مرصاد پایانی بر یک پایان - 5 مرداد؛ سالروز عملیات مرصاد


راحله مظاهری


عملیات مرصاد پایانی بر یک پایان بود؛ چراکه سازمان سالها پیش از این، دفتر خود را بسته بود و اگر رژیم عراق در این سالها به آنها اجازه داد تا در پایگاههای خود در داخل خاک عراق باقی بمانند، درواقع می‌خواست از تجربه نگرش رژیم صهیونیستی اسرائیل به فالانژهای لبنان بهره بگیرد: داشتن نیرویی مزدور در خدمت بیگانه.
اشاره: عملیات فروغ جاویدان تنها 2 روز طول کشید. دو روز بعد از آغاز حمله توهم آمیز چریک های مبارز دهه چهل و پنجاه به سرزمین مادری خود، در کمین سلحشوران پرتجربه دفاع مقدس هشت ساله، گرفتار شدند و با نتیجه توهم خود را نه در فتح تهران و هلهله طرفداران که در شکستی تلخ و تلفات ویرانگر دیدند. عملیات سه مرداد مجاهدین خلق با عنوان فروغ جاویدان آغاز شد و چند روز بعد با عنوان قرآنی مرصاد پایان یافت. آنچه در ذیل می آید، خلاصه ای از مقاله "پایانی بر یک پایان موضع سازمان منافقین (مجاهدین خلق) در جنگ تحمیلی"، نوشته راحله مظاهری است که به این مناسبت منتشر می شود.
تا پایان جنگ، همکاری تنگاتنگ سازمان با عراق در همه ابعاد روندی صعودی داشت. با پذیرش قطعنامه 598 از سوی ایران، ادعای صلح‌طلبی عراق در عرصه جهانی زیر سوال رفت و چشم‌انداز نامعلومی بر روابط دو کشور و مشخصا سازمان مجاهدین خلق (منافقین) حاکم شد. برخلاف دوره جنگ، روند امور برای این گروه ناامید کننده و حضور آن در عراق، برای رژیم بعث دردسرآفرین به‌نظر می‌رسید؛ بنابراین، سازمان به خیال یکسره‌ کردن کار جمهوری اسلامی، به فکر عملیات نظامی گسترده افتاد تا برای آخرین‌بار بخت خود را بیازماید. عراق نیز که از موفقیت های به‌دست‌آمده به‌شدت مغرور شده‌ بود و پایان جنگ را نزدیک می‌دید، درصدد برآمد عقب‌ماندگی های خود را در طول جنگ جبران‌ کند و با اشغال مجدد ارضی ایران و به ‌اسارت‌ گرفتن پاره‌ای نیروها در این حمله، بتواند در پای میز مذاکرات از موضع قدرت صحبت کند.
ازاین‌رو، هنگامی‌که حملات ارتش عراق از سوی سازمان ملل و دولت ها محکوم شد و داعیه صلح‌طلبی این کشور زیر سوال رفت، آنان به‌عنوان آخرین برگ برنده رژیم به کار گرفته شدند. هرچند سازمان کاملا تحت‌ سلطه و نفوذ عراق قرار داشت، اما فعالیت نظامی‌اش علیه ایران به‌عنوان یک حرکت داخلی قابل توجیه بود. نکته دیگر اینکه، یک ماه پیش از این حمله، ارتش عراق منطقه مهران را که به تصرف خود درآورده بود، به نیروهای مزبور سپرد. از سوی ‌دیگر، مسئولان سازمان منافقین با آغاز مذاکرات صلح، درواقع به ایستگاه آخر رسیده بودند و دیگر نمی‌توانستند با طرح شعار صلح‌طلبی، خود را در افکار عمومی جهانیان به‌عنوان تنها طرف برقرار کننده صلح در مقابل عراق مطرح کنند. البته، وجود چنین وضعیتی، پس از استقرار نیروهای سازمان در خاک عراق، قابل پیش‌بینی بود و در واقع آنها سال ها پیش از این، انتحار سیاسی کرده بودند و در این زمان در حقیقت به‌صورت یک نیروی نظامی مزدور ــ همچون فالانژهای لبنان ــ فعالیت می‌کردند.
در سوم مردادماه سال1367، همزمان با آغاز حمله نیروهای عراقی از منطقه جنوب ایران، نیروهای سازمان نیز حملات خود را علیه ایران از سمت غرب آغاز کردند. آنان قصد داشتند براساس یک برنامه زمان‌بندی‌شده سی‌وسه‌ساعته، با بهره‌گیری از بیست‌وپنج تیپ ــ که مجموعا چهار تا پنج‌هزار نفر را دربرمی‌گرفتند ــ در پنج مرحله، از شهرهای سرپل‌ذهاب، اسلام‌آباد، همدان و قزوین عبور کنند و خود را به تهران برسانند. سخنگوی آنان، اهداف سازمان را از این عملیات چنین اعلام کرد: «استراتژی مجاهدین واردآوردن هرچه‌بیشتر تلفات به نیروهای ایران و بازکردن راه برای یک انقلاب عمومی ضد [امام] خمینی است.» همزمان در یکی از رسانه‌های غربی نیز استراتژی منافقین، ایجاد منطقه آزاد شده اعلام شد تا پس از پایان جنگ، با استقرار در آن منطقه، منافع حکومت ایران را تهدید کنند.
رهبر سازمان که هنوز نمی‌خواست باور کند دیگر به‌عنوان طرف مذاکره صلح مطرح نیست، مذاکرات صلح از سوی ایران را مصنوعی و بهانه‌ای برای اتلاف وقت اعلام کرد. او، معتقد بود: «نباید اجازه داد رژیم ایران فرصت دیگری برای دفع‌الوقت بیابد و از امضای قرارداد صلح طفره رود.» براساس تحلیلهای سازمان، جمهوری اسلامی در پی صدور انقلاب بود و تنها در صورتی از این اقدام و داعیه دست برمی‌داشت که به مرز فروپاشی برسد و این‌گونه تحلیل می‌کردند که اینک به دلیل مجبورشدن نظام اسلامی به پذیرش صلح، این مساله امکان‌پذیر شده است. ازهمین‌رو، نیروهای سازمان از نقاط مختلف دنیا برای اعزام به ایران در عراق گرد هم آمدند و همزمان به تشکیلات درون‌ زندانهای ایران اطلاع داده شد به‌زودی جمهوری اسلامی فروخواهد پاشید؛ بنابراین توصیه گردید همهنیروها برای پیوستن به سازمان و ایجاد شورش در داخل زندانها آماده باشند.
 عملیات فروغ جاویدان، با بیست‌وپنج تیپ آغاز شد. هدایت عملیات مزبور را به تناسب اهمیت ماموریت، شخص مسعود رجوی از طریق فرماندهان محورها در قالب یک یا دو تیپ برعهده گرفته بود.
فرماندهان و حوزه عملیات آنها بدین‌‌قرار بود: 1ــ مهدی براتی، فرمانده محور اول و مسئول تسخیر اسلام‌آباد غرب 2ــ ابراهیم ذاکری، فرمانده محور دوم و مسئول تسخیر کرمانشاه 3ــ محمود مهدوی فرمانده محور سوم و مسئول تسخیر همدان 4ــ مهدی افتخاری، فرمانده محور چهارم و مسئول تسخیر قزوین 5ــ محمد عطایی با معاونت مهدی ابریشمچی، فرمانده محور پنجم و مسئول تسخیر تهران.
دولت عراق نیز در این عملیات با ادواتی از قبیل صدوبیست دستگاهتانک، چهارصد دستگاه نفربر، نود قبضه خمپاره چهارصدمیلی‌متری، هزار قبضه تیربار کلاشینکف، سی‌ قبضه توپ 106 میلی‌متری و هزار دستگاه کامیون و خودرو آنان را یاری می‌کرد.  همزمان با پیشروی نیروهای منافقین در عمق خاک ایران، برای جلوگیری از عملیات هوایی هواپیماها و بالگردهای جمهوری اسلامی، هواپیماهای عراقی پایگاههای شکاری نوژه همدان، وحدتی دزفول و همچنین پادگان تیپ 2 سقز و پایگاه هوانیروز کرمانشاه را بمباران کردند. یک روز بعد از حمله، یعنی در چهارم مردادماه، نیروهای سازمان با حمایت آتش توپخانه عراق به شهرهای سرپل‌ذهاب، کرند و اسلام‌آباد غرب وارد شدند. شاید در آن روز، تمام نیروهای سازمان به این یقین رسیده بودند که به‌زودی به تهران وارد خواهند شد، اما رویای آنان همچون رویای صدام در سال1359 تعبیر نشد و دو روز پس از آن، عملیات نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تحت عنوان عملیات مرصاد ــ با رمز یا علی ــ در منطقه غرب آغاز شد.
در این عملیات، سه گردان از تیپ نبی‌اکرم، تیپ مسلم و یک گردان از ایلام حضور داشتند. طی درگیری سختی که در منطقه چهارزبر اتفاق افتاد، بسیاری از نیروهای منافقین به هلاکت رسیدند، تمام تجهیزاتشان منهدم گردید و با بسته‌شدن سه‌راه اسلام‌آباد ــ ملاوی، راه عقب‌نشینی نیروهای منافقین بسته شد.
بدین‌ترتیب، در روز هفتم مردادماه دیگر اثری از نیروهای ضدانقلاب در منطقه باقی نماند. طی عملیات مرصاد، هزار و ششصد تا دو هزار تن از منافقین به هلاکت رسیده و در حدود هزار نفر از آنان زخمی شدند. بدین‌ترتیب، آخرین اقدام رژیم بعثی عراق نیز موثر واقع نشد و صدام بی‌آنکه بتواند حتی یک منطقه کوچک از خاک ایران را در چنگ نیروهای وابسته قرار دهد تا از آن طریق بتواند ایران را تحت فشار گذارد، مجبور شد در پانزدهم خردادماه، آتش‌بس را بپذیرد.
عملیات مرصاد پایانی بر یک پایان بود؛ چراکه سازمان سالها پیش از این، دفتر خود را بسته بود و اگر رژیم عراق در این سالها به آنها اجازه داد تا در پایگاههای خود در داخل خاک عراق باقی بمانند، درواقع می‌خواست از تجربه نگرش رژیم صهیونیستی اسرائیل به فالانژهای لبنان بهره بگیرد: داشتن نیرویی مزدور در خدمت بیگانه.
در واقع، عملیات مرصاد شلیک نهایی به سازمان بود؛ چرا که آنان پس از افتادن به دامان عراق، از دید مردم ایران به یک طرف جنگی تبدیل شدند. امروز، سازمان، به بیمار محتضری شباهت دارد که سرنوشتش به سرنوشت بیمار دیگری که اکنون مرگ او حتمی شده است، پیوند خورده ‌است، چنانکه این روزها با اندک طرفدارانش در جستجوی آن است که در خاک عراق صرفا جایی برای استقرار دست یابد.


فصلنامه زمانه، سال چهارم، شهریور 1384، شماره 36 ، صص: 38 تا 43