03 اسفند 1392
گفتوگویی منتشر نشده با مریم بهروزی: پیشنهادات من در چین تبدیل به قانون شد
***
خانم بهروزی شما از چه زمانی با حزب جمهوری اسلامی آشنا شدید و به عضویت آن درآمدید؟
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بود که من به دعوت مرحوم شهید بهشتی به حزب جمهوری اسلامی دعوت شدم و در همان اوایل شروع رسمی فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی به عضویت آن درآمدم. پس از واقعه هفتم تیر ۱۳۶۰ و شهادت مرحوم آیتالله بهشتی، شهید باهنر دبیرکل حزب شدند که تنها چند هفته پس از این انتخاب نیز ایشان در ۸ شهریور ۱۳۶۰ به شهادت رسیدند. پس از شهید باهنر حضرت آیتالله خامنهای به عنوان دبیرکل حزب انتخاب شدند و در همان ایام به مدت خیلی کمی امام(ره) دستور دادند که فعالیتهای حزب جمهوری اسلامی متوقف شود این توقف بسیار کم و محدود بود. من در همان ایام نگران این تعطیلی و توقف در فعالیتها شدم.
چند ماه قبل هم به همین مناسبت مصاحبهای با رادیو گفتوگو داشتید که به همین موضوع نیز در آنجا اشاره کردید و ظاهرا در همین مورد توقف فعالیتهای حزب نیز با آیتالله خامنهای صحبتی را داشتید.
بله همین طور است.
خوب خانم بهروزی دلیل امام(ره) و آیتالله خامنهای (مقام معظم رهبری) برای تعطیلی حزب چه بود؟
البته این را بگویم که توقف موقت فعالیتهای حزب نظر حضرت امام(ره) بود و نه نظر آیتالله خامنهای. من زمانی که فعالیتهای حزب برای مدت اندکی متوقف شد نماینده دوره اول مجلس شورای اسلامی بودم. همان زمان به یکی از آقایان مشهور در آن زمان عرض کردم که ما چه کار بکنیم؟ ایشان فرمودند شما خودتان یک تشکیلات منسجم تشکیل دهید. برای من این مساله عجیب بود به همین دلیل سوال کردم که این کار را باید افراد بزرگتر انجام دهند، ایشان فرمودند خود شما هم جزو افراد بزرگ هستید! من این مطلب را زمانی که با افراد دیگر مطرح کردم آنها نیز تعجب کردند. ما خدمت آیتالله خامنهای رسیدیم و ایشان هم فرمودند خوب است که شما نیز تشکیلاتی برای خود داشته باشید و اصلا ایرادی ندارد. من زمانی که از ایشان کسب تکلیف کردم ایشان کاملا موافق بودند و ما را تشویق هم کردند. ما هم سعی کردیم که ساختار و تشکیلاتی را فراهم کنیم که به دیدگاهها و نظرات آیتالله خامنهای نزدیک باشد. البته این نکته را هم در همین جا عرض کنم که پیش از این نیز زمانی که مرحوم شهید بهشتی دبیرکل حزب بودند زمانی بنده و آقای کمالی و باهنر را صدا کردند و فرمودند خوب است شماها تشکیلات اقماری هم داشته باشید که اگر زمانی فعالیتهای حزب با توقف یا مشکلی مواجه شد این تشکلات بتواند به کار و اهداف خود ادامه دهد. به همین دلیل آقای کمالی برای کارگران مسوول شدند که طیفی را سر و سامان دهند، آقای باهنر برای طیف فرهنگیان و معلمان و بنده هم برای طیف خواهران مسوول شدم تشکیلاتی را در آن زمان سر و سامان دهم. البته مدت زیادی سپری نشد که فاجعه ۷ تیر ۱۳۶۰ رخ داد و مرحوم شهید بهشتی به شهادت رسیدند. من در آن زمان سعی کردم خواهرانی که به نظرات و دیدگاههای آیتالله خامنهای نزدیک بودند را دور هم جمع بکنم و تشکیلاتی را سر و سامان بدهیم.
ظاهرا آن طور هم که در مصاحبههای سابق شما خواندم طیف راست و چپ هم بعدا بر همین اساس نزدیک بودن تفکرات به دبیرکل وقت حزب مقام معظم رهبری شکل گرفته بود.
بله، همین طور است. در زمان دبیرکلی مقام معظم رهبری افرادی که به دیدگاهها و نظرات ایشان نزدیک بودند عنوان طیف راست گرفتند و کسانی که به نوعی در مقابل این تفکرات بودند یا نظرات دیگری را داشتند طیف چپ نامیده شدند که بیشتر این افراد نزدیک به مدیر مسوول آن زمان روزنامه جمهوری اسلامی آقای مهندس موسوی بودند که به نوعی هم اکثرشان در دفتر روزنامه جمهوری اسلامی مشغول به فعالیت بودند.
حالا چرا طیف راست و چپ تعریف شدند و نام دیگری برای آنها انتخاب نشد؟
در آن زمان البته خیلی جناح چپ و راست مرسوم نبود و نامیده نمیشد و بعدترها این اسمگذاری مطرح شد. در کشور ما هم در آن سالها بیشتر برای نامگذاری طیفها و خطوط سیاسی این واژهها به کار برده میشد و خیلی بهطور صحیح و دقیق از واژهها استفاده نمیشد!
شما قبل از این به توقف کوتاه فعالیتهای حزب اشاره کردید. دلیل این توقف کوتاه به نظر شما چه بود؟
شاید به خاطر ترسی که وجود داشت از فضای ترورها که نکند باز به کشور و مسوولان آسیب وارد کند یا شاید بهخاطر اختلافاتی که داشت کمکم شکل میگرفت!
خانم بهروزی بحث اختلافی میان طیف راست و چپ حزب ریشه در چه چیزی داشت؟ برخیها میگویند این اختلافات ریشه در مسائل اقتصادی داشت و برخی نقل کردهاند ریشه این اختلافات بر سر مساله ملی شدن صنعت نفت و حقانیت آیتالله کاشانی یا دکتر مصدق بوده است!
جناح راست در واقع به نوعی نگاه معتقد بود که آن نگاه میگفت حکومت و نظامی که اسلامی است باید چه برداشتهایی از اسلام داشته باشد. آن برداشتها باید کاملا از دین استخراج شود و ما باید بر همان اساس حرکت کنیم اما طیف مقابل فقط قائل به برداشتهایی از دین بودند که به مسائل نزدیکتر ما مربوط میشد. مثل فرهنگ و اخلاقیات و این جور چیزها! و معتقد بودند چیزهایی که خود ما میتوانیم به آنها دست پیدا کنیم و خیلی نیاز به دخالت دین در آنها نیست را نباید به دین مرتبط کنیم و باید خودمان بر اساس نتیجهای که میگیریم گام برداریم و حرکت کنیم.
پس این طور که شما میفرمایید به جناح راست به نوعی دیانت سنتی معتقد بود و جناح چپ به نوعی دیانت و قرائت روشنفکری؟
بله، میشود این طور هم گفت.
برخی افرادی که عضو حزب جمهوری اسلامی و از نزدیک نیز با امام(ره) آشنا بودند نقل میکنند که ظاهرا امام(ره) خیلی با تشکیل حزب جمهوری موافق نبودهاند. نظر شما در این باره چیست؟
اجازه دهید من خاطرهای که از آقای هاشمی شنیدهام را در این باره برای شما نقل بکنم. زمانی که بحث تشکیل حزب جمهوری اسلامی شد آقای هاشمی به همراه مرحوم استاد مطهری و شهید بهشتی و شهید باهنر و آیتالله خامنهای به خدمت حضرت امام(ره) میرسند و شهید بهشتی میگویند ما میخواهیم حزبی تشکیل دهیم. امام میفرمایند که جامعه روحانیت مبارز هست. شهید بهشتی میگویند که جامعه روحانیت برای روحانیون است اما ما میخواهیم حزبی وسیع با مشارکت مردم تشکیل دهیم. امام هم ظاهرا میفرمایند اگر در مقابل جامعه روحانیت قرار نمیگیرد عیبی ندارد. از آنجا هم که مرحوم شهید بهشتی و آیتالله هاشمی رفسنجانی و آیتالله خامنهای عضو جامعه روحانیت مبارز بودند پس موضوع حل میشود و امام نیز ظاهرا دیگر ایرادی نمیگیرند.
اما خوب در سال ۵۸ و بر سر مساله انتخابات ریاستجمهوری که میان حزب جمهوری اسلامی و جامعه روحانیت مبارز اختلاف و شکاف ایجاد میشود؟
بله، درست است. اما در آن اوایل این طور نبود و دو طیف روحانیت یعنی حزب و جامعه روحانیت با هم همراه بودند و حتی خیلی از افرادی که برای خبرگان قانون اساسی پیشنهاد کرده بودند یکسان بودند. آن اختلافات بعدها به وجود آمد که البته بعد از آنها هم تقریبا حل شد!
برگردیم به بحث شاخه بانوان حزب جمهوری اسلامی. شما پس از دبیرکلی آیت الله خامنهای (مقام معظم رهبری) شاخه بانوان حزب را تاسیس کردید؟
خیر این طور نبود. قبل از آن هم در زمان مرحوم شهید بهشتی بخش بانوان حزب وجود داشت و من هم عضو آن بودم اما خیلی فعال و مستقل نبود. اما بعد از دبیرکلی آیتالله خامنهای ما آن را فعال کردیم و حتی ایشان کمک کردند که شاخه بانوان پا بگیرد و بتواند به نحو خوبی فعالیت کند.
ظاهرا دختران آیتالله هاشمی رفسنجانی هم در شاخه بانوان حزب عضویت داشتند و حتی برخی همسران سران کشور نیز عضو این شاخه بودند؟
بله. مثلا من به خاطر دارم خانم فاطمه هاشمی دختر ارشد آیتالله هاشمی نیز در شاخه بانوان حزب بودند. فکر میکنم خانم فائزه هاشمی نیز عضویت داشتند و فعالیت میکردند.
اگر امکان دارد در مورد فعالیتهای جامعه زینب(س) و اینکه چطور میتوانست هزینههای خود را هم تامین کند توضیح دهید ممنون میشوم. چون در مصاحبهای به این موضوع اشاره کردهاید میخواستم به صورت مبسوطتری به این موضوع بپردازیم که هزینههای فعالیت سیاسی شما از کجا تامین میشد؟
زمانی که فعالیتهای ما آغاز شد ما بعد از مدتی به این مشکل برخورد کردیم که جا و مکان مشخصی برای فعالیتهای خود نداشتیم و هزینههایی هم داشتیم که نمیتوانستیم آنها را تامین کنیم. آن زمان برای خرید دفتر و فعالیتهایمان حدود چهار میلیون و ۶۰۰ هزار تومان لازم داشتیم که یک میلیون و ۶۰۰ را مالک دفتر برای خمس ظاهرا بدهکار بود که گفت در صورت اجازه امام، این مبلغ را کسر خواهد کرد. ما از امام درخواست کردیم که این مبلغ را به دفتر هدیه کنند و ایشان فرمودند که کل این مبلغ را از سهم امام اجازه میدهم که در حال حاضر نامهاش هم موجود است. امام در واقع هم برای خرید این دفتر مبلغ آن را ارائه دادند و هم برای جامعه زینب دعا کردند و در واقع مایل بودند که بانوان فعالیت گسترده و چشمگیری داشته باشند.
خوب به نظر شما اصلا چرا امام(ره) باید برای فعالیتهای یک گروه که همه آن را بانوان تشکیل میدهند همچنین اجازه و نامهای را بدهند؟
امام(ره) مطلقا دید منفی نسبت به فعالیتهای سیاسی بانوان نداشتند و تازه از آن نیز حمایت میکردند. خوب به همین جهت هم بود که از فعالیتهای ما حمایت کردند و ما را تایید نیز میکردند.
به همین یک دلیل میفرمایید حضرت امام(ره) فعالیتهای سیاسی شما را تایید میکردند و از آن حمایت میکردند یا موارد دیگری هم بود؟
نخیر، موارد دیگری هم وجود داشت. مثلا یک بار ما به همراه آیتالله محمد یزدی سفری به چین داشتیم که مربوط به کنفرانس کنترل جمعیت بود. پس از آنکه ما از سفر بازگشتیم آیتالله یزدی خدمت امام رسیدند تا گزارش سفر را عرض کنند. فرمودند ما در این سفر ۷ یا ۸ پیشنهاد دادیم که ۴ عدد از آنها پیشنهاد بهروزی بود و ۴-۳ پیشنهاد هم پیشنهاد آقایان بود و دو پیشنهاد بهروزی پذیرفته شد و آن پیشنهادات در چین هم تبدیل به قانون شد! من آن زمان دو پیشنهاد ارائه کرده بودم که مربوط به حقوق زنان میشد و زمانی که حضرت امام(ره) این پیشنهادات را شنیدند بسیار خوشحال هم شدند و فرمودند خدا شما را تایید کند. این مورد دومی هم بود که حضرت امام(ره) فعالیتهای ما را تایید کردند.
شما پیش از انقلاب نیز با امام(ره) در ارتباط بودید و ایشان با شما و فعالیتهای شما آشنا بودند؟
بله،. ما فعالیتهای سیاسی از پیش از انقلاب داشتیم. بعد از انقلاب هم یکبار ما در مسجد قبا جلسهای داشتیم که برخی خانمها در آنجا جمع شدند و گفتند ما در راه انقلاب نتوانستیم شهیدی تقدیم کنیم یا کار خیلی برجستهای انجام ندادیم به همین خاطر تصمیم گرفتیم طلا و جواهرات خود را جمع کنیم و تقدیم محضر امام(ره) کنیم تا در راه انقلاب هزینه شود. ما این موضوع را در آن زمان با مرحوم شهید مفتح که در قید حیات بودند مطرح کردیم و ایشان هم موضوع را به امام(ره) منتقل کردند و امام هم بسیار خوشحال شدند و فرمودند زنان ایرانی در انقلاب اسلامی نقش بسیار برجستهای داشتند و کاری خدیجهوار کردند و نخستین گروه زنان که خدمت امام رسیدند زنان نازیآباد بودند. یک بار دیگر هم ما با زنانی که پیش از انقلاب هستههای مقاومت را تشکیل داده بودند از حسینیه ارشاد با حدود ۳۰ اتوبوس به خدمت حضرت امام(ره) رسیدیم و با ایشان آشنا و دیدار کردیم و ایشان هم با فعالیتهای سیاسی ما آشنا بودند.
خانم بهروزی در واقع جامعه زینب(س) از دل شاخه بانوان حزب بیرون آمد؟
بله، به نوعی همین طور است و ما بعد از شاخه بانوان حزب جمهوری اسلامی، جامعه زینب(س) را تاسیس کردیم.
نظر حزب یا امام(ره) در این باره چه بود؟
در مورد جامعه زینب(س)؟
بله.
نظر ایشان مثبت بود. حتی من به خاطر دارم وجوهاتی که استفاده میکردیم را من یک بار از امام(ره) سوال کردم میتوانیم در جای دیگر مثل جامعه زینب(س) هزینه کنیم؟ امام فرمودند شما اجازه دارید وجوهات را هر طور که صلاح میدانید مصرف کنید. این افتخار ما است که حضرت امام(ره) به تنها تشکیلاتی که اجازه دادند از سهم امام استفاده کنند تشکیلات ما بود و ایشان واقعا نظر مثبتی نسبت به بانوان و فعالیتهای آنها داشتند.
تاریخ ایرانی