15 تیر 1404

اقدامات ساواک به منظور تضعیف مراجع و علما


سیدمحسن طباطبایی‌فر

اقدامات ساواک به منظور تضعیف مراجع و علما

علاوه بر تلاش برای جلوگیری از طرح مرجعیت بسیاری از علما، ساواک با اقدامات پنهانی از گسترش و بسط مرجعیت افراد جلوگیری می‌کرد. راهبرد سازمان در این بخش، تقویت عناصر همسو و تضعیف مراجع ناهمسو بود. همان مراجعی که عناصر نامطلوب شناخته شده و حمایت از مرجعیت آنها به مصلحت نبود، مشمول محدودیت و تضعیف واقع می‌شدند. تجمع غالب علمای بلاد در تهران، پس از دستگیری امام خمینی در خرداد ۱۳۴۲ گویای آن بود که علمای طراز اول در مقابله با رژیم شاه متحد هستند و جدا کردن علمای ناهمسو خروج غالب آنها است؛ لذا سیاست‌های تهدید و محدودسازی شامل حال غالب مراجع و روحانیت شد. امام خمینی در اولویت نخست این‌گونه سیاست‌ها بود، ولی فشارهای رژیم شامل حال حضرات آیات میلانی و قمی در مشهد، گلپایگانی و مرعشی نجفی در قم و حکیم و خویی در نجف نیز می‌شد. یکدستی علما در واقعه تجمع در تهران چنان به مذاق ساواک تلخ آمد که پس از فشار به علمای مهاجر برای خروج از تهران و بازگشت به اوطان خویش، شیطنت‌ها را آغاز کرد؛ به‌عنوان نمونه ساواک مشهد طرحی را پیاده کرد تا مراجعت آیت‌الله میلانی به مشهد مورد استقبال عمومی قرار نگیرد؛ لذا مقرر شد که «...۳- برای لجن‌مال نمودن نامبرده به‌وسیله مأمورین ساواک و ماشین‌های ارتش تظاهر به استقبال نامبرده شود و مراجعت وی را به‌صورت فرمایشی که عامل آن ساواک بوده است، وانمود نمایند، ۴- از ورود مستقبلین به‌وسیله قوای انتظامی به فرودگاه جلوگیری شود، ۵- وضع عادی تلقی و هیچ‌گونه تظاهر علنی به‌وسیله مأمورین انتظامی صورت نگیرد ولی در خفا کوشش شود که استقبال گرمی به عمل نیاید.»(۱)

ساواک پیش از این در «طرح اطلاعاتی مربوط به امور مذهبی » در ۳ مهر ۱۳۴۱ با ارائه سوابقی از حاج میرزا حسین سبزواری بر آن بود تا «از وجود او برای مقابله با آیت‌الله میلانی که اختلافاتی نیز با هم دارند استفاده» نماید.(۲) ایده‌های مشابهی در زمینه بهره‌برداری از جایگاه میرزا احمد کفایی و حاج شیخ احمد شاهرودی در مقابل آیت‌الله میلانی در اسناد ساواک طرح شده است.(۳) اما پس از ۱۳۴۲ ساواک مشهد به صرافت تدوین طرح‌های تضعیف مراجع، به تناسب هر یک از آنها افتاد. حضرات آیات میلانی و قمی سوژه‌های این طرح‌ها بودند. در ۸ دی‌ماه ۱۳۴۲ استاندار، ساواک و شهربانی مشهد بر سر ایجاد «مزاحمت تدریجی جهت میلانی» با این هدف که «مجبور شود از مشهد برود» به اجماع رسیدند و بنا بر همین ایده، گرفتاری‌هایی برای او فراهم شد و محدود گردید.(۴) شبیه این ایده در ۹ خرداد ۱۳۴۳، درباره آیات میلانی و قمی در کمیسیون امنیت مشهد مطرح و مقرر گردید:«۱- نامبردگان باید هر دو از این شهر بروند، در اواخر خرداد که موقع مناسب‌تری می‌باشد؛ مشروط بر اینکه دیگر به هیچ صورتی به مشهد بازنگردند، ۲- از حال باید یک سلسله اقدامات منظم و بررسی شده برای هدایت دستگاه روحانیت و طلاب به عمل آید.»(۵) دامنه محدودیت‌های اعمالی برای آیت‌الله میلانی به حدی بود که ساواک مشهد گزارش کرد:«با تصمیم اخیری که درباره محدودیت وی و پسرش گرفته شده و به‌صورت عمل هم درآمده پیش‌بینی می‌شود یا تسلیم کامل شود و یا از کشور خارج گردد.»(۶) درباره آیت‌الله قمی نیز وضعیت مشابهی از سوی ساواک پیش‌بینی شد:«ایجاد مزاحمت جهت قمی به‌وسیله ساواک به انحاء مقتضی توسعه داده شده، چنانچه وضع به همین منوال باشد قطعاً وی تسلیم و یا از کشور خارج خواهد شد.»(۷)

ساواک از ابراز علنی این موضوع، ابایی نداشت که تمایلی به ماندن آیت‌الله میلانی در ایران ندارد. در یکی از جلسات رئیس ساواک مشهد با آیت‌الله در ۱۲ فروردین ۱۳۴۶، پس از آ نکه معظم‌له نسبت به تصویب لایحه حمایت از خانواده گلایه و درخواست کرد که «اقدامی کنید که کاری برخلاف دین مبین اسلام نشود» پاسخ شنید:«من صریحاً به شما می‌گویم برای هر کس و هر مقام که در راه پیشرفت کشور اشکال‌تراشی کند و مانع پیشرفت شود جایی در این مملکت نیست و بایستی ایران را ترک کند و به بهشت موعودی که برای خود مجسم می‌کند، برود.»(۸) وقتی ساواک با مقاومت آیت‌الله مواجه شد، طرح تضعیف او را در آبان ۱۳۴۶ در دستور کار قرار داد؛ این طرح شامل ۶ بند بود که در بند اول به افزایش بیش از پیش محدودیت رفت وآمد به منزل ایشان و در بند دوم به گرفتن مدرسه آیت‌الله میلانی از ایشان و واگذاری آن به اوقاف اشاره شده بود. بند سوم درباره به جریان انداختن پرونده سیدمحمدعلی پسر آیت‌الله در دادسرای لشکر بود. ذیل بند چهارم آمده بود:«با پخش اعلامیه‌هایی به امضای حوزه علمیه قم یا امضای روحانیون خراسان و یا امضاهای ظاهرالصلاح دیگر، نقاط ضعف مشارالیه و خانواده‌اش تشریح و به اطلاع عموم برسد و به‌وسیله پست از قم برای روحانیون خراسان و طبقات دیگر مردم ارسال گردد، حتی به عراق نیز فرستاده شود.» در بند پنجم به این موضوع اشاره شده بود که «به‌وسیله روحانیون یا ایادی ساواک به عناوینی مختلف به او و پسرش بی‌احترامی و مطالب مندرج در اعلامیه به‌صورت اعتراض گوشزد گردد.» در بند نهایی نیز به بهره‌گیری از اختلاف فیمابین آیات میلانی و قمی تأکید شده بود.(۹)

طرح‌های مشابهی برای تضعیف حضرات آیات گلپایگانی و مرعشی نجفی در قم و آیت‌الله خویی در نجف از سوی ساواک تدوین و اجرا شد. ساواک در مورد علمای قم، رفتار دوگانه‌ای داشت؛ از سویی تلاش کرد از گسترش دامنه مرجعیت حضرات آیات خمینی، گلپایگانی و مرعشی نجفی بکاهد و در مقابل، مرجعیت آیت‌الله شریعتمداری را تقویت نماید. ساواک قم در ۹ دی ۱۳۴۶ پیشنهادهای خود را «در مورد تضعیف گلپایگانی و فرزندانش» طی بندهای ذیل به مرکز ارسال کرد:

۱- تهیه اعلامیه‌هایی از طرف طلاب و توزیع آن دایر بر اینکه وجوهات سهم امام زمان که باید در مصارف امور دینی و طلاب و امور خیریه خرج شود گلپایگانی و پسرانش در راه خرید خانه و زمین و مستغلات و فرش‌های گران‌قیمت صرف می‌کنند؛ درحالی که طلاب در محرومیت کامل به سر می‌برند و با فقر دست به‌گریبانند.

۲- اعلامیه‌هایی ازطرف طلاب صادر شود که گلپایگانی عامل اصلی و سبب خلع ید و تصرف مدرسه فیضیه بوده که با تبانی مقامات دولتی زمینه این کار را فراهم ساخته تا خود اختیارات مدرسه فیضیه را در دست بگیرد.

۳- بی‌اعتنایی مقامات دولتی مرکز و رؤسای محلی نسبت به تقاضاهای او.

۴- گویا اوقاف مبلغی به گلپایگانی به‌عنوان کمک هر ماهه می‌پردازد؛ چنانچه صحت داشته باشد این مبلغ قطع شود.

۵- اینجانب [رئیس ساواک قم] لااقل هفته‌ای یک‌بار به دیدن گلپایگانی رفته مخصوصاً در مواقع شلوغی و رفت و آمد مردم.

۶- اعلامیه‌ای ازطرف طلاب صادر شود که گلپایگانی در این اواخر در توقیف طلاب مدرسه فیضیه با مقامات انتظامی تماس حاصل کرده و توقیف آنها به دستور و اشاره او بوده است.

۷- اعلامیه‌ای از طرف طلاب صادر شود [که] شبی که زن گلپایگانی تصادف کرد و او را به بیمارستان بردند، گلپایگانی خود شخصاً مبلغ ۱۴۰۰۰ ریال پول بین کارمندان بیمارستان تقسیم کرد، درحالی که طلابی هستند که قادر به تهیه ارزان‌ترین نسخه دوا نیستند.

۸- شرکت اینجانب، فرمانده هنگ ژاندارمری، رئیس شهربانی و بعضی از رؤسای ادارات محلی در صف نماز جماعت آقای گلپایگانی؛ که در انظار موجبات تفرقه مریدان آیت‌الله با مشاهده رؤسای ادارات دولتی در صف نمازجماعت فراهم می‌گردد.

۹- عدم پاسخ تلفنی به پسران وی که بعضاً از قم به تهران تلفنی با دربار گفتگو می‌نمایند.

۱۰- احضار فرزندان وی به ساواک به عناوین مختلف.(۱۰)

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پانوشت‌ها:

۱- آیت‌الله‌العظمی سیدمحمدهادی میلانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۳۷۷.

۲- اسناد مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی، پرونده طلاب افراطی، ۱۴۶- j۱۱۱۲۹۳۱۱.

۳- همان، ۱۴۷، ۱۶۷ و ۱۵۲.

۴- آیت‌الله‌ میلانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، صص ۴۸۸ و ۴۸۹.

۵- همان، ج ۲، ص ۳۲. نیز ن.ک: ص ۳۰.

۶- همان، ص ۳۱۰.

۷- آیت‌الله‌العظمی حاج سیدمحمدرضا گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، ص ۲۲۴.

۸- آیت‌الله میلانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، ص ۲.

۹- آیت‌الله میلانی به روایت اسناد ساواک، ج ۳، صص ۱۳۳-۱۳۲.

۱۰- آیت‌الله گلپایگانی به روایت اسناد ساواک، ج ۱، صص ۵۳۰-۵۲۹.

 

منبع: ساواک و مرجعیت(۱۳۵۷-۱۳۳۵)؛ سیدمحسن طباطبایی‌فر؛ مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی؛ صص ۱۸۸ تا ۱۹۲