12 تیر 1392
تحقیر قاجار تفکر رضاخانی است
فواد پورآرین، استاد تاریخ دانشگاه تربیت معلم و نویسنده کتاب «انقلاب فراموش شده» در گفتوگو با ماهنامه «نسیم بیداری»، تحقیر قاجار را برگرفته از تفکر رضاخانی عنوان کرد و از اینکه در کشور در مورد خدمات قاجار سخن گفته نمیشود، ابراز تاسف کرد.
وی با تشریح شرایط سیاسی ایران پیش از کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹ گفت: «دولت انگلیس و روسیه تزاری در یک مقطع زمانی آن چنان بر ایران تسلط یافته بودند که دولتها توسط این دو دولت جابهجا میشد یا با هم دولت ایران را تغییر میدادند یا اینکه هر یک که زور بیشتری داشت دولت را ساقط میکرد. به همین دلیل است که از پیروزی انقلاب مشروطیت تا سال ۱۲۹۹، ۵۱ دولت به قدرت میرسند که ۴۲ دولت، شاخص بودند و مابقی دولتهای ترمیمی بودند و گاه دولتهای دو تا سه روزه نیز به قدرت رسیدند. ایران تا قبل از کودتا توسط رضاخان، چنین تزلزلی داشت و همواره با دو مشکل مالی و امنیتی دست و پنجه نرم میکرد. شورشهای غیرسیاسی و سیاسی مانند قیام جنگلی و خیابانی یا ماشاالله خان کاشی یا شاهسونها و... موجب شده بود ایران جولانگاه قدرتهای خارجی از جمله روسیه، انگلستان و عثمانی و عشایر داخلی شود. این مساله تا زمانی پیروزی بلشویکها در شوروی ادامه داشت. بعد از انحلال روسیه تزاری، در ایران تمام خلأهای حضور روسیه در ایران توسط انگلستان پر شد. در کنار مشکلات امنیتی، ایران به شدت از مشکلات مالی نیز رنج میبرد. آن ایام، وضعیت مالی ایران آن قدر اسفناک شده بود که رسما حقوقبگیر انگلستان شده بود. انگلستان، حقوق قشون و قزاقها را میداد، فرماندهان آن هم روسی بودند. در دوره سقوط تزارها، بنا بر تقاضای انگلستان، افسران انگلیسی جایگزین افسران روسی شدند. شما میدانید که اولین بار ناصرالدین شاه قزاقها را در ایران مستقر کرد، بنابراین رضاخان دین بزرگی به دوره ناصری دارد. بنا بر اسناد، رضاخان در سرکوب قیام تبریز مسلسلچی و تیربارچی دولتیها بود. این امر هم نشان میدهد که وی فردی مشروطهخواه نبوده است. این فکتها را بیان کردم تا متوجه شوید که من بر اساس دوستی و دشمنی چیزی را بیان نمیکنم. همچنان که من تصریح دارم که قاجارها خدمات زیادی را به کشور کردند، به طور نمونه در دوره ناصرالدین شاه، بزرگترین دستاوردهای غربی وارد کشور شد»
این استاد تاریخ دانشگاه افزود: «شما نباید این مساله را فراموش کنید که کتابهایی که در دوره ناصری ترجمه شد، سبب گردید تا جرقه انقلاب مشروطه زده شود یا اینکه اهتمامی که وی نسبت به انتشار روزنامه داشت زمینهای را فراهم کرد که صنعت چاپ در ایران جان بگیرد. ناصرالدین شاه انسان فرهیختهای بود که به زبان فرانسوی صحبت میکرد و عکاس ماهری محسوب میشد. تخصص و دانش ناصرالدین شاه ۵۰ برابر رضاخان بود. ما سر این مسائل با شاهان خود دعوا نداریم، بلکه دعوای ما بر سر دیکتاتوری این افراد بود. شما نباید دستاورد شاهان ایران را نادیده بگیرید و همه آن را در خود رضاخان خلاصه کنید. مگر شاه عباس صفوی ایران را آباد نکرد؟ اما فرزند خود را کشت. همچنین نادرشاه که تمام عمر خود را صرف لشگرکشی کرد. این موارد از جمله انتقاداتی است که به شاهان وارد است در عین حال که خدمات زیادی ارایه کردند. متاسفانه در کشور ما در مورد خدمات قاجار سخن گفته نمیشود. قاجار در تاریخ ما، مرتب تحقیر میشود. وقتی میخواهند از مظفرالدین شاه سخن بگویند، تصریح دارند که وی بسیار ضعیف و بیمار بود. این تبلیغات برگرفته از تفکرات رضاخانی است، زیرا رضاخان مرتب قاجار را تحقیر میکرد. در حالی از مظفرالدین شاه به عنوان فردی معتاد میکنند که در آن زمان، مصرف تریاک به امری رایج و عرفی بدل شده بود، اما همین فرد کسی که فرمان مشروطه را امضا کرد و بنیانگذار عدل مظفر است و مجلس را بنا کرد.»
پورآرین دلایل تحقیر قاجار توسط رضاخان را در نیاز وی به هویتسازی برای خود دانست و گفت: «اگر به رژههای جشنهای ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی توجه کنید در مییابید که پهلوی حاضر نبود از دوران آراییها عقبتر برود و خود را به تمدن ایلام وصل کند، در حالی که سابقه تمدنها آنها بسیار بیشتر از آریاییها بود. چون از سه هزار سال پیش آنها حکومت داشتند. حتی در شوش نیز دست به حفاری نزد تا مبادا آثار ایلامی پدیدار شود. حتی در جیرفت نیز این روند را تکرار کردند تا خود را به آریاییها و نه تمدن دیگر منتسب کند. به موازات این کار، شاه ایلات و عشایر ما را تحقیر کرد. تحقیر شاهان قاجار سوژه رضاخان بود، زیرا وی ناچار بود هویت آنان را نادیده بگیرد و برای خود هویت جدیدی بسازد. به هر حال، کسی پادشاه ایران شده که فردی نظامی، بیسواد و قلدر است. این فرد قوم و قبیله و طایفهای نداشته و حزب ندارد. سابقه هیچ گونه فعالیت سیاسی و اجتماعی در کارنامه وی پیدا نمیشود. این فرد شاه ایران شده؛ بنابراین باید از خود هویت و شخصیتی نشان بدهد. این فرد و نزدیکانش برای حل این مشکل، دو راه در کناره هم میپیمایند؛ اول اینکه به ایران باستان چنگ بیندازند و رضاخان را به شاهان قدیم وصل کنند. در عین حال، با مشابهت سازی پهلوی اول با یعقوب لیث، تاکید شود با وجود بیسوادی میتوان دستاوردهای بزرگی داشت. البته در این مسیر، بسیار شوونیستی عمل شد. نکته دوم نیز این بود که از دستاوردهای غربی بسیار استقبال کرد و این استقبال با کاسبی همراه بود. متاسفانه مورخین این کاسبی را زیاد مورد توجه قرار ندادهاند.»
ماهنامه «نسیم بیداری»