24 اسفند 1395
5خاطره از 5 دبیرکل
سازمان ملل تاکنون 9 دبیر کل به خود دیده است که به ترتیب عبارتند از تریگولی (از نروژ)، داگ هامر شولد (از سوئد)، اوتانت (از برمه)، کورت والدهایم (از اتریش)، خاویر پرز دکوئه یار (از پرو)، پطروس غالی (از مصر)، کوفی عنان (از غنا) ، بان کی مون (از کره جنوبی) و آنتونیو گوتیرس (از پرتغال).
هر یک از این 9 نفر، خاطرات فراوانی از مناطق بحرانی جهان طی سالهای دبیرکلی خویش دارند. بعضی از این خاطرات در ارتباط با تحولات تاریخی ایران میباشد که به نوبه خود خواندنی است. در این نوشتار 5 خاطره از 5 تن از دبیران کل سازمان ملل راجع به ایران را میخوانیم:
1ـ تریگولی
تریگولی اولین دبیرکل سازمان ملل در کتاب خاطرات خود که پس از پایان ریاستش بر سازمان ملل منتشر کرد مینویسد «اولین طوفان هولناکی که در سازمان ملل با آن مواجهه شدم، تنها 17 روز پس از انتخاب من به سمت دبیرکلی سازمان رخ داد و آن شکایت یک سرزمین قدیمی در سر راه هند به نام ایران بود که بیش از یک قرن صحنه رقابت شدید دو امپراطوری انگلیس و روسیه بود.»
تریگولی پس از شرح دخالت روس و انگلیس در ایران در سالهای جنگ دوم جهانی و سپس خروج انگلیسیها در پایان جنگ و باقی ماندن روسها در شمال ایران مینویسد «حکیمی نخستوزیر پس از بیحاصل ماندن تلاشهای سیاسی برای بیرون راندن روسها به سازمان ملل متوسل شد. این اولین جلوه از توسعهطلبی روسها با هدف نشر کمونیسم در جهان بود. اما دولتهای غربی نیز اصرار داشتند در همین گام نخست، روسها را متوقف سازیم. سازمان ملل در آن زمان دارای مقر دائمی نبود. ساختمان سازمان در نیویورک بنا نشده بود و شکایت ایران در لندن مقر موقت این سازمان تسلیم شد. نماینده شوروی در سازمان ملل آقای گرومیکر، شورای امنیت را تهدید کرد که اگر موضوع در تاریخ مورد نظر آنان و مطابق خواست آنان پیگیری نشود، شورا را بایکوت خواهد کرد».
تریگولی میگوید: «در این اولین مأموریت، شاهد اولین جلوههای رقابت و جنگ سرد شرق و غرب و اولین تهدید یک عضو دارای حق وتو علیه سازمان ملل و اولین تحریم شورای امنیت بودم. سربازان شوروی سرانجام از خاک ایران خارج شدند ولی نه به خاطر دخالت سازمان ملل و نه به خاطر شکایت ایران بلکه متعاقب بند و بستها و بده بستانهای پشت پردهای صورت گرفت که سازمان ملل از آنها بیاطلاع نگاه داشته شد.»
2ـ اوتانت
اوتانت سومین دبیر کل سازمان ملل بود که از برمه (میانمار کنونی) به این سازمان راه یافت. او مورد احترام تمامی سیاستمداران غربی و شرقی بود و روزنامههای هر دو بلوک از وی تجلیل میکردند. «برایان اوکهارت» معاون انگلیسی او در کتاب خاطراتش پس از اشاره به فرازهایی از عملکرد و اقدامات اوتانت اشاره کوچکی به ایران دارد که خواندنی است:
«... اوتانت دعوت شاه سابق ایران را جهت شرکت در جشنهای معروف به دو هزار و پانصدمین سال شاهنشاهی ایران نپذیرفت. در این جشنها دهها رئیس جمهور، معاون رئیس جمهور، پادشاه و ولیعهد شرکت کرده بودند و میلیونها دلار با اسراف زیادی در این مراسم هزینه شده بود. اوتانت در برابر دعوت شاه ایران جهت شرکت در این جشن اعلام کرد:
«در حالی که نیمی از جمعیت کره زمین به سبب فقر با مرگ دست به گریبان هستند و در حال گرسنگی مطلق به سر میبرند، این همه اسراف معنی ندارد...»
3ـ کورت والدهایم
کورت والدهایم چهارمین دبیر کل سازمان ملل بود. از دیماه 1350 تا آذر 1360 عهدهدار این سمت بود. در هشتمین سال دبیر کلی وی سفارت آمریکا توسط دانشجویان مسلمان پیرو خط امام، تسخیر شد. والدهایم به عنوان یکی از عوامل میانجی برای آزاد کردن گروگانهای جاسوس آمریکا در دیماه 1358 سفری به تهران داشت. گزارش این سفر سالهای بعد از زبان خود وی به صورت یک خاطره در نشریه «ساندی تلگراف» چاپ لندن مورخ 3/9/1346 به چاپ رسید، و ما بخشهایی از آن را از نظر خوانندگان گرامی میگذرانیم:
وقتی در شب سال نو عازم تهران شدم، احساس نامطمئنی داشتم... قطبزاده وزیر خارجه ایران که به استقبالم آمده بود، اوضاع کشورش را بیثبات خواند و تصریح کرد نمیتواند برنامهای برای دیدارهایم در اختیارم بگذارد. احساس میکردم او از خودش مطمئن نیست. انقلابیون به وی اعتماد نداشتند... همزمان با ورودم به تهران، روزنامههای ایران عکس مرا در حالی که در برابر اشرف پهلوی تعظیم میکردم چاپ کردند و رادیو ایران مرا آلت دست شیطان بزرگ خواند... وقتی به گورستان شهر رسیدم مردم با کوفتن مشت بر اتومبیل و با شعار علیه ما تنفر خود را از ما اعلام کردند...»
کورت والدهایم در این گزارش، مأموریت خود را «شکستخورده و بیحاصل» خواند.
4ـ دکوئهیار
خاویر پرز دکوئهیار پنجمین دبیر کل سازمان ملل بود که از آمریکای جنوبی و از پرو به این سازمان راه یافت. او تلاش موفق برای پایان بخشیدن به جنگ 8 ساله عراق علیه ایران را یک افتخار برای خود میشمارد. او در خلال این تلاش به انحاء ممکن و به صورت آشکار و نهان ایران را صاحب حق دانسته و موضوع عراق را محکوم تلقی کرده است. دکوئهیار در پایان جنگ نیز بانی تصویب قطعنامهای در متجاوز شناختن عراق گردید. او روز 17 مرداد 1367 هنگامی که برای انجام گفتوگوهای سرنوشتساز راجع به خاتمه عملی جنگ میان دو کشور عازم دیدار با وزیر امور خارجه جمهوری اسلامی ایران بود، در آسانسور سازمان ملل با خبرنگاران سرگرم صحبت بود. یکی از خبرنگاران از وی پرسید آیا تا کنون در حین فعالیت میانجیگرانه خود بین عراق و ایران دچار یأس و ناامیدی بنبست شدهاید؟ او گفت «نه یک بار، بلکه چند بار.» سپس در همین حال آسانسور سازمان ملل بر اثر یک نقص فنی به طرف پایین سقوط کرد و در یک و نیم متری زیرزمین سازمان متوقف شد. سپس با تلاش زیاد مقامات امنیتی، دبیرکل و همراهان از آسانسور سالم بیرون آمدند. دکوئهیار هنگام رهایی از شر آسانسور معیوب به خبرنگاری که راجع به «بنبست دبیر کل» سؤال کرده بود گفت «این یکی از آن موارد است بنبست مذاکرات صلح ایران و عراق برطرف شده در حالی که خود من در اینجا به بنبست رسیده بودم...»
5ـ پطروس غالی
پطروس غالی که ششمین دبیرکل سازمان ملل میباشد، یک نویسنده و استاد دانشگاه است. او تا سالهای دبیر کلی خود بر سازمان ملل 25 جلد کتاب به رشته تحریر درآورده بود و کتابداران کتابخانههای معتبر جهان، اساتید دانشگاه و محققین غربی غالباً با نام پطروس غالی نویسنده قبطی (مسیحی) آشنایی دارند. او در سوم دسامبر 1991 در یک رأی گیری مخفی در مجمع عمومی سازمان ملل به عنوان دبیر کل جدید این سازمان انتخاب شد. سپس سوگند دبیرکلی یاد کرد و اولین نطق خود را آغاز کرد. از نکات جالب این سخنرانی این است که وی در ابتدای سخنان خود نامی از ایران به زبان آورد. او پس از ابراز تشکر از شورای امنیت و مجمع عمومی که وی را به سمت دبیرکلی سازمان ملل انتخاب کردند جملهای در تواضع و شکستهنفسی دارد که ترجمه فارسی آن چنین است:
«... در اینجا من نمیخواهم دیدگاههایی را که فارابی اندیشمند اسلامی و ایرانی آن را در شهر ناکجا آباد شرح داده بسط دهم. چراکه آن مربوط به جهان آرمانی اوست. من نمیتوانم قول بدهم که توانایی آن را دارم که ورای واقعیتها و ممکنها حرکت کنم. پیوند من با واقعیتها محکمتر است و...»
منابع:
ـ زندگینامه دبیر کلهای سازمان ملل متحد و فعالیتهای سیاسی آنها، علی میر سعید قاضی، دفتر مطالعات سیاسی و بینالمللی وزارت امور خارجه.
ـ خبرگزاری جمهوری اسلامی، 4/9/1364، بولتن ویژه شماره 250 به نقل از روزنامه انگلیسی ساندی تلگراف چاپ لندن 3/9/1364.