22 فروردین 1404

بازخوانی سوابق مرتبط با اعدام تعدادی از سران رژیم پهلوی


بازخوانی سوابق مرتبط با اعدام تعدادی از سران رژیم پهلوی

شاداب عسگری- آخرین جلسه محاکمه تعداد 11 نفر از مقامات سیاسی و نظامی ارشد رژیم پهلوی شامل رئیس مجلس شورای ملی، دو رئیس ساواک، رئیس سازمان تربیت بدنی، شهردار تهران، رئیس دادگاه فدائیان اسلام و افسران حزب توده، فرمانده گارد جاویدان، وزیران امور خارجه و کشاورزی و دو سناتور که بازجوئی و بازپرسی از آنها در تاریخ 21 فروردین 1358 به پایان رسید و با تکمیل سوابق حداقل یک مرحله دادگاه بدوی نیز تشکیل گردیده بود، این فرصت داده شد تا در دادگاه حضور یافته و آخرین دفاعیات خود را مطرح سازند. دادگاه، بعد از شنیدن آخرین دفاعیات، وارد شور شده و قضات با اجماع کامل آنان را مجرم شناخته و محکوم به اعدام کردند. حکم صادره نیز در 22 فروردین 1358 به مرحله اجراء درآمد. در اینجا، گزارشی اجمالی از هر یک از این 11 نفر تقدیم می‌شود که با کلیک بر روی تیتر هر یک،‌ می‌توانید مطلب تفصیلی آن را بخوانید:

 

1. سپهبد ناصر مقدم:

سپهبد ناصر مقدم متولد سال 1300 در تهران است، در دهه 1330، تیمسار بختیار برای سرهنگ دوم مقدم بازپرس شعبه 7 دادستانی ارتش، به‌دلیل همکاری صمیمانه وی مرتبط با حکومت نظامی و بازجوئی از نظامیان توده‌ای، تقاضای تشویق در «فرمان ارتش» که بالاترین رده تشویق در ارتش و نیروهای مسلح محسوب می‌شود را کرده و نشان رستاخیز در سال 1332 به او واگذار ‌گردید. او به عنوان مدیر کل سوم ساواک منصوب شد و حدود ده سال در این سمت فعالیت کرد. مقدم نقش کلیدی در اجرایی کردن شکنجه‌های مدرن و تأسیس کمیته مشترک ضدخرابکاری داشت. پس از مدتی به ریاست ساواک رسید که آمریکا در این انتصاب نقش اساسی ایفا کرد. با این حال، تلاش‌های او برای بهبود روابط دولت با جامعه مذهبی به نتیجه نرسید و نتوانست از سقوط رژیم پهلوی جلوگیری کند. در دوران انقلاب، او چندین بار با مهدی بازرگان ملاقات کرد. نقش ناصر مقدم و ساواک در دوران انقلاب اسلامی ایران پیچیدگی‌های زیادی داشت و شامل شواهد مختلفی از تعاملات و تخلفات احتمالی می‌شود. در این دوره، وضعیت سیاسی و اجتماعی به شدت متلاطم بود و تصمیمات هزاران انسان را تحت تأثیر قرار داد. مقدم به عنوان یکی از شخصیت‌های کلیدی ساواک نه تنها در عملکردهای محدودکننده و سرکوبگر، بلکه در تلاش برای حفظ ارتباط با برخی از شخصیت‌های انقلابی نیز مأموریت داشت. نتایج این اقدامات همواره مورد بحث و بررسی قرار داشته است. آنچه در کیفرخواست‌ها و بازجویی‌ها مطرح شد، باعث شد تا وی به عنوان یکی از چهره‌های منفور در تاریخ معاصر ایران شناخته شود.

 

2. دکتر عبدالله ریاضی:

عبدالله ریاضی در آلیانس یهودیان تحصیل کرد و در سال ۱۳۰۷ بورسیه‌ای برای تحصیل در فرانسه گرفت. پس از فارغ‌التحصیلی، به تدریس در دانشکده فنی پرداخت و به ریاست آن منصوب شد. وی به عنوان کاندیدای مجلس در سال ۱۳۴۲ معرفی شد و با حمایت "منصور روحانی" و دیگران به مجلس راه یافت.

ریاضی به عنوان یک دانشگاهی بی‌سیاست در مجلس، حتی با دانشجویان مخالف فعالیت سیاسی بود و به تهدید آنها می‌پرداخت. او در مجلس، نقش مشابهی به هویدا در دولت داشت و به عنوان نماینده‌ای تحت تأثیر شاه به شمار می‌رفت. این دوره نشان‌دهنده تسلط شاه بر مجلس و سیاست‌های تکنوکراتیک در راستای توسعه آمرانه بود، که در آن مجلس عملاً نقشی نداشت و صرفاً مجری اوامر شاه بود.

عبدالله ریاضی، در اولین سال نمایندگی خود در مجلس شورای ملی، به ریاست مجلس انتخاب شد و به مدت ۱۵ سال در این سمت باقی ماند. او شخصیتی مطیع و فاقد اراده‌ای مستقل داشت و از جانب دربار تحت فشار بود که به مسئولیت‌هایش ادامه دهد. اولین اقدام او در ریاست مجلس، تعیین تکلیف مصوبات دوران فترت دولت بود. در آن زمان، مجلسی تشکیل شده بود که فقط از برنامه‌های دولت حمایت می‌کرد و نمایندگان مستقل نداشت.
رفتار ریاضی با نمایندگان مطلوب نبود و حدود 90 درصد از آنها از شیوه ریاست او ناراضی بودند. او به حمایت از لوایح دولت، بدون بحث و بررسی قابل توجه، ادامه می‌داد. همچنین از تصویب لایحه «جدایی بحرین از ایران» و تبانی برای خرید اراضی اطراف سد لتیان خبر دادند. ریاضی به گروه فراماسونری پیوست و در نهایت، در اوج انقلاب، ریاست مجلس را به دکتر جواد سعید سپرد و به انگلیس رفت. اما به قصد دریافت حقوق و مزایا و پاداش باقی‌مانده در تاریخ 26/11/1357 به ایران بازگشت و دستگیر شد.

 

3. سپهبد بازنشسته محمدتقی مجیدی:

سپهبد محمدتقی مجیدی در سال 1333 به ریاست دادگاه‌های نظامی افسران حزب توده منصوب شد و در سه دوره حکم اعدام آن‌ها را صادر کرد. وی همچنین ریاست دادگاه مرتبط با فدائیان اسلام را بر عهده داشت و حکم اعدام نواب صفوی و یارانش را صادر کرد. مجیدی به درجات نظامی بالا رسید و در سرکوب عشایر فارس نقش داشت.
او در دفاع از انتصاب خود به خاطر عدم داشتن سابقه قضائی، گفت که به عنوان یک افسر جوان منصوب شده است. دادستان به این موضوع پاسخ داد که او صلاحیت چنین محاکمه‌هایی را نداشته است.

ماجرای شکنجه متهمان نیز در این دادگاه مطرح شد که مجیدی آن را رد کرد، اما یکی از محکومین از آثار شکنجه سخن گفت. برخی از شواهد حاکی از فساد مالی او نیز بود. در نهایت، مجیدی در پاسخ به انتقادات گفت که در آن زمان، چنین اقداماتی معمول بوده است.

 

4. سرلشگر بازنشسته حسن پاکروان؛

پدر تیمسار پاکروان، از رجال دوران سلطنت رضاشاه بود که در دوران استانداریش در خراسان واقعه مسجد گوهرشاد اتفاق افتاد و صدها نفر به شهادت رسیدند.

حسن پاکروان، از سال ۱۳۳۰ تا ۳۳ ریاست رکن دوم نیروی زمینی را برعهده داشت و بعد از تأسیس ساواک، به سمت معاون عملیات و سپس رئیس ساواک منصوب شد. در زمان ریاست او، چهار نخست‌وزیر به قدرت رسیدند.
پاکروان، به دستور خود، تظاهرات ۱۵ خرداد را سرکوب کرده و تعدادی از علما و مخالفان را دستگیر کرد. او در یک نطق رادیو-تلویزیونی علیه امام خمینی و قیام‌کنندگان صحبت کرد و به اعتقادش، مسئولیت کشتار مردم در قیام‌ها بر عهده داشت. در دادگاه پس از انقلاب، به تمامی اعمال خود اعتراف کرد و برخی نظرات او حاکی از توهین به مذهبیون بود.
پاکروان بر این باور بود که اصلاحات تحت حمایت مردم ایران انجام می‌شوند و به امام خمینی حمله‌های تندی کرد. رفتار و عملکرد او در دوران ریاستش بر ساواک باعث شد تا به عنوان یکی از چهره‌های منفور در تاریخ معاصر ایران شناخته شود.


حسن پاکروان، دومین رئیس ساواک، به رغم تلاش برخی افراد برای توجیه اقداماتش، به عنوان «جنایت‌کاری با دست‌های پاکیزه» شناخته می‌شود. او در سرکوب مخالفان در وقایع مختلفی از جمله انجمن‌های ایالتی و ولایتی، انقلاب سفید و 15 خرداد 1342 نقش داشت و مسئول تبعید امام خمینی بود. در دوره او، همکاری ساواک با موساد در اوج خود بود و وی هیچ مخالفتی با اقدامات غیرقانونی رژیم پهلوی نداشت.

رابطه نزدیک پاکروان با بهائیان نیز مورد اشاره قرار گرفته و او در محافل سیاسی به مشورت با آنان می‌پرداخت. پس از تغییر کابینه، پاکروان به عنوان وزیر اطلاعات منصوب شد و همچنان از حمایت شاه و جایگاه ویژه‌ای برای هویدا در نزد محمدرضا پهلوی سخن می‌گفت و بر تثبیت دولت تأکید داشت.

 

5. ‌عباسعلی خلعتبری:

عباسعلی خلعتبری، فرزند نصرالله خلعتبری، در دوران رژیم پهلوی به عنوان وزیر امور خارجه در دولت‌های امیرعباس هویدا و جمشید آموزگار فعالیت کرد و به وابستگی ایران به کشورهای بیگانه، به ویژه آمریکا، کمک کرد. او با مأموران سازمان سیا ارتباط داشت و اطلاعات رد و بدل می‌کرد. خلعتبری قبل از عهده‌دار شدن وزارت، سفیر ایران در ورشو و دبیرکل سنتو بود.

در یادداشت‌هایش، به تأثیرگذاری شاه بر تصمیمات وزارت امور خارجه اشاره کرده و تأکید داشت که سیاست ایران بر همکاری با کشورهای غربی استوار بود. او همچنین عضو فراماسونری و از مؤسسان لژهای فراماسونری بود.

 

در دادگاه، خلعتبری به جنایت‌های شاه از جمله کشتن بختیار و سرکوب زندانیان سیاسی اعتراف کرد و به اشتباهاتش اذعان نمود. همچنین، او چندین پرونده فساد مالی داشت.

 

6. سپهبد بازنشسته علی حجت کاشانی: 

علی حجت‌کاشانی، سپهبد بازنشسته و از متمولین مشهدی، دارای سوابق مهمی مانند فرماندهی مرکز پیاده شیراز و معاونت نخست‌وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنی بود. از نقاط ضعف او می‌توان به خودخواهی، تندخویی و عصبانیت اشاره کرد.
او از اردیبهشت ۱۳۵۱ به عنوان معاون نخست‌وزیر و رئیس سازمان تربیت بدنی فعالیت کرد و به سوءاستفاده مالی در ساخت دهکده بازی‌های آسیایی تهران متهم شد. از دیگر اتهامات او، وابستگی به ساواک و نقش درگیری مسلحانه «خرم‌دره» در سال ۱۳۵۴ است. این درگیری به کشته شدن بهمن حجت کاشانی و کاترین عدل منجر شد و در نهایت با دستگیری برادرزاده محمدرضا پهلوی به پایان رسید. حجت‌کاشانی در دادگاه گفت که دیر متوجه شده که آن‌ها مجاهد هستند و با نظام شاه می‌جنگند.

 

7. سرتیپ بازنشسته حسینعلی بیات:

فرمانده تیپ و نماینده زنجان در مجلس شورای ملی: متولد 1300 زنجان بود. تیمسار بیات  از سال 1346 تا 1350، رئیس فدراسیون دوچرخه سواری بود. وی، در سال 1353 از خدمت در ارتش بازنشسته شده و در همان سال به نمایندگی مجلس شورای ملی از زنجان انتخاب می‌شود. تیمسار بیات که در سال 1320 استخدام شده بود، عامل اصلی کشتار سال‌های 1346 و 1347 در کردستان و همچنین، سرکوب عشایر خوزستان با همکاری ارتشبد اویسی تشخیص داده شد. او در دادگاه، تمامی جرایم خود را پذیرفته اما، در دفاع از این اقدامش مدعی شد که آنان قصد تجزیه‌طلبی داشتند.

 

8. محمدعلی وحیدی:

محمدعلی وحیدی، معروف به علامه وحیدی، فردی فرصت‌طلب و باهوش بود که تحصیلاتش را در مدارس دینی آغاز کرد و به حوزه علمیه و نجف رفت، اما پس از بازگشت به کرمانشاه، در مجلس کشف حجاب در سال ۱۳۱۴ شرکت کرد و مواضع ضد دینی گرفت. وی پس از خیانت به آیت‌الله شهرستانی، به "علامه وحیدی" شهرت یافت و تلاش کرد به دربار پهلوی نزدیک شود. وحیدی در دوره‌های مختلف نماینده مجلس و سناتور انتصابی شد و مسئولیت‌های دیگری از جمله ریاست کل تحقیق اداره اوقاف را بر عهده گرفت.

تحلیل‌های ساواک درباره او شامل تعابیری چون شارلاتانی، دروغگویی و تملق است. وحیدی در جلسات مجلس سنا به شدت از شاه حمایت کرد و مخالفان رژیم را مورد انتقاد قرار می‌داد، در حالی که به دلیل سرکوب‌ها و اقداماتی که شاه علیه مذهب انجام داده بود، نقدهای زیادی بر او وارد بود. او شاه را حافظ دین اسلام و دشمنانش را مخالف مذهب شیعه دانست. او، یکی از اعضای مشورتی فرمانداری نظامی در آخرین روزهای رژیم پهلوی نیز محسوب می‌گردید.

 

9. سرلشگر علی نشاط:

تیمسار نشاط، آخرین فرمانده گارد جاویدان شاهنشاهی، در سال 1302 در تهران متولد شد و از سال 1338 تا پیروزی انقلاب اسلامی در این سمت فعالیت کرد. وی به کشورهای آمریکا، انگلستان و پاکستان اعزام شده بود و در سال 1357 به حکومت نظامی کمک کرد و نیروهای ویژه را برای سرکوب انقلابیون آماده کرد.

سرلشگر نشاط، بـه‌همراه تیمسار بدره‌ای فرمانده نیروی زمـینی ارتش شاهنشاهی، طراحان رژه چند روز پیش از پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ ایران بود و مـی‌خواست نشان بدهد کـه با وجود رفتن محمدرضا شاه پهلوی، ارتش درون سرمای زمستان هنوز آماده دفاع از شاه در برابر خواست مردم است.

نشاط در سخنرانی‌هایش به انقلابیون توهین می‌کرد و مکرراً وفاداری خود به شاه را ابراز می‌داشت. او همچنین به دستور آتش زدن اسناد مهم وزارت دربار قبل از 22 بهمن 1357 پرداخته و بعد از اعلام بی‌طرفی ارتش، در تاریخ 28 بهمن دستگیر شد. در بازجویی‌ها، به توجیه اقداماتش پرداخت و شاه را از اتهامات مطروحه مبرا دانست.

 

 

10. غلامرضا ‌نیک‌پی:

غلامرضا نیک‌پی، قجر زاده‌ای با تحصیلات در انگلستان، در دوران پهلوی به مقام‌های مهمی از جمله وزارت مشاوره و شهرداری تهران دست یافت. او رابطه‌ای نزدیک با امیرعباس هویدا داشت. به عنوان رئیس اداره کاخ جوانان، وظایفش شامل فرستادن اعضای مسئول به اسرائیل و جذب جوانان به سینما و قمار بود، که به شستشوی مغزی جوانان نسبت داده می‌شد.

 

نیک‌پی به دلیل فساد اخلاقی و اداری مشهور بود، به طوری که برخی از زنان دارای موقعیت در شهرداری به دلیل روابط خاص با او به این مقام‌ها رسیدند. او همچنین به دلالی در معاملات شهرداری متهم بود و با دریافت رشوه از برخی صاحبان اراضی، سعی در افزایش قیمت آنها داشت.


پس از ترک شهرداری، نیک‌پی به عنوان نماینده اصفهان به مجلس سنا راه یافت، اما در سال ۱۳۵۶ با سقوط رژیم، نارضایتی عمومی نسبت به او افزایش یافت و نهایتاً در آبان ۱۳۵۷ توسط حکومت نظامی شاهنشاهی دستگیر شد، که نشان‌دهنده فساد گسترده‌اش بود. مرگ یک یا چند نفر در جریان تخریب آلونک‌های خارج از محدوده، جنبۀ عمومی هم به جرم او داد.

 

11. مهندس منصور روحانی قزوینی:

منصور روحانی، فرزند علی‌محمد، از بهایی‌های مشهور و مسئول یکی از محفل‌های بزرگ بهائیان در تهران بود. اسناد ساواک مذهب او را «بهایی» معرفی کرده و روابط او با وزرای بهایی در کابینه را نشان می‌دهد. وی معتقد بود که باید روابط دولت با روحانیت تنش‌آلود بماند تا امکان قرارداد نظامی با اسرائیل فراهم شود.

روحانی همچنین در محافل فراماسونری نام برده شده و ارتباطات سیاسی خود را با جناح‌های انگلیسی و آمریکایی حفظ کرد. او در تسهیل سرمایه‌گذاری‌های آمریکایی در ایران نقش فعال داشت و به‌ویژه با طرفداران جمشید آموزگار در تماس بود.

وی به حمایت مستقیم شاه از خود اشاره کرده و خود را تا ده سال در سمت وزارت تثبیت شده می‌دانست. روحانی برغم آنکه با اتخاذ سیاست‌های مخرب، کشور ایران را که به انبار غله آسیا شهرت داشت، در صف خریداران و وارد کنندگان گندم قرار داد و آسیبی جبران ناپذیر به کشور وارد ساخت؛ با ارسال محصولات کشاورزی به مقامات حکومتی روابط خود را حفظ می‌کرد.

روحانی همچنین به ارائه حمایت‌های ویژه به افرادی همچون هژبر یزدانی متهم است، به‌طوری که منافع دولت به نفع این افراد فدا می‌شود. گزارش‌هایی پیرامون رفتار غیر اخلاقی او در مجالس خصوصی و واگذاری زمین به کسانی که با او ارتباط دارند نیز وجود دارد.

در نهایت، او به عنوان یکی از مظاهر فساد توسط رژیم پهلوی در آبان 1357 دستگیر و به جرم سوءاستفاده از قدرت به زندان افتاد که نهایتا به دست مردم اسیر شد و در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد.