09 آذر 1398

چرا امام به شاه «اعلیحضرت همایونی» گفت ؟


محمد مهدی اسلامی

چرا امام به شاه «اعلیحضرت همایونی» گفت ؟

ارتحال آیت الله بروجردی در 10 فروردین 1340 ، شوکی به جامعه مذهبی ایران بود که خود را در برابر برنامه دین ستیزانه خاندان پهلوی، بی‌پناه احساس کرد.

شاه در چهلمین روز درگذشت آیت الله بروجردی، یعنی در 19 اردیبهشت 1340 به در خواست نخست وزیر وقت، دکتر امینی فرمان انحلال مجلس بیستم را صادر کرد. مجلسی که با حجم زیادی از تقلب شکل گرفته بود اما به هر صورت، تا اندازه‌ای مزاحم سرعت اجرای اصلاحات آمریکایی مورد نظر کندی بود. شاید به همین دلیل بود که اسدالله علم –که خود را نوکر خانه‌زاد دربار می‌دانست- یکی از پرچمداران اصلی اعتراض به تقلب‌ها و درخواست انحلال مجلس شد. شاه طبق اصل 48 متمم قانون اساسی می توانست مجلسین را منحل کند، اما طبق همان اصل، باید در همان فرمان انحلال، فرمان برگزاری انتخابات مجدد صادر و بلافاصله ظرف یک ماه انتخابات مجلس جدید برگزار کرده و مجلس بعدی حداکثر ظرف سه ماه تشکیل شود. شاه اما دو سال و پنج ماه (یعنی تا مهرماه 1342) مانع تشکیل مجلس جدید شد که یادآور مقطع استبداد صغیر بود.

این رویه، افراد صاحب بصیرت را نسبت به در دستور بودن برنامه‌ای مخالف منافع ملی که نیازمند تعطیل شدن مجلس است آگاه ساخته بود. پیش‌بینی‌ای که صحت آن با تصویب لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی آغاز و در ادامه با گام‌هایی همچون رفراندوم اصول ششگانه (انقلاب سفید) و کاپیتولاسیون آمریکایی، تقویت روابط با اشغالگران قدس و سفر موشه دایان به ایران و ... اثبات شد. اقداماتی که آشکارا پس از سفر شاه به آمریکا در فروردین 1341 پرطنین‌تر دنبال می‌شد.

 

قانونی برای تست جامعه

تشکیل انجمن هاى ایالتى و ولایتى که به موجب اصل 91 و 92 متمم قانون اساسى مشروطه مصوب 1285 پیش بینى شده بود، به مدت بیش از 50 سال مسکوت مانده و از اصول معطله قانون اساسی محسوب می‌شد. این اصول اگرچه به لحاظ حقوقی نقاط قوت و ضعفی داشت، اما طبق نظامنامه انجمن‌ها، تدین به اسلام و عدم فساد عقیده و سوگند به قرآن مجید از جایگاه مهمى در انتخابات آن برخوردار بود.

براساس این لایحه  قید اسلام از شرایط انتخاب کنندگان و انتخاب شوندگان حذف و به جاى سوگند به قرآن نیز سوگند به کتاب آسمانى قید شده بود و در ادامه به زنان هم حق انتخاب شدن و انتخاب کردن داده شده بود. (موضوعی که امام در 26 فروردین سال 43، هنگام آزادی از زندان و در سخنرانی مسجد اعظم قم در فرازی از تحلیل مبارزات تا آن روز درباره‌اش گفتند « ... ما با ترقی زنان مخالف نیستیم، با‌‎ ‎‌این فحشا مخالفیم، با این کارهای غلط مخالفیم.‌ مگر مردها آزادند که زنها می خواهند آزاد باشند؟ «آزادْ مرد» و «آزادْ زن» با لفظ‌‎ ‎‌درست می شود؟ مردها آزادند؟...»[1] و در طول عمر خود به صورت عملی نشان دادند به اصل آن معتقد هستند و در آن مقطع با هدف شاه از این دستاویز مخالف بوده‌اند.)

در ۱۶ مهر ۱۳۴۱ دولت اعلام می‌کند که لایحه انجمن‌های ایالتی و ولایتی در هیئت دولت تصویب شد و با توجه به اینکه مجلسی نیست، بنابراین، قانون تلقی می‌شود. محمدرضا پهلوی نیز به طور شتابزده‌ای این لایحه که در 92 ماده و 17 تبصره بود را برغم آنکه برخی مواد آن مخالف قانون اساسی بود، تأیید کرد.

یکی از واکنش‌های حساب شده به این روند، تلگرافی از سوی امام خمینی (ره) به شاه بود که با ادبیاتی منطبق با دستور قرآن به حضرت موسی علیه اسلام در استفاده از قول لَیِن در مواجهه با فرعون نگاشته و با عبارت «حضور مبارک اعلیحضرت همایونی‌» آغاز گشته و به او گفته شده بود «این امر موجب نگرانی علمای اعلام و سایر طبقات مسلمین است.‌‎ ‎‌بر خاطر همایونی مکشوف است که صلاح مملکت در حفظ احکام دین مبین اسلام و‌‎ ‎‌آرامش قلوب است. مستدعی است امر فرمایید مطالبی را که مخالف دیانت مقدسه و‌‎ ‎‌مذهب رسمی مملکت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمایند تا موجب‌‎ ‎‌دعاگویی ملت مسلمان شود.‌»[2]

با ارجاع امر به علم از سوی شاه، امام 28 مهرماه 1341 نامه‌ای نیز خطاب به علم نوشتند که با ادبیاتی حقوقی به دلیل « مخالف نص اصل دوم از متمم قانون اساسی» بودن آن لایحه، متذکر شدند: «اکنون که اعلیحضرت درخواست علمای اعلام را به دولت‌‎ ‎‌ارجاع فرموده اند و مسئولیت به دولت شما متوجه است، انتظار می‌رود به تبعیت از قوانین‌‎ ‎‌محکم اسلام و قوانین مملکتی، اصلاح این امر را به اسرع وقت نمایید، و مراقبت کنید که‌‎ ‎‌نظایر آن تکرار نشود. و اگر ابهامی در نظر جنابعالی است مشرّف به آستانۀ قم شوید تا‌‎ ‎‌هرگونه ابهامی حضوراً رفع شود، و مطالبی که به صلاح مملکت است و نوشتنی نیست‌‎ ‎‌تذکر داده شود.‌»[3]

 

شکل‌گیری حلقه مبارزان دور امام

شهید حجت الاسلام شیخ فضل الله محلاتی که از طلاب نزدیک به امام بود، شیوه انعکاس مواضع امام را چنین بیان کرده است: «اعلامیه دوم امام که درآمد یک عده جوان – که اینها بعدا هسته هیأت مؤتلفه را تشکیل دادند- پیدا شدند. [...] اعلامیه‌ها تکثیر شد و مبارزه اوج گرفت.»[4] این جمع از آن پس بر گستره توزیع اعلامیه‌های امام افزودند و تجمعات مکرری را برای پیگیری مطالبات امام شکل دادند.

شهید مهدی عراقی مطالبه امام از این جمع در آن مقطع را چنین نقل کرده است: «سؤال شد از ایشان که حاج آقا وظیفه ما چیست در این جریان و چه کار باید بکنیم؟ ایشان فرمودند که شما فقط روشن کردن مردم را وظیفه دارید، هیچ وظیفه دیگر ندارید. که اینها برنامه‌هایی دارند. فقط مردم را روشن کنید که آماده باشند، آگاه باشند، بگویید که اینها با اسلام شما طرف هستند.»[5] این رویکرد امام، بیانگر نگاه عمیق‌تر او به موضوع جاری و وجود توطئه‌هایی فراتر از این لایحه بود.

در پی اعتراضات هماهنگ مراجع و روحانیون و متدینین، دولت قول داد این لایحه را لغو کند اما بر خلاف وعده‌ها عملی برای لغو آن انجام نداد. قریب یک هفته بعد، امام خمینی در جمع دویست نفر از کسبه بازار تهران که ظاهرا لاجوردی نیز در میان آنها بوده است، بار دیگر با تأکید بر لزوم لغو لایحه انجمن های ایالتی و ولایتی و تنویر این که «اگر این قانون عملی بشود، دنبالش چیزهای دیگری است.» خاطر نشان کردند که « دولت‌‎ ‎‌باید بنویسد در روزنامه های رسمی که این عمل نقض شد و علناً به مردم اعلام کند.»‌ [6]

امام خمینی 15 آبان 1341، گام بعدی را برداشت و با نگارش نامه‌ای خطاب به شاه و تذکر عواقب جایگزین کردن اَوستا و انجیل و بعضی کتب ضاله به جای قرآن در موضع قسم، سعی به جدا کردن شاه از علم در این موضوع و ایجاد راهی برای حکومت در عقب نشینی داشته و یادآور شدند «اینجانب، به حکم خیرخواهی برای ملت اسلام، اعلیحضرت را متوجه می‌کنم به‌‎ ‎‌اینکه اطمینان نفرمایید به عناصری که با چاپلوسی و اظهار چاکری و خانه زادی‌‎ ‎‌می خواهند تمام کارهای خلاف دین و قانون را کرده و به اعلیحضرت نسبت دهند و‌‎ ‎‌قانون اساسی را که ضامن اساسی ملیت و سلطنت است، با تصویب‌نامه های خائنانه و غلط‌‎ ‎‌از اعتبار بیندازند تا نقشه های شوم دشمنان اسلام و ملت را عملی کنند. انتظار ملت‌‎ ‎‌مسلمان آن است که با امر اکیدْ، آقای عَلم را ملزم فرمایید از قانون اسلام و قانون اساسی‌‎ ‎‌تبعیت کند، و از جسارتی که به ساحت مقدس قرآن کریم نموده، استغفار نماید و الاّ‌‎ ‎‌ناگزیرم در نامۀ سرگشاده به اعلیحضرت مطالب دیگری را تذکر دهم. از خداوند تعالی‌‎ ‎‌استقلال ممالک اسلامی و حفظ آنها را از آشوب و انقلاب مسئلت می‌نمایم.‌»[7]

اسدالله علم اما سعی کرد که خود را از تک و تا نیاندازد و ۱۸ آبان‌ماه در رادیو اعلام کرد: «به قوای انتظامی دستور اکید داده شده هرگونه اخلال گری را شدیداً سرکوب نمایند… چرخ زمان به عقب برنمی‌گردد و دولت از برنامه اصلاحی که در دست دارد عقب‌نشینی نمی‌کند.»

شهامت امام خمینی که با نامه نگاری متعدد، صدور اعلامیه و سخنرانی در جمع گروه‌های گوناگون مانع نشستن غبار زمان بر این موضوع شدند از یک سو و جسارت دولت از سوی دیگر ضرورت انسجام مؤمنین در حمایت از مرجعیت را آشکارتر کرد. از جمله اقدامات، تلاش برای همراه ساختن دیگر بزرگان با نهضت امام بود.

گروه‌های مختلفی از میان مساجد و هیأتها نیز در پاسخ به ندای استنصار امام به صورت منظم به قم رفته و منویات ایشان را پیگیری می‌کردند که لاجوردی به دلیل حضور فعال و پذیرش مسئولیت‌هایی همچون خطاطی پارچه‌نوشته‌های حاضرین، یکی از چهره‌های پرفروغ این جمع بود. به عنوان نمونه حسین پرتو، رئیس شهربانی قم درتلگراف شماره2023 / 5 مورخ 2 / 9 / 41 خود به ادارۀ کل اطلاعات شهربانی کل کشور از ورود صد تن از کسبۀ بازار فرش فروشها و اصناف بازار حضرتی تهران به قم، و ملاقات آنان با امام خمینی گزارش داده و از سخنان امام بخش‌هایی را نقل کرده است. از جمله جملات درج شده در گزارش رئیس شهربانی قم که چرایی حساسیت امام را بهتر نشان می‌دهد، این است: «دولت، خوب است وظیفۀ خود را بداند؛ ما را زیر‌‎ ‎‌دست یک مشت کلیمی که خود را به صورت بهایی درآورده‌اند، پایمال ننماید. ما به‌‎ ‎‌همان نحو که در روزنامه ها تصویب لایحه را نوشتند، می‌خواهیم لغو آن را هم درج‌‎ ‎‌کنند. ما باز هم با مسالمت حرف‌های خودمان را می‌زنیم؛ خدا نیاورد روزی را که به مردم‌‎ ‎‌بگوییم که خود می‌دانید. ان شاءالله دولت متوجه می‌شود و جواب صریح می‌دهد.»

 

بیعت با امام خمینی

سرانجام رژیم شاه به شکست تن داد و رسما در 7 آذر 1341، هیأت دولت مصوبه قبلی را لغو نمود و خبر آن را به علما اطلاع داد. امام لغو مصوبه در پشت درهای بسته را کافی ندانست و بر ادامه قیام تأکید ورزید.

شهربانی قم درگزارش شماره 2085/5 مورخ 9 / 9 / 41 به شهربانی کل کشور از ورود حدود هشتاد نفر از اصناف تهران به قم خبر می‌دهد و می‌نویسد: این عده پس از اجتماع در مسجد اعظم به معیت عده‌ای حدود سیصد نفر از طلاب حوزۀ علمیۀ قم به طور دسته جمعی در حالی که پرچمهایی با خود داشتند بدواً به منزل آقای خمینی رفتند و در آنجا سرپرست جمعیت که در بازار تهران معروف است، اظهار داشت: «چون دولت قول داده بود که لغو لایحه را در جراید و رادیو اعلام کند و به قول خود وفا نکرده، ما برای کسب تکلیف به قم آمده‌ایم».

امام خمینی در سخنرانی روز جمعه 9 آذر 1341 برای مبارزین تهرانی که به قم آمده بودند، صحبت از صف بندی مبارزاتی کردند: «تا به حال تصور می‌کردند که در انجام مقاصد‌‎ ‎‌پلید خود آزادند و قدرتی در مقابل آنان وجود ندارد، ولی این نهضت که به وجود آمد‌‎ ‎‌فهمیدند که علمای اسلام و مسلمین زنده و بیدارند و با کمال توانایی جلو تجاوزات آنها‌‎ ‎‌را خواهند گرفت. لذا مانند مار تیرخورده در فکر این هستند که در اولین فرصت مسلمین‌‎ ‎‌را غافل نموده و زهر خود را به اسلام و مسلمین بریزند. ولی شما باید بیدار باشید.‌‎ ‎‌صفوف خود را فشرده تر نمایید...»[8]

امام در این سخن، به دیدار خود با گروه مسجد شیخ علی نیز اشاره کرده و گفته بودند « عده‌ای به من اظهار‌‎ ‎‌کردند ما حاضریم اقدام نموده کشته شویم.» ماجرای آن دیدار و اعلام بیعت و آمادگی برای شهادت را شهید محمد صادق اسلامی چنین روایت کرده است: «سال 41 و ما اولین دسته‌ای بودیم که خدمت ایشان مراجعه و اظهار ارادت کردیم و آمادگی خود را در جهت انجام وظیفه اعلام کردیم. من به نمایندگی از طرف برادران اعلام کردم که برادران ما حاضرند تا مرز شهادت پیش بروند و با بستن بمب به خودشان و رفتن زیر ماشین شاه او را از بین ببرند. امام فرمودند، حالا ما کارمان را شروع می‌کنیم شاید هم به آن جاها نرسید. از آن به بعد بیشتر اعلامیه‌های امام را ما دریافت می‌کردیم و نشر می‌دادیم و مردم را دعوت به تظاهرات و شرکت در اجتماعات می‌کردیم.»[9]

شهید لاجوردی در خاطرات خود پس از بیان آشنایی با امام از طریق اعلامیه‌های ایشان می‌گوید: «چند ماه بعد تصمیم گرفتیم حضوراً خدمت امام برسیم و از نزدیک با ایشان آشنا شویم. در تمامی دفعاتی که خدمت ایشان می‌رسیدیم ایشان توصیه فراوانی به ایجاد تشکل و هم‌بستگی همه برادران مشغول در این مسیر داشتند . با توجه به مسائل سیاسی گذشته و اختلافات آیت‌الله کاشانی  و جبهه ملی  ، یک حالت یاس و بدبینی  در جامعه نسبت به این امور پیداشده بود  ، که حتی یافتن افراد هم‌فکر را مشکل می‌کرد ، اما با حضور امام که مثل یک خورشیدی تمام زوایای تاریک را روشن می‌کرد این روحیه در امثال ما در حال تغییر بود و دید ما را به مسائل سیاسی دگرگون می‌ساخت و تولد نویی بود.»[10]

 

اولین گام‌‌های مبارزه

اقدامات اعضای مسجد شیخ علی در آذرماه 1341، طنین تندتری گرفت؛ همچون مراسم پرشکوه روز پنجشنبه 8 آذر 1341 در مسجد حاج عزیزالله تهران، حرکت به سوی قم و تجمع در بیت امام خمینی (ره) و راهپیمایی از مسجد اعظم به طرف منزل امام خمینی (ره) در 9 آذر 1341.

شهید صادق اسلامی درباره اولین گام‌های مبارزه می‌گوید: «ضمن جریاناتی که در انجمن‌های ایالتی و ولایتی پیش آمد، قرار شد بازار تعطیل کند و مجلس بزرگی در مسجد حاج سید عزیزالله در تهران تشکیل شود که انتظامات آن به عهده برادران ما بود. شب قبل از برنامه مسجد حاج سید عزیزالله، دولت علم عقب‌نشینی کرد و آقایان آیت‌الله خوانساری و بهبهانی و دو نفر دیگر از آقایان تهران با دولت به توافق رسیدند که قانون انجمن‌های ایالتی و ولایتی را فعلاً اجرا نکنند و این را علم در مصاحبه‌ای اعلام کرد و متن نامه آقایان را هم انتشار داد، که فردا بازار تعطیل نشود. فردا ما خدمت امام رسیدیم و کسب تکلیف کردیم. امام فرمودند : تصویب‌نامه با مصاحبه الغاء نمی‌شود و مبارزه ما ادامه خواهد داشت. ما از ایشان اجازه خواستیم که یک راهپیمایی در قم اجرا کنیم و نظر ایشان را در آن جا به اطلاع مردم برسانیم. ایشان تصویب کردند و ما عصر همان روز مقداری پلاکارد تهیه کردیم و از صحن قم به طرف منزل امام به راه افتادیم. جمعیت ما حدود صد نفر بود، ولی زوار و مردم قم هم به ما پیوستند و راهپیمایی ما به صورت یک راهپیمایی بزرگ در نوع خود تبدیل شد. به منزل امام رفتیم و امام سخنرانی خود را در مورد این که ما اغفال این مصاحبه‌ها نمی‌شویم، ایراد کردند. در راه بازگشت از قم دو اتوبوس ما را توقیف کردند، ولی ما اظهار بی‌اطلاعی کردیم و پلیس چون نتوانسته بود از این ماجرا سر در بیاورد، آزادمان کرد. در تهران در مجالسی که تشکیل می‌شد، برادران ما مسأله را مطرح می‌کردند و اعلامیه‌های امام مرتب منتشر می‌شد و توسط کسبه بازار برای شهرستان‌ها ارسال می‌شد. و به تدریج علمای شهرستان ها نیز اعلامیه‌هایی به حمایت امام صادر می‌کردند.»[11]

فردای این راهپیمایی، علم مجبور شد طی مصاحبه‌ای مطبوعاتی، عقب‌نشینی دولت را اعلام کند. علم در این مصاحبه تلاش کرد که آنچه گذشته را با عباراتی همچون در «مملکت اسلامی نمایندگان انجمن‌های ایالتی و ولایتی از مسلمانان و با آراء مسلمانان انتخاب خواهند شد و هنگام سوگند به کتاب آسمانی خود که قرآن کریم است سوگند یاد خواهند نمود» توجیه کند و و توضیحی نداد که حذف این موارد که از نظر وی بدیعی است چه ضرورتی داشته است. در آخر خبرنگاری از وی می‌خواهد متن تلگراف به علما را در اختیار بگذارد و او تصریح می‌کند که «در جلسه هیأت دولت مطرح و تصویب شد که تصویبنامه مورخ 14 مهر 41 قابل اجرا نخواهد بود.»[12]

شهید محلاتی می‌گوید: «دستگاه حاکم آن قدر وحشت کرده بودند که وقتی دولت تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی را لغو کرد، متن اعلامیه‌ای را که در مورد الغای آن تصویب نامه می‌خواستند در روزنامه‌ها منتشر کنند، پیش از چاپ به من دادند، من رفتم قم و آن را به امام نشان دادم. امام آن را خواندند، در حالی که روزنامه‌ها هنوز چاپ نکرده بودند، بعد تلفنی برای آقایان دیگر هم خواندند و گفتند خوب است. دیگران هم قبول کردند، آن وقت در روزنامه‌ها اعلام شد.»[13]

خبر لغو تصویب‌نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی از سوی دولت همان روز عصر در روزنامه‌ها منعکس شد، به عنوان نمونه روزنامه اطلاعات با روتیتر «نخست وزیر امروز اعلام کرد، به دنبال اعتراض آقایان علما و روحانیون:» تیتر بزرگ بالای صفحه یک خود را این‌گونه انتخاب کرد: «تصویب نامه انجمن‌های ایالتی و ولایتی اجرا نمی‌شود». بدین‌سان مردم نخستین پیروزی خود را پس از ملی شدن صنعت نفت جشن گرفتند. امام اما مخالف جشن گرفتن این پیروزی بود.

شهید مهدی عراقی می‌گوید: «قرار گذاشتیم که روز شنبه برویم قم  و در ضمن هم تبریک بگوییم و ببینیم که بعد از این، حاج آقا حرفی دارد بزند یا نه. [...] گفتیم حاج آقا به این مناسبت مزاحم شدیم. گفت آقا، اول کار است. اینها برنامه‌هایی دارند. این یک محکی بود که انجام دادند. اول این کاری که شاه می‌خواست بکند با دست دولت انجام داد که یک زورآزمایی کرده باشد که مطابق همین زور، خودشان را مجهز بکنند و جلو بیایند. اینها پیروزی نیست، شما جوانان را آماده بکنید، آگاه بکنید، خودتان همیشه آمادگی داشته باشید تا اگر خطری متوجه اسلام شد، ما از وجود شما جوانها باید استفاده بکنیم و شما این آگاهی را به مردم بدهید که آماده باشند.»[14]

ابوالفضل توکلی‌بینا نیز می‌گوید: «عده‌ای از تجار بازار نزد من آمدند و پرسیدند امام اجازه جشن گرفتن را به ما می‌دهند، وقتی خدمت امام رسیدم و از ایشان پرسیدم گفتند نه، نه این موقتی است و به ما یورش می‌آورند. ایشان خیلی تیز، باهوش و دوراندیش بودند. یک اعلامیه کوتاهی دادند.»[15]

در آن اعلامیه، امام آشکارا مقدمات تشکیلاتی مبارزاتی را مهیا ساخته است: « ‎‌قیام عمومی دینی شما موجب عبرت برای اجانب گردید. لیکن لازم است متذکر شوم که‌‎ ‎‌مسلمین باید بیش از پیش بیدار و هوشیار بوده، مراقب اوضاع خود و مصالح اسلام باشند‌‎ ‎‌و صفوف خود را فشرده تر کنند، که اگر خدای نخواسته دستهای ناپاکی به سوی مقدسات‌‎ ‎‌آنها دراز شود قطع کنند.»[16] امام‌ در جمع مبارزین نیز  تأکید می‌کنند اینها آزمایشی‌ را شروع‌ کردند تا ببینند عکس‌العمل‌ آقایان‌ و مراجع‌ و مردم‌ چه‌ هست‌؟ نقشه‌های‌ اینها بعد از این‌ اجرا می‌شود، شما باید مراقب‌ باشید.

بدین سان، نقشه شاه برای کاستن موقعیت علمای اسلام پس از فوت آیت‌الله العظمی بروجردی مرجع بزرگ شیعیان - که با تدبیر، اقدامات ضدحوزوی رضاشاه را خنثی کرده و کیان روحانیت را در طوفان دین ستیزی آن مقطع حفظ کرده بود- خنثی شد و با تدبیر امام خمینی (ره) در 10 آذرماه 1341 و توجه به مقطعی بودن آن پیروزی، متدینین جبهه مبارزه را ترک نکردند و اثرگذاری علمای اسلام را افزایش داده و به جایگاهی بسیار قوی تر از دوره آیت الله بروجردی برساند.

 

پی‌نوشتها:

[1] صحیفه امام خمینی، ج1، ص 305

[2] صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 78

[3] همان ، ص 81

[4] خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 43

[5] ناگفته‌ها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، تهران: رسا، 1370، ص 151

[6] صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 83

[7] همان، ص 89

[8] صحیفه امام خمینی، ج 1، ص 106

[9] عروه‌الوثقی، نشریه دانش‌آموزان و جوانان حزب جمهوری اسلامی، مهر 1359، سال دوم، شماره 33

[10] نگاه گرم حق بر شبنم، صص 19- 20

[11] عروه‌الوثقی، همان

[12] روزنامه اطلاعات 10 / 9/1341، ص 17

[13]   خاطرات و مبارزات شهید محلاتی، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی، 1376، ص 43

[14]   ناگفته‌ها، خاطرات شهید حاج مهدی عراقی، تهران: رسا، 1370، ص 152

[15] مصاحبه خبرآنلاین با ابوالفضل توکلی بینا، ۲۱ بهمن ۱۳۹۴، خبر شماره 508565

[16] صحیفه امام خمینی، ج1، ص 112