29 اردیبهشت 1399

یک بررسی تاریخی-تکنیکی مستند

حفره ای نیست پس اتاق گازی وجود نداشته است

حفره های سقف سردخانه اول کوره های شماره دو در بیرکناو برای وارد ساختن زیکلن B


کارلوماتوینو؛ مترجمان : غلامرضا رفعت نژاد و سید مجتبی عزیزی

حفره ای نیست پس اتاق گازی وجود نداشته است

اشاره

چنان‌که مـی‌دانیم ادعاهای یهودیان در مورد هولوکاست در نهایت بر‌ ادعای آنان در مورد‌ وجود‌ اتاقهای گاز اسـتوار است.اتاق گاز بـه اتـاقهای بزرگی گفته می‌شود که یهودیان‌ مدعی‌اند تعداد زیادی از هم‌کیشانشان توسط نازیها در این اتاقهای دربسته با گاز زیکلون B خفه شده و سپس جسد‌ آنها به کوره‌های آدم‌سوزی منتقل شده است.سردخانه شماره یـک‌ از کوره شماره 2 بیرکناو از جمله مهم‌ترین مکانهایی است که یهودیان در مورد آن ادعا دارند و معتقدند که اتاق گاز بوده‌ است‌؛اما این سردخانه-که در کنار کوره‌ای قرار دارد که پیش از آن برای سوزاندن اجساد قـربانیان بـیماریهای واگیردار از جمله تیفوس و تب تیفوئید  استفاده می شده است-برای آنکه‌ اتاق گاز کارکرد مناسب جهت خفه کردن و کشتار جمعی را داشته باشد، نیازمند وجود حفره‌هایی مناسب برای ورود گاز زیکلون B است.

مـقاله حـاضر که توسط کارلو ماتوینو محقق ایتالیایی و از جمله‌ متخصصان‌ صاحب اثر در زمینه هولوکاست به نگارش درآمده ‌ به بررسی این نکته می‌پردازد که آیا در اتاق گاز مورد ادعای یهودیان ، چنین حفره‌هایی وجود داشته یا خیر؟

باید توجه داشت‌ اگرثابت‌ شود‌ چنین حفره هایی وجود نداشته است (کاری‌ که این مقاله به خوبی‌ در‌اثبات‌ آن موفق‌ شده است)می‌توان به صراحت و قاطعیت اعلام کرد که هولوکاستی وجود نداشته است.

هـنگامی کـه مـتخصص فنی امریکایی فردریک‌ ای‌.لوخـتر‌1 گـزارش فـنی مشهور خود در مورد اتاقهای گاز‌ آشویتس‌‌2 و مایدانک‌3 را در سال 1988 به دادگاه کانادایی ارائه کرد؛ابتدا باعث‌ سردرگمی شد: در تصویر تکنیکی او از‌ سردخانه‌ یک‌،از کـوره‌های شـماره 2 و 3 آشـویتس- بیرکناو4(که بر مبنای ادعا آن‌ را اتاق گـاز مـی‌نامند)او چهار ورودی در سقف رسم کرده است که‌ بر مبنای ادعای شاهدان،گاز‌ سمی‌ زیکلون‌ B 5 از آنها وارد می‌شد و جان صدها هزار قـربانی را مـی‌گرفت.امـا‌ در‌ ویراست بعدی این گزارش تخصصی،لوختر بخشی اضافه کرد و در آن‌ توضیح داد که در خرابه‌های‌ آن‌ کوره‌ چنین حفره‌هایی را نمی‌توان یافت.

دیتلیب فلدرر6 در دهه 1970 اولین‌بار این‌ سئوال‌ را‌ مطرح نمود کـه آیـا چـنین حفره‌هایی در سقف این سازه‌ها وجود داشته یا خیر؟بدون وجود‌ این‌ حفره‌ها‌،سـازه‌های مـذکور نمی‌تواند مطابق ادعای شاهدان،به عنوان اتاق گاز استفاده شود.از آن‌ زمان‌ تاکنون این مطلب مـورد بـحثهای جـدی قرار گرفته است.تا پیش از مقاله‌ حاضر‌،این‌ موضوع بیش از همه مـورد تـوجه‌ گـرماررادولف‌7در«گزارش رداولف»قرارگرفته است‌. چارلز‌ دی‌پروان‌8 با الهام از گزارش‌ رادولف،پژوهشی را تنظیم کرده اسـت کـه کـارلو‌ ماتوینو‌ در‌ صفحات آتی به تحلیل و نقد آن‌ می‌پردازد.

پژوهش پروان اساسا بر عکسهای گرفته شـده از‌ سـقف‌ این سردخانه‌ها در سال‌ 2000 میلادی استوار است.به اعتقاد پروان او‌ توانسته‌ است‌ حداقل سه حـفره را در سـقف‌ شـماره یک شناسایی کند که در سالهای 1943 الی‌ 1944‌ برای‌ وارد کردن گاز زیکلون B مورد استفاده قرار گـرفته‌اند.او چـنین نتیجه می‌گیرد‌ که‌ از این طریق طعنه پروفسور رابرت فوریسون‌9 را که پس از او توسط رادولف تأیید شـد‌،زیـر‌ سـئوال برده است(پروسور فوریسون مبدع این‌ شعار بود که«حفره‌ای نیست‌،پس‌ هولوکاستی نبوده اسـت»)کـارلو ماتوینو در صفحات‌ آتی‌‌ نشان‌ داده است که ادعاهای پروان غیر قابل‌ دفاع‌ است.مـاتوینو نـشان مـی‌دهد که همه حفره‌های‌ کنونی سقف این سردخانه‌ها به وضوح‌،اثر‌ تخریب کوره در طول دروره‌های‌ آمـوزشی‌ نـیروهای‌ آلمـانی‌ است‌ و یا‌ اساسا پس از جنگ ایجاد شده‌ است‌.

1.مقدمه

«چارلز دی پروان»نویسنده مقاله‌ای بـا عـنوان«حفره‌ای نیست؟هولوکاستی نبوده‌ است؟10 و 11‌ پژوهش‌ در مورد سقف سردخانه شماره یک‌ از کوره شماره 2 در‌ بیرکناو‌ 12»است.

پیش از همه‌ پروان‌ بـر اهـمیت مشکلات حفره‌ها و ضرورت وجود آنها جهت ورود زیکلون B برای کشتار جمعی‌ به‌ اتـاقهای گـاز ادعایی کوره شماره‌ 2 تأکید‌ می‌کند‌.این سـئوال کـه‌ از‌ سـوی‌ محققان بازنگری تاریخی‌‌13‌مطرح شده است،چـنان اهـمیتی یافته است که در دادگاه دیوید ایروینگ‌14علیه‌ انتشارات‌ پنگوئن و دبورا ای لیپشتات‌15،حتی‌ در‌ حـکم قـاضی‌ این‌ دادگاه‌،در مورد وجود ایـن‌ حـفره‌ها یا نـبود آنـها بـحث شد.16

پروان در پژوهش خود به پنج زمـینه مـی‌پردازد‌ که‌ متشکل از شواهدی به نفع وجود‌ حفره‌های‌‌ مورد‌ ادعا‌ می‌باشد‌.این شـواهد اسـاسا‌ از‌ سوی حامیان فرضیه وجود اتاقهای گـاز در آشویتس- بیرکناو پذیرفته شـده اسـت:

1.شاهدان و شهادتهای تاریخی اولیه‌؛

2.شـواهد‌ عـکس‌برداری‌ هوایی از حفره‌های موجود در سقف اتاقهای‌ گاز‌؛

3.نقشه‌های‌ مهندسی‌ اولیه‌ سردخانه‌ یک و کوره 2؛

4.عـکسهای آلمـانی زمان جنگ از سردخانه یک و کـوره 2 و 3؛

5.شـواهد فـیزیکی؛

در بخش اول پروان شانزده شـهادت را مـطرح می‌سازد که 9 مـورد بـا شاهدان اصلی‌ و 7 مورد با شاهدان فرعی مربوط می‌شود.(صفحات 10 به بعد).

ایگان اوسـهورن‌17،دکـتر فریدمن‌18،یاندا وایس‌19،رادولف وربا20و آلفرد وتـزلر21،اوتـا کراوس‌22،اریـک‌ کـولکا‌23،نـونر کرومه‌24و آلفرد فرانک-گـریکش.25

نتیجه‌گیری پروان این است که این شاهدان منطقی و قابل اعتنا نیستند.اما پروان شاهدان‌ اصلی را (که بـه تـرتیب عبارت‌اند از‌ رادولف‌ هس‌26)،هنریک تابر27،کـارل شـولتز28، سـالمن‌ لونـتال‌29،کـونرادمورگن‌30،میکلوس نـیزسلی‌31،پل بـندل‌32،ژوزف اربر33‌و فیلیپ‌‌ مولر34که همه آنها‌ بر‌ مبنای ادعا«شاهد عینی»بوده‌اند)مورد ارزیابی قرار نـمی‌دهد او فـرض‌ مـی‌کند که همه این شاهدان به ظاهر عـینی قـابل اعـتماد هـستند.امـا ایـن‌ شهادتها‌ نیزدرحقیقت‌ مانند‌ قبلیها‌ بی‌فایده وغیرقابل اعتنا هستند؛چنان که ما درآینده نشان خواهیم داد.

درادامه پروان استدلالهای خود را صرفا بر چهار شهادت استوار می‌کند:

1.هنریک تـابر،برای ترتیب و تعداد‌ حفره‌های‌ وارد ساختن زیکلون B (دو عدد در بخش‌ شرقی و دو عدد در بخش غربی سردخانه شماره یک)؛

2.کارل شولتز،برای ابعاد حفره‌ها(25*25 سانتی‌متر)؛

3.کونراد مورگن،برای چگونگی ابزارهای کشتار‌ جمعی‌؛

4.رادولف هس‌،بـرای تـبدیل کوره به ابزار کشتار جمعی بدون اطلاع رئیس اداره مرکزی‌ ساخت‌وساز35؛

از دیگر شهادتها‌ به عنوان تأییدی برای این چهار شهادت اصلی استفاده شده است‌.پیش‌ از‌ آنکه جزییات استدلال پروان را بررسی کـنیم،اجـازه دهید که اعتبار اصلی‌ترین‌ شاهدان معرفی شده از سوی ‌‌او‌ را مورد ارزیابی قرار دهیم:

2.اصلی‌ترین شاهدان معرفی شده توسط پروان:

-ژوزف اربر‌

این‌ شهادت‌ از سوی پروان معرفی شـده و جـرالد فلمینگ‌36در کتاب هیتلر و راه حل نـهایی‌37‌از آن اسـتفاده کرده است.38متن استفاده شده از سوی فلمینگ برگرفته‌ از نامه‌ای است که‌ ژوزف‌ اربر در 14 سپتامبر 1981 به او نوشته است.39بنابراین اعلام این شاهد به لحاظ زمـانی هـنوز مشکوک‌ است.در ویراست اول کـتاب مـذکور که در آلمان و با عنوان آلمانی‌‌40 Hitlerund die Enklosung منتشر شده فلمینگ از نامه اربر چنین نقل قول مستقیم می کند:41

دو دریچه‌ Einschutren برای ورود مایعات و گاز در هریک از اتاقهای گاز(کوره‌های یک‌‌ و دو در بیرکناو جی اف)وجود داشت : در درون آنـها چـهار لوله قرار داشت که هرکدام از سقف‌ تا کف زمین ادامه داشت.این لوله‌ها با استیلهای سوراخ سوراخ پوشانده شده‌ بود‌ و در درون آنها ورقه‌ای از فلز با لبه کوچک قرار داشت که به آن سـیمی وصـل بود.از طـریق این سیم ورقه فلزی را می‌شد به سمت سقف کشید‌.سرپوشی‌ فلزی به هریک از ورودیها روی سقف متصل شـده بود.اگر سرپوش برداشته می‌شد قوطی حاوی(مواد سمی) می‌توانست بـه داخـل وارد شـود و گاز منتشر شود.آن‌گاه قوطی به‌ پایین‌ می‌آمد‌ و سرپوش بسته می‌شد.

این درچه‌ ورودی‌ Einschutte‌ چگونه چیزی است؟فعل einschutten بـه‌مـعنی «ریختن‌ به داخل» است که به عنوان یک اصطلاح فنی«تغذیه»یا«بـار کـردن و یـا شارژ‌ کردن‌»به‌ کار می‌ رود.اگر چنان‌که به نظر می‌رسد‌ Einschutten‌ یک مکانیسم بوده است، بـاید ابزاری برای‌ پاشیدن یا تغذیه کردن باشد.برمبنای متن، هراتاق گاز مـورد ادعا‌،دو‌ عدد‌ Einschutten داشته و در هـر یک از آنـها چهار لوله آهنی موجود‌ بوده است.بنابراین در هر اتاق گاز ادعایی‌ باید هشت لوله فلزی بوده باشد.این ابزارها اساسا با‌ آنچه‌ هنریک‌ تابر توصیف می‌کند هم‌خوان نیست.علاوه براین، تصور چگونگی سـاخت آنها‌ بسیار‌ مشکل است. این تصور به حدی مشکل است که پروان خود برای مفهوم کردن متن،کاملا‌ آن‌ را‌ حذف کرده و به‌جای‌ آن«اتاق»را قرار داده است(نکته 24 در‌ صفحه‌ 7)و فلمینگ‌ نیز اصطلاح آلمانی Einschutte را مـجرا یـا لوله« ducts »ترجمه کرده است.این درحالی‌ است‌ که‌ مفهوم متن اصلی چنین‌ معادل‌سازیهایی را کاملا غیرمحتمل می‌کند.در نتیجه می‌توان گفت که‌ شهادت‌ ژوزف اربر، غیر قابل اتکاست.

-کونراد مورگن

پروان دو شهادت از این شاهد‌ را‌ ذکـر‌ مـی‌کند.(صفحه 5)اولی مربوط به اقرارنامه مورگن در 13 جولای 1946 سند اس اس‌ 65‌ می‌باشد.در این مورد شاهد بیان می‌دارد: در این لحظه یک مرد اس‌ اس‌ در‌ لباس ضدگاز بالای لوله هوایی بیرونی می‌ایستد و یک قوطی‌ حـاوی سـیانید هیدروژن را به داخل‌ اتاق‌ می‌ریزد.

مورگن از یک«لوله هوای»واحد حرف می‌زند که با تعریف‌ پذیرفته‌ شده‌ پروان‌[چهار لوله‌ بودن هر دریچه‌]کاملا در تعارض است.علاوه بر این اصطلاح لوله هوا نـیز‌ بـا‌ ورودیـهای‌ ادعایی‌ زیکلون B کاملا نامناسب و نـاهم‌خوان مـی‌باشد.چـرا که ورودی زیکلون B ربطی به‌ تهویه‌‌ نداشته است.درکوره‌های 2 و 3 در واقع یک لوله ورودی هوا Belufungsschacht وجود داشته که سردخانه شماره‌ یک‌ را به هواکش‌ متصل مـی‌کرد و بـاعث رفـت و آمد هوا می‌شد و جای آن‌ در‌ زیر سقف سـازه‌ها قـرار داشت.42 دومین‌ استشهاد‌ به‌ این شاهد از شهادت‌نامه مورگن در دادگاه‌ اسوالد‌ پول‌43برگرفته شده است. در اینجا شاهد تأیید می‌کند زیکلون B از طـریق‌ یـک‌ مـیله مخصوص به«اتاق گاز‌»وارد‌ می‌شده‌ است‌.(صفحه‌ 5)که‌ البته ایـن‌بار نیز از یک ابزار‌ واحد‌ سخن به میان می‌آید.

با بررسی آنچه این شاهد در 8 آگوست 1946‌ در‌ دادگاه نورمبرگ بیان داشـته اسـت مـی‌توان‌‌ میزان اعتبار شهادت او‌ را‌ برای اثبات«اتاقهای گاز»مورد‌ ادعا‌ فهمید:44 وقـتی مـی‌گوییم«اردوگاه کشتار جمعی آشویتس»منظورم اردوگاه متمرکزسازی نیست.من‌ در‌ آنجا نبودم.منظور من یک‌ اردوگاه‌ کـشتار‌ جـمعی و نـابودسازی مجزا‌ در‌ نزدیکی آشویتس است‌ که‌«مونویتز‌»45نامیده می‌شد.

او کمی بعد این گـفته را تـأیید مـی‌کند:46

این کامیونها‌ به‌ بیرون می‌رفتند،اما به اردوگاه متمرکزسازی‌ آشویتس‌ نمی‌رفتند،بلکه‌ در‌ جهت‌‌ دیـگری بـه اردوگـاه نابودسازی‌ مونویتز می‌رفتند که چند کیلومتر دورتر بود.

چه کسی می‌تواند این را یک خـطای لفـظی‌ تصور‌ کند و بگوید مورگن می‌خواسته بگوید بیرکناو‌ اما‌ گفته‌ مونویتز‌.اما‌ از بیان بـعدی‌ او‌ بـه خـوبی مشخص می‌شود که او دقیقا در مورد مونویتز فکر می‌کرده است:47

اردوگاه نابودسازی‌ مونویتز ‌بسیار دورتـر از اردوگـاه متمرکز سازی قرار داشت.مونویتز‌ در‌ یک‌‌ منطقه‌ کاملا‌ صنعتی‌ قرار گرفته بود و خیلی قـابل تـشخیص نـبود و همه آفاق آن پوشیده از دودکشهای در حال دود کردن بود.

هیچ شکی باقی نمی‌ماند:در یک منطقه کاملا صـنعتی‌ و پر از دودکـشهای درحال دود،او مونویتز را می‌یابد نه بیرکناو را.با این حال اگر کونراد مورگن یـک شـاهد عـینی است چگونه‌ می‌توان شهادت او را پذیرفت در حالی‌ که‌ بیرکناو را از مونویتز تشخیص نمی‌دهد؟به‌نظر می‌رسد که او اصلا هیچ چـیزی نـدیده بـاشد اما از روی شنیده‌های خود حرفهایی-آن هم در بیشتر قسمتها ناهماهنگ-می‌زند.بنابراین تا حـدی‌ کـه‌ به ما(در بررسی اردوگاه بیرکناو مربوط می‌شود) کونراد مورگن شاهدی‌ کاملا غیر قابل قبول است.

-پل بـندل

پروان بـه نقل از پرساک‌‌48‌متن کوتاه Les Cremataoires  را‌ ذکر‌ می‌کند.این متن با عنوان‌ Le Sonder Kommando  امضای پل بـندل را بـه همراه دارد49که در کتابی به سال 1946 منتشر شـده‌ اسـت‌.در ایـن متن نویسنده‌ بیان‌ می‌دارد که اتاقهای گـاز در هـریک از کوره‌های یک و دو وجود داشته و اضافه می‌کند:50 این اتاقها از بتون مسلح(سیمان استحکام یـافته)سـاخته شده بود و به هنگام ورود،بـه‌ فـرد‌ این‌ احـساس دسـت مـی‌داد که سقف از بس که پایین اسـت مـی‌خواهد روی سر او بیفتد.در وسط این‌ اتاقها دو لوله قرار داشت که با پوشش فلزی سـوراخ‌دار پوشـانده‌ شده‌ بودند که‌ دریچه خارجی آنـها برای وارد ساختن گاز اسـتفاده مـی‌شدند.

پروان متذکر می‌شود که وجود دو اتـاق گـاز‌ با نظر تابر هماهنگ است چرا که تابر اعلام می‌کند که‌«در‌ پایان‌ سـال 1943 اتـاق گاز به دو بخش کوچک‌تر تـقسیم شـد تـا بتوان تعداد افـراد کـمتر را در ‌‌هر‌ نوبت مسموم کـرد.»(نـکته 20 در صفحه 6)

بنابراین بندل،تابر را تأیید می‌کند‌.اما‌ مسائل‌ به این سادگی(که پروان نشان مـی‌دهد)نـیست. می‌دانیم که سردخانه شماره یک در کـوره‌ شـماره 2 و 3 از داخل 30*70*41/2 مـتر51 مـی‌باشد. در دادگـاه برونوتش‌52‌،بندل می‌گوید:

هـر اتاق‌ گاز‌ 10 متر طول و 4 متر عرض داشت و ارتفاع هریک برابر با 1/60 متر بود.53

سئوال:شـما گـفتید که اتاقهای گاز 10 متر در 4 متر در یـک مـتر و شـصت سـانت بـودند آیا‌ درست است؟جواب:بـله

پیـش از آن در 21 اکتبر 1945 بندل اعلام داشته بود:54 دو اتاق گازوجود داشت،هر دو زیر زمین؛هر کدام دقیقا 10 مـتر طـول،5مـتر عرض‌ و 1/5 متر‌ ارتفاع داشتند. با این وجـود حـتی اگـر سـردخانه شـماره یـک کوره‌های 2 و 3 دقیقا به 2 قسمت تقسیم شده باشد،باید دو بخش هر کدام با ابعاد 15*7*41/2 متر به‌وجود آمده باشد‌.چگونه‌ می‌توان این‌ ابعاد را با تصویر کاملا متفاوت بندل تـطبیق داد.چرا که بندل 10*4*6/1 متر یا 10*5*5/1 متر را بیان می‌کند.

من به خوبی آگاهم که تخمین زدن‌ با‌ چشم غیر مسلح ضریبی از خطا را وارد می‌کند.اما چگونه بندل می‌تواند ادعا کند که سـقف ایـن مکان در ارتفاع 1/50 یا 1/60 متر قرار داشته است؟ اینجا دیگر ما با‌ تخمین‌ روبه‌رو‌ نیستیم چرا که قرار بود‌ هر‌ انسانی‌ با قد معمولی در این مکانهای‌ موهوم و ساختگی بایستد و اگر بـندل یـکبار وارد این مکان شده باشد او باید چیزی در‌ حدود‌ 60‌ تا 70 سانتی‌متر فضای بالای سرش با سقف‌ فاصله‌ داشته باشد.بنابراین با کمال خوشبینی و صداقت بـاید پذیـرفت که اشتباه غیرممکن است. بـا ایـن حال حتی اشتباه در‌ مورد‌ ابعاد‌ طول و عرض مکان نیز با توجه به تفاوت قابل توجه‌ آن قابل تصور نیست.

در هر صورت غیرممکن بوده است کـه بـندل وارد اتاق گازی با اتـفاع 1/5 یـا‌ 1/6 متر‌ شده‌‌ باشد،چرا که چنین مکانهایی اصولا وجودنداشته و ندارد و نیز غیرممکن است‌ که‌ او چنین اشتباه‌ بزرگی در اندازه‌گیری ابعاد کرده باشد.بنابراین او شاهدی غیر قابل اعتماد است‌.

تعجب‌برانگیز‌ آن‌ اسـت کـه بندل هیچ اشاره‌ای به اتاقهای ادعایی«رخت‌کن»(سردخانه‌ شماره 2)نمی‌کند‌ با‌ اینکه‌ سقف این سردخانه،11 سانتی‌متر کوتاه‌تر از سقف سردخانه شماره‌ یک است.55

-میکلوس‌ نیزسلی‌

پروان‌ دو بخش از اظهارات این شاهد را ذکـر مـی‌کند(صفحات 5 بـه بعد).اولی به‌ 28‌ جولای 1945 بازمی‌گردد و دومی به 18 اکتبر 1946.نیزسلی با اشاره به چهار‌ دریچه‌ تهویه‌‌ مجهز به لولهـ‌های سوراخ شده که از بالای اتاق گاز کوره شماره 2 در دودکش‌ سیمانی‌ بـیرون زدهـ‌ بـودند و با درپوش سیمانی بسته می‌شدند مدعی می‌شود که گاز کلرین‌ از‌ طریق‌ این دریچه‌ها وارد می‌شده است.

در سال 1946 نیزسلی کـتاب ‌ ‌خـاطراتی به زبان اتریشی با‌ عنوان‌ من آناتومیست دکتر منجل‌56 در کوره آشویتس بودم‌57 مـنتشر کـرد‌ کـه‌ ترجمه‌ انگلیسی آن در امریکا منتشر شد.این کتاب، علاوه بر دیگر چیزها،حاوی توضیحاتی دقیق‌ و جـزئی‌نگر‌ از‌ سازه‌های کوره شماره 2 می‌باشد:58

اتاقی‌59که گروه به آن رهسپار‌ می‌شدند‌ حدود 200 متر طـول داشت:60دیوارهای آن‌ سـفیدکاری شـده بود و داخل آن کاملا روشن بود‌...یک‌ افسر اس اس راه خود را از لابلای جمعیت باز می‌کرد و در‌ سنگین‌ ورودی انتهای اتاق را باز می‌کرد و جمعیت‌ به‌ داخل‌ اتاقی به‌ همان روشنی سرازیر می‌شدند.

این‌ اتاق‌ دوم‌61به انـدازه همان اولی بود62اما هیچ نشیمنگاه یا دستگیره‌ای‌ در‌ آن دیده نمی‌شد. در وسط‌ اتاقها‌ در فاصله‌ 30‌ یاردی‌ ستونهایی از بتون از زمین تا‌ سقف‌ آمده بود.این ستونها تعجب‌آور نبودند.اما لوله‌های آهنی چهارگوش که یک‌ سـمت‌ آن سـوراخهای بی‌شماری مانند شبکه سیمی‌ داشت(آن را تعجب‌آور‌ می‌کرد‌)...قائم‌مقام افسر بهداشت چهار قوطی‌ سبزرنگ‌‌ فلزی را قرار داد.

او از لای سبزه‌ها پیش آمد،جایی که هر‌ 30‌ یارد63یک لوله کوتاه‌ سیمانی‌ از‌ زمین بیرون زده‌‌ بود‌.او کـه مـاسک ضدگاز‌ خود‌ را زده بود،در سیمانی دریچه را برداشت و یکی از قوطیها را باز کرد‌ و محتوای‌ ارغوانی‌رنگ و دانه دانه آن را به‌ داخل‌ سوراخ ریخت‌.ماده‌ دانه‌ دانه شده از داخل‌‌ لوله به انتهای آن رفت.گاز حاصله ظـرف چـند لحظه از طریق سوراخها به اتاق‌ وارد‌ می‌شد و فضای آن را پر می‌کرد‌؛اتاقهایی‌ که‌ پر‌ از‌ زندانیان بود.ظرف‌ چند‌ دقیقه همه مرده بودند.در ترجمه انگلیسی،بخش زیر از متن حذف شده است:64

"A beszort‌ anyag‌ Cyclon‌,vagy chlor szemcses formaja,azonnal gazt fejleszt‌, amint‌ Levegovel‌ erintkezik‌!"   

که‌ معنی‌ آن ایـن اسـت:«مـاده پراکنده شده زیکلون یا کـلرین دانـه‌دانه اسـت،که گاز آن به سرعت‌ حاصل می‌شود و به ندرت با هوا مخلوط می‌گردد.»

یکبار دیگر رئوس‌ مطالب ذکر شده را مرور می‌کنیم:

مـیکلوس نـیزسلی بـرخلاف نقشه‌ها و مخروبه‌های موجود مدعی می‌شود که سردخانه شـماره‌ دو 200 مـتر طول داشته است در حالی که در واقعیت این سردخانه‌ 49‌/49 متر65بوده است. او همچنین مدعی می‌شود که سردخانه شماره یک نـیز 200مـتر بـوده است حال آنکه 30 متر بیشتر نبوده است.او مدعی است کـه‌ در‌ اتاق گاز،چهار ابزار پخش زیکلون B بوده است که‌ با هم 30 یارد فاصله داشته‌اند،حال آنکه 30 یارد کـل طـول ایـن مکان‌ است‌.

شاید حذف بخشی از متن‌ اصلی‌ اتریشی در ترجمه به زبـان انـگلیسی اتفاقی رخ داده باشد؛اما در حقیقت این بخش حاوی سخن نامربوط دیگری بوده است:همان‌طور که همگان‌ مـی‌دانند‌، مـاده مـسموم کننده زیکلون‌ B ،کلرین‌ نبوده،سیانید هیدروژن است.

توصیف ارائه شده توسط نیزسلی کـه بـه عـنوان شاهد مطرح شده است،اشتباهات بزرگ و نابخشودنی بیشتری نیز دارد.به عنوان مثال او مدعی اسـت کـه چـهار‌ آسانسور‌ در سازه کوره 2 وجود داشته است:66چهار آسانسور در ابعاد عالی کار می‌کردند.

اما هـمگان مـی‌دانند که بیش از یک آسانسور وجود نداشته است.علاوه بر این او مدعی‌ است‌‌ کـه در‌ اتـاق کـوره شماره 2،پانزده کوره کوچک مجزا وجود داشته است:67

هریک از این پانزده کوره کوچک‌ در یـک سـاختار آجری قرمز قرار داشت.

در کوره‌های 2 و 3 در حیققت‌ پنج‌ کوره‌ کوچک قرار داشته که هـر کـدام سـه muffle داشته‌ است و بنابراین فقط پنج ساختار آجری وجود داشته ‌‌است‌ نه پانزده تا.

نیزسلی مـدعی اسـت که هشت ماه‌68(از می 1944‌تا‌ ژانویه‌ 1945)در به اصطلاح‌ Sonderkommando ،حاضر بوده است کـه بـرای شـش ماه آن،جایگاه او‌ در طبقه همکف‌ کوره شماره 2 بوده است.69بنابراین او باید اطلاعاتی کامل‌ از کوره شماره 2 داشـته‌ بـاشد‌.حـال‌ چگونه ممکن است که او(در خوش‌بینانه‌ترین حالت)چنین اشتباهات بزرگی در مورد ابعاد ایـن‌ تـأسیسات و تعداد آسانسورها و ساختار کوره‌ها کرده باشد؟علاوه بر این با اینکه او یک پزشک‌ بوده به‌ احتمال قوی در بـسیاری از مـوارد کشتار با گاز مورد ادعا باید حضور می‌داشته است،پس‌ چگونه او مـدعی مـی‌شود که زیکلون B ،کلرین بوده است.بنابراین آشـکار مـی‌شود کـه این شاهد‌ اساسا‌ غیر قابل اعتماد اسـت.70

بـررسی نهایی:بر مبنای نظر نیزسلی،فقط یک اتاق گاز در کوره شمار 2 وجود داشـته اسـت، حال آنکه مطابق نظر تـابر،اتـاق گاز در پایـان‌ سـال‌ 1943 بـه دو قسمت تقسیم شد.از سویی شاهد دیـگر،بـندل خود مدعی است کعه در ژوئن 1944 عضو Sondrerkommando کوره بوده‌ است.71در همان زمان و در همان‌ مـکان‌ بـندل دو اتاق گاز هر کدام به طـول 10 متر دیده است‌ حـال آنـکه نیزسلی یک اتاق گاز 200 مـتری دیـده است.چگونه چنین شهادتها و اظهاراتی قابل‌ جمع و پذیرفتنی‌ است؟

-فیلیپ‌ مولر‌

شهادت فیلیپ مـولر بـه نحو‌ رقت‌انگیزی‌ دیرهنگام‌ است و در نـهایت بـه 1979 بـاز می‌گردد. او ابزارهای وارد سـاختن زیـکلون B را این‌گونه توصیف می‌کند:72

بـلورهای زیـکلون B از دریچه‌های‌ سقف‌ بتونی‌ که به ستونهای فلزی توخالی در اتاق گاز‌ منتهی‌ می‌شد به داخـل ریـخته می‌شدند.این ستونهای فلزی با فـواصل مـنظم سوراخ شـده بـودند و در درون آنـها فنری از‌ بالا‌ تا‌ پایـین ادامه داشت تا توزیع کریستالهای دانه دانه زیکلون B را‌ در تمام‌ آن تا حد توان مساوی انجام دهـد. ایـن توصیف بسیار مبهم است.مولر نـه تـعداد،نـه‌ شـکل‌،نـه‌ ابعاد،نه جـایگاه هـیچ یک ازحفره‌ها و یا ستونها را مشخص‌ نمی‌کند‌.این نکته از آن جهت که فیلیپ مولر، نقشه‌ای از حالت کامل کـوره شـماره 2 بـه همراه‌ تغییرات‌ جنایی‌(تغییراتی که آن را برای تـبدیل بـه‌ یـک ابـزار کـشتار جـمعی مهیا‌ می‌کرد‌)منتشر‌ کرده است.74این نقشه عالی است اما او فرصت‌ نیافته تا مکان حفره‌ را‌ روی‌ سقف سردخانه شماره یک مشخص کند!

از چنین شاهدی که مدعی اسـت«سه سال‌ را‌ در کوره و اتاق گاز آشویتس گذرانده است»(او زیر عنوان کتاب این مطلب‌ را‌ بیان‌ می‌دارد)انسان توقع توصیفی بهتر از این توضیحات کم‌رنگ‌ دارد.اما نباید شگفت‌زده شویم‌.چنان‌ که من در جـایی دیـگر نشان داده‌ام مولر در اینجا و در بسیاری از‌ مطالب‌ دیگر‌ کتاب خود،کاری جز دزدی ادبی از کتاب میکلوس نیزسلی انجام نداده‌ است که ترجمه‌ آلمانی‌ کتاب او در سال 1961 در مجله Quick در باواریای مونیخ منتشر‌ شده‌‌ اسـت‌.از آنـجا که زیکلون B را به صورت مارپیچ و فنری پایین آورده است تا پیش از‌ رسیدن‌ به‌‌ زمین باید کاملا تبخیر شده باشد.

-سالمن لیونتال

این شاهد حـتی از‌ فـیلیپ‌ مولر نیز مبهم‌تر است.از مـتنی کـه پروان از او نقل کرده است(صفحه‌ 5)حتی نمی‌توان‌ تعداد‌«درهای کوچک فوقانی»مورد ادعای او را تعیین کرد.

من در آینده‌ به‌ دیگر شاهدها از جمله هس،شولتز و تابر‌ خـواهم‌ پرداخـت‌.

3.عکس‌برداریهای هوایی

پروان در پاراگراف سـوم(صـفحات‌ 12‌ الی 14)عکسهای گرفته شده توسط نیروی هوایی‌ ایالات متحده در طول جنگ‌ را‌ بررسی کرده است.در برخی‌ از‌ عکسها در‌ سقف‌ سردخانه‌‌ شماره یک از کوره‌های شماره 2 و 3(همانند‌ آنکه‌ در 25 آگوست 1944 گرفته شده است) قطعه‌های سیاه نـامنظمی دیـده می‌شود‌ که‌ بنا به ادعای پروان،بروگیونی‌75‌و پویریر76آن را‌ از‌ سال 1979 به این سو‌«منفذهای‌ ورود کریستالهای زیکلون B »تفسیر کرده‌اند.از آن زمان‌ تاکنون،از این قطعه‌های سیاه‌ به‌ عنوان اثباتی برای وجود ابزارهای‌ تزریق‌ زیکلون‌ B بـه اتـاقهای‌ گاز‌ کـشتار‌ جمعی مورد ادعا،یاد‌ می‌شوند‌.

پروان با تفسیر بروگیونی و پویریر موافق نیست و می‌نویسد: فرقی نمی‌کند که کسی ایـن عکسها‌ را‌ اصیل بداند یا خیر،در هر‌ صورت‌ لکه‌های سیاه‌ موجود‌ هـرگز‌ نـمی‌تواند دریـچه‌های ورودی باشد‌.(صفحه 13)

پروان نتیجه می‌گیرد: بنابراین ما در به کاربردن این عکسهای هوایی به عنوان‌ دلیلی‌ برای وجود دریـچه‌های ‌ ‌ورود زیـکلون B بر‌ روی‌ سقف‌،مردد‌ هستیم‌.(صفحه 14) در‌ حقیقت‌ تفسیر برگیونی و پویریر معضلاتی حل‌نشدنی را ایـجاد مـی‌کند.

اولیـن مشکل اینکه این سیاهیها سایه نیستند.در‌ دومین‌ دادگاه‌ زاندل‌77(1988)،کنث آر ویلسون‌78‌-بر‌ مبنای‌ گزارش‌ بـاربارا‌ کولازکا‌79-شهادت داد که در عکس هوایی‌31می‌ 1944«سیاهی روی سقف سردخانه شماره دو کاملا مسطح اسـت و هیچ ارتفاعی ندارد.»در مـورد عـکس 25 آگوست‌ 1944 نیز«او مشخص ساخت که سیاهیهای موجود سایه نیست،اما هیچ‌گونه ارتفاعی هم ندارد.»80

در مربته دوم،چنان‌که دیگر محققان تاکنون نشان داده‌اند81در عکس 25 آگوست‌ 1944‌، سیاهی روی سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2،3 الی 4 مـتر طول دارد و سیاهی روی‌ سقف سردخانه شماره یک کوره شماره 3،حداقل 3 متر مربع مساحت دارد.علاوه بر این‌ همه‌،این‌ سیاهیهای موجود در جهت شمالی-جنوبی قرار دارند،حال آنکه سایه دودکشها در جهت شـمال‌ شـرقی/جنوب غربی تداوم یافته‌اند.در نهایت‌ اینکه‌ در عکسهای هوایی 31 می‌ 1944‌ یک تکه‌ سیاهی واحد بر روی لبه غربی سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 مشاهده می‌شود.82

عـکس‌ شـماره‌ 1 تصویر هوایی متفقین از‌ کوره‌ شماره 2 در بیرکناو (31 می 1944)

(به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس شماره 2 تصویر سقف بتونی مسلح سردخانه شماره یک از کوره‌ شماره 2 در بیرکناو(ژوئن/جولای 1945). عکاس:استانیسلاو‌ کلودکا‌

کـوره شـماره 2 بیرکناو،31 می 1944

اگر سیاهیهای مذکور در بالا سایه نیستند،پس این سیاهیها چیستند؟کنث آر.ویلسون این‌ فرضیه را مطرح ساخته که این سیاهیها«تغییر رنگ سطح پشت‌بام‌»هستند‌.83جان‌ سی.بال‌84 با ردّ این فـرضیه مـی‌گوید ایـن سیاهیها تغییر رنگ سطح پشـت‌بام نـیستند،بـلکه توسط‌ سندسازان‌ و جاعلان بر روی نگاتیو این عکسها ایجاد شده‌اند.85

با‌ این‌ همه‌ تفسیرهای کمتر تندروانه‌ای نیز وجود دارد.مثلا این سیاهیها مـی‌تواند نـوعی گـیاه‌ باشد که بر سطح سقف ‌‌روییده‌ که بـرای خـنک ماندن سازه هم سطح با زمین بوده است.اما این‌‌ تفسیر‌ توضیح‌ نمی‌دهد که چرا این سیاهیها در بخی از عـکسها هـستند و رد بـرخی دیگر مشاهده‌ نمی‌شوند‌.

براساس تفسیری دیگر،خاک روی سطح سقف گـاهی اوقات برای تعمیرات باید برداشته‌‌ می‌شده است.سقف سردخانه‌ یک‌ از کوره 2 و 3 از بتون مسلح با ضخامت 18 سانتی‌متر ساخته شـده بـود،86کـه برای محافظت از آب باران لایه‌ای از قیر طبیعی روی آن قرار داده شده بود و روی این‌ قـیر(بـرای محافظت از عوامل جوی)را با لایه‌ای نازک از سیمان‌ پوشانده بودند.به احتمال این لایه نازک سیمان صـدمه دیـده بـاشد که اداره مرکزی ساخت و ساز، خاک سطح پشت‌بام‌ را‌ برداشته بود تا تعمیرات لازم را انـجام دهـد.امـا احتمال بیشتر اینکه‌ عکس شماره 3 تصویر سقف بتونی مسلح‌ سردخانه شماره یک از کوره‌ شـماره 2 در بـیرکناو (آگـوست 2000). عکاس:کارلو‌ ماتوگونو‌ (به تصویر صفحه مراجعه شود)

برداشت خاک در سطحی وسیع‌تر صورت گـرفته بـاشد،نه در محدوده‌ای با طول 3 متر و عرض‌ فقط یک متر.علاوه بر این هـیچ ثـبتی در‌ مـورد‌ چنین عملیات تعمیراتی وجود ندارد.

احتمال نهایی اینکه سردخانه‌ها در زمان عکس‌برداری اصولا با خـاک پوشـانده نشده بوده‌ است و لکه‌های سیاه موجود در عکسهای هوایی نقاطی را نشان می‌دهد‌ که‌ لایـه‌ سـیمان نـازک‌ رویی صدمه دیده‌ و سطح‌ سیاه‌ قیر زیر آن آشکار شده باشد.

4.نقشه‌های سردخانه یک از کوره 2

بـا تـوجه به این یافته رابرت فوریسون که اتاق گاز‌ مورد‌ ادعا‌ در کوره شـماره 2 هـمان سـردخانه‌ شماره یک از‌ همین‌ کوره در بیرکناو است و نیز این حقیقت که هیچ حفره‌ای برای این بـخش در نـظر نـگرفته بودند،پروان می‌نویسد‌: هرچند‌ این‌ دو یافته مهم هستند،اما مشاهده می‌کنیم که ایـن یـافته‌ها‌ با بازپرسیهای صورت گرفته‌ در پنجاه سال قبل هماهنگ هستند.(صفحه 15)

در ادامه پروان بخشی از بازپرسی‌ از‌ رادولف‌ هس در اول آوریـل 1946 را ذکـر می‌کند و به‌ طور خلاصه‌ بیان‌ می‌دارد: باید متذکر شد،هس چندین‌بار ذکـر کـرده است که او از صحبت کردن با دیگران‌ در‌ مـورد‌ اعـدام‌ یـهودیان منع شده بوده است.پس از بازگشت او به آشـویتس‌،ویـ‌ به‌ کار روی نقشه تأسیسات‌ نابودسازی و کشتار جمعی از طریق دستور به مسئول ساخت و سـازهای‌ خـود‌،بیشوف‌‌87،آغاز نمود.او به بـیشوف دسـتور داد که کـار روی یـک کـوره بزرگ‌ را‌ آغاز کند که نقشه‌های آن بـرای‌ هـیملر88فرستاده می‌شد.بنابراین،هس تغییرات‌ لازم‌ برای‌ تبدیل کوره به یک ابـزار کـشتار جمعی را انجام می‌داد و آن را برای هیملر‌ مـی‌فرستاد‌.این تغییرات مورد تـأیید(هـیملر)قرار گرفت.(صفحه 15 به بـعد)

او نـتیجه‌ می‌گیرد‌ که‌«اتاق گاز»،«سردخانه یک»نامیده می‌شد و در(نقشه اولیه آن)حفره‌ای‌ برای ورود زیـکلون B در‌ نـظر‌ گرفته نشده بود: از آنجا کـه فـرد مـسئول طراحی آن حق نـداشت‌ از‌ اهـداف‌ واقعی آن اطلاع داشته بـاشد،بـنابراین او چنین حفره‌هایی را طراحی نکرده است.(صفحه 16‌)

بنابراین‌،نتیجه‌گیری‌ پروان بر اظهارات هس استوار است؛امـا آیـا چنین اظهاراتی قابل اعتماد‌ هستند؟برای جواب‌ بـه ایـن سئوال بـیایید شـرایط و زمـینه‌های بیان این اظهارات را بـررسی کنیم. هس بیان می‌دارد که‌ او‌ در جولای 1941 دستور کشتار همه یهودیان را در برلین شخصا از‌ هیملر‌ دریافت داشـته اسـت.89در آن زمان‌ هیملر‌ توضیح‌ داد که:

اردوگاههای نـابودسازی مـوجود در لهـستان‌ در‌ آن زمـان تـوانایی انجام کاری را کـه مـأمورش شده‌ بودند،ندارند.90

سپس‌ در‌ پاسخ به یک سئوال مشخص‌ بازپرس‌ هس می‌گوید‌: سه‌ اردوگاه‌ وجود داشـت: اول، تـربلینکا91، دومـی‌ بلزک‌‌92در نزدیکی لمبرگ‌93و سومی در 40 کیلومتری مسیر کـولم‌94‌قـرار‌ داشـت؛پس از کـولم و در جـهت‌ شـرق.

سومین اردوگاه به‌ اصطلاح‌ نابودسازی باید سابیبور،چولم Cholm‌  نام‌‌ دارد که در آلمانی چولم( Cholm  خوانده می‌شود.

بنابراین هس مدعی می‌شود هیملر‌ به‌ او اطلاع داده است که‌«اردوگاههای‌ موجود‌ در لهستان‌ بـرای‌ توسعه‌ یافتن مناسب نیستند و دلیل‌ انتخاب‌ آشویتس از سوی او به علت وجود خطآهن ارتباطی‌ خوب بود که قابلیت توسعه‌ نیز‌ داشت.»96و هیملر به او دستور‌ داد‌:«به دیدار‌ اردوگاههای‌ نابودسازی‌‌ در لهستان برود تـا‌ در سـاخت اردوگاه خود اشتباهات و ناکارآمدیهای آنها را حذف کند.»97

هس فهمید که بر‌ مبنای‌ نظر هیملر در جولای 1941 اردوگاههای‌ نابودسازی‌ و کشتار‌ جمعی‌ تربلینکا‌، بلزک و سابیبور وجود‌ داشته‌اند‌،چنان که هس دقیقا آنـها را در طـول بازجویی‌ 14 مارس 1946 خود توضیح می‌دهد و اعلام‌ می‌دارد‌: به‌ من دستور داده شد که هیملر را‌ در‌ ژوئن‌ 1941‌ در‌ برلین‌ ملاقت کنم و او تقریبا این مطالب را به من گـفت:فـوهر98دستور حل مشکل یهودیان در اروپا را صـادر کـرده است.چند مورد به‌ اصطلاح«ورنیختونگسلاگر‌»99در دولت مرکزی قرار دارند.بلزک در راواروسکا100، تربلینکا،در نزدیکی مالینا101یا رودخانه بوگ‌102و ولزک‌103و104در لوبلین.105و106

اکنون به بازجوییهای اول‌ آوریل‌ 1946 مـراجعه مـی‌کنیم که در آن هس اعلام مـی‌دارد کـه پیش‌ از ساخت تأسیسات کشتار جمعی و نابودسازی خود در آشویتس،از تربلینکا بازدید کرده است. هدف مشخص این بازدید‌ جلوگیری‌ از تکرار اشتباهات تربلینکا در ساخت اردوگاه جدید بود. هس به تفصیل روند نابودسازی مـورد ادعـا در تربلینکا را به شرح زیر توضیح‌ می‌دهد‌: در آن زمان عملیات مرتبط‌ با‌ گتوی ورشو107در حال انجام بود و من روند آن را ملاحظه‌ کردم.108

علاوه بر این هس در بازجویی 14 مارس 1946 دوباره‌ اعلام‌ می‌کند: من بـرای آگـاهی‌ از‌ شرایط،از تـربلینکا در بهار 1942 دیدار کردم.الگویی که در روند کشتار در تربلینکا مورد استفاده قرار می‌گرفت بدین صورت بود:اتاقهایی کـوچک مجهز به لوله‌هایی برای ورود گاز‌ کشنده‌ از موتور ماشینها وجود داشت.ایـن الگـو قـابل اعتماد نبود،چرا که موتورهای‌ موجود از کامیونها و تانکهای کهنه و فرسوده به دست آمده بود و اغلب در کار کـردن ‌ ‌نـاتوان بودند. بنابراین‌ میزان‌ گاز تولید‌ شده برای برنامه‌ای با هدف پاکسازی گتوی ورشـو،نـاکافی بـود.بر مبنای‌ اطلاعات فرمانده اردوگاه تربلینکا در‌ طول نیمی از یک سال،هشتاد هزار نفر از طریق گـاز‌ کشته‌‌ شده‌ بودند.109

رادولف هس مانند همین داستان را در بازجویی 8 آوریل 1946 نیز تکرار می‌کند:110 مـن ‌‌دستور‌ ساخت تأسیسات نـابودسازی در سـرزمین اصلی آلمان در حال کار بود:بلزک، تربلینکا‌ و ولزک‌.این‌ اردوگاهها تحت نظارت آینسانز کماندو111پلیس امنیتی و اس دی‌112 قرار داشتند.من از‌ تربلینکا دیدار کردم تا از نحوه نابودسازی آگاه شوم.فرمانده تربلینکا بـه من‌‌ گفت که در طول‌ نیمی‌ از یک سال هشتاد هزار نفر را از طریق گاز نابود کرده است.وظیفه اصلی‌ او نابودسازی کلیه یهودیان گتوی ورشو بود.او از گاز دی‌اکسیدکربن استفاده می‌کرد و شخصا معتقد بود‌ کـه ایـن روش کارآمد نیست.بنابراین وقتی من ساختار کشتار و نابودسازی آشویتس را بنا کردم از زیکلون B استفاده نمودم که یک اسید کریستال شده آبی‌رنگ است و ما آن را از حفره‌هایی‌ کوچک‌ به داخل اتاق مرگ می‌انداختیم.

بـنابراین هـس وجود اردوگاههای بلزک و تربلینکا را در جولای 1941 یا ژوئن آن سال تأیید و او از تربلینکا در«بهار 1942»دیدار کرده است،اما‌ این‌ کار را پیش از ساخت تأسیسات‌ کشتار جمعی آشویتس انجام داده است.پس این دیدار لااقل پیش از نـصب«انـبار شماره‌ یک»113صورت گرفته است که در 20‌ مارس‌ 1942 آغاز به کار کرده است‌114و یا چنان که‌ پرساک مدعی است می 1942.115

با این حال،اردوگاه بلزک در 17 مارس 1161942آغاز به کار کـرده‌ اسـت‌ و تـربلینکا‌ در 23 جولای 1942.117‌بنابراین‌ باید‌ نتیجه گـرفت کـه ایـن دو اردوگاه در سال 1941 وجود نداشته‌اند.بنابراین اظهاراتی که هس به هیملر نسبت می‌دهد نادرست است‌.چه‌ چیزی‌ بیش از این می‌تواند اظهارات هـس را نـادرست‌ جـلوه‌ دهد که او نمی‌توانسته پیش از آغاز به کار سـاخت‌ تـأسیسات ادعایی کشتار جمعی در آشویتس از تربلینکا دیدار‌ کرده‌ باشد‌.

پس آنچه پروان از هس نقل می‌کند در چنین زمینه‌ نادرستی از بیانات تاریخی قرار دارد. بـنابراین چـگونه مـی‌توان به صداقت این بیانات اعتماد کرد؟اظهارات هس در شرایطی پرتردید‌ و مبهم‌ ایـراد‌ شده است. حال محتوای اظهارات رادولف هس را بررسی می‌کنیم،او‌ مدعی‌ می‌شود:118

من سریعا با مسئول واحد ساخت و ساز تـماس گـرفتم و بـه او گفتم که نیاز‌ به‌ یک‌ کوره بزرگ دارم.

این امر پس از بازگشت از دیـدار بـا هیملر‌ در‌ برلین‌ در ژوئن یا جولای 1941 صورت گرفته‌ است.علی‌رغم این مطلب نقشه اولیه کوره‌ جدید‌-که‌ بـعدا کـوره شـماره 2 نامیده شده است- توسط افسر اس اس اونتراستورم فوهرر دیاکو119‌در‌ 24 اکتبر 1941 رسم شده اسـت‌120کـه‌ سـه یا چهار ماه دیرتر‌ می‌باشد‌ و با‌ وصف«سریعا»که هس به کار می‌برد،هـم‌خوانی نـدارد.نـقشه‌ ثانویه این کوره در‌ نوامبر‌ 1941 توسط معمار ورکمان‌121از دفتر اصلی بودجه ساخت و ساز اس اس‌‌122‌رسـم‌ شـده است.123این امر نشان می‌دهد که ساخت این تأسیسات بهداشتی کوره در آشویتس‌ در‌ ژانـویه‌ 1942 آمـاده‌125شـده است با این همه بر مبنای نظر‌ پرساک‌،اولین‌ نقشه تغییر یافته«جنایی»بـه‌ نـقشه شماره 2003 در 19 دسامبر 1942 بازمی‌گردد.126

بنابراین‌ هس‌ برای‌«آغاز به تغییرات»جنایت‌آمیز در نقشه کوره دوازده مـاه مـعطل شـده است‌! من‌ از لفظ«آغاز به تغییرات»استفاده کردم چرا که مطابق آنچه پروان پذیرفته است ایـجاد حـفره‌ها‌ در‌ سقف کوره‌های شماره یک و دو از اواخر ژانویه 1943 تا اواسط مارس‌ 1943‌ صورت‌ گرفته اسـت(صـفحات 18 بـه بعد‌).بنابراین‌ هس‌ برای استفاده جنایت‌آمیز از این اتاقهای گاز‌ کشتار‌ جمعی باید لااقل یک مـاه بـعد از آن نـیز معطل می‌شده است.من‌ به‌ این نکته ضروری و اساسی در‌ بخش‌ ششم دوبـاره‌ مـراجعه‌ خواهم‌ کرد.

از سوی دیگر ادعای رادولف‌ هس‌ در مورد اینکه تأسیسات به اصطلاح نابودسازی و کشتار جمعی آشـویتس را بـدون‌ اطلاع‌ قبلی رئیس اداره مرکزی ساخت و ساز‌ ایجاد کرده است، با‌ توجه‌ بـه سـاختار،عملکرد و وظایف این‌ اداره‌،اساسا بی‌معنی اسـت.127در حـقیقت اگـر بیشوف در می 1942 انبار سوخت‌ شماره‌ یک را بـه اتـاق گاز‌ کشتار‌ جمعی‌ مبدل کرده باشد‌ و در‌ ژوئن 1942 نیز انبار‌ شماره‌ 2 را؛و اگر چنان که مـدعی‌اند کـشتار و نابودسازی همه یهودیان در آشویتس در 4 جـولای 1281942‌آغـاز‌ شده اسـت پس«راز»هـیملر در‌ ایـن‌ تاریخ در‌ آشویتس‌‌ برملا‌ شده است و در عـین‌ حـال که بیشوف از آن کاملا آگاه شده بوده(در هنگام طراحی نقشه‌ها) باید از‌ آن‌ بـی‌اطلاع بـوده است.اگر اوضاع از‌ این‌ قرار‌ بـوده‌ است‌ چرا دیگر هـس‌ بـاید‌ مخفیانه‌ و شخصا نقشه‌های اولیه طـراحی شـده توسط بیشوف را تغییر دهد تا با کشتار و نابودسازی‌ یهودیان‌ هماهنگ‌ شود‌ و چرا ایـن کـار از بیشوف مخفی می‌شود؟که اکنون‌(مانند‌ هـمه‌ کـارکنان‌ آشـویتس‌)باید‌ کاملا از آن آگـاه باشد؟

هـمه اینها بی‌معنی است:بـنابراین اظـهارات هس در این جنبه نیز نادرست است.

بررسی نهایی:تغییرات«جنایت‌آمیز»در سازه کوره شماره 2 بـاید تـغییر‌ در ورودی پلکان به‌ سردخانه شماره 2 بوده بـاشد.حـتی با ایـنکه ایـن تـغییر نسبت به ایجاد حـفره‌ها در سقف سردخانه‌ شماره یک اهمیت بسیار کمتری داشته است(چرا که قربانیان‌ می‌توانستند‌ از ورودی سمت‌ شـمال کـوره وارد شوند)129این تغییر در پلکان در نقشه ضـمیمه شـده بـه اسـناد«مـذاکرات مبادله» کوره بـه فـرماندهی موجود است.130با این حال‌ چرا‌ حفره‌های ورود زیکلون B که از اهمیت‌ بسیار بیشتری برخوردارند،در نقشه‌ها وجود ندارند؟در جـمع‌بندی بـاید گـفت که هر چند نقشه‌های کوره با بـخشهایی از‌ اظـهارات‌ هـس مـطابقت دارد(صـفحه 30‌)امـا‌ این اظهارات با واقعیتهای تاریخی مطابقت ندارد و بنابراین استدلالهای پروان اساسا غیرمنطقی و غیر قابل‌ پذیرش است.

5.عکسهای زمینی سردخانه شماره یک

در بخش پنج‌«عکسهای‌ زمان جنگ آلمانیها از‌ سـردخانه‌ شماره یک از کوره 2 و 3»،پروان‌ چهار عکس ارائه شده از سوی پرساک را در اثبات وجود دودکشها و دریچه‌های ورود زیکلون‌ B به داخل سردخانه شمار یک مورد بررسی قرار می‌دهد.پروان‌ نتیجه‌ می‌گیرد که در حقیقت‌ این عـکسها هـیچ چیز را اثبات نمی‌کند.او در مورد هریک از این عکسها می‌نویسد:

(عکس اول شماره نگاتیو عکس 507/20995 از موزه آشویتس):

ما‌ هر‌ چه سعی‌ کردیم چیزی چیزی در مورد حفره‌های موردنظر در این عکس پیدا نکردیم.(صـفحه‌ 17)

(عـکس دوم شماره‌ نگاتیو عکس 494/20995از موزه آشویتس):

بنابراین نتیجه می‌گیریم که‌ آنچه‌ در‌ عکس آمده هر چه باشد،ورودیهای زیکلون B که شاهدان‌ عینی از آن سخن گفته‌اند نـمی‌باشد.(صـفحه 18‌)

(‌‌عکس‌ سوم شماره نگاتیو عـکس‌460/10995از مـوزه آشویتس):

از آنجا که شی‌ء‌ موجود‌ در‌ عکس هر چه هست ب روی سقف قرار ندارد پس می‌توان نتیجه‌ گرفت که ورودی زیکلون‌ B نیست.(صفحه 18)

(عکس چهارم شماره نگاتیو عـکس 509/20995 از مـوزه آشویتس‌):

سقف پوشیده از بـرف‌ اسـت‌ و حفره‌ای برای ورود زیکلون B مشهود نیست.از آنجا که عکس به‌ 22-20 ژانویه 1943 بازمی‌گردد،می‌توان استنتاج کرد که هر حفره‌ای برای ورود زیکلون B باید پس از این تاریخ ایجاد‌ می‌شده است.(صفحه 18)

پروان به این اظهار نـظر گـرمر رادولف که می‌گوید:

ایجاد هرگونه حفره‌ای در سقف تمام شده سردخانه شماره یک سرهم‌بندی احمقانه غیر قابل‌ انکار است. 131

چنین‌ جواب‌ می‌دهد:

ما نمی‌دانیم که چرا این کار(ایجاد حفره‌ها پس از تکمیل سـقف)بـاید احمقانه تـلقی شود.ما شاهد آن بودیم که هس حتی نمی‌توانسته به افسر SS (معمار ساختمان‌)اعتماد‌ کند و هدف‌ اصلی سـاختان را به او ابراز دارد و شاهد ان هستیم که در همه نقشه‌های اولیه این«اتاق گـاز»نـام‌ سـردخانه شماره یک را اطلاق کرده‌اند...بنابراین ما‌ هیچ‌ مشکلی در این روش ایجاد حفره‌ها برای ورود زیکلون B از سقف سردخانه شماره یـک ‌ ‌نـمی‌بینیم.(صفحه 19)

این بیان پروان شایسته جوابی متناسب است.

6.استدلالهای پرساک و وان پلت

همان‌طور‌ که‌ در‌ بخش 4 نـشان دادم،فـرضیه پروانـ‌ در‌ مورد‌ اینکه تغییر جنایت‌آمیز کوره بدون‌ اطلاع رئیس اداره مرکزی ساخت و ساز صورت گرفته است کـاملا غیر منطقی و غیر قابل پذیرش‌ است‌.بنابراین‌ فرض‌ مذکور نمی‌تواند توضیح دهد کـه چرا سقف سردخانه‌ شـماره‌ یـک از ابتدا بدون حفره‌های ورودی زیکلون B ساخته شده است.پس این سئوال که چرا سقف سردخانه‌ شماره یک‌ از‌ ابتدا‌ بدون حفره برای ورود زیکلون B ساخته شده است،بدون جواب‌ می‌ماند؛ اما این امر بسیار جـدی‌تر از آن چیزی است که پروان تصور می‌کند.این امر تناقضی رسوا‌ کننده‌‌ در‌ فرضیه تبدیل کوره شماره 2 به یک ابزار جنایت ایجاد می‌کند؛فرضیه‌ای‌ که‌ پروان خود به آن‌ معتقد است.

پرساک معتقد است کـه کـوره شماره 2 مانند کوره شماره 3 از‌ ابتدا‌ با‌ اهداف بهداشتی معمولی‌ طراحی و ساخته شد132اما در پایان اکتبر 1942‌ اداره‌ مرکزی‌ ساخت و ساز تصمیم به انتقال‌ فعالیت کشتار از طریق گاز از محل قبلی آن‌که‌«انـبار‌ سـوخت‌»بود،به کوره بیرکناو گرفت.در حقیقت از اواخر سال 1942 نقشه‌های اصلی این‌ سازه‌ تحولات متعددی را پشت‌سر گذاشت‌ که پرساک در آنها روندی مجرمانه را می‌بیند‌ که‌ اتاقهای‌ گاز را به سردخانه شماره یـک و اتـاق‌ رخت‌کن را به سردخانه شماره 2 تبدیل کرده‌ است‌.مهم‌ترین تغییر از نظر پرساک در نقشه‌ شماره 2003 مربوط به دسامبر 1942‌ صورت‌ گرفته‌ که در آن سراشیبی تند انتقال اجساد، دیگر وجود ندارد.پرساک معتقد اسـت کـه از‌ ایـن‌ طریق:

تنها راه دسترس به سـردخانه،پلکـان شـمالی شده است که نشان‌ می‌دهد‌ مرده‌ها‌ باید خودشان از پله‌ها با پای خود پایین بیایند.133

این تفسیر پرساک به‌طور کلی‌ از‌ سوی‌ همه تـاریخ‌نگاران غـربی پذیـرفته شده است که معتقد به‌ وجود اتاقهای گـاز‌ در‌ آشـویتس هستند که از جمله آنها رابرت جان وان پلت‌134است که در کتاب‌ خود‌ با‌ نام آشویتس 1270 تاکنون 1350(این کتاب با هـمکاری دبـورا ورکـ‌136‌نوشته‌ شده‌ است)137این نقل‌قول از پرساک‌ را‌ بدون‌ ذکر منبع آن مـی‌آورد:138قربانیان با‌ پای‌ خود به سوی مرگ می‌روند.

دراین زمینه اثر مجرمانه دیگری که پرساک‌ در‌ اینجا مشاهده مـی‌کند اصـطلاح«سـازه‌‌ مخصوص‌»139 است‌. او‌ می‌نویسد‌:140

برای آگاه‌سازی بیشوف،ولتر141‌یادداشتی‌ روی آن نوشت که نـام آن«تـهویه کوره»(کوره 1 و 2)بود و در آن‌ سازه‌ 1 از سردخانه شماره یک از کوره‌ شماره 2 را به عنوان‌«سازه‌ مخصوص» مشخص کـرده اسـت.

ایـن‌ یادداشت‌ که در 27 نوامبر 1942 توسط افسر اس اس اونتراستورم فوهر ولتر نوشته‌‌ شده‌ است از نـظر پرسـاک بـخشی‌ از‌ برنامه‌ اداره مرکزی ساخت‌ و ساز‌ برای ایجاد تغییرات در‌ کوره‌ می‌باشد که طی آن فعالیتی که بـا گـاز در انـبار سوخت شماره یک و 2 صورت‌ می‌گرفته‌ است‌ به کوره‌هایی منتقل می‌شود که‌ تغییراتی‌ در آنها‌ دادهـ‌ شـده‌ است.از نظر پرساک‌ این امر اولین‌ شاهد بر:

تغییراتی غیرطبیعی است که بـا هـیچ‌چیز جـز هدف در معرض‌ گاز‌ قرار دادن تعداد بی‌شماری از انسانها‌ قابل‌ توضیح‌ نیست‌.142‌

بنابراین اصطلاح سازه‌ مـخصوص‌ کـه در این متن آمده است از نظر پرساک یک کلمه رمز برای‌ اشاره به اتـاقهای‌ گـاز‌ کـشتار‌ انسانهاست.استدلال پرساک تنها بر وجود این‌ اصطلاح‌ استوار‌ است‌.

ولتر‌ در‌ متن موردنظر و درباره آنـچه مـهندس پروفر143از طریق تلفن به او گفته است‌ می‌نویسد:144

به مدت هشت روز کارخانه(تـوپوف)145یـک مـکانیک آزاد دارد‌ که می‌تواند وقتی سقف‌ سازه‌های مخصوص آماده شد،سیستم تهویه آنها را نصب کند؛علاوه بـر هـواکشهای پنـج کوره‌ کوچک سه شعله.

چنان که در بالا مشاهده کردیم از نظر‌ پرساک‌ اصـطلاح سـازه مخصوص به سازه یک از کوره‌ 2 مربوط می‌شود.

عکس شماره 4 دستور شـماره 67 اداره مـرکزی ساخت و ساز به کارگاه آهنگری زندانیان(6 مارس‌ 1943‌)

عـکس شماره 5 تصویر پشت صفحه دستور شماره 67 اداره مـرکزی سـاخت و سـاز به کارگاه آهنگری زندانیان(6 مارس 1943‌)

بدین‌ تـرتیب در ایـن متن،اصطلاح‌«سازه‌ مخصوص»به صورت جمع آمده است و نیز احتمال اینکه ایـن اصـطلاح به سازه یک کوره 3 مـربوط بـاشد،منتفی اسـت.هـرچند کـه هدف از این‌ متن‌«تهویه کوره»بـوده اسـت‌ و تهویه‌ می‌تواند به کوره‌های 2 و 3 مربوط شود،اما در حقیقت فقط به کوره 2 اشـاره دارد.چـرا که در زمان نوشتن این نامه فـقط کوره شماره 2 به حـدی‌ از سـاخت رسیده بود که‌ در‌ مدت کـوتاهی سـقف آن زده می‌شد.در حقیقت تا 23 ژانویه 1943 بتون مسلح سقف سازه‌های یک و 2 از کوره 2 کامل شده بـودند در حـالی که سازه‌های مشابه‌ آنها در کـوره‌ 3 فـقط‌ تـا مرحله‌ عایق‌بندی کـف آنـها در برابر آب،پیش رفته بـودند.عـلاوه بر این، هواکش برای کوره کوچک 3 شعله‌ فقط در مورد کوره شماره 2 معنی داشته اسـت کـه در آن‌ نصب‌‌ کوره‌های‌ کوچک کامل شـده بـود؛در حالی کـه در کـوره 3 دودکـش فقط تا سقف کـوره بالا آمده‌ بود‌(و ‌‌هنوز‌ آماده نصب هواکش نبوده است).146علاوه بر این سیستم تهویه بـرای دو‌ بـخش‌ از‌ کوره شماره 2 درنظر گرفته شده بـوده اسـت؛یـعنی سـردخانه یـک و سردخانه 2،که سـردخانه یـک‌ مجهز‌ به یک هواکش نیز بوده است و دومی صرفا یک بیرون‌ده هوا داشته است‌،و بین 15 تـا 21‌ مـارس‌ 1943 نـصب شده است.147بنابراین مشخص می‌شود که سـازه‌های مـخصوص در نـامه ولتـر بـه هـر دو سردخانه کوره 2 اشاره می‌کند و این دو سازه مخصوص بوده‌اند،چرا که تنها دو سردخانه‌ای‌ که در میان 6 سازه کوره دارای سیستم تهویه بوده‌اند.148(بنابراین فرض‌ کد رمز بودن آن برای اتاقهای گـاز کلا منتفی می‌گردد.)

اصطلاح سازه مخصوص در متن دیگری نیز آمده که‌ از‌ دید پرساک مغفول مانده است.در گزارش ساخت و سازه ماه اکتبر 1942 که بیشوف آن را در 4 نوامبر همان سال تنظیم کرده‌ است،در اشـاره بـه کوره 2 می‌نویسد:149

ساخت‌ کف‌ سیمانی فشرده در سازه مخصوص،دیوار حفره تهویه بالا آمده و ساخت داخلی‌ سازه آغاز شده است.

کف سیمانی فشرده،لایه‌ای از سیمان درکف سازه بوده است کـه بـرای تنظیم‌ فشار‌ آب سطح‌ زمین قرار داده می‌شده است.150

بنابراین اگر این اصطلاح سازه مخصوص برای سردخانه یک هم به کار رفته باشد ازآن‌روست‌ کـه ایـن سازه هم سیستم هواکش‌ و هـم‌ تـهویه‌ داشته است؛زیرا چنان که‌ فرضیه‌ پرساک‌ نیز به آن‌ تمایل دارد:151

اجساد تا چند روز باقی می‌مانند و شروع به پوسیدن می‌کنند و ازاین‌رو اتاق نیازمند تـهویه قـوی‌‌ بوده‌ است‌. پس فرض مـی‌کنیم کـه تفسیر پرساک در مورد‌ تبدیل‌ مجرمانه کوره درست باشد.حتی فرض می‌کنیم که سازه مخصوص فقط سردخانه یک بوده است و این اصطلاح،یک کد‌ رمز‌ برای‌ اتاق‌ گاز باشد،آن‌گاه اثـر و نـتیجه این فرض‌گرفتنها بر سئوال‌ اصلی ما که وجود یا عدم وجود دریچه‌ ورود زیکلون B در سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره‌ 2 است‌،چه‌خواهد‌ بود؟

پرساک معتقد است که در پایان اکتبر 1942 اداره مرکزی ساخت‌ و سـاز‌ تـصمیم به جـابه‌جایی‌ فعالیتهای کشتار از طریق گاز از انبار سوخت یک و دو به کوره شماره‌ 2 گرفت‌،چنان‌ که مطابق‌ ادعاها در دسامبر 1941 در سـردخانه کوره شماره یک چنین‌ کرده‌ بود‌.152او روش ایجاد این‌ اتاقهای گاز کـشتار و نـابودسازی را در کـوره شماره یک‌ این‌گونه‌ توضیح‌ می‌دهد:153

سه حفره مربع شکل در سقف سردخانه ایجاد شد تا ورود زیکلون‌ B را‌ که مـستقیما ‌ ‌بـه داخل‌ پاشیده می‌شد ممکن سازد.درهای دوگانه ورودی این سردخانه‌ ضدگاز‌ ساخته‌ شده بـودند.

امـا چـنان‌که عکس شماره 506/20995 از موزه آشویتس نشان می‌دهد و چنان‌ که‌ پروان‌ شخصا اعتراف می‌کند،سقف سردخانه یـک از کوره 2 بدون هیچ‌گونه حفره‌ای برای‌ ورود‌ زیکلون‌ B ساخته شده بوده است.اگر چنین اسـت و«سازه مخصوص»کوره شـماره 2 از ابـتدا با هدف‌ اتاق‌ گاز برای نسل‌کشی طراحی شده بود و مطابق نظر پرساک از روی اتاق‌ گاز‌ کوره‌ یک‌ ساخته می‌شد،چرا اداره مرکزی ساخت و ساز از ابتدا حفره‌های ورود زیکلون B را در‌ بتون‌‌ مسلح‌ سقف پیش‌بینی و طراحی نـکرده بود و در زمان نصب داربستهای چوبی برای بتون‌ریزی‌‌ چنین‌ چیزی در نظر گرفته نشده بود؟

با این فرض باید تصور کرد که اداره مرکزی ساخت وساز‌ هر‌ چند که هنوز وقتی که تازه بتون‌ کـف سـردخانه شماره یک از‌ کوره‌ شماره 2 ریخته می‌شد،تصمیم به تبدیل آن‌ به‌ یک‌ اتاق گاز کشتار و نابودسازی گرفته بود،اما‌ سقف‌ آن را بدون حفره-حفره‌ای که برای کشتار از طریق گاز اساسا ضـرورت‌ داشـت‌-ساخت و سپس با چکش و قلم‌ بنایی‌ در بتون‌ مسلح‌ 18‌ سانتی‌متری‌ سقف این بنا چهار حفره‌ برای‌ ورود زیکلون B حفر کرد.

با نهایت تأسف برای پرساک باید گفت که‌ مهندسان‌ اداره مرکزی سـاخت و سـاز چنین ابله‌هایی‌‌ نبوده‌اند.در حقیقت چنان‌که‌ در‌ بخش 7 خواهیم دید آنها یک‌ حفره‌ دایره‌وار در بتون مسلح سقف‌ در همان ابتدای کار برای قرار گرفتن تهویه‌ طراحی‌ کرده بودند و در سردخانه شماره‌ 2 نیز‌ آنـها‌ مـانند هـمین امر‌ را‌ برای پنج مورد ورودیـهای‌ هـوای‌ داغ از هـمان ابتدا درنظر گرفته بودند.

در نتیجه باید گفت این فرض که‌ سقف‌ سردخانه شماره یک پس از ساخت‌ برای‌ ورود زیکلون‌‌ B سوراخ‌ شده‌ است،نـه تـنها چـنان‌ که رادولف می‌گوید اشتباهی کاملا احمقانه است،بلکه‌ اسـاسا بـی‌معنی و بر ضد یکی از اصلی‌ترین‌ پیش‌ فرضهای پذیرفته از سوی پرساک،وان‌‌ پلت‌ و شخص‌ پروان‌ است‌.

7.اثباتهای باستان‌شناختی

در‌ مارس‌ 2000 پروان به بـیرکناو رفـت و سـلسله‌ای از تحقیقات را در مورد سردخانه یک از کوره شماره‌ 2 انجام‌ داد‌ که در نهایت آنـها را با 18‌ عکس‌ ارائه‌ کرد‌.(صفحات‌ 41‌-37)

او هشت حفره در سقف سردخانه شناسایی کرد که مدعی است سه مورد آنها(شـماره‌های 2، 6 و 8)اصـیل هـستند.(صفحات 25 الی 26 و صفحه 30)از نظر او‌ این سه حفره توسط اس. اس در سال 1943 برای ورود زیکلون B بـه اتـاق گاز ساخته شده است و از این طریق او مدعی‌ است که استدلال«حفره‌ای نیست،پس هولوکاستی‌ در‌ کار نبوده اسـت»زیـر سـئوال می‌رود؛ چرا که از نظر او در سه نقطه مناسب از سقف حفره‌هایی قرار داشته اسـت کـه بـا شهادت شاهدان‌ عینی تطبیق دارد و حفره‌ چهارم‌ نیز از نظر او در حال حاضر قابل مشاهده نیست.(صـفحه 31)

اکـنون بـیایید استدلالهای او را بررسی کنیم:

دو پیش‌فرض پروان

نتیجه‌گیری‌ پروان‌ بر این پیش‌فرض استوار است‌ که‌ ورودیهای زیـکلون B در ابـعاد 25*25 سانتی‌متر(مطابق شهادت شولتز)بوده است.(صفحه 30)

کارل شولتز با هاینریش مسینگ‌154در نـصب سـیستم ورودیـ‌ و خروجی‌ هوا در کوره شماره‌‌ 2 مشارکت‌ داشته است.اعزام او به آشویتس برای این هدف از پیـش در 24 فـوریه 1943 از سوی کارخانه توپف در اول مارس اعلام شده بود.155او با مسینگ در‌ سردخانه‌ شماره یک تـا 23 مـارس کـار کرده بود که در آن روز سیستم تهویه به‌طور کامل به راه افتاد؛156زمانی که اولین‌ عملیات کشتار مـورد ادعـا با گاز در‌ مکان‌ موردنظر روز‌ قبل از آن صورت گرفته بود.157بنابراین‌ ستونهایی که تـابر تـوضیح داده بـود باید قبلا به‌طور‌ کامل کار گذاشته شده بودند.158در تضاد با این امر‌،شولتز‌ به‌ هـیچ سـتونی اشـاره نمی‌کند و خود را به گفتن این امر محدود می‌کند که:159

160In der ‌‌Decke‌ waren vier quadratische Offnungen 25*25 Zentimeter. » »

پروان به این تـعارض تـوجهی نکرده‌ است‌.

شهادت‌ مایکل کولا

پیش‌فرض یادشده بیش از همه اساسا شهادت مایکل کولا را دروغ‌پردازانه تذکر ایـن‌‌ نـکته ضروری است که در اینجا وجود این حفره‌های مورد سئوال،فقط بر‌ مـبنای شـهادت‌ شاهدان از‌ سوی‌ پروان پذیرفته شده است و در این زمـینه نـمونه عـالی و مثل اعلی یک شاهد، مایکل کولا،سـاکن شـماره 2718 اردوگاه است.من باید چرایی این امر را توضیح دهم.ابتدا ببینیم او‌ در این زمـینه در 11 ژوئن گـفته است:161

در میان چیزهایی که در کـارگاه قـفل‌سازی ساخته شـد،دوشـهایی قـلابی بود که کاربرد آنها در اتاقهای گـاز بـود.علاوه بر این‌ ستونهایی‌ از سیمهای مشبک برای ورود محتوای قوطیهای زیکلون‌ B به اتـاق گـاز ساخته شد.این ستونها ارتفاع 3 مـتری داشت که حالت مـربعی بـا ابعاد 70 سانتی‌متر داشت.این سـتونها از سـه‌ بخش‌ یکی در درون دیگری ساخته شده بود.بخش خارجی‌ این ستون از آهن میله‌ای 33 مـیلیمتری سـاخته شده بود که روی آهن نـبشی بـا ابـعاد 50 در 10 میلی‌‌ متر‌ کـشیده شـده بود.این آهنهای نـبشی در هـمه جای این ستون به کار برده شده بود و بخشهای‌ پایین و بالا از طریق همین نـبشیها بـه هم‌ وصل شده بود.سوراخ‌ ایـن‌ شـبکه‌، مربع شـکل و بـه ابـعاد 45‌ میلی‌متر‌ بود‌. دومین شـکل به همین طریق ساخته شده‌ بود و به داخل بخش داخلی شبکه قبلی‌ با فاصله حـدودا 150 مـیلی‌متر فرورفته‌ بود‌،سوراخ‌ این‌ شبکه نـیز مـربعی و بـه‌ ابـعاد 25 مـیلی‌متر بود‌.هر‌ دو شـبکه‌ روی نـبشیها با یک شمش به یکدیگر وصل شده بودند.سومین بخش از ستون قابل جداسازی بود‌ که‌ یـک‌ سـتون‌ تـوخالی از ورقه مسی بود که بخش‌ مربعی آنـ‌ 150 مـیلی‌متری بـود.بـالای‌ ایـن سـتون به یک قیف و پایین آن به یک‌ مربع مسطح ختم می‌شد...قوطی‌‌ حاوی‌ زیکلون‌ از بالا به داخل قیف‌ تقسیم‌کننده ریخته می‌شد و بنابراین‌ زیکلون در‌ اندازه‌های‌ یکسان در هر چهار طـرف ستون پخش می‌شد.پس‌ از انتشار گاز کل ستون مرکزی خارج‌‌ می‌شد‌،و سیلیکا‌ تبخیر شده خارج‌ می‌شد.

عکس شماره 19‌ تصویر‌ رسم‌ شده توسط جی.سی پرسـاک از ابـزار وارد ساختن زیکلون B براساس توصیف صورت‌ گرفته‌ از‌ سوی‌ مایکل کولا

 

کولا یکی از اعضای کارگاه آهنگری و یک تراشکار بوده است.شماره او‌ در‌ سندی با مهری‌ وجود دارد که تاریخ 8 فوریه 1943 را نشان می‌دهد و اعـضای‌ کـارگاه‌ آهنگری‌ اردوگاه را برمی‌شمارد.در این سند نام 193 زندانی ذکر شده است که به‌ این‌ کارگاه آهنگری تعلق‌ داشته‌اند.162این کارگاه یکی از واحدهای اداره مرکزی سـاخت‌ و سـاز‌ بوده‌ که بخشهایی‌ تخصصی بـرای هـمه کارهای ساختمانی داشته است و معمولا از افراد متخصص استفاده‌ می‌نموده‌ است‌.

کارگران این کارگاه،کارهای خود را در همه بخشهای ساختمانی از جمله‌ کوره‌ها‌ انجام‌‌ می‌داده‌اند.پس از فعالیتهای سـال 1942،رئیـس یا رهبر یک تـأسیسات کـه نیاز به خدماتی‌ داشت‌‌ ابتدا‌ درخواستی را برای اداره مواد می‌فرستاد که در آن میزان مورد نیاز‌ از‌ هر چیز را تعیین‌ می‌کرد.اگر درخواست تأیید می‌شد،رئیس کارگاه به کارگران دستور می‌داد که‌ با‌ ابـزاها و بـه‌ تعداد مورد نیاز به کار مشخص شده بپردازند.کارگری که‌ کاری‌ را انجام می‌داد یک برگه کاری‌ را‌ پر‌ می‌کرد‌ که شماره کار،شماره کارگر،گیرنده کالا‌ و خدمات‌،آغاز و انتهای کار در آن ذکر مـی‌گردید؛در پشـت این بـرگه مواد به‌کار‌ رفته‌ فهرست و هزینه مواد به همراه‌ هزینه‌ کار انجام‌ شده‌‌ یاد‌ می‌شد.کارگاه آهنگری کـارت متفاوتی داشت‌ که‌ روی آن مطلب زیر ثبت می‌شد:جزییات‌ مشخصات کارگر،مـوضوع کـار،مـشتری‌،ابتدا‌ و انتهای کار،نام زندانی،تخصص او‌ و زمانی‌ که صرف این‌ کار‌ کرده است.پشت این کارت‌ بـا‌ ‌ ‌بـرگه کاری قبلی تفاوتی نداشت...اگر خواسته‌ مشتری یا بخش دریافت‌کننده ساخت کالایی‌ خـاص‌ بـود،مـشتری باید رسیدی حاوی‌ تعداد‌ کالای‌ دریافتی تحویل می‌داد‌.

در‌ 8 فوریه 1943،192 زندانی‌ کارگاه‌ آهنگری که تحت فـرماندهی افسر اس اس کیویز163 کار می‌کردند به ساخت دی‌.ای‌.دبلیو164(تجهیزات کاری آلمانی)مـشغول‌ شده‌ بودند.از‌ فردای‌ ایـن‌ روز دفـتر ثبت اعمال‌ این کارگاه حاوی همه کالاهای تولید شده در آن با ذکر مشخصات زیر است:تاریخ‌ رسیدن‌ دستور،شماره سریال تجهیزات موردنظر،ارجاعات‌، کالا‌،تعداد‌ ساعات‌ کار‌ کارگران،آغاز و انتهای‌ کار‌.

آنـ‌گاه اطلاعات مربوط به طور خلاصه از برگه کاری یا کارت کار منتقل می‌شد.این دفتر‌ ثبت‌‌ حاوی‌ شماره و تاریخ دستورها به شیوه‌ای مناسب بوده‌ است‌.اداره‌ مرکزی‌ ساخت‌ و ساز‌،این‌ کارگاه را بـا تـجهیزات و مواد مورد نیاز تأمین می‌نموده است.پس از انجام کار،کارگاه سیاهه‌ مربوطه را به اداره مرکزی ساخت و ساز ارسال می‌نمود.

این‌ فرم شماره می‌خورد و در آن نوع کاری ثبت می‌گردید که باید انجام می‌شد و بـه هـمراه‌ طرحی نگهداری می‌شد که نوع و اندازه کالای در دست ساخت را مشخص می‌کرد و مواد مورد‌ نیاز‌ آن را تعیین می‌نمود.مثالی از این امر در دستور شماره 69 در مارس 1943 در عکسهای‌ شماره 4 و 5 دیده می‌شود.165 دستور ثبت شـده در کـارگاه آهنگری موارد ذیل‌ را‌ ثبت کرده است:166

8 مارس 1943،شماره 165،اردوگاه پی.او.دبلیو.167کوره بی.دبلیو.30 بی و سی‌168. کالا:64 قطعه‌ پیچ‌سنگ‌ ساخته شده از آهن 8/5:مطابق‌ طرح‌ تهیه شده.زمان تحویل:فوری! تـرکیب:مـنفی،دسـتور شماره 67،تاریخ 6 مارس 1943.تاریخ تـکمیل 2 آوریـل 1943.

بـنابراین اگر کولا آن را بر مبنای‌ آن‌ طرح می‌ساخت.در چنین‌ صورتی‌ کولا که این طرح را مطالعه کرده است و آن را ساخته است،بهترین کسی اسـت کـه آن را فـهمیده و می‌شناسد و از این‌رو بهترین کسی است که می‌تواند آن را تـوصیف‌ کـند‌.بنابراین در این زمینه او شاهد درجه یک است.

از سوی دیگر توصیفی که هنریک تابر در استشهادنامه 24 می 1945،در مورد ابزار وارد کردن زیـکلون B ارائه مـی‌کند،بـا‌ توصیف‌ کولا هم‌خوانی‌ دارد،متن زیر که از زبان اصلی‌ استشهادنامه مـذکور ترجمه شده است نشان می‌دهد:169

سقف اتاق‌ گاز بر روی ستونهایی سیمانی قرار داشت که در وسط طولی‌ آن‌ قـرار‌ داشـتند.در چـپ‌ و راست این ستونها 4 ستون قرار داشت.بخش خارجی این ستونها از سـیخهای فـلزی قطوری‌‌ ‌‌ساخته‌ شده بود که به سقف و بالاتر از آن به خارج از اتاق می‌رفت‌.درون‌‌170‌این بخش شـبکه‌ دومـی وجـود داشت که سوراخها و دریچه‌های کوچک‌تری داشت و درون آن یک شبکه‌ دیگر قرار داشت.درون ایـن شـبکه سـوم جعبه‌ای قرار داشت که با استفاده‌ از یک سیم فلزی‌ جابه‌جا‌ می‌شد و پودری که گاز از آن سـاطع مـی‌شد در درون آن ریـخته می‌شد.

پس در مقایسه با شهادت کولا،شهادت کارل شولتز اساسا نادرست است،چرا که-هـمان‌ ونـه که در‌ بالا مشاهده کردیم-او فقط به حفره‌ها اشاره می‌کند و حرفی از ستونها نمی‌زند،در حـالی او هـنگامی بـر مبنای ادعایش حفره‌ها را دیده است که ستونها ضرورتا باید آنجا می‌بودند و یا‌ شاید‌ او یـک شـاهد اتفاقی باشد.علاوه بر این شهادت شولتز هنگامی صورت گرفته که او در اسارت نـیروهای شـوروی بـوده است و دو نفر از هم‌قطاران او مرده بودند(یکی از‌ آنها‌ در حین‌ بازجویی جان خود را از دست داده بود!)171

در نتیجه اگـر سـتونها 70*70 سانتی‌متر بوده‌اند،حفره سقف سردخانه شماره یک از کوره‌ شماره 2 نمی‌تواند 25‌*25‌ سانتی‌متر بـاشد0عکس شماره 6

تصویر خروجی مدور لوله تهویه هوا در بتون مسلح‌ سقف سردخانه شـماره دو از کـوره شـماره 2 در بیرکناو(آگوست 2000‌).عکاس‌:کارلو‌ ماتوگنوعکس‌ شـماره 7

بـزرگنمایی بخشی از تصویر خروجی مدور لوله تهویه هوا در بتون مسلح سقف سردخانه شماره دو از کوره شماره‌ 2 در‌ بیرکناو‌(آگوست‌ 2000).عـکاس:کـارلو ماتوگنوعکس شماره 8 بزرگنمایی بخشی از تصویر خـروجی مـدور لوله‌ تهویه هوا در بتون مسلح سقف سـردخانه شـماره دو از‌ کـوره‌ شماره‌ 2 در بیرکناو(اکتبر 1991). عکاس:کارلو ماتوگنوعکس شماره 9

تصویر اولین دریچه تهویه در سقف اتاق کوره‌ کـوچک کـوره شماره سه.عکس‌برداری از‌ جهت‌ غـرب‌(ژوئن 1990).عـکاس:کارلو مـاتوگنوعکس‌ شماره‌ 10

تـصویر دومـین دریچه تهویه در سقف اتاق کوره‌ کوچک کوره شماره سه.عکس‌برداری از جهت‌ غـرب‌(ژوئنـ‌ 1990).عکاس:کارلو ماتوگنودومین فرضیه‌ای کـه پروان استدلال خود را بر‌ آنـ‌ اسـتوار‌ می‌کند،«نقش عامل معماری»اسـت‌ کـه بر مبنای آن:

وقتی فشاری زیاد و ناگهانی به‌ یک‌ سازه‌ بتونی وارد شود،شکافهایی کـه ایـجاد می‌شود از حفره‌های قبلی بنای بـتونی مـی‌گذرد،چـرا‌ که‌ حفره‌ها بـاعث ضـعیف شدن آن بخش از بنا در بـرابر فـشار می‌گردد.(صفحه‌ 26‌)

پروان‌«اصل»ی را گرمر رادولف در تحلیل خود از نقاط باز(سازه‌های بتونی)مطرح کرده‌‌ اسـت‌،در ایـنجا به شکل ناقص بیان نموده اسـت.رادولف مـی‌نویسد:172

سوراخهایی کـه‌ در‌ سـطح‌ بـتونی(مثلا سقف سردخانه شـماره یک)ایجاد شده است،بعدا حتما باید دارای تبعاتی باشند‌،هنگامی‌ که این ساختمان به گـونه‌ای مـنفجر شده است که شکافها و ترکهایی در‌ سـقف‌ ایـجاد‌ کـرده،ایـن شـکافها باید به احـتمال بـیشتر از این سوراخها عبور نمایند. علت این امر‌ ان‌ است‌ که انفجار،نیروی غیر طبیعی زیادی ایـجاد مـی‌کند و نـقاط آسیب‌پذیر سازه‌ بتونی‌،مستعدتر‌ برای ترک خـوردن هـستند،چـرا کـه پس از تـکمیل سـقف بتونی در آن ایجاد شده‌اند،نه‌تنها‌ نقاط‌ احتمالا ترک‌بردار،شکستگی را شکل خواهند داد،بلکه ضرورتا ترک خواهند خورد‌.

تحلیل‌ پروان از حفره«جنایتکارانه»شماره 2

پروان این‌ قانون‌ را‌ به این صورت به کار مـی‌گیرد تا‌ حفره‌ شماره 2 ا تبیین کند:

بر مبنای شهادت شاهد،شولتز،وقتی او حفره‌ها را در‌ سال‌ 1943 دیده است مربعی 25‌ سانتی‌متری‌ بوده‌اند.ما‌ نمی‌دانیم‌ چرا‌ برخی مدعی‌اند که یک حفره کوچک‌ نمی‌تواند‌ در اثر شـوک‌ انـفجاری بزرگ شود؛انفجاری که آن‌قدر شدید بوده که‌ تمام‌ بخش جنوبی بنا را چنان به‌ هوا فرستاده که در‌ بازگشت‌ به زمین در بخش ستون‌ اول‌ حفره‌ای ایجاد کرده است.اگر برخی از حـفره‌های نـزدیک به کوره کوچک در‌ انفجار‌ کاملا از میان رفته‌اند،از‌ نظر‌ ما‌ قابل قبول و منطقی‌‌ است‌ که علت بزرگ شدن‌ بیش‌ از حد حفره دوم نوعی انفجار تـخریب کـننده بوده است.در خاطر داشته بـاشید‌ کـه‌ انفجار مذکور چنان قوی بوده است‌ که‌ در جایی‌ که‌ اصلا‌ حفره‌ای نبوده حفره پدید‌ آورده است،بنابراین این قدرت را داشته است که یک حفره کـوچک‌تر را بـزرگ‌تر کند‌.پس‌ ما یـک‌ حـفره اصیل کوچک را‌ یافته‌ایم‌ که‌ به‌ واسطه‌ انفجار بزرگ‌تر شده‌ است‌.(صفحات 27 به بعد)

این فرضیه بی‌مبناست چرا که از قانون مذکور تبعیت نکرده است،زیرا‌ قانون‌ مذکور‌ فقط بیان‌ میدارد کـه تـرکها و شکستگیها از‌ حفرها‌ و نقاط‌ ضعف‌ عبور‌ می‌کنند‌،نه اینکه ابعاد یک حفره،بزرگ‌تر می‌شود.فرضیه پروان هم‌چنین با واقعیتهای موجود نقض می‌گردد.

انفجار سردخانه شماره 2 از کوره شماره 2 از انفجار سردخانه یک هم شـدیدتر‌ بـوده است؛ چـرا که تقریبا کل سقف بنا را به جز بخش کوچکی از انتهای شرقی از میان برده است.با این حـال‌ دقیقا در همین جاست که یک حفره‌ دایره‌مانند‌ که لوله‌های تهویه سـردخانه 2 از آن عـبور مـی‌کرده‌ قرار دارد.(به عکسهای 6 و 7 توجه کنید.)

این حفره که قطر آن 38 سانتی‌متر است‌174هیچ صدمه‌ای از انفجار ندیده است‌:لبـه‌های‌ ‌ ‌آنـ‌ کاملا دست‌نخورده باقی مانده است(عکس شماره 8 را ببینید)بویژه حفره‌های دایره‌واری که‌ از ابـتدا در سـاختار طـراحی شده‌اند و مسلح هستند،نقاط‌ آسیب‌پذیر‌ بنا محسوب نمی‌شوند، علی الخصوص‌ به‌ این دلیل که لبـه‌ها و گوشه‌های تیز ندارند.

علاوه بر آن حفره‌های موجود در سقف بتون مسلح اتاق محل اجـاق کوره شماره 3،که از ابـتدا‌ در‌ بـتون مسلح طراحی شده‌ لبه‌های‌ آن نیز مسلح بود،هیچ صدمه‌ای ندیده یا صدمه دیده‌ است ولی حالت مستطیل‌شکل آن کاملا باقی مانده است.این حفره‌ها 80 در 50 سانتی‌متر بود و تعداد آنها پنج عدد‌ بوده‌ است.175و هـریک روی شعله یکی از کوره‌های کوچک قرار داشته است.176چنان که پرساک بیان می‌دارد این حفره‌ها به وضوح در عکسهای کوره‌ شماره 2 که در سال 1943‌ گرفته‌ شده مشهود‌ است.177عکسهای 9 و 10 دو حفره اول از غرب را نشان می‌دهد کـه یـکی اصلا دست‌ نخورده‌ است و دیگری اساسا از میان رفته است.

پرساک عکسی را منتشر‌ کرده‌ است‌ که در آن‌ همه پنج حفره قابل مشاهده است.(عکس‌11)از نزدیک‌ترین حفره به لنز دوربین ‌‌که‌‌ شـروع کـنیم(شرقی‌ترین حفره)اولین حفره‌ صدمه دیده ولی حفره نامعلوم است چرا‌ که‌ یکی‌ از ستونهای بتون مسلح نگهدارنده سقف اتاق‌ (به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس شماره 11‌

 

تصویر کل پنج دریـچه تـهویه در سقف اتاق کوره‌ کوچک کوره شماره سه‌.عکاس:جی.سی پرساک‌

کوره‌ بیرون زده است.دو حفره با یک ترک و شکاف طولانی به یکدیگر متصل شده‌اند که‌ آشکارا بر اثر افـتادن ایـن بـخش سقف،روی ستونها ایجاد شده اسـت.سـومین حـفره به‌نظر می‌رسد‌ که اساسا صدمه دیده باشد.حفره‌های چهارم و پنجم دست‌نخورده باقی مانده‌اند.

بنابراین از پنج‌178حفره‌ای که در دو سطح بتونی مسلح از ابـتدا طـراحی شـده بودند و توسط اس‌ اس منفجر‌ شده‌اند‌ و ما از آنها اسـناد تـصویری ثبت‌شده داریم،سه مورد سالم باقی مانده‌اند،یکی‌ اساسا صدمه دیده و دیگری صدمات بیشتر دیده است اما به سـادگی بـه عـنوان حفره قابل‌ شناسایی است‌:زوایای‌ مستطیل و لبه‌های صاف داخلی آن هـنوز آشکارا قابل رؤیت هستند.

حقیقت این است که ترکها و شکافها(اگر اصولا ایجاد شده باشند)اولا از لبه‌های تیز عـبور مـی‌کنند،امـا این‌ حفره‌های‌ به خوبی طراحی و مستحکم شده،تمایل کمتری به ایـجاد چـنین‌ ترکهایی دارند.این حفره‌ها متفاوت از حفره‌هایی خواهند بود که پس از پایان کار سقف بنا،با صدمه زدنـ‌ بـه‌ بـتون‌ و ساختار مستحکم و مسلح‌شده آن ایجاد‌ شده‌اند‌.اما‌ در مورد چنین‌ حفره‌هایی نیز توقع ایـن اسـت کـه فقط ترکها و شکافها از لبه‌ها و گوشه‌های تیز آن عبور کند نه‌ اینکه‌ کل‌ حفره‌ را بزرگتر کـند.هـیچ دلیـلی برای چنین بزرگ‌شدنی‌ وجود‌ ندارد.اما با این توجهات پی می‌بریم قاعده‌ای که پروان از آن استفاده مـی‌کند نـوع غلط و نادرست‌ بیان رادولف‌ است‌ اما‌ به صورتی که پروان می‌خواهد قابل استفاده نـیست.

بـنابراین نـتیجه‌گیری‌ پروان مبنی بر اینکه حفره شماره 2 سقف سردخانه شماره یک،یک حفره‌ کوچک بزرگ شـده در اثـر انفجار‌ است‌ اساسا‌ قابل پذیرش و منطقی نیست.

علاوه بر این چنین نتیجه‌گیری از مـنظر‌ تـکنیکی‌ نـیز قابل پذیرش نیست.مسلح‌سازی بتون‌ سقف سردخانه متشکل از میله‌های آهنی مشبک فشرده بوده که‌ بـه‌ صـورت‌ طولی و متقاطع چیده‌ شده بودند و در عکس منتشر شده از سوی پرساک‌‌179‌بخش‌ قـابل تـوجهی از آن قـابل مشاهده‌ است(عکس شماره 12)

در اثر فشاری عظیم‌،عمل‌‌ خشونت‌آمیز‌ منجر به انفجار ایجاد می‌شود.بـه عـنوان مـثال TNT فشاری‌ معادل 8100 کیلوگرم بر‌ هر‌ متر مربع ایجاد می‌کند.هرچند این فـشار (بـه تصویر صفحه مراجعه شود) عکس‌ شماره‌ 12‌جزئیات مسلح‌سازی سقف بتونی مسلح کوره‌ شماره 2.انتشار عکس از سـوی:جـی.سی پرساک زیاد‌ است اما نمی‌تواند باعث تخریب میله‌های آهنی فشرده ضـخیم در حـفره به ظاهر‌ اصلی‌‌ 25‌*25 سانتی‌متری(625 سانتی‌متر مربع)گـردد.180بـر مـبنای نظر پروان این حفره به یک‌‌ حفره‌ 89*52 سـانتی‌متری تـبدیل شده است،(صفحه 26)یعنی 4630 سانتی‌متر مربع‌. بنابراین‌ انفجار‌ مذکور باید 4000 سانترمتر مربع از بـتون مـسلح با میله‌های آهنی فشرده مـوجود در آنـ‌ را‌ چنان‌ از مـیان بـرده بـاشد که از آن چیزی جز خرده‌هایی باقی نـگذاشته‌ بـاشد‌.علی رغم‌ این،در همه حفره‌های دیگری که پروان از آنها عکس گرفته و در همه حـفره‌های‌ دیـگری‌ که او عکس نگرفته است میله آهـنی فشرده به کار گـرفته شـده‌ برای‌ مسلح‌سازی بتون کاملا سـالم بـاقی‌ مانده است‌ و به‌ هیچ‌ وجه از میان نرفته است.

حال که‌ مشخص‌ شد حـفره شـماره 2 نمی‌تواند بزرگ شده یک حـفره کـوچک بـاشد،بیایید یک‌ سـئوال‌ اسـاسی‌ دیگر را مطرح سازیم.

چـنان‌که‌ مـن‌ در بالا‌ نشان‌ دادم‌،مهم‌ترین شاهد موجود در مورد ستونهای‌ ادعایی‌ ورود زیکلون B مایکل کولا است.او اعـلام کـرد که ستونهای مذکور مربعهای‌ 70‌*70 سانتی‌متری‌ بـا ارتـفاعی 3 متری بـود‌.

بـنابراین ایـن ستونها از‌ سقف‌ عبور کـرده،41 سانتی‌متر بالاتر‌ از‌ آن نیز ادامه داشته‌اند:(300 منهای 241 منهای 18 41)برای نصب چنین‌ چیز‌ عجیبی ضرورتا باید سـوراخی انـدکی‌‌ بزرگ‌تر‌ در‌ ستون مسلح سقف‌ بنا‌ ایـجاد مـی‌کردند کـه فـرض‌ مـی‌گیریم‌ یک حفره 75 سـانتی‌متری‌ بـاشد.

در هر صورت وقتی من در ژوئن 1990 حفره‌ شماره‌ 2 را اندازه‌گیری کردم،این حفره به‌‌ صورت‌ ذوزنقه‌ای با‌ ضلع‌ بـزرگ‌ حـداکثر 86 سـانتی‌متر بود‌(عکس 13 را ببینید)سمت رو به‌ رویی طـولانی‌ترین ضـلع بـه طـول 52 سـانتی‌متر بـود‌ که‌ به‌صورت مورب به سمت داخل ادامه‌‌ داشت‌ و در‌ نهایت‌ به‌ بخشی دندانه‌شکل منتهی‌ می‌شد‌.آن‌گاه به‌صورت موازی طولانی‌ترین‌ ضلع به میزان 40 سانتی‌متر دیگر ادامه می‌یافت.فاصله دنـدانه‌ها از ضلع‌ رو‌ به‌ روی آنها فقط 43 سانتی‌متر بود.

بین‌ سال‌ 1992‌(عکس‌ 14‌)و سال‌ 1997(عکس 15)این حفره بسیار بزرگ‌تر شده و با استفاده از ضربه‌های قلم بنایی به‌صورت مربع درآمده است.

چنان که از مقایسه عکسهای شـماره 16،17 و 18‌ از حـفره شماره 2 می‌توان دریافت،حفره‌ شماره 2 در عکس سال 1945 به‌طور متناوب بویژه در بخش شرقی آن بزرگ‌تر شده است.

از آنجا که طولانی‌ترین ابعاد این حفره در سال‌ 1991‌،86*50 سانتی‌متر و در سال 1945 این حفره کوچک‌تر بوده اسـت،پس نـمی‌توانسته است ستون مربعی‌شکل به ابعاد 70*70 عکس شماره 13

تصویر دومین حفره‌ سقف بتونی سردخانه‌‌ شماره‌ یک از کوره‌ شماره 2 در بیرکناو (ژوئن 1990).

عکاس:کارلو ماتوگنوعکس شماره‌ 14‌ تصویر دومین حفره سقف‌ بتونی‌ سردخانه‌ شماره یک از کوره شماره 2 در بیرکناو (جولای 1992). عکاس:کارلو ماتوگنو

سانتی‌متر را در خود جای دهد،بنابراین حـفره مـذکور اصلا با شهادت‌ مـهم‌ کـولا هم‌خوانی ندارد.

در‌ چه‌ زمانی و توسط چه کسی این حفره ایجاد شده است؟عکس 2 توسط استانیساو کولوکا181گرفته شده است که به عنوان یک عکاس خبری در 29 می 1945 توسط قاضی‌ تحقیق یان‌سن‌182‌وارد‌ موضوع شـد.183ایـن عکس به عنوان عکس شماره 70 در دادگاه‌ رادولف‌هس‌184منتشر شد و احتمالا به ژوئن یا جولای 1945 مربوط می‌شود.

در گزارش تخصصی تهیه شده توسط‌ پروفسور‌ رومن داویدوفسکی‌‌185در مورد کوره‌های‌ آشویتس-بیرکناو که از جانب قـاضی یـان‌سن در 26 سپتامبر 1946 صـورت گرفته‌،آمده است

عکس شماره 15

تصویر‌ دومین‌ حفره‌ سقف بتونی سردخانه شـماره یک از کوره‌ شماره 2 در بیرکناو(آگوست 1997).عکاس:کارلو ماتوگنوعکس شماره 17

تصویر دومین حفره سقف بتونی سردخانه شماره یک‌‌ از‌ کوره‌ شماره 2 در بیرکناو(جولای 1992).

عکاس:کارلو مـاتوگنوعکس شماره‌ 20

تصویر هفتمین حفره سقف بتونی سردخانه شـماره یـک‌ از کـوره شماره 2 در‌ بیرکناو(ژوئن 1990)

عکس شماره 16

تصویر بزرگنمایی بخشی از تصویر گرفته شـده توسط استانیسلاو کلوکا(عکس شماره 2)از دومین حفره سقف‌ بتونی سردخانه شماره یک از کـوره شماره 2 در بیرکناو‌ (ژوئن/جولای 1945)

عکس شماره 18تصویر دومین حفره سقف بتونی سردخانه شماره یک از کوره‌ شماره 2 در بیرکناو(آگوست 2000).عکاس:کارلو ماتوگنو

عکس شماره 21

تصویر میلگردهای مسلح‌کننده هـفتمین حفره سقف بتونی‌ سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 در بیرکناو(ژوئن 1990) که در 12 می و چهارم ژوئن 1945 تحقیقاتی‌ در‌ محدوده کوره شماره چهار و کوره شماره 2 صورت گرفته موارد زیر کشف شده‌اند:186دو پنجره کرکره‌ای آسیب‌دیده از دهانه‌های تهویه اتـاق گـاز در این کوره به ابعاد 7 در 18‌ سانتی‌متر‌-دستور شماره 162. در همین زمینه گزارش تخصصی سم‌شناسی تهیه شده از سوی دکتر جان‌زد.روبل‌187در 15 دسامبر 1945 بیان می‌دارد که:188

چهار پنجره کرکره‌ای سالم‌ و دو‌ مورد‌ آسیب‌دیده آن مربوط بـه دهـانه‌های‌ تهویه‌ در‌ 12 می 1945 رسید؛اینها در هنگام بازرسی از کوره شماره دو در بیرکناو پیدا شدند و به دهانه‌های‌ تهویه اتاق گاز‌(سردخانه‌ شماره‌ یک)در این کوره شماره 2 گزارش می‌دهد.190‌

علی‌ رغم اینها پروفسور داویـدوفسکی،در گـزارش تخصصی خود که در آن،همه به ظاهر «نشانه‌های مجرمانه»-که بعدا توسط‌ پرساک‌ استفاده‌ شده است-ذکر شده است.به هیچ‌ حفره‌ای در سقف‌ این مکان اشاره نمی‌کند.(گزارش او شامل عـکسهای مـتعدد از کـوره و هشت‌ طرح و نقشه از آن است).در‌ مـورد‌ ورودیـهای‌ ادعـایی زیکلون B این گزارش صرفا بیان‌ می‌دارد.191

آن‌گاه یک افسر‌ اس‌اس‌ که ماسک ضد گاز پوشیده است دریچه روی سقف اتاق گاز را از بـیرون‌ بـاز مـی‌کند‌ و محتوای‌ قوطی‌ زیکلون B را به داخل شبکه‌های ستون تـبخیر کـه زیر حفره‌ها قرار داده‌ شده‌ بود‌ می‌ریزد.

چرا پروفسور داویدوفسکی به نشانه و شاهد بسیار مهم یعنی حفره شماره 2 روی سـقف‌‌ سـردخانه‌ شـماره‌ یک هیچ اشاره‌ای نمی‌کند؟اگر این حفره وجود داشت نمی‌توانست از توجه‌ یـان‌سن در بازرسی 12‌ می‌ 1945 فرار کند.به نظر من این حفره در زمان بازرسیهای یان‌سن و برای‌ پیدا‌ کردن‌ شاهد یا دلیـلی بـر اعـمال مجرمانه اس‌اس‌ها ایجاد شده است.البته این احتمال‌ نیز‌ منتفی‌ نـیست کـه پیش از آن نیروهای شوروی با همین هدف این حفره را‌ ایجاد‌ کرده‌ باشند.

بررسی نهایی:پرساک طرحی از ابـزار تـوصیف شـده از سوی کولا در فصل مربوط‌ به‌ شاهد تابر منتشر کرده است که پروان ایـن فـصل را بـه خوبی‌ خوانده‌ است‌ و دو نقل قول از آن آورده است.چنان‌که عکس 19 نشان می‌دهد این طراحی هم‌ ابـعاد‌ وسـیله‌ را مـشخص می‌کند و هم‌ مأخذ ثبت آن را.192

علاوه بر این‌ کتاب‌ آناتومی اردوگاه مرگ آشویتس‌193که پروان آن را بـه خـوبی می‌شناسد و از آن در نکته‌ 35‌ صفحه 10 متن خود نقل قولی می‌کند،فصلی دارد که نویسنده آن‌ فـرانسیک‌‌ پایـپر194اسـت و عنوان آن«اتاقهای گاز‌ و کوره‌»می‌باشد‌.در این فصل در ارتباط با شهادت‌‌ مایکل‌ کولا می‌نویسد:195

زیـکلون B از طـریق چهار ستون سفارشی که در آهنگری اردوگاه‌ ساخته‌ شده بود به اتاق گاز‌ وارد‌ مـی‌شد.ایـن‌ سـتونها‌ از‌ 2 شبکه سیمی ساخته شده بود که‌ بخش‌ مرکزی آن قابل جابه‌جایی بود. ابعاد این ستونهای 3 مـتری،مـربع‌شکل و به طول‌ 70‌ سانتی‌متر بود.

علی رغم همه اینها‌،پروان هرگز به این‌ امـر‌ در تـحقیق خـود اشاره نمی‌کند‌،چرا؟و چرا‌ او به‌ شهادت پرت و نامربوط کارل شولتز متوسل می‌شود؟این امر آشکارا به این علت‌ اسـت‌ کـه‌ شـواهد ادعایی کولا از‌ نظر‌ ابعاد‌ با هیچ‌یک از‌ حفره‌های‌ موجود بر سقف سردخانه‌ یـک‌ از کـوره‌ 2 سازگار نیست.

حفره شماره 7

بررسی حفره شماره 7 باعث فهم بهتر تغییرات صورت‌ گرفته‌ در طول سالها در مـورد حـفره‌‌ شماره‌ 2 می‌گردد.پروان‌ استدلال‌ محققان‌ بازنگری تاریخی را می‌پذیرد‌ که این حفره:

نـمی‌تواند حـفره ورود زیکلون B باشد،به این دلیل ساده کـه مـیله‌هایی کـه‌ تا‌ چند سال قبل به‌ صورت طـبیعی‌ از‌ غـرب‌ به‌ شرق‌ و به سمت بالا‌ و شرق‌ عبور می‌کرده،اساسا از انتهای غربی آن‌ قـطع شـده و به سمت بالا و شرق کـشیده شـده است‌.(ایـن‌ امـر‌ صـحیح است و در حال حاضر فقط یکی‌ از‌ ایـن‌ مـیله‌ها‌ متصل‌ باقی‌ مانده است و مابقی آنها چنان که ما بررسی کرده‌ایم کـلا قـطع‌ شده‌اند.)آلمانیها هرگز چنین دریچه‌ای بـرای گاز مسموم‌کننده نساخته‌اند چـرا کـه این دریچه‌ نمی‌تواند در برابر‌ هـوا عـایق‌بندی شود.(صفحه 22)

در حقیقت در سال 1990 این حفره چنان بود که در عکس شماره 20 دیده مـی‌شود.از لبـه‌ شرقی بتون سقف سردخانه،پنـج مـیله آهـنی‌ به‌ طول 40 سـانتی‌متر بـه عقب برگشته‌اند.علاوه بـر ایـن دو میله متقاطع اضلاع شمالی و جنوبی محدوده این حفره را مشخص می‌کند(به عکس 21 توجه کـنید)کـه لبه‌های آن‌ آشکارا‌ جای قلمهای بـنایی را روی خـود دارد.این مـیله‌های فـلزی تـا سال 1991 دست‌نخورده بودند.(عـکس 22 را ببینید)و در سال 1992 نیز‌.(به‌ عکس 23 مراجعه کنید.)

عکس شماره 22

تـصویر هـفتمین حفره سقف بتونی سردخانه شماره یـک از کـوره‌ شـماره 2 در بـیرکناو(اکـتبر 1991).عکاس:کارلو مـاتوگنو‌

عکس‌ شماره 24

تصویر هفتمین حفره سقف بتونی سردخانه شماره یک از کوره‌ شـماره 2 در بـیرکناور(آگـوست 1997).عکاس:کارلو ماتوگنو

عـکس شـماره 23

تـصویر هـفتمین‌ حفره‌ سقف بتونی سردخانه شماره یک از کوره‌ شماره 2 در بیرکناو(جولای 1992).عکاس:کارلو ماتوگنو

عکس شماره 25

تصویر هفتمین حفره سقف بتونی سردخانه شـماره‌ یک‌ از کوره‌‌ شماره 2 در بیرکناو(آگوست 2000).عکاس:کارلو ماتوگنو

در سال 1997 فقط دو میله فلزی باقی مانده‌اند‌196و حفره به طرز ناشیانه‌ای مربع‌شکل‌ شده است.(عکس 24 را‌ ببینید‌)در‌ نهایت در سال 2000 فقط یک میله آهنی بـاقی مـانده است. (عکس 25)

با توجه به اینکه ‌‌مشخص‌ شد این حفره برای ورود زیکلون B نبوده و توسط اس‌اس ساخته‌ نشده است،این‌ سئوال‌ باقی‌ می‌ماند که:چه کسی و چرا آن را ساخته است؟

مشخص اسـت کـه این حفره و حفره شماره‌ 2 پس از سقوط سقف بنا ایجاد شده‌اند و بعدا با هدف شبیه‌سازی آنها به‌ حفره‌های ورود زیکلون B دستکاری‌ شده‌اند‌.برای تکمیل این بـازی‌ یـک درپوش سیمانی مربوط به دریچه آدمـ‌رو فـاضلاب کوره(عکس 26)-که پرساک قبلا آن را در کنار حفره یافته بود-197روی حفره شماره 2 قرار داده‌ شده است. عکس شماره 26

در نتیجه باید اظهار داشت که اگر چهار حفره مـربع شـکل 70 در 70 سانتی‌متری بر روی تصویر دومین حفره سقف‌ بتونی‌ سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 در بیرکناو(اکتبر 1991.)در این تصویر از داخل حفره،در درون سردخانه دریچه‌ای سیمانی‌ مربوط به دریچه آدم‌رو فاضلاب کوره قـابل مـشاهده است‌ . عکس شماره 28

تصویر ششمین حفره مورد نظر پروان در سقف بتونی سردخانه‌ شماره یک از کوره شماره 2 در بیرکناو(آگوست 2000)عکس شماره 30

تـصویر خـط شکستگی سـقف بتونی سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 در بیرکناو که هشتمین حفره مورد نظر پروان به آن تعلق دارد(آگوست 2000‌).برای‌ مـشاهده‌‌ قسمت راست این تصویر به‌ عکس‌ شماره‌ 31 بنگرید

عکس شماره 27

تصویر ششمین حفره مورد نظر پروان در سقف بتونی سردخانه‌ شماره‌ یک‌ از‌ کوره شماره 2 در بیرکناو(ژوئن 1990)

عکس شماره 29

تصویر هشتمین حفره مورد نظر پروان در سقف بتونی سردخانه‌ شـماره یـک از کـوره‌ شماره‌ 2 در‌ بیرکناو(آگوست 2000)

عکس شماره‌ 31

تصویر سقف بتونی سردخانه شـماره یک از کوره شماره 2 در بیرکناو(آگوست 2000).در این تصویر مشاهده‌ می‌کنید‌ که‌‌ حفره شماره هـشت در مرکز قرار گرفته و ادامـه خـط شکستگی‌ که‌ حفره‌ هشت بخشی از آن است پس از آن ادامه دارد

سقف سردخانه شماره یک وجود داشت‌،دیگر‌ حتی‌ برای اهداف تحقیقاتی نیز نیازی به ایجاد حفره‌های جدید،حتی حفره‌های کوچک‌تر‌ روی‌ سقف‌ نبود.

حـفره‌های مجرمانه شماره 6 و شماره 8

اکنون شایسته است حفره‌هایی را که پروان«مجرمانه»می‌داند‌ بررسی‌ کنیم‌.حفره شماره 6 (عکسهای 27 و 28)در واقع شکافی است که در اثر سقوط این‌ بخش‌ از سقف بر روی ستون‌ نگهدارنده شماره 6(همانند حفره شـماره یـک)ایجاد شده‌ است‌.این‌ حفره حتی مانند حفره‌های‌ شماره 2 و شماره 7 شکل هندسی خاصی ندارد.

حفره شماره 8 (عکس 29‌)بخشی‌ از یک شکاف طولانی در سقف سردخانه را تشکیل‌ می دهد که این‌ شکاف‌ در‌ اثـر جـدا شدن این بخض سقف از دیوار خارجی (در پشت صحنه عکس‌ 30 قابل‌ رؤیت‌ است)و افتادن آن بر روی ستون 6(که در بخش سمت راست شکاف‌ دیده‌‌ می‌ شود)و ستون 5(که دیده نمی شود و در سـمت چـپ شکاف و زیر آوار سقف یافته شده‌ است‌) ایجاد‌ شده است.

این شکاف به سمت راست ستون شش ادامه می یابد‌ و به‌ ترکیدگی بزرگ منتهی می شود که‌ میله های آهـنی بـه کـار برده شده برای تسلیح بـتون‌ سـقف‌،از آن بـه خوبی قابل رؤیت است. (عکس 31)

حفره شماره 8 مانند‌ حفره‌ شماره 6 شکافی ساده و بدون شکل هندسی خاص‌ است‌.علاوه‌‌ بر این،چـنان کـه در بـزرگ نمایی‌ عکس‌ شماره 29 می توان مشاهده کرد بـیش از نـیمی از سطح‌ این حفره‌ با‌ چهار میله آهنی پوشیده شده‌ است‌ که از‌ سویی‌ اثبات‌ می‌کند که ما با یک شـکاف‌ ایـجاد‌ شـده در اثر سقوط سقف روبه‌رو هستیم و از سوی دیگر این احتمال‌ راکـه‌ این شکاف،حفره‌ وارد کردن زیکلون‌ B بوده باشد،منتفی می‌کند‌؛همان‌طور‌ که پروان در مورد حفره‌ شماره‌ 7 از همین امر چنین نـتیجه‌گیری مـی کـند.در حقیقت پروان با پذیرش ایده‌ محققان‌ مکتب تاریخ‌ حقیقی با استناد‌ بـه‌ وجـود‌ لبه‌هایی از میله‌های‌ آهنی‌ مسلح‌سازی‌شده بتون سقف،منکر‌ آن‌‌ می‌شود که این حفره برای وارد کردن زیکلون B بـوده اسـت.(صـفحه 26)

دودکشها

معضل‌ مهم‌ دیگری که پروان توجه دقیقی به‌ آن‌ نکرده است‌،مـعضل‌ دودکـشهایی‌ اسـت که باید بر‌ روی سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 قرار داشته باشند و هدف از تـعبیه آنـها‌ حـفاظت‌ از دانه‌های متالیک زیکلون B بوده است‌.این‌ دودکشهای‌ ادعایی‌ چنان‌ که در بالا‌ دیدیم‌ باید 41 سـانتی‌متر بـالاتر از سطح سقف قرار گرفته باشند.بر مبنای نظر تابر،این دودکشها‌ با‌ درپوشـهای‌ سـیمانی پوشـیده می‌شدند(صفحه 4)بنابراین یا باید‌ از‌ آجر‌ ساخته‌ می‌شدند‌-که‌ باید آشکارا قابل پیدا کـردن بـاشد-و این آجرها باید با سیمان و یا ملاط آهک و سیمان به هم متصل‌ مـی‌شدند.عـلی رغـم اینها در حفره‌های کنونی موجود در‌ بتون مسلح سقف اثری از این دودکشها نیست و نیز غیر ممکن اسـت کـه انفجار تخریب‌کننده سردخانه شماره یک منجر به ناپدید شدن‌ همه آن آجرها و مـواد سـازنده آنـها بشود.

فرضیه‌ رابرت‌جان‌ وان پلت

وان پلت در گزارش خود از دادگاه ایروینگ-لیپشتات‌198استدلالی خاص برای توجیه عدم‌ وجود حـفره‌ها بـر روی سـقف سردخانه شماره یک مطرح می‌سازد.در حقیقت‌ از‌ نظر او،منطقی‌ است که مأموران اسـ‌اس پیـش از اینکه کوره و سقف آن را منفجر کنند حفره‌های ورودی زیکلون‌ B را دوباره مسدود ساخته‌ باشند‌.199

بنابراین اس‌اس نگران آن‌ بـوده‌ اسـت که وجود این حفره‌ها شواهدی از وارد کردن زیکلون B را در دست نیروهای شوروی قرار دهـد،ایـن در حالی است که مطابق ادعاهای‌ موجود‌،آنـها(اسـ‌ اس)5800‌ شـاهد‌ عینی کشتار با گاز و نیز کل آرشـیو اداره مـرکزی ساخت‌وساز را رها کرده‌اند.200

همه اینها در صورتی است که این حقیقت را در نظر نگیریم کـه پوشـاندن یک سوراخ‌ بزرگ‌ در سقف بـتونی مـسلح،به سـادگی،شـواهد قـابل مشاهده‌ای را باقی خواهد گذاشت،همان‌طور کـه‌ در سـقف سردخانه کوره شماره یک قابل مشاهده است!چنان‌که در عکس شماره 32 مشاهده‌‌ مـی‌شود‌،اثـر دوباره‌ پوشاندن حفره سقف سردخانه بـه عنوان اتاق عمل جـراحی اسـتفاده می‌شده و نیازمند تهویه بوده اسـت و پس از‌ آن حـفره مذکور دوباره پوشانده شده است.

در سردخانه شماره یک‌ از‌ کوره‌ شماره 2 بخش بزرگی از سـقف در اطـراف ستون شماره یک‌ محفوظ مـانده اسـت.اگـر قرار بود حـفره‌هایی ‌‌بـرای‌ ورود زیکلون B در سقف وجود داشـته بـاشد، باید اولین حفره اثری از پوشانده‌ شدن‌ مجدد‌ سقف دیده نمی‌شود.چنین نقشی بر روی ایـن بـخش از سقف که هنوز آثار الوارهای‌ اولیـه بـتون‌ریزی روی آن آشکار اسـت بـاید بـیشتر جلب توجه‌ می‌کرد.

عـکس شماره‌ 33 بخش مورد نظر‌ از‌ سقف سردخانه شماره یک را از داخل نشان می‌دهد.

عکس شماره 32

تصویر سقف سردخانه کـوره شـماره 1

(آگـوست 1997).در ایـن تـصویر آثار مدخل مـدور تـهویه‌‌ پناهگاه حملات هوایی قابل مشاهده است.

عکاس:کارلو ماتوگنو

عکس شـماره 33

تـصویر بـخش داخلی سقف سردخانه شماره یک‌ از کوره شـماره 2(جـولای 1992).

عـکاس کـارلو‌ مـاتوگنو‌

بـنابراین فرضیه وان پلت اساسا غیر منطقی و غیر قابل پذیرش است.

8.اعتبار شاهدان،تابر و کولا

با اثبات این امر که حفره‌ای برای ورود زیکلون B در بتون مسلح سقف سردخانه شماره‌ یک‌‌ از کـوره شماره دو وجود ندارد و هرگز هم وجود نداشته است،اکنون باید تطابق و هم‌خوانی‌ شهادتهای کولا و تابر را ارزیابی کنیم.

اولا باید بررسی شود که آیا ابرازهایی که‌ توسط‌ این دو شاهد مطرح شده اسـت،واقـعا ساخته‌ شده بودند؟اگر کولا ابزاری را که توصیف می‌کند ساخته باشد،پس باید به دستور اداره مرکزی‌ ساخت‌وساز به کارگاه آهنگری زندانیان صورت‌ گرفته‌ باشد‌؛چنان‌که در بخش 7 ملاحظه‌ کردیم‌.اما‌ اگر‌ چنین بـاشد،بـاید این دستور را در دفتر ثبت کارگاه آهنگری بیابیم.

در 25 جولای 1945-چند ماه پس از آنکه‌ تابر‌ و کولا‌ به عنوان شاهد شهادت دادند-یان‌ سن،قاضی‌ تحقیق‌،گـزارشی تـهیه کرد و در آن همه دستورات مربوط بـه کـوره را که در دفتر ثبت وجود داشته است تلخیص‌ کرده‌ بود‌.201 در این دفتر در میان مابقی مسائل،سرفصلهای زیر‌ که مربوط به کارهای انجام شده در کارگاه‌ آهـنگری بـرای ساخت و حفظ کوره اسـت،وجـود دارد. پس از‌ آن‌ وی‌ سرفصلهای دستورات اداره مرکزی ساخت‌وساز در مورد کوره را ذکر می‌کند‌. با‌ این‌همه در این فهرست بلندبالا-که 85 دستور را دربر می گیرد-ابزار توصیف‌شده توسط کولا‌ وجود‌ ندارد‌.از آنجا که اولین دسـتور ذکـر شده در این فهرست به 18‌ اکتبر‌ 1942‌(118) باز می‌گردد،پس عدم ذکر ابزار مورد نظر کولا به زمان‌بندی تاریخی مربوط‌ نمی‌شود‌.عدم‌‌ وجود این ابزار مربوط به سری بودن آن نیز نیست؛چرا کـه در فـهرست‌ مذکور‌ مـوارد متعددی‌ وجود دارد که مدعی هستند به درهای ضد گاز اتاقهای گاز‌ مورد‌ ادعا‌ مربوط می‌شود.202

علاوه بـر این،تحت شماره 433 این دفتر سرفصلهایی وجود دارد‌ که‌ به تاریخ 20 مـی 1943 بـاز مـی‌گردد که کلیت آن چنین است:

جایگاه‌ ایکس‌-ری‌‌204اردوگاه زنان:کالا،دو قطعه اتصالی...

زمان تحویل:فوری.تحویل پروفـسور ‌ ‌شـومان‌205شود‌.مجری‌:کولا

زمان پایان:21/5/43

با ثبت بازجوییهای شاهد مایکل کولا در‌ تاریخ‌ 11‌ ژوئن 1945 تـطبیق شـود.

بـنابراین یان‌سن به خوبی از اظهارات کولا در مورد ستونهای ورودی‌ زیکلون‌ B آگاهی‌ دارد و از عدم ثبت آنها در دفتر ثـبت و بنابراین از نادرست بودن‌ اظهارات‌ او نیز آگاه است.اما وقتی‌ که کولا در 15 مارس 1947 در دادگـاه هس به‌ عنوان‌ شـاهد شـهادت داد206و وقتی که یک‌بار دیگر توصیف ستونهای مذکور را‌ تکرار‌ کرد207هیچ‌کس به او اعتراض نکرد‌ که‌ دستور‌ مربوط به این کالا در دفتر ثبت‌ کارگاه‌ آهنگری وجود ندارد و فهمیدن دلیل این امر بسیار سـاده است.

تعجب‌برانگیزتر اینکه،کولا‌ در‌ بازجوییهای 11 ژوئن 1945،ارجاعی‌ دقیق‌،به کالایی‌‌ می‌دهد‌ که‌ در بالا ذکر شد و برای دکتر‌ شومان‌ ساخته شده بود و شماره دقیق مربوط به این‌ دستور را در دفتر‌ ثبت‌ کارگاه آهنگری نـیز ذکـر می‌کند:208‌

از دفتر ثبت کارگاه‌ آهنگری‌ معلوم می‌شود که من در‌ آن‌ زمان باید دستور شماره 433 تعمیر پمپها را انجام می‌دادم.

در حالی که‌ او‌ از این دفتر ثبت خبر‌ داد‌،چرا‌ به هیچ شماره‌ دستوری‌ بـرای سـتونهای‌ فوق الذکر‌ اشاره‌ نمی‌کند؟در این مورد نیز فهم پاسخ این سئوال بسیار ساده است.

در نهایت بسیار ضروری‌ است‌ که بررسی شود آیا شهادتهای کولا‌ و تابر‌ مستقل از‌ یکدیگر‌ صورت‌ گرفته اسـت یـا خیر؟از آنجا‌ که توصیف این دو شاهد در مورد ستونها به یکدیگر شبیه است، و از آنجا که‌ این‌ ستونها هرگز ساخته نشده‌اند،معلوم می‌شود‌ که‌ با‌ نوعی‌ هماهنگی‌ در دروغ‌گویی‌ روبه‌رو‌ هستیم‌ و سئوال از اسـتقلال شـاهدها بـی‌ربط است.با این حال ایـن حـقیقت بـاقی می‌ماند که‌ تابر و کولا‌ تا‌ هجدهم‌ و بیست و یکم ژانویه 1945 در بیرکناو باقی‌ ماندند‌ و با‌ توجه‌ به‌ اینکه‌ رابطه‌ نزدیکی میان اسرا وجـود داشـت(و عـلاوه بر همه اینها هر دوی آنها به گروههای مـختلف مـقاومت‌ در اردوگاه مرتبط بودند)استقلال این شهادتها بیش از پیش‌ مورد تردید قرار می‌گیرد.

9.نتیجه‌گیری

فرضیه حفره‌های ورودی زیکلون B در بتون مسلح سـقف سـردخانه شـماره یک از یک کوره شماره‌ 2 صرفا بر اظهارات شاهدان خودساخته بـویژه مایکل کولا استوار است‌ و هیچ‌ سند یا شواهد فیزیکی آن را یاری نمی‌کند.این اظهارات نیز به نوبه خود هـیچ مـؤیدی نـدارند و هیچ اسناد و شواهد فیزیکی آنها را تأیید نمی‌کند،ازاین‌رو کاملا غیر مـنطقی‌ و غـیر‌ قابل پذیرش هستند.در حال حاضر سقف سردخانه شماره یک از کوره شماره 2 هیچ حفره‌ای برای ورود زیکلون B نـدارد و مـمکن هـم نیست که‌ این‌ حفره‌ها بعدا بدون به جا‌ گذاشتن‌ هیچ اثری مـسدود شـده بـاشند. بنابراین چنین حفره‌هایی هرگز وجود نداشته‌اند.این امر شعار«حفره‌ای نیست؟پس‌ هولوکاستی نبوده است؟»را تأیید نـمی‌کند،بـلکه اسـاسا نتیجه‌گیری زیر‌ را‌ تأیید می‌کند:

«حفره‌ای وجود‌ ندارد‌،پس هیچ اتاق گاز نابودسازی و کشتار جمعی در کـوره شـماره 2 وجود نداشته است و بنابراین در اردوگاه آشویتس هیچ اتاق گازی برای نابودسازی وجود نـداشته‌ اسـت»؛پس:

«حـفره‌ای نیست؛پس اتاق‌ گازی‌ وجود نداشته است!»


فصلنامه مطالعات تاریخی، شماره 14، پاییز 1385، صفحه 203 تا 254