31 فروردین 1393

علل و زمینه های بروز انقلابها


برخی پرسش‌های مربوط به پدیده انقلاب را در چهار بخش خلاصه می‌کنند: چیستی انقلاب، چرایی رخداد، چگونگی وقوع و آثار و بازتاب‌ها.[1] برخی دیگر برای تحلیل این پدیده اجتماعی، سه مرحله را در شکل‌گیری انقلاب‌ها مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار می‌دهند:

1. شرایط و اوضاع و احوال جامعه‌ای که به صورت بالقوه برای شکل‌گیری و تحقق یک انقلاب مساعد است؛

2. عواملی که سبب پیروزی یک انقلاب می‌شود؛

3. عواملی که تداوم یا شکست انقلاب را به دنبال خواهد داشت.[2]

 

گروه سوم، معتقدند برای شناخت کامل هر پدیده مانند انقلاب باید به چهار پرسش فلسفی (مربوط به ماده، صورت، فاعل و غایت) پاسخ‌های عقلی، تجربی و نقلی دقیق و قانع‌کننده‌ای داده شود.[3]

 

اگرچه انقلاب، مفهومی است که از تفسیرها و تحول‌های اعتقادی، رفتاری، اقتصادی و سیاسی انتزاع می‌شود و علل چهارگانه‌ فلسفی، برای توضیح پدیده‌های مادی است، ولی با قدری تسامح می‌توان در توضیح انقلاب از آن‌ها کمک گرفت. بر این اساس برای تحلیل پدیده انقلاب، چند پرسش مطرح می‌شود: علل و عوامل بوجود آمدن و پیروزی انقلاب کدام است؟، غایت و هدف انقلاب چیست؟،‌ عنصر اصلی و اساسی انقلاب چیست؟، انقلاب به چه صورت واقع شده است؟[4]

 

یکی از اساسی‌ترین پرسش‌های نظریه‌پردازان و تحلیل‌گران انقلاب‌ها این است که انقلاب اسلامی ایران، معلول و محصول چه عواملی است؛ انقلابی که بدون استفاده از سلاح به عمر طولانی رژیم شاهنشاهی خاتمه داد. شیوه مبارزه در طول حرکت تکاملی این انقلاب، با سایر انقلاب‌های جهان متفاوت بود و اصل اساسی در آن بر مبنای روحیه شهادت و ایثار بود. ویژگی اساسی دیگر آن، حرکت‌های توده مردم برای پیروزی آن و عدم تأثیر گروه، حزب یا نحله خاصی در شکل‌گیری آن بود. این انقلاب، عرف نظام بین‌الملل، بعد از جنگ جهانی دوم را برهم زد و پس‌لرزه‌های آن تا کاخ ریاست جمهوری آمریکا به عنوان ابرقدرت بزرگ پیش رفت و بالاخره تأثیرات زیادی را بر نهضت‌های آزادی‌بخش جهان اعم از مسلمان و غیر مسلمان بر جای گذاشت.[v][5]

 

تقریباً بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، ارائه تحلیل‌های مختلف درباره آن آغاز شد و اکنون پس از سال‌ها حجم زیادی از کتاب‌ها و مقاله‌ها از سوی گروه‌ها، احزاب و نحله‌های مختلف نوشته شده است؛ مکتوباتی که با عنایت به ملاک‌های فکری و منافع حزبی و تشکیلاتی خود به تحلیل انقلاب ایران پرداختند و می‌خواستند تا سلسله علل انقلاب اسلامی ایران را به علت‌هایی که خود در نظر داشتند بازگردانند.

 

در بین تمام این تحلیل‌ها از علل و عوامل وقوع انقلاب ایران، تحلیل رهبر انقلاب که در نهایت عمق و دقت و البته متناسب با ایدئولوژی واقعی انقلاب اسلامی ایران است می‌تواند بسیار راهگشا باشد؛ زیرا عقاید و نظریات رهبر یک حرکت، چکیده باورهای مردم تحت رهبری او و گویای علل واقعی آن حرکت است. از این رو ما در این مقاله در پی بررسی برخی علل و عوامل انقلاب اسلامی ایران از نگاه امام خمینی هستیم.

 

انسان پنجره نگاه امام، در کلیت هستی و بخش مهمی از آن دیده می‌شود. چرا که انسان یکی از آفریده‌های خدایی است که دیگر موجودات و نباتات و... حاضر در این دنیا و اصل این هستی مخلوق اوست. از بعد دیگر انسان موجودی است که دارای قوای عاقله و ناطقه است که توانایی اندیشیدن دارد و همچنین مختار است تا راه را از چاه برگزیند. بنابراین خود او عامل تمام شکست‌ها، پیروزی‌ها، سعادت و شقاوت خودش است.[6]

 

بنابراین و براساس تعالیم دینی، اراده انسان عامل اصلی تحولات اجتماعی است. حضرت امام در ادامه این دیدگاه بیان می‌کند که «انسان مثل حیوانات نیست که یک حد حیوانی داشته باشد و تمام بشود. انسان یک حد ما فوق حیوانی، مافوق عقل [دارد] تا برسد به مقامی که نمی‌توانیم از آن تعبیر کنیم.»[7]

 

حضرت امام در پی کامل کردن دایره وجود انسان است و کمال آدمی را در گرو حرکت، قیام، تزکیه، کسب مکارم اخلاق و ارزش‌های والای انسانی می‌داند.[8]

 

این نگاه امام به انسان، تأثیر زیادی بر اندیشه سیاسی او بر جای نهاده و با این تفاسیر، شکی باقی نمی‌ماند که انسان علت اصلی هر تحولی از جمله انقلاب‌ها و تحولات اجتماعی است و با اراده و اختیار خود، خواهان براندازی نظم موجود غیرمطلوب و پدید آوردن نظم مطلوب غیرموجود می‌شود، چنان که قرآن نیز تأکید می‌کند: «إِنَّ اللَّهَ لَا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ» (رعد: 11) انسان به منظور تحقق این اهداف، سلسله‌ای از پدیده‌ها و تحولات اجتماعی را برنامه‌ریزی و عمل می‌نماید که انقلاب یکی از آن‌هاست.

 

1.  زمینه های بروز انقلاب

با رجوع به اندیشه سیاسی ـ اجتماعی حضرت امام (ره) مشخص می شود که انقلاب به سه صورت در یک جامعه دینی رخ می دهد :

1-1.  فساد مرکز و تسری آن به پیرامون

در بینش حضرت امام (ره) ، نقطه محوری تحولات اجتماعی یک جامعه اسلامی را « ارزشهای الهی » شکل می دهد ، بدین معنی که حساسیت بالای مردم نسبت به اسلام منجر می شود تا برای احیاء ارزشهای اسلامی و یا ازاله بدعتهای حاصله در حوزه دینی در مرحله ای خاص ، دست به انقلاب بزنند . قید « در مرحله ای خاص » ناظر بر این مطلب است که « انقلاب در گفتمان اسلامی به عنوان مرحله ای از یک تکلیــف دینی تحت عنــوان امر به معروف و نهـــی از منکر ، مطرح می باشد . لــذا پس از طــی مراحل مسالمــت آمیز امر به معــروف و نهی از منــکر که از آن به « نصیحه الملــوک » نیز یاد می شود . اگر اشتباهات برطرف نشوند ، توده های مسلمان تحت رهبری فردی شایسته و اسلامی دست به قیام زده و در پی احیای اسلام و سنــت نبوی (ص) بر می آیند . تصویر فوق به خوبی جوهره « دینی » انقلاب را به نمایش می گذارد و به همین خاطر است که حضرت امام (ره) صراحتاً فرموده اند :

« ما که نهضت کردیم ، برای اسلام نهضت کردیم ، جمهوری ، جمهوری اسلامی است ... نهضت برای اسلام همان دنباله نهضت انبیاء است . »[9] 

 

و این سخن در موضع مختلف اظهار شده است که معنای آن یک چیز بیشتر نیست ، آن هم اینکه : تمام هدف انقلاب ، اسلام است و بس .

«مقصد این است که اسلام ، احکام اسلام ، احکام جهانگیری اسلام زنده بشود و پیاده شود .»[10]

« همه با هم قیام کردیم که اسلام را در اینجا زنده کنیم . »[11] 

 

نتیجه آنکه : اگر قلب ساختار اجتماعــی ـ سیاســی نظام دچار تحــریف شود و اصول اسلامی مورد بی اعتنایی یا بدفهمی قرار گیرد ، این بینش نادرست به تمامی حوزه های حکومتی تسری می یابد و منجر به آن می شود که نظام ، کارایی خود را از دست بدهد . نارضایتی حاصل آید . با رجوع به مجموعه سخنرانی های حضرت امام (ره) معلوم می شود که هیچ فاکتوری به اندازه « اسلام » مورد توجه ایشان قرار  نداشته اند . به عنوان مثال در جایی فرموده اند :

« ملت ما گرفتاراین طور مسائلی که مثلاً اقتصادما چه باشد، نیستند. آنها دنبال اسلام هستند.»[12]

 

البته همانطوریکه ذکر شد ، این سخنان صرفاً بیانگر اهمیت ارزشهای اسلامی و جایگاه متعالی آنها در ساختار سیاسی ـ اجتماعی اسلام می باشد و به هیچ وجه بر نادیده گرفتن عناصر سیاسی ، اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی دلالت ندارند ، چرا که امام (ره) در ادامه به طور مستقل از این فاکتورها نیز یاد کرده و اهمیت آنها را یادآور می شوند . به هر حال نکته مهم در صورت نخست آن است که تحریف ارزشهای دینی ، بی توجهی به دین ، رواج عقاید خرافی و ضد دینی و ... تماماً از جمله عواملی هستند که در وهله نخست منجر به ایجاد نارضایتی در میان یک ملت مؤمن و بدنبال آن شکل گیــری زمینه انقــلاب می شوند . لذا حکومت باید سعی نماید تا در تمامی عرصه های سیاسی ـ اجتماعی ، ارزشهای الهی را عزیز بدارد و رهرو فرامین الهی باشد .

1-2. دوم : تلاش بخش های پیرامونی جهت استقلال از مرکز

 

از جمع بندی مطالبی که در ذیل دو صورت پیشین آمده ، می توان به تفسیرهای قابل قبولی از سومین صورت بروز انقلاب نیز دست یافت . از آنجا که اسلام در کانون نظام اسلامی جای دارد ، تمامی ساختهای فرعی باید در چارچوب اصول مشخص شده از سوی این کانون عمل نمایند و اگر روزی بنا به دلایلی و یا ضرورتهای سیاسی و اجتماعی ، هر یک از این کانونها خواسته باشد به صورت مستقل عمل نماید ، طبعـاً در میان توده های مسلمان واکنش منفی ایجاد می نماید و همین امر مسلمانان را وا می دارد تا علیه هیأت حاکمه دست به انقلاب بزنند . پدیده فوق در دو حالت رخ می دهد .

 

الف - حالت اول : حاکمان با تمسک به توجیهات سیاسی ، اقتصادی و یا فرهنگی خواسته باشند حدود اختیارات دین را تحدید کرده و در کنار آن حوزه های تخصص را بنیان نهند که دست دینداران بدانها نرسد . « سکولاریزم » صورت آشنای این جریان می باشد که از بدو پیدایش تا به امروز اثرات بسیار منفی را بدنبال داشته است .

 

 

ب ـ حالت دوم : تفسیری از دین ارائه شود که اساساً دین را از حوزه فعالیتهای روزمره آدمیان دور کرده و مدعی شود که رسالت دین چیزی و رای این مباحث جزئی می باشد . بنابراین ، دین نه مکلف است و نه می خواهد که به مسائل حیاتی و زمینی آدمیان بپردازد و اینها از اموری است که باید به طور مستقل در هر دوره و زمانه ای اداره شوند .

 

از مجموع سخنان حضرت امام (ره) معلوم می شود که هر دو تفسیر باطل است و جامعه اسلامی باید دارای « اقتصاد اسلامی » ، « سیاست اسلامی » و « فرهنگ اسلامی » باشد و چنانچه هر یک از این ساختها بخواهد شعار جدایـــی سر دهد ، قطعاً محکوم به شکست بوده و توده های مسلمــان تحمل نمی نمایند .

 

1-3.  فساد پیرامون و تسری آن به مرکز

سخن حضرت امام (ره) در اینجا این است که : یک حکومت وظایفی را عهده دار است که برای ثبات جامعه ضرورتاً باید آنها را به نحو احسن به انجام رساند . حال اگر حکومت نتواند کارکرد لازمه را داشته باشد ، بدیهی است که اعتماد مردم نسبت به حکومت سلب شده و به خاطر بد شدن وضعیتشان دست به قیام و انقلاب می زنند . این بخش از سخنان امام (ره) بسیار قابل توجه می نماید و از حیث کلی نیز حجم زیادی را در بر می گیرد  نظر به اهمیت بحث ، در ادامه به صورت مختصر مهمترین محورهای مورد نظر امام (ره)(مدل انقلاب ) را از نظر خواهیم گذارند.

پی نوشتها: 

 

 


 

 

 


[1] ملکوتیان، مصطفی، 1، «تأثیرات منطقه‌ای و جهانی انقلاب اسلامی ایران»، مجله دانشکده‌ حقوق و علوم سیاسی، شماره 61، 1385

[2] محمدی، منوچهر، « انقلاب اسلامی؛ زمینه‌ها و پیامدها»، قم، نشر معارف، 1384، ص 32

[3] حشمت‌زاده، محمدباقر، «چارچوبی برای تحلیل و شناخت انقلاب اسلامی در ایران»، تهران، نشر مؤسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر،1378، ص 36

[4] همان، ص 37

[5] محمدی، پیشین،صص 15 ـ 18

[6] فوزی تویسرکانی، یحیی، « اندیشه سیاسی امام خمینی»، قم، نشر معارف (ویراست دوم)، 1388

[vii][7] صحیفه امام، 22 ج، تهران، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، ج4،ص 186

[8] چهل‌ حدیث، تهران، انتشارات مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، چاپ ششم. ، 1374،ص 90

[9]صحیفه نور . ج 10 ، ص 115

[10] همان . ج 6 ، ص 22

[11] همان . ج 13 ، ص 38

[12] همان . ج 13 ، ص 38


مرکز بررسی اسناد تاریخی