کشف اسناد است که جمعی از روزنامه‌نگاران، نمایندگان، سناتورها، وزراء و مسئولین درجه اول کشور را متهم به خیانت به کشور ساخت. اسنادی فاش شد که معلوم می‌کرد دخالت شرکت سابق در امور ایران تا به آن حد بوده است که نخست‌وزیرانی مثل رزم‌آرا و منصور کار خودشان را به شرکت نفت ایران و انگلیس گزارش می‌دادند یا کسب تکلیف می‌نمودند. شرکت برای بعضی روزنامه‌ها مقالاتی تهیه می‌کرده و برای نشر آن پولهایی پرداخت می‌نموده و تعدادی از این روزنامه‌ها در وضع مخالف شرکت و دولت انگلیس هم ظاهراً بوده‌اند. بعضی از مأمورین دیگر دولتی نیز مثل شاهپور بختیار سخنرانی‌‌هایشان در مجامع بین‌المللی از جانب همین شرکت تهیه می‌گردیده. اصولاً شرکت نفت تنها یک مؤسسه اقتصادی نبوده بلکه ارگانی به صورت جاسوسی داشته و حربه‌ای در دست قدرتهای استعماری برای سرکوبی ملت ایران بوده است. در شرایطی که ایران با وحدت و یکپارچگی که تا آن تاریخ سابقه نداشت، نبردی حساس و حیاتی در مقابل قدرتها و سیاستهای استعماری را انجام می‌داد کشف قسمتی از محرمانه‌ترین اسناد شرکت نفت انگلیس در ایران و دست یافتن مقامات ایرانی به این اسناد تکان‌دهنده بود. این امر نشان می‌داد که شرکت سابق به صورت یک لانه جاسوسی بوده و انگلیسیها از طریق دادن مستمری و رشوه و کمک خیریه مدیران و نویسندگان جراید را در اختیار می‌گرفتند.

نویسنده کتاب اسناد خانه سدان در این مورد می‌گوید: «اداره انتشارات و تبلیغات شرکت نفت انگلیس در ایران واقع در پاساژ برلیان در خیابان نادری تهران که زیر پوشش مطبوعاتی، انتشاراتی و تبلیغاتی فعالیت می‌کرد در حقیقت یک مرکز مهم جمع‌آوری اسناد و پرونده‌سازی به سود سیاست استعماری انگلیس و علیه ایران بود. ماجرای کشف اسناد بدین ترتیب آغاز شد که تنی چند از ایرانیان و مقامات وابسته به دولت وقت اطلاع یافتند هر شب مقادیری اوراق و اسناد از اداره انتشارات و تبلیغات شرکت نفت از این اداره خارج شده و به خانه‌ای واقع در کوچه ایرج در خیابان حافظ منتقل می‌شود. همین خانه بود که با کشف اسناد به خانه سدان معروف شد و در حال حاضر به جای آن بیمارستان بزرگی احداث شده که متعلق به شرکت نفت ایران است. این خانه محل سکونت رؤسای شرکت نفت تهران بود و ساکنان آن عبارت بودند از «مستر نورتگرافت» نماینده ویژه شرکت در تهران و همکار او «مستر سدان» دیپلمات انگلیسی... اسناد و مدارک موردنظر انگلیسیها از اداره انتشارات و تبلیغات شرکت نفت انگلیس در ایران به این خانه منتقل می‌شد و در همین خانه بود که قبل از کشف اسناد شروع به سوزاندن و معدوم ساختن آنها کردند ولی قسمتی نیم سوخته و یا سالم یه دست ایرانیان افتاد که افشای همانها بسیاری از حقایق تکان‌دهنده و رسواگر را باعث شدند.

در زمان خلع‌ید جمعی از روشنفکران تهران اجرای قانون ملی کردن صنایع نفت را وجهه همت قرار دادند «صادق هدایت» نویسنده معروف هم در بادی امر یکی از آنها بود و بعضی از کارمندان شرکت نفت هم در خفا همکاری داشتند(1) و در اختیار گرفتن تأسیسات و تشکیلات شرکت در تهران و به دست آوردن اسناد مربوط به این گروه بود که نام و عنوان آنها ‌«سازمان ملی نظارت خلع ید» بود. و روزنامه شاهد در آن روزها بلندگوی افشاگری همین گروه محسوب می‌شد.

این اسناد به وسیله دادسرای تهران جمع‌آوری می‌گردید و دادیار مأمور این کار از اقدامات خود گزارش‌هایی به دادسرا می‌داد. وی در یکی از گزارشها نوشت: «ضمن اوراق و اسناد بی شماری که به دست آمده و حاکی از این است که شرکت سابق در امور سیاسی ایران دخالت می‌نموده، سندی دیده شد که به موجب آن آقای «فیلیپ استاکیل» رئیس سابق اداره اطلاعات مبادرت به سوزاندن و مخفی کردن مقداری از اسناد مهم شرکت سابق نفت کرده است و چون از تاریخ تصویب قانون ملی شدن صنایع نفت در سراسر کشور ادارات و اسناد آن شرکت هم دولتی شده است از بین بردن اسناد مزبور طبق قوانین مجازات عمومی جرم می‌باشد». دادیار در گزارش دیگری می‌گوید: «... بسیاری از روزنامه‌ها مقامات خود را توسط آقای ابوالقاسم.. رابط مطبوعاتی شرکت از این اداره می‌گرفتند و مقالات توهین‌آمیز و تبلیغات تحریک‌کننده برای تحقیر رجال و سیاستمداران میهن‌پرست ایرانی و انعطاف افکار عمومی از مسئله نفت به مسائل دیگر توسط اشخاصی از قبیل آقایان «علی جواهرکلام» و «شاهرخ» صورت گرفته است. اسناد دیگری هم مبنی بر رابطه بعضی از رجال و سناتورها با آقای فیلیپ استاکیل رئیس اداره مذکور در دست است که می‌رساند اقدامات سیاسی و مطبوعاتی آنها از این اداره انگلیسی سرچشمه گرفته است».

«دیوان‌بیگی سناتور در یادداشتهای خود می‌نویسد دکتر مصدق نخست‌وزیر برای تشکیل جلسه‌ای در رسیدگی به اسنادی برای من ابلاغی صادر کرد همان روز جمعی از نمایندگان ماده واحده‌ای به مجلس دادند که باید اسناد در اختیار کمیسیونی مرکب از دادستان کل و شش نفر از نمایندگان مجلسین قرار گیرد و ظرف یک ماه موارد جرم را به محاکم و موارد ارتباط نامشروع در مجلس اعلام شود. دکتر مصدق غیر از من «عدل‌الملک دادگر» و «دکتر حسابی» را از مجلس سنا و «دکتر طاهری یزدی» و «مخبر فرهمند» و «دکتر مظفر بقایی» را از مجلس شورا برای تشکیل کمیسیون دعوت کرده بود.

دیوان‌بیگی می‌نویسد: من شایق به شرکت در همچو کمیسیونی نبودم زیرا اگر حقیقتاً به ثبوت می‌رسید بعضی از سناتورها یا رجال آشنای دیگر ارتباط نامشروع با شرکت انگلیسی نفت داشته‌اند از جهت تصدیق جرم و اعلام اسامی آنها در پارلمان به محظور می‌افتادم. ضمناً اسباب تعجب شد به چه مناسبت دکتر طاهری (که انگلوفیلی او به اثبات رسیده بود و خودش هم انکار نمی‌کرد) برای رسیدگی به اعمال ایادی شرکت نفت دعوت شده است شاید دکتر مصدق می‌خواهد اشخاص مهم اطمینان پیدا کنند که با وجود دکتر طاهری در کمیسیون نسبت به آنها اعمال غرض نخواهد شد در هر حال رئیس مجلس سنا (تقی‌زاده) ضمن مذاکرات خصوصی مصلحتاً مرا از کناره‌گیری منصرف ساخت.»(2)

دیوان‌بیگی می‌نویسد: «... برای من این مأموریت قطع‌نظر از تحقیق درباره ایرانیانی که با شرکت انگلیسی نفت رابطه نامشروع داشتند مفید و مشغول کننده گردید زیرا پس از یک مرور اجمالی به چند پرونده... بیش از آنچه می‌دانستم آشکار شد که شرکت سابق نفت (طبق سیاست تغییرناپذیر دولت انگلیس، بزرگترین شریک و سهام‌دار خود) نه تنها در خوزستان بلکه سراسر خاک ایران را ملک طلق خود دانسته و با فعالیت کم‌نظیر برای استثمار کشور ما و تأمین منافع تا آینده دور با هر پشت ‌هم اندازی مبادرت ورزیده و پنجاه سال توسط زمامداران دست‌نشانده و ایرانیهای سرسپرده در جزء و کل شئون مملکتی دخالت و اعمال نفوذ نموده است. در تمام این مدت اداره اطلاعات شرکت نفت ضمن مطالعه جریانات سیاسیه و اجتماعی ایران از سابقه و لاحقه احزاب و عشایر و فرد فرد اشخاص متنفذ و صاحبنظر پرونده‌ای تنظیم نموده بود و درباره هر یک از آنان اظهار عقیده کرده بود تا کارگزاران انگلیسی بتوانند در مواقع لزوم از آن پرونده‌ها استفاده نمایند».

 

پی‌نویس‌ها:

1- دکتر بقایی که در آن زمان گرداننده سازمان ملی نظارت بر خلع ید بود در این مورد می‌نویسد: «در دوران ملی شدن نفت دوستانی در شرکت نفت سابق داشتم که در مناطق نفتی پراکنده بودند و با من محرمانه تماس داشتند... در تهران به وسیله مرحوم صادق هدایت با یکی از کارکنان به نام امیرحسین پاکروان آشنا شدم و صادق هدایت به من گفت که به او اعتماد فراوان دارد... خواستم او را محرمانه با من آشنا کند... در میهمانی شامی شش ساعت با هم صحبت کردیم... در سومین ملاقات با پاکروان، او به من اطلاع داد که رؤسای انگلیسی اداره انتشارات شرکت نفت با کمک عده‌ای از ایرانیان هر روز به عناوین مختلف پرونده‌های حساس را از بایگانی‌های محرمانه خارج کرده و به خانه «سدان»... می‌برند و پرونده‌های خیلی محرمانه و مهم هم به سفارت انگلیس منتقل می‌شود... وقتی از نقل و انتقالات مطلع شدم ابتدا با آقای ناصر وثوقی قاضی دادگستری تماس گرفتم... و از او کمک خواستم... روز بعد اطراف خانه سدان مراقب گماشتیم... ساعت یازده قصد ورود به خانه را کردیم یک ساعت معطل کردند وقتی وارد شدیم در همه بخاریها کاغذها و اسناد در حال سوختن بود... کنسول انگلیس آمد گفت چرا وارد خانه سدان شدید. اوراق مکشوفه را به او نشان دادیم... با تلفن به دکتر مصدق اطلاع دادم... دستور دادند مراقبت و دقت زیادی کنم شاید سندی که به درد بخورد پیدا شود... گاوصندوق را می‌خواستند ببرند... روز بعد جیب‌های آنها را گشتیم... کلید گاوصندوق درآمد چهار دفتر رمز در صندوق بود صورت مجلس کردیم...». توضیحات دکتر بقایی زیاد است و بسیاری از مسائل را افشا می‌نماید (مراجعه شود به کتاب اسناد خانه سدان، صص 61-77).

2- کتاب اسناد خانه سدان، یادداشت‌های دیوان‌بیگی، صص 45-46.


تاریخ سیاسی معاصر ایران، سیدجلال‌الدین مدنی، ج 1، ص 398