13 تیر 1393
فعلاً تکلیفم چیز دیگرى است
موضوع : اظهارات فلسفى1 به گلپایگانى
از : 10 ه تاریخ 30/10/48
به : 316 شماره : 15994
آقاى محمدتقى فلسفى به آیتاله گلپایگانى اظهار داشته است : که روش مرحوم بروجردى را در پیش گیرد. گلپایگانى در پاسخ گفته است در اوایل کار خمینى که ساکت بودم تکلیفم آنطور بود ولى فعلاً تکلیفم چیز دیگرى است. در آنزمان آقاى بروجردى وظیفهاش آنطور حکم میکرد ولى من فعلاً صلاح نمىبینم که ساکت بنشینم. دانشگر
آقاى اوانى
در گزارش روزانه درج و بهرهبردارى شود 5/11
در گزارش روزانه درج شد بایگانى شود.
اوانى 7/11
9292
1ـ حجهالاسلام محمدتقى فلسفى فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنى در سال 1326 هجرى قمرى (1286 هجرى شمسى) در تهران تولد یافت. تحصیلات خود را از سن 6 سالگى آغاز کرد و از محضر اساتیدى چون مرحوم والدش، آقا شیخ محمد على کاشانى، آقا شیخ مهدى، آقا میرزا مهدى آشتیانى، آقا میرزا طاهر تنکابنى و میرزا یونس قزوینى بهرهمند گردید. وى نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگى در مسجد محل (فیلسوفها) با شعرى در وصف حضرت امیرالمؤمنین على (ع) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن 19 سالگى از جمله مدعوین سخنرانى در مجلس شوراى ملى آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید.
او مبارزات خود را از زمان رضاخان آغاز نمود و در سال 1316 شمسى پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد، بر بالاى منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتى ممنوعالمنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم گردید. حجهالاسلام فلسفى با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه مىکرد و به جمعآورى اعانه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین مىپرداخت. از خصوصیات بارز وى اطاعت محض و بىچون و چرا از مرجعیت عالى شیعه حضرت آیهاللّه العظمى بروجردى بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقاى بروجردى، موجب عدم تخریب مسجد مادرشاه و ساخت مسجد ارک فعلى، الزامى شدن درس تعلیمات دینى در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودى از آتش پرستى بود، گردید. در پى غائله انجمنهاى ایالتى و لوایح ششگانه مخالفت خود و علما و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینى (ره) را طى یک سخنرانى پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از انجام رفراندوم تحمیلى شاه از رفتن به منبر محروم شد. آقاى فلسفى نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیهاللّه بروجردى توسط نیروهاى شهربانى بازداشت و 2 روز در زندان قزل قلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48 روز ممنوعالمنبر شد. در حادثه مدرسه فیضیه منبرهاى متعدد رفت و سخنانى پرشور ایراد کرد. در شب عاشوراى سال 1342 طى نطقى کوبنده به استیضاح دولت اسداللّه علم پرداخت که در همان روز سخنرانى وى تحت عنوان «اولین استیضاح ملى در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت. به همین دلیل براى بار دوم از سوى نیروهاى شهربانى بازداشت و به زندان شهربانى منتقل گردید. او که در حادثه خونین 15 خرداد در زندان بسر مىبرد، تدریس فن خطابه را براى علاقهمندان در زندان آغاز کرد. این دوره زندان 45 روز به طول انجامید. پس از آزادى از زندان روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک احضار و به مدت 100 روز ممنوعالمنبر گردید. اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد. وى در سفرهاى تبلیغى خود به شهرهاى مختلف، محور سخنرانىهاى خود را پیامهاى حضرت امام قرار مىداد و به تبیین و تشریح خط کلى نهضت مىپرداخت. پس از تبعید امام به ترکیه، از سوى ساواک مورد سوءقصد قرار گرفت. در سال 1350 در مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانى و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهاى انتصابى رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمى او از رفتن به منبر صادر شد. پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفى، رژیم به طور مستقیم به وى اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطرى به شاه، ممنوعیت و لغو خواهد شد. ولى او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید.
آقاى فلسفى سالهاى 56 و 57 خصوصا هنگام شهادت آقا مصطفى خمینى و درج مقالهاى موهن با نام جعلى احمد رشیدى مطلق در روزنامه اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضعگیرىهاى بسیار سخت پرداخت. در ایام محرم 1357 مردم را به برگزارى باشکوه مراسم عزادارى فراخواند و آنان را از گرفتن اجازه عزادارى از شهربانى منع نمود.
سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینى (ره) به وطن، در مدرسه علوى (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانى خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد. در پایان امام فرمودند : «اعلام کنید که منبر آقاى فلسفى فتح شده است.» حجهالاسلام فلسفى صاحب تألیفات ارزشمند و سخنرانىهاى روشنگرانه ماندگار است. علیرغم کهولت سن تا پایان عمر با برکت خود به فعالیتهاى مختلف و منبرهاى تبلیغى خویش ادامه داد و بالاخره در روز جمعه 27/9/77 و در سن 93 سالگى به رحمت ایزدى پیوست. وى در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنى (علیهالسلام) در شهررى به خاک سپرده شد.ر. ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک و زبان گویاى اسلام، صفحات یازده تا بیست و شش.
از : 10 ه تاریخ 30/10/48
به : 316 شماره : 15994
آقاى محمدتقى فلسفى به آیتاله گلپایگانى اظهار داشته است : که روش مرحوم بروجردى را در پیش گیرد. گلپایگانى در پاسخ گفته است در اوایل کار خمینى که ساکت بودم تکلیفم آنطور بود ولى فعلاً تکلیفم چیز دیگرى است. در آنزمان آقاى بروجردى وظیفهاش آنطور حکم میکرد ولى من فعلاً صلاح نمىبینم که ساکت بنشینم. دانشگر
آقاى اوانى
در گزارش روزانه درج و بهرهبردارى شود 5/11
در گزارش روزانه درج شد بایگانى شود.
اوانى 7/11
9292
1ـ حجهالاسلام محمدتقى فلسفى فرزند حاج شیخ محمدرضا تنکابنى در سال 1326 هجرى قمرى (1286 هجرى شمسى) در تهران تولد یافت. تحصیلات خود را از سن 6 سالگى آغاز کرد و از محضر اساتیدى چون مرحوم والدش، آقا شیخ محمد على کاشانى، آقا شیخ مهدى، آقا میرزا مهدى آشتیانى، آقا میرزا طاهر تنکابنى و میرزا یونس قزوینى بهرهمند گردید. وى نخستین بار در سن 16 ـ 15 سالگى در مسجد محل (فیلسوفها) با شعرى در وصف حضرت امیرالمؤمنین على (ع) به منبر رفت و چنان مورد استقبال مردم واقع گردید که در سن 19 سالگى از جمله مدعوین سخنرانى در مجلس شوراى ملى آن زمان شد و نامش ورد زبان مردم گردید.
او مبارزات خود را از زمان رضاخان آغاز نمود و در سال 1316 شمسى پس از حادثه خونین مسجد گوهرشاد، بر بالاى منبر این حادثه را محکوم کرد و در نتیجه مدتى ممنوعالمنبر و از پوشیدن لباس روحانیت محروم گردید. حجهالاسلام فلسفى با حزب توده و تشکیل دولت غاصب اسرائیل مبارزه مىکرد و به جمعآورى اعانه جهت کمک به مردم مظلوم فلسطین مىپرداخت. از خصوصیات بارز وى اطاعت محض و بىچون و چرا از مرجعیت عالى شیعه حضرت آیهاللّه العظمى بروجردى بود که ضمن ملاقات با شاه و رساندن نقطه نظرات آقاى بروجردى، موجب عدم تخریب مسجد مادرشاه و ساخت مسجد ارک فعلى، الزامى شدن درس تعلیمات دینى در مدارس و عدم حرکت دادن مشعل از امجدیه تا دربار که نمودى از آتش پرستى بود، گردید. در پى غائله انجمنهاى ایالتى و لوایح ششگانه مخالفت خود و علما و مراجع وقت به ویژه حضرت امام خمینى (ره) را طى یک سخنرانى پرشور ابراز داشت و به همین دلیل تحت تعقیب قرار گرفت و تا بعد از انجام رفراندوم تحمیلى شاه از رفتن به منبر محروم شد. آقاى فلسفى نخستین بار در تاریخ 18 اسفند سال 1341 در مجلس دومین سالگرد رحلت حضرت آیهاللّه بروجردى توسط نیروهاى شهربانى بازداشت و 2 روز در زندان قزل قلعه محبوس گردید و سپس به مدت 48 روز ممنوعالمنبر شد. در حادثه مدرسه فیضیه منبرهاى متعدد رفت و سخنانى پرشور ایراد کرد. در شب عاشوراى سال 1342 طى نطقى کوبنده به استیضاح دولت اسداللّه علم پرداخت که در همان روز سخنرانى وى تحت عنوان «اولین استیضاح ملى در سال 1342» چاپ و در تیراژ وسیع در اختیار مردم قرار گرفت. به همین دلیل براى بار دوم از سوى نیروهاى شهربانى بازداشت و به زندان شهربانى منتقل گردید. او که در حادثه خونین 15 خرداد در زندان بسر مىبرد، تدریس فن خطابه را براى علاقهمندان در زندان آغاز کرد. این دوره زندان 45 روز به طول انجامید. پس از آزادى از زندان روز جمعه 28 تیرماه 1342، بلافاصله به ساواک احضار و به مدت 100 روز ممنوعالمنبر گردید. اما این بار ممنوعیت به مدت 250 روز طول کشید تا سرانجام در 26 اردیبهشت 1343 برابر با دوم محرم ممنوعیت رفع شد. وى در سفرهاى تبلیغى خود به شهرهاى مختلف، محور سخنرانىهاى خود را پیامهاى حضرت امام قرار مىداد و به تبیین و تشریح خط کلى نهضت مىپرداخت. پس از تبعید امام به ترکیه، از سوى ساواک مورد سوءقصد قرار گرفت. در سال 1350 در مورد حادثه اخراج ایرانیان از عراق به ایراد یک سخنرانى و تشریح مواضع امام علیه بعثیون عراق پرداخت، اما به دنبال توهین دو تن از سناتورهاى انتصابى رژیم شاه نسبت به حضرت امام، چنان به رژیم شاه حمله کرد که حکم ممنوعیت دائمى او از رفتن به منبر صادر شد. پس از گذشت 2 سال از ممنوعیت منبر مرحوم فلسفى، رژیم به طور مستقیم به وى اعلام کرد که تنها با نوشتن یک دستخط یک سطرى به شاه، ممنوعیت و لغو خواهد شد. ولى او زیر بار این ذلت نرفت و همچنان استقامت ورزید.
آقاى فلسفى سالهاى 56 و 57 خصوصا هنگام شهادت آقا مصطفى خمینى و درج مقالهاى موهن با نام جعلى احمد رشیدى مطلق در روزنامه اطلاعات و اهانت به ساحت مقدس حضرت امام به موضعگیرىهاى بسیار سخت پرداخت. در ایام محرم 1357 مردم را به برگزارى باشکوه مراسم عزادارى فراخواند و آنان را از گرفتن اجازه عزادارى از شهربانى منع نمود.
سرانجام پس از هفت سال ممنوعیت منبر و در روز سوّم ورود حضرت امام خمینى (ره) به وطن، در مدرسه علوى (اقامتگاه موقت امام) و با حضور هزاران نفر از علما و روحانیون تهران و سایر ولایات ایران، اولین سخنرانى خود را در محضر حضرت امام و به خواست ایشان ایراد نمود و موجبات انبساط خاطر امام و سایر حاضرین را فراهم آورد. در پایان امام فرمودند : «اعلام کنید که منبر آقاى فلسفى فتح شده است.» حجهالاسلام فلسفى صاحب تألیفات ارزشمند و سخنرانىهاى روشنگرانه ماندگار است. علیرغم کهولت سن تا پایان عمر با برکت خود به فعالیتهاى مختلف و منبرهاى تبلیغى خویش ادامه داد و بالاخره در روز جمعه 27/9/77 و در سن 93 سالگى به رحمت ایزدى پیوست. وى در حرم مطهر حضرت عبدالعظیم حسنى (علیهالسلام) در شهررى به خاک سپرده شد.ر. ک : یاران امام به روایت اسناد ساواک و زبان گویاى اسلام، صفحات یازده تا بیست و شش.