10 مرداد 1400

پلیس جنوب: پیگیری اهداف انگلستان، مشکلات مادی و معنوی ملت ایران


جعفری، فریبا- کارشناس ارشد تاریخ اسلام دانشگاه الزهرا

 پلیس جنوب: پیگیری اهداف انگلستان، مشکلات مادی و معنوی ملت ایران

در بحبوحهء جنگ جهانی اول،ایران دستخوش تحولات عمده‌ای شده بود.کشورهای‌ درگیر جنگ،هر کدام به شکلی،مناطقی از خاک ایران را عرصهء جولان خود قرار داده بودند. روسیه در شمال،انگلستان در جنوب و جنوب شرق،عثمانی در غرب و نیروهای آلمانی به‌ طور پراکنده در مرکز ایران و نواحی دیگر آن فعالیت می‌کردند.

فعالیت این نیروها در شهرهای مختلف ایران،برای حفظ موقعیت و برتری خود،با وجود اعلام موضع بی‌طرفی در جنگ از سوی دولت ایران،ادامه داشت.موفقیت‌های آلمان در وارد آوردن خسارت به منافع انگلستان،به ویژه در جنوب ایران و بنادر خلیج فارس تا سال‌ 6191 امری محسوس بود.«سرپرسی سایکس»به عنوان مسئول تشکیل قوای پلیس جنوب،در نامهء خود به روزنامهء«تایمز»به این مطلب اشاره دارد:

«در موقعی که دولت آلمان مصمم شد به وسیلهء قشون ترک،ضربتی به هندوستان وارد آورد،ایران صحنهء کشمکش و کارزار گردیده و میدان عملیات شد.در 5191 دستجات‌ صاحب منصبان آلمانی از صفوف مقدم قوای بغداد،پیش آمده،داخل ایران شده، مهمات و پول کافی با خود داشته و با کمک قوای ترک،عدهء کثیری از سارقین ایرانی را به‌ خدمت گرفته و شروع به کشمکش سختی برای طرد روس‌ها و انگلیسی‌ها از ایران مرکزی‌ و جنوبی نمودند و در این کار موفقیت کامل یافتند و تا اواخر سال،اتباع متفقین را کشته یا اخراج کرده،اموال و خزاین بانک شاهنشاهی را که یک مؤسسهء انگلیسی است،ضبط کردند».1

فشار به منافع انگلستان،به ویژه اهداف تجارتی آن در نواحی جنوب ایران و وارد آمدن‌ ضرر و زیان به مبادلات اقتصادی با مستعمرهء هند و سرانجام صدمه به اقتصاد امپراتوری‌ بریتانیا،دولتمردان انگلستان را بر آن داشت تا به چاره‌جویی برای حل این معضل بپردازند.پس‌ از سنجیدن همهء جوانب،ایجاد یک نیروی نظامی را برای حفظ امنیت راه‌ها و حفظ منافع‌ انگلستان،چارهء کار دیدند.به همین دلیل،سرپرسی سایکس در رأس یک هیأت نظامی روانهء ایران شد.توجه به گفته‌های سایکس،هدف انگلستان را از تشکیل این نیرو،بهتر مشخص‌ می‌کند:

«در بهار سال 6191،مرا مأمور بندر عباس کردند که تشکیل یک قوای محلی بدهم و منافع انگلستان را حفظ و حراست نمایم».2

به هر حال،صرف‌نظر از دلایل گوناگون ایجاد این نیرو و دست‌های دخیل در آن،پلیس‌ جنوب‌ (S.P.R) در تاریخ 7 صفر 5331 برابر با قوس 5921 و مارس 6191 تشکیل شد. نخستین نیروهای پلیس جنوب را صاحب منصبان و سربازان انگلیسی و هندی تشکیل می‌دادند و بعد افرادی را از اطراف و مناطق مجاور بنادر جنوب استخدام کردند.3

ایجاد پلیس جنوب،با هدف حفاظت از منافع و مقاصد انگلستان،به قیمت وارد آمدن‌ خسارت‌ها و زیان‌های فراوان به مردم ایران تمام شد.تودهء رنج کشیدهء ایرانی که در جنگ جهانی‌ اول،به دلیل نبود دولت مرکزی قدرتمند،همواره در تلاطم ناشی از حضور بیگانگان در ایران، بی‌سرپناه و بدون حمایت و دادرسی رها شده بود،از این رهگذر هم آسیب‌های فراوانی دید که‌ به اختصار به آن اشاره می‌شود.

معضلات اقتصادی و تجاری

بیشترین تمرکز قوای پلیس جنوب،در فارس و شهرهای اطراف آن،بوشهر و...بود،هر چند که پای آنان تا اصفهان و تهران هم کشیده شد.بر این اساس،مردم نواحی جنوب ایران،از حضور نیروهای پلیس جنوب،بیشترین صدمه را متحمل شدند.

یکی از اقدامات نیروهای‌ (S.P.R) ،ایجاد ناامنی و نابسامانی در ابعاد گوناگون،برای القاء این فکر که در آن شرایط،تنها نیروی توانا برای رفع مشکلات مردم،نیروی پلیس جنوب است، بود.آنان در فارس به خریدن گندم،جو و سایر اجناس به چند برابر قیمت معمول و ذخیره کردن‌ و یا سوزاندن آنها،برای ایجاد قحطی در شهر،اقدام کردند.در این شرایط،مردم حتی مجبور به‌ خوردن آرد ذرت و خاک اره می‌شدند.4همچنین از آنجا که وجود وسایل حمل و نقل برای‌ مبادلات تجاری از اساسی‌ترین نیازهاست و مختل شدن آن،لطمهء زیادی به مراودات تجاری‌ وارد کرده و موجب زیر فشار قرار گرفتن مردم برای دسترسی به مایحتاج خود می‌شود،نیروهای‌ پلیس جنوب در سال 6331 ق.در بین راه بندر عباس تا سیرجان،تمام وسایل حمل و نقل را برای حمل مهمات نظامی گرفتند و موجب شکایت تجار شدند.5

گاهی اوقات،بسیاری از کاروان‌های تجارتی،بدون وجود دلیل موجه و قانع‌کننده و تنها با احتمال همکاری تجار با آلمانی‌ها،توسط قوای پلیس جنوب توقیف شده و مدت‌ها در توقیف می‌ماندند.6روشن است که این وقفه‌ها،چقدر به زیان تجار و مردمی که نیازهای خود را توسط این کاروان‌ها رفع می‌کردند،تمام می‌شد.

از نظر پلیس جنوب،تجار موظف بودند که کارهای خود را با اهداف آنها وفق دهند.چه‌ بسا تجّاری که حاضر به همکاری با پلیس جنوب نمی‌شدند و به همین دلیل از آینده و امنیت‌ مالی و جانی خود بیمناک بودند و باید منتظر حبس و تبعید می‌شدند:

«بیستم رمضان 6331،افراد پلیس جنوب به خانهء حاج اسد الله،تاجر کازرونی،ریختند و مشار الیه را با پسرش،آقا محمد اسماعیل،گرفته و حبس کردند».7

قوای‌ (S.P.R) در مدت توقف خود در شیراز،خانه‌ها و باغ‌های زیادی را از اهالی شیراز اجاره کرده و در آنها سکونت کردند.اینان در مدت اقامت خود،خسارات فراوانی به درختان و ساختمان‌ها وارد آورده و سبب شکایت‌های گستردهء صاحبان آنها شدند.این بیچارگان با ارسال‌ عریضه به کنسول انگلیس و کارگزاری فارس،خواستار جبران زیان‌های وارد شده به خود می‌شدند و مسئولان انگلیسی به دادن وعده و وعید اکتفا می‌کردند.8

امنیت مورد ادعای حامیان پلیس جنوب،تنها شامل حفاظت از منافع اقتصادی انگلیس‌ می‌شد.وجود اراضی نفت‌خیز در جنوب ایران،باعث می‌شد که انگلیس برای استفاده از منافع‌ سرشار آن،از افراد برخی طوایف عشایر به عنوان حافظ منافع نفتی خود بهره گیرد و عملا ساختار زندگی عشایری آنان را به هم بریزد.در نامهء وزارت خارجه به سفارت ایران در لندن به‌ این موضوع اشاره شده است:

«موافق اطلاعاتی که رسیده،قونسول انگلیس به عنوان حفاظت چاه نفت در موقع‌ کشکولی‌ها،قوه تشکیل می‌دهد و«امر الله کشکولی»را که از افراد قشون جنوب بود،با ارتقاء درجه،قریب پنجاه نفر ابواب جمعی کرد،سی هزار فشنگ و سی اسب و هزار تومان‌ به او داده و گفته است سیصد نفر تفنگچی بگیرد و با کشکولی‌ها حدود اراضی معدن‌ نفت،برای مختصر گوسفندی سکنی گرفته است.لازم است با مواقع لازم در جلوگیری از این حرکات اقدام مقتضی به عمل آید».9

با توجه به نکات مطرح شده،آشکار است که فعالیت پلیس جنوب در سال‌های‌ 93-5331،اوضاع اقتصادی جنوب ایران و در نتیجه اقتصاد کشور را دچار آشفتگی و بحران کرده‌ و در این میان،مردم فقیر و فاقد پشتوانه،بالاترین زیان‌ها را متحمل شدند و این برخلاف ادعای‌ سرپرسی سایکس است که گفته بود:

«در سرتاسر ایران،در نتیجهء عملیات قوای پلیس جنوب و حسن مساعدت قوای هندی،از مهاجمانی که در فارس تا آن وقت،منقلب‌ترین ایالات بود،جلوگیری و شاهراه‌ها که به‌ کلی خالی و عاری بود،مملو از کاروان تجاری شد».01

اختلاف در امور ژاندارمی(انتظامی)،سلب امنیت مردم

ژاندارمری ایران در سال 1191 با کمک کارشناسان سوئدی به وجود آمد.وظیفهء اصلی‌ ژاندارمری،حفظ امنیت راه‌های اصلی ارتباطی،تجاری و جمع‌آوری مالیات در ولایات بود.11 در کنار ژاندارمری،«نظمیه»به عنوان حافظ امنیت و آرامش داخل شهرها،وظیفهء سنگینی را به‌ عهده داشت.انگلیسی‌ها،با توجه به رقابت خود با آلمان‌ها در ایران،همواره ژاندارمری را به‌ حمایت و جانب‌داری از نیروهای آلمانی در ایران و انجام عملیات ضد متفقین متهم می‌کرد و قصد داشت زمینهء انحلال آن را فراهم آورد.21

همزمان با تشکیل پلیس جنوب،تبلیغات ضد ژاندارمری آغاز شد و انگلیسی‌ها، ژاندارمری را دشمن مال و ناموس مردم معرفی می‌کردند.31آنها با ترفندهای گوناگون درصدد رخنه در نیروهای امنیتی و مختل کردن نظم عمومی بودند و مردم،هنگام چپاول و درگیری‌ها، پناهگاه مطمئنی برای رفع مشکلات خود نمی‌یافتند.وزارت امور خارجه در نامه‌ای به وزارت‌ داخله،وضعیت امنیتی شهر اصفهان را در نتیجهء اقدامات پلیس جنوب،این چنین تشریح کرد:

«بنا بر اطلاعات واصله از اصفهان،قوهء موسوم به پلیس جنوب که دولت،آنها را [به‌ رسمیت‌]نشناخته‌[است‌]،در آنجا همواره بر عدهء خود می‌افزایند و چندی است به واسطهء حقوق کافی که می‌دهند،مأمورین نظمیه هم در پلیس جنوب داخل شده،به کلی کار را فلج می‌کنند.چون تکلیف قزاقخانهء اصفهان هم معلوم نیست،قزاق‌ها بدون ترس و ملاحظه،خودسرانه رفتار می‌کنند.نظمیهء اصفهان،فوق العاده پریشان و از هر جهت ناقص‌ است.در شهر همه قسم دزدی می‌شود.امنیه هم ترتیب صحیحی ندارد و همه روزه مراسله‌ راجع به سرقت‌های پی‌درپی مال التجارهء اتباع خارجه به کارگزاری می‌رسد.اتباع ماشاء اله‌ خان به عناوین مختلف در اصفهان و کاشان و بین راه مشغول تعدی هستند و کسی جرأت‌ ممانعت و مخالفت ندارد».41

گاهی اوقات،مسئولان پلیس جنوب،برای تأمین نیرو،به زور مردم را به خدمت‌ می‌گرفتند و این علاوه بر سربازان انگلیسی و هندی بود.51

رعایت نکردن اصول اخلاقی از سوی افراد پلیس جنوب،از دیگر گرفتاری‌های مردم بود. کارگزار اصفهان در نامه‌ای به وزارت خارجه در این باره نوشت:

«عده‌ای پلیس جنوب که از کرمان و شیراز آمده‌اند،از قراری که می‌گویند،عده‌[ای‌]که از شیراز آمده‌اند،معاودت خواهند نمود،ولی هرزگی و شرارت را حتی در میان دستجات‌ خودشان به نهایت رسانده‌اند و مردم عموما نهایت شکایت را از آنها دارند.اگر بنا باشد دسته‌[ای‌]از آنها در این شهر مقیم باشند،نمی‌داند باید به چه وسیله جلوگیری از شرارت‌ و هرزگی آنها نمود».61

انگلیسی‌ها با سوء استفاده از ناکارآمدی و ناتوانی صاحب منصبان دولتی و نظامی ایران و با پرداخت حقوق بالاتر،مأمورین نظمیه را وارد پلیس جنوب کرده و در نتیجه،نظمیه‌ها که تنها پناهگاه‌ مردم در شرایط سخت و ناامنی‌ها بودند،به عناصری ناکارآمد و حتی زیان‌بار تبدیل شده بودند.

قتل و غارت مردم

نیروهای پلیس جنوب در ادامهء پیشروی‌های خود از سمت جنوب ایران به مناطق‌ مرکزی،به شهرها و روستاهای زیادی زیان و خسارت وارد کردند و مردم چاره‌ای جز سکوت و خون دل خوردن نداشتند.آنها برای ورود به بندر بوشهر و وارد کردن نیروهای نظامی و ادوات‌ جنگی خود،اقدام به بمباران بوشهر کردند.71

ایالات کرمان و یزد از جمله ایالاتی بودند که به علت موقعیت خود و قرار گرفتن در راه‌ ارتباطی میان مرکز ایران و بنادر خلیج فارس،به هنگام قشون‌کشی نیروهای پلیس جنوب، ضربات مهلکی را متحمل شدند.یکی از اقدامات وحشیانهء پلیس جنوب-که بازتاب وسیعی‌ هم یافت-حمله به روستاهای«میمند»و«شهر بابک»ایالت یزد بود.بخش‌های عمدهء شهر بابک را میمند،«دهچ»،«جوزم»،«طایفهء شکاری»،«رابط»،«دامشتران»و«کنگ»تشکیل‌ می‌داد.81اهالی روستای دهچ در نامه‌ای تظلم‌آمیز به وزارت داخله،نحوهء غارت شدن خود را این گونه تشریح کردند:

«چندی پیش،عده‌ای پلیس جنوب ایران به فرمان«کنین»،دهچ را محاصره،عموما استقبال نمودیم.پس از استقبال«میرزا احمد کلانتر»را با دو نفر«سید الله»نام دستگیر و محبوس نمودند.دهچ را غارت کرده،آتش زدند و مابقی را به ضرب گلوله توپ خراب و چهارصد درب خانه(خانوار)را به قرص نان محتاج‌[نمودند]،عموما از عدم معیشت‌ متفرق‌[شده‌اند]،تقصیر بیچارگان چه بود که به این مصیبت گرفتار آیند.مستدعی است‌ امر شود محبوسین بی‌گناه مرخص و اموال غارت شده،مسترد[شوند]و مفسدین را به کیفر اعمال برسانند».91

اهالی میمند نیز در نامه‌ای به وزارت خارجه از ظلم پلیس جنوب دادخواهی کردند:

«نمیدانم آوازهء دربدری بیچارگان رعایای میمند شهر بک‌[بابک‌]و توابع،به گوش‌ اولیای دولت رسیده یا نرسیده‌[است‌].پس از ده سال تاخت فارس و پنج سال‌ خشک سالی و ملخ‌خوارگی که از اغنام و حشم ساقط شدیم و از قحطی و بی‌آبی در معرض‌ تلف هستیم و امیدوار بودیم که از طرف دولت،قشون جنوب به جهت استرداد اموال‌ بیچارگان از سارقین فارس می‌آیند،غافل از این که مطلب غیر از اینها بود.با اینکه‌

استقبال و قربانی کردیم،سیورسات نداشته با هزار زحمت پول دادیم و رؤسای قشون‌ جنوب ایران به عوض تلافی و بی‌زحمت کردن،حکم به غارت دادند،آنچه بود و نبود، خوانه‌ها[خانه‌ها]را آتش زدند.مردها را تیر باران و زن‌ها را اسیر کردند...».02

فشار طاقت‌فرسا و ظلم پلیس جنوب به روستاییان شهر بابک به حدی بوده است که آنان‌ در نامه‌ای خطاب به فرمانروای یزد اعلام کردند:

«...خبر آمد که قشون جنوب از کرمان برای سرکوبی اشرار فارس و استرداد اموال منهوبهء چندین سالهء بیچارگان می‌آید به شهر بابک که برود فارس.دیگر نمی‌دانستیم که کار به‌ جایی می‌رسد که روزی هزار مرتبه باید سارقین فارس را دعای خیر نماییم.به علت آنکه‌ سارقین فارس تا بیچارگان گوسفند و حشمی داشتند،می‌آمدند و از مال بیابان می‌بردند، باز اثاثیه داشتیم.حشم که تمام شد،هر قریه و محلی را که چپو می‌کردند،خون و ناموس‌ بیچارگان محفوظ بود».12

در چنین شرایطی،به دلیل نبودن حکومت مقتدر و حامی مردم در ایران،بدون توجه به‌ وضعیت رعایای بیچاره،از آنها مطالبه مالیات می‌شد و اهالی میمند در این رابطه به وزارت‌ مالیه اعلام کردند که:«آن چه دارایی داشتیم از نقد و جنس و دولت و اثاث البیت،قشون جنوب‌ تمام را غارت کردند».22پس از این حادثه و انعکاس آن در روزنامه‌ها،وزارت امور خارجه در نامه‌ای به سفارت انگلیس به این موضوع اعتراض نمود و خواستار رهایی زندانیان شد و سفارت انگلیس با دادن وعده،در سرپوش گذاشتن بر قضیه کوشید.32

تنها افراد ساکن در شهرها و روستاها مورد ظلم و احجاف پلیس جنوب قرار نمی‌گرفتند، بلکه خانه به دوشان عشایر هم نصیبی از این خوان گسترده می‌بردند!«دره شوری»یکی از ایلات‌ اطراف شیراز بود که دچار مصیبت غارت از سوی پلیس جنوب شد:

«چندین خانوار از دره شوری‌ها در نزدیکی خان زنیان بوده‌اند که ناگهان یک عده هندی‌ متعلق به‌[قوای پلیس جنوب‌]آمده،آنها را غارت می‌کنند.مردان ایل برای خرید لوازم به‌ شیراز رفته بودند.جوانی شانزده ساله به نام کریم در ایل بوده.آن جوان غیرتمند،چهار ساعت با هندی‌ها می‌جنگد و تعدادی را مجروح می‌کند و آخر کشته می‌شود.در حین‌ جنگ یک عده از زنان و بچه‌ها به کوه‌های اطراف فرار می‌کنند».42

افراد پلیس جنوب با کوچک‌ترین بهانه‌ای،اقدام به تعرض به جان و مال و ناموس مردم‌ بی‌گناه می‌کردند.زمانی عده‌ای از افراد ایل دره شوری را به دلیل رفتن دو رأس الاغ متعلق به‌ پلیس جنوب به داخل احشام ایل،توقیف و زندانی کردند.در پی اعتراض افراد ایل، صاحب منصب انگلیسی دستور شلیک داد و در نتیجه حدود بیست نفر زن و بچه کشته و عده‌ای‌ به اسارت در آمدند.52وزارت امور خارجه در نامه‌های متعدد،دستاوردهای شوم پلیس جنوب‌ را برای مردم ایران،به دولتمردان انگلیس گوشزد کرد و خواستار رفع این مشکلات شد:

«...معلوم است که اولیای دولت معزی الیها کاملا ملتفت خساراتی که از این راه به دولت‌ و مملکت ایران وارد آمده،می‌باشند و از نقطه‌نظر عدل و انصاف،مطالبات حقهء این‌ دولت را از این بابت تصدیق می‌نمایند و نیز یقینا رضا نمی‌دهند که یک مملکت دوست‌ و اهالی آن بیش از این دستخوش خرابی و خسارات جانی و مالی شوند.بنابراین دوستدار از روی احساسات صمیمی که اولیاء دولت علّیه در وقایع و تشدید دوستی با دولت‌ انگلستان دارند،یک بار دیگر آن جناب جلالتماب را متوجه اهمیت و لزوم فوری تسویهء مسئلهء قوام موسوم به قشون جنوب نموده...».62

سفارت انگلستان،در جواب اعتراضات مکرر دولت ایران،بر اهداف خود از تشکیل‌ پلیس جنوب تأکید کرده و وجود پلیس جنوب را لازم و ضروری می‌دانست:

«...به ملاحظهء مصالح فوق العادهء انگلستان در جنوب ایران که همجوار است و به‌ ملاحظهء هرج و مرجی که به واسطهء عدم یک قوهء منظمه،ممکن است به ظهور رسد، دولت علّیه،قشون جنوب را به طوری که حال تشکیل یافته و مخارج آن را دولت انگلیس‌ متحمل است،تا آخر جنگ رسما بشناسد».72

پس،پلیس جنوب تنها،حافظ منافع انگلستان در ایران بود و امنیت و آسایشی که‌ انگلیسی‌ها مدعی ایجاد آن بودند،تنها در راستای تأمین اهداف امپراتوری بریتانیا بود و در این‌ راه،پایمال شدن خود بی‌گناهان و از بین رفتن اموال و زندگی مردم ایران-با توجه به شرایط اقتصادی و اجتماعی ضعیف و نگران‌کنندهء ایران-بهایی ناچیز محسوب می‌شد و آنچه اهمیت‌ داشت،برتری انگلستان بر رقبا و خالی کردن میدان ایران از وجود آنها بود.

سند شمارهء 1:

[نشان شیر و خورشید]

وزارت امور خارجه

وزارت جلیلهء داخله

بنا بر اطلاعات واصله از اصفهان،قوهء موسوم به پلیس جنوب که دولت آنها را[به‌ رسمیت‌]نشناخته،در آنجا همواره بر عدهء خود می‌افزایند و چندی است به واسطهء حقوق کافی‌ که می‌دهند،مأمورین نظمیه هم در پلیس جنوب داخل شده،به کلی کار را فلج می‌کنند.چون‌ تکلیف قزاقخانهء اصفهان هم معلوم نیست،قزاق‌ها بدون ترس و ملاحظه،خودسرانه رفتار می‌کنند.نظمیهء اصفهان فوق العاده پریشان و از هر جهت ناقص است.در شهر،همه قسم دزدی‌ می‌شود.امنیه هم ترتیب صحیحی ندارد و همه روزه مراسله راجع به سرقت‌های پی‌درپی‌ مال التجارهء اتباع خارجه به کارگزاری می‌رسد.اتباع ماشا الله خان به عناوین مختلفه،در اصفهان‌ و کاشان و بین راه مشغول تعدی هستند و کسی جرأت ممانعت و مخالفت را ندارد.مراتب‌ محض استحضار آن وزارت جلیله اشعار شد.بدیهی است با توجه به اهمیت موقع اصفهان، اقدامات مقتضیه برای استقرار نظم و امنیت شهر و اطراف آن از هر حیث به عمل خواهند آورد و نیز تا حکمران جدیدی نرسیده است،نایب الایالهء کافی و لایقی معین خواهند فرمود که از این‌ بی‌ترتیبی‌ها که تولید زحمت و خسارات فوق العاده می‌نماید،به طوری که مطلع می‌باشند، جلوگیری شود.آقای شهاب السلطنه در اعادهء امنیت،اقدامات صحیحه*نموده‌اند.در خصوص‌ رئیس نظمیه هم همان طور که حضرت اشرف آقای رئیس الوزراء تعلیمات شفاهی به معاون‌ محترم آن وزارت جلیله داده‌اند،رفتار خواهند فرمود.

[401-41-84-6331 ق‌]

سند شمارهء 2:

[نشان شیر و خورشید]

وزارت امور خارجه

مورخهء 9 رجب 6331

نمره ؟؟؟[تلگراف‌]از شیراز

تعقیب نمرهء 45،راجع به بمباردمان‌[بمباران‌]بوشهر و ورود قشون به بنادر خلیج فارس، کتبا از بوشهر و بندر عباس تحقیق شد.می‌نویسند:به اطاعت کامل مأمورین و سکوت اهالی، محتاج به اقدامی نیستند.ورود قشون به بوشهر هم برای تبدیل ساخلو آنجا بوده است.عدهء آنها را تعیین نکرده است.در بندر عباس هم پانصد نفر هندی که از سابق آمدند،هستند،تازگی اضافه‌ نکرده‌اند.مشغول تکمیل تشکیلات قشون جنوب هستند و مهمات زیادی می‌آورند.از بندر عباس تا سیرجان هم،همه جا پست گذاشتند.راه‌ها برای کاروان تجارتی مخوف‌[است‌]و تمام وسایل حمل و نقل را هم برای حمل مهمات نظامی گرفته‌اند و مایهء شکایت تجار شده‌[اند].مذاکرات با آنها هم نتیجه نمی‌دهد.یک ماه اخیر،ادارهء جاسوسی که دارند،اقداماتی در کشف مراودات آلمان‌ها نموده،سه نفر را که می‌گویند از مکاری‌ها بوده‌اند،بین آباده و شیراز توقیف نموده و سه نفر تاجر فارسی را هم به جرم مراوده با«واسموس»به وسیله و حضور منشی قونسولگری توقیف کرده‌اند و مأمورین ایرانی را دخالت نداده‌[اند].نتیجهء تحقیقات را مستور می‌کنند.ایالت هم بی‌خبر و ساکت است.

82 حمل،نمرهء 76[امضاء]عبد الله

[حاشیهء بالا]خلاصه برای متحد المال نوشته شد.

[حاشیهء راست،پایین‌]ادارهء تحریرات انگلیس،شکایت تجار در خصوص گرفتن مال‌ها به‌ سفارت نوشته و این اقدامات مستقیم را که بالاخره نتایج سویی خواهد داشت،پروتست‌ نمایند.

[08-41-84-6331 ق‌]

سند شمارهء 3:

[نشان شیر و خورشید]

وزارت امور خارجه

[بریدهء روزنامهء]ستارهء ایران،مورخهء سلخ محرم،شمارهء 95 تعدیات پلیس جنوب

اطلاعی که دو سه روز قبل از کرمان به اداره رسیده،مشعر است بر این که عده‌[ای‌]از پلیس جنوب،6 روز قبل به قریهء جوزم که از قراء شهر بابک،واقعه*فمابین خاک یزد و کرمان‌ است،رفته،آنجا را بمبارده**و منهدم و یازده نفر را تیرباران و عده‌[ای‌]را مجروح نموده و قریب ده هزار تومان مال التجاره و اموال اهالی را به کلی به غارت برده و آبادی را هم منهدم‌ کرده‌اند.از قرار مسموع،مراسله‌[ای‌]از طرف وزارت امور خارجه به سفارت انگلیس ارسال و تلگرافی هم از طرف وزارت خارجه مستقیما راجع به قضیهء فوق به لندن مخابره شده است.

[96-41-84-6331 ق‌]

(*)واقع در

(**)بمباران

سند شمارهء 4:

به تاریخ غرهء ربیع الاول 6331

مقام منیع وزارت جلیلهء امور خارجه روحنا فداه!

نمی‌دانم آوازهء دربدری بیچارگان رعایای میمند شهر بک*و توابع به گوش اولیای دولت‌ رسیده یا نرسیده‌[است‌].پس از ده سال تاخت فارس و پنج سال خشک‌سالی و ملخ‌خوارگی که‌ از اغنام و حشم ساقط شدیم و از قحطی و بی‌آبی در معرض تلف هستیم و امیدوار بودیم که از طرف دولت،قشون جنوب به جهت استرداد اموال بیچارگان از سارقین فارس می‌آیند،غافل از این که مطلب غیر از اینها بود.با اینکه استقبال و قربانی کردیم،سیورسات نداشته با هزار زحمت‌ پول دادیم و رؤسای قشون جنوب ایران به عوض تلافی و بی‌زحمت کردن،حکم به غارت‌ دادند،آنچه بود و نبود،خوانه‌ها**را آتش زدند.مردها را تیر باران و زن‌ها را اسیر کردند.اطفال از خوف و صدمهء شلاق و کعب تفنگ،مردند.صورت غارت وجوه هم را [را هم‌]فرستادیم. شماها که نشسته‌اید،به رسیدگی چاره فرمایید.دولت چهار کار با این رعیت بیچارهء دربدر بنماید:اولا اموال غارتی بیچارگان می‌توانند مسترد دارند،ثانیا اعانهء فوری برسد که تلف شدیم، ثالثا اجنبی بیاید و رسیدگی نماید،هر طور سزاوار دیدند،بنمایند.هریک از این نشود، بیچارگان را بکنند زیر خاک نمایند،یکباره آسوده شویم.ای رؤسای عظام!چهار پنج هزار نفر رعیت بیچاره در معرض تلف‌[هستند]چاره‌[بنمایید].رعایای میمند شهر بابک و توابع

[مهر جمعی از اهالی میمند]

[حاشیهء راست،پایین‌]به سفارت انگلیس نوشته شد.نمرهء ؟؟؟

[83-41-84-6331 ق‌]

(*)شهر بابک

(**)خانه‌ها

سند شمارهء 5:

[نشان شیر و خورشید]

وزارت امور خارجه

کارگذاری*اصفهان

مورخ غرهء شوال 7331

نمره 6621

مقام منیع وزارت جلیلهء امور خارجه

عدّه‌[ای‌]پلیس جنوب که از کرمان و شیراز آمده‌اند،از قراری که می‌گویند،عدّه‌[ای‌]که از شیراز آمده‌اند،معاودت خواهند نمود،ولی هرزگی و شرارت را حتی در میان دستجات‌ خودشان به نهایت رسانده‌اند و مردم عموما نهایت شکایت را از آنها دارند.اگر بنا باشد دسته‌[ای‌] از آنها در این شهر مقیم باشند،نمی‌داند باید به چه وسیله جلوگیری از شرارت و هرزگی آنها نمود.

[امضاء]علی اکبر[ناخوانا]

[حاشیهء پایین‌]ادارهء انگلیس!ضبط شود.

[24-41-84-6331 ق‌]

(*)کارگزاری

سند شمارهء 6:

[نشان شیر و خورشید]

وزارت امور خارجه

مورخهء 92 رجب 7331

نمره 756

[تلگراف‌]از اصفهان

پنجاه نفر به اسم پلیس جنوب از اهالی گرفته‌اند،حالیه بدون لباس مشق می‌کنند.

9 ثور نمره 7111.علی اکبر سمیعی

[حاشیهء پایین‌]ادارهء انگلیس!به عرض برسانید.

[حاشیهء پایین‌]به عرض رسید و حسب الامر از کارگذار*توضیحات مفصل‌تر خواسته شد.

[54-41-84-6331 ق‌]

(*)کارگزار

سند شمارهء 7:

وزارت امور خارجه نوع مسوده:مراسله به سفارت

نمرهء عمومی:99651 ادارهء انگلیس

نمرهء خصوصی:559 تاریخ 32 شوال 6331

دوستدار در تعقیب مذاکرات و مکاتبات اولیاء علّیهء ایران راجع به مسئلهء قوای‌ موسوم به قشون جنوب و لزوم انحلال تشکیلات فعلی و طرز تسلیم آنها به این دولت،با کمال‌ احترام،خاطر آن جناب جلالتماب را متذکر می‌سازد که با آنکه هموار مضار*وجود یک چنین‌ قوه‌[ای‌]،مشروحا خاطر نشان و مشکلاتی که در روابط فیمابین تولید می‌نماید،پیش‌بینی و اعلام شده است.متأسفانه آن جناب دوستان استظهاری،موافقتی که مستلزم رفع مضار و مشکلات مزبوره باشد،در حل این مسئله ابراز نفرموده‌اند و حال آنکه با یک نظر موافقت‌آمیز، بر طبق پیشنهادهای دولت علیه،فیصلهء این امر به طوری که متضمن منافع طرفین می‌بود، اشکال نداشت.به واسطهء عدم موافقت در این موضوع که نقض صریح بی‌طرفی ایران است، همیشه مشکلات گوناگون عرض اندام نموده،اثرات آن توسعه یافت.فی الحقیقه وجود این‌ قوای غیر رسمی را باید سرچشمهء وخامت اوضاع کنونی دانست که نمی‌گذارد دوستی دولتین به‌ سهولت جریان داشته و به طور مطلوب مورد استفاده باشد.بالاخره وجود همین قوه است که‌ اخیرا اسباب تجاوز عساکر یکی دیگر از دول متخاصمه به ایران و موجب مصائب تازه‌تری‌ شده‌[است‌].حوادث فارس،کرمانشاهان و گیلان و کلیهء خسارات مادی و معنوی که به طرق‌ مختلف به این مملکت و اهالی آن وارد آمده و می‌آید،مستقیما و یا غیر مستقیم مربوط به همین‌ علت است،زیرا اگر این مانع بزرگ در میان نبود،دولت ایران می‌توانست در حال بی‌طرفی، دوستی خود را با تمام دول نگاهداشته،با خیال فارغ به اصلاحات داخلی و تشکیل قوا،محض‌ (*)جمع مضرة،به معنی زیان،گزند،ضرر و نقصان آمده است.(لغت‌نامه دهخدا)

حفظ حدود و تکمیل امنیت طرق*تجارتی که بالخصوص متضمن منافع دولت بریطانیای کبیر است،بپردازد.معلوم است که اولیای دولت معزالیها کاملا ملتفت خساراتی که از این راه به دولت‌ و مملکت ایران وارد آمده،می‌باشند و از نقطه‌نظر عدل و انصاف،مطالبات حقهء این دولت را از این بابت تصدیق می‌نمایند و نیز یقینا رضا نمی‌دهند که یک مملکت دوست و اهال آن،بیش‌ از این دستخوش خرابی و خسارات جانی و مالی شوند.بنابراین دوستدار از روی احساسات‌ صمیمی که اولیاء دولت علیه در وقایه و تشدید دوستی با دولت انگلستان دارند،یک بار دیگر آن جناب جلالتماب را متوجه اهمیت و لزوم فوری تسویهء مسئلهء قوای موسوم به قشون جنوب‌ نموده،تمنا دارم موافقت نظر خود را در زمینهء پیشنهادهای دولت علیه،مندرجه در یادداشت‌ مورخهء 32 ذی حجه 5331 و مذاکراتی که در این باب به عمل آمده،هرچه زودتر اشعار نمایند. دوستدار امیدوار است در صورت موافقت آن جناب،بسیاری از مشکلات فیمابین که ناشی از تعویق حل این مسئله است،مرتفع و روابط حسنه دولتین بیش از پیش محکم شود و حاجت به‌ توضیح نمی‌داند که در صورت عدم موافقت،مشکلات همواره در تزاید[بوده‌]و سوء اثرات آن‌ به تمام ولایات سرایت کرده،برخلاف میل دولت،وضعیات را وخیم‌تر خواهد نمود و مسئولیت آن به عهدهء دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان خواهد بود.

[حاشیهء راست،بالا]مراسله ارسال شد.

[حاشیهء راست،پایین‌]یادداشت 22 ذیحجه،حاوی پنج ماده است که به تصدیق و تصویب‌ کابینهء وقت رسیده است.چون دوسیهء پلیس جنوب،[در]شمیران است،زودتر این مکتوب را وارد آن بفرمایند که‌[ناخوانا]باشد.

[48-41-84-6331 ق‌]

(**)راه‌ها و جاده‌ها

سند شمارهء 8:

72 جمادی الاولی 6331

جناب مستطاب اجل اکرم افخم

جناب مستطاب عالی مسبوق می‌باشید که وضع حالیهء ایران در تحت مداقهء صمیمانهء دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان بوده است.دولت مشارالیها اخیرا،علانیه*مجددا،تشبث‌ تامّهء خود را به اصول استقلال ایران اظهار داشته و به هیچ چیز آن قدر مایل نیستند که به یک‌ هیئت وزرایی که بتواند نظم را در تمام مملکت وقایه و ایران را از نتایج مقاصد متجاوزانهء آلمان‌ و متفقین آن در مشرق،محفوظ دارد.برحسب دستور العمل دولت خود در این اواخر چندین‌ دفعه با دولت علیهء ایران مذاکرات دوستانه نموده‌ام و فقط چیزی که خواهش شده این بوده که‌ حسیّات دوستی عمومی خود را نسبت به مصالح انگلیس ابراز داشته و مراعات لازمه از اظهاراتی که به آنها می‌شود،بنماید و برای حفظ ایران از تجدید اتفاقاتی که به واسطهء عملیات‌ دشمنان انگلیس و متفقین آن در پاییز و زمستان سنه 5191 که عمال دشمنان ما،ایران را زیر پا گرفته و خسارات بی‌حد و حساب به مملکت وارد آورده و امروز نیز همان خطرات به خوبی‌ مشهود است،اقدامات به عمل آورند و بالاخره به ملاحظهء مصالح فوق العاده انگلستان در جنوب ایران که همجوار است و به ملاحظهء هرج و مرجی که به واسطهء عدم یک قوهء منظمه، ممکن است به ظهور رسد،دولت علّیه،قشون جنوب را به طوری که حال تشکیل یافته و مخارج آن را دولت انگلیس متحمل است،تا آخر جنگ رسما بشناسد.از آن طرف دولت‌ اعلیحضرت پادشاه انگلستان حاضر شده‌اند که به طور ازدیاد و از روی سخاوت،کمک نقدی به‌ دولت علیه بنمایند و برای ایجاد یک قوهء نظامی متحد الشکلی پس از اتمام جنگ برای تمام‌ مملکت که بالاخره قشون جنوب ایران به آن منضم گردد،در تحت صاحبمنصبان خارجه‌[ای‌]که‌ ملیت آنها بعد از این فیمابین دولتین تصمیم می‌یابد،مساعدت نمایند و قرارداد انگلیس و روس‌ مورخه 7091 را در حال تعطیل دانسته تا این که دولت صحیحی در روسیه تشکیل یابد که برای‌ (*)هم‌اکنون الغای آن با آن دولت رسما داخل مذاکره شده و ابطال شناختن دولت ایران قرارداد مزبور را و همچنین تغییر تعرفهء گمرک را با ایران قبول کند و برحسب میل اظهاریهء دولت ایران،در هر کنفرانس بین المللی که در آن دول غیر متخاصم دعوت شوند،نمایندگان دولت ایران پذیرفته‌ گردند.این پیشنهادات که هنوز به حال خود باقی است،تاکنون از طرف دولت علیهء ایران پذیرفته‌ نشده‌[است‌].از آن طرف،اغتشاش در حال شدت است؛عثمانی‌ها در نقاط مختلف غربی‌ آذربایجان وارد شده‌اند؛جنگلی‌ها تقریبا ارتباط فیمابین در الخلافه و انزلی را قطع‌[نموده‌]و ویس قنسول انگلیس و رئیس شعبهء بانک شاهنشاهی را در رشت گرفته‌اند.در واقع شمال غربی‌ ایران از دریای خزر تا سرحد عثمانی مغشوش یا برای آمد و شد خصم باز است و این آمد و شد، مدخل شمالی در الخلافه را در تحت اقتدار آورده و مصالحی که حفظ آن را دولت اعلیحضرت‌ پادشاه انگلستان مایل است در ایران مشاهده نماید،به مخاطره وخیمی انداخته است.

نظر به این وضع که هر روزه بدتر می‌شود،دولت انگلیس از روی بی‌میلی مجبور شده‌ استنباط نماید که بایستی خودشان مسئول اقدامات جلوگیری از این مخاطرات طرفین که دولت‌ ایران نمی‌تواند و یا نمی‌خواهد به عمل آورد،بشود.بنابراین مصمم شده‌اند که یک استعداد کافی از قشون از سرحد عثمانی به شمال غربی ایران اعزام دارند.تا چه نقطه استعداد مزبور پیش‌ بروند،بسته است به نفوذ آنها و درجهء اقتداراتی که دولت علیهء ایران به کار ببرند.وزیر امور خارجهء اعلیحضرت پادشاه انگلستان در ضمن اینکه دستور العمل داده‌اند این مراسله را به‌ جناب مستطاب عالی بنگارم،خواهش کرده‌اند که خاطر محترم را مستحضر سازم که حالت‌ موقتی این ترتیب را دولت اعلیحضرت پادشاه انگلستان از روی صداقت شناخته و این اقدامات‌ با نهایت احتیاط ممکنه به عمل خواهد آمد که به هیچ وجه به استقلال و مصونیت ایران خللی‌ وارد نیاورد و مداخله به امور داخلهء مملکت نشود و قشون انگلیس به هر زودی که اوضاع اجازه‌ دهد و در هر حال،در آخر جنگ احضار خواهد شد.در این موقع احترامات فائقه را تجدید می‌نماید.

[امضاء به خط انگلیسی‌]

[29 تا 98-41-84-6331 ق‌]

پی‌نوشت‌ها

(1).اسناد وزارت امور خارجهء ایران،اسناد قدیمه،سند شمارهء 81-91-72-2031 ش

(2).پیشین،سند شمارهء 91-91-72-2031 ش.

(3).پیشین،سند شمارهء 02-91-72-2031 ش.

(4).محمد حسین رکن‌زاده(آدمیت)،فارس و جنگ بین الملل،با مقدمهء دکتر جواد سلمان‌زاده،تهران:نشر اقبال،0731،ج 2،ص 223.

(5).اسناد وزارت امور خارجهء ایران،اسناد قدیمه،سند شمارهء 08-41-84-6331 ق.

(6).پیشین.

(7).محمد حسین رکن‌زاده(آدمیت)،پیشین،ج 2،ص 024.

(8).اسناد وزارت امور خارجهء ایران،اسناد قدیمه،سند شمارهء 32-91-72-2031 ش.

(9).پیشین،سند شمارهء 71-91-72-2031 ش.

(01).پیشین،سند شمارهء 02-91-72-2031 ش.

(11).پرویز افسر،تاریخ ژاندارمری ایران،قم:بی‌نا،4331،ص 61.

(21).الیور باست،آلمانی‌ها در ایران(نگاهی به تحولات ایران در جنگ جهانی اول براساس منابع دیپلماتیک‌ فرانسه)،ترجمهء حسین بنی احمد،تهران:شیرازه،7731،ص 98.

(31).روزنامهء حیوة،چاپ شیراز،ش 45،تاریخ 82 ربیع الاول 4331 ق،ص 1.

(41).اسناد وزارت امور خارجهء ایران،اسناد قدیمه،سند شمارهء 401-41-84-6331 ق.

(51).پیشین،سند شمارهء 54-41-84-6331 ق.

(61).پیشین،سند شمارهء 24-41-84-6331 ق.

(71).پیشین،سند شمارهء 08-41-84-6331 ق.

(81).اسناد جنگ جهانی اول در ایران،به کوشش بهروز قطبی،تهران:نشر قرن،0731،ص 352.

(91).پیشین.

(02).اسناد وزارت امور خارجهء ایران،پیشین،سند شمارهء 83-41-84-6331 ق.

(12).بهروز قطبی،پیشین،ص 752.

(22).پیشین،ص 162.

(32).پیشین،ص 062.

(42).محمد حسین رکن‌زاده(آدمیت)،پیشین،ص 053.

(52).پیشین،ص 153.

(62).اسناد وزارت امور خارجهء ایران،پیشین،سند شمارهء 48-41-84-6331 ق.

(72).پیشین،سند شمارهء 09-41-84-6331 ق.


مجله تاریخ روابط خارجی . بهار . شماره 18