22 شهریور 1392
سوادآموزی در گذر تاریخ؛ از «اکابر» تا «نهضت»
ایرانیان از گذشته به صور مختلف به مساله علم و علمآموزی میپرداختند، به طوری که نه تنها اطلاعات تمدن جیرفت (کرمان امروز) نشان میدهد که مردم آن زمان حدود ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد از سطح سواد و آگاهی مناسبی برخوردار بودند و از روشهای محاسبهای خاص برای بازرگانی و تجارت استفاده میکردند، بلکه نشانههای دیگری نیز اولین مخترعان خط را به مردمان تمدن جیرفت که بخشی از ایران بزرگ آن زمان بود، نسبت میدهد.
به گزارش خبرگزاری ایسنا، روند موضوع «یادگیری» همواره در طول تاریخ ایرانیان وجود داشته است و در دورههای مختلف نیز چهرهها، شخصیتها و نمادهای فراوانی از فرهنگ و دانش ایرانی به جهانیان معرفی شده است.
تشکیل اولین کلاس «اکابر» در سال ۱۲۸۶
اما موضوع آموزش و سوادآموزی به طور رسمی با ظهور مکتبخانهها در نقاط مختلف کشور از حدود یک هزار سال پیش با مدیریت مردم آغاز شد. افراد تحصیلکرده عموما مسوولیت آموزش خردسالان را برعهده میگرفتند، اما بر اساس مستندات موجود اولین کلاسهای «اکابر» در حالی که دولت برنامه مشخصی برای آموزش نداشت، از حدود سال ۱۲۸۶ در شیراز تشکیل شد.
۲۰ خرداد ماه به روایت تقویم «روز اکابر» نامگذاری شده است و همین بهانهای شد تا پای صحبت علی باقرزاده رییس سازمان نهضت سوادآموزی کشور بنشینیم تا مروری بر روند سوادآموزی در گذر تاریخ از مکتبخانه و «اکابر» تا نهضت سوادآموزی فعلی داشته باشیم. به گفته رییس سازمان نهضت سوادآموزی، به تدریج به دلیل رویکردهای متفاوت در جامعه جهانی و جهتگیریهای کشورهای پیشرفته، آموزش بزرگسالان و سوادآموزی در جلسات سران کشورها مطرح و مورد توجه قرار گرفت، اما به طور رسمی تصویبنامه نظام «اکابر» در سال ۱۳۱۵ تصویب و در آن زمان تشکیل کلاسهای «اکابر» برای افراد خارج از سن تحصیل در مدارس و مکانهای دولتی برای کارکنان بیسواد دولت و موسسات عمومی اجباری شد.
باقرزاده ادامه داد: نظام «اکابر» از سال ۱۳۲۰ به طور رسمی گسترش یافت و به تدریج نظامنامههای دیگری جایگزین این نوع آموزش شد، چرا که حوزه سوادآموزی در ایران دستخوش فراز و فرودهای فراوانی بود.
تشکیل اولین کلاسهای سوادآموزی در ورامین
نشانههای برگزاری اولین کلاسهای سوادآموزی در سال ۱۳۲۸ در ورامین دیده شد. در سال ۱۳۳۵ برنامه تعلیمات اساسی (که در سال ۱۲۸۸ آموزش اجباری همگانی به تصویب رسیده بود) دچار تغییراتی شد و عنوان «همه باسواد شویم» در دستور کار قرار گرفت.
به دنبال آن آموزش سوادآموزی بزرگسالان در روستاها و مناطق محروم شکل جدیدی یافت، اما ادامهدار نشد و طرح جدیدی تحت عنوان «سوادآموزی تابعی یا حرفهای» به وجود آمد و علیرغم اثرگذاری خوب با بیتوجهی دولت برای سرمایهگذاری مواجه شد، به طوری که تنها در اصفهان و بخشهایی از خوزستان به اجرا درآمد.
باقرزاده خاطرنشان کرد: رژیم پهلوی برنامه منسجم و هدفمند و مستمری با سرمایهگذاری قابل توجه برای آموزش شهروندان قائل نبود و در قالب طبقات و اشراف سوادآموزی رونق داشت و مستمندان دسترسی مناسبی به آموزش نداشتند که این نگاه باعث شد نرخ باسوادی در کشور افزایش مناسبی نداشته باشد، به طوری که در سال ۱۳۳۵ بر اساس سرشماری نفوس و مسکن تنها ۱۵ درصد مردم اظهار کرده بودند از حداقل سواد برخوردارند. این عدد در سال ۱۳۵۵ به حداکثر ۴۷ درصد رسید و بیش از ۵۰ درصد جمعیت کشور در ایام پیروز انقلاب از نعمت سواد بیبهره بودند.
بنا بر اظهارات رییس سازمان نهضت سوادآموزی کشور، پس از انقلاب در شرایطی که هنوز دولت به طور کامل شکل نگرفته بود، فرمان تاریخی امام خمینی(ره) در سال ۱۳۵۸ صادر شد. در آن زمان این فرمان تاریخی ۱۰ سال جلوتر از برنامه جهانی «آموزش برای همگان» قرار داشت که هدف کوتاه مدت این فرمان، کسب سواد حداقلی در کوتاهترین زمان بود.
وی تصریح کرد: جمله «ایران را سراسر مدرسه کنیم» نیز بیانگر این هدف امام(ره) بود که هر ایرانی از رهگذر این پیام باید در مقام تعلیم یا معلم باشد که در دانش امروز از آن به جامعه یادگیرنده تعبیر میشود.
نهضت سوادآموزی
باقرزاده گفت: امروز مطالبه جدی رهبری از وزارت آموزش و پرورش با ابلاغ سیاستهای کلی نظام در ایجاد تحول نظام آموزش و پرورش و ریشهکنی بیسوادی و مقدم شدن این موضوع نسبت به سایر مولفههای تحول است.
وی خاطرنشان کرد: زمانی که آمار بیسوادی جهان منتشر میشود مفهوم آن عدم خواندن و نوشتن متون و محاسبات ساده ریاضی است، اما سطوح دیگری از سواد وجود دارد که باید تعریف جداگانهای برای آن انجام شود. اگر عنوان میشود ۹ میلیون بیسواد در کشور وجود دارد بر اساس این تعریف است؛ در حالی که اگر سایر سطوح سواد از جمله IT، سواد سیاسی، فرهنگ و زندگی را به تعریف بیسوادی اضافه کنیم، قطعا قلمرو افرادی که در این طیف قرار خواهند گرفت بیشتر میشود.
روز شمار ایام در تقویم فرهنگ ایرانی فرصتی برای پرداختن به موضوعات مغفول جامعه است. روز «اکابر» نیز نمونهای از همین ایام فراموش شدهای است که امروز دیگر در تقویمها دیده نمیشود تا خاطره پدربزرگها از مکتبخانهها و ترکه آلبالو را زنده کند، اما باید به خاطر سپرد یادآوری چنین روزهایی و مقایسه آن با علم امروزی ضرورت «آموزش» را در حیطه سنی مختلف صد چندان میکند.
آموزش بزرگسالان و افرادی که از گردونه آموزش رسمی خارج شدند امری بسیار مهم است و همواره باید به خاطر سپرد در مهارتآموزی برای برخورد با چالشهای زندگی امروزی ناگزیر از آموزش بزرگسالان هستیم.
ایسنا