12 خرداد 1400

آرزوی کلنل پسیان در حق وطنش چه بود؟


محمدتقی پسیان، از نظامیان اواخر دوره قاجاریه، فرمانده قوا و رهبر قیام خراسان در سال 1300 شمسی. پسیان، معروف به کلنل محمدتقی خان است و قیام وی یکی از فصول مهم تاریخ ایران پس از انقلاب مشروطه است. او که در راه اعتقاد و اندیشه خود جنگید و سرانجام نیز در همین راه کشته شد، نامی نیک از خود در تاریخ معاصر ایران به جای گذاشت. اگرچه هنوز ناگفته‌های بسیاری درباره اهداف و چگونگی این قیام به جای مانده، اما با این احوال نام او در تاریخ کشور ایران به نیکویی برده می‌شود. 

در این گزارش با نگاهی به کتاب «کلنل محمدتقی خان پسیان» درباره عقاید ملی‌گرایی‌اش، با سیری در دیدگاه‌های مورخان به انگیزه‌های قیام وی می‌پردازیم. در این کتاب که از سوی برخی دوستان و هواداران وی نوشته شده است، بخشی به سرگذشت، زندگینامه و آنچه که بر وی گذشته است (با قلم خودش) اختصاص دارد.

در بخشی از این کتاب، کلنل درباره اندیشه سیاسی خود می‌نویسد: «من تاکنون عضو هیچ حزب سیاسی نبوده و خود را به هیچ سلسله و دسته‌ای نبسته‌ام و شاید یکی از گناهان بزرگم هم همین باشد و علاقه تام به حفظ احترامات مقامات عالیه به همان عقیده نابی که به تمرکز قوای مملکتی و نگاهداری یک مرکز قوی دارم و می‌دانم که عزت و شرافت ما وقتی محفوظ خواهد بود که دارای حکومت مقتدر وطن‌پرستی باشیم و قدرت حکومت باعث سربلندی اهل مملکت خصوصا ما نظامیان و ضعف آن اسباب سرشکستگی همه می‌باشد چون می‌دانم جز خودم کسی دفاع نخواهد کرد و سکوت در این موقع شرافت سربازی من و همقطاران مرا لکه‌بردار خواهد نمود.»


مبارزی که ایران و ایرانیان را ستایش می‌کرد

وی در جایی دیگر از کتاب، در نامه‌ای به یکی از دوستان خود مرگش را پیش‌بینی می‌کند و می‌گوید که این آخرین نامه وی خواهد بود. انگار کلنل از همان شروع مبارزاتی استعماری راهی را به جز مرگ برای خود نمی‌دید. وی می‌نویسد: «به همه ایرانی‌ها سلام برسانید و بگویید یک خواهش دارم. اولا پس از شنیدن خبر کشته شدن من در راه وطن هر کدام یک کاغذ تبریک به مادرم عزت الحاجیه در تبریز و یک تبریک‌نامه دیگر به عمویم ژنرال حمزه‌خان در طهران بنویسید. خوب می‌فهمید تبریک نه تعزیت. دور کاغذ نباید سیاه باشد بلکه گلی رنگ خون.» 

این مبارز به ایرانی بودن خویش اشاره می‌کند و می‌آورد: «من ایران و ایرانى را نه فقط دوست داشته بلکه پرستش مى‌کنم ... مرا اگربکشند قطرات خونم کلمه ایران را ترسیم خواهد نمود واگر بسوزانند خاکسترم نام وطن را تشکیل خواهد داد.» 

کلنل پسیان درباره اقدامات خود مى‌نویسد: «حاضرم ثابت کنم که در مدت دو ماه زمامدارى خود... قدمى برخلاف رضاى خدا و صلاح مملکت برنداشتم ... به تصدیق دوست و دشمن عفت و شرافت سربازى را همیشه محفوظ داشته‌ام. آنچه کرده‌ام مطابق حکم بوده و از قضا احکام هم به حق صادر مى‌شده است و گمان ندارم در تاریخ ایران و مخصوصا در تاریخ مشروطیت چنین نظم و ترتیبى ظهور و بروز رسیده باشد. من اولین کسى هستم که حساب وجوه دریافتى ایام تصدى خود را به میل و رضاى خاطر خود پس داده و از بودجه مصوبه ایالتى فقط آن مقدار به خرج آوردم که استحقاقش را داشتم و براى پرداخت مستمری‌هاى فقراء و ضعفاء لازم و واجب بود. براى اولین دفعه اعانه‌اى که براى قشون گرفته مى‌شد به همان مصرف خودش رسانده و ... در حکومت من چندین فقره حساب‌هاى پیچ در پیچ مؤدیان مالیاتى که سالها مطرح مذاکره وزارتخانه‌ها بوده و به جایى نرسیده بود خاتمه یافت. اشرار نامى خراسان مثل خداوردى الله وردى مرسل دین محمد حضرتعلى و غیره که با اردوهاى دوسه هزار نفرى و مخارج گزاف دستگیرشان ممکن نبود دستگیر کردم و به مجازات اعمال جنایتکارانه خود رسیدند ... بالاخره این در حکومت من و پیشنهاد من بود که دولت وقت براى اصلاح آستانه مقدس تصمیم گرفته ... و {با این} مأموریت مقدس خستگی‌ها و دلتنگیهاى مرا جبران نمود. با یک دنیا اشتیاق کمسیونها تشکیل و نظامنامه‌ها نوشته شده ...»


مورخان و ادب‌پژوهان درباره کلنل چه می‌گویند؟ آیا پسیان جاه‌طلب بود؟

خانم «لیدیا کنایر» معلم موسیقی کلنل که نخستین قدم در نوشتن شرح حال کلنل برداشت در نامه‌ای خطاب به مادر او چنین می‌نویسد: «... خیال و آرزوی کلنل محمد تقی خان در حق وطنش چه بود؟ گمان می‌کنم ما آلمان‌ها که درجه کوشش‌های بی‌آرام و تحصیلات او را با چشم دیده‌ایم بهتر می‌دانیم که چه اقتدار بزرگی که منبع قوه بزرگی برای ایران بود با نعش تقی‌خان زیر خاک‌‌های سیاه رفت... آرزوی او این بود که نه تنها وطن و ملت خود را از زیر فشار بیگانگان رها سازد بلکه سویه علمی، اخلاقی، صنعتی و اقتصادی ایران را به مرتبه عالی رساند. این است وظیفه که او را با یک حس مقدس از درون دلش مامور می‌نمود.» 

سیدضیاء طباطبایی نیز درباره کلنل چنین می‌گوید: «چند صد نفر اشراف و اعیان... مانند زالو خون مردم و ملت را مکیده، ضجه وی را بلند می‌ساختند و حیات سیاسی و اجتماعی ما را به درجه‌ای فاسد و تباه نمودند که حتی وطن پرست‌ترین عناصر امید خود را از دست دادند... لازم است یک سیاست شرافتمندانه بر مناسبات ما با ممالک خارجه حکومت داشته باشد... مناسبات ما با هر یک از دول خارجه نباید مانع از حسن مناسبات و دوستی با سایرین گردد.» (غلامحسین میرزا صالح، جنبش کلنل محمدتقی خان پسیان، تهران، نشر روایت، 1370 ص6) 

احمد کسروی درباره کلنل نیز می‌نویسد: «با دستور کمیته دفاع ملی و رئیس ژاندارم، دسته، ژاندارم و سوارانی که آلمانیان به نام مجاهد در آنجا گرفته بودند به همدستی آزادی‌خواهان شهر به آن شدند که کنسولهای روس و انگلیس و یک دسته قزاق ایرانی را که به فرماندهی سرکردگان روس در آنجا بودند از شهر بیرون کنند... جنگ به سختی می‌رفت. و بسیاری از دو سو کشته گردید و سرانجام قزاقان تاب ایستادگی نداشته و سنگرها را رها کرده و بگریختند و یک دسته از آنان که در کاروانسرا جا داشته و هنوز ایستادگی می‌نمودند، یاور محمدتقی خان رییس ژاندارم با زبان نرم آنان را رام گردانید جلو کشتار و خونریزی را گرفت. این کار که نخستین هنر آزمایی جنگجویان ایرانی بود در سایه دلیری و کاردانی یاور محمد تقی خان به چابکی و نیکی انجام گرفت»] (احمد کسروی، تاریخ هیجده ساله آذربایجان، تهران، انتشارات صدای معاصر، 1379، ص595) 

سیدعلی آذری نیز از دیگر کسانی‌ است که کلنل را می‌ستاید. او در فصلی از کتابش با عنوان «اولین هوانورد ایرانی در آسمان آلمان» می‌نویسد: «در آن دورانی که از آثار و اختراعات حیرت‌انگیز و شگفت‌آور اروپا فقط معدودی اتومبیل در کشور ما راه یافته بود و در آن موقع که از تعمیرات جزئی آن هم عاجز بودیم، کلنل محمدتقی خان پسیان فرزند لایق ایران که نبوغ در سیمای آن پدیدار است، در صفوف لشکریان آلمان با طی ادوار صنوف مختلف، کار زمین را تا حد ممکن ساخت و با عظمت روحی به کار آسمان پرداخت... در تمام پروازهایش نگاهش را به سوی آسمان ایران معطوف ساخته و آرزو داشت مکانیسم هوانوردی را که خود طی کرده بود در کشور خود آموزش داده و هنر هواپیمابری را در آسمان کشور خویش نمایان سازد و جوانان وطن را در این کار آموزش و پرورش دهد.» 


ملک الشعراى بهار می‌گوید: کلنل «به قدر لیاقت و بزرگى که داشت نتوانست کارى بکند.» (شمیم ص 627) وی معتقد بود که کلنل به دلیل پدیده‌اى که آن را «کرم آدم خورک» می‌نامد، نابود شد. «مثل آن است که در ایران کِرمى باشد که او را «کرم آدم خورک» مى‌نامند بعضى جوان‌ها که بوى خاصى مى‌دهند یعنى بوى غیرت و شعور و لیاقت از آنها استشمام مى‌شود این کرم آنها را زیر نظر مى‌گیرد همه آنها را پى مى‌کند گاهى در آنها نفوذ مى‌کند و زهر مى‌ریزد و هرگاه بى‌اثر ماند در طرف آنها رئیس آنها همکاران آنها رفقاى آنها زهر مى‌پاشد. آنها را بر علیه این جوان مسموم مى‌کند. خلاصه این جوان را تا آخر عمر و روزگار پیرى دنبال مى‌کند تا او را به گور کند یا از کار بیندازد.»

عارف قزوینی در هنگام مرگ کلنل محمدتقی خان پسیان در سال ۱۳۴۰ ه.ق در تشییع جنازه‌اش شرکت کرد و به مسببین این حادثه ناسزا گفت. هنگامی که خواستند سر کلنل را روی توپ بگذارند، عارف فریاد بر آورد:

«این سر که نشان حق‌پرستی است/ امروز رها ز قید هستی است
با دیده عبرتش ببینید/ کاین عاقبت وطن پرستی است»

اما با این همه افرادی نیز هستند که دیدگاهی متضاد با نظر غالب دارند و کلنل پسیان را جاه‌طلب و مغرور معرفی می‌کنند. به عنوان مثال، على‌اصغر شمیم، نویسنده و مورخ ایرانی ضمن معرفى کلنل به عنوان افسرى وطن‌خواه، درس‌خوانده و باهوش و داراى تعصب شدید ملى این افسر شریف را «جاه طلب و مغرور» معرفی کرده که چون خبر ریاست وزرایى قوام‌السلطنه انتشار یافت قهرا بر مقام و موقعیت خود بیمناک شد (و پس از انتصاب نجدالسلطنه و ابقاى او در مقام فرماندهى ژاندارمرى) چون این امر را نسبت به خود توهین و یک نوع انتقامجویى از جانب قوام‌السلطنه مى‌دانست در صدد طغیان و قیام علیه دولت مرکزى برآمد.» (شمیم ص 623) 

هرچند على‌اصغر شمیم، مورخ ایرانی در نوشته‌هایش از وی به نیکی یاد می‌کند اما همین اظهار نظر وی کافی است که شبهه‌ای درباره جاه‌طلبی کلنل و اقدامات وی ایجاد شود. با این حال، درباره انگیزه‌ها و دلایل اصلی محمدتقی خان پسیانی هنوز پشت پرده‌ها و ناگفته‌های زیادی وجود دارد که شاید جای کار بیشتری را بطلبد. با آوردن نقل قول‌ها و نوشته‌های خود کلنل و شنیدن دیدگاه‌ها و نظرات دیگران شاید بتوان قضاوت بهتری را در این‌باره داشت. به راستی کلنل در قیام خود به دنبال چه بود؟

*شرح سند: رونوشت تلگراف‌های پسیان به ژاندارمری سرخس در باره شکست اشرار مهاجم به پست ژاندارمری نصرآباد، دولت‌آباد و تربت توسط قوای ژاندارمری


ایبنا