23 آذر 1399
کتاب ساجی نوشته بهناز ضرابیزاده
روایت جنگ تحمیلی با یک نگاه انساندوستانه در کتاب «ساجی»
خاطرات نسرین باقرزاده، همسر سردار شهید بهمن باقری
کتاب «ساجی»، سرگذشت یکی از بانوان مقاوم و فعال در حوادث و اتفاقات جنگ تحمیلی عراق علیه ایران را با یک نگاه انساندوستانه روایت میکند.
کتاب «ساجی» از پس چند سال تلاش نویسنده برای شناختن محیط و حال و هوایی که این خاطرات در آن جریان دارد و همت او برای ارتباطگیری با همسر شهید شکل گرفته است. داستان این کتاب از خاطرات مادر نسرین باقرزاده آغاز میشود و از زندگی پرحادثه او میگوید تا به روزگار نسرین میرسد که سرنوشتی پرافت و خیز همچون مادرش داشته است. شباهتی میان زنانی که عشق را تجربه و طعم تلخ از دست دادن معشوق را خیلی زودتر از آنچه تصورش را داشتند مزه مزه کردهاند.
کتاب ساجی نوشته بهناز ضرابیزاده، شامل خاطرات نسرین باقرزاده، همسر سردار شهید بهمن باقری است. این کتاب، روایتگر سرگذشت یکی از زنان مقاوم و فعال در حوادث و اتفاقات جنگ تحمیلی عراق علیه ایران است.
ساجی، عنوان کتابی است که از سالهای کودکی نسرین باقرزاده در خرمشهر شروع شده و تا زمان جنگ در این شهر ادامه پیدا میکند. چند روز نخست جنگ خانواده باقرزاده در خرمشهر بودند، اما به ناچار خرمشهر را ترک کرده و مانند دیگر زنان حاضر به شیراز روانه میشوند، ولی مردها در خرمشهر مانده و از این شهر حفاظت میکنند. در این دوران اتفاقات مختلفی میافتد که جذابیتهای خاصی دارد. بانوان یا به خرمشهر و بوشهر یا در شهرهای دیگر پراکنده میشوند، اما راوی این خاطرات به خاطر اینکه در خرمشهر میماند و کنار همسرش قرار دارد به شهرهای گوناگون مثل قم، ماهشهر و آبادان رفته و مدتی را در این شهرها زندگی میکند. وی روزها و شرایط سختی را میگذراند و سالهای پایانی دوباره به خوزستان باز میگردد تا اینکه در 29 فروردین 1367 سردار باقری به شهادت میرسد.
نام کتاب برگرفته از اسم یکی از شخصیتهای کتاب است. در کتاب «ساجی» جنگ تحمیلی با یک نگاه انسان دوستانه روایت میشود. روایت خانمی است که هرگز فکرش را هم نمیکرده روزی جنگ وارد خانهاش شود. او بدون سلاح میخواهد از کیان و خانوادهاش دفاع کند و بسیاری از اقوامش شهید میشوند. با اینکه همه چیزش را از دست میدهد، همچنان به بازسازی خرمشهر امید دارد.
کتاب «ساجی»، سومین اثر بهناز ضرابی زاده در حوزه خاطرهنگاری محسوب میشود و بهنظر میرسد، نثر و زبان در این اثر به پختگی رسیده است. رخ دادن جنگ، سقوط آبادان و خرمشهر سپس مقاومت آبادان و آزادی خرمشهر درخشانترین خاطرات کتاب محسوب میشود. علاوه بر این اثر، تألیف و چاپ بیش از 250 اثر داستانی و ادبی در نشریات و مجلات برگزیده کشوری در کارنامه ضرابیزاده دیده میشود. او برگزیده بیش از 30 جشنواره داستاننویسی سراسری، از جمله کسب مقام اول در نخستین جایزه داستان ویژه مخاطبان کودک و نوجوان با موضوع امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی، تقدیر شده در چهارمین و ششمین جایزه ادبی اصفهان، کسب مقامهای برگزیده در هشتمین، نهمین و دهمین جشنواره مجمع خبرنگاران و نویسندگان دفاع مقدس است. رهبر انقلاب بر کتابهای «دختر شینا» و «گلستان یازدهم» او تقریظ نوشتهاند.
در بخشی از کتاب ساجی میخوانیم:
میترسیدم به مادرم بگویم باردارم. سحر یکساله بود. یک روز نشسته بودیم پای سفره شام. مادر هم بود؛ سعید و حمید هم. سحر بغل من بود. بهمن مدام به سعید و حمید و سحر و علی غذا میرساند. مادرم گفت: «ماشاءالله... بهمن، چه حوصلهای داری تو هم.» بهمن جواب داد: «عمه... من عاشق بچهم! دوست دارم هفت تا پسر داشته باشم هفت تا دختر.» مادر خندید. بهمن گفت: «وقتی دور سفره میشینیم این یکی نونو از دست اون یکی بگیره، اون یکی ماستو از کنار بغلدستی برداره، خیلی خوب میشهها عمه.» مادر زیرچشمی به من نگاه کرد و گفت: «ووش... حالاحالاها کار دارین خو. فعلاً یه پسر و یه دخترش گیرت اومده.» بهمن با شیطنت گفت: «دو پسر و یه دختر یا شاید دو دختر و یه پسر.» لقمه توی دهان مادرم ماند و قاشق به دستش چسبید. نگاهی به من کرد. سرم را پایین انداختم و خودم را سرگرم غذا دادن به سحر کردم.
از آن شب حواس مادرم بیشتر به من بود. دلش میسوخت. میگفت: «نسرین جان، تو مگه چند سالته؟ بیست سالت شده؟ یه کم بیشتر خو حواست به خودت باشه. بذار بچههات از آبوگِل درآن. اییقدر خو پشت سر هم بنیهت کم میشه. فردا دندونا و موهات میریزه.»
چیزی نمیگفتم. خوشحال بودم بهمن حرفی را که ماهها سر دلم مانده بود به مادرم گفت. روزی که مادرم برای چکاپ بارداری همراهم به درمانگاه آمد متوجه شد تیرماه بچه به دنیا میآید.
کتاب «ساجی»، تألیف بهناز ضرابی زاده در 324 صفحه، شمارگان 1250 نسخه از سوی انتشارات سوره مهر روانه بازار نشر شده است.
خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)