19 خرداد 1393
آیت الله طالقانی چگونه راه بهشت را هموار میکرد؟ / دولت روحانی و انتظارات خاص از یک «روحانی»
موضوع بهشت و جهنمی بودن مردم این روزها در محافل سیاسی و رسانهها بسیار مورد بحث قرار گرفته است و تقریبا هر روز موضوع تازه ای در این زمینه روی خروجی رسانهها قرار می گیرد. این مساله از آنجا آغاز شد که رئیس جمهور در اظهاراتی تامل برانگیز اینگونه بیان داشت که « با زور نمی شود مردم را به بهشت برد!» همین مساله سبب شد تا علما و روحانیون نسبت به این مساله واکنش نشان دهند و برخی از علما نیز بیان داشتند که نباید شعارهای غربیها را ما تکرار کنیم. بعد ازآن بود که ائمه جمعه نیز نسبت به این موضوع انتقاد کردند و در صریح ترین انتقادها نسبت به این سخنان تاکید شد رسالت حکومت اسلامی این است که جاده بهشت را برای مردم صاف کند. »
موضوع بهشت و جهنمی بودن هر انسانی در جای خود قابل توجه است. خداوند به هر انسانی عقل و اختیار داده است و از سوی دیگر وی را هدایت فرموده و راه درست و راه گمراهان را به انسان نشان داده است. از اینجاست که انسان باید راه را به درستی انتخاب کند وگرنه با عذابی الیم که خداوند وعده داده است.
اما در اینجا حکومت اسلامی وظیفه بستر سازی و ایجاد فضای مناسب برای ایجاد جامعه اسلامی و سعادتمند را دارد. همانطور که مردم نسبت به دولت وظیفه دارند، دولت و حکومت ها نیز وظیفه دارند که اسباب رفاه و سعادت مردم را فراهم کند و در حکومت اسلامی راه سعادت به خوبی مشخص و معین است. در این زمینه یک روایت تاریخی می تواند مشکل گشای این بحث باشد.
داستان مسجد هدایت در لاله زار
پرده دوم: آیت الله طالقانی زمانی امامت جماعت مسجد هدایت را عهده دار شد که این مکان تکیه ای بیش نبود و تنها در ایام محرم گشوده و مراسم سوگواری در آن برگزار می شد. واقع شدن مسجد هدایت در مجاورت سینما پارک در خیابان استامبول و نزدیکی به لاله زار که یکی از مراکز تجمع و تفریح مردم آن روز تهران بود، از دلایل انتخاب این مکان به عنوان پایگاهی برای مبارزه و آموزش و اشاعه فرهنگ انقلاب اسلامی به شمار می رفت.
در آن زمان خیابان های پر رفت و آمد لاله زار و استامبول، پر شده بود از سینماها و تئاترها و کاباره های مدرن، صندلی های بلند واکسی ها در مدخل پاساژها، داروخانه های آلمانی، سازمان های بیمه روسی و پیاله فروشی ها و چایخانه های مدرنی مثل کافه فردوسی که پاتوق روشنفکران و اهل ادبی چون صادق هدایت و سایر هنرمندان بود. جوانان و دانش آموزان بودند که در پیاده روهای این خابان ها قدم می زدند و با دوستانشان مقابل این جایگاه ها و پاتوق های شناخته شده، قرار ملاقات می گذاشتند. اما جیب شان آن قدر خالی بود که حتی نمی توانستند پول چای ترکی قهوه خانه هایی را که تخته نرد و سنگ هم داشت، بپردازند.
در این بازار مکاره در خیابان استامبول بود که مسجد هدایت توسط سید محمود طالقانی دایر شد و طالقانی سجاده اش را در این بازار کفر پهن کرد.
مسجد هدایت در کوچه باریکی به نام « پارک» در خیابان استامبول قرار دارد. کوچه را به آن دلیل پارک می گفتند که در انتهای آن کوچه سینمایی به همین نام وجود داشت. به موازات باشکوه ترشدن برنامه مسجد هدایت، فیلم ها و پرده های سینمای پارک مستهجن تر و زننده تر می شد.
ایت الله طالقانی به دلیل آزاداندیشی و مخاطب شناسی و رویکرد نوگرایانه در اندیشه دینی، توانست به زودی این مکان کوچک را کانون توجه اقشار مختلف جامعه به ویژه دانشجویان و دانشگاهیان قرار دهد. آزاداندیشی و مخاطب شناسی طالقانی در بیت زیر نهفته است که وی گفته بود آن را بر سر ورودی مسجد، کنار سینما نصب کنند:
متاع کفر و دین، بی مشتری نیست گروهی این، گروهی آن پسندند
هدف آیت الله طالقانی متحول ساختن مسجد هدایت و رساندن جایگاه آن به عصر صدر اسلام بود. همین امر موجب جذب جوانان به مسجد و کسادی سینما شد تا جایی که صاحب سینما با دادن مبلغ دو هزار تومان آن روز به کلانتری محل برای بستن مسجد هدایت تلاش کرد. البته این درحالی بود که متحجرین نیز نسبت به شیوه آیت الله طالقانی واکنش تندی نشان دادند و در این روند این مسجد را مسجد تارک الصلاه ها نامیدند!
به هر جهت داستان مسجد هدایت یکی از نمونه های جالب تلاش یک روحانی برای هدایت جوانان و ایجاد بستر لازم برای سعادت آنان است. در اندیشه آیت الله طالقانی دین جز معرفت نیست و در این زمینه وی تلاش کرد تا حتی در فضای فساد آلود دوران پهلوی با تمامی تبلیغات و فشارهایی که وجود داشت برای هدایت جوانان و جامعه تلاش کند و آنان را در گزینش راه صحیح یاری نمایند. بنابراین بدیهی است که در روزگاری که حکومت اسلامی بر سر کار است این وظیفه دو چندان می شود و انتظارات افزون.
بدیهی است که هجمه هایی از سوی گروههای نه چندان خوشنام در جامعه به روحانی، فضای بحث ناقدانه و عالمانه در این باب را مشوش می کند و هر نقدی به سخنان رییس جمهور در این خصوص با تلاش قشری خاص همسان با نقد متحجران انگاشته شود. فارغ از این دو قطبی بی مبنا اما، می توان مشفقانه به رییس جمهوری که خود در کسوت روحانیت است تاکید کرد که انتظارات از دولتی که یک «روحانی» بر صدر آن است بسیار از دولتی که مکلاها اداره می کردند بیشتر است. از دولت یک «روحانی» توقع این است که در دوران صدرات او جامعه اخلاقی تر اداره شود و رنگ و بوی کنش دینی افزون شود. اگر در روزگار پهلوی ، طالقانی توانست قلوب جوانان را به دین نزدیک تر کنند،انتظار از دولت یک روحانی در روزگار استقرار حکومت دینی برای تعالی یافتن اخلاق دین و ایجاد بستر بهشتی شدن مردم اساسا امری بدیهی است.
فردا