14 تیر 1393

ایران شکایت خود را نیمه کاره رها کرد!/ محکومیت آمریکا مهم تر از غرامت گرفتن بود


ایران شکایت خود را نیمه کاره رها کرد!/ محکومیت آمریکا مهم تر از غرامت گرفتن بود

در آستانه سالگرد جنایت تاریخی امریکایی ها یعنی ساقط کردن هواپیمای مسافر بری ایرانی در خلیج فارس گفتگویی ترتیب دادیم با دکتر حمید الهویی نظری ، عضو هیات علمی دانشگاه تهران تا ابعاد حقوقی این مسئله را مورد بررسی قرار دهیم .

با وجود گذشت 26 سال از حادثه دوازدهم تیر آیا اساسا شکایتی از جانب ایران در این مسئله صورت گرفته است کم و کیف این ماجرا به چه نحوی بوده است؟

بله ، ایران شکایت خود را به ترتیب از دو طریق ترتیبات حقوقی مندرج در کنوانسیون شیکاگو (1944) یعنی توسل به شورای ایکائو و دیوان بین المللی دادگستری آغاز، پیگیری و البته بدون سرانجام و  نیمه کاره رها کرد. کنوانسیون شیکاگو که سند تاسیس سازمان هوانوردی کشوری بین المللی یا ایکائو می باشد، توسط ایران و آمریکا در دهه 1950 میلادی به تصویب رسیده و هر دو کشور عضو آن می باشند. به موجب ماده 84 این کنوانسیون در صورت بروز اختلاف میان اعضاء در خصوص تفسیر یا اجرای آن ابتدا اختلاف را باید از طریق مذاکره حل نمایند و چنانچه از این طریق حل نشد موضوع را برای اخذ تصمیم به شورای ایکائو ارجاع دهند. به موجب این ماده هر یک از طرف ها حق دارند تا بدون جلب رضایت طرف دیگر نسبت به رای یا تصمیم شورای ایکائو از دیوان بین المللی دادگستری تقاضای تجدید نظر نمایند. یک روز پس از حادثه، ایران اعتراض خود را به این شورا اعلام و تقاضای انجام تحقیقات در محل وقوع حادثه را می نماید.

خواسته ایران در این شکایت چه بود ؟

خواسته عمده ایران از شورای ایکائو اعلام، محکومیت و احراز مسئولیت نقض حقوق بین الملل و تعهدات ناشی از کنوانسیون و نیز توسل به زور توسط آمریکا علیه هواپیمای مسافربری ایران بود. نهایتا شورای ایکائو در 17 مارس 1989 اقدام به صدور قطعنامه ای در این زمینه می نماید.

مفاد این قطعنامه به چه صورت بود؟

در این قطعنامه دولت آمریکا به نقض کنوانسیون و در نتیجه مسئولیت ناشی از آن محکوم نشد.

کشورمان چه عکس العملی به این قطعنامه نشان داد ؟

از آنجا که این نتیجه، مطلوب ایران نبود، لذا جمهوری اسلامی اقدام به طرح دعوی در دیوان بین المللی دادگستری به عنوان یکی از ارکان سازمان ملل نمود. در طرح هر دعوی در دیوان فوق، اولین نکته حائز اهمیت این است که دیوان ابتدا باید نسبت به صلاحیت خود برای رسیدگی به آن پرونده اطمینان حاصل نماید. لذا در اکثر موارد، خوانده پیش از دفاع در ماهیت، نسبت به صلاحیت دیوان ایراد وارد می کند. در این قضیه ایران سه مبنا برای صلاحیت دیوان ارائه می نماید: ماده 84 کنوانسیون شیکاگو (1944)، ماده 21 عهدنامه مودت میان ایران و آمریکا (1955) و ماده (1)14 کنوانسیون سرکوب اقدامات غیر قانونی علیه امنیت هوانوردی کشوری (1971). در خصوص ماده 84 کنوانسیون شیکاگو باید گفت که شورای ایکائو در گزارش سالیانه خود تصریح کرد که تصمیم اتخاذ شده در قطعنامه 17 مارس 1989، تصمیم نهایی شورا در این زمینه بوده و از نظر شورا پرونده مختومه است. این مطلب از این نظر حائز توجه است که آیا مراحل مندرج در ماده 84 مبنی بر اتخاذ تصمیم و سپس نارضایتی یک طرف کنوانسیون یعنی ایران از نتیجه تصمیم متخذه و نهایتا امکان ارجاع موضوع به دیوان طی شده است یا خیر.

چه تفاوتی بین این دو وجود دارد ؟

اگر پاسخ به سوال فوق مثبت باشد دیوان بر مبنای ماده 84 واجد صلاحیت رسیدگی و اگر پاسخ منفی باشد، دیوان فاقد صلاحیت رسیدگی خواهد بود.

نظر ایالات متحده در این مورد چه بود؟

آمریکا در ایراد به صلاحیت دیوان معتقد است که تصمیم مندرج در قطعنامه شورای ایکائو، تصمیمی به مفهوم ماده 84 نمی باشد. آمریکا از جمله اظهار می نماید که اولا، ایران در هیچ یک از تقاضاهای خود از شورا نخواسته است تا بر اساس ماده 84 اتخاذ تصمیم نماید و خود اعضاء شورا نیز چنین برداشتی نداشته اند که بر اساس ماده 84 در حال تصمیم گیری بوده اند؛ و ثانیا اگر تصمیم شورای ایکائو، تصمیمی به مفهوم ماده 84 بود، این کشور (آمریکا) نباید در رای گیری نسبت به قطعنامه شرکت می کرد، زیرا به موجب این ماده طرف اختلاف (آمریکا) باید در اتخاذ تصمیم توسط شورای ایکائو محروم می شد. از نظر آمریکا این نشان می دهد که شورا در صدور قطعنامه فوق در مقام اعمال وظایف استثنایی قضایی و یا شبه قضایی بر اساس ماده 84  نبوده، بلکه در مقام اعمال وظایف عادی خود بر اساس مواد 54 و 55 کنوانسیون بوده است.

در نهایت چه شد؟

نهایتا مدیر بخش حقوقی ایکائو در پاسخ به استعلام دبیرخانه دیوان بین المللی دادگستری صراحتا اعلام می کند که قطعنامه مذکور در قالب ماده84 کنوانسیون صادر نشده و لذا قابل فرجام خواهی نزد دیوان نیست.

عملکرد تیم حقوقی ایران در این زمینه را چطور ارزیابی می کنید ؟

به هر حال این مطلب می تواند نقطه ضعفی برای تیم حقوقی ایران تلقی شود که چرا مسیر پیگیری پرونده در قالب شورای ایکائو را با دقت و به درستی طی نکرد تا در صورت عدم دستیابی به نتیجه مورد نظر دست کم از این رهگذر مرحله بعد یعنی فرجام خواهی در دیوان را بدون چالش طی کند. اگرچه نهایتا ایران مرحله دوم پیگیری حقوقی از دیوان را که می توانست بر مبانی صلاحیتی دیگری که قبلا به آنها اشاره شد را ادامه دهد اما ترجیح داد موضوع را اصولا خارج از چهارچوب حقوقی حل و فصل نماید.

عدم دستیابی کشومان به یک نتیجه ملموس در این پرونده ناشی از چیست؟

عدم موفقیت ایران در پیگیری از طریق مرحله اول یعنی شورای ایکائو (فارغ از پذیرش ضعف های حقوقی ایران) را یقینا باید به عوامل سیاست بین الملل و فشار و نفوذ آمریکا مستند کرد. به عبارت دیگر این واقعیتی است که شورای ایکائو و ساختار آن اساسا تحت تاثیر ملاحظات قدرت و سیاست است. چنانچه بند ب ماده 50 کنوانسیون نیز خود به صراحت می گوید "مجمع عمومی سازمان در انتخاب اعضای شورا به این موارد توجه خاص مبذول خواهد داشت: اولا کشورهای مهم و تاثیر گذار در حمل و نقل هوایی ثانیا کشورهایی که بیشترین کمک را در تهیه و فراهم آوردن امکانات لازم برای تسهیل امور هوانوردی بین المللی به عمل می آورند".

در پیگیری از طریق رجوع به دیوان بین المللی دادگستری چطور؟

در این مرحله باید گفت که ایران می توانست بهتر عمل کند. می دانیم که ایران این دعوی را تا مرحله نهایی صدور رای توسط دیوان ادامه نداد و حاضر به مصالحه با آمریکا بر سر دریافت غرامت گردید. در حالی که به نظر می رسد اگر قضیه در همان دیوان دنبال می شد، به احتمال زیاد آمریکا به جهت نقض حقوق بین الملل محکوم می شد.

یعنی این محکومیت می توانست منجر به اجرای رای هم شود ؟

طرف محکوم در نتیجه رای دیوان بین المللی دادگستری ممکن است عملا از اجرای رای استنکاف نماید و لذا مثلا آمریکا از حکم احتمالی پرداخت غرامت به نفع ایران طفره می رفت، اما واقعیت این است که محکومیت او در یک محکمه بین المللی بخاطر حمله به غیر نظامیان و نیز نقض حاکمیت سرزمینی ایران از اهمیت به سزایی برای وجهه او برخوردار بود. چنانچه آمریکا حاضر شد خارج از دیوان به ایران غرامت پرداخت نماید اما در دیوان بین المللی دادگستری محکوم نشود.

یعنی آمریکا صرفا برای جلوگیری از تخریب وجهه خودش حاضر به پرداخت غرامت شد؟

به نظر می رسد از نظر آمریکا محکومیت به نقض حقوق بین الملل و حمله به یک هواپیمای غیر نظامی و نقض حقوق افراد بشر آن هم به این طریق غیر انسانی، که قطعا بر وجهه او به عنوان مدعی حقوق بشر خدشه ای جدی آن هم به مهر تایید مهم ترین محکمه بین المللی وارد می آورد به مراتب از پرداخت غرامت به عنوان نتیجه چنین محکومیتی مهم تر بوده است.

اگر روند رسیدگی در دیوان دنبال می شد چه اتفاقی رخ میداد ؟

به احتمال زیاد رای محکومیت آمریکا صادر می شد، اما ممکن بود آمریکا از پرداخت غرامت به عنوان نتیجه رای خودداری نماید. به هر حال ایران ترجیح داد تا دریافت غرامت را در اولویت قرار دهد. در واقع آمریکا این استراتژی را دنبال می کرد که در دیوان محکوم نشود اما غرامت پرداخت نماید و ایران این استراتژی را در دستور کار داشت که غرامت دریافت نماید حتی اگر آمریکا در دیوان محکوم نشود.

به نظر شما محکومیت امریکا در این پرونده مهم تر بود یا دریافت خسارت ؟

محکومیت آمریکا آن هم در چنین پرونده با ماهیت انسانی به مراتب باید برای ما از دریافت غرامت با اهمیت تر تلقی می شد. ضمن این که عدم پرداخت غرامت یعنی عدم اطاعت از رای دیوان توسط آمریکا قطعی نیز نبود. شاید بتوان گفت ایران عملا منافع محدود تر (قربانیان) را بر منافع عام تر (ملی) ترجیح داد و به حداقل اکتفا کرد

سیاست حقوقی کشورمان در این پرونده را چطور تحلیل می کنید؟

این سیاست حقوقی ایران را می توان اینچنین نیز توجیه کرد که ایران نیز سقف ایده آل خود را  محکومیت آمریکا در دیوان و کف آن را دریافت غرامت تعریف کرده بود. اما از آنجا که در عالم حقوق به سختی می توان نتیجه یک دعوی را با قاطعیت پیش بینی کرد، لذا ایران احتمالا از بیم آنکه نکند آمریکا نهایتا در دیوان محکوم نشود و در این صورت به کف خواسته اش هم نرسد، لذا راه حل محتاطانه و نقد دریافت غرامت را برگزید. به هر حال به اقتضای انصاف هر حادثه ای را باید در ظرف زمانی خود و با توجه به اوضاع و احوال پیرامونی خودش مورد بحث و قضاوت قرار داد.

اگر هواپیمایی در خطوط هوایی بین المللی در حال تردد باشد آیا شناور های جنگی  صرف اینکه هواپیما را تهدیدی برای خود پنداشته اند میتوانند اقدام نظامی کنند؟

به موجب فصل هفتم منشور ملل متحد، کشورها تنها در دو مورد مجاز به توسل به زور می باشند: یکی اقدام بر اساس مجوز شورای امنیت و دیگری اقدام در مقام دفاع از خود (ماده 51 منشور ملل متحد). در این پرونده مورد اول که اساسا منتفی است.

در خصوص مورد دوم چطور ؟

در خصوص دفاع از خود نیز دیوان بین المللی دادگستری ماده 51 منشور را آنچنان مضیق تفسیر می کند که استناد به آن را صرفا مستلزم وقوع عینی حمله مسلحانه می داند. پس تا زمانی که از جانب هواپیمای مورد بحث هیچ حمله مسلحانه ای علیه ناو آمریکایی صورت نگرفته باشد (که اساسا آن هواپیما مسافری بود)، آمریکا مجاز به استناد به دفاع از خود نمی باشد. به عبارت دیگر دفاع پیش دستانه در حقوق بین الملل فعلی و نیز رویه قضایی بین المللی جایگاهی ندارد. در این جا این نکته حائز اهمیت است که بدانیم هواپیمای مذکور در آب های سرزمینی خود ایران در حال پرواز بوده که مورد حمله قرار می گیرد

با توجه به حضور هواپیمای ایرانی در محدوده پروازی کشورمان و همچنین حضور ناو آمریکایی در آبهای ایران ، این دو مورد چه تاثیری بر شانس ایران برای پیروزی در این پرونده دارد؟

نقض حاکمیت ایران در قلمرو سرزمینی خودش مطلبی است که اگر موضوع به روش قضایی حل و فصل می شد، یقینا شانس برنده شدن ایران را افزایش می داد. ماده 1 کنوانسیون شیکاگو به صراحت می گوید "کشورهای متعاهد قبول دارند که هر کشوری حق حاکمیت تام و مطلق نسبت به فضای مافوق قلمرو خود دارد".

اهدا مدال مبارزه به سربازان ناو وینسنس که به نظامیانی داده می شود که با سرعت و دقت آتش گشوده اند ، نمیتواند رد کننده اداعای امریکایی ها مبنی بر اشتباه گرفتن هواپیما باشد؟!

موضوع اشتباه اساسا منتفی است. زیرا اولا در اتاقک کنترل و فرماندهی ناو بیش از ده مامور کنترل و شناسایی پرواز حضور داشته اند و در برابر هر یک از آنها یک مونیتور قرار داشته که به طور مستمر حرکت اشیاء پرنده بر فراز و یا اطراف ناو را گزارش می داده است. احتمال این که این افراد همه و به طور همزمان مرتکب اشتباه شوند، امری غیر معقول به نظر می رسد. ثانیا، بر اساس گزارش تحقیق ایکائو و اطلاعات موجود در سیستم ناو، هواپیمای مذکور تا هنگام سقوط دائما در حال افزایش ارتفاع و حرکت به سمت بالا بوده است (به استناد ضمیمه ب گزارش ایکائو). ثالثا، بنا به گزارش ایکائو اطلاعات موجود در ناو ویژگی صعود هواپیما را نیز نشان داده است، ویژگی ای که مخصوص هواپیماهای ایرباس و نه هواپیماهای جنگنده است. این در حالی است که بنا بر گزارش تحقیق شورای ایکائو از 11 مورد اخطار از جانب سه کشتی جنگی حاضر در منطقه از جمله ناو وینسنس به ایرباس بر روی فرکانسی بوده است که مخصوص هواپیماهای نظامی بوده و ایرباس تجهیزات لازم برای دریافت آنها را نداشته است.

 

جمهوری اسلامی ایران و آمریکا بر سر دریافت غرامت این پرونده به توافق رسیدند یا به پرداخت غرامت از سوی دادگاه بین المللی محکوم شدند ؟

به موجب ماده (3)2 منشور ملل متحد کشورها ملزم اند تا اختلافات خود را به طرق مسالمت آمیز حل و فصل کنند. این روش ها می توانند حقوقی (قضایی و داوری)، یا سیاسی (مذاکره، میانجی گری، سازش و غیره) باشند. همانطور که قبلا گفته شد ایران ابتدا راه حل حقوقی را دنبال کرد و سپس در جریان رسیدگی، طرفین موافقت کردند تا موضوع را خارج از دیوان و با مذاکره حل و فصل نمایند. دو کشور در سوم اسفند 1374 مصالحه نهایی را امضاء کردند و دعوی به تقاضای ایران از دستور کار دیوان خارج شد. در این مصالحه دولت آمریکا از پذیرش مسئولیت به دلیل نقض مقررات حقوق بین الملل خودداری کرد و تنها از باب احسان(!) و نوع دوستی(!) پذیرفت که به قربانیان خسارت پرداخت کند.

این مصالحه نباید به تصویب مجلس برسد؟ آیا این چنین شد؟

این مصالحه طبق اصل 139 قانون اساسی باید به تصویب مجلس می رسید که چنین نشد و البته این مطلب جای بحث خود را دارد.

اصولا تفاوت محکومیت و یا یک توافق سیاسی خصوصا در عرف بین المللی چیست ؟

در حل و فصل اختلافات بر اساس روش های حقوقی ملاک رعایت حقوق و مقررات موجود و احراز میزان مسئولیت طرف یا طرف های اختلاف است اما در حل و فصل بر اساس روش های سیاسی، لزوما موازین حقوقی ملاک قرار نمی گیرند و طرف ها ممکن است حتی بر خلاف قواعد موجود (البته بجز قواعد آمره) با یکدیگر تراضی نمایند زیرا آنها تمام تلاش خود را معطوف حل اختلاف و رسیدن به تفاهم و نه ضرورتا احراز مسئولیت و عواقب ناشی از آن می کنند.

با توجه به قوانین بین المللی هوایی و حتی بین المللی بودن این پرواز آیا سازمان های بین المللی نمی توانستند به طور جدی تری در این مسئله ورود کنند؟

بله یقینا سازمان های بین المللی دولتی و غیر دولتی دست اندرکار امور هوانوردی ، صلح و امنیت بین المللی، مبارزه با تروریسم ، حقوق بشر و غیره می توانستند  و می بایست در این زمینه فعالیت شایسته ای به عمل می آوردند

به نظر شما اگر این حادثه به طور عکس اتفاق می افتاد ، عکس العمل سازمان های بین المللی مربوط چه بود ؟

 اگر این حادثه به طور عکس اتفاق افتاده بود، یعنی آمریکایی ها قربانی یک چنین عملیاتی قرار می گرفتند، بدون شک این سازمان ها با تشکیل کنفرانس ها، سخنرانی ها، پیشنهادات و غیره واکنش بسیار متفاوت و فعالی را از خود نشان می دادند و حتی شورای امنیت با ادعای به خطر افتادن صلح و امنیت بین المللی دست به اقدامات اجرایی موثر علیه کشور مرتکب می زد. به هر حال این دوگانگی رفتار نزد تابعان حقوق بین الملل و در نظام فعلی روابط بین الملل که مبتنی بر زور و سلطه است، اگرچه تاسف انگیز اما در عین حال واقعیتی انکار ناپذیر است.

 

تفاوت حقوقی حادثه که برای هواپیمای ایرانی رخ داد وموارد مشابه بین المللی نظیر ساقط کردن هواپیمای مسافربری کره جنوبی توسط شوروی در چیست؟

در قضیه کره جنگنده های شوروی در سال 1983 یک هواپیمای بوئینگ 747 کره جنوبی را با 269 مسافر و با ظن جاسوسی بودن آن سرنگون کردند. در این قضیه شورای امنیت سازمان ملل نتوانست اقدامی انجام دهد زیرا شوروی قطعنامه پیشنهادی کانادا را وتو کرد. اما شورای ایکائو با اقدامات خود توانست با اضافه کردن ماده 3 مکرر مبنی بر تعهد به عدم استفاده از اسلحه در مقابل هواپیماهای کشوری به کنوانسیون شیکاگو، نسبت به اصلاح و تقویت امنیت پروازهای غیر نظامی گامی بردارد. در این قضیه کشورهایی مانند کانادا، آمریکا و ژاپن دست به برخی اقدامات تحریمی هوانوردی علیه شوروی زدند. در مقایسه این دو حادثه باید گفت که اولا، هواپیمای کره بدون مجوز وارد فضای شوروی شده بود در حالی که هواپیمای ایران به هنگام انفجار در قلمرو هوایی خود ایران قرار داشت. از این رو در قضیه ایرباس بر خلاف کره تنها بحث نقض ملاحظات انسانی مطرح نبود بلکه آمریکا مرتکب نقض حاکمیت دولت ایران نیز شده است. ثانیا، در قضیه کره، شورای ایکائو استفاده از سلاح علیه هواپیمای مسافری را که به هر دلیل مسیر خود را تغییر داده و به فضای شوروی وارد شده، را با اصول و مقررات حقوق بین الملل از جمله کنوانسیون شیکاگو و اصول انسان دوستانه مغایر دانست اما در خصوص ایرباس چنین نشد و شورا به ابراز تاسف بسنده کرد.

واکنش آمریکا در این حوادث چه بود ؟

در قضیه کره ، آمریکا  اقدام شوروی را وحشیانه و در قضیه ایرباس اقدام خود را دفاع از خود و قابل تقدیر توصیف کرد!

در مقایسه حادثه ایرباس ایران و حادثه لاکربی واکنش ها به چه نحوی بود ؟

 در مقایسه با قضیه لاکربی نیز باید گفت که وجه شباهت هر دو در این است که هر دو حادثه از مصادیق تروریسم دولتی است اما وجه اختلاف در این است که در حادثه تروریستی لاکربی از جانب دولت لیبی قربانیان اتباع دولت های عضو دائم شورای امنیت یعنی آمریکا و انگلیس بودند اما در حادثه تروریستی ایرباس از جانب دولت آمریکا، جنایت کار از اعضای دائم شورای امنیت بود .

در حادثه هواپیمای کره جنوبی و همچنین واقعه لاکربی واکنش سازمان های جهانی چه بود وچه مجازاتی برای شوروی و لیبیمشخص شد؟

در حادثه هواپیمای کره جنوبی نیز با توجه به این که شوروی یک ابرقدرت بود، مستقیما اقدامی علیه او صورت نگرفت اما در قضیه لاکربی شورای امنیت سازمان ملل با این ادعا که اقدام دولت لیبی علیه هواپیمای سرنگون شده، صلح و امنیت بین المللی را به مخاطره انداخته، این کشور را با استناد به فصل هفتم منشور طی حدود 14 سال تحت شدیدترین تحریم ها قرار داد.

 

ادعای حضور یک فروند تام کت ایرانی در سایه هواپیمای مسافربری  تا چه اندازه می تواند صحیح باشد ؟

در بی اساس بودن این ادعا همین قدر کافی است که بگوییم اولا، اگر چنین چیزی صحت داشت آمریکا هرگز تن به پرداخت غرامت نمی داد و دعوی را نیز از مسیر حقوقی آن یعنی دیوان بین المللی دادگستری خارج نمی کرد. ثانیا، چنین امری در گزارش تحقیق شورای ایکائو مورد اعتناء قرار نگرفته است.

 

در پایان چنانچه نیاز به اشاره به مباحث دیگری است آن را تشریح بفرمایید .

گاهی ملاحظه می شود که یک شخص متخلف تنها به این دلیل که صدایش خیلی بلند است، سعی می کند همه چیز را تحت تاثیر خود قرار دهد و کسی که ناظر آن وضعیت است، خود به خود تحت تاثیر قرار گرفته و ناخودآگاه  جای مرتکب و قربانی را اشتباه می گیرد. آمریکا با گرفتن نقاب حق به جانب به چهره خود، و این ادعا که ناو وینسنس بارها به هواپیمای ایرباس اخطار داده بود ولی هواپیما به این اخطارها بی اعتنایی کرده است (فارغ از بحث های فنی که آیا ایرباس قادر به دریافت این اخطارها بوده یاخیر) ادعا می کند مسئولیت این حادثه بر عهده دولت ایران است. آمریکا به زعم خود با این عملیات روانی، سعی در توجیه اقدامات خلاف حقوق بین الملل می نماید. واقعیت امر این است که حتی اگر هواپیمای مذکور جنگنده بود باز از آنجا که در قلمرو هوایی تحت حاکمیت ایران در حال پرواز بوده ناو آمریکایی حق حمله به آن را نداشته است. این درست است که ناوهای جنگی می توانند برای خود یک حریم معقولی را تعریف کرده و از سایر کشورها بخواهند تا آن را رعایت کنند اما این حریم تا جایی مشروعیت دارد و برای سایر کشورها ایجاد تکلیف به رعایت آن می کند که مانع اقدامات حاکمیتی یک کشور در داخل قلمرو تحت حاکمیت خود نشود. این امر وقتی اهمیت مضاعف پیدا می کند که توجه کنیم پرواز جنگنده های ایران بر فراز قلمرو هوایی اش در شرایط جنگی با عراق یک ضرورت امنیتی مسلم بوده است. امری که بارها در جریان جنگ با عراق از جانب وزارت خارجه جمهوری اسلامی به شورای امنیت گوشزد شده بود که برخی ناوهای آمریکایی آنقدر به آب های سرزمینی ایران نزدیک شده اند که حریم امنیتی آنها داخل آب های سرزمینی ایران قرار گرفته و از آنجا که ایران نمی تواند در قلمرو سرزمینی خود اعمال حاکمیت نماید، این امر نقض حاکمیت ایران تلقی می شود.


defapress.ir