04 اردیبهشت 1400
مسئله نفت و نقش آن در روابط ایران و انگلیس (با تکیه بر امتیاز دارسی)
چکیده
گسترش نفوذ سیاسی انگلیس در ایران بعد از عقد معاهدۀ پاریس (1273ق/ 1857م) و استقلال افغانستان، مقدمه بدست آوردن امتیازات اقتصادی بزرگی برای اتباع آن دولت بود. امتیازاتی که اهداف دولت انگلیس یعنی نفوذ سیاسی هر چه بیشتر در ایران را به دنبال داشت. واگذاری امتیاز ناموفق تأسیس خط آهن و استخراج کلیه معادن ایران به مدت هفتاد سال از جانب ناصرالدینشاه به «بارون جولیوس دو رویتر» از اتباع انگلیس و سپس واگذاری امتیاز تأسیس بانک شاهنشاهی به فرد مزبور از اینگونه موارد میباشد. اما بزرگترین و مهمترین موفقیت دولت انگلیس جهت نفوذ سیاسی هر چه بیشتر در امور داخلی ایران در دوره مظفرالدینشاه و در امتیاز نفتی دارسی رقم خورد. امتیازی که براساس آن قرارداد، استخراج نفت ایران به استثنای پنج استان شمالی کشور، به مدت 60 سال به ویلیام ناکس دارسی از اتباع انگلیس واگذار شد (1319ق/1901م).
این امتیاز که واگذاری آن با حمایت دولت انگلیس انجام پذیرفت نمونه بارزی از سیاست شوم و استعماری امپریالیزم انگلیس در راستای دخالت هر چه بیشتر در امور ایران و تضعیف دولت مرکزی بود که پیامدهای خیانتبار آن در ایران در طول جنگ جهانی اول کاملاً آشکار است. در این تحقیق سعی برآنست تا با تکیه بر امتیاز دارسی به بررسی مسئله نفت و نقش آن در روابط ایران و انگلیس از سال 1313 ق./1896م. تا 1332ق./1914م پرداخته شود.
مقدمه
پس از عقد معاهده پاریس (1273ق/1857م) که با دخالت انگلستان هرات به کلی از ایران مجزی و افغانستان هم به اسم استقلال از تحت تابعیت و حمایت پادشاهان ایران بیرون رفت، نفوذ سیاسی انگلستان در ایران آغاز شد و همین مقدمه بدست آوردن امتیازات اقتصادی بزرگی برای اتباع آن دولت گردید.
ناصرالدینشاه قاجار در سال 1289ق/1872م امتیاز تأسیس خط آهن، استخراج کلیه معادن ایران (غیر از معادن فلزات قیمتی و احجار کریمه) و زغال سنگ و نفت را به مدت هفتاد سال به شخصی موسوم به «بارون جولیوس دو رویتر» که به تابعیت بریتانیا درآمده بود واگذاشت. این اقدام شاه چنان غیرمترقبه و عجیب بود که محافل سیاسی و اقتصادی آن روز جهان را به حیرت انداخت؛ چرا که هرگز معقول نبود چنین امتیازی به شخصی که دارای هیچگونه سرمایه، تخصص، استعداد و تجهیزات فنی نبود اعطا شود. ولی وقتی به دقت به حوادث سیاسی آن ایام در دنیا بنگریم و دامنه عملیاتی را که رویتر در قرارداد تعهد کرده بود در نظر بگیریم، یقین مینمائیم که کمپانی از حمایت دولت انگلیس برخوردار بوده است. بلافاصله دربار روسیه عدم رضایت خود را از این امتیاز صریحاً به اطلاع شاه رساند. ناصرالدینشاه چون افکار عمومی مردم ایران را نیز با اعطای آن امتیاز مخالف دید امتیاز مزبور را لغو کرد. رویتر در برابر لغو امتیاز مزبور، امتیاز تأسیس بانک شاهی ایران (بانک شاهنشاهی) را از شاه دریافت نمود. کمی بعد شاه امتیاز استخراج کلیه معادن ایران (غیر از طلا و نقره و احجار کریمه) و از آن جمله معادن نفت را نیز برای مدت 60 سال به بانک مزبور (رویتر) داد.
بانک شاهنشاهی ایران پس از کسب امتیاز استخراج معادن ایران، طبق اختیاری که بنابر مفاد امتیازنامه به او داده شده بود، حقوقی را که برای استخراج و بهرهبرداری معادن ایران داشت، به یک شرکت انگلیسی موسوم به «شرکت معادن ایران» واگذار کرد. شرکت مزبور تحقیقات علمی خود را برای کشف معادن ایران آغاز کرد. ضمناً کارشناسان شرکت کاوشهای نفتی خود را در سمنان، دالکی و جزیره قشم شروع کردند؛ اما حفاریهای انجام شده به نفت نرسید. اقدامات شرکت تا ده سال مهلت مقرر در امتیازنامه در مورد نفت بدون اخذ نتیجه دنبال شد و چون به مرحلۀ بهرهبرداری از نفت نرسید، بر طبق مفاد امتیازنامه، حق شرکت درباره نفت خودبخود ملغی گردید.
قرارداد امتیاز دارسی
مظفرالدینشاه در سال 1313ق/1896م به سلطنت ایران رسید. اولین امتیازی که در دورۀ سلطنت او در حوزۀ نفت به بیگانگان داده شد، امتیاز دارسی بود. این امتیاز به یک تبعۀ انگلیس به نام ویلیام ناکس دارسی واگذار شد.
کسب این امتیاز توسط دارسی بدینترتیب بود که پس از انتشار مقالهای از مسیو دمرگان، باستانشناس فرانسوی، در مجله معادن چاپ پاریس که شرحی مفصل راجع به وجود نفت در غرب و جنوب غربی ایران نگاشته بود، شخصی به نام کتابچیخان، از ارامنه ایران، که متصدی اداره گمرکات بود، در نمایشگاه پاریس طی ملاقات خود با سر هنری دراموندولف (Sir. H. Drummond Wolff) وزیرمختار سابق بریتانیا در ایران، ضمن اشاره به مقاله دمرگان از وی خواست تا سرمایهداران انگلیسی را به وی معرفی نماید تا او آنها را تشویق به کسب امتیاز نفت از ایران نماید. دراموندولف نیز ویلیام ناکس دارسی را به او معرفی کرد؛ کسی که هرگز به ایران سفر نکرد. تشویقهای دراموندولف و گفتگو با کتابچیخان، دارسی را مصمم ساخت تا برای حصول اطمینان از وجود منابع نفت در ایران، دو نفر مهندس زمینشناس بنامهای برلز و دالتون را روانه ایران کند. حاصل تحقیقات و مطالعات این کارشناسان در محل، وجود منابع نفتی را در صفحات غرب و جنوب غربی ایران مورد تأیید قرار داد. دارسی پس از اطمینان از وجود منابع نفت در ایران، ماریوت نماینده خود را همراه با کتابچیخان برای تحصیل امتیاز نفت به ایران فرستاد.
سر آرتور هاردینگ (Sir Arthur Hardinge) وزیرمختار بریتانیا در تهران در «خاطرات سیاسی» خود مینویسد: «در هنگام مأموریتم در ایران وظیفه داشتم تا امتیاز نفت جنوب ایران را برای یکی از اتباع انگلیس تحصیل نمایم».
ماریوت، توصیه نامهای نیز از دراموند ولف برای هاردینگ بهمراه داشت که در آن به کسب امتیاز نفت برای دارسی سفارش شده بود. هاردینگ که به اهمیت کسب چنین امتیازی برای یکی از اتباع انگلیسی پی برده و آنرا برای امپراطوری بریتانیا حائز اهمیت و حیاتی قلمداد میکرد، فعالیت خود را برای نیل به مقصود و تحصیل امتیاز شروع کرد و در این راه از هیچ کوششی فروگذاری نکرد. در واقع دولت بریتانیا میخواست بزرگترین بخش ایران، زیر نفوذ سیاسی آن دولت باشد و بطور مسلم یک شرکت انگلیسی هم که در همان منطقه نفوذ انگلستان فعالیت کند موجب توسعه نفوذ آن دولت میشد.
هاردینگ با تشویق و تحریک امینالسلطان(اتابک اعظم) از او خواست با پیشنهاد دارسی مبنی بر اعطای امتیاز نفت موافقت شود. از طرف دیگر کتابچیخان نیز به علت موقعیتش در محافل درباری ایران و دوستیاش با امینالسلطان به ماریوت کمک کرد. هاردینگ برای اینکه امتیاز مزبور با مخالفت روسها روبرو نشود، به ماریوت نماینده دارسی پیشنهاد کرد پنج استان شمالی ایران را از مناطق پیشنهادی خود حذف کند. نماینده مزبور به توصیۀ کتابچیخان و با کمک هاردینگ مبلغی پول به عنوان رشوه به مظفرالدینشاه و امینالسلطان پرداخت کرد. سرانجام امتیازنامه دارسی در تاریخ 9 صفر 1319ق/ 28 مه 1901م برای مدت 60 سال و در قبال پرداخت 16 درصد سود برای ایران به عنوان حقالامتیاز امضاء شد. قلمرو امتیاز دارسی بالغ بر 770.000 کیلومتر مربع میشد. این مساحت، برابر با مجموع مساحت کشورهای فرانسه، سوئیس، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند و کمی بیشتر از مساحت تمام تگزاس میشد. امتیاز نامه به صحۀ شاه، امضاء و مهر امینالسلطان صدراعظم، میرزانصراللهخان مشیرالدوله و نظامالدین غفاری مهندسالممالک رسید و حوزۀ عمل و اختیار آن سراسر خاک ایران به استثنای ایالات خراسان، مازندران، استرآباد (گرگان کنونی) و آذربایجان بود. انگلیسیها با این اقدام و کسب یک امتیاز مهم، از نفوذ روسها به مناطق جنوبی ایران و خلیج فارس جلوگیری کردند. به موجب فصول هشتم، نهم و شانزدهم امتیازنامه، دارسی تعهد کرده بود ظرف مدت دو سال پس از عقد امتیاز، شرکتی برای بهرهبرداری از امتیاز مزبور تشکیل دهد و بیست هزار لیره نقد و معادل بیست هزار لیره سهام پرداخت شده شرکت مزبور را به دولت ایران تسلیم کند. دارسی پس از امضای قرارداد به لرد لنسداون، وزیر خارجه بریتانیا مینویسد:
... مایلم صمیمانهترین تشکرات خویش را به حضور آن لرد معظم به خاطر خدماتی که برایم انجام دادهاید تقدیم کنم... امیدوارم این سرمایهگذاری به نفع بازرگانی بریتانیا و نفوذ بریتانیا در کشور ایران باشد... میخواهم تقاضای ادامه حمایت و مساعدت دولت اعلیحضرت را نموده...
آغاز عملیات استخراج نفت و تشکیل شرکت بهرهبرداری اولیه
چند ماه پس از امضای امتیازنامه، دارسی چند حفار لهستانی استخدام کرد و با مقداری لوازم و اثاثیه به چاه سرخ واقع در شمال قصرشیرین اعزام کرد. در سال 1321ق/ 1903م گاز نفت در عمق 507 متری پدیدار و متعاقب آن نفت مختصری هم بدست آمد. چاه دوم هم مدتی بعد در عمق مشابهی به نفت رسید، ولی چون مقدار نفت آنها ناچیز و ادامه عملیات اقتصادی نبود، تصمیم گرفته شد چاه سرخ را رها کرده و در نقاط جنوبی به کاوش بپردازند. طبق ماده شانزده امتیازنامه، دارسی شرکتی در سال 1321ق/1903م. با سرمایه 600 هزار لیره تشکیل داد که نام آن را «شرکت بهرهبرداری اولیه» گذاشت و سهامی را که تعهد کرده بود تسلیم و بیست هزار لیره نقد را هم به دولت ایران پرداخت. پس از سه سال تلاش و کوشش بیحاصل و تحمل مخارج سنگین، دارسی درصدد فروش امتیاز خود برآمد. هر چند از طرف شرکتهای نفتی فرانسوی، آلمانی و آمریکائی پیشنهادهائی جهت خرید امتیاز داده شد، اما او علاقه زیادی به معامله با بیگانگان نداشت.
شرکت سندیکای امتیازات
در سال 1322 ق/1904م انتخاب دریا سالار لرد فیشر به فرماندهی نیروی دریائی انگلیس، طرحهای دارسی و خریداران امتیاز او را درهم ریخت. لرد فیشر در طول خدمت متمادی خود در دریاداری انگلیس به این نتیجه رسیده بود که باید سوخت بحریۀ جنگی انگلیس از زغالسنگ به نفت تبدیل گردد. او که شنیده بود دارسی درصدد فروش امتیاز خود است، هیأتی را مأمور کرد تا امتیاز مزبور را برای دولت انگلیس خریداری نماید؛ اما این امر مخالف اصول کلی کشور و دولت بریتانیا بود؛ چرا که دخالت دولت در امور بازرگانی ممنوع بود. لرد فیشر در این ایام از موقعیت خود نهایت استفاده را کرد تا با یاری دارسی، بزرگترین خدمت را به امپراطوری کشورش بریتانیا کرده باشد. تصمیمی که گرفته شد این بود که از سرمایههای بخش خصوصی انگلیس برای این مورد استفاده شود. بنابراین جریان امر با «لرد استراتکونا» (Lord Strathcona) یکی از سرمایهداران انگلیس و رئیس شرکت نفت انگلیسی برمه در میان گذاشته شد. در سال 1323ق/ 1905م طی قراردادی با شرکت انگلیسی برمه، شرکت جدیدی با نام «سندیکای امتیازات» در شهر گلاسکو تشکیل گردید که تمامی سهام شرکت بهرهبرداری اولیه را خریداری کرد. صاحبان سهام شرکت جدید عبارت بودند از دارسی و شرکت نفت برمه به ریاست لرد استراتکونا. به دنبال امضای این موافقتنامه دولت انگلستان نیز آمادگی خود را برای پشتیبانی از کاوشهای نفتی در ایران به طور غیررسمی اعلام کرد. سندیکا امیدوار بود در صورتی که شاه ایران و یا دولت روسیه در جهت لغو یا مداخله در امتیاز اقدامی انجام دهند، از حمایت کشور سلطنتی انگلستان برخوردار باشد. وزارت امورخارجه انگلیس به درخواست سندیکا پاسخ استادانه و چند پهلو داد:
روشن است که برای صدور بیانیه معین و اعلام حمایت در مورد یک قرارداد فرضی وجود ندارد، اما مشتریان سندیکا و یا هر شرکت انگلیسی که در این رابطه تشکیل شود و بخواهد در اجرای امتیاز نفت اقدام کند، میتواند از حمایت دولت انگلیس برخوردار باشد و حمایت از یک تبعۀ انگلستان همیشه موردنظر دولت و کشور سلطنتی انگلستان بوده است.
شرکت سندیکا، کاوش نفت در ایران را از منطقۀ چاه سرخ به ماماتین در نزدیکی رامهرمز واقع در شمال اهواز که به ساحل خلیج فارس و دریای عمان نزدیکتر بود، منتقل کرد. در اینجا شروع به حفر دو چاه گمانه شد که هیچکدام به نفت نرسید. همین که در ماماتین نتیجه مطلوب به دست نیامد، تصمیم گرفته شد چاههای دیگری در میدان نفتون (مسجدسلیمان) حفر نمایند. مسیو دمرگان باستانشناس فرانسوی در گزارشهای خود ذکری از این نقطه که در میان تپههای خاک بختیاری واقع بود، نموده و گفته بود در سر راه بین مالمیر و شوشتر جائی به نام میدان نفتون هست که علائم ظاهری نفت در آنجا هویدا و خرابههای آتشکدهای نیز درآنجا موجود است که اهالی به نام مسجدسلیمان میشناسند. عملیات مسجدسلیمان ادامه پیدا کرد؛ و پس از سه سال تلاش و حفاری، بالاخره در تاریخ 5 خرداد 1287ش/ 26 مه 1908م بنا به گفتۀ سرآرنولد ویلسون (Sir Arnold Wilson) در سفرنامه خود، ساعت 4 بامداد، نفت در عمق 1180 فوتی از چاه فوران کرد و سر چارلز مارلینگ (Sir Charls marlink) وزیرمختار بریتانیا در تهران خبر آن را به لندن مخابره کرد.
شرکت نفت انگلیس و ایران (APOC)
در سال 1327ق/1909م «شرکت نفت برمه» که از آن پس ذی نفع اصلی بود با سرمایۀ دو میلیون لیره استرلینگ، سازمان جدیدی به نام «شرکت نفت انگلیس و ایران» (APOC) تأسیس کرد که جانشین شرکت سندیکای امتیازات شد. به دنبال حفر چاههای متعدد در مسجدسلیمان، خط لولهای هم از مسجدسلیمان تا آبادان، محل احداث پالایشگاه کشیده شد. طول این لوله که کار احداث آن در سال 1329 ق /1911م به پایان رسید، قریب به چهل فرسخ (130 کیلومتر) بود و سالانه 400 هزار تن ظرفیت انتقال نفت داشت. انگلستان، تعدادی سرباز هندی تحت فرماندهی «آرنولد ویلسون» افسر انگلیسی در ظاهر برای محافظت از کنسولگری انگلیس در اهواز، و در واقع برای حفاظت از تأسیسات شرکت نفت، به ایران اعزام کرد. بعدها شرکت مزبور برای ادامه و توسعه عملیات خود طی قراردادهائی با رؤسا و خوانین بختیاری، زمینهای مورد نیاز را که متعلق به ایالات و عشایر بختیاری بود، از آنها خریداری نمود. همچنین شرکت برای حفظ تأسیسات، چاهها و لولههای نفتی یک سلسله قراردادهای دیگری هم با رؤسای بختیاری به امضاء رسانید. چون به موجب قرارداد جداگانه هر کمپانی که در داخل اراضی بختیاری برای استخراج نفت تأسیس شود باید صدی سه به خوانین بختیاری بدهد، برای تسهیل عملیات این قرارداد، یک شرکت امدادیه با سرمایه 400 هزار لیره انگلیسی تأسیس شد موسوم به «شرکت نفت بختیاری» تا عملیات را به مابقی اراضی بختیاری توسعه دهد.
شرکت نفت انگلیس و ایران، قراردادهائی نیز در خوزستان با شیخ خزعل داشت. سر پرسی کاکس سرکنسول بریتانیا در بوشهر، مأمور مذاکره با خزعل گردید. او در سال 1327ق/1909م ضمن عقد قراردادی با شیخ خزعل، یک میل مربع از اراضی آبادان را که برای ایجاد پالایشگاه مورد نیاز شرکت بود از خزعل خریداری نمود. خزعل موافقت کرد با دریافت مبلغ 6500 لیره در سال که برای مدت ده سال به او پیش پرداخت میشد، حفاظت از تأسیسات، لولهها و امنیت منطقه را عهدهدار شود. همچنین او مبلغ ده هزار لیره نیز از شرکت نفت انگلیس و ایران و در واقع از دولت انگلیس به عنوان وام دریافت داشت و دولت انگلیس حقوق خزعل و جانشینان وی را بر محمره تضمین کرد.
دولت ایران اینگونه قراردادها و موافقتنامههای کمپانی نفت انگلیس و ایران با خوانین بختیاری و شیخ خزعل را عملی در جهت تضعیف حکومت مرکزی ایران قلمداد میکرد، اما از آنجایی که خود نیز عاجز از اجرای تعهدات خود جهت تأمین امنیت و حراست از تأسیسات شرکت بود، کمپانی ناگزیر از کنار آمدن با رؤسا و شیوخ مقتدر قبایل و عشایر منطقه بود.
دخالت دولت بریتانیا در سیاست کلی و خط مشی شرکت نفت انگلیس و ایران
دولت انگلیس در سال 1331 ق/1913م طرح لرد فیشر، یعنی تبدیل سوخت کشتیهای جنگی از زغال سنگ به نفت را به مرحله اجرا درآورد. اما قبل از هر چیزی دریاداری انگلیس باید اطمینان حاصل میکرد که منابع نفتی موجود، قادر به تأمین نفت مورد نیاز بحریه در زمان جنگ و صلح میباشد. به دستور سر وینستون چرچیل، لرد اول دریاداری بریتانیا، کمیسیون مخصوصی مأمور بررسی و مطالعه در این مورد شد. کمیسیون مزبور به ریاست لرد فیشر، شروع به کار کرده، هیأتی از کارشناسان را تحت ریاست دریاسالار ادموند اسیلد (Edmund Slade) به همراهی سر جان کادمن (Sir John Cadman) جهت تحقیقات لازم روانه ایران ساخت. گزارش حاصل از تحقیقات سه ماهه هیأت مزبور در ایران بدین قرار بود: اولاً منابع نفتی موجود تأمین نیازهای سوختی وزارت دریاداری انگلیس را برای مدتهای مدید کفایت خواهد کرد. ثانیاً اگر شرکت در کنترل ما باشد، خواهد توانست نیازهای نیروی دریائی ما را با قیمت مناسب تأمین کند و اگر امتیاز مزبور به دست بیگانگان بیفتد فاجعه به بار خواهد آمد. ثالثاً توصیه شده بود دولت انگلیس به شرکت نفت ایران و انگلیس جهت بهرهبرداری از همه منابع نفتی در منطقهای وسیع کمک مالی نموده و شرط اعطای کمک مالی هم آن باشد که دولت بریتانیا در سیاست کلی شرکت و تعیین خط مشی آن سهیم بوده و مستقیماً دخالت نماید. پس از آن وزارت دریاداری انگلیس در سال 1332 ق/1914م قراردادی با شرکت نفت ایران و انگلیس منعقد ساخت که به موجب آن دولت انگلیس با دو میلیون و دویست هزار لیره سرمایهگذاری و تصاحب 51 درصد سهام شرکت، بزرگترین سهامدار آن و دارای حق نظارت کامل بر شرکت گردید. این مسئله با مفاد امتیازنامه مخالف و منافی با استقلال و حاکمیت ایران بود و علاوه بر آنکه موجب اعتراضات شدید رسمی دولت و مخالفت مطبوعات و مردم ایران گردید؛ حتی مخالفت حزب کارگر بریتانیا را نیز علیه دولت محافظهکار برانگیخت. دولت ایران از طریق وزارت امور خارجه به این امر اعتراض کرد؛ ولی سفارت بریتانیا در تهران جواب داد این معامله فقط ترتیبی برای فروش نفت است و به هیچوجه دولت انگلیس نه در اداره امور شرکت و نه در روابط تجاری و سیاسی شرکت با دولت ایران دخالتی نخواهد داشت. اما حقیقت غیر از این بود.
دولت انگلیس به موجب قرارداد فوق با شرکت نفت ایران و انگلیس، دو مدیر برای شرکت انتخاب کرد تا مسئولیت حفظ و تأمین منافع دولت انگلیس را عهدهدار باشند. این دو مدیر دولتی درباره مسائل مربوط به خط مشی کلی شرکت، تغییر سهام و تغییر وضعیت شرکت و مسائل مربوط به انجام و اجرای قراردادهای جاری با دریاداری از حق ویژه وتو برخوردار بودند. شرکت نفت ایران و انگلیس نیز متعهد شده بود همواره به صورت یک شرکت کاملاً مستقل انگلیسی باقی مانده و مدیران آن انگلیسی و محل استقرار دفتر مرکزی آن نیز در انگلستان باشد. قرارداد بین دولت انگلیس و شرکت نفت ایران و انگلیس به مجلس مبعوثان آن کشور تقدیم شد. چرچیل، در دفاع از قرارداد و تشریح سیاست نفتی دولت انگلیس گفت: «هدف ما اینست که منافع انگلیس در مناطق نفتخیز ایران حفظ شود و تا آنجا که ممکن است آن را توسعه دهیم». او در ادامه افزود:
سیاست نفتی ما دو هدف را تعقیب میکند، هدف نهائی و غائی آنست که وزارت دریاداری انگلیس مستقلاً مالک و تولیدکنندۀ سوخت مایع مورد نیاز خود باشد؛ ما باید مالک یا به هر قیمتی که شده کنترلکنندۀ مایع نفتی یا حداقل قسمتی از تولیدات نفتی که مورد نیاز ما است، باشیم.
چرچیل در آخر گفت: «بدین ترتیب ما در تمام این منطقۀ عظیم (ایران) قدرت تنظیم و هدایت گسترش و رشد را طبق منافع ملی و منافع نیروی دریائی خود بدست میآوریم». در نهایت دفاعیات چرچیل و دیگر نمایندگان مجلس عوام مؤثر واقع شده و پارلمان انگلیس با اکثریت قاطع 254 رأی موافق در برابر 18 رأی مخالف، قرارداد مزبور را تصویب کرد و به این ترتیب دولت انگلیس به صورت عمدهترین سهامدار شرکت نفت ایران و انگلیس درآمد، و با عقد قرارداد خرید نفت از شرکت مزبور و تعیین مدیران شرکت در حقیقت سیاست عمومی شرکت و در نتیجه سیاست نفت ایران را در دست گرفت. پس از آن شرکت نفت ایران و انگلیس به صورت بازوی پرقدرت سیاسی و اقتصادی امپریالیزم انگلیس و وسیلۀ مستمر اعمال نفوذ و مداخلۀ بریتانیا در ایران و منطقه درآمد. تغییر و تحولات شرکت نفت نه تنها نارضایتی مردم ایران بلکه اعتراضات حزب کارگر انگلیس را نیز درپی داشت. شیخمحمد خیابانی در یکی از نطقهای پرهیجان خود در تبریز چنین گفت:
امتیازی که به دارسی داده شد نباید منتقل به دولت امپراطوری انگلستان بشود که موجب پریشانیها و نگرانیهای ایران بوده است. این معامله نادرست و خائنانه بوده زیرا دولت انگلستان هیچگاه توفیق نمییافت چنین امتیازی را مستقیماً از دولت ایران تحصیل کند و بنابراین دارسی را به میان آورد که او را وسیلۀ تحصیل امتیاز قرار داده و صورت شوم امپریالیزم خود را پشت سر او پنهان دارد، این عمل خدعهآمیز و نادرست و حیلهگرانه بوده است.
در سال 1332 ق/1914م در یکی از جلسات مجلس مبعوثان انگلیس، رمزی مکدونالد (Ramsay Mc Donald) پیشوای حزب کارگر ضمن نطقی شدید به سیاست دولت بریتانیا حمله کرد و گفت:
سیاست شرکت نفت در ایران روش استعماری دارد و به استقلال ایران لطمه وارد میآورد زیرا شرکت بوسیلۀ پرداختهایی که به بختیاریها و عربهای خوزستان مینماید تا اموال وی را حفظ نمایند قدرت حکومت مرکزی را متزلزل میسازد و حکومتهای خان خانی وایلی را ترویج مینماید. من به دولت پیشنهاد میکنم که از چنین سیاست امپریالیستی دست بردارد و دولت مرکزی ایران را تقویت نماید تا دولت ایران مسئولیت حفظ اموال شرکت را به عهده گرفته و در آینده مواقعی پیش نیاید که دخالت دولت انگلیس را در امور داخلی ایران ایجاب نماید.
اما در همان جلسه سر ادوارد گری (Sir Edward Grey)، وزیر خارجه انگلیس، به حمایت از مداخلات (سیاسی، اقتصادی و نظامی) مستقیم انگلیس در ایران پرداخته و اعلام کرد برای حفاظت از چاهها و لولههای نفت و برقراری مستمر و مداوم جریان نفت، دولت بریتانیا «در وهله اول با کمک مالی به عشایر و کمک دولت ایران سعی در حفاظت از منافع خود خواهد کرد و اگر چنانچه این اقدام نتیجه بخش نباشد دو تیپ از نیروهای خود را به ایران اعزام خواهد کرد...».
پیشبینیهای مکدونالد درست از کار درآمد؛ به طوری که بعدها مسئله نفت ایران، حفظ هندوستان را که ارجح مصالح بریتانیا محسوب میشد، تحتالشعاع قرار داد و دیگر ایران و بخصوص جنوب ایران به عنوان سپر دفاعی و منطقه حائل برای حفظ هندوستان مطرح نبود، بلکه حفظ و حراست از جنوب ایران حتی با دخالت نظامی مستقیم سربازان انگلیسی هدف اصلی سیاست دولت انگلستان بود. اینگونه مداخلات دولت انگلیس در ایران در جریان جنگ جهانی اول باعث تقسیم ایران بین روس و انگلیس و جلوگیری از پرداخت حقالامتیاز نفت به دولت ایران شد. بطوریکه هنگامی که نیروهای انگلیسی قسمت عمدهای از ایران را اشغال کرده و خسارات فراوان به این کشور و ملت ایران وارد میساختند، در برابر اعتراض ایران به شرکت نفت مبنی بر تخلف از پرداخت حقالامتیاز، این شرکت مدعی شد چون دولت ایران نتوانسته است امنیت را در خوزستان برقرار سازد شرکت متضرر شده و نمیتواند حقالامتیاز بپردازد. اما حقیقت امر این بود که شرکت، یعنی عامل سیاست امپریالیزم بریتانیا، به جای آنکه در تقویت دولت مرکزی بکوشد و از دولت ایران ایجاد امنیت را در منطقۀ نفتخیز بخواهد، صلاح خود را در این دیده بود که دل خوانین بختیاری و سران متنفذ خوزستان مانند شیخخزعل را به دست آورد و از آنان نیروئی در برابر نیروی حکومت ملی مشروطه ایران بوجود آورد تا هم از تجاوز احتمالی آنان به منطقه نفت در امان بماند و هم دولت مرکزی ایران را ضعیف وانمود کند؛ اما حسابسازی شرکت نفت انگلیس برای دولت ایران، خاصه پیش کشیدن مسئله خسارت ناشی از عدم امنیت که آن نیز ناشی از جنگ جهانی اول و نقض بیطرفی ایران از جانب انگلیس بود به قدری بیشرمانه و دور از مروت و جوانمردی است که نمیتوان حدی بر آن تصور کرد.
فهرست منابع و مآخذ
- اسناد بایگانی وزارت امور خارجه، سند نمره 6 و 7، پوشه 8 . کارتن 22، 1324 ق.
- جمالزاده، محمدعلی، (1376)، گنج شایگان، اوضاع اقتصادی ایران، تهران، بنیاد موقوفات محمود افشار.
- دولونه، ژاک و شارلیه، ژان میشل، (1369)، اسرار نفت، ترجمه ژاله عالیخانی، تهران، نشر خامه.
- شرکت ملی نفت ایران، (1344)، کتاب سفید، تاریخچه و متن قراردادهای مربوط به نفت ایران، بی جا، شرکت ملی نفت ایران.
- شوادران، بنجامین، (1352)، خاورمیانه، نفت و قدرتهای بزرگ، ترجمه عبدالحسین شریفیان، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی.
- عباسی شهنی، دانش، (1374)، تاریخ مسجدسلیمان، تهران، نشر هیرمند.
- علم، مصطفی، (1371)، نفت، قدرت و اصول، ترجمه غلامحسین صالحیار، تهران، انتشارات اطلاعات.
- فاتح، مصطفی، (1335) ، پنجاه سال نفت ایران، تهران، نشر چهر.
- کاظمزاده، فیروز، (1354)، روس و انگلیس در ایران (1914-1864م) ترجمه منوچهر امیری، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.
- لسانی، ابوالفضل، (1329)، طلای سیاه یا بلای ایران، تهران، بی نا.
- موحد، محمدعلی، (1357)، نفت ما و مسائل حقوقی آن، تهران، انتشارات خوارزمی.
- نایبیان، جلیل، (1378)، پژوهشی در مسائل سیاسی تاریخی نفت در ایران، تهران، انتشارات ثارالله.
- ویلسون، آرنولد، (1363)، سفرنامه ویلسون یا تاریخ سیاسی و اقتصادی جنوب غربی ایران، ترجمۀ سعادت نوری، تهران، نشر وحید.
- هاردینگ، سر آرتور، (1370)، خاطرات سیاسی سر آرتور هاردینگ، ترجمه جواد شیخالاسلامی، تهران، انتشارات کیهان.
- همیلتون، آدرین، (1373)، نفت پاداش قدرت، ترجمه محمود طلوع مکانیک، تهران، مؤسسه خدمات فرهنگی رسا.
- یرگین، دانیل، (1380)، غنیمت، داستان پرماجرای نفت از آغاز تا امروز، ترجمه اکبر تبریزی، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی.
- یعقوبینژاد، علی (1373)، رئیس نفت، تهران، انتشارات یادواره کتاب.
- Ferrier, P.W. (1982). The history of the British Petroleam Company, Cambridge, University Press.
پانوشتها
1. کارشناس ارشد تاریخ، دانشگاه تهران.
2. . فاتح، 1335ش، ص 245؛ نایبیان، 1378ش، ج1، صص 39-34.
3. . لسانی، 1329ش، ص 7.
4. . موحد، 1357 ش، صص 30-29؛ شوادران، 1352ش، ص12.
5. . نایبیان، 1378ش، ج 1، ص 48؛ لسانی، 1329ش، صص 40-39.
6. . فاتح، 1335ش، ص 249.
7. . کتاب سفید، تاریخچه و متن قراردادهای مربوط به نفت ایران، 1344ش، ص 2.
8. . یعقوبینژاد، 1373ش، ص 39.
9. . یرگین، 1380ش، صص143-142.
10. . یعقوبینژاد، 1373ش، صص 43-42.
11. . هاردینگ، 1370ش، ص 186.
12. . هاردینگ، 1370ش، صص 189-188؛ یرگین، 1380 ش، ص 149.
13. . نایبیان، 1378ش، ج 1، ص 73.
14. . هاردینگ، 1370ش، ص 187؛ همیلتون، 1373ش، ص 96.
15. . کتاب سفید، تاریخچه و متن قراردادهای مربوط به نفت ایران، 1344ش، ص2؛ همیلتون، 1373ش، ص96.
16. . دولونه، ژاک و شارلیه، ژان میشل، 1369 ش، ص50.
17. . جمالزاده، 1376 ش، ص70.
18. . کاظمزاده، 1354ش، ص2.
19. . کتاب سفید، تاریخچه و متن قراردادهای مربوط به نفت ایران، 1344ش، ص 5؛ یرگین، 1380 ش، ص 145.
20. . علم، 1371ش، ص30.
21. . عباسی شهنی، 1374 ش، صص 73-71؛ یعقوبینژاد، 1373ش، صص 58-52.
22. . جمالزاده، 1376ش، ص70؛ نایبیان، 1378ش، ج1، ص 74.
23. . همیلتون، 1373ش، ص97؛ شوادران، 1352ش، صص 16-15.
24. . همیلتون، 1373ش، ص97؛ یعقوبینژاد، 1373ش، صص 59-58.
25. . سند نمره 7، 1324ق؛ P67-70 .1982, V1،Ferrier.
26. . نایبیان، 1378ش، ص77.
27. . یعقوبینژاد، 1373ش، صص 60-59.
28. . سند نمره 6، 1324ق.
29. . عباسی شهنی، 1374ش، صص 100-96؛ یعقوبینژاد، 1373ش، صص 76-75.
30. . ویلسون، 1363 ش، ص55؛ یرگین، 1380 ش، ص 156.
31. . نایبیان، 1378 ش، ج 1، ص 79؛ لسانی، 1329 ش، ص 56.
32. . جمالزده، 1376 ش، ص 71؛ یعقوبینژاد، 1373 ش، ص 138.
33. . ویلسون، 1363 ش، صص 37-36.
34. . یعقوبینژاد، 1373 ش، ص 67؛ عباسی شهنی، 1374 ش، صص 86-81، 108-107.
35. . جمالزاده، 1376 ش، ص70.
36. . نایبیان، 1378 ش، ج 1، ص 163؛ شوادران، 1352 ش، ص 18.
37. . شوادران، 1352ش، صص 17-16.
38. . یرگین، 1380 ش، ص 173؛ همیلتون، 1373 ش، ص 101.
39. . نایبیان؛ 1378 ش، ج 1، ص 82.
40. . جمالزاده، 1376 ش، ص 71؛ موحد، 1357ش، صص 33 -32؛Ferrier, 1982. V1 , PP170-172 .
41. . همیلتون، 1373ش، ص 101؛ یرگین، 1380ش، ص 174.
42. . نایبیان، 1378 ش، ج 1، ص 83.
43. . نایبیان، 1378 ش، ج 1، ص 83.
44. . فاتح، 1335 ش، ص264.
45. . یرگین، 1380 ش، ص177-175.
46. . یرگین، 1380 ش، ص177-175.
47. . فاتح، 1335 ش، ص265.
48. . فاتح، 1335 ش، صص267-266.
49. . فاتح، 1335 ش، ص 267.
مجموعه مقالات ارائه شده در همایش دوم ایران و استعمار انگلیس موسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی