06 تیر 1388
شهید مظلوم
سیدمحمد حسینی بهشتی، عالم، اندیشمند برجسته و رئیس دیوان عالی جمهوری اسلامی ایران در دوم آبان 1307 در محله لنبان اصفهان به دنیا آمد. پدرش سید فضلالله، از روحانیون اصفهان بود و پدرِ مادرش، حاج میرزا محمدصادق مدرس خاتون آبادی، از شاگردان آخوند خراسانی و سیدمحمدکاظم یزدی بود و از علمای برجسته اصفهان به شمار میرفت. دوره تحصیل ابتدایی و دو سال اول دبیرستان را در مدارس دولتی اصفهان طی کرد و در 1321، که جامعه ایران پس از سقوط رضاشاه، دوره پرتلاطم و پرحادثهای را آغاز کرده بود، در مدرسه صدر اصفهان به تحصیل علوم دینی پرداخت و در آنجا ادبیات عرب، منطق، کلام و دروس سطح فقه و اصول را آموخت و همزمان شروع به آموختن زبان انگلیسی کرد. در 1325، برای ادامه تحصیل علوم دینی به قم رفت و یک سال بعد در درس خارج فقه و اصول استادان مبرز حوزه علمیه شرکت نمود.
بهشتی، همزمان با تحصیل علوم دینی در قم، تحصیلات دبیرستانی ناتمام خود را به صورت داوطلب آزاد به پایان رساند. وپس از اخذ دیپلم ادبی در 1327 دانشجوی دانشکدة معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد. در 1329ـ 1330، در تهران سکونت گزید و برای امرار معاش به تدریس پرداخت پس از اخذ درجة لیسانس در 1330 به قم بازگشت و با تسلطی که به زبان انگلیسی پیدا کرده بود، در دبیرستان حکیم نظامی آن شهر دبیر زبان انگلیسی شد. در 1331، ازدواج کرد و در کنار تدریس در دبیرستان، تحصیل در حوزه علمیه را ادامه داد. از استادان وی در قم، حاجآقا حسین بروجردی، سیدمحمد محقق داماد، امام خمینی، و حاجشیخ مرتضی حائری یزدی بودند. وی در این سالها با حضور در درسهای فلسفی علامه سیدمحمدحسین طباطبایی بیشتر به آموزش و درس و بحث فلسفه روی آورد و از اصحاب حلقه درسی بود که مقالات علامه طباطبایی، در آن حلقه، در همان سالها، به صورت کتاب معروف اصول فلسفه و روش رئالیسم انتشار یافت.
بهشتی از آغاز جوانی به فعالیتهای اجتماعی و برنامهریزیهای گسترده آموزشی و تبلیغی علاقه داشت، چنانکه در 1326 در یک جمع هجده نفری که شهید مرتضی مطهری نیز از آن جمله بود، شیوه جدیدی از مسافرت تبلیغی و مطالعات مذهبی برنامهریزی شده را با اِشراف آیتالله بروجردی و پایمردی امام خمینی تجربه کرد. در 1331، تحت تأثیر مبارزات سیدابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق در نهضت ملی شدن صنعت نفت، در اعتصابات منتهی به واقعة 30 تیر و سقوط دولت قوامالسلطنه در اصفهان شرکت نمود و در جمع متحصنان در تلگرافخانه اصفهان سخنرانی کرد.
کودتای 28 مرداد 1332، بهشتی را که در مسائل اجتماعی ذهنی پویا و حساس داشت، متوجه ضعف نیروهای مذهبی کرد، نخستین اقدام او برای تربیت نیروهای مذهبی کارآمد، تأسیس دبیرستان دین و دانش در 1333، در قم بود که مدیریت آن را تا 1342 خود وی بر عهده داشت. بهشتی که مصمم بود به موازات تحصیل و حضور و فعالیت در حوزه علمیه قم، تحصیلات دانشگاهی را نیز دنبال کند، در 1335 دوره دکترای فلسفه را در دانشکده معقول و منقول آغاز کرد و بعد از وقفهای که به سبب مسافرت او به آلمان پیش آمد، در 1353 به اخذ درجه دکترای نایل شد.
در این سالها، حوزه علمیه قم فعالیتهای فرهنگی جدیدی را برای معرفی اسلام به نسل جوان و تحصیل کردگان دانشگاهی آغاز کرده بود. بهشتی نیز در فعالیتهایی از قبیل انتشار مجله مکتب اسلام و سالنامه و فصلنامه مکتب تشیع حضوری مفید و مؤثر داشت و مقاله مفصلی تحت عنوان «حکومت در اسلام» در نشریه اخیر (1338 ـ 1339) منتشر ساخت و در جلسات سخنرانی موسوم به «گفتار ماه» نیز که در تهران برای جوانان و دانشجویان تشکیل میشد همراه با روحانیونی چون شهید مطهری و سیدمحمود طالقانی سخنرانی میکرد. در همین سالها بهشتی، با طرح اندیشههای نو و افکار اصلاحی و انتقادی خود، درصدد ایجاد تحول و بهبود در حوزه علمیه قم برآمد و علاوه بر تأسیس «کانون اسلامی دانشآموزان و فرهنگیان قم» که زیر نظر روحانی شهید، محمد مفتح اداره میشد، با همکاری روحانیون دیگر توانست روش و برنامه درسی جدید برای طلاب علوم دینی طراحی کند و با تأسیس مدرسه منتظریه یا مدرسة حقانی آن را به اجرا درآورد.
پس از درگذشت آیتالله بروجردی (10 فروردین 1340) و مرجعیت یافتن امام خمینی، فصل جدیدی از تحولات و مبارزات سیاسی در حوزه علمیه قم و در محافل مذهبی آغاز شد. بهشتی نیز به این مبارزات پیوست. فعالیتهای وی در واقعه دوم فروردین 1342 و پانزدهم خرداد همان سال و دستگیری امام خمینی به تفصیل در اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) آمده است. هنگامی که تشکلی ازچند هیئت مذهبی به نام «هیئتهای مؤتلفه اسلامی» برای پشتیبانی از نهضت امام خمینی به وجود آمد، بهشتی از روحانیونی بود که از سوی امام خمینی برای نظارت بر کار این تشکل و کمک به آنها معین شده بودند. با گسترش فعالیتهای سیاسی و فکری بهشتی در قم، ساواک او را مجبور به ترک این شهر کرد و وزارت آموزش و پرورش وی را موقتاً منتظر خدمت نمود.
با عزیمت به تهران، میدان گستردهتری برای فعالیت در اختیار بهشتی قرار گرفت، اما توقف وی در این شهر چندان طولانی نشد. در 1343، آیتالله سیدمحمدهادی میلانی که از مراجع تقلید و مقیم مشهد بود از بهشتی خواست که در اجابت درخواست مسلمانان و ایرانیان مقیم هامبورگ، به آلمان عزیمت کند و ادارة مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده گیرد. آیتالله سیداحمد خوانساری نیز بر ضرورت این سفر تأکید داشت.
با سفر بهشتی به اروپا، که به علت مخالفتهای ساواک خالی از دشواری نیز نبود، افق تازهای در برابر ذهن پویا و نوگرای بهشتی گشوده شد. اقامت وی در آلمان پنج سال طول کشید. در این مدت، وی علاوه بر تصدی امور دینی ایرانیان و دیگر مسلمانان مقیم هامبورگ و آلمان و بعضی کشورهای اروپایی، توانست با کمک عدهای از دانشجویان متدین ایرانی، «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان» را ایجاد کند و دانشجویان مبارزی را که به علت اعتقادات مذهبی با تشکیلاتی مانند «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» و سازمانهای مشابه آن رابطهای نداشتند در این اتحادیه گردآورد.
بهشتی در معرفی اسلام به اروپائیان نیز قدمهای مؤثری برداشت و با تسلط یافتن بر زبان آلمانی در کنار زبان انگلیسی با افکار متفکران و فیلسوفان غربی آشنا شد. در همین سالها به حج رفت (1345) و با امام خمینی نیز در عراق ملاقات کرد(1348). گزارشهای ساواک نشان میدهد که این سازمان به شدت مراقب و نگران فعالیتهای وی در این دوره بوده است. بهشتی در 1349، از آلمان به ایران آمد و ساواک مانع بازگشت وی به آلمان شد.
در فاصله سالهای 1349 تا 1356، بهشتی در تهران و قم به فعالیتهای علمی و آموزشی و اداره جلسات آموزشی و تبلیغی برای طلاب و جوانان دانشگاهی پرداخت و افکار خود را از این طریق در جامعه ترویج کرد. از جمله فعالیتهای مهم وی در این دوره، حضور مؤثر در بخش برنامهریزی درس تعلیمات دینی وزارت آموزش و پرورش و مشارکت با روحانیون دیگر مانند شهید دکتر محمدجواد باهنر در تألیف کتابهای درسی دینی و قرآنی مدارس سراسر کشور بود. این کتابها در آشنایی وسیع جوانان آن دوره با اسلام و ایجاد زمینههای اعتقادی برای انقلاب اسلامی در ذهن آنان مؤثر بود. در 1354، ساواک او را دستگیر و مدت کوتاهی زندانی کرد.
با اوجگیری مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی در 1356، فعالیتهای بهشتی رنگ سیاسی بیشتری گرفت و توان و تجربه وی در سازماندهی، مدیریت و جذب نیروهای متعهد به ظهور رسید. از نخستین اقدامات وی همکاری در ایجاد تشکلی به نام «جامعه روحانیت مبارز» در پائیز 1357 بود که خود نیز در هسته مرکزی آن عضویت داشت. اندکی بعد «شورای انقلاب»به دستور امام خمینی تشکیل شدو بهشتی در شمار نخستین کسانی بود که از سوی امام خمینی به عضویت این شورا انتخاب شدند. در پائیز و زمستان 1357 بهشتی نقش بسیار مؤثری در هدایت و سازماندهی مبارزات اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی داشت و فعالیتها و روابط او با دیگران در این ایام به شدت تحت مراقبت ساواک بود.
وی در برگزاری راهپیمایی معروف تاسوعا و عاشورای 1357 در تهران و شهرستان قویاً فعال بود. تقریباً همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، بهشتی همراه با آیتالله سیدعلی خامنهای، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر، تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» را اعلام داشت که اندیشه آن از مدتی پیش در ذهن او و یارانش جوانه زده بود. این حزب مورد استقبال عموم مردم انقلابی و متدین واقع شد و بهشتی که دبیرکل حزب بود، آن را کانون فعالیتهای سیاسی و انقلابی خود قرار داد و به گفته آیتالله خامنهای «در لحظه لحظة عمر پرماجرای این حزب، از همه اخلاص و حلم و حکومت و درایت و هوش خدادادی برای رسیدن به آرمانهای حزب که همان هدفهای انقلاب اسلامی است بهره میگرفت.» بهشتی در برگزاری انتخابات مجلس خبرگان و تدوین قانون اساسی نقش مؤثر داشت. او که خود در آن مجلس به نمایندگی مردم تهران عضویت یافت، از سوی نمایندگان به عنوان نایب رئیس آن مجلس انتخاب گردید و عملاً اداره آن را بر عهده گرفت و در تنظیم «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» و تصویب آن، تلاش و تأثیر بسیار داشت. وی در 1358 از سوی امام خمینی به ریاست دیوان عالی کشور انتخاب شد و وظیفه «ایجاد تشکیلات نوین قضایی براساس تعالیم مقدس اسلام ... و تدوین لوایح قضایی جدید جمهوری اسلامی ایران» را بر عهده گرفت.
بهشتی در دوران نسبتاً کوتاه میان پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان شهادت، با اندیشه و تلاش بیوقفه درصدد تنظیم و تدوین پشتوانههای نظری و قانونی برای نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز تشکیل و تأسیس ارکان اصلی حکومت اسلامی بود. در این مدت او از معروفترین چهرههای معتقد و مدافع اندیشههای امام خمینی بود.
وی تحقق اسلام در جامعه را در گرو تحقق مفاهیم بنیادین دینی از قبیل استقلال، عدالت، آزادی و مشارکت مردم در امور سیاسی و فعالیتهای اقتصادی میدانست. داشتن چنین بینشی سبب شده بود تا بر قطع تسلط بیگانگان از کشورو لزوم استقرار و استقلال قوه قضائیه و تعدیل ثروت در جامعه از طریق گسترش مالکیتهای تعاونی و تقویت شرکتهای تعاونی و اهمیت فعالیتهای سیاسی در قالب احزاب و همفکری در قالب شوراها تأکید بلیغ داشته باشد. بهشتی در جذب نیروهای جوان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و تشویق آنان به سازندگی کشور، توانایی قابل ملاحظهای داشت و از این راه به «کادرسازی» برای جمهوری اسلامی ایران میپرداخت. «جهاد سازندگی» و نهادهای مشابه آن، به همین جهت، از پشتیبانی و مدیریت وی بهرهمند میشدند.
بهشتی در کنار آگاهی از معارف اسلامی، با وجوهی از اندیشههای غربی نیز آشنایی داشت و سخنوری توانا و نویسندهای خوش قلم بود. روحیهای با نشاط و امیدوار داشت و در نظم و انضباط و مدیریت نمونه بود. مجموعه امتیازات فردی و اجتماعی، همان طور که او را در مرکز توجه توده مردم متدین و عموم نیروهای طرفدار انقلاب اسلامی قرار داده بود، وی را آماج دشمنیها و تهمت های همه اشخاص و گروههایی ساخت که اورا مانعی بر سر راه خود میدیدند.
دامنه گسترده این دشمنی و مخالفت و کثرت تهمتهایی که بر او، مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب، وارد شدو صبر و سکوت وی در برابر این دشمنیها حیرتآور است. دشمنان انقلاب اسلامی و در رأس آنها منافقین که از شایعه پراکنی و دروغپردازی درباره او از هیچ کوششی فروگذار نکرده بودند، سرانجام در هفتم تیر 1360، او را در محل حزب جمهوری اسلامی همراه با عدهای از یاران و همفکرانش به شهادت رساندند. این واقعه، مظلومیت وی را آشکار ساخت و موج تازهای از حرکت و آگاهی انقلابی در کشور ایجاد کرد. در اعلامیه امام خمینی به مناسبت شهادت بهشتی و یاران او آمده است: «بهشتی... مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.»
وی نویسندهای کثیرالتألیف نبود و از کتب او میتوان خدا از دیدگاه قرآن (رسالة پایاننامه دکتری)؛ شناخت اسلام (با همکاری محمدجواد باهنر و علیگلزاده غفوری)؛ نماز چیست؟؛ ربا در اسلام؛ محیط پیدایش اسلام؛ اقتصاد اسلامی؛ شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن و حجم در قرآن را نام برد. همچنین برخی از مقالات و گفتارهای وی در مبانی نظری قانون اساسی گردآوری شده است.
منبع: دانشنامه جهان اسلام،ج 4: ص 826 ـ 828.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی
بهشتی، همزمان با تحصیل علوم دینی در قم، تحصیلات دبیرستانی ناتمام خود را به صورت داوطلب آزاد به پایان رساند. وپس از اخذ دیپلم ادبی در 1327 دانشجوی دانشکدة معقول و منقول (الهیات و معارف اسلامی کنونی) شد. در 1329ـ 1330، در تهران سکونت گزید و برای امرار معاش به تدریس پرداخت پس از اخذ درجة لیسانس در 1330 به قم بازگشت و با تسلطی که به زبان انگلیسی پیدا کرده بود، در دبیرستان حکیم نظامی آن شهر دبیر زبان انگلیسی شد. در 1331، ازدواج کرد و در کنار تدریس در دبیرستان، تحصیل در حوزه علمیه را ادامه داد. از استادان وی در قم، حاجآقا حسین بروجردی، سیدمحمد محقق داماد، امام خمینی، و حاجشیخ مرتضی حائری یزدی بودند. وی در این سالها با حضور در درسهای فلسفی علامه سیدمحمدحسین طباطبایی بیشتر به آموزش و درس و بحث فلسفه روی آورد و از اصحاب حلقه درسی بود که مقالات علامه طباطبایی، در آن حلقه، در همان سالها، به صورت کتاب معروف اصول فلسفه و روش رئالیسم انتشار یافت.
بهشتی از آغاز جوانی به فعالیتهای اجتماعی و برنامهریزیهای گسترده آموزشی و تبلیغی علاقه داشت، چنانکه در 1326 در یک جمع هجده نفری که شهید مرتضی مطهری نیز از آن جمله بود، شیوه جدیدی از مسافرت تبلیغی و مطالعات مذهبی برنامهریزی شده را با اِشراف آیتالله بروجردی و پایمردی امام خمینی تجربه کرد. در 1331، تحت تأثیر مبارزات سیدابوالقاسم کاشانی و دکتر محمد مصدق در نهضت ملی شدن صنعت نفت، در اعتصابات منتهی به واقعة 30 تیر و سقوط دولت قوامالسلطنه در اصفهان شرکت نمود و در جمع متحصنان در تلگرافخانه اصفهان سخنرانی کرد.
کودتای 28 مرداد 1332، بهشتی را که در مسائل اجتماعی ذهنی پویا و حساس داشت، متوجه ضعف نیروهای مذهبی کرد، نخستین اقدام او برای تربیت نیروهای مذهبی کارآمد، تأسیس دبیرستان دین و دانش در 1333، در قم بود که مدیریت آن را تا 1342 خود وی بر عهده داشت. بهشتی که مصمم بود به موازات تحصیل و حضور و فعالیت در حوزه علمیه قم، تحصیلات دانشگاهی را نیز دنبال کند، در 1335 دوره دکترای فلسفه را در دانشکده معقول و منقول آغاز کرد و بعد از وقفهای که به سبب مسافرت او به آلمان پیش آمد، در 1353 به اخذ درجه دکترای نایل شد.
در این سالها، حوزه علمیه قم فعالیتهای فرهنگی جدیدی را برای معرفی اسلام به نسل جوان و تحصیل کردگان دانشگاهی آغاز کرده بود. بهشتی نیز در فعالیتهایی از قبیل انتشار مجله مکتب اسلام و سالنامه و فصلنامه مکتب تشیع حضوری مفید و مؤثر داشت و مقاله مفصلی تحت عنوان «حکومت در اسلام» در نشریه اخیر (1338 ـ 1339) منتشر ساخت و در جلسات سخنرانی موسوم به «گفتار ماه» نیز که در تهران برای جوانان و دانشجویان تشکیل میشد همراه با روحانیونی چون شهید مطهری و سیدمحمود طالقانی سخنرانی میکرد. در همین سالها بهشتی، با طرح اندیشههای نو و افکار اصلاحی و انتقادی خود، درصدد ایجاد تحول و بهبود در حوزه علمیه قم برآمد و علاوه بر تأسیس «کانون اسلامی دانشآموزان و فرهنگیان قم» که زیر نظر روحانی شهید، محمد مفتح اداره میشد، با همکاری روحانیون دیگر توانست روش و برنامه درسی جدید برای طلاب علوم دینی طراحی کند و با تأسیس مدرسه منتظریه یا مدرسة حقانی آن را به اجرا درآورد.
پس از درگذشت آیتالله بروجردی (10 فروردین 1340) و مرجعیت یافتن امام خمینی، فصل جدیدی از تحولات و مبارزات سیاسی در حوزه علمیه قم و در محافل مذهبی آغاز شد. بهشتی نیز به این مبارزات پیوست. فعالیتهای وی در واقعه دوم فروردین 1342 و پانزدهم خرداد همان سال و دستگیری امام خمینی به تفصیل در اسناد سازمان اطلاعات و امنیت کشور (ساواک) آمده است. هنگامی که تشکلی ازچند هیئت مذهبی به نام «هیئتهای مؤتلفه اسلامی» برای پشتیبانی از نهضت امام خمینی به وجود آمد، بهشتی از روحانیونی بود که از سوی امام خمینی برای نظارت بر کار این تشکل و کمک به آنها معین شده بودند. با گسترش فعالیتهای سیاسی و فکری بهشتی در قم، ساواک او را مجبور به ترک این شهر کرد و وزارت آموزش و پرورش وی را موقتاً منتظر خدمت نمود.
با عزیمت به تهران، میدان گستردهتری برای فعالیت در اختیار بهشتی قرار گرفت، اما توقف وی در این شهر چندان طولانی نشد. در 1343، آیتالله سیدمحمدهادی میلانی که از مراجع تقلید و مقیم مشهد بود از بهشتی خواست که در اجابت درخواست مسلمانان و ایرانیان مقیم هامبورگ، به آلمان عزیمت کند و ادارة مرکز اسلامی هامبورگ را بر عهده گیرد. آیتالله سیداحمد خوانساری نیز بر ضرورت این سفر تأکید داشت.
با سفر بهشتی به اروپا، که به علت مخالفتهای ساواک خالی از دشواری نیز نبود، افق تازهای در برابر ذهن پویا و نوگرای بهشتی گشوده شد. اقامت وی در آلمان پنج سال طول کشید. در این مدت، وی علاوه بر تصدی امور دینی ایرانیان و دیگر مسلمانان مقیم هامبورگ و آلمان و بعضی کشورهای اروپایی، توانست با کمک عدهای از دانشجویان متدین ایرانی، «اتحادیه انجمنهای اسلامی دانشجویان گروه فارسی زبان» را ایجاد کند و دانشجویان مبارزی را که به علت اعتقادات مذهبی با تشکیلاتی مانند «کنفدراسیون دانشجویان ایرانی» و سازمانهای مشابه آن رابطهای نداشتند در این اتحادیه گردآورد.
بهشتی در معرفی اسلام به اروپائیان نیز قدمهای مؤثری برداشت و با تسلط یافتن بر زبان آلمانی در کنار زبان انگلیسی با افکار متفکران و فیلسوفان غربی آشنا شد. در همین سالها به حج رفت (1345) و با امام خمینی نیز در عراق ملاقات کرد(1348). گزارشهای ساواک نشان میدهد که این سازمان به شدت مراقب و نگران فعالیتهای وی در این دوره بوده است. بهشتی در 1349، از آلمان به ایران آمد و ساواک مانع بازگشت وی به آلمان شد.
در فاصله سالهای 1349 تا 1356، بهشتی در تهران و قم به فعالیتهای علمی و آموزشی و اداره جلسات آموزشی و تبلیغی برای طلاب و جوانان دانشگاهی پرداخت و افکار خود را از این طریق در جامعه ترویج کرد. از جمله فعالیتهای مهم وی در این دوره، حضور مؤثر در بخش برنامهریزی درس تعلیمات دینی وزارت آموزش و پرورش و مشارکت با روحانیون دیگر مانند شهید دکتر محمدجواد باهنر در تألیف کتابهای درسی دینی و قرآنی مدارس سراسر کشور بود. این کتابها در آشنایی وسیع جوانان آن دوره با اسلام و ایجاد زمینههای اعتقادی برای انقلاب اسلامی در ذهن آنان مؤثر بود. در 1354، ساواک او را دستگیر و مدت کوتاهی زندانی کرد.
با اوجگیری مبارزات ملت ایران به رهبری امام خمینی در 1356، فعالیتهای بهشتی رنگ سیاسی بیشتری گرفت و توان و تجربه وی در سازماندهی، مدیریت و جذب نیروهای متعهد به ظهور رسید. از نخستین اقدامات وی همکاری در ایجاد تشکلی به نام «جامعه روحانیت مبارز» در پائیز 1357 بود که خود نیز در هسته مرکزی آن عضویت داشت. اندکی بعد «شورای انقلاب»به دستور امام خمینی تشکیل شدو بهشتی در شمار نخستین کسانی بود که از سوی امام خمینی به عضویت این شورا انتخاب شدند. در پائیز و زمستان 1357 بهشتی نقش بسیار مؤثری در هدایت و سازماندهی مبارزات اسلامی مردم ایران به رهبری امام خمینی داشت و فعالیتها و روابط او با دیگران در این ایام به شدت تحت مراقبت ساواک بود.
وی در برگزاری راهپیمایی معروف تاسوعا و عاشورای 1357 در تهران و شهرستان قویاً فعال بود. تقریباً همزمان با پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن 1357، بهشتی همراه با آیتالله سیدعلی خامنهای، موسوی اردبیلی، هاشمی رفسنجانی و شهید باهنر، تأسیس «حزب جمهوری اسلامی» را اعلام داشت که اندیشه آن از مدتی پیش در ذهن او و یارانش جوانه زده بود. این حزب مورد استقبال عموم مردم انقلابی و متدین واقع شد و بهشتی که دبیرکل حزب بود، آن را کانون فعالیتهای سیاسی و انقلابی خود قرار داد و به گفته آیتالله خامنهای «در لحظه لحظة عمر پرماجرای این حزب، از همه اخلاص و حلم و حکومت و درایت و هوش خدادادی برای رسیدن به آرمانهای حزب که همان هدفهای انقلاب اسلامی است بهره میگرفت.» بهشتی در برگزاری انتخابات مجلس خبرگان و تدوین قانون اساسی نقش مؤثر داشت. او که خود در آن مجلس به نمایندگی مردم تهران عضویت یافت، از سوی نمایندگان به عنوان نایب رئیس آن مجلس انتخاب گردید و عملاً اداره آن را بر عهده گرفت و در تنظیم «قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران» و تصویب آن، تلاش و تأثیر بسیار داشت. وی در 1358 از سوی امام خمینی به ریاست دیوان عالی کشور انتخاب شد و وظیفه «ایجاد تشکیلات نوین قضایی براساس تعالیم مقدس اسلام ... و تدوین لوایح قضایی جدید جمهوری اسلامی ایران» را بر عهده گرفت.
بهشتی در دوران نسبتاً کوتاه میان پیروزی انقلاب اسلامی تا زمان شهادت، با اندیشه و تلاش بیوقفه درصدد تنظیم و تدوین پشتوانههای نظری و قانونی برای نظام جمهوری اسلامی ایران و نیز تشکیل و تأسیس ارکان اصلی حکومت اسلامی بود. در این مدت او از معروفترین چهرههای معتقد و مدافع اندیشههای امام خمینی بود.
وی تحقق اسلام در جامعه را در گرو تحقق مفاهیم بنیادین دینی از قبیل استقلال، عدالت، آزادی و مشارکت مردم در امور سیاسی و فعالیتهای اقتصادی میدانست. داشتن چنین بینشی سبب شده بود تا بر قطع تسلط بیگانگان از کشورو لزوم استقرار و استقلال قوه قضائیه و تعدیل ثروت در جامعه از طریق گسترش مالکیتهای تعاونی و تقویت شرکتهای تعاونی و اهمیت فعالیتهای سیاسی در قالب احزاب و همفکری در قالب شوراها تأکید بلیغ داشته باشد. بهشتی در جذب نیروهای جوان به فعالیتهای سیاسی و اجتماعی و تشویق آنان به سازندگی کشور، توانایی قابل ملاحظهای داشت و از این راه به «کادرسازی» برای جمهوری اسلامی ایران میپرداخت. «جهاد سازندگی» و نهادهای مشابه آن، به همین جهت، از پشتیبانی و مدیریت وی بهرهمند میشدند.
بهشتی در کنار آگاهی از معارف اسلامی، با وجوهی از اندیشههای غربی نیز آشنایی داشت و سخنوری توانا و نویسندهای خوش قلم بود. روحیهای با نشاط و امیدوار داشت و در نظم و انضباط و مدیریت نمونه بود. مجموعه امتیازات فردی و اجتماعی، همان طور که او را در مرکز توجه توده مردم متدین و عموم نیروهای طرفدار انقلاب اسلامی قرار داده بود، وی را آماج دشمنیها و تهمت های همه اشخاص و گروههایی ساخت که اورا مانعی بر سر راه خود میدیدند.
دامنه گسترده این دشمنی و مخالفت و کثرت تهمتهایی که بر او، مخصوصاً پس از پیروزی انقلاب، وارد شدو صبر و سکوت وی در برابر این دشمنیها حیرتآور است. دشمنان انقلاب اسلامی و در رأس آنها منافقین که از شایعه پراکنی و دروغپردازی درباره او از هیچ کوششی فروگذار نکرده بودند، سرانجام در هفتم تیر 1360، او را در محل حزب جمهوری اسلامی همراه با عدهای از یاران و همفکرانش به شهادت رساندند. این واقعه، مظلومیت وی را آشکار ساخت و موج تازهای از حرکت و آگاهی انقلابی در کشور ایجاد کرد. در اعلامیه امام خمینی به مناسبت شهادت بهشتی و یاران او آمده است: «بهشتی... مظلوم زیست و مظلوم مرد و خار چشم دشمنان اسلام بود.»
وی نویسندهای کثیرالتألیف نبود و از کتب او میتوان خدا از دیدگاه قرآن (رسالة پایاننامه دکتری)؛ شناخت اسلام (با همکاری محمدجواد باهنر و علیگلزاده غفوری)؛ نماز چیست؟؛ ربا در اسلام؛ محیط پیدایش اسلام؛ اقتصاد اسلامی؛ شریعتی، جستجوگری در مسیر شدن و حجم در قرآن را نام برد. همچنین برخی از مقالات و گفتارهای وی در مبانی نظری قانون اساسی گردآوری شده است.
منبع: دانشنامه جهان اسلام،ج 4: ص 826 ـ 828.
موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی