13 بهمن 1400
ارتش، شاه و انقلاب/ بخش هفتم
چرایی گرایش ارتش به امام خمینی
یکی از مهم ترین فضایل امام خمینی(ره) در ارتباط با ملت ایران و به خصوص ارتش، بهره مندی از بصیرت در سطح جامعه بود که باعث بیداری آنان گردید. حکومت پهلوی برای تضعیف اسلام و مقابله با روحانیت اقدام-هایی را در دستور کار خود قرار داده بود که اقدام و تبلیغ درباره تضعیف و تخریب باورهای دینی، تضعیف روحانیون، القای ناکارآمدی دین، تفکیک دین از سیاست و شکست و نابودی اسلام و نظام اسلامی را میتوان از جمله این موارد برشمرد.
در این وضعیت، امام(ره) با احیا نمودن فطرت خداجوی و خداشناس آحاد مردم و به تأسی از آنها کارکنان ارتش، آنان را به تفکر و تعقل درباره آنچه که برای آنان تدارک دیده شده و اجرا میگردید، واداشتند.
این در حالی است که حکومت پهلوی در مدّت پنجاه سال و به روش های مختلف و با تبلیغات گسترده، قصد سرکوب این فطرت خداجوی آحاد جامعه را داشت. آنچه که امروزه و در این حوزه مسلم گردیده آن است که حکومت شاهنشاهی هیچ گاه موفق به سوزاندن ریشه فطرت در وجود کارکنان ارتش نگردید.
حضرت امام خمینی(ره) با درایت و تیز هوشی و بهره گیری از آموزههای غنی موجود در دین اسلام، در تمامی بیانات و سخنرانیهایشان بر چند نکته اصلی تأکید داشتهاند که طرح آنان باعث زدودن بسیاری از شائبهها میگردید، خصوصأ آن که نیروهای ارتشی در حوزه عمل نیز شاهد تطابق مطالب مطروحه با رفتار مردم و سردمداران نهضت بودند، نکات اصلی مورد نظر معظم له عبارتند از:
الف- تبیین شخصیت واقعی و شأن و منزلت کارکنان ارتش و تأکید بر جدا نبودن ارتش از ملت و بالعکس.
ب- تأکید بر مسلمان بودن آحاد کارکنان ارتش و تبیین وظایف آنان در این رابطه.
ج- ایجابی صحبت نمودن با کارکنان ارتش و ایجاد فضا برای حضور و مشارکت آنان در ترسیم و تدوین آینده کشور.
د- تأکید بر نیاز ملت به ارتش و مشخص ساختن وظیفه ارتش در راستای پاسداری از مملکت.
ه- تأکید بر استقلال ارتش و ضرورت رهایی آنها از بند وابستگی به استکبار جهانی.
و- تطابق گفتار با عمل ایشان در حال و گذشته.
تحت این شرایط، با شدت گرفتن بحران سیاسی و فرهنگی انقلاب اسلامی، نفرات ارتش به دلایلی همچون دگرگونی اساسی در بافت فکری - اجتماعی نیروهای مسلح که بر نقش و رفتار آنان نسبت به انقلاب تأثیر تعیین کنندهای داشت، فرار و خروج تمامی خانوادههای سران حکومت پهلوی و نظامیان از کشور و اقامت آنان در کشورهای اروپایی و امریکایی از ابتدای سال 1357 تا مهرماه همان سال، فرار از کشور دو تن از سران عالی رتبه ارتش به نامهای ارتشبد ازهاری و ارتشبد اویسی بدون اطلاع و اخذ مجوز از شاه از کشور ، حضور ژنرال هایزر امریکایی بدون اخذ مجوز و اطلاع شخص شاه، فرار محمدرضا پهلوی و همسرش در دی ماه سال 1357، به حقانیت انقلاب اسلامی و درستی راه جدیدی که انتخاب نموده بودند، بیش از پیش پی بردند و با سرعت دور از انتظاری به انقلابیون نزدیک گردیدند.
خاطرات هایزر نیز میتواند راهنمای خوبی در بررسی روحیه و عملکرد سران ارتش در روزهای پیش از خروج شاه از کشور باشد.
هدف هایزر، همانطورکه قبل از این نیز بیان شد، حفظ وحدت و انسجام ارتش، نگاه داشتن فرماندهان آن و قرار دادن آنها پشت سر بختیار بود. او، در اولین روزهای ورودش به ایران، سران ارشد ارتش را در حالتی وحشتزده و نگران توصیف، و بیان کرده است که تقریباً همگی آنها صراحتاً میگفتند به محض خروج شاه از ایران، آنها نیز در پی او روانه خواهند شد. او در اولین دیدارهایش با پنج نفر از سران نیروهای مسلح (طوفانیان، قرهباغی، ربیعی، حبیباللهی و بدرهای) جملۀ «اگر اعلیحضرت بروند من هم میخواهم با ایشان بروم» را فصل مشترک همۀ آنها توصیف کرده است.
او از ناتوانی امرای ارتش در ایجاد تشکلی منسجم و یکپارچه برای نوشتن طرحی به منظور حفظ اقتدار ارتش در روزهای پس از خروج شاه و حمایت از دولت غیر نظامی بختیار سخن گفته است، و اینکه فرماندهان اصرار دارند تا مثل همیشه، شاه یا امریکاییها برای آنها طرحی در اینباره بنویسند و آنها فقط اجرا کنندۀ آن باشند: «قرهباغی میخواست تا پرسنل امریکایی کار برنامهریزی برای آنها را در دست گیرند [...] او اعتراف کرد که امرای ارتش در برنامهریزی تجربۀ کمی دارند؛ زیرا شاه همۀ طرحها را یک نفره فرموله میکرده است و آنها عادت کرده بودند که فقط مجری باشند».
اما، سران حکومت گذشته و بیشتر سردمداران ارتش، به دلیل بی بصیرتی و نداشتن شناخت از ملت ایران و همچنین برخوردار نبودن از جایگاه و مقبولیت مردمی، با شخصیت کارکنان ارتش و مکنونات قلبی و میزان تقید آنان به دین مبین اسلام آشنا نبودند و به همین دلیل نیز از بروز این حرکات به شدت وحشت نموده و ابتکار عمل را در تمامی حوزهها از دست میدهند.
این یک واقعیت انکارناپذیر است که شاه توانایی درک حقایق مربوط به آن را نداشت. وی در شروع سرکوب انقلاب اسلامی مردم ایران در تابستان سال 1357، در مصاحبهای با روزنامة «نیویورک تایمز» یا «نیوزویک» گفته بود: «من و 700 هزار سرباز و افسر نیروی نظامی چطور اجازه خواهیم داد که ایران ملعبه دست مخالفین شود؟!»
از این سخنان چنین استنباط میشود که شاه خیال میکرد اینها ارتش او هستند و به همین دلیل، در عمل هیچ سهمی برای ملت و وابستگی ارتش به ملت و همچنین میزان تأثیرگذاری ملت بر تفکر، باورها و اعتقادات کارکنان قائل نبود و به فطرت آنان نیز توجّهی نمیکرد.
شاه و هیئت حاکمه حکومت پهلوی، افرادی بددهن بودند که به راحتی الفاظ زشت و نامربوط را در مواجهه با دیگران و به خصوص قشر ضعیف بهکار میبردند؛ اما سخن گفتن با نرمی، احتراز از داد و بیداد، مبرّا و پاک بودن محتوای سخنان از امراض و بیماریهای اخلاقی که اغلب زبان انسان به آنها آلوده میشود، مزین بودن سخنانش به صفات پسندیده و خوب و داشتن صداقت از سوی امام خمینی(ره) با کارکنان ارتش موجب گردید آنان جذب انقلاب و شخصیت معنوی ایشان گردند. به همین دلیل، شیوه رفتاری و گفتاری امام(ره) یک عامل تأثیرگذار و تعیین کننده در این حوزه بود.
نداشتن شناخت شاه از روحیات و تفکرات کارکنان نیروهای ارتش و سایر نیروهای مسلح که از ناآگاهی وی از مردم کشور مسلمان ایران نشأت میگرفت، باعث شد که وی به طور کامل به مستشاران خارجی وابسته گردد. در این مسیر، نادیده پنداشتن شأن و منزلت ارتشیان و رجحان بیگانگان در تمامی حوزه ها و زمینه های کاری، یکی از اشتباههای راهبردی بود که شاه دربارة نیروهای مسلح و به خصوص ارتش مرتکب گردید.ارتش تا قبل از پیروزی انقلاب اسلامی تنها نیروی نظامی ایران بود که به آنان اجازه برقراری ارتباط عینی و عمیق با ملت داده نمی شد.چنین به نظر می رسید، سران نظام طاغوت فراموش کرده بودند که اقشار پایور و وظیفه از همین ملت مسلمان هستند.
تردیدی وجود ندارد که حضرت امام(ره) با داشتن جسارت و اعتماد به نفس واقعی، اساس استراتژی و رهبری خود را بر مؤلفه های منحصر بفردی همچون استکبار ستیزی، حقانیت و منطقی بودن مواضع، صداقت و خلوص سیاسی، قاطعیت و استواری در رفتار سیاسی، ارائه طرح برای آینده، شیوه رهبری و موفقیت تدابیر امام (ره) در صحنه عمل و مطابق بودن حرف با عمل که به خودی خود مؤید اثبات «سیاست ما عین دیانت ماست» می باشد نیز که از جمله عوامل بسیار مهم و تعیین کننده در اوضاع سیاسی دوران انقلاب محسوب می گردیدند، استوار ساختند. امام(ره) با مورد اشاره مستقیم قرار دادن ارتش و تشریح حقایق و به خصوص تبیین و تشریح اهداف آمریکا در منطقه و ایران و همچنین، تحقیری که از این بابت شامل آنان می گردیده، پرده از واقعیت ها برداشته و آنان را توجیه و آگاه می ساختند.
از دیگر مؤلفه های تأثیرگذار در این حوزه، باید از غافل بودن شاه از بدنه ارتش و نیروهای مسلح نام برد. بعد از وقوع فاجعه نوزدهم دی ماه سال 1356، حضرت امام خمینی(ره) مورخ 19/10/1356 بیاناتی را ایراد فرموده و در آن خطاب به ارتش چنین میفرمایند: «اگر ما یک ارتش انگلی نداشتیم و یک ارتش مستقلی داشتیم، اجازه نمیداد که مستشارها بیایند و همه چیزها تحت دستور آنها باشد.» معظمله در ادامه فرمایشاتشان میافزایند: «من نمیدانم که این ارتش چرا خواب است. آخر چرا اینقدر ذلّت میکشد.»
سرانجام، فقدان ساختار نهادینه در ارتش و وابستگی همه امور به تصمیم شخصی شاه، از دیگر اشتباههای یاد شده بود که ریشه در نداشتن جایگاه مردمی و رابطه با ملت داشت و شکنندگی درونی ارتش را در صورت نبود شاه، به شدّت افزایش داده بود. همانگونه که در واقع آنچه که وجود داشت نه ارتش ایران، بلکه- چنان که مرسوم بود- ارتش اعلیحضرت و ذات مقدس ملوکانه تلقی میشد. در این باره نیز ارتشبد طوفانیان به نقل از ژنرال هایزر عنوان میکند: «شاه تنها یک فرد نیست، بلکه تمام کشور است.»
اما، در نقطه مقابل و از همان آغازین روزهای انقلاب که با سخنرانی امام خمینی(ره) در عصر عاشورای 1342 قم، عملأ وارد مسیر اصلی خویش شده و آغاز گردید، تا ورود امام(ره) به میهن اسلامی در سال 1357 و سقوط رژیم پهلوی و حتی روزهای بعد از آن تا ارتحال معظم له، کارکنان ارتش، مستمرأ در کانون توجه ایشان قرار داشته و یکی از اصلیترین مخاطبان امام خمینی(ره) در اکثر سخنرانیهای به عنوان مجتهد، ولی فقیه و رهبر انقلاب اسلامی محسوب میگردیدند.
شاید بلاتردید بتوان گفت که تقریبأ هیچ قشر و گروهی، تا این اندازه مورد توجه ایشان قرار نداشته است. این موضوع، مؤید دو نتیجه مهم است اول این که امام(ره) به خوبی به نقش ارزشمند و تعیین کننده ارتش واقف گردیده بودند که این مهم را در تعداد زیادی از سخنرانیها و فتواهای ایشان نیز به صراحت می توان مشاهده نمود. در همین رابطه، امام(ره) در مصاحبهای با خبرنگار انگلیسی روزنامه »فایشنال تایمز» مورخ 18/10/57 میفرماید: «... دیر یا زود ارتش به ملت خواهد پیوست و اصولاً به غیر از تنی چند از ارتشیان بقیه معتقد به راه ملت هستند و من از طرز فکر خیلی از آنان آگاهی دارم. بارها سیاسیون ایران مرا از ارتش بیم داده اند، ولی آنان اشتباه می کنند؛ برای آن که جوّ کاذب به وجود آورده اند.»
دیگر آنکه، معظم له، اعتقادات قلبی و عدم وابستگی اکثریت کارکنان ارتش در مقایسه با معدود سردمداران آنها را نسبت به هیئت حاکمه رژیم پهلوی، باور داشتند. عکس العمل ارتشیها نیز به این نحوه برخورد معظم له، جالب و ستودنی است. آنان، در شرایطی که بیشترین حد اختناق در خصوص کارکنان ارتش اعمال میگردید به فعالیتهای سیاسی که عمدتأ جنبه اعتقادی و مذهبی داشته و در راستای تبعیت از حضرت امام خمینی(ره) بوده است، می پرداخته اند. برخی از آموزههای برخاسته از تدبیر حکیمانه امام عظیم الشأن(ره) را میتوان به شرح ذیل ارائه کرد:
1- سعی در روشن کردن وضعیت ارتش برای کارکنان، در دوران رژیم طاغوت؛ تمرکز سخنان امام(ره) در این ایام بر ضررهای جدایی ارتش از ملت، وابسته بودن ارتش به بیگانه، عدم توانایی ارتش در پاسخگویی به تهدیدات خارجی، استفاده دیکتاتورها از توان ارتش برای حمایت از شخص خودشان و نیز مقابله با ملت ها، انجام مأموریت - برای بیگانگان، اداره ارتش از سوی مستشاران، استوار است.
2-دعوت از ارتش برای رو در رو نشدن با ملت در جریان نهضت اسلامی.
3- دعوت از مردم برای درگیر نشدن با ارتش و تقدیم گل در برابر گلوله.
4- دعوت از سربازان برای فرار از پادگانها و خالی کردن دست رژیم پهلوی از توان ملت برای رو در رویی با مردم.
5- دعوت از ارتش برای پیوستن به ملت.
6- دعوت به جدا شدن بدنه ارتش از سران و فرماندهان آن و ایجاد فاصله بین درجه داران، سربازان و افسران ارتش از امرای وابسته به رژیم پهلوی.
7- تهدید فرماندهان طاغوتی به اینکه اگر از سلاح در مقابل مردم استفاده کنند، پس از پیروزی انقلاب اسلامی، مردم آنها را محاکمه خواهند کرد.
سرانجام، پیوستن ارتش به مردم با حکم امام(ره) مبنی بر بی توجهی به حکومت نظامی، که موجبات پیروزی انقلاب اسلامی ایران در 22 بهمن 1357 را پدید آورد.
از این جهت است که شاهد هستیم که نحوه رفتار حضرت امام خمینی(ره) با ارتش، چه در زمان اوج گیری نهضت اسلامی مردم ایران و چه در لحظه پیروزی انقلاب اسلامی و چه پس از آن، درسهای عظیمی را به همه ملتهای جهان و به خصوص آنان که میخواهند از زیر سلطه حاکمان دیکتاتور رهایی پیدا کنند، میدهد.