03 آذر 1393

کالبدشکافی جریان دانشجویی ایران


حسین نقاشی

 فضای کنونی دانشگاه های سراسر کشور، اگرچه از لحاظ شور و نشاط سیاسی و حتی فرهنگی با دوران اوج و شکوفایی خود فاصله گرفته است لکن همچنان حرکت های دانشجویی با سبک و سیاق متفاوت در فضای دانشجویی کشور قابل رویت است. در این میان جریانات اصولگرا و محافظه کار دانشجویی در دانشگاه های کشور دست کم دارای چهار تشکل شناخته شده هستند؛ بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان، جنبش عدالت خواه دانشجویی و انجمن های اسلامی به اصطلاح مستقل. بسیج دانشجویی در اوایل دهه 70 پا به عرصه دانشگاه نهاد. تاریخ تاسیس جامعه اسلامی دانشجویان 1365 ذکر شده و بنابر برخی روایات شاید بتوان آن را اولین ریزش دفتر تحکیم وحدت نام نهاد چرا که مواضع چپگرایانه دفتر تحکیم در دهه 60 به مذاق عده یی خوش نمی آمد و جامعه اسلامی دانشجویان مولد همین اختلاف سلیقه ها محسوب می شد. جنبش عدالت خواه دانشجویی نیز اگرچه بارقه های نخستین آن در سال 1379 زده شد لکن سال های 82 و 83 به منصه ظهور رسید و در یکی دو سال اخیر اخبار بیشتری از فعالیت های این مجموعه دانشجویی به گوش می رسد و دست آخر انجمن های مستقل را باید نام برد که تاریخ ولادت آنها به اواخر دهه 80 و دوران وزارت دکتر معین بازمی گردد؛ دورانی که برای کسب مجوز فعالیت خود درگیری های فراوانی را با وزارت علوم از سر گذراندند. این مجموعه که با نام «اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل سراسر کشور» فعالیت می کند، خود را اولین انشقاق در دفتر تحکیم وحدت می داند و دلیل آن را انحراف دفتر تحکیم وحدت از اهداف و اصول اولیه خود می داند. جنبش عدالت خواه دانشجویی نیز مجموعه یی از تشکل ها و کانون های دانشجویی است که الزاماً همگی آنها عنوان جنبش عدالت خواه دانشجویی را به یدک نمی کشند، مانند تشکل آرمان در اصفهان که عضو این دفتر است.

از نظر کیفی هر چهار تشکل مسلمان و رویکردشان مبتنی بر آموزه های اسلام فقاهتی سنتی است و از این رو نزدیکی فراوانی با روحانیت محافظه کار و سنتی دارند، در کنار این رویکرد شعار محوری عدالت خواهی نیز محوری ترین گفتمان و فصل مشترک هر چهار مجموعه فوق الذکر است. اگرچه نگاهی به تاریخچه عملکرد جامعه اسلامی دانشجویان و آنچه در افواه فعالان دانشجویی دو دهه گذشته می گذرد قرابت معناداری با جریانات راست سنتی داشته است. با این حال امروز همراه با سایر جریانات همسو با دولت نهم گفتمان عدالت خواهی را گفتمان غالب خود قرار داده است، البته در این زمینه جنبش عدالت خواه دانشجویی چه در زمینه فکری و چه در رویکردهای عملی خود عملکردی رادیکال تر دارد؛ چه آنکه با مروری بر سایت و نشریات وابسته به این تشکل، مایه های چپگرایی و آرمانی خواهی بیشتر به چشم می خورد. چنان که در لیست جزوه های فرهنگی و آموزشی خود که در سایت جنبش با عنوان عدالت خواهی قرار دارد عناوینی چون استحمار، مسوولیت شیعه بودن از دکتر شریعتی، اشرافیت دولتمردان از دکتر کوشکی، تولید علم جدید براساس پارادایم خدامحوری(دکتر عباسی)، جنگ پارتیزانی فرهنگی(احمد حنیف) را قرار داده اند. نگاهی کوتاه به استادان برگزارکننده این کلاس ها(مهندس حاج سعید قاسمی، وحید جلیلی، پارسانیا، رحیم پورازغدی، دکتر سعید زیباکلام) و جزوات برآمده از دل این کلاس ها خود به خوبی گویای رویکردهای کیفی این مجموعه و همچنین سه مجموعه پیش گفته است. همچنین شرحی از دیدار با دو تن از علمای حوزه علمیه قم- آیات عظام جوادی آملی و امینی- که به صورت جزوه درآمده است. مروری بر کلاس ها و جزوات آموزشی و مدعوین سمینارها و کنگره دیگر تشکل های فوق الذکر نیز تفاوت چندانی با آنچه پیش آمده، ندارد.

از لحاظ رویکرد پراتیک سیاسی همه این تشکل ها قرابت آشکاری با جریان اصولگرای حاکمیت دارند، چه آنکه جامعه اسلامی دانشجویان در انتخابات مجلس هشتم شورای اسلامی با ارائه لیستی 12 نفره از جریان اصولگرایی حمایت کرد و در سر دیگر طیف نیز دانشجویان جنبش عدالت خواه به واسطه رویکردهای آرمان گرایانه یی که دارند، گرچه نقدهایی نیز به جریان اصولگرا علی الخصوص دولت احمدی نژاد وارد می کنند لکن در کلیت مطلب موید این جریان سیاسی هستند. از این موارد که بگذریم سخنرانی فرماندهی سپاه پاسداران در جمع بسیج دانشجویی که در آن صراحتاً از جریان سیاسی اصولگرایی حمایت شد نیز خود شاهدی بر این مدعا است. انجمن های مستقل نیز اگرچه چون جامعه اسلامی دانشجویان دست به ارائه لیست نبردند لکن دعوت های سیاسی شان در ایام انتخابات و همچنین حضور برخی از ادوار این اتحادیه در پست های مدیریتی دولت نهم خود نشانی از همراهی این مجموعه با دولت اصولگرا دارد.

این همه در حالی است که طرف دیگر ماجرا یعنی دانشجویان اصلاح طلب و تحول خواه تنها در قالب انجمن های اسلامی دانشجویان توان فعالیت سیاسی و فرهنگی دارند. حال آنکه اتحادیه این انجمن ها- دفتر تحکیم وحدت- به دو علت درونی و بیرونی دچار انشقاق و چندپارگی و عدم انسجام لازم است. علت درونی به این مهم بازمی گردد که طیف گسترده یی از دانشجویان سیاسی با گرایشات مذهبی(روشنفکری دینی/ نواندیشی دینی)، لیبرال دموکرات های سکولار، چپ ها و دموکراتیک سکولار و... تقسیم می شوند. در میان خود دانشجویان مذهبی نیز برخی از نظر منش اقتصادی- اجتماعی داعیه های عدالت خواهانه و دموکراتیک دارند و در سوی دیگر گرایشات راست مدرن(لیبرالی) نیز به وضوح به چشم می خورد. این تنوع و تکثر- علی الخصوص حضور دانشجویان غیرمسلمان یا آن دسته از دانشجویان مسلمانی که اعتقادی به حضور دین در عرصه عمومی نداشتند- هم که باعث ایجاد بحران هویت در میان مجموعه تحکیم شد از لحاظ تشکیلاتی جمع کردن این همه افکار متضاد و رودررو را محال می ساخت.

از منظر عوامل بیرونی نیز ندادن مجوز جهت تشکیل تشکل های سیاسی بدون پسوند اسلامی یا سختگیری های ناشی از مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در دانشگاه ها امکان صاحبخانه شدن فعالان سیاسی دگراندیش نسبت به انجمن های اسلامی دانشجویان را غیرممکن ساخت. از منظر سیاسی نیز فعالان چند ساله اخیر در انجمن های اسلامی دانشجویان، رویکردهای مشابه یا حتی نزدیک نیز نداشته اند. در میان جریان های اصلاح طلب و مذهبی، طیف گسترده یی از فعالان وجود داشت که از قرابت به نهضت آزادی و نیروهای ملی- مذهبی تا جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین تا نیروهای سنتی اصلاح طلب در میان آنان قابل رصد بود. دانشجویان غیرمذهبی نیز اعم از لیبرال یا چپ آبشخورهای خاص خود را داشتند. حال با این اوصاف در یک طرف ماجرا چهار تشکل رسمی و قانونی با حمایت و بودجه دولتی که از نظر نگارنده کمترین اختلاف- اگر نگوییم هیچ اختلاف- از نظر فکری و سیاسی با یکدیگر را دارند، به صورت فعال حضور دارند و در سر دیگر ماجرا تنوع و تکثری فلج کننده، یا باعث درگیری های فرسایشی در میان فعالان انجمن شده و رفته رفته آنها را در محاق تعطیلی یا انحطاط کشانیده یا اینکه در چند سال اخیر به کام تعلیق ها و تعطیل های پیاپی برده است. این وضعیت در حالی است که با توجه به واقعیت های قابل مشاهده و واقعاً موجود، تنوع و تکثر در میان فعالان تحول خواه امری کاملاً واقعی و عینی است و برعکس در میان تشکل های اصولگرا تا حد زیادی صوری و ذهنی است. دست کم از نظر بنده هیچ تفاوت و اختلاف «معناداری» از نظر مبانی فکری و عمل سیاسی میان بسیج دانشجویی، جامعه اسلامی دانشجویان و انجمن های مستقل قابل رویت نیست و تنها رویکردهای آرمان گرایانه و بعضاً رادیکال جنبش عدالت خواه دانشجویی شاید تفاوتی هر چند اندک با سایر تشکل های اصولگرا نماید.

حال با در نظر گرفتن آنچه در سطور ابتدایی این مطلب آمد، باید اذعان کنم که چه در بعد کیفی و چه در بعد کمی اعضا و هواداران تشکل های اصولگرا ابداً دارای تکثر و تنوع واقعی نیستند. شاهد مثال آن تجمعات و تحصن ها و برنامه های مشترکی است که به صورت دسته جمعی برگزار می کنند که حتی در صورتی که اعلام برنامه نیز تنها از سوی یکی از این تشکل ها باشد، بدنه سایر این تشکل ها در آن شرکت خواهند جست. از این رو می توان به صراحت گفت که این تشکل ها از نظر هویتی هیچ گونه اصطکاک بنیادین با یکدیگر نداشته و در یک مجموعه هویتی واحد تعریف می شوند. از سوی دیگر با توجه به اصطکاکات هویتی واضح و مبرم دانشجویان تحول خواه و نبود فضای دموکراتیک و مدارا و تحمل لازم جهت حضور و عرض اندام قانونی و رسمی آنان در دانشگاه ها هیچ یک از مولفه های پیش گفته جهت احراز فضای تکثر واقعی و عینی در فضای دانشگاه های کشور نیز به صورت عادلانه و برابر وجود ندارد. در همین حال باید اذعان کنم غالب فعالان انجمنی در عین اختلاف عقیدتی و سیاسی با دو تشکل جامعه اسلامی دانشجویان و جنبش عدالت خواه دانشجویی، مساله وجودی- چرایی وجود این تشکل ها را ندارند. در مورد بسیج دانشجویی نیز مشکل بیشتر معطوف به ساختار تشکیلاتی و روابط غیردانشجویی- غیردانشگاهی حاکم بر این مجموعه دانشجویی است، لکن برای همه طیف های موجود در انجمن های اسلامی دانشجویان، وجود انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل مساله یی وجودی است، به این معنی که ما با وجود چنین تشکلی با پسوند مستقل و با به عاریت گرفتن نام پرافتخار و پرپیشینه «انجمن اسلامی دانشجویان» مساله داریم.

مروری بر انجمن های اسلامی دانشجویان

وقتی سخن از انجمن اسلامی دانشجویان به میان می آید خواه ناخواه ذهن مخاطبان روانه سال های آغازین دهه 1320 می شود؛ هسته های اولیه دانشجویان مسلمانی که تحت تاثیر آموزش های قرآنی آیت الله طالقانی و آموزه های علمی- دینی بازرگان و نیز بهره گیری از چهره هایی چون راشد و... کم کم از حد هسته به یک طیف در دانشگاه ها تبدیل شدند. صبغه مذهبی، تعلق ملی، روح عدالت طلبی و آزادی خواهی و مردم گرایی از مشخصه های بارز این فعالان دانشجویی بود. انجمن های اسلامی دانشجویان در سال های پایانی دهه 20 در هیئت یک طیف فکری درآمد و در سال های پایانی دهه 30 و آغازین دهه 40 گسترش یافت و از میانه دهه های 40 و 50 تحت تاثیر اندیشه های بالنده و دینامیک شریعتی با جهشی کیفی و کمی تشکیلاتی مواجه شد و با شکستن هژمونی جریان های چپ غیرمذهبی و علی الخصوص حزب توده در دانشگاه ها، خود را در موقعیتی برتر قرار داد.

در تمامی این سال ها انجمن های اسلامی دانشجویان با تاسی به آموزه های روشنفکران دینی و در مواجهه با اسلام سنتی و افکار ماتریالیستی، مروج نوعی از اسلام در دانشگاه ها بودند که پاسخگوی معضلات زمانه و شبهات رایج آن دوران بود. پیروزی انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی و نقش بسزای دانشجویان انجمنی در به ثمر رسیدن آن و با توجه به اسلامی بودن ماهیت انقلاب در سال های پس از انقلاب فرهنگی حق ویژه و انحصاری برای انجمن های اسلامی ایجاد کرد و این هژمونی تقریباً تا پایان دهه 60 ادامه یافت، اگرچه صبغه چپ مذهبی دانشجویان انجمنی که پس از تسخیر سفارت امریکا به دانشجویان خط امام مشهور شده بودند و بعدها با کنار نهادن راست گرایانی که رویای تسخیر سفارت شوروی را در سر می پروراندند- و نماینده شاخص آن از دانشگاه علم و صنعت بود- به مذاق راست گرایان حاکمیت خوش نیامد و آنان را به فکر دست و پا کردن بدنه دانشجویی در دانشگاه های کشور انداخت. مولود این کشاکش سیاسی به پا شدن جامعه اسلامی دانشجویان در نیمه های دهه 60 بود، لکن هژمونی و تسلط کامل انجمن های اسلامی و دفتر تحکیم مجالی برای شکوفایی و حضور موثر این تشکل باقی نگذاشته بود، اگرچه همداستانی دانشجویان تحکیمی در انتخابات های مجالس دوم و سوم و همچنین خبرگان رهبری و همگرایی آنان با جریان چپ حاکمیت، راست گرایان حاکمیت را به کوششی مضاعف جهت ایجاد پایگاه های دانشجویی وامی داشت. لکن آنچه در این دوره به وضوح قابل رویت است آنکه در پی سه سال تعطیلی دانشگا ه ها به مناسبت انقلاب فرهنگی و پس از بازگشایی، دانشگاه به طور دربست در اختیار انجمن های اسلامی و اتحادیه آن - دفتر تحکیم وحدت - قرار گرفته بود. انجمن ها در این سال ها به عنوان «بازوی دانشجویی حاکمیت» یگانه نیروی مجاز به فعالیت بودند. در این میان باید به نکته مهم دیگری نیز اشاره کرد و آن اینکه در این سال ها حیات و حرکت انجمن ها در عمل به پذیرش هژمونی روحانیت و مجوزهای عقیدتی - فقهی آنها - غالباً در قالب مرامنامه - انجامید و پایگاه های روشنفکران مذهبی و معلمان اولیه انجمن ها تغییر محسوسی کرد و در سال های پایانی دهه 60 و اوایل 70 و با انتشار دیدگاه های جدید دکتر سروش و انتشار «کیان» و ورود «ایران فردا» به عرصه اندیشه سیاسی و اقتصادی و انتشار «عصر ما» بازگشتی دوباره به سوی خاستگاه های اولیه صورت گرفت. اگرچه گفتمان روشنفکری دینی از اوایل دهه 70 بیشتر در اندیشه ها و کلام استاد دکتر سروش تبلور می یافت لکن اندک اندک، نیروهای ملی - مذهبی به عنوان میراث داران سنت فکری شریعتی و با گرایشات چپگرایانه و همچنین حضور اشخاصی چون دکتر هاشم آغاجری و دکتر محسن کدیور جریان روشنفکری دینی را نیز دارای تنوع و تکثر کرد. از این رو از اواخر دهه 60 تا سال های 79 - 78 با نوعی بازگشت به خاستگاه فکری روشنفکری دینی/ نواندیشی دینی مواجه می شویم. در این میان البته جایگاه ویژه یی نیز به فقهای نواندیش اختصاص می یابد که قرابت های نزدیکی با روشنفکران دینی داشته اند. وضعیت سال های اخیر نیز با طرح دیدگاه هایی چون پارلمان دانشجویی بودن انجمن های اسلامی دانشجویان از سوی برخی از طیف های تحکیم وحدت آسیب های جدی بر پیکره انجمن های اسلامی دانشجویان وارد کرد. با تمام این اوصاف انجمن های اسلامی دانشجویان با تمامی افت و خیزهایش و با تمام اشتباهات و انحراف های برخی از طیف هایش همچنان زنده است، هر چند نه با آن انگیزه های هسته اولیه اش و با شور و نشاط سال های 83 - 76اش. لکن از نظر نگارنده هر گونه تغییر و تحول دوباره تنها از درون و به صورت خودجوش یارای آن را دارد که آن اوج و شکوه سالیان گذشته را بازگرداند.

انجمن مستقل و «چرایی وجودی»

انجمن های اسلامی دانشجویان مستقل در اواخر دهه 70 و در دوران اصلاحات مجوز فعالیت گرفتند. اینان خود را اولین انشقاق در دفتر تحکیم وحدت می دانند و می گویند که حافظان هویت به یغما رفته انجمن های اسلامی و تحکیم وحدت هستند. چنان که پیشتر نیز اشاره شد این مجموعه در عرصه فعالیت سیاسی - دانشجویی هیچ گونه تفاوت هویتی اعم از فکری و عمل سیاسی با سایر تشکل های محافظه کار ندارد. ادبیات مصاحبه ها و بیانیه ها و مدعوین کنگره ها و جلسات سخنرانی ها و... موید این ادعا است.

اشاره به چند نکته:

1- انجمن اسلامی دانشجویان مفهومی سه وجهی است که «انجمن»اش نشانه همگرایی، تعاون و به تبع رعایت اصل دموکراسی در مقابل «تفرد» است و «اسلامی»اش نمایانگر هویت مذهب اجتماعی مسوول است که به گواه تاریخ روشن و مبرهن آن مجموعه، مایه و قوام خود را از آموزه های روشنفکر دینی/ نواندیشی دینی در طول دوره های مختلف گرفته است. طالقانی، بازرگان، شریعتی، مطهری، سروش، کدیور و... از نام آورترین چهره های این جریان فکری اند و «دانشجویی»اش هم شاخصه هویت صنفی این فعالان است. حال سوال مهمی که در این مجال پیش می آید این است که کسانی که دعوی «انجمن اسلامی دانشجویان» بودن دارند، چه سنخیت هویتی- تاریخی با این مجموعه دارند؟، قرابت شان با پارادایم روشنفکری دینی/ نواندیشی دینی چیست؟ با نمادهای فکری این جریان و آثار و آموزه های آن، چه رابطه یی دارند؟

2- از نظر عمل سیاسی نیز، در ایران امروز اصلاحات، اصلاح طلبی و اصلاح طلبان مولود سیاسی پروژه روشنفکری دینی اند. این در حالی است که مرزبندی جدی انجمن های مستقل با روشنفکری دینی/ نواندیشی دینی، آنان را در عرصه عمل سیاسی نیز به مرزبندی جدی و ضدیت با پروژه اصلاحات- به مثابه مولود سیاسی پروژه روشنفکری دینی- کشانیده است.

3- مجموعه انجمن مستقل در بهترین حالات می تواند با مولفه هایی از برش 68 - 58 تاریخ انجمن های اسلامی دانشجویان ارتباط پیدا کند. ضدیت با امپریالیسم، عدالت خواهی ملی و جهانی، نزدیکی و شیفتگی بیش از حد با روحانیت انقلابی و غلظت یافتن رویکردهای ضدروشنفکری و نفی همه جانبه غرب، برخی از مولفه های رایج در تاریخ انجمن ها در برش 68-58 است. با این حال نباید از نظر دور داشت که مولفه هایی چون ضدیت با امپریالیسم، عدالت خواهی و حمایت از محرومان و مستضعفان و نزدیکی و همراهی با انقلاب و رهبران روحانی انقلابی، در همان دوران از جمله مولفه های ترقی خواهانه محسوب می شد- این سخن فارغ از انتقادات جدی است که به عملکرد انجمن های اسلامی در برش 68-58 وجود دارد که سخن گفتن از آن مجالی دیگر می طلبد. با این حال آنچه امروز از سوی انجمن های مستقل پیگیری می شود، تفاوت معناداری چه از لحاظ زمانی و چه از لحاظ ادبیات به کارگیری واژه ها با برش 68-58 دارد. با این توصیف به نظر می رسد اگر گردانندگان و حامیان این انجمن ها، نوستالژی انجمن های «همراه با قدرت»- «بازوی قدرت» را بردارند سخت بر سبیل خطایند چرا که اولاً زمانه مجال بازگشت به گذشته نمی دهد و ثانیاً در صورت بازتولید رویکرد 68 - 58 در قالب 90-80 دچار واپسگرایی و درغلتیدن به محاق محافظه کاری می شود.

بنایی 70 ساله و مدعیانی 10 ساله

انجمن های مستقل هم اکنون خود را صاحبخانه می دانند. در فضایی که در چند سال اخیر برخی از انجمن های اسلامی دچار خودتعطیلی یا دولت تعطیلی شده اند، در هر حال باید نامی از انجمن های اسلامی دانشجویان باشد. زمانی این رسالت را طیف شیراز بر دوش می کشید لکن به نظر می رسد آنان دیگر توان ادامه راه ندارند و گروه های جدید دانشجویی ماموریت آنان را عهده دار شده اند.


روزنامه اعتماد 22 خرداد 1387