19 خرداد 1400
بازخوانی علل سقوط بنی صدر
۲۰ خرداد ۱۳۶۰ روز عزل ابوالحسن بنی صدر از مقام فرماندهی کل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران از سوی امام خمینی(ره) است. این حادثه ۱۰ روز قبل از تصویب لایحه عدم کفایت سیاسی بنیصدر از منصب ریاست جمهوری به وقوع پیوست. این دو حکم در حقیقت توانست به حیات سیاسی و پرتشنج نخستین رییس جمهوری ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی خاتمه دهد.
بنیصدر در نخستین انتخابات ریاست جمهوری که در 5 بهمن 1358 و به فاصله کمتر از یک سال پس از پیروزی انقلاب برگزار شد، توانست با حدود 11 میلیون رای سایر رقیبان خود از جمله شهید محمد حسن آیت، صادق قطبزاده، دریادار مدنی، کاظم سامی، صادق طباطبایی، داریوش فروهر و حسن حبیبی را پشت سر بگذارد و به عنوان نخستین رییس جمهوری اسلامی ایران انتخاب شود؛ریاست جمهوریای که تنها 17 ماه به طول انجامید.
«ایبنا» به مناسبت عزل بنیصدر از فرماندهی کل نیروهای مسلح، فرازهایی را از امام خمینی (ره) و مقام معظم رهبری که به ترتیب در دو کتاب «صحیفه نور» و «14 دلیل در اثبات عدم کفایت آقای بنیصدر» درباره عزل بنی صدر نکتههایی ارایه کردهاند منعکس میکند.
در جلد چهاردهم «صحیفه نور»، سخنرانی امام خمینی (ره) در صبح ۱ تیر ۱۳۶۰ / ۱۹ شعبان ۱۴۰۱ درباره عزل بنیصدر که در حسینیه جماران تهران ایراد کردهاند، آورده شده است:
«من بسیار متأسفم از اینکه کوشش کردم که در این دوره اول جمهوری اسلامی اینطور مسائل پیش نیاید، و اینطور عزل و نصبها نشود؛ لکن با کمال کوششی که کردم اینها نتوانستند بفهمند. من با زبانهای مختلف آنها را دعوت کردم به اینکه رها کنند این راهی را که در پیش دارند و با ملت ایران اینطور نکنند. من میخواستم که تمام این کسانی که در کار دولتمردی هستند تا آخر انقلاب و پیروزی انقلاب، همه در محل خودشان باقی باشند و این جمهوری اسلامی را همه باهم به آخر برسانند و به پیروزی مطلق؛ لکن دستهایی در کار بود و گرگهایی بود در بین اینها که نگذاشتند آن مطلبی را که میخواستیم نشود، نشود. وقتی احساس شد که اینها [با] نقشه شیطانیِ اتحاد با منافقینی که دیروز، پریروز ریختند در خیابانها و جوانهای ما را سر بریدند، اموال مردم را آتش زدند و خیابانها را به فساد کشاندند، با اینها دست در دست هم داده بودند و با گروههای منحرف دیگر دست به دست هم داده بودند برای اینکه این کشور را به تباهی بکشند، وقتی که احساس همچو خطری شد [...] من قبلاً هم گفته بودم که اگر من احساس خطر بکنم، آن چیزی را که به شما دادهام پس میگیرم.»
ایشان در بخشی دیگر از سخنانشان میفرمایند: «کراراً من گفتم که بیا برو {خطاب به بنیصدر} از این گروهکهای فاسد، از این منافقین، تبرّی کن؛ حیثیت خودت را از دست نده. بیا برو در ملأ عام و اینها را از خود بران. اینها تو را به تباهی میکشند. این گرگهایی که اطراف تو جمع شدهاند الّا بعض معدود آنها، همه آنها گرگهایی هستند که میخواهند ترا به تباهی بکشند، اینها را از خود بران. و برای اینکه نتوانست بفهمد اسلام یعنی چه و کشور اسلامی یعنی چه و ملت اسلام یعنی چه و ارتش اسلام یعنی چه و سایر قوای مسلح اسلام یعنی چه، این خودش را به تباهی کشاند.»
نصیحت امام خمینی(ره) به بنیصدر
امام خمینی در ادامه سخنانشان در این کتاب در توصیه و نصیحت به بنی صدر چنین میگویند: «من الآن هم نصیحت میکنم آقای بنی صدر را به اینکه نبادا در دام این گرگهایی که در خارج کشور نشستند و کمین کردند بیفتید، و این آبرویی که از دست دادید بدتر بشود.
من علاقه دارم که تو بیشتر از این خودت را تباه نکنی. من علاقه دارم که همه اشخاصی که در این مملکت زندگی میکنند یک زندگی انسانی - الهی باشد. نبادا یک وقت در دام اشخاصی بیفتی که این ملت آنها را سر تا پا شناخته است؛ و آنها از تو پشتیبانی کنند و تو هم در دام آنها بیفتی؛ که هم دنیا به باد رفته است تا آخر، و هم آخرت. اگر نصیحتهای من را گوش کرده بودی، این مسائل پیش نمیآمد. لکن نگذاشتند؛ آنهایی که به تو اظهار علاقه میکردند آنها به اسلام علاقه نداشتند؛ و تو را کشاندند به جایی که تباه کردند، بیش از این خودت را تباه نکن؛ به دام این اشخاصی که مثل اژدها دهان باز کردهاند تا همه حیثیت تو را به باد فنا بدهند و ببلعند نیفت. چنانچه توبه کنی و برگردی و علاقه خودت را از این گروههای مفسد، فاسد، جنایتکار، سلب کنی، و در یک کناری بنشینی مشغول تصنیف و تألیف بشوی، صلاح تو است. اگر شما آن نصیحتی را که آن روز من با حال بیماری در بیمارستان به شما کردم گوش کرده بودید، امروز اینطور نبود.»
14 دلیل مبنی بر بیکفایتی بنیصدر از دیدگاه رهبر انقلاب
روز 31 خرداد 1360 در حالیکه کشور در آستانه جنگ داخلی قرار گرفته بود، جلسات استیضاح ابوالحسن بنیصدر ادامه داشت. در آخرین جلسه استیضاخ حضرت آیتالله خامنهای نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی نطق مهمی در دفاع از استیضاح کردند. (این سخنان در کتابی با عنوان «عنوان روی جلد: حادثه ترور خامنهای در ارتباط با بنیصدر» به چاپ رسیده است که خلاصهای از آن ارایه میشود.)
وی در این سخنان 14 دلیل را در اثبات عدم کفایت آقای بنیصدر ایراد میفرمایند. تشریح این 14 علت چنین است:
بیکفایتی بنیصدر براساس قانون
«رییس جمهور صلاحیت و کفایت خود را باید در احترام به نهادهای قانونی ثابت کند. چرا که مشروعیت او مبتنی بر حرمت قانون اساسیای است که آن نهادها بخشی از تحقق خارجی آن را تشکیل میدهند. آقای بنیصدر بارها به نهادهای قانونی بیحرمتی روا داشته و به این طریق پایهی مشروعیت خود را سست کرده است. نمونه: امضا نکردن لوایح مصوبهی مجلس، اهانت به شورای نگهبان و شورای عالی قضائی، متهم کردن مجلس شورای اسلامی، اهانت دائمی و مستمر به کابینه و شخص رئیس دولت، مخالفت آشکار و پنهان با سپاه پاسداران و جهاد سازندگی و دیگر نهادهای انقلابی و قانونی.
تحقیر نظام جمهوری اسلامی از سوی بنیصدر
2- رئیس جمهور بالاترین مقامی است که حفظ حرمت نظام جمهوری اسلامی از او انتظار میرود. تحقیر جمهوری تحقیر رئیس جمهوری است. آقای بنیصدر در یک جملهی کوتاه، جمهوری اسلامی و نهاد ریاست جمهوری را تحقیر میکند: «این جمهوری جمهوری نیست که من فخر کنم رئیس آن باشم.» در این جملهی معروف و زبانزد فقط از یک چیز ستایش شده و آن شخص ابوالحسن بنیصدر است. هیچ فرهنگی نمیتواند شخصی را که برای بزرگ قلمداد کردن خود، در عین حال مقام ریاست جمهوری و نظام جمهوری اسلامی را تحقیر میکند، دارای کفایت و شایستگی سیاسی بداند.
تخریب نظام جمهوری اسلامی
3- آقای بنیصدر در مقابله با کسانی که وی آنها را دشمن خود فرض میکرد، از هیچ اقدامی کوتاهی نکرد و حتی از این که رویههای تخریبیش اساس جمهوری و استقلال کشور را خدشهدار میکند، پروایی نورزید. شاید امروز بالأخره وقت آن رسیده باشد که بپرسیم ماجرای بحران عمومی که یکی از نزدیکان و مشاوران وی در مناظرهی کذایی تلویزیونی مطرح کرد، واقعاً چه بود؟ سندهای افشاگرانهای در این زمینه در دست است. بر اساس صورتجلساتِ یکی از جمع مشاوران و همفکران نزدیک ایشان- این صورتجلسه همینجا موجود است- یکی از نقشههای آنان این بوده است که پس از روی کار آمدن دولتی که مجلس به آن رأی تمایل داد، آقای بنیصدر او را نمیپسندد، با کارشکنیها و مخالفخوانیها جلوی موفقیت او را بگیرند تا بیآبرو و ساقط شود و با یک جدال سیاسی، کارها را خود قبضه کنند. رفتار نخستوزیر آقای بنیصدر و دوستانش در مقابله با دولت آقای رجایی قدم به قدم نشاندهندهی همین طرح است. تقوای سیاسی و تعهد اسلامی که شرط اصلی ریاست جمهوری است، چنین روشی را نفی میکند و هرگز با آن نمیسازد.
سیاستبازی بنی صدر به جای حقیقتگرایی
4- در انقلاب و نیز در جمهوری ما که ثمرهی آن بود، ویژگی بارز چشمگیری میتوانست آن را از همهی تجربههای متشابه متمایز کند. «حقیقتگرایی» به جای «سیاستگرایی» بوده. همه چیز در روش و رفتار امام و در خطوط سیاسی داخلی و خارجی ما از چنین روشی خبر میداد. آقای بنیصدر در مقام ریاست جمهوری این روش را نقض کرد و سیاستبازی را جانشین حقیقتگرایی کرد.
مخدوشکردن چهره امام خمینی
5- بیشک چهرهی منور و شخصیت والای معنوی و روحانی و هوشمندی و قاطعیت امام خمینی سنگینترین وزنهی انقلاب و جمهوری ماست. حضور مردم در صحنه وزنهی عظیم دیگری است که دشمن را مأیوس میکند و نظام جمهوری اسلامی صحنهی اقدام و مجاهدت امام و امت است. هماکنون آیا کوشش عمدی یا سهوی در بیقدر کردن این عظمتها به چه تعبیر میشود؟ به خیانت یا عدم کفایت؟ فعلاً ما به دومی اکتفا میکنیم. اکنون به شاهکارهای آقای بنیصدر در این مورد توجه کنید. در مصاحبه با مجلهی «لوماتن» خبرنگار میپرسد آیا امام خمینی از این وضع نگران نیست؟ بنیصدر: «چرا. مسلماً من به او نامه نوشتهام و در اینباره با او صحبت کردهام. امام فقط به اخبار و اطلاعاتی که دریافت میکند و طبق طرز فکر خاص خود عمل میکند. از آنچه میبینیم و تجربهای که در عمل به دست میآورم، این نتیجه حاصل میشود که امام با واقعیت تماس مستقیم ندارد. شاید هم عقیده دارد که اگر از تمام این مسائل سخن گفته شود، مردم ناامید خواهند شد.»
در مصاحبه با «میدل ایست» هم دربارهی محدود بودن اطلاعات امام مطالبی هست که البته این مصاحبه، از مصاحبههای مفصل و تکاندهنده است. در این مصاحبه، دو بار دربارهی امام صحبت میکند و هر دو بار میگوید که به امام اطلاعات نادرستی میدهند. در این تعبیر ایشان، امام یک فرد سادهای است که آنجا نشسته است، میروند و به او خبر میدهند و ایشان هم بر طبق آن خبرها نظر میدهند. -تاریخ این مصاحبه 8/1/1360 است.- در بخش دیگری از همین مصاحبه دربارهی نظام جمهوری اسلامی، آقای بنیصدر میگوید: «قبلاً، یعنی در دوران شاه، لااقل دورنمایی وجود داشت؛ دورنماهای تمدن بزرگ، امروز حتی این هم وجود ندارد.»
مورد ششم از دلایل مطرح شده از سوی آیتالله خامنهای در نسخهی قدیمی روزنامهی اطلاعات موجود نیست.
بیکفایتی سیاسی و اخلاقی
7- رئیس جمهور باید حیثیت جمهوری را در خارج از کشور حفظ کند. تخلف از این کار قطعاً اگر خیانت نباشد، بیکفایتی سیاسی و اخلاقی و خیلی بیکفایتیهای دیگری است.
در طول 9 ماه گذشته، یعنی اوایل تشکیل دولت جدید و پیش از آن، بزرگترین بلندگوی تبلیغاتی علیه رژیم جمهوری اسلامی، آقای بنیصدر بود و شگفتا که با اصرار در مطبوعات خارج نیز درج و منتشر شد. دولت رجایی را مصیبتی بالاتر از جنگ دانستن، دولت اسلامی را یک دولت بیقانون معرفی کردن، اینها عیناً تعبیرات ایشان است که در مصاحبههای خارجی ایشان وجود دارد و در نزد من هم الان موجود است، آزادی را در ایران به کلی پایمال شده وانمود کردن، شایعهی شکنجه را علیرغم گزارش صلیب سرخ و نیز کمیسیون تحقیق در سطح عالم گستردن و خلاصه رژیم کنونی را از رژیم شاه هم بدتر معرفی کردن، جزو شاهبیتهای اظهارات آقای بنیصدر است. کوشش آقای بنیصدر در بیآبرو کردن جمهوری اسلامی، بیشک با منافع دشمنان جهانی منطبق و مورد علاقهی آنهاست. این کمک را به کمتر از عدم کفایت سیاسی نمیتوان به چیزی تعبیر کرد.
استفاده از عناصر بدسابقه در نظام
8- کمترین حد کفایت سیاسی آن است: محدودهی مشاوران نزدیکتر و یاران و همکاران رئیس جمهور از عناصر بدسابقه و بدنام و لااقل مشکوک پاک باشند. من لازم ندانستم در مورد اطرافیان آقای بنیصدر توضیحات زیادی بدهم، چرا که دربارهی آقای تقوی مطالبی در روزنامه افشا شده بود. دربارهی آقای فضلینژاد و بعضی از آقایان دیگر که آن اسناد را از وزارتخانه بردهاند، لزومی ندارد که وقت را بگیریم.
افشای اسرار اقتصادی کشور
9- افشای اسرار اقتصادی کشور نیز یکی دیگر از دلایل عدم کفایت سیاسی آقای بنیصدر است. اظهار میزان نیاز ایران به صدور نفت و میزان موجودی ارزی کشور و اظهار فلج اقتصادی از آن جمله است.
مشتعل کردن آتش اختلافات داخلی
10- در سیام شهریور 59 حملهی بزرگ متجاوزان عراقی به خاک ما آغاز شد. سیزده روز قبل از آن، آقای بنیصدر در یک سخنرانی (17 شهریور) با مشتعل کردن آتش اختلافات داخلی و با طرح مسائلی که در فارغترین اوقات نیز از یک فرد مسئول، ناروا و غیر مسموع است، منشأ یک سلسله خصومتهای داخلی میان مردم و پیدایش جو اختلاف و کدورت شد. آیا بنیصدر در آن هنگام از حدوث قریبالوقوع جنگ مطلع بود یا نه؟ به هرترتیب یکی از این دو شکلِ بیتقوایی و بیکفایتی بر آن منطبق است. به گمان سرکار، بنیصدر انتظار چنان حملهای را داشت. خود ایشان یک جا تصریح میکند که خبر داشت، ولی قاعدتاً او چنان کسی است که مناقشات و درگیریهای سیاسی برای او بر هرچیزی مقدم است؛ حتی در حال جنگ. نمونهای از این روحیه را که در طول جنگ نتوانست آن را هرگز پوشیده نگه دارد، در شمارههای متوالی کارنامه و در مصاحبهها و سخنرانیهای عاشورا و 14 اسفند و قزوین و اصفهان و غیره به وضوح میتوان دید.
ایستادن در مقابل رهبری
11- رئیسجمهور باید در تحقق آرمانهای انقلاب اسلامی بکوشد و در این زمینه توجه به خط اصلی انقلاب و رهبری آن که مورد پذیرش تمام تودههای میلیونی کشور است، حائز اهمیت فراوان است. کفایت سیاسی رئیسجمهور در درک صحیح پایههای رهبری و حرکت در جهت رهنمودهای آن تجلی میکند. آقای بنیصدر نه تنها در این جهت حرکت نکرد، بلکه عملاً در مقابل رهبری ایستاد و رهنمودهای امام امت مبنی بر حفظ آرامش و جلوگیری از تشنجآفرینی را آشکارا زیر پا نهاد. اختلاف آشکار میان روش او و رهنمودهای امام در آنچه که گذشت و بیشتر از آن، در رفتار مشهود چند ماههی اخیر او قابل تشخیص است.
تلاشگر قدرت مطلقه
12- نفی قدرت مطلقه از ویژگیهای انقلاب ما بود، طبعاً جمهوری ما از پذیرش هر قدرت دیگری ابا و امتناع دارد و قانون اساسی ما نیز بر همین پایه، پایهی شکستن قدرت و تقسیم آن میان نهادهای قانونی، شکل گرفته است. آقای بنیصدر، درست به عکس، همواره جویا و تلاشگر قدرت مطلقه بود. طبیعی بود که در برابر او مقاومت میشود و او این مقاومت را کارشکنی مینامید و جای تأسف است که کسانی هنوز هم همان سخن را تکرار میکنند و قولاً و عملاً به قدرتطلبی و قدرتگرایی جنبهی مشروعیت میدهند....ایشان بر خلاف صریح قانون اساسی که قوا را منفک و مستقل میشمارد و برخلاف اصول مردمگرایی، معتقد بود که مجلس باید هماهنگ با رئیسجمهور باشد.
اخلال و شورشگری بنی صدر
13- عجیبترین پدیدهای که در رابطه با عدم کفایت ایشان قابل بررسی است، اخلال و شورشگری ایشان است. این از هر کس در یک نظام اجتماعی قابل تصور باشد، از رئیس یک دولت غیر معقول است. بارها ایشان مردم را، کارگران را، نظامیان را به مقاومت در برابر نظم موجود دعوت کرده است؛ گویا به جبران غیبت از ایران در دوران مقاومت عمومی در برابر رژیم پهلوی.
خصلتهای شخصی بنی صدر
14- خصلتهای شخصی ایشان نیز هر کدام در سلب صلاحیت لازم برای رئیسجمهوری یک دولت اسلامی دارای نقش و تأثیر است. غرور وی که خود را اندیشهی بزرگ قرن و کتاب خود را بزرگترین اثر تاریخ اسلام میشناسد که نوار این گفتهی ایشان که اتفاقاً در همینجا در دبیرخانهی کنونی مجلس موجود است. ترفند او که به ارتش وانمود میکند که اگر من کنار بروم، همهی شما از بین خواهید رفت و به این وسیله سعی میکند خود را در چشم عناصر نظامی «فرشتهی نجات» معرفی کند تا شاید بتواند از ارتش بدینوسیله به صورت یک ابزار استفاده کند. در حالی که ارتش پس از حمایت امام و اعلام برادری مردم، هرگز محتاج چنین واسطهای بین خود و انقلاب نبود. مقامپرستی او که اطرافیان متملق و چاپلوس را در دایرهی نزدیک به او نفوذ میدهد. خودبزرگبینی او که معتقد است پس از امام، کسی از او مناسبتر برای رهبری نیست و بسی خصلتهای منفی دیگر در او عواملی هستند که از او آدمی فاقد صلاحیتهای لازم برای احراز ریاست جمهوری مسلمانان و ریاست یک کشور در جامعهی اسلامی میسازد.
ایبنا