13 تیر 1400
پیشنهاد غرضی برای گرفتن غرامت کودتای ۲۸ مرداد از آمریکا و انگلیس
سید محمد غرضی، وزیر اسبق نفت و کاندیدای یازدهمین دوره انتخابات ریاستجمهوری که وقایع ملی شدن صنعت نفت و همچنین کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ را به یاد دارد، پس از تصویب طرح دو فوریتی پیگیری حقوقی- سیاسی نقش و دخالت آمریکا و انگلیس در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دولت ملی ایران، یادداشتی در این مورد را در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده است.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ (البته شما را به اندکی ترس و گرسنگی و بینوایی و بیماری و نقصان در محصول میآزماییم و شکیبایان را بشارت ده)
در سالهای ۱۳۲۷ و ۱۳۲۹ دو مرتبه، از ظهر تا ساعتی بعد، بوق کارخانجات نساجی اصفهان به مناسبت اعدام انقلابی هژیر وزیر دربار و نخستوزیر رزمآرا به صدا درآمد. در آن زمان اصفهان مرکز مقاومت و شهری بسیار فعال بود.
در روز ۲۹ تیر ۱۳۳۱ تظاهرات مردم اصفهان به رهبری مرحوم ثقهالاسلام شکل گرفت و یک شهید داد. من روبهروی تلگرافخانه بودم که پیکر این شهید را تا تخت فولاد مشایعت کردم و شاهد بودم که چه خونی از مردم به جوش آمده بود. بیشک این واقعه در تظاهرات تهران اثر گذاشت و بعد از ظهر قوامالسلطنه خلع و مصدق با حمایت آیتالله کاشانی به نخستوزیری بازگشت. تظاهرات در تهران ۶۹ شهید داشت.
روز ۲۸ مرداد میدان امام (نقش جهان) محل تظاهرات مردم اصفهان بود ولی میدان قدیم (امام علی فعلی) حالتی دیگر داشت. مردم در میدان قدیم با چاقوکشان صارمالدوله(۱) - رجال دورهٔ قاجار و یکی از ملاکان اصفهان- روبهرو شدند و تعداد زیادی از مردم کشته شدند.
صارمالدوله که دید دیگر جایی در اصفهان ندارد و استاندار (مرحوم صدر) از مصدق دفاع میکند، ابزار خشونت شعبان بیمخ را به کار گرفت و موفق شد با استاندار مقابله کند. اخیرا VOA (صدای آمریکا) مدعی شده که در آن ایام در اصفهان خبری نبود. این رسانه آمریکایی از قول جوانی که در خیابان شیخ بهایی بوده نقل میکند که در آن اطراف خبری نبوده است. میدان قدیم محل فقرا و شیخ بهایی و عباسآباد محل اغنیا بود.
بعد از ظهر ۲۸ مرداد در میدان امام، یک کامیون ارتش با چند سرباز و... و عکس محمدرضا پیدا شد. آنان شعارشان مرگ بر مصدق و زندهباد شاه بود. به گفته صارمالدوله بالاخره اشراف بر تودهایها پیروز شدند و روحیه سلحشوری به رخوت گرایید. در پی این فاجعه استعداد سیاسی استان که از زمان مشروطه تا شهریور بیست منکوب و سر به نیست شده بود، به محاق رفت و تمامی این استعداد که حاصل مبارزات ملت از مشروطه تا ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود، مفقودالاثر شد و نظامیان حاکم شدند.
پس از این واقعه شاهد بودم که تمام کارخانجات نساجی یکی پس از دیگری از بین رفت و مسکن و زمین که تا سال ۱۳۳۲ مشکل مردم نبود، بلافاصله شروع به گران شدن کرد.
پس از آن زاهدی بلافاصله ارزش پول ملی را ۷۰ درصد تنزل داد و بیست ریال را تا ۳۵ ریال بالا برد. از آن زمان به بعد، ملتی که پای منافع و نیروی انسانی خود زندگی میکرد، به صورت وسیع با بیگانگان مواجه شد؛ تمامی کتب و حتی کتابهای درسی، به زبان انگلیسی تغییر یافت؛ تمامی طرفداران حکومت منکوب و از اشتغال محروم شدند؛ تمامی وعاظ و روحانیون ممنوع المسجد و منبر شدند؛ حتی دستجات عزاداری که روانه استانداری میشدند، روانه منزل صارمالدوله شدند و شعار وعاظ که مرگ بر انگلیس بود، فراموش شد.
تجار و صاحبان صنایع و بازار که هوادار مصدق بودند، از حکومت گزیده و تمامی این طبقه محروم از کار و زندگی ماندند به طوری که کارخانه پشمباف که سی هزار در بین مردم داشت، در یک کار اداری مسخره به عامل کودتا معدوم میراشرافی که به دستور شاه ملقب به تاجبخش شده بود، واگذار شد و دهها فاجعه دیگر رخ داد.
من در سال ۱۳۴۰ وارد دانشکده فنی دانشگاه تهران شده و به تدریج با حوادث بعد از کودتا آشنا شدم و تغییرات قبلی و بعد از ۲۸ مرداد را به وضوح دیدم. شاهد بودم که تمامی شبکه سیاسی قبل از ۲۸ مرداد یا از بین رفتند و یا خانهنشین شدند. بورژوازی کمپرادو جایگزین بورژوازی ملی شد. صنعت ملی به صنعت وابسته و عوامل کودتا بر دولت، صنعت و بازار مسلط شدند.
اما پس از ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ سلطه غرب بر کشور قویتر و تخریب وسیعتر شد. تولید نفت افزایش یافت و واردات کشور از سیصد میلیون دلار در سال ۱۳۴۴ به بیست میلیارد دلار در سال ۱۳۵۵ رسید. روستاها خالی و گندم و میوه وارداتی جایگزین تولید داخلی شد. دو حزب ایران نوین و حزب مردم بر امور مسلط شدند و تنها عکسالعمل این بود که «حزب ایران نوین پایندهباد... اندکی هم حزب مردم زندهباد».
اخیرا مجلس شورای اسلامی کلیات طرح دو فوریتی پیگیری حقوقی - سیاسی نقش و دخالت آمریکا و انگلیس در کودتای ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دولت ملی ایران را به تصویب رساندند تا از مجاری قانونی پیگیر حقوق ملت ایران شوند. اما آیا این غرامت، میتواند هزینه این همه گزند را جبران کند؟
توصیه بنده به مجلس و دولت برای اینکه بتوان غرامت فیزیکی را حساب کرد این است که باید غرامت شکاندن قدرت سیاسی و از بین بردن نسل حکومتی و نیروی انسانی تربیت شده ناشی از مقاومت یک ملت را جلو آمریکا و انگلیس قرار داد و مطالبه کرد. با نگاهی گذرا به آن ایام در مییابیم که ما در سال ۱۳۳۱ و تا حدودی سال ۱۳۳۲ تورم نداشتیم. تورم ۶۰ سال اخیر ناشی از کودتا و جنگ و تحریمهاست. آیا این غرامت قابل محاسبه است؟ آیا آنها توان پرداخت غرامت حقوق ملی ما را دارند؟
در پایان باید گفت، همان طور که خداوند در قرآن کریم فرموده که «البته شما را به اندکی ترس و گرسنگی و بینوایی و بیماری و نقصان در محصول میآزماییم و شکیبایان را بشارت ده» ما نیز در یومالله ۲۲ بهمن جواب آمریکا را دادیم. نگاه کن! اینک اوباما چه تصمیم به جنگ بگیرد چه نگیرد، بازنده است. از حمله ناپلئون به مصر بیش از چند صد سال است که خاورمیانه میجنگد. امروز دنیا در مقابل خاورمیانه با تردید روبهروست هر چه بادا باد؛ صد سال آینده هم خواهیم جنگید.
انالله و انا الیه راجعون
سید محمد غرضی
پانویس:
(۱) - اکبر میرزا صارمالدوله (اکبر مسعود) (۱۲۶۴-۱۳۵۴ خورشیدی) از رجال دورهٔ قاجار و اوایل دورهٔ پهلوی بود. وی هشتمین پسر شاهزاده ظلالسلطان و نوهٔ ناصرالدین شاه قاجار بود. وی روابط نزدیکی با انگلیسیها داشت. صارمالدوله در سال ۱۲۹۴ خورشیدی وزیر فواید عامه شد و چند ماه پس از آن به وزارت امور خارجه منصوب شد. در سال ۱۲۹۶ والی اصفهان شد و در سال ۱۲۹۷ در کابینهٔ حسن وثوقالدوله با صلاحدید سفارت انگلیس وزیر مالیه شد. وی در این سمت به همراه وثوقالدوله و فیروز نصرتالدوله قرارداد ۱۹۱۹ را که انگلیس پشتیبان و خواهان آن بود امضا نمود و در پیشبرد آن تلاش کرد.
صارمالدوله پس از کنار رفتن کابینهٔ وثوقالدوله در سال ۱۲۹۹ حکمران کرمان و در ۱۳۰۰ به ترتیب حکمران کرمانشاه و همدان بود. وی سپس از ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۳ و بار دیگر در زمان رضاشاه در سال ۱۳۰۷ حکمران فارس بود. در سال ۱۳۰۸ صارمالدوله به خاطر متهم شدن به تحریک ایلات فارس بازداشت شد مدتی تخت نظر بود. او در سال ۱۳۱۰ اجازه یافت تا به املاک پهناور خود در اصفهان برود.