09 مهر 1392
تنها فرماندهای بودم که به حضرت امام معرفی شدم
فتحالله جعفری میگوید: «حسن باقری» و «غلامعلی رشید» مأموریت فرماندهی تیپ زرهی را بر عهده من گذاشتند اما قبول نمیکردم؛ تا اینکه فرماندهان دیداری با حضرت امام خمینی(ره) داشتند، بعد از اینکه مرا به امام معرفی کردند، حسن باقری گفت: «فقط شما را معرفی کردیم پس قبول کنید».
به گزارش خبرنگار حماسه و مقاومت فارس(باشگاه توانا)، در دوران جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، در حالی که استکبار جهانی و برخی کشورهای عربی از صدام حمایت کردند، مردم ایران اسلامی در اوج مظلومیت و با دستهای خالی توانستند مقابل دشمنان انقلاب اسلامی بایستند؛ این ایستادگی زمانی ملموستر میشود که رویدادهای جنگ را از یک فرمانده بشنویم.
سردار فتحالله جعفری بنیانگذار یگان زرهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است که در مصاحبه با خبرگزاری فارس به نحوه تشکیل این یگان، تأمین نیرو و تسلیحات، نقش یگان زرهی در دوران دفاع مقدس در جبهه غرب، میانی و جنوب کشور و وضعیت یگان زرهی در پایان جنگ پرداخته است.
* هدف از تشکیل یگان زرهی سپاه پاسداران چه بود؟
قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تسلیحات سنگین عمدتاً در اختیار ارتش جمهوری اسلامی ایران بود اما بعد از این که انقلاب به پیروزی رسید، آمریکاییها، انگلیسیها و حتی روسها که به عنوان مستشار در ارتش رژیم شاهنشاهی فعالیت میکردند، ارتش ایران را رها کردند و رفتند.
در آغازین روزهای جنگ تحمیلی عراق علیه ایران، عمدتاً یگانهای سنگین ارتش جمهوری اسلامی ایران نتوانستند به موقع خود را به صحنه جنگ برسانند؛ اگر هم رسیدند، واکنشی عمل کردند. در ادامه هم چند عملیات توسط بنیصدر و فرماندهان طرحریزی شد اما باز هم ارتش در صحنه جنگ موفقیت کسب نکرد از جمله در مناطق آبادان، هویزه و پل نادری.
در آن زمان وضعیتی برای ارتش ایجاد شد که مساعد و مناسب برای جنگ نبود؛ چه در زمان حمله دشمن و چه در زمان مقاومت ما در مقابل دشمن.
* علت این وضعیت چه بود؟
یگانهای زرهی ارتش قبل از انقلاب مانور میدادند اما هیچ وقت درگیر جنگ و مقابله رو در رو با دشمن نشدند. با توجه به شرایط بعد از انقلاب و هم اینکه کادر اصلی نیروهای ارتش ایران از آمریکا و انگلیس و غربیها بودند، از ایران رفتند، ساختار این ارتش، نتوانست خود را به صورت گردانهای منظم عملیاتی آماده مقابله با ارتش عراق کند. اگر ارتش ایران آماده بود، نباید دشمن تا دروازههای دزفول و شوش پیشروی میکرد و آبادان و خرمشهر را محاصره میکرد!
بنابر این دلایل ارتش ایران آن زمان نتوانست با تجهیزات سنگین در مقابل دشمن مقابله کند؛ در جاهایی که ارتش ایران حملهای را برنامهریزی میکرد، مثل 23 مهر ماه 1359 در پل نادری، دشمن تانکهای ما را با موشک زد و تانکها جلوی چشممان سوخت و برای ما فاجعه بود.
در جاده ماهشهر هم وقتی حمله کردیم، 31 قبضه از تانکهای ما توسط عراق زده شد؛ بعد از این جریانات فرماندهان به این نتیجه رسیدند که یگان زرهی ارتش ایران در مقابل عراق در نقطه ضعف هستیم؛ البته توپخانه ارتش برعکس زرهی خوب کار میکرد؛ لذا باید فکر دیگری میکردیم.
مسئله دیگر این بود که تحرک نیروهای پیاده ما ضعیف بود؛ بنابراین از آغاز تهاجم دشمن تا در 6 ماه نخست (نیمه اول سال 60) عملیات تهاجمی محدود آغاز شد؛ این ذهنیت در فرماندهان ما به خصوص افرادی مثل شهید کلاهدوز، حسن باقری و داود کریمی به وجود آمد که ما نیاز به یگان زرهی داریم. شهید کلاهدوز خیلی دنبال این کار بود؛ البته امکاناتی در اختیار ما نبود که یگان زرهی تشکیل دهیم.
* با این وضعیت که میفرمایید، برای تشکیل یگان زرهی سپاه تجهیزات سنگین هم نداشتیم؛ پس این تجهیزات در ادامه چگونه به دست آمد؟
تا قبل از عملیات شکست حصر آبادان تجهیزاتی نداشتیم که یگان زرهی را تشکیل دهیم؛ اما در این عملیات، طرح عملیات به نحوی بود که لشکر 3 عراق (شامل تیپهای 8 مکانیزه و 6 زرهای) با توجه به سرعت عملیات و انهدام پل کارون در شرق کارون ماندند؛ این عملیات که انجام شد، ما صاحب تجهیزاتی از عراق شدیم؛ یعنی تجهیزات تیپ 8 مکانیزه با 3 گردان مکانیزه و تیپ 6 مکانیزهای و 3 گردان زرهی و 3 گردان تانک.
هر تیپ حدود شامل 105 قبضه تانک و نفربر داشت؛ اینها را نتوانستیم کاملاً در اختیار بگیریم؛ چراکه از تیپ 12 لشکر 3 زرهی عراق در غرب رودخانه و شمال خرمشهر مستقر بود و نتوانستیم چیزی از آن به دست بیاوریم؛ بنابراین یک استعداد حدود 150 نفربر و تانک به دست آمد.
بعد از اینکه تانکها و نفربرها در عملیات ثامنالائمه(ع) و یک سال بعد از جنگ به دست ما افتاد، رؤیای فرماندهان متعهد نسبت به جنگ به واقعیت پیوست. اینها دیدند که ما به توان مجهز شدن به یگان زرهی هستیم. در آن زمان بنده در اطلاعات عملیات فعالیت میکردم؛ تانک و نفربرها را میشناختم. بنابراین انتقال این تجهیزات را از صحنه نبرد به عقب را بر عهده گرفتم.
بعد از جمعآوری تانکها و نفربرها دیدیم که میشود گردان زرهی سپاه را تشکیل داد. شروع کار ما از اینجا بود که بتوانیم یگانی را برای سپاه آماده کنیم که این یگان بتواند سلاح سنگین سپاه را فعال کند و ذهن ما این بود که بتوانیم به سپاه تحرک و سرعت عمل بدهیم.
بنابراین میشود گفت شکلگیری یگان زرهی سپاه که ابتدا به صورت گردان بود، بعد از عملیات ثامنالائمه(ع) شکل گرفت؛ مسئولیت این یگان را بر عهده من گذاشتند و بیشتر شهید حسن باقری به من مأموریت میداد. ایشان سازمان رزم سپاه را مینوشت، ساختار سپاه را تهیه میکرد، سپاه پیاده سازماندهی کرده بود، حکم فرماندهان را آماده میکرد و آنها را برای اجرای عملیاتهای توجیه میکرد و برآورد درستی از این کار داشت. ما در جلساتی که با شهید باقری داشتیم، نحوه ساختار و سازماندهی مأموریت کار را گرفتم.
در گام اول گردان زرهی سپاه تشکیل شد؛ بعد نحوه کاربرد نفربرها را آموزش دادیم؛ هر نفربر 3 خدمه و یک راننده و یک توپچی داشت؛ یک نیرو هم فرمانده نفربر بود؛ این نیروها بعد از آموزش و سازماندهی، آماده عملیات شدند.
* اولین عملیاتی که یگان زرهی سپاه وارد شد، چه عملیاتی بود و چه مأموریتی داشت؟
نخستین مأموریت حضور در عملیات «طریقالقدس» بود؛ در این عملیات مأموریتهایی جالبی به یگان زرهی واگذار شد؛ این یگان باید با نفربرها از تپه رملهای شمال بستان به چزابه میرفت و به عمق دشمن میرسید.
در آن زمان شهید «سیدعلی حسینی» (در سال 66 شهید شدند) بررسیهای شمال بستان را انجام داد و نسبت به منطقه توجیه شدیم. حرکت در رملها و رفتن به عمق دشمن کار پیچیده و سنگینی بود؛ بنابراین باید در دو گام حرکت میکردیم؛ گام اول باید مسیری را دور از چشم دشمن طی کردیم و آماده برای حمله عملیات میشدیم و در گام دوم هم 20 کیلومتر مسیر را شب عملیات طی میکردیم.
در عملیات طریقالقدس محوریت اصلی با نیروی پیاده بود و تا حدی توانستند این مأموریت را به انجام برسانند؛ در این عملیات تیپ 26 زرهی لشکر 5 مکانیزه مسئولیت حفاظت از منطقه بستان را داشت، کاملاً محاصره شد و 4 نفر فرار کردند؛ یعنی تمام تجهیزات و امکانات و نیروها به محاصره ما در آمد؛ این نقطه قوت دوم برای تقویت و تداوم یگان زرهی سپاه.
بنابراین در گام اولیه شهید باقری برنامهریزی کرد که این گردان را به تیپ زرهی سپاه تبدیل کنیم و این تیپ بتواند، تعداد گردانها را به هشت گردان برساند.
* در واقع تمام این امکانات که به کار گرفتیم، برای دشمن بود؟
بله، تمام نفربرها و تانکها برای عراق بود؛ منتهی از تانک و نفربر عراقیها در حصر آبادان یگان تشکیل شد؛ این استعداد در حد یک گردان بود؛ بعد از عملیات طریقالقدس تجهیزاتی که از عراق گرفتیم به اندازه یک تیپ بود؛ یعنی تیپ زرهی عراق کاملاً در اختیار ما قرار گرفت؛ سه ماه بعد از تشکیل گردان، تبدیل به تیپ شدیم و اولین تیپ زرهی سپاه تشکیل شد. در مجموع با غنائمی که در عملیات «طریقالقدس» و جبهههای الله اکبر، سوسنگرد و حمیدیه به دست آمده بود، تیپ 30 زرهی سپاه تشکیل شد. بنده در این کار نمیخواستم مسئولیت تیپ را بر عهده بگیرم و اسرار داشتم به مسئول تیپ کمک کنم.
* دلیل شما برای نپذیرفتن مسئولیت تیپ زرهی چه بود؟
در دوره جنگ هر چه مسئولیت کمتر بود، بهتر بود؛ من تواناییهای خود را در حد گردان میدانستم؛ شهید «حسن باقری» و «غلامعلی رشید» مأموریت به من دادند؛ اما بازهم قبول نمیکردم. تا اینکه فرماندهان دیداری با امام خمینی(ره) داشتند، آقای «محسن رضایی» همان جا مرا به امام معرفی کردند و گفتند: «ایشان فرمانده تیپ زرهی هستند» امام هم فرمودند: «موفق باشید». بعد از این جریان حسن باقری هم گفت: «هیچ فرماندهای را به امام معرفی نکردیم، شما را معرفی کردیم و پس قبول کنید».
* بعد از تبدیل گردان به تیپ چه عملیاتی انجام گرفت؟
عملیات «فتحالمبین» در فروردین سال 61 بود، با 5 گردان شرکت کردیم؛ البته یک گردان در عملیات مولای متقیان در چزابه فعالیت میکرد. در عملیات «فتحالمبین» نیز بخش زیادی از تجهیزات زرهی دشمن به غنیمت ما در آمد و در حد استعداد دو لشکر(لشکر10 زرهی و لشکر یک مکانیزه) محاصره شدند و بسیاری از تجهیزات در اختیار ما قرار گرفت. به واقع سپاه استعداد زرهی خود را بالای 500 دستگاه رساند و از نظر امکانات زرهی و مکانیزه غنی شد.
در لابلای این کارها، کار دیگری انجام دادیم که شاید در ارتشهای دنیا بیسابقه باشد و اینکه از نیروهای ارتش عراقی که به ایران پناهنده شده بودند، در زرهی استفاده میکردیم. حتی آنها در تعمیرات تجهیزات و حضور در صحنه جنگ داوطلب میشدند؛ بعضی از فرماندهان عراقی میگفتند وارد عملیات رزم نمیشویم اما فقط مشاوره میدهیم و اطلاعات در اختیار شما قرار میدهیم؛ برخی از آنها کار تعمیرگاهی انجام میدادند. در طی عملیات طریقالقدس و بعد از عملیات فتح المبین حدود 200 عراقی در اختیار ما بودند.
در عملیات «فتحالمبین» ظرف مدت 8 روز به پیروزی بزرگی دست یافتیم و این پیروزی بزرگ منجر به شکست سپاه چهارم عراق شد؛ بیش از 500 دستگاه تانک و نفربر به غنیمت گرفتیم. به خصوص تانک؛ این تانکها عمدتاً سالم و نو بودند.
ما هم نیروهای مردمی و داوطلب را در یگان زرهی آموزش میدادیم و تانک در اختیارشان قرار میگرفت. هر گردان 30 دستگاه تانک در اختیار داشت و این نیروها و تجهیزات تقریباً 15 فروردین 1361 برای عملیات بعدی که «الی بیتالمقدس» بود، سازماندهی شدند. نزدیک به 375 دستگاه نفربر و تانک آماده رزم شد که این استعداد قابل توجهی بود که به سرعت رشد کرد.
یکی از علل رشد این بود که ما در عملیات «فتحالمبین» آسیب چندانی ندیدیم؛ نه تنها آسیب ندیدیم بلکه تعداد تجهیزات خیلی زیادی هم در عملیات به دست آوردیم و آماده شدیم برای عملیات آزادی خرمشهر.
با توجه به اینکه استعداد ما از یک تیپ زرهی بیشتر بود، تیپ زرهی به لشکر زرهی تبدیل شد؛ در عملیات آزادی خرمشهر در 4 مرحله وارد شدیم و حدود 100 دستگاه ما در مواجهه و درگیری با دشمن از بین رفت اما 2 برابر آنچه از دست داده بودیم را به غنیمت گرفتیم و استعداد تجهیزات زرهی ما در آزادسازی خرمشهر نزدیک به هزار دستگاه رسید.
* تقسیمبندی نیروهای زرهی در قرارگاهها به چه صورتی انجام میشد؟
در عملیاتها قرارگاهها با ترکیب 4 ـ 3 تیپ تشکیل میشد که در ساختار سازمان رزم، به هر قرارگاهی یک استعداد زرهی اختصاص میدادیم که بتواند با نیروی پیاده به صورت ترکیبی در عملیاتها شرکت کنند.
به عنوان مثال قرارگاه نصر که در منطقه «فتحالمبین» تشکیل شد، دو تیپ داشتیم؛ یک تیپ محمد رسولالله(ص) به فرماندهی حاجاحمد متوسلیان و یکی دیگر هم تیپ هفت ولیعصر(عج) است که دارای هفت گردان بود و در محور شهدا و کرخه عملیات کرد؛ ما هم در این قرارگاهها نیروی زرهی داشتیم.
نقطه قوت در یگان زرهی این بود که برای اجرای عملیاتها نیروی پیاده خطشکن که در گردان پیاده خطشکن بودند، وارد عملیات میشدند، نیروهای جسور و شهادتطلبی که مجهز به تجهیزات سنگین بودند.
فارس