08 آبان 1404

آخرین گام انگلیس در گذار قدرت از قاجار به پهلوی


احمد ساجدی

آخرین گام انگلیس در گذار قدرت از قاجار به پهلوی

روز ۷ آبان ۱۳۰۴ «سرپرسی لورن» وزیر مختار انگلیس در تهران، دیداری دوساعته با رضاخان داشت. وی در این دیدار تصریح کرد:

«دولت انگلستان مصمم است ایران را کاملاً آزاد بگذارد تا مشکلات خود را حل کند و این راه، عقیده یک دوست وفادار ایران است. توقع داریم درخواست‌های ما مورد رسیدگی قرار گیرد و هرچه زودتر حل‌وفصل شود.»[1]

این خبر در مطبوعات آن روز ایران بازتابی نداشت و دیگر منابعی که بعداً اقدام به نشر آن کردند نیز به جز همین یکی دو جمله مبهم، چیزی راجع به دیدار آن روز سفیر انگلیس با رضاخان و موضوعات مطرح شده در آن ملاقات انتشار ندادند.

اما سیر تحولاتی که پس از این دیدار به‌سرعت در ایران شکل گرفت، به‌روشنی فضای ملاقات آن روز و نوع مأموریت تازه‌ای که انگلیسی‌ها بر عهده رضاخان گذارده بودند را نشان می‌داد.

 

احضار نمایندگان مجلس به زیرزمین

فردای آن روز یعنی در 8 آبان 1304 با تصمیمی که در خانه رضاخان گرفته شد، به پرونده حکومت 130 ساله قاجارها در ایران خاتمه داده شد.

در آن روز نمایندگان مجلس شورای ملی، نفربه‌نفر به خانه رضاخان فراخوانده شدند تا ماده‌واحده‌ای که علی‌اکبر داور (وزیر دادگستری رضاشاه - 1305 تا 1312) آن را تهیه کرده بود، امضا کنند. این ماده‌واحده قرار بود در جلسه فردای مجلس شورای ملی (9 آبان) قرائت شود. بر اساس این ماده، مجلس شورای ملی انقراض سلطنت قاجار را تصویب و حکومت ایران را به رضاخان واگذار می‌کرد.

 سید محمد تدین، نایب‌رئیس وقت مجلس، در این مورد می‌نویسد:

«غروب روز جمعه 8 آبان 1304 بود. بنده در شمیران بودم. دیدم تلفن کردند. حضرت اشرف (رضاخان) بود. فرمودند به شهر بیایید که شما را ملاقات کنم. آمدم شهر. رفتم منزل خدمتشان رسیدم. فرمودند در زیرزمین، داور مشغول کارهایی است، بروید به او کمک کنید. رفتم زیرزمین دیدم داور پشت میزی نشسته و وکلا ورق‌هایی را امضا می‌کنند و داور به پیشخدمت می‌گوید به منزل بقیه وکلا هم تلفن کنید بیایند. بعد از آن وکلا رفتند و اطاق خلوت شد، داور آمد پیش من، ماده‌واحده را نشان داده گفت: این وکلا این نامه را امضا کرده‌اند شما هم موافقت و امضا کنید.»[2]

«کاپلی آموری» نماینده سیاسی وقت آمریکا در تهران نیز درباره جلسه 8 آبان 1304 در خانه رضاخان چنین می‌نویسد:

«بعدازظهر روز جمعه، مورخ 30 اکتبر، به نمایندگان پیغام دادند که به خانه رئیس‌الوزرا بروند. در آنجا از آنها خواسته شد قول بدهند که به نفع این لایحه (برکناری خاندان قاجار از سلطنت) که فردای همان روز به مجلس ارائه شد، رأی خواهند داد. از قرار معلوم نمایندگان مجلس هم خیلی عجولانه رنگ عوض کردند، و البته شکی نیست که به انحاء مختلف تطمیع و تهدید شده بودند، که فقط خشونت فیزیکی کم داشت.»[3]

فراخواندن نمایندگان مجلس به زیرزمین خانه رضاخان ظاهراً با تهدید صورت گرفته بود:

«... آموری از تجمع نیروهای نظامی در خارج از ساختمان مجلس و شلیک‌ گلوله گزارش می‌دهد. وکلای مجلس با شنیدن صدای چند گلوله در نزدیکی مجلس که احتمالاً از روی عمد، و برای ارعاب آنها و خاتمه مذاکرات غیرضروری شلیک شده بود، سراسیمه ادامه جلسه را به‌روز دیگری موکول کردند. به نمایندگان پیغام دادند که به خانه رئیس‌الوزرا بروند...»[4]

و اینکه:

«رضاخان نمایندگان مجلس را تهدید کرده بود و امضا گرفته بود که در برابر تغییرات پیش رو، مقاومت نکنند و با خواسته‌های او همراهی نمایند.»[5]

«رضاخان اقدامات مرعوب‌کننده و وحشت‌آفرین دیگری را نیز تدارک دیده بود. چاقوکشان، تروریست‌ها و جنایت‌کاران بسیاری برای برخوردهای قهرآمیز و حتی قتل مخالفان این لایحه در بین نمایندگان و حتی در میان تماشاچیان مجلس تجهیز و به کار گرفته شده بودند. در لابه‌لای صف تماشاگران مجلس تروریست‌های متعددی نشانده شده بودند. تصمیم این بود که اگر یکی از مخالفان (اقلیت) در صحن علنی مجلس با ماده‌واحده مذکور از در مخالفت درآمد، توسط تروریست‌های تعیین شده به قتل برسد.»[6]

 

وضعیت مجلس پنجم

خلع سلطنت قاجار و بسترسازی برای به قدرت رساندن خاندان پهلوی موضوعی بود که در دوره پنجم مجلس شورای ملی صورت گرفت. در این دوره‌ای که از ۲۲ بهمن ۱۳۰۲ کار خود را آغاز کرد، سه طیف نماینده فعالیت داشتند:

طیف اول جمعی از فرنگ‌رفتگان، منورالفکرها و اصلاح‌طلبانی بودند که رسالتی جز مقابله با جریان‌های دینی در داخل و خارج مجلس برای خود قائل نبودند. طیف دوم جمعی با سوابق سوء بودند که در شهرستان‌ها با احکام دربار و دستور فرمانداران تحت سلطه رضاخان و بدون انتخابات یا با انتخابات نمایشی به مجلس راه یافته بودند و طیف سوم نیز اقلیتی که تحت رهبری آیت‌الله سید حسن مدرس با زیاده‌طلبی‌های رضاخان و عوامل وی در مجلس مقابله می‌کردند.

 در چنین فضایی مرحوم مدرس نهایت کوشش خود را برای جلوگیری از به قدرت رساندن رضاخان به عمل آورد و چون می‌دانست تصویب «ماده‌واحده اعلام انقراض قاجاریه» زمینه دیکتاتوری رضاخان را فراهم خواهد ساخت، ابتدا تلاش خود را معطوف جلوگیری از تصویب آن ساخت. ازاین‌رو در جلسه ۹ آبان ۱۳۰۴ و قبل از اظهارنظر نمایندگان مجلس راجع به ماده‌واحده، ابتدا طی سخنانی توجه نمایندگان را به علت استعفای حسن مستوفی از ریاست مجلس جلب کرد و خواستار بحث و بررسی علل کناره‌گیری وی شد. اما این درخواست در مجلس رأی نیاورد. در آن زمان نه حسن مستوفی و نه حسین پیرنیا که به هر دو پیشنهاد ریاست مجلس را داده بودند، حاضر به عهده‌داری این مقام نشدند. دلیل آن نیز این بود که «آنان حاضر نبودند ننگ ریاست بر مجلسی را بپذیرند که به طور غیرقانونی در آستانه تصمیم‌گیری‌های دهشتناک بود»[7] و قصد داشت سلسله قاجارها را با هدف به قدرت رساندن رضاخان منقرض سازد.

«مهم‌ترین علتی که برای استعفای حسین پیرنیا گفته شده بود آگاهی او از اقدامات رضاخان برای تغییر سلطنت و مشارکت اجباری در این قضیه بود.»[8]

عبدالله مستوفی نیز در همین رابطه گفته بود:

«آنها (طرفداران رضاخان) به‌زور اکثریتی که دارند (لایحه را) از مجلس خواهند گذراند و ایشان (پیرنیا) که حقاً این عمل را مخالف قانون اساسی می‌داند، اگر رئیس باشد، ناگزیر باید در این کارِ مخالف با قانون، شرکت کند. پس بهتر است از قبول ریاست استعفا کند.»[9]

انتخابات مجلس پنجم مثل سایر ادوار انتخابات دوران حاکمیت پهلوی یک انتخابات «مهندسی‌شده» بود و نمایندگان موردنظر رضاخان در همه حوزه‌های انتخابیه توسط دربار دست‌چین شده بودند. این شیوه، از دیدگاه مخالفین یک «انتخابات دستوری» بود.[10] در جلسات مجلس پنجم «شارلاتان‌ها» حاکم بودند.[11]

در بیرون از مجلس نیز مطبوعات طرفدار رضاخان آشکارا اندیشه تأسیس دولت پادگانی را دنبال می‌کردند نشریه «نامه فرنگستان» از ضرورت حاکم شدن «یک دیکتاتوری انقلابی که توده‌های ناآگاه را به‌زور از چنگ روحانیت خرافاتی برهاند» سخن به میان آورده بود.[12]

در چنین شرایطی بود که اقلیت تحت رهبری مرحوم مدرس در جلسه ۹ آبان ۱۳۰۴ مجلس نتوانست از تصویب لایحه انقراض قاجار که مقدمه دیکتاتوری رضاخان بود جلوگیری به عمل آورد.

 

انقراض قاجاریه

«ماده واحده اعلام انقراض قاجاریه»، در جمع نمایندگان مجلس پنجم چنین قرائت و تصویب شد:

«مجلس شورای ملی به نام سعادت ملت، انقراض سلطنت قاجاریه را اعلام نموده و حکومت موقتی را در حدود قانون اساسی و قوانین موضوعه مملکت به شخص آقای رضاخان پهلوی واگذار می‌کند. تعیین تکلیف قطعی موکول به نظر مجلس مؤسسان است که از تغییر مواد 36-37-38-40 متمم قانون اساسی تکمیل می‌شود.»[13]

پس از خواندن این ماده‌واحده، مرحوم مدرس به نشانه اعتراض، صحن مجلس را ترک کرد.[14] او در حال خروج از مجلس گفت: «صد هزار رأی هم بدهید خلاف قانون است.»[15]

تصویب ماده انقراض قاجاریه چنان برای رضاخان و هوادارانش مهم بود که در روز قبل از تصویب، کسی را به دلیل تشابه چهره‌اش با «ملک‌الشعرای بهار» ترور کردند. در آن زمان قرار بود «بهار» به دلیل مستنداتی که از اقدامات رضاخان فاش کرده بود، به هنگام خروج از مجلس ترور شود. در حالی که مقتول «میرزا یحیی واعظ قزوینی» مدیر نشریه توقیف شده «نصیحت» بود که برای رسیدگی به وضع نشریه خود به طرف ساختمان مجلس می‌رفت.[16]

مجلس شورای ملی کار انقراض سلطنت قاجار را ساعت 13:30 روز 9 آبان 1304 به پایان رساند و ماده‌واحده انقراض قاجاریه سرانجام با ۸۰ رأی موافق در مقابل ۵ رأی مخالف به تصویب رسید[17] و ساعت 14:00 صدای شلیک 12 توپ به نشانه موفقیت کار مجلس در فضای تهران پیچید.[18]

 

اخراج آخرین بازمانده قاجارها از ایران

رضاخان، خوشحال از تصمیم مجلس شورای ملی، در بعداز ظهر همان روز 9 آبان با احضار فرماندهان نظمیه و امنیه و چند تن از امرای ارتش دستور داد محمدحسن میرزا ولیعهد و برادر احمدشاه را تحت‌الحفظ به مرز برده از کشور بیرون کنند. طبق این دستور تمامی اتاق‌های کاخ گلستان، که محل اقامت محمدحسن میرزا بود باید قفل، و مهروموم می‌شد.[19]

مأموران با این دستور بلافاصله وارد کاخ گلستان شدند[20] و محمدحسن میرزا را با خشونت خارج ساختند. کاپلی ایموری، دیپلمات ارشد سفارت آمریکا در تهران، در این باره نوشت «ولیعهد را در شرایط بسیار تحقیرآمیزی به بغداد فرستادند. او را تفتیش بدنی کردند و عملاً هیچ پول و حتی اسباب سفری در اختیارش نگذاشتند.»[21] ولیعهد خواهش کرد پول خرجی برای او تهیه کنند. همان روز از طرف حکومت نظامی پنج هزار تومان در اختیارش قرار داده شد و سپس وی را راهی مرز کردند.[22] عنوان رضاخان نیز پس از اخراج آخرین بازمانده قاجار از ایران، به «والاحضرت اقدس» تغییر کرد.[23]

انگلیسی‌ها که از ابتدا معرکه‌گردان همه مراحل این نقشه بودند، در مرحله بعد، کار خود را تکمیل کردند و «سرپرسی کاکس» از کارگزاران انگلیس در عراق، فردی را برای استقبال از محمدحسن میرزا نزد وی به مرز فرستاد و ورودش به عراق را تبریک گفت.[24]

 

ابلاغ به رضاخان

در ساعات پایانی روز 9 آبان، نایبان رئیس و اعضای هیئت‌رئیسه مجلس، با حضور در خانه رضاخان، مصوبه انقراض قاجاریه و جایگزینی او به‌عنوان رئیس موقت مملکت را رسماً به وی ابلاغ کردند. رضاخان هم این اقدام مجلس را گامی مهم و تاریخی در راه سعادت ایران دانست و گفت که این تصمیم به مملکت روح تازه‌ای می‌بخشد.[25] وی از اعطای ریاست مملکت به او تشکر کرد و دوره پنجم مجلس را یادگاری مهم در صفحات تاریخ دانست و افزود: «من همیشه این حسن‌نیت نمایندگان دوره پنجم و روابط حسنه‌ای که با آقایان دارم را فراموش نخواهم کرد.»[26]

رضاخان با کودتای برنامه‌ریزی شده انگلیسی‌ها در اسفند ۱۲۹۹ به قدرت رسید، با نقشه سفارت انگلیس، آخرین پادشاه قاجار را تحت‌الحفظ در آبان ۱۳۰۲ روانه انگلستان کرد.[27] سپس در غیاب وی فرماندهی کل قوا را در بهمن 1303 تصاحب نمود[28]، با کودتای سیاسی برخوردار از حمایت و راهنمایی انگلیسی‌ها در آبان ۱۳۰۴ طومار سلسله قاجارها را در هم پیچید، ۶ ماه بعد با پشتیبانی انگلیسی‌ها در اردیبهشت ۱۳۰۵ تاج‌گذاری کرد[29] و ۱۵ سال پس از آن وقتی تاریخ مصرفش برای انگلیسی‌ها به پایان رسید، توسط همان حامیان دیروز ساقط شد و با خفت از کشور اخراج گردید.

 

[1] توکلی، فرناز اخوان، گاهشمار روابط ایران و انگلیس، مرکز اسناد و تاریخ دیپلماسی، تابستان ۱۳۸۶، ص ۱۶۰.

[2] باقری‌زاده، علی (1383). سیر تحول روشنفکری در دوره پهلوی اول، تهران: ودیعت، ص 96.

[3] مجد، محمدقلی (1389). از قاجار به پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 389.

[4] مجد، همان، ص 389.

[5] بهبودی، هدایت‌الله (1402). رضاخان تا رضاشاه (از بخت جمهوری‌خواهی تا تخت شاهنشاهی)، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 463.

[6] نوازنی، بهرام و دیگران (1399). آخرین برگ بازی بزرگ، کودتای ۱۲۹۹ و پیامدهایش، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص ۱۲۲ و ۱۲۳.

[7] آبادیان، حسین (1389). بسترهای تاسیس سلطنت پهلوی، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص ۵۴۰.

[8] رضاخان تا رضاشاه، ص ۴۶۲.

[9] همان.

[10] بهار، ملک الشعرا (۱۳۸۶). تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران (انقراض قاجاریه) ، ج ۲، تهران: امیرکبیر، ص ۳۹.

[11] بسترهای تاسیس سلطنت پهلوی، ص ۵۴۰.

[12] همان، ص ۵۲۷ و ۵۲۸.

[13] تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ص 281 و 282.

[14] بهبودی، هدایت‌الله (1392). روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج 5، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 397

[15] ترکمان، محمد (1367). مدرس در پنج دوره تقنینیه، ج 2، تهران: فرهنگ، ص 205.

[16] رضاخان تا رضاشاه ...، ص ۴۷۹.

[17] مدنی، سید جلال‌الدین (1367). تاریخ سیاسی معاصر ایران، قم: دفتر انتشارات اسلامی، ج ۱، ص ۲۳۵

[18] تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ص 366.

[19] جانزاده، علی (1371). خاطرات سیاسی رجال ایران، تهران: جانزاده، ج 1، ص 243.

[20] مکی، حسین (1374). تاریخ بیست ساله ایران، تهران: علمی، ج 3، ص 471.

[21] از قاجار به پهلوی، ص392

[22] لاجوردی، حبیب (1387). واپسین وارث تخت و تاج قاجار (گفت وگو با سلطان حمیدمیرزا قاجار)، ترجمه امیرسعید الهی، تهران: ثالث، ص 51 .

[23]  روزشمار تاریخ معاصر ایران، جلد 5، ص 398.

[24] بسترهای تاسیس سلطنت پهلوی، ص 542.

[25] روزشمار تاریخ معاصر ایران، جلد 5، ص 398.

[26] همان.

[27] فصلنامه مطالعات تاریخی، بهار ۱۳۸۴، ص ۷۹.

[28] بهبودی، هدایت‌الله (1390). روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج 4 ، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 54۶.

[29] درکتانیان، غلامرضا و محبوبی، محمد (1395). روزشمار تاریخ معاصر ایران، ج 6 ، تهران: موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، ص 54.