29 اردیبهشت 1400
سوءاستفادههای دستگاه پهلوی از بنیادهای خیریه
در رژیم پهلوی، ایجاد مؤسسههای خیریه یکی از راههای درآمدزایی درباریان بود. بنابر خاطرات مینو صمیمی، «سازمان ملی حمایت از کودکان» به سرپرستی فرح پهلوی، چنان دچار فساد شده بود که قادر به تأمین حداقلهای خواستههای والدین کودکان معلول نبود. به گفته وی در این سازمان به ظاهر خیریه، مسئولان و مدیران عالیرتبه از امکانات مالی فراوانی برخوردار بودند. علاوه براین، اسناد و گزارشات تاریخی از فساد گسترده در بنیاد پهلوی (معروفترین نهاد خیریه) خبر میدهند. مأمور سفارت آمریکا در گزارشی با اشاره به این موضوع که خاندان پهلوی از بنیاد سود هنگفتی به دست میآورند؛ مینویسد: «بنیاد به طور مؤثری اداره نمیشود؛ چراکه اکثرا از آن به عنوان یافتن شغل برای دوستان و وابستگان خاندان پهلوی استفاده میشود».
گسل فساد اقتصادی در دوره پهلوی به قدری عمیق شد که منفعت مالی بر هر چیزی اولویت پیدا کرد؛ حتی در برابر آن، انسانیت نیز به مسلخ رفت. یکی از جنبههای فساد اقتصادی در دوران سلطنت پهلوی مربوط به مراکز خیریه بود. این مراکز به ظاهر در جهت امور خیر تأسیس شده بود اما مؤسسین آن در اصل تحت این پوشش بشردوستانه مشغول زد و بندهای مالی بودند. این حس بشردوستانه و خیرخواهانه بهحدی در خاندان پهلوی طنزآمیز بود که شاه وقتی باخبر شد خواهر دوقلویش اشرف قصد دارد مؤسسه خیریه تاسیس کند به آن واکنش نشان داد. اسدالله علم ذیل یادداشتهای روز 24 بهمن 54 مینویسد: «به شاهنشاه عرض کردم: ...والاحضرت اشرف اجازه خواستهاند روز دوم فروردین بنیاد خیره خودشان را اعلام کنند. شاهنشاه قاه قاه خندیدند و فرمودند: آخر به خواهرم بگو [از] یک طرف بنیاد خیریه اعلام میکنی [و از] یک طرف مثل دیوانهها عقب پول هستی؟! از یک طرف نطقهای آتشین در دفاع از حقوق بشر میکنی از طرف دیگر برای منافع خودت اگر باشد پدر مردم را میخواهی دربیاوری...». جالب اینکه در اغلب این فسادها خاندان پهلوی نقش داشتند و سود کلانی نیز به دست میآوردند.
در ادامه به سوءاستفادههای مالی دو بنیاد خیریه مطرح در دوران پهلوی میپردازیم.
فساد مالی سازمان ملی حمایت از کودکان
«سازمان ملی حمایت از کودکان» به سرپرستی فرح پهلوی به منظور تحت پوشش قرار دادن کودکان بیسرپرست، فقیر یا معلول تاسیس شد. اما طی دوره فعالیت این نهاد به ظاهر خیریه، موارد متعددی از سوءاستفادههای مالی ثبت شد. این سازمان با هزینههای هنگفتی تأسیس شد اما حتی قصد ارائه کمترین امکانات به مردم را نیز نداشت.
مینو صمیمی که به گفته خودش از سال 1973 م (1352 شمسی) به عنوان رئیس روابط عمومی سازمان ملی حمایت از کودکان انتخاب شد میگوید: «در سازمان حمایت از کودکان که تحت اداره شهبانو اداره میشد شعبات کوچک سازمان در شهرستانها علیرغم نیاز مبرم مردم، از امکانات بسیار ناچیز برخوردار بودند و ما حتی نمیتوانستیم حداقل خواستههای والدین کودکان معلول را تأمین کنیم.»[1]
به گفته او در این سازمان به ظاهر خیریه، مسئولان و مدیران عالیرتبه از امکانات مالی فراوانی برخوردار بودند و این موضوع عاملی برای نارضایتی کارمندان به شمار میآمد. وی که بعدها به دفتر مخصوص ملکه پهلوی نیز راه یافت میگوید به چشم خودش میدید که در آن سازمان به ظاهر خیریه «چه پول هنگفتی هدر رفت و به جای کمک به خانوادههای محروم و یا حتی فراهم کردن وسیله شادی و تفریح کودکان کلا در جیب حضرات انباشته شد.»[2]
سازمان خیریه تحت رهبری فرح در راستای سوءاستفادههای مالی میکوشید ارزانترین و بیکیفیتترین اجناس را تهیه کند تا در عوض پول بیشتری برای اختلاس باقی بماند. در یک مورد مینو صمیمی ماجرایی را نقل میکند که مایه تأسف فراوان است. او میگوید: «روابط من با رؤسای سازمان موقعی بحرانیتر شد که یک آگهی مناقصه جهانی برای خرید شیر خشک مورد مصرف سازمان منتشر کردیم و پیشنهادهای متعددی در این باب از سوی کمپانیهای مختلف اروپایی به دستمان رسید. وظیفه من ترجمه و تنظیم پیشنهادهای واصله بر حسب قیمت و کیفیت محصولات بود و در نهایت نیز میبایست هر آنچه تهیه کرده بودم، در فهرستی بنویسم تا برای کسب اجازه خرید به مدیرعامل سازمان ارائه دهم.»
او ادامه میدهد: «ما بیشتر به شیرخشکی نیاز داشتیم که برای مصرف کودکان معلول ذهنی مفید باشد؛ و چون از نظر بودجه نیز کاملاً تأمین بودیم، لذا حدس میزدم مدیرعامل پس از ملاحظه فهرست تنظیمی من، بهترین نوع شیرخشک را سفارش خواهد داد. ولی وقتی جلسه مربوط به تعیین برندهی مناقصه تشکیل شد، با کمال تعجب دیدم مدیرعامل ارزانترین شیرخشک را _که از نظر کیفیت در پایینترین حد قرار داشت_ انتخاب کرد.»
براساس خاطرات مینو صمیمی: «کمپانی سوئدی سازندهای این نوع شیرخشک در پیشنهاد مناقصه خود خصوصاً متذکر شده بود که چنین محصولی در کشور سوئد فقط برای تغذیه گوسالههای شیرخوار مورد مصرف دارد و از آن در تغذیهی کودکان استفاده نمیشود. ولی مدیرعامل، نه تنها به این نکته اهمیت نداد، که در گزارش صورتجلسه حتی اشارهای هم به تأکید کمپانی سوئدی ـ در باب مصرف آن برای تغذیه گوسالهها ـ نکرد.»[3]
صمیمی اذعان دارد که «ضمن خدمت در سازمان حمایت از کودکان با موارد متعدد دیگر از شیوه عمل افراد متنفذ رژیم برخورد داشتم، که میکوشیدند جیبشان را به هر شکل شده ـ ولو به بهای زندگی افراد محروم و مستمند ـ پرکنند.» این سازمان خیریه هم محل مناسبی برای سوءاستفادههای مالی خاندان پهلوی بود که نشان میداد جان انسانهای یا کودکان معلول دستمایه کسب ثروت بیشتر است.
فسادهای مالی بنیاد پهلوی
بنیاد پهلوی معروفترین نهاد خیریه در دوره سلطنت محمدرضاشاه بود. در اسناد موارد متعددی از سوءاستفادههای مالی این بنیاد خیریه ثبت شده است. طی سالهای 55 تا 57 فساد بنیاد پهلوی به قدری علنی شد که «شاه در هشتم نوامبر اعلام کرد که باید درباره مسائل خانواده سلطنتی و بنیاد پهلوی تحقیق شود.»[4] این مؤسسه پوششی بود که شاه بتواند خارج از حسابهای رسمی و دور از چشم مردم در قالبی به ظاهر خیرخواهانه به ثروتاندوزی اقدام نماید. سرمایههای این بنیاد در اولین سالهای تأسیس حدود 400 میلیون تومان بود. از همان ابتدا، شاه خود را به تولیت بنیاد منصوب کرد و از این طریق او به طور قانونی 5/ 2 درصد از سود خالص بنیاد را در اختیار گرفت.
استمپل در گزارش محرمانهای درباره فساد جاری در بنیاد پهلوی مینویسد: «دولت ناامیدانه در فسادی که قرار بود از بین برود درگیر است. شریف امامی به عنوان رئیس بنیاد پهلوی با فروش یا مصادره زمین به قیمت هر متر مربعی 30 تومان ثروتمند شد.»
علاوه بر این نشریه نیشن چاپ آمریکا در آوریل 1965 (1344) اسنادی منتشر کرد که طی آن نشان داد بنیاد پهلوی از کمکهای مالی ایالات متحده و درآمدهای نفت برای مقاصد شاه سوءاستفاده کرده بود. [5]
در گزارش سفارت آمریکا که تاریخ آن مربوط به خرداد 1351 است درباره فساد موجود در بنیاد پهلوی میخوانیم: «این سازمان مالک هتلها، رستورانها و سهامهای بسیاری در شرکتهای متعددی میباشد. از میان مسائل یاد شده نقش آن در بخشهای دارویی (مؤسسه رفاهی داروپخش) و کارخانجات پنبه نسوز و سیمان بیشتر است. این بیناد 50 درصد تولیدات سیمان را کنترل میکند.» طبق همین گزارش، خانواده سلطنتی سود سرشاری از طریق این بنیاد کسب میکنند: «بنیاد درآمد فزایندهای دارد که ظاهرا صرف امور خیریهای که بنیاد مدعی بود بخاطر آن تشکیل یافته است میشود ولی رقمی در حدود 20 تا 40 درصد این درآمد به اعضای خانواده سلطنتی میرسد.»
براساس گزارش مامور سفارت آمریکا، بنیاد پهلوی در زد و بندهای دیگری هم دخیل بود: «بنیاد به طور مؤثری اداره نمیشود؛ چراکه اکثرا از آن به عنوان یافتن شغل برای دوستان و وابستگان خاندان پهلوی استفاده میشود. چون این بنیاد از پشتیبانی دربار برخوردار است اولویتهای بیاندازه به آن داده میشود بطوری که توسعه تجارت ایران را مختل ساخته و مانع رشد آن میشود.» همین گزارش تصریح میکند: «بنیاد سرچشمه بیشتر نارضایتیهای ایرانیان از فعالیتهای خانواده سلطنتی است.»
همچنین سندی به تاریخ 21 بهمن 1343 حاکی از آن است که درآمد حاصله از بنیاد پهلوی به حساب خاندان پهلوی واریز شده است. در این سند آمده است: «اخیرا توسط شرکت داروپخش، 4 میلیون تومان به حساب بانکی شاهزاده اشرف واریز شده است.»
از آنچه آمد میتوان نتیجه گرفت رژیم پهلوی در پوشش امور خیریه نیز به کسب سود توجه داشت به طوری که فساد مالی موجود در این نهادهای به ظاهر خیریه کاملا عیان شده بود. به تعبیر مینو صمیمی از کارگزان رژیم پهلوی «آنچه تحت عنوان امور خیریه توسط دربار انجام میگرفت فیالواقع چیزی بیش از یک نمایش نبود.» به گفته او: «هر کدام از سازمانهای خیریه موجود در کشور تحت سرپرستی یکی از اعضای خانوادهی سلطنتی قرار داشت و چون اینگونه سازمانها میبایست بهصورت غیرانتفاعی اداره شوند، لذا در ظاهر امر به نظر کسی که به عمق مسائل آگاه بود، خانواده سلطنتی به خاطر احساسات بشردوستانه خود وظایف بس دشوار و سنگینی به عهده داشت. در حالی که حقیقت غیر از این بود...»[6]
پینوشتها:
1- مینو صمیمی، خدمتگزار تخت طاووس، تهران: اطلاعات، ص 136
2- همان، ص 140
3- همان، ص 140 تا 142
4- اسناد لانه جاسوسی، دفتر دوم، ص 25
5- فرهاد سهامی و محمدجواد قربی، «58 سال تبهکاری، خیانت و غارت»، فصلنامه 15 خرداد، دور سوم، سال یازدهم، ش 40، ص 125
6- خدمتگزار تخت طاووس، ص 136
پایگاه مرکز اسناد انقلاب اسلامی؛